خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بازم عیده و دیوونه منم من!

خوب. باید بگم که تا بیست دقیقه ی دیگه از زمانی که این نوشته رو شروع کردم، باید راه بیفتم به سمت محل کارم. یکی از ویژگی های شیفت کار در عصر و شب اینه که از خوش گذرانی هایم با رفقا، شب نشینی های محله، گپ و گفت در اسکایپ، قدم زدن هام در جلفا و میدان انقلاب و شام خوردن هام در رامانوس و هرمس و شاندرمن خبری نیست.
دیگر از خلاقیت ها و پادکست های صوتی شاد و طنزم کمتر می توانم تولید منتشر کنم و کلا حس بودن و در ارتباط بودن در من کم می شود. شب ها اما که از سر کار بر می گردم، سعی می کنم زود بخوابم که زود بیدار بشوم که کار های انجام نداده ی شب را صبح انجام بدهم. ولی نمی شود. حالا یا خستگی ای که صبح ها دارم ناشی از بی انگیزگی من است و یا ناشی از یک بیماری کلیوی، کبدی، قلبی، مغزی، قندی، فشار خون، یا هر مورد مخفی دیگر است که شاید روزی بدون اطلاع خودم از پای در بیاوردم.

نهایتا قصدم ذکر مصیبت و نوشتن نوشته ی گریه آور و دلسوز طلب نیست. یک سری چیز که در مغزم جمع می شود، باید بنویسمشان تا مغزم خالی شود برای تحمل و تجربه ی رخداد های بعدی. حالا چلو جوجه ام را با خورش ماست با هزینه ی پیک به مبلغ نوزده هزار تومان به صورت تلفنی سفارش داده ام و خورده ام و مثل خرس سیرم. از لذت خوردن خیلی خوشحالم و از اینکه خوردن، خوابیدن و حالیدن در زندگی، از سه رکن اصلی من برای ادامه ی عمر است کیف می کنم.

راستی، به اطلاع عموم برسانم که بنده از اول تا ششم عید، کاملا بیکار و آواره تشریف دارم. نه کار، نه سایت، نه دردسر، نه امتحان، نه مشق، نه هیچ هیچ هیچ مشغله ی دیگر. اگر اصفهانی ها در این شش روز، وقت آزاد داشتید و خواستید با هم جایی برویم، حرفی بزنیم و خوشی بگذرانیم، من پایه ام بدجور.

سال گذشته، دو سه نفر از دانش آموز هایم را که پدر و مادرشان روشنفکر و درواقع به فکر بودند، بدون حضور والدینشان برداشتم بردم در سطح شهر، حسابی چرخیدیم و خوش گذراندیم. یکی از بچه ها که از همه زبلتر بود را بردم 33 پل، هندسه ی آنجا را کاملا به او نشان دادم و به او یاد دادم چطور از کجا وارد و از کجا خارج شود. پرتگاه های خطرناک را با او بررسی کردیم و کلا لذت بردیم از زندگی. با گوشی تلفن همراهم، نحوه مسیر یابی را به آن دانش آموزان آموختم و سعی کردم تأکید کنم که مستقل باشند. حالا امسال می بینم که او خودش به تنهایی، با سن کمش، هرجا بخواهد می رود، برای رفت و آمدش خانواده را اسیر و به قول چشمه ابیر نمی کند و بیشتر از همیشه از زندگیش راضیست.

از این مسئله که بگذریم، سال گذشته، سفری سه منظوره در پانزده روز عید به استان های فارس، خوزستان و لرستان داشتم و خیلی به من خوش گذشت و بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی.

راستی، رفیق های هم رشته و هم سن خودم در عید امسال برای رفتن به شهر بازی شهر رویا ها، یکی دو باغ بزرگ و کنار رودخانه با من اعلام آمادگی کرده اند. البته قرار داشتم به دعوت یکی از دوستانم به شیراز بروم که چون تکلیف مسافرتش مشخص نیست، معلوم نیست شش روز اول عید را به شیراز برای مسافرت بروم یا نروم. اگر شیراز نرفتم، حتما در اصفهان در خدمت رفقا برای گشت و گذار هستم. هر کدامتان که پایه اید، این گوی و این میدان. میثم امینی، خصوصا تو. فکر کنم سه چهار قرنی بشود از خانه بیرون نزده باشی. حد اقل یک عید را بیا بزنیم بیرون.

یک عیدی تر و تمیز هم برای شما گوشکنی های خوشمزه آماده کرده ام که البته عیدی ای که به شما می دهم، از خود شما خوشمزه‌تر، تمیزتر، و همه‌چی‌تر است. حتی شاید عیدی من از شما باحال‌تر هم باشد ولی این آخری را تضمین نمی کنم چون به باحالی بچه محل های خودمان جایی ندیده ام.

اوکی. دیگر هیچ. برویم که دیر شد و الان است که من را با نوشته هایم از پنجره ی محل کارم به یکی از خیابان های بی سر و با ته محله بطور زنده و مستقیم از بیبیسی پخش کنند!

عیدی هم طی دو سه روز آینده، منتظرش باشید!

۶۴ دیدگاه دربارهٔ «بازم عیده و دیوونه منم من!»

سلام مدیر.
من پادکست های قدیمی شما را گوش کردم عالی بودن, به شدت منتظر پادکست جدید هستم, یعنی امیدوارم که عیدیتون یه پادکست باحال باشه.
امیدوارم نهایت لذت را از تعطیلات عید ببرید, خصوصا با داشتن مهمون ههه.
شاد باشید.

میگم تو خسته نمیشی که میخوای به این همه کامنت که میذارند جواب بدی؟ مجید دلبندم و عمو چشمه دلبندم اون که میگید ا ب ی ر اسیر و ابیر هستش. ولی خداییش کمتر کسی دیدم صداقت تو رو داشته باشه همون که گفتی املای حوض رو شک داشتی و کلا حرف دلتو میزنی.

من اگه صداقت نداشته باشم، اول خودم ضرر می کنم. صداقت نداشتن یعنی ترسیدن، یعنی خودت نیستی.
راستی، تند تند پست می زنم تا تکراری بشم. اینجوری پست هام کمتر کامنت میخورند و راحت میتونم جواب بدم.
حتی اگه سعی کنم روزی یکی دو تا پست بزنم، به جایی میرسم که کامنتی نمیخوره که بخوام جواب بدم.
و اینطوری میتونم هرچی خواستم پست بدم!
خخخ

سلام بر مجی مدیر, میگم اگه قابل میدونی بیا شیراز بهت خوش میگذره اگه هم نمیخوای بیای شیراز بگو تا ما بیاییم اصفهون نصف جهون با هم خوش بگذرونیم حالا کدومش رو میپسندی شیراز ما یا نصف جهون شما واقعاً که عید میچسبه تا ساعت ۵ بامداد بیدار باشی و وب گردی کنی و بعد تا ساعت ۴ بعد از ظهر بخوابی و بعد پاشی یه نهار دبش و توپ بزنی بر بدن و بعد بیفتی پای تلویزیون تا ساعت ۱۲ شب وبعدش هم از ساعت ۱۲ تا ۵ بامداد وب گردی میبینی عجب برنامه ی توپیه حیف که مجی تو فقط شش روز وقت داری و نمیتونی این جور توی عید حال کنی ولی غمی نیست ما بجات توی عید حال میکنیم واقعاً دلم واسه اون آموزشهای صوتی باحال و پر حرارتت که آدمُ وا میداشت به گوشیدن و یاد گرفتن تنگ شده حیف که این قدر سرت شلوغه که دیگه از اون آموزشها خبری نیست میگم حالا عیدیت چیه پست صوتی هست یا نوشتنی اصلاً چه قدر می ارزه آیا میخوای بهمون پول بدی یا آموزش ده بگو چیه دارم از فضولی میمیرم شکلک جست و جو و کاوش فراوان مرسی بابت پستت مثل همیشه عالی بود, برات آرزو میکنم در سال ۹۵ اول یه کار خوب گیرت بیاد که حقوق خیلی تپلی با مزایای بسیار زیاد داشته باشه فکر کنم اگه اشتباه نکنم شغلت باید در حد مدیریت باشه که همون آرزوی منِ برای تو و بعدش هم یه دختر خوب لنگه ی خودت همون که میخوای بشه همسرت که شاید اگه این دوتا اتفاق بی افته ما دوباره یه مجتبای خندون شیطون رو دوباره توی محله ببینیم من دیگه برم که خیلی چرت و پرت گفتم پس تا در محله محو نشدم الفرااااار در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

ببین احمد، راستیاتش شغل و پول رو موافقم. از اینکه ازدواج کنم متنفرم.
بعدشم اگه رفیقم مسافرت بره، توی شیراز جا ندارم که بمونم و اینه که شاید همون اصفهان بمونم با برو بکس پایه بزنیم به قلب خوشی!
کی میگه من توی شش روزم نمیتونم حال کنم؟
من ی شب تا صبح، اندازه ی یک سالت که حال کنی میحالم!

سلام مجدد میگم مجی اگه یه دختر پولدار باشه که پولش از پارو بالا میره چی بازم نمیخای ازدواج کنی خوب اگه اومدی شیراز بیا پیش من با هم توی اون شش روز کلی حال و حول میکنیم و میگیم بیخیال دنیا بیخیال کلاً همه چی وای نگم دیگه چی وگرنه فیلتر میشیم من برم تا کتک نخوردم پس فعلاً الفراااااااار بای

درود. ببین نابینا. ای بابا تو که نمیبینی منم هی دارم میگم ببین نابینا. یعنی الآن مثلاً من میبینم خَخ.
خب نابینا اگه دوست داشتی بیا رباط کریم تا خوش بگذرونیم بچه های تهران هم هستن دیگه.
من اصفهان نمیام چون همون نونو ماستم گیرم نمیاد. خَخ.
تهدیدت, میکنم, اگه, نیای, همینجوری, کاما, میذارم, حالا, خوددانی,.
نمیخوای که ادامه بدم پس منتظرت هستم.
ولی خارج از شوخی موجی جون اگه قابل دونستی در خدمتت هستم. البته اگه لایق باشم که فکر کنم کلاً شب عید قیمت همه چی رفته بالا تو که دیگه از همون اول خلاصه قیمتت بالا بود.
موفق باشی و امیدوارم عید خوبی و کلاً سال خوبی در انتظار تو و بقیه ی هم محلیهام باشه. این جمله رو هم تقدیمت میکنم باشد که بپسندی.
آخر سال را جشن میگیرم چون امسال را گذرانده ام نه جشن برای سالی که هنوز آغاز نشده است.

همیشه را جشن می گیرم چون همیشه عید من است. اینم ی شعار خوشگل موشگل از من! در ضمن، اگه تهنا و مجرد بودی شاید میومدم ولی الان شرایطت رو در نظر می گیرم و فعلا جای دیگه میگذرونم تا بینم چی میشه چون بحث یکی دو ساعت نیست، شش روزه!

درود! پنجم که ادارات باز است… ششم کجایی تا منم همراهت بیام.. راستی از ظهر پنجم تا عصر ششم من باتوباشم چی میشه؟… راستی صاحب خونت گفته ایام نوروز خونه نیا شبها کجا میخوابی؟… میتونی شبها بالای من بخوابی!

اتفاقا بالای تو هم دیدم بد نیست. امکاناتش که خوبه، کامپیوترم که توی کامنت آینده ات میگی هست. دیگه چی میخوام؟ پایه باش تا پنجم ششم باهم باشیم. خوب! دو روزم پر شد. دیگه نبود؟ تموم شد ها! بدو بدو این طرف بازاآآااآآااررر. منو از دست ندین. تموم میشما! کسی نمیخواد با من باشه؟ خخخخ

سلام و درود آقا دعوت شدیم من هم خودم رو دعوت می کنم به بالا خونه عزیز اصفهانی اصل و میرم که خوش باشم امید که مورد قبول درگاه هر چی نابینا هست باشه آمین یا رب العالمین شما هم خواستید بیایید دنگی حساب می کنیم هر کی هر کاری کرد پای خودش صاحبخونه هم که دمش گرم مشده بابا ای ول.

درود مجی ارادت خوب من هم شوخی نکردم من هم هستم اگر قابل بدونید که البته میدونید خ خ خ خ خ خ پس می بینمتون من همون اول هاش هستم تا آخرش دم باز شدن ادارات البته عزیز اگر پرتمون نکنه بیرون دمتون و دمشون گرم

سلام آقای خادمی,
پست عالیی بود
عید رو پیشاپیش بهتون میتبریکم!
اگه من اصفهان بودم؟
چیمیییییییی شد!
حالا که نیستم و کاریشم نمیشه کرد!
امیدوارم یه روز ببینمتون!
خُب, بازم عیدُ میتبریکم, و, مُُُُُُُُُُنتَََََََظِِِرِِِ عیدیتون هَََََستََََََََم!

تو اینقدر خلاقی که من شاید چیزی واسه عرضه به توی خلاق نداشته باشم عیدی. ولی شایدم داشته باشم. خلاصه که منتظر باشید خبر خوبی واسه بازدید کنندگان و پست دهندگان گوشکن در راهه. ی سورپریز عالی! شایدم دو تا! چه معلوم؟ شایدم بیشتر!
ای کاش تو و حسین و بروبکس دیگه اصفهان میبودید ی گشتی چرخی میزدیم تو شهر شولوغ ما که البته شولوغتر از تهران نمیشه!

سال گذشته، سفری سه منظوره در پانزده روز عید به استان های فارس، خوزستان و لرستان داشتم!!!!!!

چی! مجتبی! درست خوندم!!!
حالا بزنم چپ و چولت کنم!!!
میای خوزستان، پیش ما نمیایی؟!!!
خدا بگم کورت کنه!
خره، خونه من بود، چرا به ما سر نزدی!؟
خب حالا دیر نشده، وردار بیا این طرف!
شوخی نیست کاملاً جدی میگم..

سلام مجدد میگم مجی پاشو بیا شیراز پیشِ من خونه ما من و داداشم فقط خونه ایم و کسی دیگه نیست که مزاحممون بشه و میتونیم کلی حال و حول کنیم بدون مزاحم کلاً قدمت روی چشم ما اگه بیای خوشحال میشم میگم راستی یه دختر پولدار پیدا شده میگه فقط میخاد با مجی محله مدیر ما ازدواج کنه چون که فهمیده مجی هم اسماً و هم رسماً مدیره وای چی گفتم این دفعه مدیران محله رسماً اعمال قانونم میکنن و دیگر از محله پرت میشم بیرون پس اگر دیگر مرا در محله بخاطر به بیرون پرت شدن ندیدید حلال کنید پس من رفتم تا از خونم توی محله بیرونم نکردن پس تا فرصت هست الفراااااااار الفرااااااااااااااار همین بدرود

اگه بیام شیراز، یکی از مقاصدم حتما خونه ی شماست. شک نکن! از ی اصفهانی، هرچی بگی بر مییاد. روایت داریم ی اصفهانی بوده اسمشم توی کتاب رکورد های گینِس به عنوان مهمانی‌رو‌ترین آدم جهان ثبت شده که میتونسته در یک ثانیه، بطور همزمان، خونه ی بیستو پنج نفر مهمانی شرکت کنه و از خوراکی های خوشمزه تناول کنه!

آخجون! همه دارند دعوتم می کنند. خدا چه کار کنم که میزبان زیاد و وقت کمه؟
نمیشه ذخیره کنم هر ماه چند روز مرخصی از محل کارم بگیرم خونه یکی بیام؟
دلم میسوزه این همه میزبان هست و من استفاده نکنم!
خونه ی شما که عالیه با اون دستپخت متعالی!
از خوراک میگویی که اون روز پخته بودی دعوتم کردی خوردم واقعا همه جا تعریف کردم!

سلام بر جناب خادمی گرامی
خب یا من زیاد نیستم یا گویا انگار شما کم کم دارید با شغلتون آشتی می کنید از این مدل دست نوشته ها میفرستید محله …. کلا که من که عاااشق دست نوشته خود نوشته قاتی پاتی نوشته خاطره ای و اینا هستم …… بعدشم این که اووووووووو چه گرون اون چلو جوجه هه رو می گم فوقش باید ۱۲ هزار می دادید ولی دیگه نوش جونتون ناراحت نباشیدا خخخ و این که منم واقعا یکی از موانع پیش روی نابیناییم مسافرت تنهایی یعنی تنهای تنهای تنهایی نه با خانواده نه با دوست و رفیق و انجمن و کانون و اینا هست که جدی جدی رفتم تو فکرش رو خودم کار کنم باشد که عید ۹۶ یه مسافرت چند منظوره برم استان های شمالی مشهد شیراز بعد اگه وقت کردم کرمان و زنجان رو هم سر میزنم شاید تو راه قم و یزد هم رفتم …. “ان شا الله … آمین” ….. دیگه این که جدی جالب میشه یکی از همین روز های بی کاری عیدتون غیر از اول و دوم یه برنامه بچینید یه دور همی داشته باشیم توی یکی از پارک های ستح شهر هر کی ناهار با خودش و جیبش و تا می تونه خوراکی بیاره دنبالش و از صبح ساعت ۹ تا حدود ساعت ۴ و ۵ بعد از ظهر ….. ایاب ضحاب هم با خودتون …… ما که ان شا الله گوش و چشم شیطون کر و نابینا هستیم …..
راستی آقای میثم امینی رو هم بیارید که جدی اصلا آدم ذوق مرگ میشه اسمش تو یه پستی باشه اونم اختصاصی ازشون مصاحبه بگیریم ببینیم اصلا ذوق مرگ شدند یا نه و سایر سوالات که الآن نمیشه لو شون بدم چون خودمم هنوز نمی دونم چیند خخخخ کلا دارم چرت و پرت می نویسم انگار پس بای

همینه که میگی.
جدیدا با شرایطم کنار اومدم اگه روزگار بذاره و تصمیم به انتشار دست نوشته گرفتم. خعلی حال میده. خصوصا وقتی این همه و حتی بیشتر کامنت بخوره! هه
اگه اصفهان بودم و بچه ها پایه شدند، پنجم خوبه که همه دید و بازدیدا رو رفته باشند و سر‌شون خلوت باشه آیا؟ دور همی گوشکنی ها در اصفهان، پنجم فروردین، میدان انقلاب، صبح تا عصر! چطوره؟ اگه تصویب بشه میشه این کار رو بکنیم و جالب هم میشه. ایده ی خوبیه. قبلا هم اجرایی شده و موفقیت آمیز بوده.
راستی، البته که واقعگرا هستم و هیچ وقت انکار نمی کنم که مسافرت با ی فرد بینا، رفاه خیلی بیشتری نسبت به سفر تنهایی داره، ولی سفر تنهایی با وجود نابینایی و مشکلاتش هم لذتی در خصوص حریم خصوصی و آزادی داره که تجربه کردنش خالی از لطف نیست. خیلی خوبه داری همچین تصمیمی میگیری برای سفر های مستقل.
راستی هیچ دقت کردی از خودتم تو محله خیلی وقتی میشه خبری نیست؟
من کلاس ها رو سخت دنبال می کردم! کلا توی کامنت ها هم گاهی بودی ولی جدیدا فکر کنم بدجوری شولوغ شدی نیستی یا کمتر هستی

درود
ببین مجتبی، من باید ۷ فروردین ساعت ۷.۳۰ صبح اداره باشم
پس مشکلی نیست، اگر شماره منو داری که هیچ، اگر هم نداری از شهروز بگیر
به هر حال من خالصانه در خدمتت هستم، خیلی هم خوشحال میشم!.

شاد زی مهر افزون.

درود! ببین مجتبی امسال با سالهای قبل خیلی فرق داره… ۱-هفتم باید شاداب و خندان و سرحال بری سرکار… ۲-فرصت زیادی برای مسافرت به راه های دور نداری… ۳-بهترین کار شبها در بالای عدسی و روزها به استراحت و گشت و گذار های کوتاه… ۴-پنجم اگه دولت ادارات را تعطیل نکند من تا ساعت ۱۳ سرکارم… ۵-من میتونم ساعت ۱۱ به مدت ۲ ساعت جیم بزنم و به گروه بپیوندم…۶-دوستان شهرستانی از راه های دور هم میتوانند در این اردوی کوتاه شرکت کنند و شب را در بالای من سپری کنند و تا چند روز به گردش در اصفهان بپردازند و شبهای بعدی همچنان در بالای من بسر ببرند… ۶-این هم یکی دیگر از شیطنتهای بنده! ۷-پایه های اردوی یک روزه ی محله بشتابید که پنجم فروردین از روزهای به یاد ماندنی محله ی خودمون است،

دیدگاهتان را بنویسید