به نامِ خداوندِ بخشنده ی مهربون. سلامِ من بر همه ی همه ی همدلانِ همزبون. مقدمه؛ کیان؛ دوستانِ عزیز اولا, باور بفرمایید روایت و نوشتن این ماجرا, برای راویانِ حقیقیش و من بعنوان نویسنده, بسیار بسیار گران, سخت و زجرآورست با امید به عبرتگیری شما همدلان نازنین, این رنج و مرارت را به جان میخریم تا گامی هرچند کوچک در جهتِ سعادت و خوشبختیِ شما برداریم. انشا الله. ثانیا, من و فرزین بعنوانِ نویسنده و راوی, خودمان را موظف میدانیم که جهتِ توجهِ عمیقِ شما خوانندگان به ظرافت های حقیقیِ این ماجرای واقعی, برخی اتفاقهای کوچک و بزرگ و شاید بعضا هم کم اهمیت را مطرح و بیان کنیم