خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مقایسه ی نابینایی با سرطان از نظر راننده آژانس!

دیروز چون حال و حوصله نداشتم تصمیم گرفتم ناپرهیزی کنم و برای برگشت به خونه از آژانس استفاده بکنم. نه حوصله ی کسی رو داشتم نه حوصله ی منتظر موندن برای اتوبوس نه حوصله ی تیلیکا تیلیک عصا زدن!!! سلام کردم و نشستم. سلام کجا تشریف میبرین؟ مقصدم رو گفتم و گوشیمو از جیبم در اوردم. حالا که بیکارم بذار جواب پیامهامو بدم. بعد از مدتی که کارم با گوشی تموم شد، راننده: ببخشید میشه یه سؤال بپرسم؟ بله خواهش میکنم. ر: من خیلی با خودم کلنجار رفتم که نپرسم امیدوارم ناراحت نشین! خواهش میکنم بفرمایین! ر: شما چطوری با گوشی کار میکنید؟ من: همون جوابهای همیشگی که خودتون
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

گفت و گوی رعد با یک نابینا

سر ورقی : به علت اهمیت بعضی از توضیحات واژۀ سر ورقی هم به ابداعات این جانب افزوده شد . دیالوگ رعد با نبینک داستان با اندکی تلخیص و تغییر اما بدون خللی در فحوای کلام ذکر شده . علت تغییر همانا طنز گونه کردن دیالوگ می باشد و الا دختر داستان ما بسیار لفظ قلم و جدی می باشد . آبجی نساء شرمنده . تو مثل گلی ، نازو خوشگلی ، اما من چون رعدم. زمختو پر خَشَ ام خخخ آهان یادم رفت بگم علت به کار بردن کلمۀ نبین دوست داشتن بسیار زیادم می باشد . و زبونم لال قصد تحقیر نداشتمی . اما دخترها اگه از