خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

هیچ چی همین طوری!

سلام من اومدم! بیخیال این دفعه نه داستان نوشتم با هم گریه کنیم نه شعر گفتم که تاریخ مصرفش مال امروز یا دیروز یا هر زمان دیگه ای باشه. واقعیتش این دفعه فقط اومدم که اومده باشم چون دلم خواست بیام. چیه نمیشه1دفعه من بی محتوا بیام فقط شیطونی؟ میشه دیگه! زود باشید تأییدم کنید و بگید که میشه وگرنه اون قدر شعر و داستان غمگین می پاشم اینجا که همه آب قند لازم بشیم.
این دفعه دلم فقط حضور خواست. بدون شعر بدون داستان بدون هیچ متنی که تفکر و تحلیل و دقت لازم داشته باشه. این دفعه فقط دلم خواست باشم. همین طوری حرف بزنم و بزنم و بزنم بدون اینکه آخرش به نتیجه درست درمونی برسم.
بچه ها یعنی کلی ذوق می کنم این هفته4روز تعطیلات و آخجون! عوضش تموم که بشه عصر جمعهش حالم دیدنیه خخخ!
اون عصر جمعه کزایی رو بیخیال الان فقط لحظه رو عشقه که من منتظرم. یادم نیست اینجا به شما گفتم یا نه. اصولا من1مرضی در کنار ده ها مرضم دارم که بر طبقش باید همیشه منتظر1چیز شاد و خوشآیند باشم. مهم نیست اون چیز کوچیک باشه یا بزرگ همین اندازه که من ازش خوشم بیاد بسه. مثلا اینکه اگر این هفته هفته سختیه عوضش عصر5شنبه با بچه ها میریم بیرون آخجون! اگر امروز پدرم در میادش عوضش امروز عصری میرم بازار1سری مروارید بخرم آخجون! اگر از فلان موردی که باید سپری کنم حسابی حالم گرفته شده عوضش بعدش میرم واسه انجام فلان مورد با حال آخجون!
خلاصه اینکه این مورد رو هم به دیوونگی هام اضافه کنید.
جدی من زمان هایی که بهم فشار میاد باید حتما1چیز مثبتی پیدا کنم بهش آویزون بشم. یعنی منتظر رسیدنش باشم و آخجونش رو بگم تا کمتر اذیت بشم. خیلی ها میگن خودت رو فریب میدی و از واقعیت های تاریک در میری. خوب شاید درست بگن ولی چه ایرادی داره؟ اگر این مدلی راحت تر از زیر فشار ها رد بشم واسه چی نکنم؟ فریب هم اگر باشه فریب خوردهش خودمم به کسی که ضرر نمی رسه! پس من فریبم رو میدم و زندگی قشنگ تر میشه و آخجون!
دیگه دیگه دیگه بذار ببینم! شکلک تفکر نه چندان عمیق واسه پیدا کردن1پیچ دیگه در رشته کلام که بشه ادامهش داااااد آهان پیدا کردم!
بچه ها این مهر مهربان واسه چی اینهمه طولانیه؟ واسه چی نمیره آیا؟ اینهمه رفته تازه نصف شده خوب بابا گفته بودم باهات آشتیم ولی حالا بسه برو دیگه! ای بابا!
بچه ها چند روز پیش به نظرم4شنبه بود باز خوردم زمین. سر4چوب آشپزخونه باز این حضرت گیجیه آشنا سر صبح بی دعوت1دفعه نازل شد سرم مهمونی و تا اومدم به خودم بجنبم چنان بد زمین خوردم که تا2دقیقه آخ گفتن یادم رفت. الان هم پام درد می کنه نمی تونم درست جمعش کنم تا میرم مثل بچه مثبت ها بشینم هوارم در میاد باید شبیه اتل متلی ها با1پای دراز بشینم همه جا و نمیشه و بد میشه و خجالت می کشم و ای خدا این چی بود سرم اومد دیگه!
بچه ها باز زده به سرم عجیب هواییه سفرم. خدایا دلم وحشتناک1سفری می خواد که حالش رو ببرم نه این سفر های کشکیه بی سر و ته که1دفعه مشخص نمیشه از کجا میره داخل آستین آدم اول و آخرش هم پدر صاحب آدم از خستگی و شلوغی و همه دردسر هاش در میاد.
اجازه بدید حالا که حرفش شد1مثال بزنم و بپرسم با این مدل عزیز ها چه مدلی باید طرف شد که متوجه بشن چی میگیم؟
ببینید از این سفر های1دفعه ایه عجیب همین اواخر برام پیش اومد. البته خیلی ها براش سر و دست می شکنن من هم بدم نمی اومد به شرطی که ظرفیت جسمم می کشید ولی نمی کشه.
سفر مشهد که قراره4-5روز طول بکشه و خوش به حال هر کسی که می تونه بره.
همکار های من این2شنبه می خوان برن مشهد و9و10محرم رو اونجا باشن، جمعه برگردن و فرداش که شنبه باشه بیان سر کار. سفر زیارتی و موقعیتش عالیه ولی من نمی تونم. نمی کشم بچه ها. بهم گفتن اسم بنویس همراه ما بیا گفتم نه ممنون. اصرار کردن گفتم نه واقعا نمی تونم ممنونم شما ها برید جای من هم زیارت کنید.
این وسط1دفعه1بنده خدایی اومد کنار دستم نشست و بلند گفت خانم تو نمیایی؟ گفتم نه. طرف چنان تعجب کرد که انگار من فحش داده بودم.
-نه؟ چرا نه؟ سفر مشهده! موقعیت به این خوبی! چرا نمیایی؟
سعی کردم لبخند بزنم.
-خوب آخه نمیشه. امام رضا نطلبید ایشالا دفعه های بعد.
به جان خودم به طرف بر خورد بچه ها!
-یعنی چی نطلبید؟ خوب طلبید دیگه! پس تو می خوایی بیاد بلندت کنه بغل کنه ببردت اونجا؟
نفهمیدم1دفعه چی شد که از زبونم پرید:
-خوب آره چی میشه مگه؟
واااایییی بچه هااااا خخخ!
-چرا میگی نه؟ مگه میشه سفر زیارتی به این خوبی رو رد کنی بعدش بگی امام رضا نطلبید؟
موندم چی بگم.
-خوب آخه نمیشه من نمی تونم.
بنده خدا چنان حیرت داشت که انگار کافر گرفته بود.
-یعنی چی؟ موقعیتش که خیلی خوبه امکاناتش هم که فراهمه ماشین که هست نمیشه چه معنی داره که میگی؟
دیگه دست خودم نبود.
-ببین عزیز جان سفرش عالیه موقعیتش هم همین طور ولی من به شما چی بگم آخه من خودم رو می شناسم ظرفیتم نمی کشه جسمم ظرفیتش رو نداره از راه محل کار2شنبه ظهر سوار ماشین بشم بیام اونجا وسط اون ازدحام وحشتناک تاب بخورم بعدش هم جمعه شب احتمالا نصفه شب برسم فرداش خسته و هلاک و داغون سر کار حاضر باشم بدون تأخیر. خودم رو می شناسم توان جسمم رو می دونم پس واسه چی هم خودم رو آزار بدم هم بقیه اطرافم رو به دردسر بندازم؟ این هیچ خوب نیست ولی وضعیت جسمیم فعلا اینه. شما ها برید زیارت قبول. من نمی تونم بیام!
من گفتم و طرف قانع نشد. هیچ مدلی این نه که گفته بودم به کتش نمی رفت و حسابی متحیر و عصبانی بود چون من به1سفر زیارتی گفته بودم نه. احتمالا از نظر اون بنده خدا حتی اگر جنازه هم می شدم باید می رفتم چون سفرش معنوی بود. اون قانع نشد و من دیگه ادامه ندادم. سرم رو انداختم پایین و مشغول کار خودم شدم. بافتن1هاپوی مرواریدیه ناتموم که باید سریع تر آمادهش می کردم.
خداییش ما آدم ها چی تصور می کنیم؟ به نظر شما با وجود آگاهی هایی که در مورد خودم و وضعیت فعلیم داشتم و دارم باید به صرف معنوی بودن این سفر اسم می نوشتم و می رفتم؟ من میگم نه. به هیچ عنوان نه. منظورم از سفر های عجیب1دفعه ای این بود و کاش خدا نصیب هر کسی کنه که دلش می خواد. من هم خدایی دلم مشهد می خواست هنوز هم می خواد ولی نه با این شرایط.
بیخیال توضیح حاشیه تموم شد برم سر وراجی های خودم. چی می گفتم آهان دلم سفر می خواد.
آره دلم حسابی سفر می خواد. از اون سفر های دلی. یعنی همراه افرادی که داخل دلم هستن و به نظرم من هم1گوشه ای از دلشون باشم. شاید نه چندان عمیق ولی می دونم که1جای کوچولویی داخل دل هاشون دارم و کلی از این بابت در حال ذوق کردنم و ازشون حسابی ممنونم.
دلم می خواد همراه اون چند تا آشنای عزیز که در اطرافم می چرخن و همیشه از نق زدن هام نصیب می برن سوار قطار بشم و بزنم به راه و حسابی بریم تا برسیم. شکلک دیوونه.
اتفاقا بهشون هم زیاد گفتم و اون ها درگیرن. ولی من همچنان بهشون نق می زنم و دلم سفر می خواد و نمیشه. به نظر شما پدر اون بنده های خدا رو همچنان با نق زدن هام در بیارم آیا؟
گاهی خواب سفر می بینم. سوار قطار داریم میریم و چه خوش می گذره. عشقش به اینه که نمی دونم خوابه و حسابی کیف می کنم و زمانی که بیدار میشم می بینم که قطار رفته و بقیه رفتن و من جا موندم. جای شکرش باقیه که هم سفر هام دم دستم هستن فورا می پرم بهشون زنگ می زنم و مطمئن میشم که جام نذاشتن ولی واقعیتش هیچ زمانی بهشون نمیگم همچین خوابی دیدم و بعد از بیدار شدن همچین حسی کردم می ترسم مسخرهم کنن فقط به1بهانه ای بهشون زنگ می زنم و خاطرم جمع میشه.
این ها رو بیخیال من واقعا دلم سفر می خواد. ای کاش1طور هایی پیش بیاد گرفتاری های آشنا های هم سفرم کمتر بشه بلکه بزنه و بریم! ترجیحا با قطار باشه لطفا! چیه دارم به خدا سفارش میدم ایرادش کجاست آخه؟ شکلک بسیار دیوونه!بچه ها به شدت لازم دارم در مروارید بافتن هام مدل مثلث و لوزی رو یاد بگیرم کسی یادم نمیده1خانمی هست بلده ولی میگه وقت ندارم و تو بورس نیست و کلاس های دیگه دارم و از این چیز ها هرچی هم بهش میگم بیا خصوصی به من آموزش بده پولش رو میدم میگه نه نمیشه سردرد میشم و نمی دونم چی. باید1راهی واسه زدن مخش پیدا کنم که یکی2جلسه برم پیشش به بهانه رفع اشکال ازش اطلاعات آموزشی بکشم بیرون. شما میگید این کارم پدرسوختگیه آیا؟ خوب باشه چی میشه مگه من گیر کردم باید حل بشه راه دیگه ای هم نیست. پس میریم در کار دزدیه اطلاعات آموزشی از این بنده خدا! کاش موفق بشم!
خوب دیگه حسابی نوشتم البته دلم می خواد باز بنویسم ولی احتمالا به جای جارو و چوب این دفعه از طرف شما ها1تفنگ پر میاد می خوره وسط ملاجم پس دیگه بسه.
بچه ها! بد دلم سفر می خواد. سفری شیرین که خاطره هاش روی شیرینی های ناموجود دیروز هام رو بپوشونه و خلاص بشم. ببخشید این آخریش رو باید پاک کنم یا توضیحش بدم ولی نمی کنم. نه پاکش می کنم نه توضیحش میدم بذار همین مدلی همین جا باشه. ولش کن کاش سفری بشم! کاش این اطرافیان عزیز درگیری هاشون تموم بشه بتونیم1کوچولو بریم1جایی!
بچه ها! زندگی حسابی قشنگه. حتی لحظه های تاریکش. زندگی در هر حال قشنگه. راست میگم!
و در آخر باز هم بچه ها! حسابی دوستتون دارم.
همیشه شاد باشید!

۸۶ دیدگاه دربارهٔ «هیچ چی همین طوری!»

سلام پریسا.
بیا سنندج حالشو ببر.
منم عاشق مسافرتم. دوست دارم دور دنیا رو بگردم.
چرا مشهد نرفتی ای کافر خخخخ.
دیشب خواب دیدم دنیا به آخر رسیده و قراره یه شهاب سنگ با شکم بیاد رو زمین. همه ترسیده بودن. خیلی عجیب بود.
آنقدر جالب بود که نمیتونم حسمو بیان کنم. بعضیا پیشنهاد میدادن که زمین رو بکنیم بریم زیر زمین تا زنده بمونیم.

سلام کامبیز. یعنی الان دعوتم کردی آیا؟ ببین من مرز تعارفات رو بلد نیستم الان با۱چمدون۱ماهه توی راهم. شوخی کردم. مطمئنم که سنندج عالیه. کاش بشه۱دفعه گذرم بی افته!
آخجون سفر باور کن عاشقشم.
چه خواب جالبی! کاش من اونجا بودم! از اون ماجرا هایی می شد که من دوست دارم. بریم زیر زمین و شهابه بیاد و بااااممممم! خخخ!
شاد باشی تا همیشه!

درود بر شما مثبت اندیشیدن همیشه عالی هست
واآآآآی با شما شدیدا موافقم من همیشه پدرم درمیاد تا ماه مهر تموم بشه تازه توی این ماه حقوق ها را هم دیر میدن خلاصه دو تا ماه هست که خیلی کش میاد مهر و فروردین
درباره سفر هم من خیلی امام رضا دلم می خواد ولی منم دوست ندارم ایام شلوغ به اون جا برم من دوست دارم ایام خلوت اون جا باشم تا واقعا بتونم استفاده کنم آخه می دونی؟ من نابینا از شلوغی و ازدحام زیاد شدیدا ناراحت میشم
آرزو می کنم یه همسفر خوب نصیبت بشه که باهاش یه سفر طولانی داشته باشی

سلام دوست عزیز. در مورد مهر و فروردین مخصوصا مهر وحشتناک موافقم. آخ آخ حقوق ها رو بگید که دیر میاد و خخخ هیچ خوب نیست!
سفر اون هم امام رضا اون هم با هم سفر های آشنای آشنا اون هم به مدت دلخواه وااایی خدایا چی میشه که بشه!
ازدحام و اذیت هاش! خیلی بد اذیتم می کنه! زمان هایی که داخل جا های شلوغ گیر می کنم حس خیلی بدی بهم میده خیلی بد. شاید به خاطر ندیدنم باشه ولی هرچی که هست انگار کردنم داخل قبر. از اینکه به این سفر نمیرم هیچ پشیمون نیستم. کاش۱زمانی که بتونم برم حضرت بخوادم! خیلی خیلی دلم می خواد به خدا خیلی دلم می خواد خیلی!
ممنونم از حضور ارزنده شما دوست عزیز!
پیروز باشید!

سلام پریساااااااااااااااااای عزیز
خیلی خوب بود دلنوشته جالبی بود
میدونی اینکه آدم یه انگیزه داشتن یه دلخوشی هرچند کوچیک سختیها را تحمل کنه و تلخی ها را پشت سر بذاره که خود فریبی نیست مثبت اندیشه امید داشتن به بهتر شدنه اوضاعه، اینا که خوبه
میدونی منم ظرفیت جسمیم پایینه هر شرایطی واسه سفر را تاب نمیارم ؛ واقعا دعا میکنم یسفر عالی با همسفر همدل نصیبت بشه اونم با قطار
دیگه اینکه اگه اینایی که مینویسی دیوونگیه پس منم دکتر لازمم خخخخ خخخ آخه خیلی از نوشتهات خوشم میاد خودتم خیلی دوست دارم
پدیسا سفر با همسفر نامتناجس زجرها حالاهر سفری که باشه

سلاااام روشنک جونم! یعنی به نظر شما ها این فریبه رو سفت بچسبم آیا؟ آخجون! جدی آخ جون! خخخ!
سفر آخجون خدایا من چم شده واسه چی این مدلی شدم؟
روشنک در مورد سفر با هم سفر های نامتجانس! یعنی زمانی که۱کسی ناگفته هام رو میگه از شدت لذت روانم مورمورش میشه به خدا راست میگم خخخ خخخ بهشت هم با نادلخواه ها نمیرم جهنم میشه واسهم یعنی صاف زدی وسط هدف خخخ!
بی انصاف نباشم اون بنده های خدا باهام خوبن من هم باهاشون بد نیستم ولی نمی فهمم چه دردمه که خارج از محل کار ترجیح میدم که، …
اون ها فردا میرن. سفرشون خوش و زیارت هاشون قبول. از ته دل میگم. ایراد از خودمه می دونم. دست خودم نیست. به هر حال من عاقل نیستم و این عجیب نیست.
خدا نکنه شبیه من باشی عزیز! تو عاقلی، خوبی، مهربونی، و دوست عزیز منی!
من هم دوستت دارم عزیز جان!
همیشه شاد باشی!

سلام پریسا جان.
من سفرای تو دل شب را خیلی دوست دارم.
سفرائی که بعد گذشت شب صبح زود می‌رسی به مقصد.
سفر توی دل شب بیرون ماشینم هوا سرد سرده ولی توی ماشین گرم گرم.
وای چای داغم کنار این سرما و گرما عالیه..
با قطار تا حالا سفر نداشتم.باید جالب باشه
راستی مروارید بافی چه طوریه؟یعنی مروارید را از سوزن رد می‌کنند روی پارچه می‌دوزند؟
اگه تونستی بنویسی خواهشا توضیح بده یک کم.
نوشته‌هات همیشه پر احساسه موفق باشی

سلام مریم عزیز! یعنی از دست این اینترنت۱کامنت طولانی نوشته بودم تمااامش رو قورت داد الان وسط خشم و گریه و جیغ تاب می خورم.
سفر های شب رو همیشه برام تصویری از رویا بودن. بزرگ شدم ولی هنوز اهل رویا بافتنم. توی دل شب وسط جاده بین خواب و بیداری میری و میری و سرمای شب و تاریکیه دلچسب وسط هوای سفر و دم صبح و مقصد! وایی خدای من!
سفر با قطار تجربه خوبیه. اگر مهلتش دست داد شما حتما امتحانش کن البته بهتره با چند تا آشنا با هم امتحانش کنی چون اگر شما هم شبیه من باشی با غریبه ها داخل۱کوپه شاید خیلی خوش نگذره. مطمئنم شما شبیه من نیستی. آخه من ایراد گیر و نق بزن هستم و خخخ! معذرت مدلم اینه دست خودم نیست!
در مورد مروارید هم به روی چشم عزیز اگر توضیحات ناقص من به کار بیاد چرا که نه!
عزیز اینکه شما فرمودی مروارید دوزیه. با سوزن و نخ روی پارچه طرح های مرواریدی می زنیم. ولی اینکه من انجامش میدم مروارید بافیه. سوزن نداره مگر اینکه بخوام مثلا رومیزی ببافم. ولی واسه بافتن چیز هایی شبیه سگ و سماور و جعبه جواهر و قوری و آباژور یا سینی و قاب آینه و چیز هایی شبیه این فقط مروارید لازمه و نخ ماهیگیری متناسب با شماره های مرواریدی که می بافیم. من به مروارید بافتن عشق می ورزم چون سلول سلول اعصابم ازش آرامش می گیره. میگن به خاطر اومدن هنور های جدید این دیگه مد نیست ولی من همچنان عاشقشم و همچنان بهش چسبیدم و اتفاقا اطرافم هم خیلی مشوق دارم خخخ! اون ها تماشا می کنن و عکس می گیرن و سفارش کار هم میدن که من گاهی انجام میدم و گاهی از زیرش در میرم.
ببخش توضیحاتم داغون بود اگر باز هم لازمه فقط بفرما تا انجام وظیفه کنم و بیشتر بگم.
کاش پر حرفی هام خیلی زیاد خستهت نکرده باشه دوست من!
ممنونم از لطفی که به خودم و نوشته هام دارید دوست من!
همیشه کامیاب باشی!

سلام و درود بر پریسا خانم وااااییی عجب پستی بود این پست راستی ایشالله که زودتر پات خوب بشه آخه منم ناخون انگشت کوچک پام شکسته الآن بدجور جاش درد میکنه میفهمم چی میکشی خب ایشالله که به زودی زود هم به اون سفری که دلت میخواد اونم با قطار و اونم با کسایی که دوست داری باهات باشن بری در ضمن از این جور آدمهایی که هی بهشون میگی فلان چیز رو یادم بده میگه وقت ندارم باید هر طور که میتونی و میشه و راه داره اطلاعات کسب کرد و و این کار هم خیلی کار خوبیست در ضمن چشم روی هم هم بذاری مهر که هیچ آبان و آذر و دی و بهمن و اسفند هم یکی پس از دیگری از راه میرسه و دوباره باید منتظر عید باشی و غیره راستی تا میتونی حسابی از این چهار روز تعطیلی لذت ببر روز و ایام به کام در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار

سلام احمد آقا از پایان نامه چه خبر؟ آخ پام پام جدی داغون شدم خخخ!
خوب میشه. من همزاد ضربهم. چند روز دیگه میشم عین اول خخخ!
سفر و هم سفر ها و قطار و آخ جون خدا بخواد!
پس یعنی این اطلاعات دزدی از نگاه وکیلانه شما ایرادی نداره آیا؟ ایول امضای وکیل خورد پای این شیطنتم من رفتم انجامش بدم یوهووو آخ جون خخخ!
خوشحالم که نوشته کوچیک من رضایت شما رو جلب کرد. ممنونم که هستید دوست من!
سربلند باشید!

درود بر پریسای گرامی… من هم استقبال می کنم از هر دلخوشی و شادمانیِ کوچکی که بتواند حالم را بهتر کند و به نظرم این ویژگیِ مثبتی است… در موردِ اتفاقی که برای پاتون افتاده هم متاسفم و آرزوی بهبودی دارم براتون… سفری خوش و خاطره انگیز همراهِ همسفرانی خوشدل و باصفا براتون آرزومندم… خوش و سلامت باشین همیشه…

سلام مرد اردیبهشت. با این حساب پس من اشتباه نمیرم و ایرادی نداره اگر به این دل خوشی های گاهی کوچیک بچسبم و به کمکشون از تنگنا ها رد بشم. این خیلی عالیه. پام هم یواش یواش باید راه بیاد. چاره ای نداره. درست میشه. باید بشه!
سفر و هم سفر ها و خاطراتش. کمی دور به نظرم میاد ولی اگر خدا بخواد که بشه حتما میشه. تا چی بخواد.
ممنونم مرد اردیبهشت. به خاطر لطف و حضور با ارزشتون حسابی ممنونم.
کامروا باشید از حال تا همیشه!

سلام بر پریسای نازنین. خوبی عزیزم. آخ از سفر نکو که میزنم زیر گریه من سفر میخوام اون هم از نوع پاییزیش اصلا هم از سفر یهویی خوشم نمیاد راستش رو بخوای من از انتظار رسیدن زمان سفر خیلی بیشتر لذت میبرم و دوست دارم همه چیز کنترل شده باشه کار بسیار خوبی میکنی که نمیری این شکل فشرده اصلا خوب نیست فقط خاطره خستگیش میمونه اون هم تو این ایام تصورش هم من رو خسته میکنه ببین بیا با هم بری یک جا میگم اونجا سوار قطار شو من هم اینجا جلوی قطار رو میگیرم اون وقت هر جا که قطار رفت ما هم میریم خخخ. کاشان رو یادت هست؟ واقعا یادش به خیر. به این مهر هم بگو بساطش رو جمع کنه و بره انگار تا تموم نشه همین طور قرار با دانشجو های جدید آشنا بشم و کلی چه و چه وچه. باز هم از بابت ایمیل متشکرم ببین طرف کلی ازم تشکر کرد و گفت خیلی خوش ذوق هستم. ببین دزدی در روز روشن. خوش باشی گلم.

سلام عزیز! چه طوری استاد؟ وایی جدی اون ایمیل به دردت خورد؟ جدی؟ طرف خوشش هم اومد؟ ووییی شکلک ذوق شکلک ذوق شکلک ذووووق شکلک بالا پایین پریدن می خواستم بپرسم روم نمی شد آخ جااان کلی ذوق کردم هنوز ادامهش مونده بعد از کامنت نوشتن میرم ادامهش رو خخخ!
سفر می خوام عزیز به خدا می خوام می خوام میییی خوام! وایی نگو پیشبینی هاش، انتظارش، روز شماریش، ساعت شماریش، التهاب جا نموندنش، لحظه حرکتش، آخ خدا جونم بده۱موقعیت۲۰رو! قطار آخجون موافقم بیا بگیریمش همراهش بریم و حالش رو ببریم! جدی خیلی دلم هواییه نمی دونم چه دردم شده این روز ها عجیب زده به سرم!
مهر هم این مدلی نمیشه باید رسما باهاش وارد مذاکره بشم دیگه واقعا لازمه خخخ!
جدی خیلی خوشحال شدم که اون بنده خدا رضایت داشت و در نتیجه خودت هم رضایت داشتی و آخجون. ممنون که بهم گفتیش! ممنونم که هستی دوست عزیز!
ایشالا هم سفر بشیم در۱سفر فوق عالی!
پیروز باشی تا همیشه!

سلام دوست عزیز! مطمئن باشید اگر خدا بخواد و امکانی پیش بیاد که همراه هم دل هام بریم و۱جای جهان رو خراب کنیم حتما میام اینجا و واسه شما ها تعریفش می کنم تا پروندم خیلی مخفی باقی نمونه خخخ!
بی نهایت ممنونم از نظر لطف شما. از ته دل ممنونم.
همیشه شاد باشید!

سلام مجدد.
نه بابا پریسا جون.من از شما قرقروترم خخخ
منم کوپه خانوادگیو را ترجیح می‌دم.
من یه سفر داشتم با چند نفر غریبه اعضای بهزیستی را می‌گم به مشهد
اینقدر دعا کردم و اصرار که فقط با مامانم توی یه اتاق بیفتم.
البته من اهل سازش هستم ولی جمع خودمونی را ترجیح می‌دم.
پس مروارید بافی در واقع تزئین اشیا با مرواریده؟
یعنی شما کلاس رفتید؟من هم می‌تونم یاد بگیرم؟

کی گفته شما زیاد صحبت کردی.من سوال پرسیدمو شما هم با مهربونی جوابمو دادید.
همیشه شاد باشی

باز هم سلام مریم جان! جمع های خودمونی رو به شدت عشقه! یعنی عشقه ها خخخ! ۱دفعه۱کسی بهم می گفت تو به جای خون نق داخل رگ هات می چرخه پریسا. شاید راست می گفت. سعی می کنم کمتر بشه ولی نمیشه خخخ!
این چه حرفیه دوست من! انجام وظیفه کردم. باز هم انجام وظیفه می کنم. هر اندازه که بخوایی!
مروارید دوزی عزیز تزئین پارچه و اشیاست ولی مروارید بافی بافت خود اشیاست. مثلا من۱سماور با مروارید می بافم. سماور رو تزئینش نمی کنم بلکه خود شکل سماور رو با مروارید می بافم و بافتم شبیه سماور میشه. یا مثلا شکل۱سگ رو با مروارید می بافم. مثلا این مدلی نیستش که روی سگ اسباب بازی رو با مروارید تزئین کنم. خود سگ رو با مروارید می بافم و داخل شکمش دستمال کاغذیه خیس یا پنبه فرو می کنم و با مروارید سرش رو می بندم.
من سال ها و سال ها پیش۱خورده کلاس می رفتم. اون زمان هنوز۱کوچولو چشم هام نور رو می شناختن و بعدش دیگه کلاس رو ادامه ندادم و چشم هام هم دیگه بی معرفت شدن و سال ها مروارید رو رها کرده بودم ولی از حدود۱سال پیش دوباره چسبیدم بهش و دارم به مدل هایی که بلدم اضافه می کنم و شکر خدا بدک پیش نرفتم و نتیجه این شده که هرچی اون سال ها می بافتم رو دوباره یادم اومده و بدون کمک نور ها فقط با لمس مثل برق می تونم دوباره ببافم. خیلی آسونه باور کنید. من که عاشقشم اگر شد و خواستید شما هم امتحان کن چیز خوبیه.
باز هم اگر موردی بود که توضیحش ازم بر میاد در خدمتم.
شاد باشی تا همیشه دوست من!

سلام پریسا خانوم من سفر را دوست دارم زیاد اونم تو شب ولی هانیه شب را دوست نداره چون من تو اتوبوس بهتر از اتاق خواب میخوابم لجش در میاد خودش اصلان خوابش نمیبره راستی اگه پات زیاد درد داره کامنت من را در پست ۹ مهر مجتبی حتمان بخوان خوب میشی شب خوش

سلام آقای موسوی. شب داخل ماشین سخت می تونم بخوابم دلم می خواد بیدار باشم سفر رو حس کنم خیلی اون لحظه ها رو دوست دارم. بنده خدا هانیه جون خخخ!
پام هم واقعیتش خیال نمی کردم بخواد اینهمه سر به سرم بذاره با خودم گفتم۱ضرب دیدگیه ساده هست ولی مثل اینکه باید بشینم پای درد دلش ببینم چی میگه خخخ!
ممنونم که هستید و ممنونم از راهنماییتون. الان میرم پست مدیر کامنت شما رو پیدا کنم ببینم چه مدلی از دست این درد کزایی خلاص بشم.
همیشه شاد باشید!

سلاااام پری گل جان خوبی سلااامتی؟؟
بهبه عزیز جان هخخخخخ در حد لالیگا درگیرت کرده بوده همکاره
ای کاش میتونستی بری من خودم مشهد رو تحت هیچ شرایطی از دست نمیدم و اینکه خوشحالم ماه بعد میرم تا حدی طلبیده چرا میگم تا حدی چون تا به اونجا نرسم مطمن نمیشم امیدوارم برم و شدید منم میخام با کسایی ک دوست دارم برم
خخخ تابستونم تقریبا داشتیم پیگیری میکردیمم باهم بریم اماا متاسفانه اونم نشد و من موندو دلی تنگ و بیقرار
انشالله قسمت بشه خیلی زووود اونجور ک دوست میداری بری. فداات ممنون از پست.

سلام بهار جان. چه طوری خانم گل؟ مشهد وایی بهار اگر می شد به خدا می رفتم دلم بد هواییه یعنی بد خیلی بد! ایول ماه آینده میری آیا؟ عالیه خانمی! ایشالا طلبش کامله میری دستت هم می رسه خوش هم می گذره و بر می گردی واسه ما هم میگی.
عزیزِ من خدا نکنه دلت تنگ باشه نگران نباش بسپار به صاحب سفر خودش واسهت درستش می کنه.
ممنونم از حضورت.
موفق باشی!

سلام به پریسای عزیز.
باز فکر کنم دیر رسیدم اه اه..
خو اول اینکه من هم عاشق این هستم که وقتی به شدت درگیرم یه اتفاق خوب را در پیش رو داشته باشم بهم انرژی بیشتری میده خخخخ..
مسافرت را خیلی دوست دارم اما, بی برنامه نه, تازه فشرده هم نه..
خیلی دلم میخواد یه همچین پستی بزنم اما…
خیلی باحال بود لذت بردم از پستت.
راستی من وقتی میبینم توضیح دادنم بی فایدس برای همین هیچ توضیحی نمیدم اینجوری نه عصاب خودم را خورد میکنم نه هم اینکه وقتم را تلف میکنم..
همیشه شاد باشی.. و به زودی سفری را که دلت میخواد قسمتت بشه بری..

سلام فاطمه جان. تو دیر نمی رسی عزیز تو هر زمان که باشه عزیزِ خودمی.
توضیح من واسه این همکارم نمی دونم چی بگم فاطمه اون ها معتقد بودن سفر زیارتی رو باید هر مدلی باشیم بریم چند دفعه به من و به همدیگه هم گفتن ولی فاطمه خداییش من واسهم شدنی نیست. هم شلوغیه اونجا در این ایام خیلی زیاده هم وضعیت من هنوز کاملا به حالت عادیش نرسیده تا۱خورده بهم فشار میاد میرم داخل فاز۴شنبه صبحی و خدا به خیر کنه هم خوب این خیلی زوره وقتی نمیشه نمیشه دیگه خخخ! خوب هر کسی۱نگاه داره. خداییش اون بنده های خدا تا دیروز همهش می گفتن بیا بریم ما هستیم باهات نمی ذاریم اذیت بشی بیا. از دل می گفتن طفلک ها نیتشون خیر بود ایراد از منه که اینهمه نمی دونم چیچی هستم خخخ! ایشالا وحشتناک بهشون خوش بگذره!
پست؟ فاطمه دلت می خواد بزنی و نمی زنی؟ خوب بزن! بنویس و بزن. آخ جون منتظرم پستت بیاد بالا.
ممنونم که هستی فاطمه جان.
پیروز باشی!

درووووود. من سفر با قطار رو تجربه کردم عالیه. عاشق جاهای شلوغم هستم خیییلییی زیاااااد.
دندونم هم درد میکنه به شدت. زیر چش راستم به اندازه ی چند تا مروارید گنده باد کرده خَخ.
رااااستی کافر هم که شدی. خلاصه اینایی که گفتی کافر بودنتو توجیه نمیکنه خَخ.
باید بری بهشت, ولو به زور خَخ.
مرسی از پست فقط روزی یه پست یادت نره.

سلام علی خدا بد نده چیکار کردی با خودت خخخ! کافر چیه بنده خدا ببین چه مدلی رو سر آدم اسم می ذاره عه عه عه خخخ خودتی خخخ!
بهشت رو پایهم بده بلیتش رو!
دندونت رفته داخل چشمت آیا؟ از بس اذیتش کردی زده توی چشمت! درمونش کن علی ایام تعطیل بیچارهت می کنه.
باز میگه هر روز۱پست بذار این دفعه مدیر بیادش محله بهش تحویلت میدم تا دادم رو ازت بستانه.
همیشه شاد باشی!

سلام زهره جان. چیچی رو ویژژژ وایستا ببینم نیومده داره میره! شکلک پریدم سر پرش رو گرفتم کشیدمش پایین شبیه از این کارتون ها خودم به خاطر سرعت ویژش چند متری سر خوردم جلو تر ولی عاقبت جفتمون متوقف شدیم.
تو هم شبیه خودم در و دیوار و کمد بغلت می کنن آیا؟ زهره نمی دونم چه ماجراییه بعد از۵سال هنوز در و دیوار خونه بغلم می کنن و۱بلایی سرم میاد خخخ!
ایشالا سرت از سوزش بی افته و هرچه سریع تر رو به راه بشه و رو به راه بشی!
دقیقا فقط من۱نفر نابینا بودم. وایی زهره تصور اینکه مجبور می شدم۵روز تموم اون شرایط رو تحمل کنم از وحشتناک اون طرف تره. از شما ها چه پنهون من اعصابم خیلی بی ظرفیته. بودم ولی نه اینهمه و این زمان ها کلا ظرفیتش۰شده. در دست تعمیره ولی هنوز راه داره و خلاصه اینکه تک نابینای جمعشون من بودم و دورنمای شرایط این سفر به هیچ عنوان رضایتم رو تحریک نمی کرد و حتی نیم درصد پشیمون نیستم از نرفتنم.
ممنونم از حضور خیلی عزیزت عزیز!
همیشه شاد باشی!

سلام سیروس. همیشه بهم لطف داری و من باز هم ازت ممنونم. نظر مثبت و حضورت همیشه برام با ارزشه. این کلمه از طرف من حسابی تکراریه ولی گویا تر از این کلمه ای پیدا نمی کنم. پس باز هم ممنونم.
راستی زیارتت پیشاپیش قبول! ایشالا در پناه آقا به سلامت میری و حاجت روا بر می گردی!
به امید خدا!

عزیزم. بیا قوچان. نوکرتم به مولا. راااااستی منم عاشق مروارید بافی هستم. ولی خیلی کم بلدم. در حد ستاره دوزی که همونم تقریبا یادم رفته. چند سال پیش دوستم آموزش داد اما یادم رفته. میبوسمت عزیز دلم. دوستت دارم

وایی قوچان! بچه که بودم۱دفعه رفتم عالی بود یعنی عااالی بود! فرشته عزیز و مهربون! دوست خیلی مهربون من! آخ جون ستاره دوزی من فقط ستاره های کوچیک بلدم اون هم با کنار هم گذاشتن۱سری لوزی های مرواریدی! ووییی مورمورم شد از بس دلم می خواد کامل بلدش بشم فرشته خخخ!
تو خیلی مهربونی فرشته! معمولا نوشته ها خیلی گویای حس ها نمیشن ولی مدل نوشتن های تو۱طوریه که حتی با مدل خوندن های بی حس صفحه خوان ها هم دلی بودنشون رو حس می کنم. شکلک شدیدا دیوونه خخخ!
من هم دوستت دارم فرشته جان! خدا بخواد ببینمت! بعدش هم بهت گیر بدم که بهم ستاره دوزی رو یاد بدی آخ جون شکلک گیر دادن به فرشته!
همیشه شاد باشی!

سلام
مث که دیر رسیدم
آخه خوابگاه سیستم نیست منم با گوشی حال نمیکنم شهریوری محله یادم رفت بالا بگم که سلام به پریسای شهریوری محله.آره خلاصه که از اینا
اینجوری بنویس همیشه حالشو ببریم باباااا
سفر منم سفر دلم میخواد و پدر گرامی قبل کنکور قول یه سفر به من واس بعد کنکور داد. هنو نرفتیم.میدونی که هنوووووو نرفتیم
ببینیم کی اول میره
تازه من مسافرت برم خاطره هم میزنم خخخ
امیدوارم که حال دلت خوب باشه
پاتم زیاد بهش فکر نکن بزرگ میشی یادت میره
امیدوارم شااااااد باشی
فعلا ارادت فراوون و اینا
بابای

سلام محمدقاسم. دیر نرسیدی تایمر نداره راحت باش!
من هم با گوشی نمی تونم راحت بچرخم و کامنت بدم باور کن جونم در میاد تا۱کامنت۱جایی با گوشی بنویسم آخرش هم تمامش پاک میشه میره و حالم رو می گیره!
سفر آخ گفتی! ببین به خاطر خاطره زدن هات هم شده من دعا می کنم پدرت قولش رو یادش نره و هرچه سریع تر بهش عمل کنه و ببردت۱سفر درست و حسابی از اون پر خاطره هاش ولی خداییش بعدش وسط خماری جام نذاری خاطره ها رو بیار بزن خخخ!
جدی این مدل نوشتن هام رو دوست داری؟ جدی؟ این ها که هیچ چی داخلشون نیست اصلا خیال نمی کردم حتی۱نفر دلش بخواد زمان صرف کنه این مدل نوشتن هام رو بخونه!
عجب!
پام آخ پام پام به جان خودم نصف شدم از بس ناجور خوردم زمین آخ پام آخ آخ پام! مطمئنم که یادم میره عبرت هم که هیچ کجای کارم نیست بیشتر مواظب باشم. خلاصه اینکه بیخیال!
همیشه شاد باشی!

دیدگاهتان را بنویسید