رعد بزرگ پر طمطراق و با طمانینه وارد کلاس درس املا میشه ؛اما طریقۀ عصا زدن درستو حسابیو بلد نیست . شاتلاق شوتولوق . اوه اوه عصا زدنش چه بد صداست .
زیر چشمی همه رو برنداز میکنه و بعد . کلۀ طاسشو میخارونه و حضورو غیاب میکنه .
رهایی میگه آق معلم خودتونو زحمت ندید طاهایی غایبه . به من گفت از رعد و کلاسش بدم میاد . ادا و اطوارشو دوست ندارم.
پوریا علی پور هم رفته یک طباخی سر در محله زده چون طعم غذاهاش بدجوری زیر دندون بچه های محل رفته . و کارو کاسبیش گرفته .
رعد بزرگ با طنین صدای گوشخراش به رها میگه : سااااااااکت .
عطا پسرم بیا مطلب طنزتو همون مطلبی که درباره طراران بهزیستی بود بخون .
وحید تو هم بدو بیا تخته رو بپاک . وحید طرۀ گیسوانشو به پشت گوشش میبره و میگه : آقا معلم من تخته پاک کردنو دوست ندارم . روی موهام خاکو خوک میشینه .
جناب چشمه با لحنی آروم میگه ای رعد دانا من یک طرح خوب دارم .
بگو…….
. میگم بریم کلاس درسو در دامن طبیعت برگزار کنیم . طراوت و تازگی طبیعت حال آدمو جا میاره .
باشه پس بریم کوههای طالقان .
جمع شید بریم سوار اتوبوس ترخانه بشیم.
ایگل تا دامنه های کوه های طالقانو میبینه بسان طیاره پر میکشه و میخواد کلاسو دو دره کنه . اما رععد سریع با شلیک طپانچه بالشو زخمی میکنه .
هستی مهربون که گویا طبابتو به خوبی یاد گرفته بالهای زخمی ایگلو باند پیچی میکنه .
مسعود دستو دلباز هم با طبقی از طعام ها و مشربه های لذیذ از راه سر میرسه و بلند میگه : مخلص بچه ها ی گوشکنم . رعد اما میگه مخلص تمومی نبین ها باش پسرم.
هادی عباسی هم کم حرف و ساکت در حال محاسبه طول و عمق رودخونه طالقونه . چقدر خوب میشد اگه ی طراح و آرشتیتکت میشد .
کامبیز از اونجایی که از خطه ی پاک کردستانه میزنه زیر آواز و به قول کردها گورانی میخونه و مجلس طربو با طبل و آواز گرم میکنه .
کنت دو شاهین هم همراهیش میکنه و میگه من از طایفه کردهای کرمونشاهم .
فاطمه حسینی طااووس زیبایی رو گرفته و دو دستی چسبیده بود بهش .
فاطمه جان ول کن طاووس دم طلاییو رو . گناه داره .
نه رعد بزرگ . میبرمش خونه . ازش مواظبت میکنم .
.شبو شور با طعنه میگه رعد بزرگ ما یک طویله داریم . طاووس فاطمه رو بده من تا توی طویله ازش نگهداری کنم.
شیبانی که حرصش گرفته بود گفت شما برو از قاطرای محلتون در طویله نگه داری کن. ما کلاغم بهت نمیدیم چه برسه به طاووس . چی فک کردی با خودت؟ خخخ
بی ادعا هم یک طوطی سبز رنگ رو در تله خودش اسیر کرده بود و میخواست به طوطی حرف زدن یاد بده .
بگو گوشکن دوستت داریم . بگو مجی جون چاکرخواتیم خخخ طوطی هم تکرار میکرد گوشکوب مجی خاطرخواهه خخخ
مجی هم میلنگید گویا چندین طبقه رو طی کرده بود . طمع برش داشته بود که رعد بهش اجازه بده که بره خونه بخوابه خخخ
آق رعد طاقتمون طاق شده . میشه بریم خونه .
نخیر نبین خوندی . باید بشینی سر کلااااس . اعه اعه .
عدسی هم طناب به دست گفت من میگم یا طناب کشی کنیم یا طناب بازی .
رهایی با یک چادر طوسی رنگ کهنه که به دور کمرش بسته بود مثل ننه ها اومد و گفت ای رعد بیا طالعت رو بگم . به نظرم بهتره تا طومار زندگیتو در هم پیچیده نشده ؛بیشتر از این طولش ندی و برگردی به همون جایی که بودی خخخ و الا طلسم میشی ،خشک میشی و به قول اصفونیا میپوکی .
محمد ملکی به رعد گفت ای رعد دانا به جای تلف کردن وقت بیا بریم خواستگاری که عاشق ی دختری زبرو زرنگ به اسم طاهره بگم شدم . تا دستشو توی دستم نذاری باور ندارم که طینت خوبی داری
.حسین آگاهی گفت داداش بیا اول بریم به طاعت و عبادتمون برسیم بعد بریم خواستگاری.
ساناز و مهربان کاظمیان هم با فالودۀ طالبی از راه میرسن و از همه پذیرایی میکنن .
فرزانه هم به علت طاغیگری از کلاس مجاور طرد شده بود به کلاس ما تبعید شده خخخ فرازنکم در نظر رعد تو بی نظیری . اصلا تو طناز منی . بخند تا بخندیم .
خب بچه ها کلاس تمومه . خورشید هم داره طلوع میکنه بلند شید همگی با هم بریم به محله . که دیگه طاقت دوریشو ندارید .
بریم حساب کنیم توی مطلب رعد دانا چه کلماتی با ط شروع شده و چی چی بوده و چنتا . هاهاها
1- طاعت: ط ا ع ت
2- طلوع: ط ل و ع
3- طاقت : ط ا ق ت
4- طالبی : ط ا ل ب ی
5-طناز : ط ن ا ز
6-طلسم : ط ل س م
7-طول :ط و ل
8- طومار :ط و م ا ر
9-طالع :ط ا ل ع
10-طوسی :ط و س ی
11-طناب :ط ن ا ب
12-طمع :ط م ع
13-طبقه:ط ب ق ه
14-طویله:ط و ی ل ه
15-طوطی :ط و ط ی
16-طاووس :ط ا و و س
17-طلایی :ط ل ا ی ی
18-طرب :ط ر ب
19-طبل : ط ب ل
20-طالقان : ط ا ل ق ا ن
21-طپانچه :ط پ ا ن چ ه
22-طبق :ط ب ق
23-طعام :ط ع ا م
24-طبابت :ط ب ا ب ت
25-طهارت :ط ه ا ر ت
26-طرح :ط ر ح
27- طره :ط ر ه
28-طنین : ط ن ی ن
29- طاها :ط ا ه ا
30- طمانینه :ط م ا ن ی ن ه
31- طمطراق :ط م ط ر ا ق
32- طایفه :ط ا ی ف ه
33- طرار :ط ر ا ر
34-طریقه :ط ر ی ق ه
35- طباخی :ط ب ا خ ی
36 – طعنه :ط ع ن ه
37-طبیعت :ط ب ی ع ت
38_طراوت : ط ر ا و ت
39_طاقچه: ط ا ق چ ه
40-طیاره ط ی ا ر ه
۱۱۵ دیدگاه دربارهٔ «بیست و چهارمین جلسه غلط ننویسیم»
سلام.
مدال طلامو بده میخوام آویزونش کنم سردر طویله خخخ.
در ضمن طبق نظریه ی جدید طاووس رو تو طویله نگه نمیدارن. میذارنش رو طاقچه.
مرسی.
سلام بر شبو شور .
از یک مریخی بعید نمیبینم که طاووس عزیزو توی طویله نگه دارن و ی کَرکَس زشتو خنگه بذارن روی تخم چشم. خخخ میخیا همینن دیگه .
یه دونه ای رععععععععد بزرگ. یه دونه ای
خواهش میکنم آمار این پست هارو ببر بالا
خب مدال من رو بده که بد گرفتارم
مراقب باش فرزان میخواد به بهانه آب خوردن جیم بزنه
ملکی میبینم که بد جور خاطرخواه طاهره بَگُم شدی خخخ
مدالو برو از فرزانه خانوم بیگیر . من سنی ازم رد شده .ترسیدم گمشون کنم بعد مدالارو رو دادم به فرزانه نبینک خوبم. برو مدال نقره رو ازون بیگیر پسرم. خخخ
شهرووووووووووووووووووز
مدال نقره رعععد بزرگ سیصد گیگا گالونه خخخ نقره اهدایی رعدو به قیمت خوب ازت میخرن . خوشحال باش . غمت نباشه پسر سرآشپزم.
سلام اجازه معلم منُ رو یادتون رفت اینگار من غایب بودم چراااااااا آخه چراااااااا منُ به طبیعت طالقون نبردید منم میخوام بیام توی دامان طبیعت از طبیعت لذت ببرم
مِقسی بابت جلسه ۲۴ غلط ننویسیم خععععععلی خععععععععععععلی با حال بود و کلی باعث خندیدم من شد میگم ما که خعععععععععععععععلی از این پست حال کردیم همین
در پناه حق بدرود و خدا نگه دار
شرمنده پسرم.
ای درد بیگیرن طاهر و طالب از بس شولوغ کردن که طیبه و طهورا رفتن .منم دل نگرونشون شدم و تو رو شرمنده ندیدم خخخ
اشکال نداره این از عواقب پیریه بابابزرگ کبیر رعد معلم دانای املای محله حالا چرا شما توی این جلسه گیر دادید به حرف ط اینُ از سرِ کنجکاوی میپرسم همین اگه دوست نداشتید جواب ندید فعلاً مِقسی و بای
بعد از این همه روضه خوندن تازه داری میگی لیلی زنه یا مرد ؟؟؟
پسرم خوب گوش بیگیر تا برات بگم خخخ
خب جلسه غلط ننویسیم ازین قراره که حروف الفبا رو از الف تا ی میخونیم و لغاتی که با اون حرف شروع میشن یاد میگیریم. شیر فهم شد ؟
همه ی حروفی رو که رعد تدریس کرده به همین منوال بوده
خب من نمیدونستم چیه چرا تعجب میکنید خب من که اول که توی جلسات غلط ننویسیم نبودم اگه اشتباه نکنم از جلسه ۲۲ یا ۲۳ اومدم کلاس بخاطره همینه که نمیدونستم حالاااااا شمااااااااا به بزرگواری خودتون ببخشید و همین بای
خدا ببخشدت خخخ از دست رعععد خارجه .
بیا این مدال زمرد هم برای تو . برو بفروشش .با پولش برای طیبه حلقه طلا ببر
داداشی…
داداشییییییی
دارم از غصه میمیرم خره..
هی ساندفورجم ارور میداد نیمیدونسم چیکار کونم… از کی بپرسم.. مونده بودم بی کس و تنها و بدبخت… خواستم بیام محله تو پست یکی کامنت بذارم از یکی بپرسم هی گفدم: آخه تو پست کی سؤال کنم؟ نمیدونسم توی خر پست گذاشدی؟ واااااااااااااای ساندفورجمو حذف کردم.. گفدم دوباره نصب میکنم بعد هر چی گشتم ساندفورج نجستم نصب کنم…خخخخخخخخخخخخ…
چرا نفهمیدم پست زدی؟
ای خدااااااااااااااا دلُم تنگ اومد…
ای خداااااااااااااااا دلُم تنگ اومده…
شیشه دلُم ای خدااااااااااا زیر سنگ اومده….
هاهاها
ساندفورج دیگه چی چیه ؟ حقته که بی کس شدی .
خب کاری نداره برو برنامۀ ساندفورج رو دانلود کن
ورژنی که من میخوام نیس… هاهاهههاهاهاهاهاهاهاها…
آق داداشی شب برمیگردم… برم بیشینم سر درس و مشقم… خخخخخخخخ
هی آقا چه خوب نوشده بودی… هاههاهاهاهاهاا… چیطوری این کلمه ها رو میجوری میچینی پش کله هم؟ خخخخخخخخخخ…
رفتم دیدم این برنامه چیه و به چه دردی میخوره . تو که گوینده ای نداشته باشیش بقیه که لازمشون نمیشه خخخ برو اصلشو بخر .
رعد بذار به رهایی سلام کنم بعد میام پایین….
سلام رهگذر….خوبی؟
من یک لینک و آموزش نصب ساندفورج توی ایمیلم از قدیم ندیما دارم اگه حذف نشده باشه لینکش از محله…برات می فرستم اگه می خوای.
من که با wavpad کار میکنم.امکاناتش بهتره و کار کردن باهاش راحت تره برام.تقریبا محیطش مثل همونه ولی راحت تره.
راستی …کیفیت گوشی رو امتحان کردم از میکروفون و با سیستم خوندن خیلی بهتره.میشه با گوشی خوند و با سیستم ویرایش کرد.
اصلا صدای من که زمین تا آسمون با این میکروفونی که داشتم فرق داره توش.صدا را خیلی طبیعی تر ریکورد میکنه.
بچه های گروه گویندگان راست می گفتند.
درود بر رعد بارانی. خیلی خیلی خوشحالم که چنین کلاسی رو برگزار میکنید. واقعاً یکی از ایرادات بزرگی که به ما نابینایان وارده اینه که اکثراً کتابهای صوتی رو گوش میکنیم و املا هامون ضعیفه. البته من نه، خیلیا رو میگما! با اینکه زیاد مطالعه نمیکنم اما خوشبختانه املام خوبه. تپانچه و طمأنینه بگیم بهتره فکر کنم ها ها هااااااااا؟ مرسی از این پست. باز هم از این کارها بکنید خانم باران.
پوریا پسر کم خورم املای ضعیف همه گیر شده . ببین و نبین دیگه بی خیالو بی فکر شدن خخخ
و اممممممما در مورد طپانچه . این لغت ازواژه های دو املایی محسوب میشه که هر دو شکل صحیحه . مثل طوفان و توفان . البته چندین ساله که میگن با ت نوشته شه صحیحتره .
در مورد طمأنینه برای ببینها یک جور نوشته میشه . پس طمانینه با طمأنینه برای ببینها یک جوره . فقط همزه کوچولو روی الف میذاریم. و چون رعد با گوشی تایپیده بود نمیتونستم أ رو بنویسم.
حالا نمیدونم که صفحه نخونای چینی و تقلبی آیا درست خوندن یا نه . ؟
آق معلم به دانش آموزات بگو یکیشون بیاد بمن بدبخط لاغر مردنی آکله ی نکبط بگه چیطوری باس ساندفورج نصب کنم… آق معلم طخطه رم خودم برادون پاک میکنم تا آخر عمرم… اص کلاسم جارو میزنم… لباسادونم میشورم اطو میزنم… رو طخطه ام با خت خوش هر روز مینویسم: شم شدی شله شدی سوخطی طا هنر خود بمن آموخطی… خخخخخخخخخخخ
آآآآآآی نبین های محله به رهاااااایی کمک کنید خواهشاً.
رهاااایی کارش گره خورده و این گرۀ کور به دست نبین ها باز میشه .
اسم برنامتو یادم رفت . ولی پسرهای زیادی دارم که کاربلدن.
ایگل ، هادی عباسی ؛ میر قاسمی , مشتبهی ، امید علیوردیلو ، دیگه از نبینکام نازنین ، تینایی ؛
البته غمت ندم توی این محله فک کنم فقط خودتو خودم بلد نباشیم. هاهاها
نبینهای آقا و نبینکهای عجیجم به رهااای من بکمکید
سلاااااااااااااااااام سلاااااااام مجدد میگم گفتید این مدال زمرد رو بگیرم واسه کی انگشتر طلا بسونم طیبه کیه دختر خوبیه آیا بدرد میخوره آیا آشپزیش چیطوره آیا خوبه یا بده ببینه یا نبینه آیا خونه مونه داره یا نداره آیا خرجی چی میده یا نمیده آیا اگه خرجی میده پول هم داره سرِ کار هم میره آشپزیش هم خوبه با اجازه شما بعععععععععله دیگه حرفی نیست خب تا من کتک نخوردم از ونوسیها الفرااااااااااااااااااااار بای
ای فرشتگان دوزخی بیایید این احمد کم اشتهارو به قعر دوزخ برده و زنان وزغی دوزغی را به نکاحش درآورده تا به او بگوییند یک من ماست چقدر کره ازش درمیاد خخخخ
سلام به رعد عزیز.
خخخخخ خخخخخ خخخخخخخ.
مردم از خنده خیلی باحال بود خخخخخخ مرسی, خیلی باحالی بخدا, دیروز نگفتی قرارِ پست بزنی من از دیروز محله نیومده بودم خخخخخخخخ.
آخجون من طاووس دوست دارم اونم طلایی خخخخخ وای باید حسابی مراقبش باشم که سر از طویلهی حسینی در نیاره خخخخخخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها.
عجب جاهای باحالی کلاس برگزار میکنی طبیعت طالقون مرسی.
ممنون برای این پست باحال یک دنیا, من همیشه این پستهای تو را چند بار میخونم باز هم میام تا چیزی را از قلم ننداخته باشم.
شاد باشی همیشه.
وای فاطمه شبو شورو دیدم که ی افسار به کلفتی طناب دار به گردن طاووست انداخته بود و شلاقش میزد . کاری کرد که طاووسی به عَرعَر افتاده بود خخخ
تازه طاووسو بسته بود کنار قاطرهای بدقوارۀ سیاهو زشتش خخخ
وای ننه کمک اینا میخوان منُ بندازن توی قهر دوزخ آی ننه کمممممممک کمککککککک کننننننید ایناااااااااااااا میخوان منُ بچزوننننننننننننن آخه انصافتون کجا رفده یه کممممممممممممم رحم کنید بابا مگه من چیز زیادی خواستم جز یه عدد خانم خانه دار که هم پول داره هم کار میکنه هم آشپزیش خوبه هم مهربونه هم لباسام رو میشوره هم لباسام رو اتو میکنه هم ظرفام رو میشوره هم بهم خرجی میده هم ماشین شاستی بلند داره هم …. الفرااااااااااااااااااااااااااااار الفرااااااااااااااااااااااااااااار و بای
دخترای دوزغی وزغی شکل برویید دنبال عبداله پور . سه تایی با هم زنش بشید . خوشو خندون حالشو جا بیارید کارو پولو مرکب خوبو خونه شستو شوی هم نشونش بدید خخخ انگشتاشو فرو کنید توی روغن داغ یو هاها
وای خداااااااااااااا چراااااااااااا ایناااااااااااااا میخوان منُ دق مرگ کننننننننن آخ خدااااااااااااااااااااااااااااااا من فقط سهمم رو خواستممممم سهمم هم همونایی بود که گفتم نه کمتر نه بیشتر آخه این انصافه که نشه سهمت رو بگیری پس میگم سهمم همینه سهمممممممم رو بدیییییید سهم من همیناست وای تا این ونوسیها نیامدند الفراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار و بای
سلام آق معلم پیر و دانا…مرسی از درس قشنگی که دادی…خب…من که میدونید املام بیسته…خخخ…تایپم هم حرف نداره…خخخخ….دفترهاتونو بالا بگیرید….رعد بهم گفته دفتر دیکته هاتونو من جمع کنم و صحیح کنم…خخخ
وای وای وای
این آقای علیپور چقدر غلط داره تو دفترش…بعد هم میجه من غلط نمی نویسم…خخخ…بقیه هم که از دم صفر گرفتید…آقای علیپور هم منفی بیست…نمره منفی گرفتین
رعد میدونی یه جا از متنتو یهو یه جور دیجه خوندمش….یهو گفتم واه…چرا رعد اینو نوشته…خخخخ….ای وای من …..بعدش که ادامشو خوندم…گفتم سارای تو چرا اینو اینطوری خوندی؟!….خخخخ
یه خاطره بگم از دوران ابتدایی…یه بار من دیکته گفته بود خانم معلم اینقدر غلط داشتم توش که نمره منفی گرفته بودم…خخخ
اون شب هم همه جمع بودن داداش بزرگم به درسهای من رسیدگی می کرد…خلاصه گفت دفتر دیکتتو بیار ببینم….یعنی دفترمو جلوی مهمونا باز کردش….خخخ…همه دفترمو دست به دست کردنو حالا نخند کی بخند….خخخخخ…یعنی دونه دونه غلطام براشون شده بود جک…اون شب اونا از خنده ترکیدن…اینقدر که داداشم دیگه از خنده اونا اونم نتونست جدی بشه و منو دعوا بکنه…اونم خندش گرفته بود با بقیه می خندید…منم که فقط از دعوا کردنش میترسیدم خیالم راحت شد…زیر زیرکی می خندیدم…داداشم که نگاه می کرد قیافه ناراحت به خودم می گرفتم…خخخ
یعنی من اینطوری دیکته هاتو صحیح کردم…خخخ
خلاصه غلط بنویسید…خخخ…نه غلط ننویسید….خخخخ
تشکر رعد بارانی عزیزم.
پست قشنگی بود.
گوینده ام بوگو چیو چطور خوندی ؟؟ حححح
راستشو بگو و الا ازین دفعه غلطای املاییتو توی کامنتات هوااااار میزنم خخخ به رها بگو در نقش پستچی محل چه بلایی سرش آوردم خخخ
خخخخخخخخخخخخخ
هیچی…میخوام تنهایی خودم به خودم بخندم
یه طوری خوندم دیگه….خخخ
بهم ایمیل زد گف من پستچی ام و مرده شورتا ببرن که اینقد غلط مینویسی…خخخخخخخخخ
وای منم عصبانی شدم گفدم میزنم قیمه قورمت میکنم… جخ پررو پررو تو ایمیلمم غلط املاییمو گرفت و گف قرمه رو اینطوری مینویسن نه قورمه….
وای بعدشم زنگم زد گف من خانوم نیمیدونم کی ام، میخوام از شوما خاسگاری کنم واس داداشم…هاههاهاههاهاهاهاها.. منو میگی ذوقمرگ شدم… دیگه داشدیم قرار عقدا میذاشدیم و من داشدم شماره عاقدا میگرفدم و سفره عقد سفارش میدادم که گف من رعد بارانی ام… خخخخخخخخخخ… چقده اشک ریخدم پش گوشی… هی میگفدم تو رو خدا حالا یعنی داداش نداری؟ اینم میگف: نعععع… هاههاهاهاهاهاهاهاهاها
خخخخخخخخخ
الهی…..نازی
درکت میکنم…خخخخ
راستی رعد جات خالی نمیدونی اینجا چه بارونی میاد اص آدم کلی کیف میکنه.
راستی مگه من امشب این حسینی را توی شب نشینی نبینم با طاووس من خخخخخخخخخ خخخخخخخ خخخخخخ.
راستی رعد اگر من نبودم تو حسابش را برس هاهاهاهاهاهاهاهااهاهاهاهاها.
خوش به حالتون . اینجا ولی بوی بارونو به خوبی حس میکنم . بهبه .
راستی هر که طاووس خواهد جور شب نشینی هم میکشه .
خلاصه شبو شور از بچگی عادت داشت کلۀ جوجه هارو بکنه خخخ قشنگ کله جوجه مرغای رو میپیچوند و قلفتی از جا میکندشون . آمار داشته باش هاهاها
کامنتی به سارای .
سارای خدارو شکر که تو ببینی هستی که ب رو از ج تشخیص دادی . من رعد مستجاب الدعوه هستم. چون به رهای بدبخت کمک کردی درین لحظه از خدا میخوام که بختی عالی ، مالی وافی و روحی راضی بر تو عنایت فرماید . آمین
سلام رعد.
این جمله اول پستت چیه؟ چرا اینطور شروع کردی؟
کامی سلام .
چرا مگه جمله رو به زبون مغولی گفتم خخخ نمیدونم منظورت چیه ولی
طمطراق یعنی با شکوه و پر جلال و هیبت واژه طمأنینه یعنی با آرامش .
سوالی اگه بود در خدمتم
حالا برا من کلاس میذاری؟
اجازه هست در همین رابطه یک شعر از خودم بگم؟
آره بوخون پسر خاسم خخخ طلعت دختر نبینکم این جا پیش من وایساده .بوخون بلکم شنید و تورو پسندید .
گفتمی از لطف تو جزوی ز صد
گر نبودی طمطراق چشم رعد
لیک از چشم بد رعد بزرگ
زخمهای روحفرسا خوردهام
بهبه کامی هم مثل احمد صابری شاعر شده. آفرین به تو
وای خداااااااااااااا چراااااااااااا ایناااااااااااااا میخوان منُ دق مرگ کننننننننن آخ خدااااااااااااااااااااااااااااااا من فقط سهمم رو خواستممممم سهمم هم همونایی بود که گفتم نه کمتر نه بیشتر آخه این انصافه که نشه سهمت رو بگیری پس میگم سهمم همینه سهمممممممم رو بدیییییید سهم من همیناست وای تا این ونوسیها نیامدند الفراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار و بای
حالا که اینجوری شد سهمت ۶ زن وزغی دوزخیست .
سلام بر رعد آسمانها.خانوم معلم همیشه کلاسهارو در دامن طبیعت برگزار کنید لطفا.مرسی.
سلام کنتاکی خخخ ببخشید کنت گرانمایه .
واقعا رفتن به طبیعت اونم در یک روز ابری بهاری در دامنۀ کوه که بوی آویشنو پونه همه جارو پر کرده آدمو جونی دوباره میده .
مرسی که هستی
سلام بر رعععععد بزرگ.
برای این کلاس دوتا شعر آوردم اولی از نشاط اصفهانی و دومی از شاعر هم نوع شوریده شیرازی؛ البته کاربرد حرف ط در این شعر ها زیاد نیست ولی خیلی دوستشون دارم.
راستی به بیت اولین شعری که می نویسم دقت کنید (البته با در نظر گرفتن نقش من در کلاس امروز. خخخخخ)
………………..
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
منظر دیده قدمگاهِ گدایان شده است
کاخ دل در خور اورنگ شهی باید کرد
روشنان فلکی را اثری در ما نیست
حذر از گردش چشم سیهی باید کرد
شب، چو خورشید جهانتاب نهان از نظر است
طیِ این مرحله با نور مهی باید کرد
خوش همی می روی ای قافله سالار به راه
گذری جانب گم کرده رهی باید کرد
نه همین صف زده مژگان سیه باید داشت
به صف دلشدگان هم نگهی باید کرد
جانب دوست نگه از نگهی باید داشت
کشور خصم تبه از سپهی باید کرد
گر مجاور نتوان بود به میخانه، ‹‹ نشاط ››
سجده از دور به هر صبحگهی باید کرد.
…………………………
هر کسی لایق آن نیست که عاشق باشد
یعنی این مایه کسی راست که لایق باشد
نه هر آن کس که دم از یار زند مرد وفاست
بلکه آن کشته عذراست که وامق باشد
هر کسی محتمل کوه غم شیرین نیست
همچو فرهاد مگر عاشق صادق باشد
به قیامت همه در بند گنه خلق و مرا
همچنان دیده به دیدار تو شایق باشد
سالها باید کز دور خلایق گذرد
تا نگاری چو تو محبوب خلایق باشد
هر کسی سرو و شقایق به چمن جوید و من
سرو قدی که رخش رشک شقایق باشد
طعنه خلق و جفای فلک و جور رقیب
جمله هیچند اگر یار موافق باشد
من نه آنم که دل از یار موافق بکنم
گر جهانیم پر از خصم منافق باشد
هر چه سختی و تطاول که ز جور فلک است
همه سهل است اگر ترک علایق باشد
شو چو شوریده اعمی و دم از مردان زن
تا دلت مخزن اسرار حقایق باشد.
لایک
سلام بر بچه مثبت خودمون خخخ حسین طاعتی . واقعاً شعر انتخابیتو دوست دارم و داشتم. شعر اولیو رو میگم . لایک کامی به اضافه لایک من مساوی با هزارو یک لایکه . حلالت باشه
سلاااام رعععد بزرگ
بخداااااا همین الآن مدال طلا رو از شهروز و نقره رو از محمد شورشی نگیری بدی خودم بجااااااان خودم وسط کلاس میشینم زااااار زااااار گریه میکنم
محمد شورشی رو هم فلک کن خیییییلی اذیت میکنه
فلک سهله تو بگو قربونیشون کن برام ایکی ثانیه خون سیاهشونو برات میریزم . فقط لب تر کن باقیش با رعد هاهاها
سلام ..ممنون بابت پست ارزشمندتون !!!!!واقعا جالب و خنده دار بود .موفق باشید !!!!
وا… این آکله چرا همچینی شدس؟ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
آوای محبوب سایت چه بلا ملایی روی سرت ریخته که اینقدر دپرس شدی . نکنه مشروط شدی ؟
عمش به دادش برس. عمت به قربونت کمی لبخند بزن
سلام
این پستهاتو دوست دارم یه جورایی به کمک من میان
مرسی رعد.
سلام پری سیرت .
امیدوارم که املای همه خوب بشه . چون هرزگاهی دیدم که به طور مثال از رو عظ مینویسن . و این خیلی فاجعس خخخ
با سلاااام بر بابابزرگ محله رعد گرامی واژه هایی چند بر دایره المعارف ذهنمان افزوده گردید از شما سپاسگزارم که دایره محدود لغت نامه ذهن ما را گسترده تر می نمایید من شخصا طریقه برگزاری کلاس شما را می ستایم اگر دیگر اساتید هم برای فراگیری بهتر درس دانشجوهایشان را به دل طبیعت ببرند بازده کلاسشان تا حد ملموسی بالا میرود ههههههههههه ایام تا ابد به کامتان پیروز و موفق باشید.
هادی ریاضی بدون محله کمتر هبی دونه خخخ یا همون هندونه بذار زیر بغلم.
دوست دارم همگی برای جذاب شدن کلاس غلطو غولوط کاری کنیم.
البته ی سری ایده ها توی ذهنمه که چون پادکست درست کردن و کارهای ابتدایی دیگه ایو بلد نیستم بی خیال ایده هام شدم . مرررسی نوۀ متفکر و صبورم.
سلام بر رعععععد بزرگ
مرسی از پست خیلی خیلی خوبت. هم آدم چیزای خوبی ازت یاد می گیره و هم کلی می خنده.
بعضی از این کلمات را بلد نبودم و نشنیده بودم.
مرررررسی رحمت قیری خخخخ
نعمت آسفالت! بابا رعععد امروز خییییلی خیییلی خسته و سردرد داره . بی زحمت برو قیرگونی کن پشتو بومارو تا من بهتر بشم . خخخ
سلام رعد عزیزم.مثل همیشه عالی بود.شاد باشی و تندرست!
لنای کم پیدا و بی حال چطور مطوری ؟
رعد بزرگ دعا میکنه همگی با هم شاد و سلامت باشیم .
سلام بر رعد بزرگتر از پارسال کلاس خوبی بود من هم حاضر بودم ولی ته کلاس نشسته بودم کسی مرا ندید موفق باشید….
بیگیریدش خوده خودشه مچشو گرفتم . یادت هست پارسال چه قولی به رعد دادی ؟بد قول . بچه ها خورده گچارو بریزید روی سرش و قلقلکش بدید تا حسابی حالش جا بیاد .
راستی بی سایه کجاست ؟
عالی بود! مطعالی!
من چون طوی طنطان پزشکی هسطم ی چند روز و مشغول جراحی و پر کردن و عصب کشی طنطان هامم، واسه اینه وقط ندارم. همین!
چاکر رعد بابابزرگ خوبم دربسط!
راسطی، یکی از ضعف های بزرگ و در عین حال یکی از قوط های بزرگ مطنخوان ای اسپیک اینه که اکثر کلماطی که با املای اشطباه نوشطه بشند رو هم درسط میخونه که از ی طرف باعث میشه از خواندن ی مطن راحط لذط ببریم و از طرفی مطوجه اشکالاط املایی نشیم!
پس میخوای بگی به این علت جواب پیام خصوصی رعدو رو نمیدی . نخیر . دخترا این مشتبهی رو به همون دوزخستانی که عبدالله پور هست بندازید . تا جا داره بزنید به پکو پهلوش که جونش در بیاد خخخ
بچه ها واقعا صفحه خونا این مطلب مشتبهیو درست خوند ؟خاک دو عالم بر سرش اگر درست خوند. هاهاها
سلااااااام به بارونی جونم خعععععععیلینازی به خدا تو با مهربونی و محبت خالصانت به این محله طراوت و شادابی بخشیدی امیدوارم طول عمرت طویل و دراز باشد مرررررسی عزیییییزماز پست زیبایت دوستت دارم زیااااااااد واااای چقده طولانی شد خخخخخخ
هستی خانوم واقعا تورو با ریحان و ریحانو با تو اشتباه میگیرم . فک کنم ریحانه همون زینبی بود . خب در سه خط از خودت بگو . البته زمانی که دبیر ادبیات بودم از بچه ها میخواستم که ۳ بند که تقریبا میشه نه خط از خودشون بگن . ولی تو هر چند خط که خواستی بخط .
سلاااام بر رعد بزرگ.
خداییش از پیشنهادم حال کردید یا نه؟
منتظر پیشنهادات کارساز دیگه ی من باشید.
ممنون از پست.
چشمه اگه چشمه باشه ی اردوی شیکو شاد برای بچه های تهرونی به شهر طالقون میذاره .
البته نه توی گرما بلکه به زودی زود خخخ
مش پیشنهاد ی پیش کن و پیشنهاد بارون کن محله رو . هاهاها
سلام
چه خوب
ممنون
راستی من کم پیدا نیستم، ناپدیدم
خیلی وقتها از دیگران، حتی از خودم هم فراری هستم.
ای کاش میشد خودم را گم کنم.
رعد هم دلش میخواد کولشو بندازه روی دوشش و بره و بره . به کجا واقعا نمیدونم . اما اونجایی که نمیدونم کجاست خوب میدونم که توی این شهر نیست .
هر وقت خواستی گم بشی رعدو خبر کن که راهنمات بشه تا حسابی گم بشید .
سلامی دوباره به رعععععععد بزرگ
خب من پستو قیرگونی کردم خخخخ
بیا این آب قندو بیگیر بوخور شاید فشارت اوفتاده باشه
نبینم سردرد داشته باشی و بی حال باشی هااااا
محکم روی پایت وایستا تا نزدم سرت بره تنت بمونه خخخخ هاهاهاهاهاها
به قور رهگذر یاه یاه یاه یاه یاه خخخخ هاهاهاهاها
رعد بهت گفت بری پستو قیر گونی کنی ؟ ای سر به هوا ؟
بمیرم هم آب قند نمیخورم. اه اه .
تهرون ی باروون جانانه زد . کمی رفتم بیرون . بهترم خخخ
بهتره آدم سرش بره ولی پاش نه . یوهاها
خوبی آق داداش؟
از خستگی دارم میمیرم خره…
رفدم که برم
رفدم که برم قربون اون قد تو و خوبی بیحد تو
اون قلب پراز مهری که دارییییی… مهری که داری…
رفدم که برم قربون اون اخم تو و اون چشمای سرمسست تو و خنده ی گل چهر تو و اون مهری که دارییییی… مهری که داریییی
رفدم که برم بخوابم …خخخخخخ
خواب چه وقته ؟کی باورش میشه رهای شبگرد شبا زود بخوابه .
راستی تو این ترانه های در پیتی و کوچه بازاریو داری مداوم گوش میدی که راه براه ترانه ازت تراوش میکنه ؟؟؟؟ای خاک
برو خره برو خره برو خره خخخخ خخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاها
یاه یاه یاه یاه یاه یاه یاه یاه خخخخ هاهاهاهاهاهاهاها
واااای عالی بود
فقط خانم اجازه تا سر همون طلوع خورشیدش رو خوندیم خخخخ
چندتایی سوال برامون پیش اومد
من جمشید رو نشناختم یعنی کیه آیا؟ این قدر محله نیستم آیا؟
و واااای تیکه مریم شیبانی با حالتر از همه بقیه ش بود خیییلی هنوز هم دارم می پوکم کماکان خخخخخخخخخ
و نمی شه خب منم تو کلاستون بنویسید ؟؟؟؟؟؟؟؟
کلا با نمکید و با نمک بمونید و شاد
سلام بر بانوی پر تلاش . جمشید ؟؟من کجا اسم جمشیدو بردم خخخ یعنی بردم و یادم رفته ؟؟
نیم نبینکم اگه قول بدی در کلاسها حضور بهم برسانی چرا که نه خخخخ
بانو نکنه منظورت کامبیز اسدیه ؟؟؟
این پسر خونده منه . اخلاقاش کمی شبیه رعده ولی بر عکس من زود جوش میاره . پسر ساکت و کوشنده و توفنده ایه . خخخ
اهل سنندجه . فک کنم الهیات خونده . دیگه همین دیگه ههههه
سلام
اول ببخشید معلم دبیر استاد که من دیر رسیدم
دوما خیلی پست آموزشی خوبی بود ولی من که دیر رسیدم
اما ارادتمندم شدید.
سلام دختر گلم .
خیلی طالب هستم که شما دخمل گلمو به منصب طلبگی برسونم خخخ خودت طالبی ؟؟راستی از بابت فالوده طالبی ممنون . هاهاها
اول این که خانم وکیل منو میشناسه.
دوم عجب چیزایی رو کنار هم گذاشتی.
ساکت و توفنده! و زود جوش!
کلا در اشتباهی.
راست میگی مثل هم حرف میزنیم ولی بر عکس من متفرعن نیستم خخخخ
کامی دلاور واژه زود جوش میاره کنایه از زود عصبانی شدنه .
فک کنم صفحه خونا باز نامردی کردن و بد خوندن
چه ربطی به عملیات خیبر داشت؟
میگم ساکت و توفنده با هم جور میشن؟
کسی که زود جوش بیاره ساکته؟
آره چون هی صبر میکنه و کاسه صبرش لبریز میشه و بعد میزنه به سیم آخر خخخ
کلا به نظر من باید این پست رو delete forever کنیم. خخخخخ!
وقتی میگم میزنی به سیم آخر یعنی همین دیگه خخخخ
به تیم مدیریت گفتم قراره پاک کنن
پس بزنیم به چاک تا صفحه روزگار پاکمون نکردن هاهاهاها
بزن بریم به سرعت برقو باد . بزن بریم ازینجا .
ببین من نمیدونم کدوم پست بوده ولی بزرگترین اشتباه مُجی این بود که اجازه نداد بری خخخخ.
خوشم میاد ناراحت نمیشی
خب معلومه مشتبهی ررنگو بدونه و الا که نمیشد مشتبهی بهش میگفتن کامی خخخخ
خوشم میاد که ناراحت نمیشی هاهاها
وااای خخخخ نوشته بودید جمع شید تا بریم من جمشید خوندم خخخخخ یعنی برم تو افق محو بشم فعلا با اجازه خخخخ
بانو جمشید هم انشاله سرو کَلَش پیدا میشه خخخ ولی به احتمال یکی ویرایش کرده یا خودم درست نوشته بودم. حواس که ندارم خخخ
رفتم خوندم دیدم نوشته شده جمع شید خخخ به احتمال کار نازی خانومه خخخ
شکلک الان میاد میگه من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود خخخ
سلام رعد عزیزم…خوبی؟چطور مطوری؟
رعد میای بریم نمایش بچه ها را ببینیم؟
نمایش فصل بهار نارنج به کارگردانی غلامرضا عربی و با اجرای هنرمندان نابینا در خانه نمایش اداره تئاتر از ۱۶ فروردین به مدت ۲۰ شب به جز شنبه ها نشانی ضلع شرقی میدان فردوسی خیابان موسوی کوچه محمد آقا اداره تئاتر حضورتان موجب دلگرمی ماست
فکر کنم ساعتش از ۷ صبح هست تا ۸ شب.بلیطش هم برای ما ۱۲۰۰۰ تومنه.برای نابیناها هم رایگانه.
البته فکر کنم توی فرهنگسرای بهمن هم واجرا میشه…یا میشده…دقیق از فرهنگسرا خبر ندارم.
سلام دخترم . تو مگه ببین نیستی ؟ شنیدم بچه های نبین بازی میکنن .
چه جالب . آی نبینکهای تهرونی صدامو دارید ؟ بیایید بریم تئاتری که نبین ها بازی میکنن .
وای …رعد…چه گیجم من…دوباره که رفتم خوندم دیدم نمایش ساعت ۷ شبه…من که نمیتونم اون وقت بیام…خخخ
خب تا ساعت ۸:۳۰ که هوا روشنه .
حالا بذار ببینیم کی میاد کی نمیاد ؟ خودم هستم . نترس خخخ
خب این ساعت رفتن مستلزم اینه که با داداشم برم…داداشم هم پایه ی این چیزا نیست…خخخ…هی یه بارم خواستیم بریم تاتر با کلاس بشیم نشد…خخخ
نمیدونم شاید بعدها توی فرهنگسراهای دیگه اجرا کردن و منم رفتم…ولی اون ساعت نمیتونم.
بچه های محله هر کسی خواست بیادش خبر مبر بده اونجا ببینیم همو.البته هنوز نمیدونم چه روزی میخوام برم.
میگم من اگه برم ی عینک دودی میزنم و از بچه ها ی عصا قرض میگیرم و خودمو به نبین بودن میزنم و دواااااااااااااااااااازده هزار تومن هم میذارم توی جیبم. یعنی که چی که از رعععععععععععععد بززززززززززززززززرگ کسی بخواد پول بیگیره خخخخ من تنم به اصفهونی جماعت خورده . پول بده نیستم هاهاهاها
برای فرهنگسرای بهمن هم اسفند ماه بودش…خخخ
خلاصه نیا من نمیام…خخخخ
من برای دیدن ببین ها که نمیام. خخخخ من میام که نبینکهای عجیجمو ببینم . هاهاهاها
من فک کردم اسفند ماه دیگس یاه یاه . واقعاً خدا رحمتم کنه خخخخ ولی واقعا ساعت خوبیه . از گرما هم خبری نیست .
هی…میدونستم منو دوست نداری…خخخ
خب من ببینک ها رو میدوستم . ولی توی دنیای حقیقی مثل ریگ بیابون پرن . هاهاها
تو رو میخوام چکار ؟ خخ
من با نیم ببینکها هم کاری ندارم. باید توی عمرشون هیچی ندیده باشن خخخ برو دختر . برو دست از سر کچل و طاسم بردار . اعه اعه
یک نبینکی که درک نور داره بهم خبر داد که به احتمال زیاد میتونه بیاد . توی تهرونه و فردا بر میگرده به شهرشون .
مسیر مترو خورش کجاست . یعنی کجا باید پیاده شه؟؟نبینک ها خبر بدید ؟
میدان فردوسی خب ایستگاه مترو هست دیگه.
خواستی بری این تلفن رزرو بلیطه
۰۹۳۳۸۳۹۸۹۱۱
خوش بگذره
سلاااام بر رعد بزرگ. سال کهنت مبارک….
رعععد! من بین خواب و بیداری بودم که صدات به گوشم رسید که میگفتی: “آی نبینکهای تهرونی صدامو دارید ؟ بیایید بریم تئاتری که نبین ها بازی میکنن .”
نمیدونم درست بود یا توهم. اومدم بگم که من هستم. ولی پنشنبه یا جمعه میتونم بیام. روزهای دیگه هم شاید بشه. ولی ممکنه دیر برسم. یا از خستگی تو تیاتر به جای دیدن و شنیدن نمایش بخوابم. خخخخ
من از دوستم پرسیدم. گفت از مترو دروازه دولت بیای بهتره. بهم گفت چجوری برم ولی چیزی نفهمیدم. خخخخخ
یه چیز دیگه هم اینجا بگم….
وظیفه ایرانسپید بود که اطلاعرسانی مفصلتری کنه و با کارگردان و بازیگرها مصاحبه کنه که متاسفانه این کارو نکرد.
حالا که این همه راه اومدم اینجا پستتم بخونم.
سلام بر یکی از خودمون خخخ
واقعیتش ما هم اگه بخواهیم بریم امروز میریم . البته نبینکهای تهرونی تو زرد از آب درومدن خخخخ فعلا که یکی از نبینکها که در تهران میتابه خخخ گفته خبرم میکنه . ولی کلا به ونوسیا اعتباری نیست خخخخ چون بدبختانه ونوسیا با هزاران نفر باید هماهنگ کنن خخخ
ولی تو زرنگ باش برو تئاترو ببین و ی صحبت کوتاهی با بازیگراش داشته باش و بیا توی محله خلاصشو بگو .
سه چار پنج تاشونو میشناسم. دوستامن. سعی میکنم اگه روزی که تیاترو میبینم نتونم مصاحبه کنم برم فرهنگسرای بهمن و باهاشون مصاحبه کنم.
بله متاسفانه اوضاع قرن ۲۱ مملکت ما اینجوریه. فقط شعارهای فمنیستی دهن پرکن میدیم. امیدوارم هرچه زودتر درست بشیم.
خودمونی از نبینکها خبری نشد . گویا ببینک شدن . ی عده ای هم در جوار سواحل آمازون دیده شدن. هاهاها
+++++
بله درست میگی . اما این میخیای از خدا بی خبر خودشونو صاحب روحو روان دختر و خواهر و همسرشون میدونن . و فک میکنن یک زن عقل نداره که از خودش مواظبت کنه .
واقعاً تا صد سال دیگه هم افکارها درست نمیشه . چون این افکار از پیشینیان روی ژن همممون حک شده . دست خودمون نیست هاهاها