خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

جلسه ی سوم جهتیابی با بیشتر از یکم تإخیر شروع شد.

سلام سلام سلاااااام

خوبین؟ خوشین؟ ناخوشین؟ خدا نکنه. میدونم خوبین انشا الله.

خب حتما دیر اومدن من فکر کنم براتون عادی شده.

واقعا شرمنده هستم که اینقد دیر میشه.

خب چی کار کنم نشد که بشه که من زود بیام.

هرچی بگین حق دارین. انشا الله که دیگه دیر نیام.

خب طبق دو جلسه ی پیش یه خلاصه از کلاسهای قبل بگم بعد شروع کنیم.

در جلسه ی اول یه دوست خوب پیدا کردیم که همه جوره همیشه ی همیشه دوست داره که باهامون باشه و کمکمون کنه. تازه یک دل صبور هم داره که هر چی سرش داد و بیداد کنیم و هی قر بزنیم ، آروم بدون این که برنجه ازمون همه رو تحمل میکنه و خم به شبرنگاش نمیاره. یادتون نره که قرار نیست که اون فقط صبور باشه ما هم باید از هر برخورد و رفتاری ناراحت نشیم و گوشه نشینی اختیار نکنیم. دیگه این که اعتماد به نفسمونو در هر شرایطی توی هر موقعیتی از دست ندیم.

در جلسه ی دوم از ویژگیهای این دوست مهربون گفتیم. یه عصای خوب باید شبرنگهای مخصوص داشته باشه و نور رو منعکس کنه تا در شب از چشم رانندگان توی خیابون پنهون نمونیم. همچنین یه عصای خوب عصایی هست که تیکه های اون بدون هیچ زحمتی و با یک فشار دست کم از هم باز بشه و در کمترین زمان جمع بشه. قدشم که خب متناسب با قد افراد تا قفسه ی سینه فرد برسه. که باهاش احساس راحتی داشته باشه.

خب امروز کسی بدون عصا کلاس نیاد که   براش فایده ای نداره .

حالا میخوام بگم که چطور عصا رو دستمون بگیریم.

دوستان قبلش لازمه که دقت داشته باشین که هر نکته ای که میگم خیلی مهمه و شما اگه میخواین از عصا گرفتن خسته نشین یا دستتون درد نگیره و اصلا حس بدی بهتون دست نده، همه چیز رو رو دقیق همونطور که میگم انجام بدین.

اول اینکه: ببینین که چپ دست هستین یا راست دست. هر طور که راحتین با همون دست عصا رو نگه دارین.

دوم: حالا عصا رو طوری توی دست بگیرین که پشت دست رو به سمت بالا قرار بگیره. دقت کنین که انگشت اشاره روی عصا و سه تا انگشت کنارش هم زیرش قرار بگیرن. شست هم سمت دیگش میمونه.

سوم: مچ دست نباید بشکنه دقیق باید صاف بمونه تا وقتی که عصا رو به چپ و راست حرکت میدین راحت و بیزحمت جابجا بشه. البته اگه بشکنه هم اتفاق خاصی نمیفته و ممکنه بگین که مشکلی پیش نمیاد ولی اینطوری چون مچ خم شده باید انرژی بیشتری بکار بیاد و همچنین مچ به پایین ناخداگاه منقبض میشه. در نتیجه بعد از چند دقیقه احساس خستگی در مچ دست میکنین و بیشتر از چند دقیقه نمیتونین عصا بزنین.

چهارم: قسمت آرنج رو طوری نشکنین که زاویه ی نود به وجود بیاد. طوری نگه دارین که دست کنار بدن متمایل به سمت شکم قرار بگیره. اگه آرنج بشکنه اون هم در حد نود درجه، به سختی عصا جابجا میشه و ممکنه عصا موانع رو یکی در میون ببینه و دیگه بعدش رو شما بهتر میدونین چی میشه.

پنجم: دست از بدن نباید فاصله ی زیادی بگیره به همون اندازه که به بدن نچسبه و حالت ریلکس خودشو حفظ کنه. پس خیلی راحت کنار بدن رها نگه دارین و منقبض نکنین.

حالا که عصا در دستتون قرار گرفته، میریم سراغ طرز صحیح استفاده از عصا.

ششم: حرکات عصا به سمت چپ و راست بر عکس حرکت پاها انجام میشه. یعنی وقتی پای راست رو به سمت جلو برمیدارین، عصا هم به سمت چپ گذاشته میشه و برعکس زمانی که پای چپ میره جلو عصا سمت راست قرار میگیره.

هفتم: فاصله ی بین دو ضربه ای که عصا به سمت چپ و راست زده میشه، باید اندازه ی عرض شونه یه ذره بیشتر باشه. نه بیشتر و نه کمتر. چون موانع رو ممکنه رو جا بندازین و نبینینش.

هشتم: خیلیا فاصله ی بین دو نقطه ای که عصا در چپ و راست در حرکت هست رو یه نیم دایره توی هوا ایجاد میکنن که خیلی اشتباه هست. یعنی مثلا در هین بردن عصا از راست به چپ اونو رو میبرن بالا بعد میارن پایین. باید ارتفاع نوک عصا سه تا چهار سانتیمتر از زمین بیشتر نباشه. اگه زیادی ببرین بالا ممکنه اون وسط یه مانعی از زمین رشد کرده باشه و منتظر شما اونجا وایساده بوده باشه که شما خیلی شیک باهاش برخورد کنین. اون وقته که فریاد یه نابینا که آخ پام آخ پام به گوش میرسه. خخخخ

خب برای این جلسه همینقدر کافیه. از جلسه ی بعد انشا الله با عصا میریم جلو.

وای خدا چه همه توضیح دادم. خیلی سخته توضیح دادن چیزهایی که بیشتر به صورت عملی باید بیان بشه.

دوستان نحوه ی صحیح گرفتن عصا خیلی خیلی مهمه. اگه اشتباه بگیرین، اشتباه عصا میزنین و بعدش هم که خب معلوم نیست چه اتفاقاتی براتون بیفته. پس هر چی که توی این پست گفتم رو دقیق دقیق یاد بگیرین و سعی کنین به صورت عملی انجام بدین.

اگه بد گفتم یا مبهم بوده و بیشتر گیجتون کردم، شرمنده هستم و هر کاری کردم بهتر از این نشد.

خب هر کس هر سؤالی داره بیاد پایین توی کامنتا میبینمش.

فعلا بای تا نمیدونم کی.

۵۰ دیدگاه دربارهٔ «جلسه ی سوم جهتیابی با بیشتر از یکم تإخیر شروع شد.»

با سلام خدمت دوستان و استاد بزرگوار از این که دانسته های خود رو در اختیار دوستان قرار می دهید کمال تشکر رو دارم بنده خودم هیچ گونه آموزش در ضمینه عصا نداشتم و فکر نمی کنم چیز زیادی هم بدونم ولی همین طوری به صورت عملی همیشه کم نیاوردم و همیشه راحت به گشت وگزار رفتم ولی یه مشکل دارم که فکر نمی کنم قابل حل باشه شاید فعلا و شاید با عصا نشه اون هم مشکل موانع بلند هست که به سر و صورت آدم می خوره و یه چیز دیگه به جناب رعد محترم بگویم
خب جناب رعدی خان چه لزوم داره عصا مردم رو ازشون بگیری اوز این که صد تا عصا بدهی درست کنند که امکانات داشته باشه مثله داشتن تایر و جی پی اس که راه رو راحت پیدا کنند نابینایان عصا رو می گیری والا آدم مثل شما مایه تیله داشته باشه ولی همش عصا رو از نابینا بگیره والا چی بگویم یکمی هم به فکر دوستان باشید خب شکلک بدجنسی سیروس یا به قول معروف هههه یا خخخخخ جالب بود لابود ها باشه فعلا بای تا های کنیم

سلام. اجازه؟ راسته میگند نباید کش عصا رو به دست انداخت چون ممکنه ماشین اگه به عصا گیر کنه بکشه ما هم باهاش بریم یا برعکس امنیتش با گرفتن کش حفظ میشه مثلا اگه عصا خواست بیفته توی چاهی جایی ما با کشی که به دست‌مون هستش مطمئنیم عصا جایی نمیره و به دست ما آویزون میمونه. کودومش ترجیح داره آیا؟

سلااااااااااام بر مدیر همیشه حاضر ولی غایب محله خوبی؟ چه عجب راه گم کردی یا توی کوچه های محله به بنبست خوردی و مجبور شدی بیای این کوچه. شایدم افتادی توی جوبی چیزی عصاتم گم کردی اومدی از من عصا بگیری.؟ خب بیا من یک عصای اضافه دارم مال شما. خخخ
دومی بهتره اگه کش عصا رو بندازن دور دستشون خیلی بهتره. به قول شما گم نمیشه دیگه. ولی عصاهای جدید دیگه کش نداره یه بند داره که اونم نوک عصا هست و اگه بندازن توی دستشون ممکنه راحت نباشن. ممنون که راه گم کردی.

سلاااااااام میگم اون تیکه ی اضافه ی دست تونو جدا کنین بذارین کنار هر وقت که دست تون کم آورد ازش استفاده کنین. خخخ
باشه حتما بیاین توی کامنتهای پایین یکی از دوستان هم همین سؤال رو داشتند اونجا توضیح میدم. ممنون از حضورتون.

درود! هر چه بیشتر آمو زشتها را ادامه دهی بهتر هم میشه و عمه قشنگها بهتر یاد میگیرند و آمو زشتها هم قشنگ میشن، من که خودم نفهمیدم آموزش یا آمو زشت یا عمه زش یا عمه زشت… تشکر از آموزش یاران محله!

سلاااام بر آبجی جان بنده.
من رعدم و سن و سالی ازم رفته دخترم . میشه عصاتو به من بدی ؟؟؟ من با چشام اطرافو دارم تو دست منو بگیر ولی عصاتو بده به من چند روزی ؟؟؟
نمیدی ؟؟ برای امر خیر لازم دارم ، تو بده بعداََ بهت میگم برا چی میخواستم.

سلاااااااااااام رعد عزیز. خوبی؟ خوشی؟ میگم من عصامو بهت نمیدم. راستش خیلی شده که با یه بینا بودم و وقتی که باهاش راه میرفتم حواسش نبوده و منو زده به جایی. پس هم عصا میزنم هم دست تو رو میگیرم قبوله؟ اگه هم که عصا میخوای چند دقیقه پیش یه عصا دادم به مدیر. انگاری لازم داشت. ببین کارش تموم شده برو ازش بگیر اگه تونستی! خخخخخخ
ممنون که به پستم سر زدی عزیزم.

سلام زهرا جون. نه ببخشید خانوم اجازه: من وقتی با عصا راه میرم حس میکنم عصا با آسفالت خیابون درگیره و همش گیر میکنه توی آسفالت و منو زود خسته میکنه. من چیکار کنم. من قسمت آرنج رو هم متوجه نشدم. دستتون درد نکنه منتظر بعدی هستیما.

سلااااااام زهره جان. ببین وقتی که عصا رو بد بگیری نوکش به زمین گیر میکنه و همش دستت میخوره بهت. موقع عصا زدن فکر کن که دستت هیچی نیست و میخوای دستتو بذاری کنار بدنت و راه بری. به همین راحتی که در این حالت هستی حالا یه عصا بگیر دستت و سعی کن همین حالت رو حفظ کنی. نذار آرنجت خم بشه. و به سمت جلو بیاد. اگه هم دیدی خیلی اذیتی یکم فقط یکم بشکن آرنجت رو وبیار سمت جلوی بدنت. اما نه زیاد. از بدنتم دستت رو فاصله نده. چون تعادل دستت به هم میریزه.
یه نکته ی دیگه این که عصا رو عمود بر زمین نگیر سعی کن یه شیب ملایم ایجاد بشه تا نوک اون کمتر گیر کنه.
البته این گیر عصا یه دلیل دیگه هم داره. اونم شاید ته عصات مناسب نیست. ببین ته عصا پیچ داره یا یه تیکه ی پلاستیکی هست. اگه هم که هیچی نداره باید یکی از این دوتا رو داشته باشه سعی کن درستش کنی.
اگه سؤال داشتی بازم بیا و بگو.
ممنون از حضورت.

سلام بر زهرا خانمی گل گلابتون بسی بسیار مهربون……
می‌گم اولش شدییییید ممنون از مهمون نوازیت و بلند بلند جیغ و دست و هورا از نوع از صمیم قلب بابت بعد از ظهری که با هم گذروندیم و خداییش به من که خیلی با شما خوش گذشت شکلک دل همه هم محلی ها آب نبات …. ان شا الله به زودی زود بیایید اصفهان ما در خدمت باشیم …..
راستی سلااام گرمو منو به مهلا خانمی جون هم برسون…..
خب بریم سراغ کلاسمون که خانم اجازه من فکر کنم در این قسمتش حسابی حسابی لنگان لنگانم باید از فردا که رفتم بیرون تمرینش کنم فعلاً سعی کردم یادش بگیرم …..
شکلک من عصام رو رو هوا تکون تکون می دم بعدش با سرعت هزار کیلومتر در ثانیه می رم جلو ولی خب خطرناکه دیگه باید که خودمو اصلاح کنم نه آیا؟
شدیید ممنون از ادامه این کلاس و شدید تر منتظر مابقی ماجرا هستم …..

سلاااااام سلااااااام عزیییییییزم خوبی؟ چطوری دوست خوبم؟ وای خدا من که خیلی خیلی از دیدنت شاد شاد شدم. به منم اونقد خوش گذشت که دلم میخواست بازم میدیدمت. بازم اومدی اینطرفا حتما حتما حتما بهم یه ندایی بده. من خوشحال میشم. و با کله میام پیشت.
واااااییییییی خیلی باحال نوشتی ببینم با اون سرعت دیگه نیازی به هیچ ماشینی نیست چشم به هم بزنی رسیدی به مقصدت. خخخخخخ
خیلی آسونه میدونم که بلدی و همیشه همیشه موفقی عزیزم.
خیلی خیلی لطفیدی به پستم سر زدی.

سلام :
اجازه خانم ما عصامون رو گم کردیم لوله جاروبرقی اوردیم :
اجازه خانم یه چیزی که به ذهن ما رسید اینکه من معنی شعر
ادب را از که آموختی از بی ادبان :هر چه آن کرد من نکردم
یچی تو این مایه ها بود مصرع اول درست بود مصرع دوم رو یچی تو این مایه ها بود
میخام بگم من همیشه بر عکس فکر میکنم یعنی تا توی یه مسیله ای که به ذهنم میرسه انجام نمیدم مخالفش رو انجام میدم بخاطر همین هم هست که با هیچکی نمیسازم منظورم اینکه وقتی میخوایم عصا بزنیم در مرحله اول بزار ببینیم سیستم بدن ما چه شکل و شمایلی داره واسه گرفتن عصا بعد مخالف اون رو انجام بدیم یعنی اگه در حالت طبیعی دستمون صاف میشه ما نود درجه کنیم و به پهلومون بچرخونیم : و ……….
البته شرمنده اگه فصولی شد
مجتبی جان شما هم کش عصات رو به کش کمر بندت ببند که کار از محکم کاری عیب نمیکنه : خخخخخ

سلااااام زهرا.
بالاخره اومدی؟
ما که عصا تو دستمون خشک شد!
درس امروز که یه کم مشکل بود رو یاد گرفتم.
باید امیدوار باشم که اگه جلسه ی بعدی تشکیل شد و دوباره عصا تو دستم خشک نشد, بلکه آموزشهای بعدی باعث بشه که من و عصا شروع به گشت و گذار در محله و اطراف محله بکنیم.
ممنون از آموزش

سلااااااام بر عمو چشمه. میگم عصا که خشک بود. مطمئنین که دست تون خشک نشده؟ خخخخخ
امیدوار باشین همچنان که از نا امیدی بهتره. میگم شما بدون عصا کوچه ها رو بیشتر و بهتر بلدین ممنون از این که به منم سر زدین.

زهره خانوم دوباره سلام، شرمنده آبجی ، میشه عصاتونو، همون که سبز فسفری رنگه ، به رعد قرض بدید . شکلک زهره رفت دنبال نخود سیاه.تا نیومده برم سر وقت حرفام.
با سلام به نخودی ، زیارت قبول ، ایشاله بری مکه خانومی.
فرامرز خدا تو رو نکشه ، کلی به لولو نه لوله جارو برقی خندیدم خخخخ
بچه ها به رعد خورده نگیرید بنده خدا ، نمیدونه که نباید تو پست مردم حالو احوال کنه.
تازه کلی هم الان مریضه ، ولی به عشق شماها میاد تو محله سرک میکشه. خخخ

وای ببخشید آبجی زهرا . رعد شرمنده ی جمالتونه به قدری شما خانوم مؤدب و زیبایی بودید که من
زبونم درست نچرخید و گفتم زهره.
البت این غلام حلقه به گوش شما هر دف یه جا میره و از تو چه پنهوون همشیره زهرا و زهره و سیروسو سعیدو ، مجیو روجیو ، مهسا و پریسا و پریسیمارو ، خلاصه همه رو با هم اشتب میگیره.
نامو نووم ، فقط اسم و نوومه رعد ، یک و نامبر وان. کسی منو با هیچ کسی قرو غاط نمیزنه.

خخخخخخ

سلااااام رعدجان. میگم نخود سیاه نداشتن. نخود سبز گرفتم. خخخ
خیلی خوشحالم که به پستم سر زدی. هر چی میخوای صدام کن. زهرا و زهره فرقی نداره.
خدا که بد نمیده. ولی چی شده. نبینم حالت خوب نباشه. مواظب خودت باش. شکلک نگرانی زهرا.

سلام.
خب چه عجب!
بالاخره این کلاس هم تشکیل شد!
من یه جاهایی که زمینش سنگیه و امکانش هست، برای این که خسته نشم، عصا رو روی زمین هل میدم و به چپ و راست میکشمش.
این هم خیلی راه بدی نیست.
ولی روی آسفالت خیلی کاربردی نیست.
چون هی به چاله چوله هاش گیر میکنه.
این لوله ی جاروبرقی هم خیلی باحال بود خخخ.
مرسی از پست.

سلااااام راه حلت خوبه ولی برای زمانهایی که به صدای برخورد عصا با زمین نیاز داری دیگه صدایی نداره. همچنین ته عصات زود سابیده میشه.
یواشکی بگم کسی نشنوه. من یه وقتهایی زمانی که محیط برام آشنا هست و عصا رو همینطوری میگیرم که یه وقتی شاید یکی تو راهم وسیله ای چیزی گذاشته باشه تا نخورم بهش، خودم میرم جلو و عصا رو پشت سرم میکشم. خخخخ البته این مال وقتی که من اصلا حوصله و انرژی ندارم.
خب بقیه که نشنیدن انگاری. تو هم نشنیده بگیر.
ممنون از حضورت.

خب در اولین کامنت که هفتمیی بود و به اول رفته من به این رعدی خان پیشنهاد دادم ولی جواب نداده ترسیده مایه تیله از دستش بره والا ما نابینا هستیم نمی بینمی ولی بیناها هم هرز گاهی نمی بینند ها کامنت قشنگ و پیشنهاد جالب من رو ندیده رعدی شکلک خشم سیروس اژدها وارد می شود

سلام دوستان! وقت بخیر! خوش به حال کسایی که بدون مخالفت خونوادشون عصا برمیدارن و مستقلن! ولی افسوس که مامان من تا عصا رو میبینه حالت عصبی بهش دست میده و به من اجازه نمیده تنهایی برم بیرون مگر با آژانس! دلم خونه بچه ها! هرچی باهاشون حرف میزنم انگار نه انگار! کو گوش شنوا! خیلی دپرسم! احساس پوچی میکنم! خدا به دادم برسه! ممنون!

سلااااااام بر گمنام. چی بگم وال لا. امان از این پدر و مادرهای مهربون. اما شما امیدتونو از دست ندین. بیشتر سعی داشته باشین منطقی باهاشون صحبت کنین و مزایای استفاده از عصا رو براشون توضیح بدین. انشا الله که ایشون هم کم کم با این قضیه کنار میان.
اینقد غصه نخورین. همه ی ماها هم این مرحله رو پشت سر گذاشتیم. شما اینو بگذر بقیش حل میشه.

سلام خوبی سیروسی ، خب معلومه که ما چش دارا ، خییییلی بی دقتیم.
بعدش با من در نیفت دادا
از خدا پنهون نیست ، تازگیا از جیب یه مرد دانایی ، چااقوی زنجونی کش رفتم و در محضر
یه عده دیگه جنگجویی آموختم ، پس مطمئن باش مایه تیله ای از جیب من در نمیره.
خب عصا میخواستم که باهاش بزنم تو سر فضولای با نمکو ، مهندس با استعداد مثل تو خخخخخ
افتاد ؟؟؟

رعد جون مورچه چیه که کله پاچش چی باشه . خخخخ سیروس جون این رعد بچه که بوده از دست پرستار افتاده یجورایی دیر به دنیا اومده خخخخ
ولی اون دوستی که گمنام هست یا شهید یا هر چی دیگه اینکه دوست من
ما هم روزهای اول نابینایی واسمون مشکل بود که بخوایم عصا دستمون بگیریم حالا بجز نحوه کار کردن اون که هیچ تصور و درک این موضوع خیلی سخت بود هم واسه خودم هم واسه خونوادم
که مثلا بچش یک عمر با اون چشمهای چش چرونش میومده میرفته توی محل حالا بخواد با عصا بیاد بره :
خوب البته یخورده حق دارن ظاهر خوبی نداره مخصوصا فرهنگ ما ایرانی ها : مخصوصا اون کسی که دشمن زیاد داره
من خودم اولین باری که عصا زدم صاعت یک نصف شب بود که تنهایی عصا زدم رفتم به نا کجا آباد یعنی مجبور شدم و یه مشکلی پیش اومد که راهی شدم
ببین دوست من شما فعلا روی پله اول گیر دارین شما اگه پله اول رو رد کنین مطمین باشین که دیگه همه چی واسه شما عادی میشه
شما مثلا چندین جلسه برین کلاس جهت یابی برای نابینایان اونجا حتی شاید با خانواده شما مشاوره کنن که باید به فکر آینده شما هم باشن :
راه های زیادی هست واسه رسیدن به مقصد
مثلا ببینید هر روزی که خونه پول نبود همون روز بگو باید برم فلان جا فلان مراسم هست از طرف معلولین برنامه هست
خود من قبل از اینکه اولین بار تنها برم بیرون با مربی تحرک اطراف همون محله توانبخشی که بود عصا میزدیم یعنی شما اول بهتره که با معلم جهت یابی در ارتباط باشی و نظاره گر عصا زدن شما باشه
امیدوارم که بتونم کمکی کنم به شما دوست عزیز

سلام بر همهگی. از آموزش خوب شما تشکر میکنم. برای منی که تا قبل از دانشگاه از عصا استفاده نکردم خیلی خوب است. البته به نظر من به محیطی هم که در آن زندگی میکنیم ربط داره آخه منطقه ما خیلی سختو ناهموار و پر از کوهای گنده منده است, و عصا زیاد جواب نمیده. من بیشتر محیطو حفظ میکردم. اما هم اکنون خیلی به عصا نیاز دارم و استفاده میکنم بدونه هیچ آموزشی

سلام آقای خسروی! ممنون از لطفتون! راستش من وقتی عصا دستم میگیرم خیلی اعتماد به نفسم میره بالا! مشکل اصلی من فقط خونوادست! متاسفانه توی شهر بی در و پیکر ما مربی جهتیابی وجود نداره! یعنی بهزیستی و انجمنمون خیلی به این مهم توجهی نکرده! ای کاش بهزیستی به جای اینکه خار و بار به بچه ها بده یکمی به فکر استقلال و اشتغالشون باشه! خیلی خیلی داغونم بخدا! ممنون از لطفتون!

یه چیز دیگه اگه بشه مادرتون رو با بچه های دیگه که از عصا استفاده میکنن آشنا کنین خیلی عالی میشه. سعی کنین ایشون رو بیشتر توی محیطهای نابینایی که دور هم جمع میشین حالا میخواد خونه یا انجمنی جایی باشه، ببرین. بذارین همه چی رو از نزدیک لمس کنن. مطمئنم درست میشه.

سلام زهرا جونم, من پستت رو زودتر خونده بودم لایک هم کرده بودم ولی نشده بود بکامنتم, یعنی باور کن من کیف میکنم توضیحاتت رو میخونم, خیلی واضح و عالیه
با اینکه مشکل خاصی ندارم ولی همیشه میخونم, منم بدون آموزش خودم راه افتادم, گمنام منم معلم جهت یابی بهم یاد نداد, یه جورایی غلق کار که دستت بیاد خودت میتونی به راحتی حرکت کنی, در مورد مامانت هم نمیدونم چی بگم اینقدر دوست داشتم میشد کمکت کنم, یه چیزی اگه آقا باشی کارت راحتتره, ولی حس میکنم خانمی, یه کم سخته که بخای راضیشون کنی ولی میشه, ببین دقیقا باید مشکل عصبی شدن مادرتو بفهمی, مثلا منم یکی از دوستام مامانش که عصا دست دوستم ببینه احساساتی میشه و گریه میکنه, حتی مامان خودم هم هنوز حس میکنم یه کم ناراحت میشه منو با عصا ببینه, بعدشم مثلا یه بار که مامانت خونه نیست اگه راه ها رو بلدی, بزن بیرون, نیازی نیست جلوی مامانت عصا بگیری که, من خودم یه حس نمیدونم یه حس خاصی پیدا میکنم اگه مامان بابام من رو با عصا ببینن, وقتی در رو بزنی بهم بپری بیرون دیگه کجا مادرت میبیننت, اگه ریسک پذیری بالایی داری به نظرم همین کارو بکن برو بیرون, خلاصه که دوست دارم کمکت کنم ولی نمیدونم چطوری,

سلاااااااام زهره ی عزیزم. تو به من لطف داری. ممنون. آره درسته به نظر منم بهتره خود گمنام بزنه بیرون به دور از چشم خانواده. باید یکم ریسکپذیر باشه. که اگه خورد به دیواری یا افتاد توی جوبی چیزی ناراحت نشه. ایول که هستی گلم.

سلام
من هم اومدم تشکر کنم از برنامه ریزی قشنگتون برای بچه های محله و والدین گُلشون که مثلاً یکیش من هستم فقط میدونم انسان بخصوص ی مادر باید ایمانشو قوی کنه تا کم نیاره وقتی میدونم هرچقدر که من بزرگمهر رو دوست دارم خداوند خیلی خیلی بیشتر اون رو دوست داره و در ضمن خدایی ما آدمها رو بیشتر از والدینمون دوست داره که هم مهربونه و هم توانا و قدرتمند.اینها رو برای گمنام نوشتم .باز هم تشکر.سربلند باشید

سلام بر شما. خواهش میکنم. من آرزومه که بتونم برای همنوعانم مفید واقع بشم. بینهایت خوشحال میشم وقتی میشنوم که توضیحاتم به درد یک نفر حد اقل خورده. از حضور شما هم کمال تشکر رو دارم.

سلام دوستان. سلام دوست عزیزم زهرا. خیلی عالی بود. اما یه سؤال چرا باید ته عصا پیچ داشته باشه؟ دوست خوبم گمنام باید بگم که من هم زیاد خانوادم از اینکه عصا دست بگیرم اوایل راضی نبودند اما خودم عصام رو یواشکی میزاشتم تو کیفم و توی مسیر مدرسه تا خانه را عصا میزدم درسته یه کم سخته اما با این آموزشها و تجربیاتی که خودت به مرور زمان به دست میاری میتونی بی هیچ مشکلی خودت رفت و آمد کنی من هم مشکلات زیدی داشتم اما تی جلسات جهت یابی که داشتم مشکلاتم رفع شد. امیدوارم بتونم بهت کمک کنم دوست خوبم.

سلااااام فاطمه جان. خوش اومدی به پست خودت عزیزم. خب ببین اگه ته عصا پیچ یا تیکه ی پلاستیکی نداشته باشه زمانی که روی زمین حرکت میکنه ممکنه آشغال بره توش و به درد سر بیفتی. یا این که عصات به زمین گیر میکنه و نمیتونی راه بری باهاش.
مرسی که هستی.

دیدگاهتان را بنویسید