خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کمی درد دل از عدسی قدیمی!

ضمن درود فراوان و عرض ادب!
خب دوستان عزیز همان طور که خیلیاتون منو می شناسید من همان عدسی قدیم محله هستم که مدتیه که دچار گوشی اندروید شده ام و کمتر به محله می آیم
حالا هم اومدم که بگم من محله ی خودمو دوست دارم و دلم می خواهد دوباره به محله ی دوست داشتنی خودم برگردم و مانند گذشته همینجا شیطنت کنم و باهم خوش و شاد باشیم.
راستشو بخواهید من در این مدت در گروه های واتساپی تجربیات زیادی گرفتم و فهمیدم که هیچ کجا محله ی خودمون نمیشه.
من در این مدت که در بسیاری از گروه های واتساپی هستم و در بعضی از گروه ها مدیر هستم زیاد خوشحال نیستم و بهم خوش نمی گذره.
راستشو بخواهید یکی از مدیران یکی از گروه های بزرگ واتساپی مدتی پیش بهم پیشنهاد داد که مرا مدیر کند
یعنی مرا ادمین کند ولی من نپذیرفتم
اما از بس در اون گروه اتفاقات عجیب و غریبی می افتاد خودم خر شدم و پیشنهاد ادمین شدن دادم و وظایفم را هم معلوم کردم
اما وقتی ادمین شدم متوجه شدم که گروه ادمین ها هم وجود دارد و هرچی در گروه ادمین ها با ویس حرفیدم بی فایده بود و کسی به حرف هایم گوش نمی کرد و تره هم برایم خورد نمی کردند.
مدتی گذشت و اتفاقات جدیدی در گروه افتاد.
یکی از ادمین ها بسیار فعال بود و چنان با شور و هیجان صحبت می کرد و همه را دعوت به همکاری می کرد که نگو و نپرس.
من هم سعی می کردم خوب باشم و کسی را اذیت نکنم و کمتر شوخی بکنم تا باعث ناراحتی دوستان نشوم
اما چشمتان روز بد نبینه… عصر یک روز جمعه بحث آزاد گذاشته شد و من که در مسافرت بودم وارد گروه شدم و مدیر با یه متن کوچولو اینطور گفت— دوستان یه خبر خوب که پژوهنده به گروه اومده و داره گروه را می خونه.
خلاصه وقتی من دیدم که کسی تعجب نکرده که مدیر اصلی از کجا متوجه شده که من در گروه حضور دارم خودم دست به کار شدم و در یک ویس پرسیدم که مدیر از کجا متوجه حضور من شده و چند نفر دیگر از جمله ادمین پرشور و نشاط گروه هم برایش همین سؤال پیش آمد
مدیر هم گفت هرکی متوجه شد که من از کجا فهمیدم بیاید و بگوید.
بالاخره یکی از اعضا اومد و راه فهمیدن مدیر را اعلام کرد و ماجرا لو رفت و مدیر اومد و راه را بیشتر توضیح داد و همین طور سرگرم گفتگو بودیم که چند نفر شروع به فرستادن متن در گروه کردند و تذکر مدیران هم شروع شد که دوستان لطف کنند بین ویس ها متن نفرستند که ویس ها بین متن ها گم می شوند و همه چیز به هم می ریزه.
البته من با این گونه تذکرها مخالف هستم و برای همین هم بود که خواستم ادمین بشوم و بجای تذکر دادن به این افراد اجازه دهند که من در پیوی افراد خاطی بروم و دوستانه از آنان بخواهم که دقت کنند و بین ویس ها متن ندهند و ایجاد مزاحمت نکنند.
خلاصه در همین احوال بودیم که من خواستم حرفی بزنم و چون در پارک بودیم و قرار بود من بالای سرسره بروم و دستم روی ویس بود و محمد کوچولو دست دیگرمو کشید که برم بالای سرسره حرفمو یادم رفت و حرف دیگری زدم و حواسم نبود که اون ادمین پرشور روی این کلمه حساسیت داره و از من ناراحت میشه.
من گفتم خانم فلانی زیادی به خودتون نبالید این من بودم که باعث شدم امشب یه آموزش جدید ببینید
اگر من از مدیر سؤال نمیکردم که از کجا فهمیده که من در گروه حضور دارم این آموزش اینجا داده نمی شد.
آخ عجب حرفی زده بودم به خودتون نبالید و او به خودتون نبالید حساسیت داشت و در یک ویس ابراز ناراحتی کرد و از من خواست که بیایم و توضیح دهم و وقتی من اومدم و توضیح دادم فورا از گروه لفت داد و رفت.
راستی قرار هم گذاشت که بیاید در پیوی من و صحبت کنیم اما وقتی من به پیویش رفتم و حرف زدم جوابی نداد.
بله دوستان با همین یک جمله ی کوتاه اختلاف بوجود آمد و فردا صبح مدیر با توجه به اینکه موضوع گروه عوض شده بود آمد به من به شدت تذکر داد و به دنبال همان تذکر در همان ویس چند آموزش هم داد و من دیدم اگر بروم و حرفی بزنم و از خودم دفاع کنم اختلافات در گروه بیشتر خواهد شد
پس بیخیال دفاع از خودم شدم.
خلاصه اون خانم دوباره توسط مدیر به گروه برگشت و پر شور و هیجان در گروه کار کرد.
چند روز گذشت و من کمتر در گروه آموزش می دادم و کمتر حرف می زدم.
روز چهار شنبه شب من دوباره با شور و هیجان در گروه چند خاطره تعریف کردم و با تعریف هر خاطره نتیجه ای می گرفتم و آموزشی می دادم که مثل اینکه بانوی نکته سنج دوباره از حرفهایم نکاتی برداشته و ناراحت شده بود و از مدیر خواسته بود که در گروه ادمین ها صحبت کند و وقتی من به گروه وارد شدم متوجه شدم که دوباره تذکر گرفته ام.
من هم دو ویس گذاشتم و با مثال هایی که زدم دوباره نکته سنجی ها شروع شد و اون پرشور و هیجان حرف های منو به خودش گرفت و در دو ویس حسابی مرا شست و مدیر هم شروع به تذکر دادن کرد و قبل از آنکه من از خودم دفاع کنم یا حرفی بزنم فورا مرا از گروه ادمین ها اخراج و از گروه اصلی هم اخراج و سپس عضو گروه اصلی کرد که دیگر ادمین نباشم.
راستی آیا راهی وجود دارد که ادمینی را بدون اخراج از گروه از ادمینی اخراجش کنیم؟
راستی من در ویسم گفته بودم من به مدیران اداره ای که در آن کار می کنم گفته ام با داد و فریاد و عصبانیت نمی شود مدیریت را ثابت کرد و کسانی که عصبانی می شوند و پرخاش می کنند مشکل روحی روانی دارند و باید پیش دکتر اعصاب بروند و خود را درمان کنند و این مدیران حرف های مرا به خودشان گرفتند که من به آنان نسبت روحی روانی داده ام.
به نظر شما بهتر نبود آنان خونسردی خود را حفظ می کردند و عصبانی نمی شدند و ثابت می کردند که مشکلی ندارند خخخخخخخخ!
روانشناسان محله بیایید به دادم برسید!
خلاصه دوستان عزیز سرتون را درد نیاورم من به نتیجه رسیدم که هزار گروه واتساپی فدای محله ی دوست داشتنی خودمون و همینجا بهترین جایگاهی است که می توانیم دور هم جمع بشیم و خوش باشیم و با هم بگوییم و بخندیم و آموزش بدهیم و آموزش ببینیم.
با تشکر فراوان!

۳۳ دیدگاه دربارهٔ «کمی درد دل از عدسی قدیمی!»

سلام عدسییی بابا کجایی تو! از دست این اندروید و اون واتساپ و ماجراهاش. عدسی گروه های واتساپ رو ول کن بسته این ها نشو باور کن به درد افرادی شبیه من و تو نمی خورن. شبیه من ازشون کامل کنار نکش ولی غرقشون نشو یعنی روشون حساب نکن. این ها تمامشون، … بیخیال ولش کن حضورت رو عشقه! خدا حفظت کنه عدسی با توجه به شناختی که ازت دارم می تونم حدس بزنم چه مدلی صحبت کردی و چه مدل مثال هایی واسشون زدی که بنده های خدا رو از جا در بردی خخخ! از دست تو! ببین! آخه به مدیر که نباید بگی مشکل روحی داره خخخ! بالادست مخصوصا بالادستی که سابقه حرصی شدن ازش دیده باشی رو باید از زیر دستش یواش رد بشی بری اون طرف اون وقت تو نه میذاری نه بر می داری صاف به طرف میگی حرصی شدن هاش دلیل بر مشکل روحیه بعد می خوایی سلامت هم در بری خخخ! شکلک مات با ابروهای تا پس کله بالا رفته و چشم های گشاد اندازه کاسه آبگوشتی از دست این عدسی! این رو هم بیخیال. آخر پستت رو لایک. هیچ جایی محله خودمون نمیشه. اینجا تکِ عدسی. ایول که باز این اطراف هستی.
شاد شدم دیدمت. شاد باشی تا همیشه!

درود!
خخخخخخخخخهههههههاهاهاهاهاهاهاهاهاها
باور کن من دیگر عقرب نیستم و کسی را نیش نمیزنم خخخخخ
خلاصه تصمیم داشتم یه شوخی ناگوار با مدیران اونجا بکنم که دیگر نمیشود یا من بیخیال اون شوخی خطرناک و بسیار خنده دار شدم خخخخ
هیچجا محله ی دوست داشتنی خودمون نمیشه!

درود!
خب خودت زودتر بیا بگو که جریان این خخخخخخخخخخخخخخ چیه!
البته خنده بر هر درد بیدرمان دواست و هرچی بیشتر از ته دل بخندیم دستگاه گوارشمان بهتر کار میکند و هیچوقت بیمار نمیشویم
پس بخند و بخندان و شاد باش!

سلااااااااااام هههههه میزنی ملت رو نابود میکنی بعد میگی چرا ناراحت شد.؟؟؟ هر وقت کسی رو ناراحت کردی براش بنویس هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها ناراحتی نداره که. بیشتر هرسش میگیره. راستی یه روش برای بازی با اعصاب ادمینها میتونی تو گروه شیشصد هفتصد تا پشت سر هم اسپم بفرستی ادمینها از اسپم متنفرن. اگه لازم بود بدونی بگو برات توضیح بدم اسپم چیه. اگه بری اسم گروهو هی تغییر بدی ادمین عصبانی میشه. موفق باشی

درود!
من توی پیپی همه میروم و ترسی هم از هیچ خری ندارم خخخخخخ
گروهی بیمار روانی که خودشون هم قبول دارند که بیمار روانی هستند و انکارش براشون غیر ممکن است پر شور و هیجان مشغول کار در واتساپ هستند خخخخ!

سلام عدسی جان فقط اومدم خوشامد بگم بهت
و در خصوص واتساپ هم چون کار نکردم نظری ندارم ،فقط میتونم بگم که تلگرام،واتساپ ،و…
امثال این نرم افزار ها به علت نداشتن فرهنگ کافی به جهت استفاده
۱ باعث تخریب بنیاد خانواده ها ،و دوستی هایی که عاقبت مفیدی نداشتن و بروز مشکلات بسیاری شدن
البته این رو هم اضافه کنم که این برنامه ها به خودیه خود بد نیستن و استفاده های مفید هم میشه داشت ازشون
ولی برخی افراد هستن که با بی فرهنگی تمام از این نرمافزار ها استفاده میکنن
به هر حال شما دوست داشتنی و مهربان هستین

درود!
متشکرم
بله درست است عده ای بی فرهنگ و عده ای بیمار روانی که خودشون هم نمیدانند که چیکار میکنند و چه کاری خوب است و چه کاری بد است فقط در رقابت جمع کردن اعضا در گروه هاشون هستند و ادعا میکنند که خیلی حالیشونه و خیلی میفهمند
اما متأسفانه خودشون را گم کرده اند و نمیتوانند اعتراف کنند که در کارشون شکست خورده اند و فقط چرب زبانی میکنند تا بتوانند اعضایشان را نگه دارند خخخخخ!

درود!
من همینجا میمانم و بعضی اوقات در تالار گفتمان هم میروم
درسته که میگن نو اومد به بازار کهنه میشه دل آزار
اما برای من همین محله و تالار گفتمانش همیشه نو است و تازگی داره!

سلام بر عدسیِ عزیز و کم پیدا. جایتان در محله خالی بود چه خوب که به میادین باز گشتید. شایعه شده بود که به پاتایا مهاجرت کرده اید. بد خواهان گزارش داده بودند که عدسی با شلوارک و رکابی همراه با یک یاره گیسو کمند, بالا بلند, در حاله دوچرخه سواری در آن سرزمینِ کفر دیده شده. عدسی اینجا, عدسی آنجا., به هر حال خوش آمدی. ما که هیچ وقت از واتساپ و تلگرام و غیره خوشمان نیامده, و عضوِ هیچ گروه, و لشکری نبوده ایم. ما طرفدارِ ارتباطِ مستقیم فِیس تو فِیس بوده ایم. شاد باشی دوستِ عزیز.

درود
منکه با کسی شوخی ندارم که . با تو هم شوخی ندارم .خوبه نبودی و نیست بودی .حالا هست شدی چه گلی شدی که نیست بودی نبودی .! این چه وضعیش هستش هر جا می روی admin می شوی ؟ آخه نه جانم شما مشکل روحی نداری اون روانشناسان بیایند بنویسند که admin اصلی دارای مشکل بوده که شما رو که سابقه نیش زبانت درد همه رو به ورم انداخته نباید در این سمت قرار می گرفت و اگر هم قرار گرفته باید وسعت و ظرفیت اعضا دقیقا بزرگتر از انتخاب و مسئولیت شما می شده است .
خوب بگذریم خدا رو شکر که محله از دست شما مدتی در امان بود خخخخخخ خخخخ ههههههه هههه خخخخ ععععع
بخشش لازم نیست اعدامش کنید .

دیدگاهتان را بنویسید