خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شهروز ظرفشور میشود

سلام.
چیه خب!
بابا مگه ظرف شستن زشته!
چی؟
کار خانمهاست!
مگه خانمها ماشین ظرفشویی هستن آخه!
بابا اونقدرها هم سخت نیست که!
ایناهاش ببین، من الآن میشورم ببینید که خیلی هم سخت نیست.
بهبه سلام داش شهروز خودمون.
سلااااام جناب اسکاچ! میزونی؟ چه طور متورایی؟
هی خوبیم بد نیستیم. چی شده اومدی ظرف بشوری؟
خب گفتم بیام چهارتا تیکه ظرف بشورم که بچه های سایت هم یه چیزی یاد بگیرن.
آهان. همون گوشکن رو میگی دیگه!
آره همونه.
خب. پس مَنو بردار که بزنیم به آب.
جااان! مگه قراره بریم شنا؟
نه بابا! گفتم بزنیم به آب یعنی بریم سروقت ظرفا.
آهان. باشه. خب بیا بغل عمو ببینم خخخ. حالا از کجا شروع کنیم؟
اول توی اون قابلمه رو پر از آب کن که حسابی خیس بخوره که پدر من موقع شستنش در نیاد که هی بسابمش آخرش هم تمیز نشه.
باشه. خب این هم از پر کردن قابلمه.
اول یه کم مایع ظرفشویی بریز رو من.
باشه. اینم از مایع ظرفشویی.
خب حالا اول بشقابها رو که بزرگتر هستن رو بشور که دست و بالت تو ظرفشویی باز بشه.
چشم. خب بذار ببینم. اول هر کدومو یه کم زیر شیر آب خیس میکنم، بعدشم تو رو میکشم روش.
نه باباااا! بلدیهااا! خوش به حال شازده خانم!
چی شده! تو اسمشو از کجا میدونی!
حالاااا! ما رو دست کم نگیر عسیسم!
نخیرم. ما با هم توافق کردیم که موقع ظرف شستن یکیمون با شما ظرفا رو بشوره اون یکی آب بکشه.
ببینیم و تعریف کنیم. تو الآنش که مجردی وایستادی به ظرف شستن. اون موقع دیگه فکر کنم کف آشپزخونه رو هم طی میکشی.
ببین خیلی حرف بزنی میندازمت کف سینک آب جوشو میگیرم روتاااا!
یا حضرت شلغم! بابا چه خشنی تو! حالا ما یه شوخی کردیمااا!
به جای شوخی بگو چی کار کنم؟
خب بشقابو که خیس کردی مَنو قشنگ بمال به همه جاش. هم توی بشقاب و هم پشت بشقاب.
فشفشفشفشفشفش. الآن خوبه آیا؟
آره. حالا فعلاً همین طوری کفی بذارش توی اون یکی سینک.
باشه.
خب حالا بشقابهای دیگه رو هم همین شکلی بشور.
باشه. فشفشفشفشفشفشفشفشف این اولیش، فشفشفشفشفشفشفش این دومیش، فشفشفشفشفشفشفش اینم سومیش، فشفشفشفشفشفش چهارتاااا، فشفشفشفشفشفشفش اینم آخریش.
آفرین پسرم. حالا برو سراغ کاسه های ماست و سالاد و این حرفا. اونها رو هم همین طوری بشورشون.
باشه. فشفشفشفشفشفشفش به توان شش یعنی شش تا کاسه و پیاله شستم خخخ.
خب حالا لیوانها رو بردار و یه بار پر و خالیشون کن و بعد با من تو و بیرونشون رو بشور.
باشه.
آفرین. میگم شهروز به نظر تو من بهتر ظرفها رو تمیز میکنم یا اون سیم ظرفشویی بی ریخت زشت آیا؟
اون سیم ظرفشویی بی ریخت زشت خخخ.
باشه. پس بگیییر. فشششش.
ماماااان! بابا چرا آب کف بهم پاشیدیییی!
تا تو باشی طرفداری سیم رو نکنی. حقته. اصلاً برو بگو همون بیاد بقیه ی ظرفهاتو برات بشوره.
بابا من شوخی کردم. تو که اسکاچ مهربونی هستی، نرمی، نازی، خوبی، تمیزی، خیلی هم ظرفا رو خوب میشوری، اصلاً برق میزنن ظرفایی که تو میشوری.
برو بابا. من با این حرفا گول نمیخورم.
باور کن جدی میگم. اون سیم ظرفشویی دست آدمو ممکنه زخم بکنه. ولی تو نرمتری. آدم اذیت نمیشه.
جدی میگی؟
آره بابا شوخیم کجا بووود!
پس حالا که اینطوره بذار بقیشم بهت یاد بدم.
باشه. من لیوانها رو هم شستم.
خب حالا قاشقها و چنگالها و چاقوها رو بردار و یکی یکی من رو روشون بکش. اول قسمتی که ازش استفاده کردی رو تمیز کن بعد روی دسته هاشون رو بشور.
باشه.
یواااش. بابا این چاقو هستااا! خب تیکه تیکه شدم که!
آخ آخ ببشخید. الآن دیگه یواشتر میکشم. میگم مایع ظرفشویی که روت ریختم چرا تموم نمیشه پس؟
چون من وقتی مایع ظرفشویی روم ریختی اون رو به خودم جذب کردم و کم کم دارم موقعی که ظرفا رو باهام میشوری ازش استفاده میکنم.
عجب. بابا تو هم زرنگیهاااا!
میگم شهروز تو چرا دستکش دستت نیست؟
خب دوست ندارم دستکشو. مشکلیه آیا؟
نه. آخه خیلیها دستکش دست میکنن.
خب من چون باید با لمس کردن بفهمم ظرفا تمیز شده یا نه ترجیح میدم دستکش استفاده نکنم.
آهان.
خب قاشق چنگالها و چاقوها هم شسته شد.
حالا مَنو بذار کنار و از تو اون یکی سینک ظرفشویی یکی یکی ظرفهایی که شستی و کفی کردی و گذاشتی اون طرف رو بردار و زیر شیر آب آب بکش. حواست باشه که کفها کاملاً پاک بشن.
باشه.
آهان یه چیز دیگه. وقتی ظرفا رو آب کشیدی و دیدی هنوز حالت چرب دارن یه بار دیگه بیارش پیش من تا به حسابش برسم.
اونم به چشم قربان.
هر کدوم رو هم که میشوری توی آبچکون توی قسمت مخصوص خودش بذار تا خشک بشه. اونجا تو آبچکون قسمت بشقابها و لیوانها معلومه و قسمت کاسه ها هم معلومه. قاشقها و چنگالها رو با چاقوها بذار تو اون ظرفی که گوشه ی کابینت هست.
اونم به چشم. امر دیگه ای باشه!
نه دیگه امری نیست خخخ. آفرین به تو. ببین الآن مجردی به ضررت تموم شد.
چرا؟
خب اگر ازدواج کرده بودی خانمت همزمان که تو با من ظرفها رو میشستی اونها رو آب میکشید الآن کار تموم شده بود.
اوه بابا بیخیال. انقدر چیزای دیگه هست که آدم میترسه سمتشون بره که این دیگه توش گمه.
مثلاً چیا؟
بیکاری، بیپولی، مخالفت خانواده هامون، خلاصه کلی مشکل داریم دیگه!
نگران نباش. مطمئن باش که یه اسکاچی هم تو زندگی تو پیدا میشه مثل من همه ی اینها رو میشوره میبره.
اوخ. چه اسکاچ شاعری هستیهاااا!
چی کار کنیم دیگه!
خب اینها تقریباً تموم شدن. اینم از آخریشون.
خب حالا شیر آبو ببند.
اینم از شیر آب.
حالا بریم سراغ قابلمه. اول یه کم دیگه مایع ظرفشویی روم بریز.
باشه. اینم از مایع ظرفشویی.
خب حالا اول در قابلمه رو بردار و تو و بیرونشو حسابی با من بساب.
باشه. بریم در قابلمه رو بشوریم ببینیم دنیا دست کیه.
مواظب باش در قابلمه از دستت نیفته. شیشه ایه میشکنه هااا!
نه بابا مواظبم. خب این تموم شد.
بذارش تو اون یکی سینک که بریم سراغ خود قابلمه.
باشه.
حالا قابلمه رو بیار و آبی که توش پر کردی رو خالی کن.
باشه. اوخ. چه سنگینم هست.
سوسول بازی در نیار بچه جون.
ای بابا! تو هم که هی به من تیکه بنداز. خب خالیش کردم.
حالا بذارش کف سینک و با من تمام کف و دیواره های توشو بشور.
باشه.
بعدش که کارت تموم شد، قابلمه رو برگردون و برعکس بذارش تو سینک و زیر و پهلوش رو از بیرون بشور.
اونم چشم. خب این از توش که تموم شد. حالا بذار برش گردونم، آهااان، خب موتور رو شستیم حالا بریم سراغ بدنه خخخ.
آفرین دختر، چیز یعنی پسر خوب.
ببین یعنی چنان میچلونمت که تمام استخونهات خورد خمیر بشناااا!
بابا حالا چرا عصبانی میشی؟
واسه این که هی داری تیکه بارم میکنی خب!
خب مرد حسابی میخوام حوصلت سر نره.
سر نمیره نترس. اینم از پشت قابلمه. حالا چی کار کنم؟
حالا شیر آب رو باز کن و بگیر روی پشت و بغل قابلمه و بیرون قابلمه رو آب بکش تا کفهاش بره. بعدش قابلمه رو برش گردون و توش رو هم آب بگیر و با دست بمال تا کفهاش شسته بشه. سعی کن قابلمه رو به پهلو نگه داری تو دستت که آب توش نمونه و کفها و آبها از توش خارج بشن.
باشه. پس تو بشین این کنار تا من کارمو بکنم.
باشه. فقط یادت نره منو هم آخرش آب بکشیهااا!
نه نگران نباش. خب فکر کنم که دیگه تمیز شده باشه.
دست بکش روش و توش ببین احساس چرب بودنش رو میکنی یا نه؟
خب بذار ببینم. بیرونش که تمیزه، توشم تمیزه.
خب بذارش کنار و درش رو هم بردار آب بکش.
باشه. خب این قابلمه رو میذاریم این کنار، حالا بذار درشو آب بکشم.
بعدشم بیا من بدبختو آب بکش دیگه چشمام کم کم داره میسوزه.
باشه باشه. این تموم شد. خب بذار بذارمش تو آبچکون، آهان، خب حالا بیا تو رو هم آب بکشم.
آخیییییش، چه حااالی میده! چه آب گرمیییی! ایولللل!
حال میکنی واسه خودت اون زیر آبهاااا!
آره خداییش. خیییلی حال میده.
خب دیگه بسه. بیا برو بشین سر جات.
نه بابااااا! هنوز کف دارم. همین طوری الکی آب نکش که. یه کم زیر آب منو بچلون تا کفهام خارج بشن.
باشه.
آآآآآخ! بابا یواااااش! همه ی استخونام پودر شدن که!
خیله خب بابا! چرا داد بیداد میکنی حالااا!
بسه. منو از زیر آب بیار بیرون یه ذره بیرون آب فشارم بده تا خشک بشم.
باشه.
بابا یواااش.
خب بابا. اصلاً بیا برو بشین سر جات.
آخیییش! میگن هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه راست میگنهااا!
خخخ. یعنی اونجا الآن خونه ی توئه؟
نه پس خونه ی توئه خخخ.
باشه بابا. اسکاچ به این بلبل زبونی ندیده بودم.
به قول رفیقت همین که هست.
میبینم که رفقای ما رو هم میشناسی!
آره. تازه اسم شازده خانم رو هم میدونم. میخوای بگم؟
نه بابا هییییس. اصلاً من دیگه باید برم. کاری نداری؟
نه. برو بذار منم یه چرت بزنم.
باشه. خدافظ.
خدافظ.
خب بچه ها. اینم از داستان ظرف شستن من.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۱۷۱ دیدگاه دربارهٔ «شهروز ظرفشور میشود»

سلام شهروز خیلی پست باحالی بود ای ول خیلی خوب آموزش داده بودی خسته نباشی
خوب منم یه دو سه باری ظرف شستن رو امتحان کردم راستش با سیم راحتتر بودم چون اسکاچ درسته که نرمه ولی به خاطر این که یه خورده پهنه اذیت میشم
راستی جون من بگو این خانم کیه چی کاره هست چند سالشه اسکاچ هم دستتو رو کرد دیگه ای روزگار ما همدم پیدا نکردیم شهروز پیدا کرد ای داد بیدود خخخ موفق باشی

سلام دوستان گوش کنی من
خب دوستان لازم شد این پست رو کامنت بارون کنید آخه کجا ی دنیا مدیرانی این قدر متواضع داره که حتی ظرف هم می شورن من که تا به الان سعادت ظرف شستن نداشتم نه این که بلد نباشما اما به یاد ندارم که با اسکاج یه چنین ارتباط خوبی برقرار کرده باشم
تبریک

بهبه شبو شور چه بشور بشوری میکنه .
آفرین . تمیز بشور . کمی زور و بازوتو خرج کن . خخخخ
به نظرم بهتره در آخر که سینکو شستی خشکشم کنی . پایین سینک هم خشک کن .
قابلمه هم خشک کن بذار سر جاش .
بزن برو توی کار خشکشویی ههههه

سلام.خیلی جالب بود ولی اگه…. خدا کنه هر روز ظرف بشوری ببینم بازم اینقد با اسکاچ جونی خخخخ درد دل می کنی آیاااااا؟؟؟ولی خعلی تمیز شستیا حسابی حالا از خودت پذیرایی کن.من ک هر وقت ی کاری انجام می دم ,اونقد طول میکشه ک آخرش مجبور میشم نهایت قدردانی رو از خودم ب عمل بیارم خخخخخخ .ی چایی واسه خودت برییییز و شاااد باشی.

سلااام شهروز.
خوبی؟
حالا واقعا ظرف شستی یا نه؟
اگه نشستی امتحانش کن.
این جوری که توضیح دادی انگار که بلدی خخخ
شهروز این نکته رو خوب اومدی تعاون و همکاری تو و شازده خانم.
برای شستن بعضی از قابلمه ها سیم لازمه و برای اینکه دستت آسیب نبینه میتونی سیم رو بچسبونی به اسکاچت بعد با طرف سیمیش قابلمه رو بسابی تا تمیز بشه..
اسکاچ هم بهتره از اون اسکاچهایی باشه که یه طرفش نرمه و طرف دیگه تقریبا زبر چون بعضی از قابلمه ها و ماهیتابه ها رو فقط باید با قسمت نرم اسکاچ شست چون قسمت زبر بهشون آسیب میزنه منظورم تفلونها هستن.
ظروف شیشه ای رو هم نباید با سیم یا اسکاچ خیلی زبر شست چون بهشون آسیب میزنن.
استفاده از دستکش هم زیاد لازم نیست چون به قول خودت نابیناها باید با لمس بفهمن که ظرف تمیز شده یا نه
اما با دستکش هم میشه متوجه شد یعنی هرکس بتونه با دستکش ظرفها رو کنترل کنه یا متوجه تمیزیشون بشه استفاده از دستکش بهتره.
دیگه یه آرزو کنم و برم.
شهروز امیدوارم به زودی تو خونه ی خودت و شازده خانم ظرف بشوری و بیای تعریفش کنی.

سلام پریسیما.
به جان خودم دیشب یه تپه ظرف شستم خخخ.
اصلاً ایده ی این پست سر سینک اومد تو مغزم خخخ.
از نکات آموزنده هم استفاده میشه از این پس.
من عمراً خونه ی خودمون تنها ظرف بشورم.
شازده خانم تشریف میارن یا با هم میشوریم یا خودش میشوره خخخ.
موفق باشی.

سلاااااااااااااااام //آگهی استخدام کارگر مجرب !!!
به یک نفر کارگر زبده برای نظافت منزل نیازمندیم …!!!شرایط عمومی .التزام عملی ب قانون اساسی و اینا !!شرایط اختصاصی ” نابینایی مطلق :::
داشتن قوه تخیل بالا جهت پست زدن و حرف زدن با ابزار خانه //….دارا بودن مهارتهای خانه داری از جمله مدیریت سایت نابینایی آشپزی !ظرف شویی !لباس شویی !!!جاروکشی .آب حوض کشی !!!سمپاشی !!!برف اندازی !!!! پنبه زنی !!!لحاف دوزی !!قالی بافی !!! !نمکیه .نون خوشکیه .و اینا ..
دارا بودن مدرک لیسانس فلسفه جنوب از دانشگاه آزاد واحد تهران شرق !!!!!!!!!!!!!!

تبصره ۱ .چنان چه کارگر دارای شرایط فوق الذکر باشد !وی را بدون مصاحبه به غلامی آستان مقدسمان خواهیم پذیرفت //
تبصره ۲ .نام کارگر مورد نظر باس با حرف ش شروع شده .و نام خانوادگیشم باس با ح شروع شود ..!!!!!خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

سلام دکی.
ببین این شرایطش به من نمیخوره. اونا فلسفه ی جنوب میخوان من فلسفه ی غرب خوندم.
اونا گفتن باید دانشگاه تهران شرق درس خونده باشه من دانشگاهم تهران شمال بوده.
پس برو بساطت رو یه جا دیگه پهن کن تا نصفت نکردم.
افتااااد؟

سلام. قبلا به خودتم گفتم که میخوام تو پستا زیاد باهات شوخی نکنم، ولی انگار تو داری میزان تحمل منو بسنجی، منم که کلا آدم ضعیف النفس!… فوقش یه بار بتونم تحمل کنم! بار دوم عنان از کف میدم!.
بنابر این: این پست دو پیام روشن واسه دو نفر داره، اول: مامانت دوم: … .
برم به امیرم خبر بدم بیاد، حیف که یه همچین فرصتی رو از دست بده.

هاهاههاهاهاهاهاهاهااا… ای زن ذلیل…
پسرای دیگه بعد از ازدواج شروع میکنن به زن ذلیلی… تو از حالا شروع کردی…خخخخخخخخخخخخ… وااااااااااااااای خیلی لذت داره دیدن مرد پای ظرفشویی… منکه خیلی فیگورشا دوس دارم… این دفعه که مامانم مسافرت بود بابام آشپزخونه رو بهم ریخ منم تنبیهش کردم وایساد ظرفا رو شست…خخخخخخخخخ…

سلام رهگذر.
نخیر من دیشم حس انساندوستیم گل کرد زدم کل ظرفای شامو شستم.
شش نفرم هستیم یه تپه بود خداییش خخخ. بابا خونه ی خودمون نهایتاً دو نفریم دوتا بشقاب میشورم تموم میشه. دیشب این سینک ما مثل چاله ی جادویی ازش ظرف میجوشید خخخ.

رهاااایی از تو چه پنهون من تا حالا توی این عمر درازم ی مریخی کنار سینک ندیدم .
نه همسر نه برادر و نه پدر نه دوماد و نه هیچ میخیو ندیدم که ندیدیم .
فک کنم که این کارا فقط توی خیالا و افسانه ها انجام میشه خخخخ
ولی از شوخی بگذریم گویا این شبو شور دیگ نذریو میشسته . یادمه ی بار دیدم رفته توی ویگ و بشور بساب میکنه هاهاهاها

واااای جدی میگی؟ مردای خونه ما میشورن رعد…
یکی از برادرای من کلی هوای زنشا داره… وقتی زنش باردار بود نمیذاش دس به سیا سفید بزنه… وقتی ام بچه ش دنیا اومد بچه را داداشم بزرگش کرد…خخخخخخخ…. هنوزم داره بچه رو بزرگتر میکنه… باورت نمیشه چه کارایی میکنه…خخخخخ
شب و شور فک کنم مث داداش من میشه… از اون زن دوستاس ایشالله…خخخخخخخخ…البته داداش من خییییییییییییییییییلی مذهبیه…خخخخخ….

رعد تو عجب حافظه ای داری خخخ.
آره من بدبخت کنار پیاده روی کوچمون رفته بودم تو دیگ حالا نشور کی بشور خخخ.
دیگ آش هم بود لامسب تمیز نمیشد که. هرکی هم رد میشد یه طوری واکنش نشون میداد. ملت میگفتن ببین سالمتر از این پیدا نکردن دیگ بدن بشوره پس بقیشون دیگه چی هستن خخخ.

خب رعد جونم و رهایی جون اینقد خودمونو شگفت زده نشون میدیم نسبت ب این مسایل ک اینا سر سینک رویت نمیشن دیگه بابا خخخخخ.عادی باشین تا شاهد صحنه های بیشتری از این دست باشین خانوماااااا.جو ندین حالا چار تا بشقاب شسته دیگگگه.میخواد الکی حماسه آفرینی کنه.هاهاها.

اینم بگم و بای بای…
دیشب فکری بودم بزودی یه پست بزنم با عنوان زیبایی شناسی خانه داری برای دختر مخترا محله… چون بر خلاف بقیه خانوما من کارای خونه رو اعم از ظرفشویی و تمیزکاری و گردگیری و غذا پختن رو خیلی قشنگ و هنری میبینمش… ایشالله هر وق حالشا داشتم و تونستم بر تنبلیم غلبه کنم میذارمش…
تا قصه های بعدی خدانگهدارتون…خخخخخخ

سلام
چه بحث جالبی را نوشتید!
یادتون باشه که هروقت که ظرف میشورید بعدش روی ظرفشویی را تمیز با اسکاچ و مایع ظرف شویی بشویید و خوب خشک کنید که لکه نشه
راستی من یه عادت بدی دارم که خیلی بدم میاد که ظرفها نامرتب توی ظرفشویی گذاشته بشه،
باید به ترتیب بزرگی به کوچکی باشند،
یعنی ظرفها همه داخل یه ظرف که از همه بزرگتر هست باشه
خب چیکار کنم اصلا وقتی ظرفها نامرتب هستند نمیتونم بشورم خیلی برام سخته
ولی خیلی خوبه که با شازده خانم همکاری کنید و تو کارهای خونه کمکش کنید لذت میبرم از این همکاریها بین زن و مرد.

سلام به خانم کاظمیان.
من خیلی برام ترتیب ظرفها مهم نیست. واسه همین هرچی گیرم بیاد میشورم خخخ.
منتها تو متن پستم این شکلی نوشتم که اگر کسی براش مهم هست درست متوجه بشه. همکاری با شازده خانم هم چشم. منتها به شرطی که همکاری باشه نه تککاری خخخ.
موفق باشید.

سلام حسینی.
خخخخخخخخخخخخخخ.
آفرین خیلی خوبه ها.من از دستکش استفاده میکنم خیلی هم راحته این را هم بگم اولش خیلی برام سخت بود ولی کمی که با دستکش کار کردم راه افتادم یعنی مجبورم از دستکش استفاده کنم چون مایع با دستم نمیسازه و پوست دستم را از بین میبره.
خیلی پست باحالی بود خیلی خندیدم.
راستی رععععد بزرگ من هم مریخی دیدم که ظرف بشوره زیاد نه ولی دیدم.
حسینی امیدوارم خیلی زود بیای و از تجربیات تازه توی زندگی مشترکت برامون پست بزنی.امیدوارم مشکلاتت از میان برداشته بشن به زودی.

سلام فاطمه.
میگم تو با دستکش چه طوری میفهمی که ظرفها چرب نیستن آیا؟
ببین من مادرم پوست دستش فوق العاده حساسه. ولی مایع اکتیو آبی گرفته عالیه. حرف نداره.
یه بار امتحان کن.
ببین اکتیو مدلهای مختلف داره. حتماً رنگ آبیشو بگیر.
کدبانویی شدم واسه خودم خخخ.

سلام. رهگذر!: اگه به شهروز باشه که اینقدر شروعش رویایی بوده که باید منتظر باشیم که شهروز خودش بچه ی خودشو به دنیا بیاره!خخخخ!.
شهروز!: … با این پست زدنت!.
توضیح حاشیه: جای … همون کلمه ای که طاها بهت گفته بودو بذار.

مهربان خانم کاظمیان دختر عزیزم ،دستکش دستت کن .
باور کن اگه آب داغوله بریزی روی ظرفا چرب نمیمونه .
در ضمن ببینها هم موقع ظرف شستن اونقدر ذهنشون درگیره که به ظرفا نگاه نمیکنن خخخ
آره بهتره دستکش دستت کنی . چون حتی اگه دستت هم حساسیت نداشته باشه ؛باز برای پوستت مضره.
رهاایی به عنوان یک ببین بیا بگو :آیا وقتی ظرف میشوری به ظرفا نگاه میکنی یا حواست به جاهای دیگس ؟؟
فقط شبو شوره که به ظرف مرفا دقت میکنه .
در ضمن قول میدم این شبو شور جورابای خودش هم نمیشوره خخخ

خب من هیچ وق نگا نمیکنم که دارم چی میشورم… معمولاً فکرم جاهای دیگه س…خخخخخخخ
نه رعد… من دیدمش این شب و شورا… بچه مثبته… خخخخخخ…
ظرف شستن که بینایی نمیخواد… ظرفه دیگه بشورید بره… خخخخخخ… کلاً بدون بینایی خیلی راحت میشه خونه داری کرد… نمونه ش اعظم و خانوم کاظمیان… نمره ی خونه داریشون بیسته… کلاً بچه های نابینا خانه داریشون بهتر از بیناهاس چون دقیق ترن… ماها شلم شورباییم خدا وکیلی…خخخخخخ

رهگذر تو که فکر کنم همیشه ی خدا به یه چیز نگاه میکنی به یه چیز دیگه فکر میکنی خخخ.
مدرکشم نابیناهایی که این طرف اون طرف تهدید به مرگ شدن به خاطر همراهی شما خخخ.
خب من بابام که ظرف میشوره مامانم یه بار دیگه همونا رو میشوره خخخ.
واسه همین هم هست که دقت میکنم که ظرفا چرب نباشن.
پس نتیجه ی اخلاقی این که دستکش تقریباً ممنوع.

سلام رععععد بزرگ لایک داری حسابی.
من هم اولش از دستکش فراری بودم ولی بعدها دیدم خیلی هم خوبه.من وقتی دستکش دستم میکنم حس میکنم ظرفها تمیزتر میشه.شاید به خاطره اینه که دستکش یه پرز خاصی داره و وقتی روی ظرف کشیده میشه باعث میشه که ظرفها تمیزتر بشه.

آهااان.
از این دستکش پارچه ایها استفاده میکنی پس.
مگه با اونها هم ظرف میشه شست آیا؟
ما که هر وقت دیدیم از این پلاستیکیها بوده.
بچه ها من این دستکش پلاستیکی ها رو جای بادکنک یه کم باد میکردم بچه که بودم خخخ.
خیییلی حال میداد خداییش.

خب چون برای دست ضرر داره من همینجا در اوج از دوران قهرمانی خداحافظی میکنم خخخ.
این اکتیو آبی رو یه بار امتحان کن.
به جان خودم بهم پول ندادن تبلیغشونو بکنماااا!
راستی دیگه شهر شلوغ شد.
از این به بعد اون پایین کامنت بذارید پیداش بتونیم بکنیم خخخ.

کی مثبته ؟؟
شبو شوررر؟؟ی مار مثبت نیشش بزنه خخخ این شبو شررره به نظرم خخخخخ
رهاااایی تو زود گول ظاهرو میخوری ،حالا بعدا میبینی که این نه ظرف میشوره نه جوراباشو خخخخ
******
رهااایی ی تازه عروس نبین که خیلی به کار خونه علاقه داره توی اسکایپ به رععععد میگه میخوام ی کدبانو بشم . و خونم همون طوری که توی پست :چگونه خانه ای مرتب داشته باشیم ،بشه
هاهاهاها
گفتم بیا خونه رعععدو ببین . سگ میزنه و گربه میرقصه .
وقتی میرم سر کار دیگه حوصله ترو تمیز کردن ندارم .
برم برم که سگو گربه گلاویز شدن ؛از رقص گذشته هاهاهاها

رهگذر کامنتتو ب شددت می لایکم.منم فکر می کنم نبین ها یا کم بین ها دقیق ترن و البته وقتی این دقت بیش از حد معمول بشه آدمو دچار وسواس می کنه و خب ,این آزار دهنده هست.وااااااای من خیییلی تنبلم,دوست دارم خانه داری رو خوب بلد شم ولی حسسسش نیست.خخخخخخ.ولی ظرفا رو ب همین دقتی ک شهروز گفت می شورم بااااااور کن خخخخخخ.فقط همین ی کارو تنبلی نمی کنم.

سلام به شهروز بانو.
ای فمنیست زن ذلیل، نمیتونی با این ترفند تایتلی ذهن من یکی رو منحرف کنی.
دیگه وقتش فرا رسیده.
واقعا دیگه وقتت شده.
این بیشتر به یه آگهی همسریابی شبیه بود.
چشم شازده خانم روشن با این انتخابش.
لا اقل یه پیشبند هم میبستی که قضیه واقعیتر جلوه کنه بی تجربه.
لابد بعدش میخوای با جارو برقی حرف بزنی و اگه جواب نداد با پوشک بچه و اینجور چیز میزا خخخ.
جون من اگه همسایتون بچه کوچولو داره، یه روز برو نگهش دار و باهاش حرف بزن، بعدش بیا اینجا بنویس ببینیم چیکار کردی.
خداییش همهش رو بگی هاااااا.
منتظر بعدیاش هستیم.

اهم ..به عنوان یکی از ارکان اینجا ..ستون اینجا !بتون اخطار میکنم ک مواظب رفتارهای زشت و ناپسندتون باشید اقای حسین زاده !!شهروووووووووووووووووووووووز .ب دادم برسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس .التمااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااس میکنم شهروووووووووووووووووووز !!!!!!!!!!!!!!!!!!هیشکی منو دوس نداره .بم ج نمیدن لامصبا /…چیکار کنم /.وبویسامم از کار افتاده /هر کاااااااااااار میکنم نصب نمیشه /…قلبم درد میکنه ..دکتر گفته ۳ روز دیگه بیشتر زنده نیستم /…نمیتونم صبر کنم سوالمو تو پرسش پاسخ مطرح کنم …فایرفاکسم آپدیت شده .هر کار میکنم وب ویسام خطا میده وقت نصب ..
شهروزی .من خیلی بت بدی کردم میدونم …ولی …این آخرین آرزومو براورده کن …هععععی زود جوابمو بده ببینم چیکار باید بکنم ….مرسی …
ببین میخواسم ب موبایلت زنگ بزنم ولی فک کنم تو اینجا رو بیشتر از موبایلت در دسرس باشی …
گفتم شاید اگه ب موبایلت زنگ بزنم …هعی تا تو ببینی میسد کالمو من از جهان رخت بربندم …هععععععععععی

سلام
الآن این پست آموزشی بود آیا؟
خدا کنه فقط تخیلی باشه و آموزشی نباشه
و اگر نه باید به حال آقایان تاسف خورد.
آقاشهروز, لطفا اون اسکاج را هم آخر سر یا به بند آویزان کن تا آفتاب بخوره
یا بذار توی آب نمک بعد از کمی که گذشت, خوب فشار بده بذار خشک شه.
این هم یک نکته آموزشی برای شما پسر خانه دار.
به امید روزی که مشکلات حل شود و توی خانه خودت ظرف بشویی.

سلام بر شهروز الدوله ی محله, ای ول پسر عجب آموزش خوبی به ما پسرهای مجرد دادی تا وقتی که بریم سر خونه و زندگی متأهلیمان بتونیم دوتا تیکه ظرف بشوییم و در مقابل سر و همسر سر افراز شده و آبرویمان حفظ شده و مایه ی افتخار خود و همسرمان باشیم , شهروز خان اگه باز هم در زمینه ی خانه داری آشپزی و تمیز کردن منزل تجربه ای داری بذار تا ما استفاده کنیم, با سپاس و تشکر فراوان بدرود

سلام به احمد عزیز.
آقا تمرین کن که امروز تمرینه فردا مسابقه خخخ.
بابا الآن همه فکر میکنن چه خونه داری هستم من خخخ.
دوتا تیکه ظرف شستیمااا!
احمد لطف کن از داخل حساب کاربریت کامنت بذار.
چون الآن ما طبق قانون نباید کامنتهات رو منتشر کنیم.
مرسی که هستی.

نتیجه گفت و گوی دوستان در خصوص بهث خطیر ظرف شستن آقایون بعد از کلی تجزیه و تحلیل بدین شرح اعلام می گردد
توجه توجه
آقایون گرامی برا جلو گیری از ایجاد هرگونه دردسر برا خود و دیگران دوره هرچی کار خونست یه خط قرمز بکشن

حالا تو بدون دستکش ادامه بده چیزی به قهرمانی نمونده,بعدش هم میترسم فردا شازده خانوم بیاد بهم بگه حسینی ظرف میشست تو نزاشتی,من گفتم تا دوستان بدونن نه که تو بیخیال بشی,این مایع را هم حتما میخرم تا امتحان کنم ببینم چیه که تو اسپانسرش شدی همش ازش تبلیغ میکنی خخخخخخخخخخخخخخخ,اینجوری برای مدیر پرونده درست میکنن ها خخخخخخخخ.

رعد دستکش واسه کسایی هست که هر روز دو سه بار ظرف میشورن.
من حالا دیشب شستم رفت تا کِی بشه دوباره ظرف بشورم.
در ضمن ما آقایون خیلی قوی هستیم، دستامونم هیچیش نمیشه خخخ. شما خانمها به فکر خودتون باشید خخخ.
الفرااااار.

شبو شور میگم اگه چندتا شازده خانوم پیدا کنی و باشون ازدواج کنی ،دیگه لازم نیست که کار کنی .
شازده جون ی گوشکوب به سمت رععععد پرتاپ میکنه . اممما میخوره توی صورت شبو شور .
اینم ی جوک تقدیم به سلحشوران ایران خخخخ

ای زنان سست ایمان!!!!
.
.
.
.
.
.
.
.

اگر شوهرتان چهار زن داشته باشد، کارهای خانه بین ۴ نفر تقسیم می شود و حتی می توانید در اوقات فراغت با یکدیگر منچ ۴ نفره یا حکم بازی کنید!!!!

هیچ کار خدا بی حکمت نیست. ایمان بیاورید باشد که رستگار شوید.????????


هاهاهاههاهاهااهاهاهاهها… رعد من یه اعترافی بکنم همین جا؟ من اگه مرد بودم چار تا رو شاخش بود… تازه زنمم میزدم…خخخخخخخخخ… هر وق اینا میگم دوستام میزنندم… ولی اصلاً شوخی نیس… من از مردایی که زناشونا میزنن خوشم میاد…خخخخخخخخخخ… فیلم قرمز رو یادته؟ خخخخخخخ… اما اگر زمانی خر شدم و شوهر کردم و شوهرم منو زد میزنم به صد قسمت تقسیمش میکنم میندازمش تو مخلوط کن… قررررررررررررررررر…. له و پهش میکنم… بعد یه پیاز گنده رنده میکنم روش با سیب زمینی و زردچوبه و فلفل و آرد نخودچی حسابی همش میزنم، بعد تو ماهیتابه سرخش میکنم و کتلتشا میذارم جلو خودش، مجبورش میکنم خودش کتلت خودشا بخوره…خخخخخخ…

وای رهگذر خخخخخخخخخخخخ,من این فیلم قرمز را دیدم,من از مردهایی که دست بزن دارن متنفرم,اگر کسی من را بزنه دیگه هیچ وقت باهاش حرف نمیزنم,همچین زیادی مغرورم هرکس هم میخواد باشه برام فرقی نداره اگر مرد باشه که دیگه هیچی,من یه مرد سرم داد بزنه بهم برمیخوره کتک که جای خود داره.
تو دیگه کی هستی.

داشتم به همین فک میکردم… خب تو فیلم خیلی جذاب بود… ولی دو سال پیش تو خیابون یه آقایی رو دیدیم که یه خانومی رو زد زد زد… بعد خانومه انگار بیهوش شده باشه دیگه افتاد… من تا دو سه ماه حالم بد بود… داشتم میمردم دیگه…
اون فیلم بخاطر بازی فروتن خیلی جذاب بود… یکی از بهترین بازیهاش بود لامسب…
واااااااااای الان صاحابش میاد میگه حرف بیربط نزنید…
میگم حسینی آکله بیگیری مادر… از صب داری ظرف میشوری… بسه س دیگه… بدو یه جارو بزن تو حیاط…خخخخخخ…

خخخ تبلیغ نکردم که
الآن کی میره لوغ لیوانی بخره هااان؟
اما اون مایع ظرفشویی رو همه میرن میخرن پس تو تبلیغ کردی.
رعععد یعنی باحال بود در حد لالیقا.
باشه شوهرتو ببینم بعد بگم که خانمت راضیه تو چهارتا زن بگیری بعد باهاشون حکم چهار نفره بازی کنه تو رو هم بازی نده خخخ خخخ خخخ

نکن بابا این همینطوریش هم مریخیش نمیذاره بیاد تو سایت.
فک کن از این چیزا هم بهش یاد بدیم دیگه هیچی.
البته این بیشتر به نفع ایشونه تا رعد.
منتها بدیش اینه که اینا میشینن به حکم بازی کردن دیگه اون بدبخت از گشنگی و تشنگی تلف میشه خخخ.

خوب این را هم راست میگه ها حسینی اینا سالی به دوازده ماه ظرف میشورن خوب دستکش میخوان چیکار.
آره باید این کار را بکنم حسینی اینجوری نمیشه یه کارخونه را باید پیدا کنم اسپانسرش بشم,من نمیتونم مثل تو بدون قرارداد بیام تبلیغ بکنم بعدش هم دست خالی بمونم خخخخخخخخ.
تو بدون قرارداد این همه تبلیغ کردی؟؟؟؟وای حسینی باید یه اشتراک رایگان یک ساله میگرفتی خخخخخخخخ

رعععد بزرگ با بیلش وارد میشه و میگه شبو شور ظرف مرفو ول کن .
این زینبی کیه ؟چه دختریه ؟؟
چشام بد جوری گرفته این دخمرو . بهش بگو من رعععد خجالتیم . روم نمیشه برم نزدیک و ازش بخوام خودشو معرفی کنه ؟
نبینه یا کم ببین ؟
چندو چون سالشه ؟؟کوجا موجا زندگی میکنه ؟؟
من رعععد کنجکاوم و اگه کنجکاویم خفه بشه دق میکنم خخخ

دخترم!: اقتدار منو تو ندیدی ولی زن ذلیلی تو رو همه دیدند.
به این نتیجه رسیدم که شهروز چند سالی بود میخواست زن بگیره اما نشد حتی خوابشو هم دید که اینجا هم گذاشت، همونجا بود که بهش برادرانه توصیه ای کردم اما جدی نگرفت و وضعش بدتر شد، الان بعد از این همه مدت که به نتیجه ی روشنی در مورد زن گرفتن ندید نقابشو عوض کرده… .
فکر کنم دنبال شوهر میگرده! به قول شاعر: شوهر شوهره شوهر، بالشت پر شوهر، شب زیر سر شوهر… باقیشو دیگه نمیتونم بنویسم مزش به این که خودتون بگردیدو آهنگشو با صدای عهدیه پیدا کنید تا حال شهروزو درک کنید.
حالا شهروز جون!: تو مث بابات ظرف شستی یا مث مامانت؟
در ضمن احتمالا منظور عمو چشمه از حرف زدن با پوشک بچه خود پوشک نبوده بلکه … .
دیگه بست! زرنگ باشی میگیری چی میگم.

سلام
باور کنید دیشب میخواستم تقریبا یه همچین پستی بزنم خخخی
فقط در مورد شستن قاشق ها وقتی میخوایم آبشون بکشیم یه چیزی بگم
همه رو باید تو یکی از دستامون بگیریم
یکی بدیم تو اون دستمون تا به ترتیب شسته بشن
بعدشم من واسه شستن قابلمه ها یه پیشنهاد دیگه دارم
قابلمه رو میذاریم آخر و بعد از این که همه ظرفها رو شستیم اول یه کم نه خیلی زیااااد هاااا فقط یه کم مایع میریزیم توی قابلمه و بعد از توش شروع میکنیم به شستن

کامنت سوم هم میدم و میرم دیگه
در این که زینب خانمی با کمالات هست که اصلا شکی نیست همه زینبها با کمالات هستن خخخ
ولی میخوام ببینم! این همه سخن وری کردم, این همه حرفای مفید زدم توی این پستها
چرا از هیچ کدومشون تعریف نکردی جناب خان؟ هااااان!

سلام بر شهروز ظرف شور نه ببخشید شهروز خان گرامی هههههههه
خوشم اومد اون چیزا به چه کارایی منتهی میشه من که عمرا زیر بار نمیرم خخخخ ولی جالب بود یاد گرفتیم با هر چیزی چگونه باید ارتباط بر قرار کرد آفرین هر روز به اندوخته هامون که فقط به درد روز مبادا می خورند افزوده میشه.
البته من قبلا در خوابگاه دانشگاه تجربه داشتم ولی اون موقع به دلیل کمبود امکانات کسی نبوده که موشکافانه ظرف شستن رو اساسی یادم بده.ههههه

سلام
این جا شده شب نشینی خخخ
من هم یک نکته دیگه بگم
من هم هیچ وقت برای شستن ظرفها از دستکش استفاده نمی‌کنم
چون باعث می‌شه ظرفها از دستم لیز بخوره و این جوری ظرفها قشنگ لمس شده
و تمیزی و کثیف بودنش معلوم می‌شه.
اگر هم دستم حساسیت پیدا کرد, مایش کرم مرطوب کننده است.
و دیگه ظرفها را بعد از غذا باید زود شست و اگر نه زود لک می‌شوند و دیر شسته شده.
بعد هم مواظب گذاشتن ظرفها در آب چکان باشید زیرا بعضی بشقابهای کوچک از لا به لای فواصل آن بیرون می‌افتد.
فعلا خداحافظ

ببین حسینی من این یکی را نمیتونم بیخیال بشم جدی میگم,ببین یه بنده خدایی یه بار سرم داد زد من هنوزم نتونستم فراموش کنم باهاش حرف میزنم ولی دیگه با اون آدم جور نمیشم,خواننده خخخخخخخخخخ فکر کن خخخخخخ,نه دیگه اینقدر هم عقب مونده نیستم الان من به تو چی بگم؟؟؟؟
نه از فوتبال خوشم نمیاد والیبال را خیلی دوست دارم دنبال هم میکنم.ببین اینجا شد شب نشینی موضوعش را هم اینجا ازش گفتیم.من میرم تا شب نشینی.اونجا میبینمتون.

سابولیک. من سه تا چیز بگم و برم. یکی این که میگن: مردایی که کمتر کار خونه می کنن یعنی به اصطلاح زیذی نیستن خیلی بیشتر از زیذیا زنشونو دوست دارن و دیده شده که به وقتش کارایی واسشون کردن که همه کفشون بریده. نکتۀ دوم این که یه روز از Michael Stone ملیونر جوان انگلیسی پرسیدن: بهترین صحنه ای که دیدی و دوست داری دوباره و چند باره ببینی چیه؟ مایک گفت: باور کنین، بهترین صحنه ای که بارها دیدم و تا آخر ازش سیر نمیشم اینه که وقتی میام خونه در حالی که خانمم تو آشپزخونست و روش به سینکه و پشتش به من و داره کار می کنه با اشتیاق باهاش حرف بزنم اون از من راجع به روزم بپرسه و من ازش راجع به روزش بپرسم، و همونجوری که داره کارشو می کنه بگیم و بخندیم. این بهترین صحنۀ زندگی منه، لازم به ذکره که مایکل و زنش هنوزم دارن به خوبی و خوشی زندگی می کنن یه چندتا مؤسسۀ خیریه هم اینور اونور دنیا دارن و دوتایی اداره‌شون می کنن. نکتۀ آخرم خیلی بیربطه ولی باید گفت: من هم اکنون از فایرفاکس ۴۲ استفاده می کنم افزونۀ webvisum هم خیلی مامان داره کارشو می کنه فقط یه راهی داره باید یه تنظیماتی انجام شه درست میشه. بای.

۱- در خوردن غذا با او همکاری کنید.

۲- کانال‌های تلویزیون را شما عوض کنید.

۳- موقعی که همسرتان مشغول تمیز کردن زمین و جارو کردن است، پایتان را بلند کنید که زیر پایتان را نیز جارو بکشد.

۴- با آواز خواندن در حمام، موجبات شادی همسر دلبندتان را فراهم آورید.

۵- وقتی همسرتان در آشپزخانه مشغول پخت غذاست، گاهی به آشپزخانه سرزده و با ناخونک‌زدن به غذا به او در پخت غذای خوشمزه‌تر و لذیذتر مشاوره دهید.

۷- برای هر بار آب خوردن، یک لیوان بردارید و در آن آب بخورید تا همسر شما بهانه‌ی کافی برای آب‌بازی داشته باشد.

۸- موقع پاک کردن سبزی، زن‌تان را تنها بگذارید تا بتواند در آرامش و با تمرکز، سبزی‌ها رو پاک کند.

۹- موقعی که خانومتان در حال پاک کردن شیشه ها هست از پشت شیشه شکلک دربیارید تا خستگی اش در برود

من از همین‌جا از همه‌ی آقایونی که اینقدر تو خونه به خانوماشون کمک می‌کنند، تشکر می‌کنم.
همین جا از ایگل تشکر میکنم بابت اینکه از مردان تنبل اسطوره میسازه خخخخ

آقا یه سؤال، رععععد! مردونه چند بار اتاق همسرتو جارو کشیدی؟ اصلا تو مگه جز جارو برقی جارو دیگه ای هم داری؟ اینایی که من گفتم هیچ کدومش از خودم نبود اعتراض داری برو به زن مایکل استون بگو که اینقدر به شوهرش رو نده اصلا چه کاریه؟ ههههههه.

باسلام خدمت سرکار محترم راستش سؤال من در مورد این پست نیست من بعد از مدت های زیادی اینترنت سیستمم مجدد وصل شده و مصاحبه با آقای نحوی نژاد را خواندم میخواستم بدانم الآن هم میتوانیم از طریق کامنت یا از طرق دیگر با ایشان ارتباطی داشته باشیم و سؤالات خود را مطرح نماییم با تشکر و پوزش به جهت این که سؤالات با پست سرکار ارتباطی نداشت متشکرم

سلام داداشی….داستان قشنگی بود….لذت بردم…ممنونم
خوشحالم که باز شروع کردی…امیدوارم این جرقه ها برای داستان نویسی بیشتر بشه…از جمله لباس شستن و جارو کشیدن و غذا پختن و….خخخخخ
به نظر من تو خودتو قشنگ جای اشیاء میذاری و براشون احساس…اندیشه…و دیالوگ میسازی….اگر برای کودکان داستان بنویسی یک داستان نویس موفق میشی.
من هم با ظرف شستن بدون دستکش موافقم…چون دوست دارم آب و حس کنم….آب موقع آبکشیدن ظرفها بهم آرامش میده…..منتظر داستانهای بعدیت هستیم….
راستی ….یادم باشه دفعه بعد با نابیناها همسفر شدم همه ظرفها رو بدم بشورن خخخخ….این دفعه کلاه سرمون رفت…فکر میکردم نمیتونند ظرف بشورن…البته خودشون خیلی اصرار میکردند به شستن ظرفها…میگفتند تمام کارهای خونشونو انجام میدن…یکی از بچه ها رفته بود پای سینک ظرفشویی تا لیوانشو بشوره …..یه ماهیتابه رو که گذاشته بودم خیس بخوره بعد بشورمو خیلی ترو تمیز و با دقت شست.

سلام به سارای.
خب من دیگه لباس شستن و این حرفا رو بلد نیستم. اونا رو جناب ماشین زحمتشو میکشه.
مگر این که بشینم پیش ماشین لباسشویی با هم گپ بزنیم خخخ.
در مورد داستان کودک هم بهش فکر میکنم.
ممنون از خاطره ی جالبی که تعریف کردی.
موفق باشی.

سلام
خوب اسمش بد در رفته , خییلی هم سرگرم کننده هستش البته اگه به من محول بشه که قدیم وقتی تنها میشدم , توفیق اجباری نصیبم میشد …
تا جایی که ظروف باقی مانده در منزل برای استفاده و پخت و پز موجو, اقدام به شستن نمی کردم و معمولا هفته ای یک بار بصورت کلی , البته برای صرفه جویی از منابع آبی کشور , به شستن میپرداختم . ولی الحق با آموزشی که در کودکی به من دادند , دیگه خبره شده بودم . ولی یک نکته : بعد از آب کشیدن چاقو و چنگال ها , آنها را رو به پایین در مکان خودش قرار بدهید که من چند وقت پیش با خطربریدگی آن مواجه شدم و میشه ازش جلوگیری کرد .
بد نیست در آخر هم با اسکاچ تمیز , اطراف و داخل سینک ظرفشویی رو با کف تمییز بشوییم و با یک لیوان آب در آاخر آب بگیریم تا تمیز تر شود .
موفق باشید.

درود به مهدی عزیز.
آره راستی یادم رفت بگم. این چاقوها رو طوری باید جاشون بذاریم که تیغه ی اونها رو به پایین باشه.
منم اتفاقاً یکی دو بار نزدیک بود این اتفاق بریدگی برام پیش بیاد.
کف سینک رو هم میشه با لیوان شست هم بعضی از شیرها سرشون حالت شلنگی داره که از بدنه ی لوله جدا میشه و میشه برشون داشت و همه جای سینک رو آب گرفت.
مرسی از راهنماییهای مفیدت.
پیروز باشی.

سلام آقای حسینی،
خوبین، عجب خخخخ
جالب بود.
ولی خدایی حیف شد که این پستو الان زدی، آخه تبسم و آقای رستگار تو مشهد کلاه رفت سرشون. خخخ
من همون اسکاچ که منتظرین بیاد بیپولی و بیکاری رو بشوره رو براتون آرزومندم.
بنظرم ی چندتا از این پستا بنویسی نشون خانواده ها بدین اوکی میشه و موافقتشون حتمیه.خخخ
امروز اومدنی تو کوچه دیدم اسکاچی گریه میکرد میگفت قشششش قشششش قشششقشششش نگو سر این فشششفشششش بوده خخخخ

سلام سیتا.
خب من که مامانم هی به تبسم و حاجی میگفت بذارید شهروز ظرف بشوره اونا خودشون توجه نکردن. دیگه خودشون سر خودشون کلاه گذاشتن.
یعنی واقعاً ظرف شستن در این حد میتونه کار راه بنداز باشه که خانواده ها اوکی بدن آیا؟ اگر اینطور باشه من حاضرم کلاس ظرفشویی واسه پسرای محله بذارم خخخ.
مرسی که هستی.

خخخخخ کلاس ظرف شستن. خوب بد فکری نیست شروعش کردین با لباس شستن و جارو کردن، غذا پختن ادامه بدین انشاالله که پیروزی؛ خب اونا هم مثه من، یکی که فک کردم مامانت شوخی میکنه خخخخ
موفق باشین.
ی روزی من و سارایی کتاب داستان کودکان شما و همون شازده خانمی، که نذاشتی اسکاچ خان اسمشو بگه رو برای نوادگانمون خریداری خواهیم کرد.

جارو برقی زدن رو بلدم. ولی لباس شستن خیلی لازم نمیشه چون دیگه تقریباً همه ماشین لباسشویی دارن مگر این که توی خوابگاه یا خونه مجردی زندگی کنن که توی خوابگاهها هم معمولاً ماشین لباسشوییهای بزرگی هست که همه با هم ازش استفاده میکنن.

آخه تو چرا انقد بی خاصیت و بی مصرفی ؟؟؟؟ تو این موقعیت وب ویسام مهمتر بود یا ظرفشوری ؟؟؟؟؟
این پستای چیپ تخیلی چیه میزنی ؟؟؟؟.واااااااااااااای برو در حلقه ی بحث اساتیدی چون جناب مصدق و خادمی و میر قاسمی تلمذ کن ک یه دردی ازمون دوا کنی نه این که درد باشی رو قلبمون ….!!!!!!!عه عه عه …واقعا که /….واقعا متاسفم برا اون به وجود اومدنت /….هععععععععععععععععععععی !!!

ملیساااااااااااا .نمیدونم رو کدوم کامنتم کامنت دادی خخخخخخخخخخخخخخخخ .فقط از کامنت دونی دیدم ک به یکی از کامنتام پاسخ دادی …
هععععععععععععععععععععی …خوشحالم ک باعث خندت شدم ..بازم خوبه من لا اقل ب همین درد میخورم ..
بعضیا که …!!ولش ملی .حوصله حرفیدن با این ملخ زشت رو ندارم .به من میگه جوجه دکتر .
خب جوجه ملخ کریه .من ک لا اقل اسم دکترو یدک میکشم هر چی باشه .تو چیییییییی ؟
دیپلم منطق غربم به زور گرفتی !!!! آقای قورباغه ی مرداب سبز !!!من ب اندازه خودم کامپیوتر بلدم .شما اصن بلدی کامپیوترا به زبان اصلیش بنویسی ؟؟؟؟!هعععععععععععی .هععععععععععععععععععی .!!!میبینی ک خنده بر لبان اهالی اینجا مینشانم .اما تو چی …موی بلند روی سیاه .ناخن دراز واه واه واه …خخخخخخ
ملی اینا خطاب به این شمشیر بوداااااااااااااااا ..!!!

سلااام شهروز،میگم تو یکمی که نه،ولی کلا کم کم داری از دست میری هااا،مگه کسی با اسکاچ هم میحرفه آیااااا،وقت کردی یه وقت از منشی مطبم بگیر بیا روانکاویت کنم ببینم خوب بشو هستی یا نه آیاااا،خب ظرف شستی که بسیار کار پسندیده ای کردی که،بایدم بشوری،مگه شازده خانم ماشین ظرفشویی هست که فردا تو خونه ظرفا رو بشوره آیااا،بعد دیگه این حرف زدنت با اسکاچ چی میگه هااان،خخخ،آفرین همیشه از این کارا بکن،راستی یادت نره وقت بگیری بیایی ویزیتت بکنم،خدافسی

سلام ملیسا.
خب این منشی شما دقیقاً میخواد به من وقت بده برای چی؟
من سالمم، خیلی هم سالمم خخخ. بعدشم مگه بقیه ی خانمها که ظرف میشورن ماشین ظرفشویی هستن آیااا؟
منم یه وقتایی مهربون میشم ظرف میشورم وگرنه خیلی آدم مهربونی نیستم.
حالا چون وقت ویزیت دادی، برای این که قراره رایگان باشه این افتخارو بهت میدم خخخ.
میسی از حضورت.
خدافسی.

سلام به جناب نویسنده
من با پیشنهاد سارای کاملا موافقم خیلی جالب به اشیا زندگی رو هدیه میدین من هر وقت توی خیابون چشمم میخوره به خطهای زرد و برجسته ی نابینایان به یاد داستان شما در این مورد میافتم و یادمه هیچ وقت نمی دونستم این خطها چی هستن! حالا بزرگمهر این خطوط رو میشناسه و وقتی میخوام توی پیاده رو تنها و راحت راه بره میگم داخل همین مسیر برجسته حرکت کن… عالی بود شاد و سربلند باشید

درود بر مادر بزرگمهر گرامی.
ممنون از لطف زیادی که به من دارید.
خب باید بگم که خیلی به این خوط برجسته اعتماد نکنید.
این خطوط توی ایران خیلی حساب و کتاب درست و حسابی ندارن.
خود من چند بار نزدیک بوده که در حین استفاده از این خطوط آسیب ببینم.
بازم نسبت به لطفی که به من دارید ممنونم.
موفق و پیروز باشید.

سلام دوباره
ممنون از تذکری که دادین واقعا همینطوره اغلب وقتی ببینم تا چندین متر مانعی وجود نداره اجازه میدم تنها روی خطوط حرکت کنه چون ممکنه وسط اون یک باغچه یا گودال هم سبز بشه! بیشترین خطری که روی این خطوط دیدم نصبِ داربست روی این خطها برای اجرای نمای ساختمونهای جدید بوده …باز هم سپاس سربلند باشید

سلام شهروز خان گل. حالت چطوره، متنت خیلی باحال بود، راستی یه نکته ی جالب دستهای من بلافاصله بعد از ازدواجم نسبت به کلیه ی مایعات ظرف شویی حساسیت شدیدی پیدا کرده و توفیق اجباری عدم مشارکت در شستن ظروف نصیبم شده. امیدوارم هم ازدواج و هم این گونه توفیقاتی که نصیب من شده، قسمت تو هم بشه. موفق تر باشید.

ت: ت: ت: ت: ت:
خخخ
سلااااااااااااااااااااااااااااام داششششششششششششششششششششششششششش شَََََََََََََََََهروووووووووووووووووووووووز
نه بابا ننننننننننه مامان یعععععععععععععععععنی چیییییییییییییییییز
گفتم بیام همینجوری
از خرگوشه میپُرسن چی میخوری میگه هویج میگن چِجوری میگه هَویجوری هَویجوری

دیدگاهتان را بنویسید