خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

شب نشینی سیزدهم محله ی نابینایان از داش مهدی، موضوع تقریبا آزاد: ادامه پنجشنبه ساعت 9 شب از کامنت 178

سلااااااااااااااااااااااام به دوستان!

سلووووووووووووووووووووم به بَرُ بچ!

ححححححححححححححح! ههههههههههههه! خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ! ههه!

خخخ! ححح! خخخ!

سلام!

سلام!

چه خبرا!

خوبین؟

خوشین؟

سلامتین؟

کیفتون کوکه!؟

دماغتون کوچیکه؟

آخه ترسیدم!

اگه بگم دماغتون چاقه!

یا گیر میکنه لای در!

یا مثل پینوکیو دراز میشه!

یا مثل مار اونقدر دراز میشه که

پای آدما میره روش!

یا میزننش!

خب موضوع امروز

سرگرمیه!

در باره ی هرچی غیر بحثای سیاسی و اقتصادی

صحبت کنیم!

موفق باشید!

توی کامنت دونی منتظرم!

دیر نکنید؟

ممنون!

فعلا.

۶۴۷ دیدگاه دربارهٔ «شب نشینی سیزدهم محله ی نابینایان از داش مهدی، موضوع تقریبا آزاد: ادامه پنجشنبه ساعت 9 شب از کامنت 178»

سلام! این شبنشینیو کجا گذاشتی؟ رفتم تو پیشخانن از اونجا اومدم تو!
سردر محله نیست! چرا مدیر؟

سلام بر مهدی خان. خوبی نوۀ گلم.
میگم تو که از ۶ ماهگی نبین شدی ؛ آیا چیزی توی خاطرت از دیدن هست یا نه ؟

سلاام به به آقا مهدی میزبان خوب شبنشینی و دیگر دوستان که قراره بیان .خوش باشین ههه شب بخیرمم تو همین کامنت میگم چون حسابی خوابم میاد خوش بگذرررره

به همه خبر بدین!
برای دسترسی به شبنشینی برید تو دیدن نوشته های مخهدی عابدی! یعنی
برید تو یکی از پستای منو برید تو دیدن همه ی نوشته های مهدی عابدی!
اولیش شبنشینی ۱۳ هست!

سلام بچا…
من سعی میکنم باشم.. دارم تایپ میکونم. هر وق خسده شدم میام این ور… بنویسید میام میخونم…
من با همه چی میتونم سرگرم شم.. کلاً آدم سرگرمی ام… یوخده به داغی میزنم.. دیگه کله داغم… هاهاههاهاهاهاها
برمیگردم… عه
مهدی خوشم میاد زبلی… نرسیده خودتا خوب تو دل همه جا کردیا… بعدم اینکه زرنگی میتونی حقتا بیگیری… باریک الله… خاله رهگذر به این قدرقدرتی عرضه تو رو نداره عسیسم…هاهاههاهاهاهاهاهها

مهدی به جان خودم پستت سر جاشه خخخ.
رعد خداییش تو خودت شش ماهگیت یادته که از این بچه توقع داری یادش باشه آیا خخخ.
من همین هشت ماهگیم که عکسش رو گذاشتم رو یادم نمیاد.

سلااااام به همگی
شبنشینی که سر جاشه.
خب همگی خوبید؟
فاطمه جان از طریق پیام خصوصی هم میتونی بفرستی.
کافیه متن داخل فایلو توی متن پیام خصوصی کپی کنی. به همین راحتی. خخخ.
راستی من راه دانلود از پیکوفایلو پیدا کردم.

رهایی ، مهدی دهه ۸۰ .
آقا باید ترسید ازین هشتادیا خخخ چشاتو توی روز روشن در میارن و ی ساندویچ چشو مغز به خوردت میدن و سی هزار هم از آدم میگیرن خخخ
چی خیال کردی

هشت ماهگیتا یادت نیمیاد؟ هاهاههاهاهاهاهاهاهاهها.. من پارسالمو یادم نیس… خدایا اینا دیگه کی ان؟ هاهاهاههاهاهاهاهاهاهاها…
شهروز حسینی.. چرا پست ولنتاین نزدی؟ خو من امروز دلم میخواس حرفای عاشقونه بزنم.. همش گیر کرده تو گولوم دارم خفه میشم… عه عه عه…

بچه ها کلمه ی پیکو فایل رو تو جستجوی قدرتمند محله بزنید، یه پست از جواد نوعی هست که یه برنامه گذاشته که اگر دانلودش کنید و نصبش کنید به راحتی میتونید از پیکو فایل دانلود کنید.

شبو شور میخوام بدونم تصویری چیزی توی خاطرش مونده یا نه ؟
چون کسی که از اون موقع نبین شده شاید ی چیزکایی یادش مونده باشه .
بعد مگه تو توی این عکس ببین بودی ؟

دمت گرم آقا شهروز! رعد بزرگ اینم جوابت! خخخ؟ ححح؟
ممنووووون پریسیما خانم!
یعنی خاله رهگذر من کجا وایسم؟
مدیر! جون! چشه؟ نوشتن خا له رهگذر هم که خوبه! خب سلامچ
سلام به خانم کاظمیان خانم حسینی و نازنین خانم و هرکی داره میاد!

دانشآموز که بودم، بیشتر با رادیو و بعضی برنامه های تلویزیون سرگرم میشدم، ولی الآن با کامپیوتر و خوندن کتاب رمان و همینا سرگرم میشم.

فاطمه ایمیل مهدی درسته. از لیمیل نیست یه جا دیگه میل داره مهدی. به همون آدرس براش بفرست.
رهگذر من هیچ اعتقادی به ولنتاین ندارم.
وقتی روز عشق تو فرهنگ خودمون داریم چرا باید مال خارجیها رو جشن بگیریم؟
سپندارمذگان روز عشق در فرهنگ ایرانیه.
تازه قدمتش هم از ولنتاین بیشتره. حد اقل ۲۵۰۰ سال قدمت داره. این ولنتاین دیگه از کجا در اومد آخه؟
پنجشنبه سپندارمذگانه. هرچی خواستی حرف عاشقانه بزن.
فقط بگو به کی قراره حرف عاشقانه بزنی که از فضولی نمیریم خخخ.

عِخش!؟ خب بزن فقط بالا نیار! خاله رهگذر!
میدونید خانم حسینی! من ایمیلمو تو سایت بابام ساختم!

اتفاقا پست آقای نوعی کمک خوبی بود.
من بدون اینکه نرم افزارو دانلود کنم، متوجه شدم که بعد از لینک جیمیل لینک دانلود فایل مربوطه هست که جاز نمیخوندش.
همونجا که جاز میگه blank یه بار اسپیس زدم، بعد با کلیدهای جهتی بالا و پایین تونستم لینک دانلودو پیدا کنم.

آقا شَه! روز! خ خ! اچی کار دارید میخاد به کی بگه؟ خخخخخ!
میگما رضا کجاست؟
خانم حسینی برام تو ایمیلم بفرستید! تا راحت برم بخونم!

شبو شور ، جان من راست میگی . چی یادته ؟
جالبه من ی عکس دارم که مامانم برده منو عکاسی و ازم عکس انداخته . ننه رعد میگه این عکس مربوط به دو سالو چند ماهگیته .
واااای ی نبین که فقط صدا یادشه . پس معلومه که قشنگ معنی حرفهارو می فهمیدی .

بچه ها ایمیل مهدی متصل به یه سایته.
ما هم میتونیم تو گوشکن ایمیل درست کنیم.
اگر یادتون باشه ایمیل اردوی نجفآباد هم مال گوشکن بود.
پریسیما قشنگ از دور معلومه که آریایی هستی خخخ.
در ضمن اصلش پنج اسفنده نه چهار اسفند.
چون تقویم شمسی با تقویم باستانی تفاوتهایی داشته، طبق تقویم امروزی ما میشه ۲۹ بهمن.مهدی به جان خودم پستت سر جاشه خخخ.
رعد خداییش تو خودت شش ماهگیت یادته که از این بچه توقع داری یادش باشه آیا خخخ.
من همین هشت ماهگیم که عکسش رو گذاشتم رو یادم نمیاد.

بابا آریایی … یه امضا به ما بدین…
عشق یعنی وقتیکه دستتا میگیرم
مطمئن باشم که از خوشی میمیرم
عشق یعنی وقتیکه بیقرارت باشم
مطمئن باشم که تو میمونی پیشم
دارارام رام رام رام، دریرارام رام رام رام…
دارارام رام رام رام.. دیرارام رام رام رام…

شبو شور من همیشه فک میکنم که ی فرد نبین مادرزاد از کی خواهر و برادراشو تشخیص میده .
یعنی اگه خواهرش کم حرف باشه و زیاد بغلش نکنه ، چطور میتونه بشناسش .
وای نبین های مطلق و مادر زاد منو دوباره به یاد سؤالام انداختید که .
شبو شور آیا توی فاممیلاتون به جز تو بازهم نبین وجود داره ؟

مثلاً یادمه عموم منو نمیدونست کی هستم چون قبل از به دنیا اومدنم اسیر شده بود که بهش معرفیم کردن.
یادمه اون موقعها زیاد زیر آواز میزدم. واسه همین هی منو مینشوندن رو کاپوت ماشین و دورم جمع میشدن براشون میخوندم خخخ.

رعد میشه همه رو شناخت
میشه حتی اگه یکی حرف نزنه بشناسیمش
تو نمیتونی درک بکنی چون همیشه دیدی اما ما که ندیدیم میتونیم اطرافیان رو با بوی بدنشون یا گرفتن دستشون بشناسیم.

من از دو یا سه سالگی به بعد بچگیمو تا حدودی یادمه.
یادمه زمان جنگ بود. آژیر خطرو فکر میکردم چیز خوبیه! هر وقت از رادیو پخش میشد، بالا و پایین میپریدم! خخخخ.

سلام آقا احمد خوشومدین!
نه رعد بارانی! هیچی یادم نیس!
سوالی داری بپرس جوااب میدم!
ببینا از کی خاهرا برادراشونو میشناسن؟
راستی! چجوری باید ساعت ۱۱ شب درو ببندم؟

هی رهگذر مانقورد…ولنتاین ما ۳۱ شهریوره….اسمش هم سونای گونو هست…گذشته دیگه….ما که جشن گرفتیم رفت…عقب موندی…خخخ
یک شب خاص هست که ماه و خورشید هنگام غروب هر دو در زاویه ۱۸۰ درجه روبروی هم قرار می گیره و ماه و خورشید همو برای یک لحظه کوتاه می بینند
از قدیم این اتفاق به عشق ماه به خورشید تعبیر شده
وااااااااااااای که چقدر رمانتیکه

اسرا سال ۶۹ آزاد شدن . خوب یادمه چه سالی بود .
من کلاس پنجم بودم . تابستون آزاد شدن که میرفتم اول راهنمایی .
آره پریسیما واقعا درکش برای ی ببین سخته که ی بچه نبین چطور با اطرافیان ارتباط برقرار میکنه

شبو شور خب این باعث خاص شدنت شده .
چرا فک میکنی بد شانس بودی .
ی کتاب خوندم که میگفت در هر اتفاقی ی راز بزرگی نهفتس . و ما وقتی به خوشبختی میرسیم که راز بزرگ زندگیمونو کشف کنیم .
ولی ننه شبو شور کلی ناراحت شده . غصه خورده .و نمیدونسته باید چکار کنه .

ما حسهای دیگه رو جایگزین بینایی میکنیم خواسته ناخواسته این اتفاق می افته و ما تقریبا کار خاصی انجام نمیدیم
چون از اول ندیدیم اون ندیدن برای شناخت اطرافیان زیاد بهمون فشار نمیاره

من از تا ۱۶ سالگی نیمه بینا بودم و یه چیزهایی را میدیدم البته نه به طور واضح از زمانی که به قول گفتنی نبین شدم سعی کردم که از طریق حس لامسه ام با اطرافم رابطه برقرار کنم

وای شماها چقدر به بو توجه میکنید .
اگه جای رعد بودید چه کار میکردید . آخه هر روز برای رفتن به سر کار از ی محل خیلی بد بو رد میشیم که بازیافت زباله دراونجا صورت میگیره .
رععععد به اونجا میگه گلاااب دره . واقعا خیلی بوی وحشتناکی میده . مخصوصا روزهای بارونی

رعد برو کنار منم یه سؤال دارم از نبینها
بچا شوما چیطوری تشخیص میدین تفوت بین : ط، ت رو؟ یا ث و ص و س رو؟ یعنی صفحه خونا این واژه ها رو مث عربا از مخرجش ادا میکنن؟ اینی که من شنیدم که تند تند میخونه میره اص پیدا نیمیشه چی به چی شد؟ بعد شوما چیطور میفهمین که اینی که این گف با چه حرفی نوشده شده بوده؟

رعد هیچ رازی در کار نیست.
من اعتقادی به این که اگر نبین شدم لابد یه راز خوشبختی پشتشه ندارم.
من اگر میدیدم و حتی جنایتکار هم میشدم، میتونستم بپذیرم که خودم راه زندگیمو انتخاب کردم و جنایتکار شدم.
ولی الآن حوزه ی اختیارات من برای تعیین مسیر زندگیم محدود شده و این اصلاً با اصل مختار بودن انسان همخونی نداره.
من مجبورم زندگیمو بر اساس معلولیتم جلو ببرم و حق انتخاب در خیلی موارد ندارم.
پس اگر حتی روزی خوشبختترین آدم دنیا هم باشم، بازم خودم نبودم که به اون خوشبختی رسیدم بلکه شرایط و تقدیرم این بوده.

من قبلترها سرگرمیهام با الآن خیلی فرق میکرد.
رادیو، گردش، بازیهایی مثل منچ و شطرنج و این حرفا در کنار کتاب خوندن بود.
اما الآن شده گوشکن، واتساپ، رادیو، پلیروم، و متأسفانه کتاب خوندن از منو حذف شده.
کمتر هم گردش و بیرون میرم.

سلام شب همه به خیر مهدی جان ببخشید من بخاطر گل روی خودت اومدم چون مهمان دارم باید زود برم شب خوبی داشته باشید من تا حالا توی شب نشین نیومده بودم ولی سعی میکنم بعضی شبها بیام خوش باشید.

در مورد سؤال رهگذر باید بگم که من یکی از روی تلفظ صفحه خوانم تشخیص میدم که الآن اون کلمه ای که ط یا ت داره یا ص و غیره را درست نوشتم یا نه که البته این همه جا جواب نمیده چون که بعضی مواقع نمیشه از این راه فهمید که اون کلمه درست نوشته شده یا نه مثلاً من امروز در یکی از کامنتهایم بجای کلمه ی سیصد نوشتم سیثد و بعد از گوشزد کردن رعد به این مسأله پی بردم

رهگذر جان متأسفانه صفحه خونا همه رو یه شکل میخونه، من
گاهی برای ویرایش دیدگاهها اونا رو کلمه کلمه یا حرف حرف حتی میخونم!
البته بگم اگه تک حرف بنویسیم: مثلا س رو سین و ص رو صاد ط رو تا ح رو ه ی جیمی میخونه و مانند اینها.
بعضی وقتا کلمه ای که اشتباه نوشته شده باشه رو اشتباه هم تلفظ میکنه و ما به اشتباه بودنش پی میبریم.

شبو شور من نگفتم که روزی تو خوشبخت میشوی خخخ
نه گفتم که اون روزی تو خوشبخت میشی که بفهمی چرا ی نبین شدی .
باید به دنبالش باشی .
من راز ام اسو فهمیدم . فهمیدم که باید دچار بیماری میشدم که از من یک انسان دیگه ای ساخته بشه .
ولی قبول کن شرایط مهدی ترخانه خیلی سختتر از توئه . اصلا قابل مقایسه نیستید

مدیر! چرا ایمیلت کپی تو کپی شد؟
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااامم داااااااااش رضا!
چی نیاز داری؟ کتاب! بازی! یا! هرچی بگی!
خب! چطوری برم تو اسکایپ؟ اد کنم؟ با بچه ها حرف بزنم؟
خونتون کجاست؟
من دُرچه ی اِصفانم!

من میرم دیگه…نه اینترنت به من توجه میکنه با این سرعتش…نه مهدی…نه هیچکس….با همتون قهرم….خخخخ
هی روزگار…فقط پریسا بود به همه بچه ها توجه میکرد.

هاههاهاهاههاهاهاهاها.. سارای الان که شروع کردی غر زدن دیدمت جخ… خخخخخخخخخخخخخ…
مرسی عبدالله پور.. سپاس نازنین…
میگم خو شماها چرا از من و رعد و سارای کمک نمیگیرید واس ویرایشگری؟ آکله بیگیرید شالله… خو ما که خیلی راحتیم تو این کار…

رعد دیدگاهها متفاوته.
ما نبینهای مطلق میگیم باز کسایی مثل مهدی زندگی واقعی رو هم فهمیدن.
مهدی هرچی باشه سی و چند سال عادی زندگی کرد و دنیا رو اونطور که واقعاً هست دید.
شاید هم روزی دوباره بیناییش رو به دست بیاره.
ولی من همیشه در مورد این دنیا و دیدنیهاش یه علامت سؤال توی ذهنم خواهد موند و شاید هیچ وقت هم این علامت سؤال پاک نشه.
من هیچ وقت آرزو نداشتم که ببینم. ولی کنجکاو بودم که چیزهایی که نمیبینم واقعاً چه تفاوتی با تصورات من دارن.
دیدن رو برای کمتر شدن مشکلاتم میخوام نه برای این که به آرزوم رسیده باشم.

سارای عزیز باید توی شب نشینی یکیو انتخاب کنی و باهاش بحرفی . و یا اینکه سوالیو مطرح کنی که همه بخوان بهش جواب بدن .
الان تو سوالی توی ذهنت از نبین ها نداری ؟؟
به نظرت اگه ی نبین مادرزاد بینا بشه ؛دچار مشکل میشه یا نه؟
رها ی مستند دیده بود که ی نبین ناب بهد از دیدن دچار مشکل در درک ارتفاع و پرسپکتیو شده بود و دوباره با عصا راه میرفت

سارای تو بالاخره این کتاب رو تموم کردی یا نه خخخ.
رهگذر ما باید متون رو طوری ویرایش کنیم که صفحه خوانها درست بخوننش.
شاید تو یه نوشته رو ویرایش کنی و درست هم ویرایش کنی.
ولی صفحه خوانها بد بخوننش.
مثلاً میزند رو تو می رو فاصله میدی و ممکنه صفحه خوان بد بخونه و ما مجبور باشیم سرهم بنویسیم.
برای همین ما پستها و کامنتها رو با استانداردهای صفحه خوانها ویرایش میکنیم.

وای ببینید کی اینجاس ، علی پنجه ای .
پسر من نمیدونم چرا تو رو همیشه با خوشی اشتباه میگیرم ؟
پنجه ای تو رعد بزرگو میشاسی پسر ؟

سلام محدی
تو راهش انداختی؟ آیا من خودم رو برات اد کرده بودم به من بکال تا بهت یاد بدم زوووووود باش آنلاینم بودو

خب اکثر نابیناها دوست دارن یه کم ببینن همیشه آرزو دارن یه بار اشیاء رو ببینن شکل همه چیزو بشناسن چون بعدش راحتتر میتونن با بیناها تعامل داشته باشن
ما که راحتیم دلیلش گیرهای خانواده مونه چون بیشتر چیزها رو بهمون گوشزد کردن و یادمون دادن.
با این حال بازم میگم که حد اقل کم بیناها خیلی راحتتر از ما هستن

نه هنوز نخوندمش شهروز…خخخ
تموم نشده خب…چیکار کنم هرچی میخونمش کش میاد استرشه این کتاب انگاری…خخخ
نه بابا پریسیما جونم بی مهری چیه؟!….الکی خودمو لوس کردم…خخخخ

سلام بر هادی خان.
شما رو من زیاد نمیشناسم چرا ؟؟
خوبی پسرم. بیا چایی بخور .
احمد تو هم بیا پیش هادی با هم اختلاط کنیم خخخ

سلام علی آقا خوشومدین!
این گرافیک چیه که بالای بعضی اسما هست؟
منم میخاااااااااام!
نَنَش؟ آقا وحید کجاست؟ نه سارایه خانم نرو بیا با هم بحرفیم! سر چی؟

بچه ها یکی این علی پنجه ایو به حرف بیاره .
از زمونی که رعد اومده اینجا این پسر هم بوده ولی اطلاعات و فضولیم نسبت بهش زیر صفره . چن سالشه ؟
کجاییه ؟
حدس میزنم کامپیوتری باشه که سمتش نرفتم خخخخ

به نظر من کمبیناها هم مشکلاتشون کم نیست.
بعضی وقتا بیشتر از حد بیناییشون ازشون انتظار میره، و بعضی وقتا هم توانمندیهاشون نادیده گرفته میشه.
من کلا خیلی دوست دارم برا یه بارم که شده دیدنو تجربه کنم. هم آرزومه و هم مطمئنم به پاسخ خیلی سؤالا و کنجکاویهایی که فعلا بیخیالش شدم میرسم.

مهدی اونایی که اسمشون گرافیک دار خونده میشه رو شناسنامشون عکس گذاشتن.
تو هم میتونی یه عکس از خودت توی شناسنامت بذاری.
توی شناسنامت که بری، یه قسمت هست که میتونی عکستو از طریق براوز آپلود کنی رو شناسنامت.

رعد بارانی! علی آقا! انگلیسیش خوبه!
سلاااااااام شاعر!
همین حالا سراغتو از ننت گرفتم!
کجا بودی؟ نبودی!
رضا جون! چرا حرف نمیزنی؟

در مورد دیدن من باید بگم چون تا ۱۶ سالگی میدیدم البته به طور غیر واضح همون هم بهم کمک میکرد که برم با بچه های محلمون فوتبال بازی کنم یا حتی تلویزیون ببینم و غیره اما از زمانی که نبین شدم دیگه از فوتبالبازی با بچه محله ای ها خبری نبود بجاش سرگرمیم شد گوشیدن رادیو و و گوشیدن تلویزیون و خوندن کتبهای رمان وهمین ببخشید که من کمی کم حرفم اون هم بخاطر اینترنت دیزلی و کامپیوتر گازویلی است

علی پنجه ای چرا همیشه میاد ی سلام با شکلک تحویل میده و میره خخخ
کلا همه کامنتاشو که دیدم شکلک داره و گویا میبینه . چون شکلکاش مرتبطه

دوستان من هم خیلی دوست دارم مثل شماها راحت برخورد کنم اما با خیلیا اصلا آشنا نیستم و اخلاقها را نمیشناسم اینقدر راحتم که همه در بهزیستی فسا از کارمندان تا بچهای معلول همه مرا با نام صدا میکنند

مثلاً من یه دوچرخه ی دونفره دارم.
من اگر میدیدم میتونستم یه دوچرخه ی یه نفره داشته باشم و باهاش هر وقت خواستم برم بیرون.
در حالی که عاشق دوچرخه هستم.
ولی الآن نمیبینم. دوچرخه ی دونفره هم دارم. ولی کسی نیست که رو صندلی جلو بشینه و با هم بریم.
وسیلش هست، ادمش نیست.
من مجبورم به خاطر ندیدنم از خیر کاری که عاشقشم بگذرم.
این به هیچ وجه با اختیار داشتن انسان موافقت نداره.

علی پس اگه بیناییت زیر صفره چطور این شکلک هارو میفرستی خخخ
راستی چرا من تو رو نمیشناسمم خخخ
چون خودتو در عرض این یک سالو نیم از دیدرس رعد مخفی نموده ای به مجازات شدیدی محکوم میشوی خخخخ

مهدی جان مرسی بابت شب نشینیت.
می بینم که جمع همتون جمعه.
ولنتاین مبارک. من زیاد اعتقادی به ولنتاین ندارم و بیشتر به روز عشق خودمون اعتقاد دارم.

سارای میخوام کار دستت بدم خخخ.
بچه ها سارای شاعره.
خودش شعر میگه، خودشم دکلمه میکنه.
الآنم قول میده مثل یه دختر خوب بره یه شعر قشنگ بگه، بعد بخوندش، بعد بیاره آپلود کنه تو قفسه، بعدشم یه پست بزنه، بعدش شعرشو با صدای خودش بذاره ما بخونیم.
به همین راحت خخخ.

هادی خان ، راز راحت بودن افراد به خاطر حضور مداوم در شب نشینیه .
تو هم بیا اینجا کمی آجیل بخور ، یخت وا بشه .

آقا شهروز؟ کی صدای سارایه خانمو شنیدی؟
چی میخوندن؟
اگه ایرادی نداره بذار اینجا تا همه ببینیم صداشون خوبه یا نه!
خخخخ!

علی گرافیکی شهروزو فقط میشناسی هههه
پس هیچی دیگه خخخ
مگه تو نبین نیستی ؟ این همه سال هم هست که اینجایی و نویسنده .
پس چطوره که نمیشناسی کسیو ؟؟
واااای بر غافلین خخخ خدا تو رو ببخشه هاهاها

خب! آقای افزلیفر! من شادم! سختگیر نیستم!
جدی نیستم!
ناراحت نمیشم!
بهم فحش بدیی هم به کسی چیزی نمیگم! چون خودمم بعضی وقتا که دوستام اذیتم میکنن مِثِ خودشون باشون
رفتار میکنم! رک باشید و خجالت نکشید! خخخخ!

هادی و علی و احمد خان از خودتون بگید .
هادی آجیلای رعد پر از تخمه کدو و بادوم هندی و بادوم و فندقه . بیا نوش جان کن. پوستاش هم بریز روی زمین اینجا . خانومت نبینه خخخخ

عشق اگر از روز ازل در دل دیوانه نبود
تا ابد زیر فلک ناله مستانه نبود
نرگس ساقی اگر هستی و صد جام نداشت
سر هر کوی و گذر این همه میخانه نبود
تو چرا شمع شدی سوختی ای هستی من
روزگاری که تو را سایه پروانه نبود
کاش آن شمع که تو را سوخت مرا سوخته بود
به فدای تو مگر این دل دیوانه نبود؟

مدیر! کی رو میخاستی از وسط نِفص کنی؟ آقای خادمیو؟ معلم منو؟
اینم چندتا به قول nvda کشیده! حححح!
ـــــهههههههههههههه

للللللللللللل! آآآآآآآجیل!
همشو خوردم!
کمکم داریم به آخر شبنشینی امشب میرسیم!
کمکم برین بخابین! سوالی دارین پنجشنبه بیاین همینجا جواب میدم!

خب من دیگه برم درو ببندم.
سارای یادت نره شعر بگی و بخونی و پست بزنی برامون بذاریشااا!
پنجشنبه شب میبینمتون.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
شبتون به خیر.
بدرود.

خاک بر سرم…خخخ
ای بابا…دیگه خودمو لوس نمیکنم….گفتم تحویلم بگیر نه اینقدر دیگه…خخخخ
یه پست نوشتم…برای گذاشتن شعر اما هنوز جرعت نکردم بزارم…این دفعه دیگه نفرستادم پیش نویس….خخخخ.

سلام به همه!
چندتا سوال!
مدیران!
چرا صفحه خوان تعداد بازدید پستها و اینکه تا حالا چندتا نظر و پست گذاشتمو نمیخونه؟
یه کاری کنین بخونه!
و چطور میشه فایلهایی رو که یوزر پسوُرد داره رو از محله دانلود کرد؟
خوش بگذره!

زندگینامه ی کدوم شاعر یا نویسنده ای رو میخاین؟
تو بازی ای مشکل پیدا نکردین؟
دنبال کدوم کتابین؟
چه آهنگهایی نیاز دارین؟

حکایت اندرز پدر
یاد دارم که در ایام طفولیت
متعبد و شبخیز بودم.
شبی در خدمت پدر رحمت الله علیه نشسته بودم
و همه شب دیده بر هم نبسته
و مصحف عزیز بر کنار گرفته
و طایفه ای گِردِ ما خُفته.
پدر را گفتم از اینان یکی سر برنمیدارد که دوگانه ای بگزارد.
چنان خواب غفلت برده اند که گویی نخُفته اند
که مُرده اند.
گفت جانِ پدر!
تو نیز اگر بخفتی بِه از آن که در پوستینِ خلقت اُفتی.
بوستانِ سعدی.

سلام و درود خدمت همه ی هم محله ای های خودم که الآن توی شب نشینی هستند در شب نشینی یکشنبه شب رعد کبیر خواست که من کمی از خودم بگم تا ایشون و بقیه منو رو بشناسند پس در زیر با یه بیوگرافی کوچولو در خدمتتونم
همینطور که میدونید اسمم احمده و فامیلیم هم عبد الله پور هست هم شهریه حافظ و سعدیم یعنی شیرازی هستم و در سال ۱۳۶۷ یعنی آخرین سال جنگ هشت ساله و در روز ۱۸ خرداد به دنیا اومدم به دلیل بیماری مخوف rp تا ۱۶ سالگی نیمه بینا بودم ولی از ۱۶ سالگی به قول رعد کبیر نبین شدم ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه ی شوریده درس خوندم و دبیرستان و پیشدانشگاهی را به صورت تلفیقی در مدارس عادی درس خوندم معلم سال اولم خانم کریمزاده بودن که من از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم از جمله بریل, در سال ۸۸ وارد دانشکده ی حقوق دانشگاه ی آزاد شیراز شدم و سال ۹۲ لیسانس گرفتم و الآن هم دانشجوی ترم ۴ یا ترم آخر کارشناسی حقوق خصوصی هستم از علایقم میشه به دیدن تلویزیون شاید دوستان ببین بگن منظور از دیدن دیگه چیه بعضی از نابیناها مثل من به گوشیدن این وسیله میگن دیدنعاشق شنیدن رادیوم و بقیه ی وقتم به خوندن کتابهای حقوقی رمان تاریخی زندگینامه میگذره و رنگ مورد علاقه ام آبی اناری است فوتبال هم یکی دیگه از سرگرمیهای منه البته شنیدن آن طرفدار دو آتیشه پرسپولیس و بارسلونا هستم عاشق بازی مسی اینیستا و علی کریمی که دیگه به نظرم مثل اون نمییاد هستم غذای مورد علاقه ام کلمپلو و قرمه سبزیه فعلاً همین

مهدی شما چه کتابهایی داری که توی محله نداریم؟ اگه کتابی هم داری که تو سایتهای دیگه هم نیست و به درد میخوره میتونی توی محله بذاری.

رازِ شکوفایی
تا توانی پیشِ کس مگشای راز
بر کسی این دَر مکن زنهار باز.
گورخانه ی رازِ تو چون دل شود
آن مُرادت زودتر حاصل شود.
دانه ها چون در زمین پنهان شود
سِرِ آن سرسبزیِ بُستان شود.
گفت پیغمبر هر آن کو سِر نهفت
زود گردد با مُرادِ خویش جفت.
مثنویِ معنوی جلال الدین محمد

راستی شما خانم کاظمیان کلمپلو با قلقلی دوست دارید یا با مرغ قلقلی همون گوشتهایی هست که به صورت گرد توی کلم پلو میکنند البته با سالاد شیرازی یه چی دیگه هست

میدونید چیه نازنین خانم!
دوتا آموزش بازی دارم!
اما چون یه سایت خوب برا آپلودشون سراغ ندارم
اونا رو نمیتونم بذارم!
حجماشودن بالاست!
چجوری تو محله آپلود کنم؟

خخخ خخخخ من وقتی خیلی اعسبانی بشم هرچی که دم دستم باشه پرتاب میکنم تا آروم بشم خخخ ولی خیلی دیر اصبانی میشم و وقتی هم بشم سعی میکنم که خودم رو کونتورول کنم ولی اگه نتونم این جوری میشم

من از دروغ گفتن خیلی خیلی بدم میاد. یعنی ببینم کسی بهم دروغ میگه زنده اش نمی زارم خخخ
وای که چقدر بهم بر می خوره و عصبانی میشم. خخخ

سلام پریسیما خانم در مورد سؤالتان باید بگم من کم عصبانی میشم اما اگه عصبانی شدم بجوری عصبانی میشم و کاری که میکنم یا اینکه هر چی جلوی دستم بود میزنم توی دیوار یا داد میزنم چیزی هم که من را عصبانی میکنه بد قولی دروغ و سر کار گذاشتنم هست

فاطمه خانم ماهور رو بی خیال شو. جان هر کس دوست داری ماهور نخر. اگه پولتو دوست داری نخر. اگه زندگیت رو دوست داری نخر. اگه به فکر خودت هستی نخر. خلاصه نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخ خخخ هاهاهاهاهاهاهاها

من وقتی عصبانی بشم ساکت میشم, دلم نمیخواد کسی هم با من حرف بزنه اگر مثلا از دست کسی عصبانی باشم و کسی دیگه بیاد تا آرومم کنه دلم میخواد که حرف نزنه برای اینکه خودم را کنترل کنم تا سرش فریاد نزنم به حرفهاش گوش نمیدم.
وقتی عصبانی یا ناراحتم هیچ چیز به اندازی کتاب خوندن و یا گوش دادن به موسیقی آرومم نمیکنه, البته یک یا دو سالی میشه که زیاد وقت نمیکنم که موسیقی گوش کنم بیشتر کتاب میخونم اما چند شب پیش رفتم سر وقت آهنگهام وای کلی کیف کردم.

بعضی وقتها واقعا نمیتونم عصبانی شدنمو کنترل کنم و اونم وقتیه که ببینم دارن بهم زور میگن و به هیچ وجه زیر بار نمیرن.
و موقعی عصبانی میشم که دروغ بشنوم از دروغ واقعا متنفرم و حس میکنم دروغ گفتن توهین به طرف مقابله.

سلااام بر همگی .
احمد خان فووووتی یا همون فوتبالی مرسی که خودتو معرفی کردی .
کلمه چغر هم توی ذهنمه خخخ برم از شیرازیا بپرسم خخخ

میگما!
من به کتاب سلطانه گوش دادم!
جد سلطان سلیمان عثمانی
سلطان محمد فاتح
سلطان سلیم که برای رسیدن به حکومت ۸ برادر و ۲ برادرزاده اش را کشت
سلطان سلیمان عثمانی
مصتفی فرزند گلبهار که به دست پدرش و با نقشه ی خُرَم کشته شد
سلیم پسر سلطان سلیمان قاتل برادرش با یزید و پسر خُرَم
مهرماه دختر سلیمان و خُرَم
با یزید پسر سلیمان و خُرَم
جهانگیر که به خاطر مصطفی دق کرد پسر سلیمان و خُرَم

من اگر عصبانی بشم با صدای بلند حرف می زنم اما چیزی رو پرت نمی کنم. ولی اگه مجبور بشم طرف مقابلم را تا مشت و لگدش نکنم دلم خنک نمیشه خخخخ خخخخ هاهاهاهاهاهاها
اما معمولا دیر عصبانی میشم و بیشتر بخاطر این عصبانی میشم که کسی بهم دروغ گفته باشه یا بهم کلک بزنه یا بدقولی کنه و سرکارم بزاره. وااااااای که دلم می خواد بزنم دل و روده اش را یکی کنم خخخخ خخخ هاهاهاهاهاها

طرز تهیه ی یه کلم پولو ی خوشمزه.
اول کلم را میشوریم یه لایه ی روشو برمیداریم بعد روی تخته میذاریم و خورد میکنیم
ما اصولا برای خودمون نصف کمترشو برمیداریم
بعد اون کلم های خورد شده را میریزیم توی ماهیتابه تا آبش خوب بره
حدودا ده دقیقه
ما وقتی قاشق میزنیم توش متوجه میشیم که آب داره یا نه
وقتی که آب نداره معلوم میشه
گوشتی را که قبلا چرخ کرده بودیم را با پیاز رنده شده و ادویه های مختلف که حتما دارچین و سیر و آویشن هم قاطی شون هست باهم ورز میدیم
بعد گوشت ها را جدا سرخ میکنیم و حدودا یه ربع ساعت طول میکشه
بعد کلم ها را اضافه میکنیم میذاریم کمی با گوشتها سرخ بشند حدودا ۱۰ دقیقه طول میکشه
اگر خواستیم قارچ را هم اضافه میکنیم که من عاشقانه میپرستمش
میذاریم یه ۲ یا ۳ دقیقه سرخ بشند باهم
بعد رب گوجه را اضافه میکنیم ما معمولا خیلی رب میریزیم مثلا یه کاسه ی ماست خوری کوچیک
بعد باهم قاطی میکنیم خوب هم میزنیم دوباره ۵ دقیقه میمذاریم بمونه و مدام هم میزنیم که خوب قاطی بشه
بعد با برنجی که قبلا آبکش کردیم قاطی میکنیم
اول روغن میریزیم کف قابلمه وقتی روغن خوب داغ شد سیبزمینی هایی که قبلا آماده کرده بودیم را میچینیم کف قابلمه بعد یه کفگیر برنج و یه کفگیر مواد تا تمام بشه
بعد هم میذاریم دم بیاد
حدودا نیم ساعت طول میکشه
نوش جونتون. دوباره من یه پست زدم اینم ا چهارمین پستم خخخخ

وای نه فکر اینکه وقتی عصبانی هستم چیزی را پرتاب کنم خند داره برام.
من را هم دروغ گفتن عصبانی میکنه اما کسی که عصبانیم کرده را کم کم میزارم کنار.
به نظر من آقا وحید دروغ کسیفترین چیزه خوصوصا توی دوستی به نظر من کسی که توی دوستی دروغ میگه دوستی را به لجن میکشه من میگم دوستی مقدسه خخخخخخخخخ.
شما نخندید به این فکر من خواهشن, من به هر کس میگم دوستی مقدسه بهم میخنده.
جدی چرا>؟؟؟؟؟؟
به نظر شما بد میگم.

وقتی عصبانی میشم دوست دارم همون لحظه دیگه با اون طرف حرف نزنم تا آروم بشم.
اگه طرف پیشم باشه اتاقو ترک میکنم و سعی میکنم پیشش نباشم اگر هم تلفنی باشه اگه خیلی بیش از حد عصبانی باشم قطع میکنم و اگه کم عصبانی باشم میگم ببخشید من بعدا تماس میگیرم.

مثلا الآن خیلی عصبانیم خخخ. میخوام یکیو خفه کنم. خخخخ.
یکی از مواردی که باعث میشه اعصابم خرد بشه، سر و صدای بیش از حده. چیزی که تمرکزمو بهم بزنه. یا اینکه چیزی رو جایی گذاشته باشم و کسی بدون اینکه بهم بگه اونو جا به جا کرده باشه و من هم خب معلومه اینطور موارد برای پیدا کردنش دچار مشکل میشم. وای اگه این اتفاق هم وقتی بیفته که عجله داشته باشم.
سعی میکنم کنترلش کنم، ولی گاهی اوقات از کوره در میرم و داد میزنم.

سلام رعد کبیر املای درست اون اصطلاح اینه چغر این کلمه رو اولین بار هادی عامل گفت توی کشتی یعنی بد بدن و بعضی وقتها هم از عادل فردوسی پور شنیدم این یه اصطلاح شیرازی نیست کاکو

من وقتی عصبی میشم
داد میزنم
هرچی جلومه رو شوت میکنم
و اگه خیلی عصبی بشم یارو رو میگیرم به باد کتک
اما تا حالا اینجوری نشدم
آروم و شادم

فاطمه خانم به نظر من حرفتون درسته دوستی مقدسه. به شرط آنکه هر دو طرف اصول دوستی را رعایت کنند و به معنای واقعی دوست باشند.
رععععععد من خر ردیف نکردم خخخخخ خخخخخ
فاطمه خانم راجع به برنامه ماهور سوال کردند که منم گفتم نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخ هاهاهاهاهاهاها

دقیقا پریسیما من هم وقتی از دستکسی عصبانی هستم دیگه نباید صداش را بشنوم.
وای نازنین دیروز عمومینا از کربلا برگشتن ولیمه دادن یا خدا به قدری سر و صدا بود که من که خیلی کم سر درد میشم سر درد گرفتم.

منم وقتی یه چیزی رو یه جایی گذاشته باشم و کس دیگه ای اونو جابه جا کرده باشه چنان کفری میشم که می خوام روده اش رو از تو دهنش بکشم بیرون خخخخ هاهاهاهاهاها

من با رسا اومدم اینجا داره اشکم رو در میاره برم این رو ایسبیک کنم میام
این رسارو نخرید هاااااااااااااااااااااااا یعنی بخرید این ۱۰ هزار تمنتون به باد میره بمن ۲۰۰ هزار هم بدن این رو دیگه فعال نمیکنم !!

نه آقا وحید نمیخوام بخرم از قبل دارم ماهور را یه مشکلی دارم.
ببینید من وقتی لپتابم را روشن میکنم و صفحه خوان را به ماهور تغیر میدم و کارم که تموم میشه و الکونسش میکنم اگر باز هم به ماهور برگردم هم جاوز و هم ماهور مطالب را کشیده میخوونن گوی سرعت را کشیدی پاین.
نمیدونم درست بیان کردم منظورم را.

وحید ، خر ، خره خخخ حالا چه ی ن سوارش کنی ، چه ب ههه
احمد ، منم با غ نوشتم.
من تا حالا کلم پلو نخوردم. ولی حسم میگه دوست نداشته باشم. چون دلمه کلم هم دوست ندارم. کلا با کلم پخته میونه خوبی ندارم.
وای دوباره توی شب نشینی کشف کردم من ی غذای دیگه هم نمی خورم. هههه
رهااااای من کجاست ؟؟؟
رهاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بیااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

خوشبختانه فقط با صدای بلند حرف میزنم و چیزیو پرتاب نمیکنم یا کلمات رکیک به کار نمیبرم، ولی داد زدن هم به نظرم خوب نیست.
اگه کسی بهم دروغ بگه یا منو سر کار بذاره بیشتر ناراحت میشم تا اینکه عصبانی بشم.

پریسیما خانم من وقتی که بینا هم بودم اگر کسی وسایلم را بدون اجازه جابه جا می کرد می خواستم بزنم لهش کنم خخخخ خخخخ . ولی به نظرم نابینایی فقط می تونه یکی از اون علتها باشه.

منم وقتی چیز ها جابجا میشه خیلی عصبی میشم
یه روز دختر خواهرم اومده بود خونمون یه تا دمپایی را گذاشته بود دم تراس وای اینقدر دنبالش گشتیم که نگو
حالا اون بچست چرا پدر و مادر به فکر ما نیستند که بعدش باید دنبال چیزی بگردیم؟

عجب رحمت خانی هستی هاهااااا خخخخخ خخخخ نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخ هاهاهاهاهاهاها
فاطمه خانم پاکش کن بریزش دور خخخخ خخخ هاهاهاها . من پارسال ماهور خریدم و همون هفته اولش نشد که پاکش کردم خخخخ خخخ واسه همین میگم نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر
رحمت قیری نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام به همگی. راحت باشید به جان خودم فقط اذیت می کنم در میرم مدیونید اگر اذیت نشید. مهدی به نظرم من برات نه آشنا باشم نه خیلی ناشناس. دیدم۱جایی نوشته بودی حس می کنی اینجا بهت توجه نمیشه. مهدی من توی دوره دوم شب نشینی ها حتی۱بار هم حضور نداشتم. الان فقط اومدم به خاطر تو که بهت ثابت کنم اشتباه می کنی. من خوندمت و الان اینجام توی شب نشینیِ تو. و به نظرم این بتونه بهت بگه که دیگه از این تصور ها نداشته باشی.

من را هم جا به جا شدن وسایلم ناراحت میکنه, من هم مثله پریسیما فکر میکردم چون نابینا هستم ناراحت میشم, اما همه بهم میگن تو زیادی منظمی این اخلاقم به بابام رفته.
من توی کیفه دانشگاهم هم هر چیزی را جای خاصی میزارم گاهی که کیف بابام را میبینم توی کیف اون هم مثل کیف من منظمه.
وای آبجیم به قدری بی نظمه که خدا میدونه, گاهی بهش میگم تو چه جوری یه چیزی را که میخوای پیدا میکنی.

فاطمه چاره ای نیست. باید یه بار جازو ببندی دوباره باز کنی.
بچه ها پریسیما عصبانی میشه مفقود الاثر میشه.
یکی دو بار عصبانی شد ما برای کارای سایت زنگ میزدیم بهش به خصوص من جواب نمیداد. دیگه داشتم تو روزنامه آگهی میزدم برای یابندش مژدگانی تعیین میکردم خخخ.
اعصاب درست و حسابی هم نداره خخخ.
الفرااااار.

یه چیه دیگه که باعث میشه من دیگه حسابی عصبانی بشم اینه که یکی بدون اجازم وسایلم را برداره و من را یه دو سه ساعتی مشغول گشتنش کنه

هوراااااااا پریسا پریسا
سلاااااام پریسا خوبی؟
ببخشید دیروز ساناز شمارت را اشتباهی گرفت اما چون نمیدونست که شماره ی تو هست قطع کرد
خوشحالم که میبینمت و اینجا هستی.

پریسا دلم بد جور برات تنگیده بود یه کم شلوغ کن بذار حوصله مون بیاد سر جاش
امروز یکی از اقوام فوت کرده مامان و بابام رفتن اونجا یه کم تو شوکم هنوز آخه خیلی جوون بود

مهدی نخری ها . تو رو خدا نخر . تو رو به پیر به پیغمبر نخر. تو رو به جون هر کی دوست داری نخر. اگه پولتو دوست داری نخر. اگه زندگیتو دوست داری نخر. اگر خودتو دوست داری نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخخخخخخ خخخخخخ

راست میگه مفقود الاثر میشم اما دلیلش فقط اینه که نمیخوام بیشتر دعوا بشه و نمیخوام عصبانیتم ادامه داشته باشه به نظر من این بهترین کاره خخخ
شهروووووز میییکشمت تو از دیروز کجا بودی

بَه سلااام خانم کاظمیان صبور خودم. چطوری؟ بیخیال گرفتی که گرفتی به ساناز هم سلام های آتیشی برسون. وایی این کامنت بالاییه چرا این شکلی شد؟
پری سیمای عزیز بهم لطف داری عزیزِ من. بچه ها ممنونم از تمامتون. لطف هاتون رو می خوندم. دل من هم تنگ شده برای تک تک شما ها.

مرسی پریسا. تو چطوری؟ ممنون لطف داری حتما بازم میگم.
نبینم کسی بخواد ماهور بخره هاااا!! افتاااااااد؟ نخر نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخ هاهاهاهاهاهاها

شبو شور به نظرت من میتونم آپلود کردنو یاد بگیرم و انجام بدم. واقعیتش خیلی دوست دارم توی پست هام آهنگ بذارم . در ضمن توی گوشیم ی برنامه به اسم درایو هست که درش آپلود هم نوشته .
ی بار نازنین بهم یاد داد که برم از سایت دکتر شمسی پور آپلود کنم که مثل اینکه سرعت اینترنتم خیلی ضعیف بود و نشد .

من عصبانی که میشم شاید حرفایی بزنم که بعدش پشیمون بشم.
فحش نه هااا! حرفهایی شاید بزنم که نباید بزنم.
منتها خیلی عصبانی نمیشم در کل.
به خصوص جدیداً.
پریسیما من هستم که خودت ظهر با من حرف زدی که

چرا این جوری نوشتم خاص را.
من یه کتاب داشتم که میهمش توی پستها یادم میرفت بذارمش برای همین مونده لازم هم ندارم, اگر برای شما مشکلی پیش میاره برم پاکش کنم حسینی؟؟؟؟؟

خخخ. چرا دوستان رو ریپیت افتادند خخخ. چرا سوزنشون گیر کرده خخخ.
سلاااااااآآآآآاااااااااااآآآآآآآآااااااااام به پریسا خانمی عزیزم.
عجب از اینورا! پست یا سایت که گم نکردی احتمالا خخخخ.
راستی آقای خادمی توی کامنتای پست برنامه موتور صوتی نوشته بودند که هر که خریده یه فایل صوتی تو کامنتا بذاره.

رعد از تو قسمت راهنما آموزش آپلود با گوشی رو دانلود کن یاد میگیری.
باید بهت قفسه بدم. اگر خواستی بگو برات درست کنم.
پریسااااا تو اینجا چی کار میکنییییی خخخ.
تو الآن باید خواب باشی خوااااااب.
سن و سالی ازت گذشته نباید تا این وقت شب بیدار باشی.

سلام نازنینِ نازنینِ محله ی من. نازنین باور کن من همین طرف هام. توی محله می چرخم ولی پیش نمیاد حرف بزنم. تمامتون رو می خونم به خصوص شب نشینی ها رو.

سلام به پریسا خانم, بچه ها باید شرکت گاتا را تحریم کرد و نه ماهور و نه رسا ازشون خرید, یه چیهی دیگه که باعث خشمگین شدن من میشه گل زدن رونالدو به بارسا هست و شادیم زمانی هست که رئال ۴ گل از ما میخوره

خانم کاظمیان من پارسال این برنامه رو خریدم. اون منشی شرکتشون که خیلی قیافه زشت و بی ریختی داره بهم گفت ماهور خیلی بهتر از پارس آوا است. منم خریدمش که یه هفته نشد پاکش کردم. خخخخ خخخخ
یعنی تا یه هفته داشتم با منشی شرکتشون دعوا می کردم سر ماهور خخخخ خخخخ هاهاهاهاهاها
بچه ها نخرید هاااااا نخر نخر نخر نخر نخر نخر خخخخخ هاهاهاهاها

پریسیما درگیر انتقال فایلها هستم برای همین کم میام.
هنوزم دو ماهش مونده.
فاطمه ما فردا شب توی هر قفسه که میریم یه کنترل a میزنیم شیفت دیلیت میکنیم.
دیگه هرچی هست و نیست پاک میشه خخخ.
پریسیما مقاله رو اگر خواستی ویرایش شدش رو آپلود کن لینکشو تو خصوصی بده بهم لینک رپیدپارسشو بهت میدم بذار توی پستت.

پریسا خخخخخخخخخ.
وای حسابی جات خالی بود.
راستی پریسا اون کتابهای پی دی اف که داری اسکن شده هستن؟؟؟؟؟
راستش من همش یادم میره ازت بپرسم که میتونی اونا را بخونی؟؟؟؟ بعضیهاش جالب به نظر میان.

شهروز به من گیر بده؟ این مال این حرف هاست آخه؟ به جنگ اعصابش نمی ارزه. شهروز اجالتا بیا تو هم بپر وسط باقالی گلپرپری ها بغلدست رضا شنا کن تا بقیهش رو اجرا کنم. شکلک از این بالا پرتاااابش کردم وسط دیییییگ!

میگما! آقا شهروز!
مثلا این صندوقه تو شهر شوما؟
برو بیبین چیچی فرستادی تو ایمیلم!
صندوقش کو!

نه مثل اینکه نمیشه. هرچی من میام آروم باشم این ها هی میگن اذیت و شلوغی و از این چیز های وسوسه انگییییز و بسیاااار دوست داشتنی و سازگار با جوهر خبیس من و باعث میشن مورمورم بشه در جهت نقض تعهدکی که به خودم کرده بودم. بچه ها نکنید این کار رو شرمنده وجدانم میشم می پرم وسط به مرض ریختن آخه!

مهدی من امشب فقط واسه خاطر دل تو اینجام. بگو گوش میدم حرف بزنیم. می خوایی بریم سر به سر این شهروز بذاریم؟ این قدر خوبه! پیش از تو۱مهدی قادری داشتیم توی قهوه خونه ها و شب نشینی ها ما۲تا۱جا که می شدیم شهروز مجبور می شد توی انباری طالار زندونیمون کنه باز در می رفتیم روزگار واسش نمی ذاشتیم. خوش می گذشت. مهدی قادری اگر می خونی دلم تنگ شده برای حال و هوات. کاش مثبت باشی!

چرا صفحه خوان تعداد بارزدید از هر پست و تعداد نظرا و پستایی رو که گذاشتمو نمیگه؟
چی کار کنم؟

فعلا تا شراره دستش به رپید پارس و اینا بنده این میوه خشکا رو تند تند بخوریم. طوری که چیزی ازش باقی نمونه! خخخ.

من یه سؤال از همه ی دوستان دارم و اون هم اینه که بچهها چه نوع موسیقی را میپسندند اول خودم میگم سنتی پاپ و رپ البته در مورد رپ فقط یاس میگوشم حالا بقیه جواب این سؤال را بدن

شکلک۱ترقه از اون صدا بلند هاش برداشتم صاااف بردم ترکوندم بیخ گوش شهروز۱متر و۲۷سانت از جا پرید عقبکی افتاد خورد به مهدی جفتی رفتن ولو شدن توی پاتیل نخود ها رضا اون پشت داشت نخود شور می خورد شهروز و مهدی و ظرف نخود و رضا باهم شووووت شدن طرف دیوار ولی سر راهشون زدن پایه باند طالار رو انداختن روی سیم برق۱دفعه نور و صدا با هم رفتن۱نفر که معلوم نشد کیه وسط تاریکی ادای اروااح سرگردان رو در آورد رفت پشت سر فاطمه توی گوشش گفت هوووو ترسوندش جیغش رو در آورد وحید رفت بلند شه ببینه کیه سرش خورد به میز قلیون و فسنجون ها با هم ریختن روی سرش برق وصل شد همه قیافه وحید و چهره های شهروز و مهدی و رضا رو دیدن ترسیدن رفتن در برن ریختن روی هم و وااااایییییی باقیش باشه قسمت بعدی الان نفسم تموم شد.

سلااااااااام رضا جون!
بیا داش کارت دارم!
میشه آدرس آیدیمو همینجا بنویسی؟
آخه ایمیلم قاطی کرده!

جووووووووووووووون پریسا خانم نخود شووووووووور!
اون یارو من بودم ححح!
آخه فاطمه خانم جوابمو نداد!
منم تلافی کردم! خخخ!

من کلی کتاب دارم شاید ۱۱۰ تا کتاب صوتی دارم چند روز پیش پخمه را میخوندم اما الان اون تمام شده دارم ظلمت در نیمروز را که آقای عابدی گذاشته بود میخونم.
یک عاشقانهی آرام, عاشقانیی برای پسرم, ابله, غذل, دیگه چی بنویسم؟؟؟؟
بازم اگر کتاب جالبی یادم اومد برات مینویسم.
راستی مهدی نگفتی ایمیل رسید؟؟
من یه کتاب صوتی را یکی دو روزه تمام میکنم, مثلا دیوانوار را یه روزه خوندم خخخخخخخخخ.
راستی حسینی تو هم گویا ماهور داری من یه مشکل دیگه هم دارم میخوام بپرسم تو هم داری این مشکل را>؟؟؟؟
من وقتی به یه خطی میرسم که ه ه پشت سر هم تکرار شده باشه بدون فاصله ماهورم هنگ میکنه تو هم این مشکل را داری یا مال من خوله.

شهروز باور کن جدی میگم الان درست همین الان۱جعبه میوه خشک اینجا کنار دستمه. بچه ها این رو دارم راست میگم. شهروز اینجا رو! ملچ ملچ ملچ ملچ ملچ! واااییی چه خوشششش مزززززززه هسسسستتتت!

میگما رضا جون!
فکر کنم اسممو اشتباه نوشتی!
باید اینجوری باشه!
mahdi abedi1
حالا من با این چی کار کنم؟

به احمد آقا جواب بدم بعدش برم بالا نخونده ها رو بخونم. احمد آقا من بسته به حال و هوام موسیقی گوش میدم. گاهی خیلی شاد گاهی هم خیلی غمگین. از بعضی سنتی ها عجیب خوشم میاد ولی در کل طرفدار موسیقی های امروزم. این اواخر هم دارم سعی می کنم هرچی شاد تر گوش بدم ولی توی شاد ها هم شاد هایی رو دوست دارم که به نظر خودم احساس هم قاطیش باشه. بعضی شاد ها از نظر من حس و حال داخلش نیست. نمی دونم چه مدلی توضیحش بدم. کاش می شد چندتا نمونه اینجا بذارم گوش بدید بلکه بتونم تصورم رو منتقل کنم. حالا برم بخونمتون جا موندم.

جون فاطمه خانم پخمه!
عالیترین و قشنگترین داستان!
هرکی میخاد از خلبان بابایی بیشتر بدونه
کتاب صوتی پرواز تا بینهایتو گوش بده!
ندارید؟ چند روز دیگه میزارمش تو سایت!

من هم میوهی خوشک میخواااااام.
مهدی داشتم برات مینوشتم وای تو چه عجولی پسر خوب.
حسینی خانوم امیدی زیر کامنت من جواب داده اگر میخوای پیداش کنی.
وای پریسا مردم از خنده.
خخخخخخخ خخخخخخخخ خخخخخخخ.
هاهاهاهاهاهاهاهاهاها
تو خیلی باحالی من از اینکه کسی زیر گوشم داد بزنه بدم میاد.

فاطمه داد نزدم که! فقط گفتم هوووووووووو! از اون ترسناک هاشششش! میگم حالا که این مدلیه میرم سیزن دوم این که نوشتم رو هم بذارم. این دفعه نوبت کی هاست؟

راستی تا یادم نرفته بچه ها از بین شما کسی علی بی ادعا رو می بینه آیا؟ اگر هر کجا از کوچه پس کوچه های محله دیدینش بهش بگید پریسا گفت ممنونم که به یاد خودم و شلوغ کاری هام بودی.

من موسیقی سنتی را خیلی دوست دارم, دبیرستانی که بودم آهنگهای///// اسمش را بنویسم اینجا که فیلتر میشیم, اما سنتی را خیلی دوست دارم تمام آلبومهای شجریان و ناظری و خیلی های دیگه را دارم.
پاپ هم دوست دارم.
اما از رپ چندان خوشم نمیاد فقط گاهی یاس و هیچ کس را گوش میدم, اون هم نه هر آهنگی بعضیهاشون را.

رمز؟ خدا بگم چیکارش کنه این رضا پدرم رو در آورد الان گیرش آوردم یادم نبود. آآآآییی رضااااا وایستا می خوام بزنم بچسبونمت به این لوستر گردونه تا خود صبح اون بالا بچرخی!

بعضی وقتا هم آهنگ غمگین غمگین میگوشم!
آقا پرواز کجاست؟ پیداشون نیست!
خاله رهگذر چی؟
خخخ!

سلام ببخشید من همیشه ناخواسته خراب کاری میکنم انگار راستی راستی جام توی زباله دونییییییییییییییییییه

نه مهدی هیچ وقت غمگین گوش نده هیچ وقت برای روحیت خوب نیست.
نه مال من خوله همیشه روی این ه ه که بدون فاصله باشه میرسه هنگ میکنه راستی خ را هم اگر دو بار پشت سر هم بنویسن هنگ میکنه بیشتر از دو بار باشه نه.
خنگه دیگه چی کارش کنم.
خدا به خیر کنه پریسا.

ساناز این چه حرفیه عزیز؟ واسه هر کسی پیش میاد. من تا الان اینجا همه مدل خراب کاری داشتم جز این وسط کامنت زدن رو. با این حساب باید به ته زباله دونی محله پرس شده باشم.

من تا حالا شهروزآزاری و کلافه کردن شهروز حسینی رو داشتم!
نمیدونید چقدر کیف میده!
تهشم به جون همه قسم میخوره!
اونم فقط سر یمک صندوق!

شکلک تعقیب رضا با حرارت بسیااار بالا نزدیک به نقطه جوش و خوردن به هر چیزی و هر کسی که سر راهه و به بار آوردن۱عالمه ویرانی که توضیح و توصیفش میشه۲برابر اون اولی که نوشتم اون بالا!

پریسا راست میگی کتاب متنی کمه وای چه درد بزرگی.
جدی این کم بودن به قدری ناراحتم میکنه که میخوام برم تو کار ورد کردن.
یا موفق میشم یا هیچی باید برم بمیرم خخخخخخخخخ.
راستی این رهگذر چرا نمیاد.

من هر آهنگی خوب باشه گوش میکنم.
فقط اهل موسیقی رپ نیستم به جز یه خواننده اونم یاس. اونم چون رپ اجتماعی میخونه بدون فحش و بد و بیراه.
عاشق تک نوازی پیانو هستم و کارهایی که فقط با پیانو خونده شدن.

ساناز خانوم راست میگن من هم که بار اول اومدم شب نشینی زیر کامنتها جواب دادم.
پیش میاد, این پریسیما به قدری خراب کاریهای من را درست کرده و راهنمایی کرده که خدا میدونه.

پریسا این رضا با تو چه کرده؟؟؟؟؟
بابا خانوم کاظمیان این حسینی روی اصفهانی ها را سفید کرد که خخخخخخخخ.
راستی عموم میگفت بیشتر فروشندها توی کربلا اصفهانی بودن برام خیلی جالب بود.

نههههه رضا نذار رمز اسکایپو اینجا خخخ.
تو خصوصی واسش بفرست.
مهدی اگر اجازه میده بابات و خوابت نمیاد تا آخر شب نشینی بمون چون تو میزبانی بالاخره.
ولی اگر خوابت میاد و اجازه نداری برو بخواب.

سیستم من گشنشه داره رم لبتاب رو میخوره نمیدونم ولاه این چه دردیه ! از ۴ گیگ رم فقط ۷۵۰ مگ مونده هیچی هم عجراه نمیکهنه یکی بدادم برسه خخخ موردم تکون نمیخوره سیستمم

ریست میکنم برای چند دیقه باز این جوری میشه خخخ بعد این که برگشتم به ۸.۱ این جوری شد دارم له میشم تکون نمیخوره با cpu کرای ۵ ۲.۵ گیگاهرتز
تا هالا اینجوری درد ندیده بودم بخدا تازه با nvda هستم خخخ وااای که با جاز بودم که دیگه هیچی!

یعنی میشه یه ویرایشگر خیلی خوب باشه بره این دوتا کامنتو پیدا کنه آیا؟
پاسخ: بله که پیدا میشه!
در ضمن سه تا بودند. اذیت شدم اساسی خخخ. شکلک شوخی. ساناز خانمی اشکال نداره. پیش میاد.
حالا هم مشت مشت میوه خشکا رو بردارم و هم خودم بخورم و هم بدم به بچا خخخ.

فاطمه و خانم کاظمیان آخه شما۲تا۱چیزی میگید اگر بدونید این رضا۱رمزی ازم خواست بهش ندادم بلایی سرم آورد که شب خوابیدم به جان خودم خواب می دیدم این گیر داده که رمزه رو بگیره از خواب می پریدم می دیدم واتساپم بی صداست خواب دیدم باز خوابم می برد باز خواب می دیدم این رضا گیر داده رمز می خواد و خلاصه تا خود صبح من این داستان رو داشتم و صبح فردا اولین چیزی که توی واتساپم اومد باز پیام رضا بود که گیر داده بود رمزه رو می خواست. رضاااا گیرت بیارم سر و ته به پنکه سقفی اینجا چسبت می زنم.

خام کاظمیان این شهروز رو چند لحظه بذارید زنده باشه مجبورش کنید با۱سیر فلفل سیاه و قرمز و سبز و آبی و خلاصه رنگش مهم نیست این سرعت رو درستش کنه بعدش بخشش لازم نیست اعدامش کنید.

آفرین نازنین به جای من هم بخور.
این حسینی میاد میگه ما حسینی ها باید از هم حمایت کنیم اون وقت به من یه دونه میوه میده.
پریسا این حسینی را هم کنار رضا بزن به سقف خخخخخخخخخخ.

بچه ها مثل اینکه من زیادی دردسر درست کردم اینترنت چرتش پرید شوتم کرد بیرون الان دوباره اومدم. فاطمه این صفحه زمانی که میام توی کادر دیدگاه واسه روشن شدن صفحه کلیدش مکث داره واسه نوشتن مکث داره واسه رفتن روی کلید فرستادن هم مکث داره فعلا همین۳تا بسه بقیهش رو بعدا میگم.

شهروز گوگل درایو رو انجامش دادم کیفیت کار وحشتناک بود شاید هم من درست انجامش ندادم. قابل خوندن بود ولی خیلی در هم و چنان پر از غلط که نمی شد محتوا رو فهمید. احتمالا باید۱چیز هایی رو دستکاری می کردم که بلدشون نبودم.

یعنی شهروز اگه میوه خشکا رو دادی که دادی خخخ.
وگر نه میرم علاوه بر اینکه کامنتا رو برمیگردونم بچا رو هم اغفال میکنم که اون وسط هی بکامنتند.
البته بازم راه برا خراب کاری دارم که اگه این به نتیجه نرسه اونو یا بهتر بگم اونا رو عملی کنم. خخخ.