خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

آقا پرواز اومده ….با ششمین قهوه خونه ی گوش کن ….بفرمایین داخل …صبر کنیییییین, پذیرایی مجونی نی …کارت خوان دم در میباشه !!!!

سلوم بر بچ محله …حال – تون چطوره آیاااااااااااااااااااااا ؟؟؟
خوبین خوشین سلامتین ؟؟؟
متعلقین و متعلقات …المومنین والمومنات ….خوبن همهههههههههه ؟؟؟؟؟؟؟
خب قهوه خونه ی امروز …در سواحل نیلگون خلیج تا ابد فاااااااااااااااااارس!!! روی عرشه ی یه کشتی تفریحی !!!!!بر پا میباشه …
فقط …باید از کشور پهناورمون .ایران خارج شیم …چون کشتی اون ور آب پهلو گرفته .و در شهر دوست و برادر دبی میباشه !!!
کسی از شما که مشکل خروج نداره انشا الله ؟؟؟
دوستان لطفا چشماتونو ببندین و تصور کنین که الان اومدین فرودگاه و …
ولی نهههههههه چشماتون رو نبستینم نبستین.
اینجا که غریبه نیست خو .ما با چشم بازم میتونیم تصور کنیم .چون باز و بسته بودن چشم نقش مهمی ایفا نمیکنه …
مسافرین محترم ورود شما را به پرواز شماره ی 234 خوشآمد میفرمایم ..
کاپیتان پرواز آقای پرواز پر پر زاده و سر مهماندار خانم گلپر پر پر شده آرزوی سفری خوش را برای شما دارند.
لطفا توجه داشته باشید که مقصد ما شهر دوست و برادر !!!دبی میباشه و مدت زمان این پرواز نیم ساعت تخمین زده شده….
کاپیتان نابینا مطلق از نوع congenital میباشن …
ایشون از 100 پروازی که در طول عمر شریف و با افتخارشون انجام دادن تنها 2 پرواز را به سلامت بر زمین نشانده و اون 98 تای دیگه متاسفانه به دلیل نقص فنی هواپیما !میفهمی ! هواپیمااااااااااااا !!! ساقط گشته و تمامی مسافرین ناپدید میباشن اما خود ایشون به طرز معجزه آسایی زنده موندن خوشبختانه …
هواپیما از نوع ایران 140 میباشه.
شما مختارید در طول این پرواز هر کار دوست دارید انجوم بدین …هعی خو ممکنه زبونش لال !!!آخرین پروااااااااااااااز عمر شریفمون باشه …هععععی …
خب دیگه نیم ساعت بعد …دوستان گرامی ظاهرا چون میگن تا 3 نشه بازی نشه و جناب پر پر زاده قراره که برگی دیگر در جریده ی افتخاراتشون ثبت فرماین تا دقایقی دیگر در فرودگاه شهر دبی به زمین خواهیم نشست.
لطفا تا توقف کامل هواپیما از سر جاتون پا نشین خو …
عه …
همه چی رو که من نباس بهتون بگم دیگهههههه
خخخخخخخخخخخخخخخ//.
خب الان تصور کنین رو عرشه ی کشتی تفریحی هستین ///…لطفا شئونات و موازین رو رعایت کنین /…فکر نکنین از کشور ایران کنام شیران ایران مهد دلیران .ایران همیشه جاویدااااااااااااان !!!خارج شدین خبریه …خخخخخخخخ نعععععععععععععععععععع ..همه چیز باید به روال قهوه خانه های گذشته برقرار بشه.ضمنا پذیرایی مجانی نیست و هر چی مصرف فرمایین باس پولشو قبلش با وجه رایج مملکت بپردازین ..هروقتم از قیل و قال اینجا خسته شدین و خواستین استراحت کنین مدیر قهوه خونه لطف فرمودن و داخل کشتی رو به این امر اختصاص دادند ..
اون رایگانه دیگه …هزینشو با ورودی قهوه خونه پرداخت کردین /….هعععععی
راسی آیا میدونین چند روز دیگه چه خبره ؟؟؟؟
…..
نمیدونین ؟؟؟ نچ نچ نچ //…..هععععععی /…
7 بهمن نمیدونین چه خبره ؟؟؟
بابا تولد یکیه دیگه ؟؟؟؟
کادو هم نیاوردین لابد ؟؟؟؟!!!!
حعععععععععععععععف که تا اینجاا آوردمتون وگرنه اجازه نمیدادم تا کادو ندین پا تون به قهوه خونه برسه ..هععععععی
بعله دوستان 7 بهمن تولد مجتبی میباشه …من بدون اطلاع خودش میخوام تو قهوه خونه امروز جشن بگیریم براش .برا همینم از تنی چند از d j های معروف دعوت کردم که تا پایان قهوه خونه اینجا باشن و بساط بزم برپا باشه …
یه کیک 23 طبقه هم سفارش دادیم تو راهه .هزینه کیکهم جدا میباشه که مسئول صندوق از هر نفر میگیره //…کادو هاتونم پا تون رسید به ایران باس بیارین به شخص شخیص بنده تحویل بدین تا بدم به مجی ….
میدونین که هر کی کیک تولد بخوره و کادو نده از مسلمانان نیست و سزای عملش رو تو همین دنیا خواهد دید .
ضمنا کلیه منو های این قهوه خونه بریل میباشه و هرچی سفارش بدین ظرف طولانی ترین مدت زمااااااااان !!!!!!!!!براتون میاد …پس توصیه میکنم چیزی سفارش ندین …
بزن و بکوب هم در حد معمول باشه /کاری نکنین که فردا که پاتون رسید به مملکت پهناور مون مجبور شم وثیقه بیارم نجاتتون بدم …خخخخخخخخخخ.
خب دوستان از شوخی گذشته 24 ساعت پر از خوشی و شادی رو براتون آرزو می کنم.اینجا هر چی دل تنگتون خواست بفرمایین و لذت ببرین. d j شروع کن جشن تولد رو !!!!
مجتبی پیشاپیش تولدت مبارک /امیدوارم که موفق باشی و به هر آرزویی که داری برسی …راستش دوست نداشتم سوالی رو تو قهوه خونه مطرح کنم ولی بهتره بحث حول یه محوری باشه …میگم اگه یه روز خدا خواست و بیناییتونو به دست آوردین دوست دارین اولین تصویری رو که میبینین چی باشه ؟؟؟من خیلی دوست دارم زود تر از هر چیز صورت ماه خودمو خخخخخخخخ ببینم ..برام جالبه خو /…
هر کس دوست داشت به این سوال جواب بده اجباری نیست …ولی خو محض رضای خدا یکی دو نفرتون جواب بدین دلم نشکنه دیگه به قول یکی الهی گناهی میشم خو خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ .
خب دیگه بستونه از سخنان ارزنده ام مستفیض شدین دیگه !!!تو کامنتا منتظرم. /….
خوش باشین …

۲,۵۱۶ دیدگاه دربارهٔ «آقا پرواز اومده ….با ششمین قهوه خونه ی گوش کن ….بفرمایین داخل …صبر کنیییییین, پذیرایی مجونی نی …کارت خوان دم در میباشه !!!!»

سلام بر یاران شبانه . شهروزو ، پرواز و آریا . چه جالب . همتونو دوست دارم و ازاینکه بلند بگم ابایی ندارم.خجالت هم نمی کشم.

سلاااااام بر دکتر پرپرپرواززززز
ما هم آمدیم سلام بر همه دوستانی که پیش از ما اومدند آریای عزیزم دکتر بامرامم شهروز سلطان قلبها
برم ببینم چه خبره

تولده مدیر اگه ۷ بهمنه ، چرا هموون ۷ بهمن برگزار نشد پسرم ؟؟ چرا خب اینجوری می کنی ؟؟ خوبه تولد تو رو هم چند روز زودتر بگیریم ؟؟؟
وای این چه بچه ای بود که تحویل جامعه دادم ؟؟؟
ای خدا موجی از دست من حرص بخوره یا از دست پسر دکترم؟؟؟

سلام بر رعد بزرگ بزرگ گوش کن رعدی خوش اومدی البته ببخش من بجای میزبان این هفته سخنپراکنی کردم

شبوروز ، خوب منظورت چیه ؟؟ خذخذ خذ خب ماهرخ تویی دیگه خذخذ
این خنده مخصوص قهوه خونه پروازیه.
سلام بر هادی اهل قم.
ملیس ، ملوسک من ، عروسکم خوبی ؟؟دیروز رفتم و قورمه سبزی درست کردم. فقط به خاطر پست خوشمزه تو ، که دهن رعععد رو آب انداخت

درود! این کیک یا باید هفت طبقه باشه برای هفت بهمن یا باید بیست و هفت طبقه باشه برای بیست و هفتمین سالگی مجتبی، حالا این بیست و سه از کجا پیدایش شده، راستی مجتبی زود باش بیا این پست را پتک کوبش کن که نظر مدیریت سر درش نیست!

سلام عدسی
۲۳ کلاسش بیشتر بود
خواستیم سنش لو نره
بیاد پتک کوب کنه با ساطور میدونم چیکارش کنم ……خخخخخخخخخخ

هادی خان خوبی ؟؟؟ بیتری ؟ شنگولو قبراقی ؟؟ چدس پسرم ؟؟ چرا اخمات تو همس ؟؟
بخند پسر ۳۸ ساله از قم ، نابینا شده از ۲۰ سالگی ، درست گفتمت ؟؟
من میخوام اینجا بگم ، من اگه سن و حرفه و شغل کسیو میپرسم قصدم فضولی نیست ، بلکه دوست دارم دوستان مجازیم رو بهتر بشناسم ، فقط همین.
من رفتن در فیسبوک و لاینو دوست ندارم ولی اینجا منو جذب خودش کرده. خب گناه من چیه ؟؟؟ ای خدا من کنجکاوم ، ولی قصدم آزاره شما نیست.

مدیونین فک کنین جواب رعد به هادی جوابش ب مدیر تو پست علیرضا بود ههههههههههههههههه هههههههههههخخخخخخخخخخخخ

شهروز خوش ندارم القابی ک دیگران به من میدن رو شما استفاده کنیییییییی /..اون هفتم بت گفتم چندشی خخخخخخخخخخخخخ

آره آریااااااا …به حرفای پدر بزرگت رعد توجه نکن ..سنش بالاس حالا یه چی میگهههههه.میخواس بگه شاهرخ زبونش گرف گف ماهرخ خخخخخخخ

یه سؤال آقای مدیر متولد چه سالیه که حالا ۲۷ ساله شد؟من همیشه توی حساب کردن سن مشکل دارم؟

رعد عزیز منم به لطفت بدک نیستم شما چطوری؟
البته اینجا به ما یک انرژی خاصی میده حتما شما هم جذب همون انرژی اینجا شدید البته من بیناهایی که با نابیناها اینجور احساس نزدیکی بکنند رو خیلی دوست دارم
موفق باشی اینجا بهت خیلی خوش بگذره

ببین پروازی منو موجی روزی ۲۲۴ بار میزنیم تو سر هم ولی آخرش … آخرش … شما بگید آخرش چی میشه ؟؟؟ هیچی ، هیچکی نمیدونه ماجرای من و مدیر به کجا میرسه ؟؟؟

آیا تو از طرف شخص خاصی مامور شده ایییییییییییییییییییییییییییییییییی شهروز ۀ؟؟؟اییییییییییش حالم بد شددددددددددد وووووووووووووااااااااااااااای

مرسی پرواز به یکی از بزرگ ترین سؤالات زندگیم جواب دادید.مواظب غلط املایی های دوستان باشید تا ساعت ۷ شیفت کاریم شروع شه.

من خوابم میاد واقعیتش چشام داره از حدقه می زنه بیرون یکی به سؤال من جواب بده برم بخوابم.مرسی

ووووووووووووووووووواااااااای رعد این چی مدل خندیدنه خوووووووو.همون قبلیت بیتر نبودددددددددد …ماهی خوشبختم خخخخخخخخخخ

راست میگه ///رعععععععععد اینطوریاس آیاااااااااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ غلطگیر ج دادم که هعععععی

خووب دوستاان بریم سراغ اصل مطلب
پرپری جان سوالت منو به چالش کشید من چون کم بینا هستم چهره اطرافیانم رو میبینم دوست دارم اگر بینا شدم یه ببین شدم برم منظره های طبیعی رو ببینم برم کوه از اون بالا به پایین نگاه کنم دلم برای این جور لذت ها تنگیده تقریبا میشه گفت از ساله ۸۵ دیگه از بیناییم لذت نبردم

فکر کنم گفتم برید بیرون دوباره بیایید آریا فکر کرد باید از شهر یه بار بره بیرون دوباره بیااااد خخخخ.
آریا از سایت هم میرفتی بیرون کافی بوداااااا!

ما الان چند نفریم در حال صحبت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا ۱۳ نفر آنلاین نشون میدهههههه //خاموشان گرامی اگه حرف نزنین الهی از کشتی بیفتین تو آآآآآآآآب خخخخخخخخخخخ

نه شهروز تو همون که دوست داری ماهرخ باشی باش من اما کامبیز دوست ندارم،همون ملیس قشنگمه که خخخخ

درود! داشتم یه پست مینوشتم که به نصف کار رسیده بودم که ناگهان اتفاقی افتاد… گوشی سکوت کرد، پس از چند دقیقه گوشی با کمال پر رویی گفت: لایسنس هزکبایرت،یعنی تالکس مدتش تمام شد، این بدترین ضد حال بود که خوردم، وقتی گوشی سکوت کرده بود با این گوشی ۸۲ به اینجا اومدم که دیدم ۴کامنت اومده!حالا اون گوشی تست نویس را درستش کردم ولی حالا دیگه حالشو ندارم برم نیم ساعت متن نوشته را از اول بنویسم!

آری بپا نیفتی از کوههههههههههههههه
.خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
ولی جاللب بودددددددددددد میسییییییییییییی با اون نتتتتت

شبوروزه ماهرخم ، بی زحمت کاری به ملیسم نداشته باش ، منم که یه عمره دارم میگم من رععد بزرگم یه پیرمرد ۳۲۳ کیلویی ، کمی بی سوات ،،
غلط یاب ، زر یابم نرو عزیزم . کمی بیشتر با من بمان ، بمون دیگه و بیشتر با منه کنجکاو سپری کن . شاید کمی خاطرت را کدر سازم ولی در نهایت می فهمی که من خیییلی مهربونم .شکلک رعد از خودش خیلی متشکره .خذخذخذ

شهروووووووووز گلرخ خیلی زشتته من دوس ندارم بیا اسما عوض /….خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ ملیییییییییی من تعریفیم …

مهم نیست که از بیرون چه طور به نظر میام !
کسایی که درونم رو می بینند ؛
برام کافیند ….
برای اونهایی که از روی ظاهرم قضاوت می کنند ، حرفی ندارم !
همون بیرون بمونند ، براشون کافیه … !!!

خوب میریم سر اصل مطلب و سوال پرپر،خوب ببین من هیچی نمیتونم بگم چون تقریبا مشکلی که فعلا خدا رو شکر ندارم،یعنی خییییلی حد وسط فجیحه خیییلییی،آها دوست دارم اگه بینا بشم اول یه ماشین بخرم رانندگی کنم واسه خودم،خخخخ،البته که من الآنشم این کار رو کردم هاااا،هوهوهوهوهو خخخخخ

آری دوس داری خودم پرتت کنم تو دریااااااااااااا ؟؟؟
مهدی گل شون کم بود ک به لطف رععععععععد من شدم گلرخ خخخخخخخخخخخخخ

رعد جونم چشام اذیت می کنه از ترس مامان جونم چراغ اتاقمو خاموش کردم دارم توی تاریکی می کامنتم.راستی برا تولد من کاش بارونو صدا کنی خیلی دوست دارم.

ملی بابا تو دیگه کی هستیییییییییییییی خوش بحالت منم دوس دارم رارندگی هخخخخخخخخخخخ کنمممممممم //…هعععععی

سلام دوستان سلام به گرمی گرمابه, به سفیدی برف, به روشنی روز
ببینید,
روز گفتم نه شهروز
را از این هقیر پذیرا باشید

من عادت دارم غذاهای شهروز را بخورم هفته پیش مرغابیش را خوردم میخاست بزندم مجتبی پخش کرد از خطر نجات یافتم /.حمله به غذای شهرووو،وووووو،ووووووو،وووووو،ووووووز بهبه چقدر خوش مزه بود!

من مهدی قادریو امروز دیدم . سلاااام دادا مهدی خوبی ؟؟؟ شما چند سالته ؟؟؟ من شمارو نمیشناسم . شما هم مثل اینکه با رعد بینا آشنایی نداشتی ؟؟؟
پسر خوبم بشین برات یه نوشیدنیه دلپذیر بیارم. این قهوه خونه که صاحاب زبروزرنگ نداره . من خودم باید دست به کار شم.

سلام روجیار عزیز ..شهروز نداریم دیگه /..یکی بود ک اونم ب ماهرخ ..اییییییییییییییییش تغییر نوم یافت ….

رعد قربون دستت یه اسپرسو هم مرحمت کن به هادی …………… الهی خدا عوضششو بت بدههههههه .هادی صبر کن الان میارهههه

سلام خانم کاظمیان …خوش آمدین ….هعععععععی حالا کو تا خدافظییییییییییی …فعلا ک شب جشن میباشهههههههههههه

هادی جون ، شما هم مثل رعد با کلاسو خوش سلیقه ای ؟
زریاب روز تولدو شما کی هست ؟؟ نکنه نزدیکه ؟؟ خاک به سرم بگو من برم عبا و عمامه مو بدوزم .
خب به لطف پرواز من شیخ شدم و باید عبا و عمامه رو سرم بذارم

خانم کاظمیان ، ملیس ، زریاب ، باشید نرید تورو خدا ، رعد همیشه دلگرم به دختراش بوده .
در ضمن پری رخسار گفت من امشب نیستم ، فردا هستم.

آری جان پسرم ..روز اول ک من اومدم تو این محله یه ساطور داشتم بزرگ ///…………..هعععععععععععععععععععععععععععععععععععی من از همون اولش به فنا رفته بودم پسررم ….

زر یاب تصور کن ، رعد بزرگ و چاق چله یه عبا و عمامه صورتی اونم جیغ بپوشه . چقدر خواستنی شدم .

ووووووووووووووووووووای ماهرخ گیس بریده خجالت بکش ///…یه دکی بیاد برات سبزی پاک کنههههههههه

ماهرخ و گلی جون ، کمتر بخندید. من خوش ندارم پسرام به جای سبزی پاک کردنو رخت شستن ، هرهرو کرکر کنن. کمی نجیب باشید . ماهرخ ، کمتر این گلرخو بخندون . ای بابا …به فکر آبروی منم باشید

مهدی نععععععععع …کار خودشههه پاک میکنهههههه.آری جون دقیقااااااااااااااااا همینطورهههههه

ماهرخ بیخیال …من تو خونه پدر و مادر واقعیم دس به سیاه سفید نزدم
از وختی ب خاطر ما ترک این اونا رو رها کردم شدم بچه این منو به بیگاری وادار میکنهههههه ههههههههههههههعی

من عربی میرقصم، آهنگ را بزارریا، ساقی ساقی ای ساقی .اگه عشقو رسوایی .دیگه از چی پنهونه .بغضم گرفته وقتشه ببارم، .چه بی هوا هوای گریه دارم، .پرواز برو مینیم با این ثیدیت! خش داره، .از عربی میره تو پاشایی خخخ

کارتو انجااام بده پرپر،به،حرفتو پس بگیر بینم،کسی مگه به شاهزاده خانوم میگه تو هم بیا پاک کن آیااا،مگه تو نمیدونی که شاهزادهها بلد نیستنمگه تو نمیدونی دستای شاهزاده خانوم واسه اینجور چیزا نیییست،پس زووووود حرفتو پس بگیر،وگرنه که پرپرت میکنم هاااا

گاهی پای کسانی می مانی ….
که نه آنهارا دیدی…. نه می شناسی …
فقط حسشان کرده ای ، تجسمشان کرده ای
پشت هاله ای از نوشته های مجازی روی صفحه ی گوشکن
البته با مدیریت مجتبی خان
که هر روز می خوانی و در جوابشان می گویی
همه شما دوست داشتنی هستید و من عاشقانه دوستتان دارم.

بابا شیخ …بابا پدر …بابا بداهه ..بابا بارون ..بابا رعد ..بابا صورتی ..پیرهن صورتی دل منو ..هععععععععععی وزین باش پرواااااز

ماهرخ …شرم بر تو. …هعععععی اون زمان ک من درس میخوندم تو پی آس برنده بودییییییییییی .هععععععععععععی

ملیس جونم مواظب باش ، من این پسرارو خوب میشناسم ، زیر کار در رو و چموش هستن خزخز شما این عصارو بگیر دستت ، نذار گلرخ در بره ، ماهرخ اما کمی خستس ، بذار کمی بخوابه .
آریا بیا به پدرت کمک کن ، عجب دوره زمونه ای شده . رعد با عصای طلاکوب و سلطنتی میزنه تو سر پرواز . پسر سرت به کارت باشه

درود! با توجه به اینکه میدونم جای من اینجا نیست ولی باز هم برای تنوع گاهی سرکی میکشم!

بچه ها شرم برشما ، شرمی به رنگ سیاه ، فقط هادی خان مطالب ادبیه منو میخونه . البت آریا هم دوتا در میون میخونه . عجب شما احساس ندارید ؟؟

پدر چرا تبریز نجاتی خخخخخ قایل میشی بین مااااااااااااااا.اونم باس مث من کااار کنههههههه.ههعععععععی تو عمیشه ماهرخو از من بیشتر دوس داشتییییی ..قاتل احساس

آقای مهدی قادری میشه خودتونو در حدی که صلاح میدونید معرفی کنید ؟؟ خب همه شما همدیگه رو میشناسید اینجا فقط من تازه واردم.

پدر جواب ماهرخ رو بده
بعدم فردا میبرمت چشم پزشکییییییی
من اون همه ازت تعریف کردم ندیدی انگااااااار خخخخخخخخ

بابا کامران مهدی همونیه که دبیرستانی بود دیگه.
یه دویست باری تا حالا این بدبخت خودشو معرفی کرده خخخ.
همون که اول دبیرستان بوووود.
اول بودی یا دوم حالا مهدی؟

آریا جان شما هم اشعار نغز انتخابیت را رو کن بذار امشب با شادی بریم بخوابیم البته نه با اون شادیهاااا

آقای حسینی بحث جدی شد . رعد بزرگ ، همیشه با همه متفاوت بوده . خودم هم از این همه تفاوت در تعجبم ولی در نهایت از خویشتن درونم ، که مثل یک کودک ساده و بی ریاست خوشم میاد ؟؟
شبروزی ، پریسیما و ملوس و تبسم و خانم کاظمیان و تنی چند که راضی به بردن اسمشان نیستند دیگر برای من مجازی نیستند .
من در لاین و فیسبوک نهایت ۳ روز دوام می آورم ولی اینجا ….
شبوروز تو هم از بودنه رعععد خسته شدی >؟؟؟؟
تو هم به احساس من مشکوکی ؟؟؟
خانم کاظمیان بیا بگو که رعد ، همیشه کمی غریبو عجیبه ، کمی هم مجنون

مشکوکه مشکوکه به رعد
نمیتونه بمونه با رعد
مشکوکه مشکوکه به رعد
نمیدونه با کی هستش رعد

..پرواز شادمهر زاده هستم …خخخخخخخخخخخ

لوئیز زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس، و نگاهی مغموم وارد خواروبار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد،
به نرمی گفت: شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچه شان بی غذا مانده اند….
مغازه دار، با بی اعتنایی، محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند،
زن نیازمند، در حالی که اصرار میکرد گفت آقا شما را به خدا به محض این که بتوانم پول تان را می آورم،
مغازه دار گفت نسیه نمی دهد،
مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت: ببین خانم چه می خواهد، خرید این خانم با من،
خواربار فروش با اکراه گفت: لازم نیست، خودم میدهم. لیست خریدت کو ؟
لوئیز گفت: اینجاست .
” لیست را بگذار روی ترازو . به اندازه وزنش، هر چه خواستی ببر .”
لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی در ‏آورد، و چیزی رویش نوشت و ‏‏آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت…
خواروبار فروش باورش نشد، مشتری از سر رضایت خندید…
مغازه دار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی ترازو کرد، کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفه ها برابر شدند.
در این وقت خواروبار فروش با تعجب و دل خوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته شده است…
کاغذ، لیست خرید نبود، دعای زن بود که نوشته بود: ” ای خدای عزیزم، تو از نیاز من با خبری، خودت آن را بر آورده کن “
مغازه دار با بهت جنس ها را به لوئیز داد و همان جا ساکت و متحیر خشکش زد…
لوئیز خداحافظی کرد و رفت.

پروااااآاااز مگه تو نمیدونی باید با بالاتر از خودت چجوری حرف بزنی آیااا،یعنی تو دانشگاه بهت یاااد ندادن خخخخخ،خخخ،خخخ،خخخ پرپریییی حالا رشوه میدی هااااآااا،گلرخی،میگم این ماهرخ حسابتو برسه که ههخخخخخ

مل مل اگه کمکم کنی قول میدم ماهرخ یه هفته کنیزیتو بکنه هاااااااااااا
باور کن هر کاری بگی میگم انجوم بده برات خخخخخخخخخخخ

درود! ببین غلط گیر-اولا عرشه ی کشتی واقعی را اینجوری مینویسند! مهدی جون عزیزم من فقط با سیمبین ن ۸۲ و ای ۷۵ مینویسم، حالا به یه واقعیت توجه کنید، وقتی نوشتم ارشه نشینان شب بخیر، در طالار اندیشه با خیال آسوده نشسته بودم و با دست راست با ن ۸۲ نوشتم!به جون خودم راست میگم!

خب خدارو شکر . البته فقط مریخی های میخ میخی که خدا تبدیل به پیچشون کنه ، به رعد مشکوکند و الا که دخملای گلم منو خوب شناختن . هر کدوم از مریخیا که به احساسات
پاپا کامی شک داره تبدیل به پیچ یا واشر بشه الهی
مریخی ها توبه کنید و به رععد ایمان بیاورید تا تبدیل به پونس نشدید ععععههههه

آری هادی رو اذیت کنی به جرم تشویش اذهان عمومی تحویلت میدم به پلیس بین الملل …افتاااااااااااااد

ملی نهههههههههه.
من فقط میتونم کتاب فلسفی بخونم
ماهرخ فقط خوبه برااااااااات خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

وووی ماهرخ جون خو الان ک دیگه دوستیی منو سمیرا مشکل شرعی نداره
به قول خودت من گلیم اونم سمیرا
معرفی میکنم …
اردشیر دوست جدید ماهرخ جون
اوا خاک ب سرت رعععععد با اون بچت
..خو این ک آبرومونو برده با این اردشیر خانش ..
ایییییش چه چندشم هس مث خودش خخخخ

خانم کاظمیان ، زریاب ، کجا رفتید ؟؟؟ ۵ بهمن تولدو زریابه شهروز جان .
بی زحمت به اقیانوس سایت خبر بده و بهشون خبر بده . دوست دارم غلط یاب سورپرایز بشه .

آفرین آری جونن
پسر خوبی باش سریعا هم از جناب عباسی عذر خواهی کن …اصن این چیزا به سن تو قد میده ؟؟
از بس گذاشتم با این پدربزرگ رعدت بگردی چشمت دمبال دخدراس خخخخخ

اردشیر دوست من هست یا تو گیس بریده؟
یادته با وانتش اومده بود سبزی میفروخت، به بهانه ی سبزی میرفتی دم در یواشکی با هم دل میدادید قلوه میگرفتید؟
در ضمن هادی بعدً برای پاره ای از توضیحات درباره ی شادی و رابطت با اون احضارت میکنم خخخ.

گوش کن بینم چی میگم ملی …خخخخخ چی گفدم
یا ماهرخ یا هیشکی
افتااااااااااااد
آری آرام باش شما خخخخفحلا اردشیر مهم ترهه

زبونه رعد ببره که اسم ماهرخ و گلرخو روی پت و مت گذاشت . ههههه حالا اسم صد نفر که من نمیشناسم میارن. سمیرا ، اردشیر . لطفاََ خودتون بشید شبروز و پرواز .
با همین اسم هم میتونید برید کنیزی خرخرخر

ساکت شو ورپریده ..توی نابینا از کجا دیدی ک منو اردشیر باهم دل میدادیم و اینااااااااا
هععععی بعدم مگه من چن ماهه بچه این رعدم…هعی خجالت بکش تهمت نزن.
هادی خواهش میکنم

سلام
همین طور که داشتم کامنتها را میخواندم, یه سوال برام پیش آمد.
قابل توجه رعد حالا اگه دیگران هم پاسخ دادند که چه بهتر.
مهمتری چیزی که دوست دارید بهش برسید چیست؟؟؟.

اییییییییییییییش ..هادی تو دیگه به جمع ایشیا اضافه نشووووو
سلطان قلبهاااااااااااااااااااااااااااااا
..یکی یه آبقند بم بدهههههههههه
رعععععععد تقصیر خودته حالا بیا درستش کننننن
خخخخخخ

پرپر کنییییز فقط تو گلرخ،کیییییی فهمییییدیییی دیگه اسم ماهرخ رو نبینم بیاری،شنیدی چی گفتمممم،آخه اون از تو مقامش بالاااترهههه

روجیار ببین سوال حیثیتی میپرسی منم مجبور میشم ج بدم …ولی بذاریم اول پدر ژپتو حخخخخخخخخ ج بده تا بعد

چه غافل گیر کننده . مهم ترین چیز ، این یه سؤال کلیه . تا کی و چه زمانی منظورته عزیزم ؟؟ مهمترین چیز تا آخر این هفته با مهترین چیز تا ۲۰ ساله دیگه فرق می کنه.

آهان هادی
گرفتم ..همون سلطان قبل ها بسشه از سرشم زیاده
فعلا ک کنیز ملیسا قراره بشهههههههههه ………خخخخخخخخخخخخخخخ

هععععععععی نه ملی ..یه کاری
ماهرخ بیاد کارای خونتو انجوم بده منم میام کتاب میخونم برات پیانو هم میزنم
کار یدی با ماهرخ
پشت میزی با مننن …اوکی

من تو رو چال میکنم میشم سلطان قبرت دکی گل گلی.
به شعری که هم اکنوووون سرودم توجه کنییییید.
گلرخیجون، بله.
اینجایی جون، بله.
بیا بریم، نمیام،
چرا نمیاایی، نمیخوام.
زنم میشی، نمیشم،
چرا نمیشی، نمیگم.
وااااای وای.
گل گلی تقدیم با عشق خخخ.

روزی با دوستم از کنار یک دکه روزنامه فروشی رد می شدیم ؛
دوستم روزنامه ای خرید و مودبانه از مرد روزنامه فروش تشکر کرد ، اما آن مرد هیچ پاسخی به تشکر او نداد.
همان طور که دور می شدیم، به دوستم گفتم:
چه مرد عبوس و ترش رویی بود.
دوستم گفت:
او همیشه این طور است!
پرسیدم: پس تو چرا به او احترام می گذاری؟!
دوستم با تعجب گفت:
“چرا باید به او اجازه بدهم که برای رفتار من تصمیم بگیرد؟!
من خودم هستم.”…

آری عالی بود
.کاش این ماهرخ ما هم یکم بیاد پیشت از این شعرا بش یاد بدی جای جلافت ..عه عه عه
جلف سبک…
آبرو نذاشته واسه خانواده ی بارانی
هعععععی

گاهی وقت‌ها
دلت میخواهد با یکی مهربان باشی…
دوستش بداری و برایش چای بریزی…
گاهی وقت‌ها
دلت میخواهد یکی را صدا کنی
بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟!
گاهی وقت‌ها
دلت میخواهد یکی را ببینی…
شب بروی خانه بنشینی…
فکر کنی و کمی برایش بنویسی…
گاهی وقت‌ها…
آدم چه چیزهای ساده ای را ندارد….

ملی ما به تفاوق خخخخخ نمیرسیم.
دندش نرم چشمشم که کوره خود ماهرخ میپاکه کنیز منیزم نمیشیمم
تو هم برو به شازدگیت برس ……. خخ

آریا مرسی ، خودت بیا و نذار این پتو مت آبرویه پدربزرگتو ببرن/
مهدی جون ، مرسی که خودتو معرفی کردی رشته تحصیلیت چیه ؟؟

خب رعد بیا یه کاری کنیم.
دوتا چایی بریز بریم با هم قدم بزنیم، آروم آروم چایی هم میخوریم، بعد که شب شد تو برو هرچی خواستی بنویس.
بعد میفهمی که خیلی چیزها هست برای داشتن که نمیبینیمشون.

پرواز از ابتدا به پاسخ سؤالت می اندیشیدم ولی بهتر بود بپرسی چه چیزی رو دوست ندارید ببینید.

پرواز ساکت باش و بیا کمی از خودت بگو … بیا و خودتو بیشتر به ما معرفی کن . اگه البته دلت خواست . شکلک رعععد دیگه حسابی میترسه از اخمای مدیر .

منم با شهین جون ..چی ..اسمش چی بود ماهرخ. شهره.
ایش چی میدونم منم با همین مواففقم رعد …
خخخخخ

منظورم چیزی است که همیشه براد مهم بودهوهست, و برای رسیدن بهش تلاش کردی و میکنی
مرسی جناب خلبان تو هم بگو بعد من هم به پرسش شما که در آخر پست مطرح کردی پاسخ میدم.
این به اون
خخخخخخخخخخخخخخخ

ببین گلرخ اصلا امکان نداره،تو بااااید بیایی کنیزم بشی،آخه خععععلی ازت تعریف شنیدم،،اوووه نمیدونی که این مامان اردشیر چقدر ازت تعریف میکنه،،میگه کنیز فقط گلرخ،،خخخخخ

به به بسیار هم عالی روجیار جان …
خو من اگه بخوام صادقانه جواب بدم مهم ترین چیزی که دوس دارم بهش برسم همانا بینایی میباشه ..
خعععععععععععلی هم تلاش کردم در این راه اما از سنگ صدا در اومد از این چشا نور نیومد خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
.

شبروز درسته پاپا رعد ۳۲۳ کیلو وزن داره ولی حسابی عاشق ورزش و پیاده رویه /
مطمئن هستی که میخوای با من بری پیاده روی ؟؟؟ کم نیاری و مثل دختر لوسا نگی خسسسته شدم بابایی . در ضمن برای منم عصا بیار

من اگه به گذشته که بینا بودم برمی گشتم دوست داشتم تمام بدیها رو از چهره دنیا پاک کنم تا با یک دنیای بدون صفات بد روبرو نشم این چیزی هست که فکر من رو به خودش مشغول کرده راستی اگر بدی و بدها نبودند همین دنیای فانی هم می شد بهشت برین

مل مل …هععععععععععععی خو من کنیز مامان اردشیر بودم دیگه
اون زمون این ماهرخ هعی بم زور میگف
اخه عروس خونواده میخواس بشه دیگه خخخخخخخخخ
.ولی نع ب حرفاش گوش نده مامان اردی رو
اون از ماهرخ خوشش نمیاد .
واسه همینم زیرابشو زده پیشت
وای اگه میدونستی چیا ک نمیگفت پشت این …بچه ها یکی تازه از راه بیاد بازدید اولش باشه اول راجع به ما چی فک میکنهههه خخخخخخخخخخخخخ

رعد پارک کوهسار میدونی کجاااست؟
بالای شهران.
تازه خود پارک هم یه تپه ی بلنده.
از اون بالا تا توی خیابون ستارخان پیاده رفتم خونه.
حالا اگه میتونی بیا بریم.
هی وسط راه نگی ماشین بگیریماااا.

روجیار دیواری کوتاه تر از من پیدا نکردی ؟؟؟خخخخ
خب همیشه دوست داشتم یک انسان خوب باشم ، و یک نفر هم از دستم ناراحت نباشه. سعی میکنم در دلم فقط به خوبی آدما و دوست داشتن انسانها فکر کنم. آرزوم اینه که وقتی از دنیا رفتم همه بگن چه آدم خوبی بود ، البته وجدانم هم آسووده باشه.
دوست دارم فرزندی شایسته ، همسری وفادار و معلمی دلسوز و دانا باشم.

شهروووووووووووز …بیا عاقل شیم ….عه ما ک نباس با طناب این رعدوک ایش چندش بریم تو چاه خخخخخخخخخخ ..من پروازم تو هم شهروز

نهههه پرپر،مامان اردشیر رااااست میگه،باور کن اینقدر ازت تعریف میکنه که اصلا نگو و نپرس،من حاضرم هرچی بگی ماهیانه حقوق کنیزوتو پرداخت کنم اما تو فقط کنیزم شووووٱوووو،آخه تو خوب کارتو بلدی همه ازت تعریف میکنن که،خخخخ،خخخ،خخخخ

مهدی به اراده ی تو برا سیصد تایی کردن اینجااااااااا شهروز هوی پول اون قیلون رو حساب کردی دم در

ایول ملی گفدی حقوق ..تو این بیکاری ک برا بیناشم کار نی ..حتما میام /..چیکار باس بکنم شاهزاده ام خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

خب مرسی پرواز
منم یه چند تا کوه و مناظر که همیشه در دوران کودکی و نوجوانی مینشستم و با همین چشمهای نابینام که به صورت کلی آنها را نگاه میکردم و لذت میبردم,
دوست دارم اولی چیزی که ببینم اون منظره ها اون کوها باشند
تا ببینم واقعا چه چیزی داشتند که همیشه و حتا حالا من با خاطراتشون حال میکنم

شهروز جون ، تو قول بده که با یک ونوسی بیای ، بعدش من رعد بزرگ نیستم اگه ببازم . من عاشق پیادهروی هستم. البته نه در هوای گرم. از آبان تا فروردین من تا قله قافم پیاده راه میرم. البته باید هندز فری تو گوشم باشه

سلام پرواز جان.
دلم برات تنگ شده بود عزیزم.
فقط خواستم حالتو بپرسم.
مواظب خودت باش پرواز جان.
دوستدارت سمیرا.

روجیار تو هم مثل من عاشقه کوه و منظره اون هستی ؟؟ خب منم اصاتاََ کرد هستم و عاشق کوه.
روجیار جواب سؤالتم دادم. کوه واقعاََ زیباست .من تو شناسنامم گفتم که عاشق بارون و کوه و پیاده روی هستم.

اگه امشب دیدگاهها را ۳۰۰ تایی کنیم فردا تا ظهر ۶۰۰ تایی کنیم، عصر که همه میآند ۱۰۰۰ تایی کنیم شب هم ۵۰۰ تایی کنیم بعد بریم برای رکورد زنی! خخخ البته اینا خیال بافی بود!

تو چیکار کردییییییییییی ؟؟؟؟؟؟کاری میکنم با هلیا تو بخش مهمان خانه مصاحبه کنی شب و روز خخخخخخخخخخخخخخخ

پرپر این ثمیرا کیه آیاااااآاااا،،،تو هم آآآآره،،وووواییی نا امیدمون کردی که دکی پرپری خخخخ

مل مل دیدی که //کم ک عاشق دلخسته ندارم ..این سمیرا هم یکی از اوناس ..دنبال عنایت و گوشه چشمیه از یار ک من باشم

شبوروز بیا من یه مقدار وسایل آرا ویرا دارم ، ببین به دردتون میخوره . گلرخ که خیلی بهشون احتیاج داره . بین خودتون تقسیم کنید و مبادا موهای همو بکشید . بازم براتون می خرم. اینم آینه .
از برادران خواهش میکنم پای سمیرا رو وسط نکشید که اون موقع من بهتون وسایل آرا ویرای تقلبی و عهد بوقی میدم که پوستتون خراب بشه.
پاورقی آرا ویرا همون آرایش میباشد که برای مادمازل ها به کار میرود.

دوستان لطفا کسی سمیرا رو با اسم کوچیک صدا نزنه …اسم باباش تیمور هست …اینم بهش بگین تیمور خخخخخخخخخخخخخخ

بله رعد زندگی فقط تبیعت اینجا زندگی ماشینیست واقعا انسان اصلا حال نمیکنه
یا شاید ما این طوریم

هعععععی رعد من ک اون روی ماهم نیاز به اونایی ک میگی نداره ..حالا بدبخ این ماهرخ کک و مکی و بگی یه چیزییییییی .خدایی چه ریسکی کرده بودی اسمشو گذاشتی ماهرخ ..شانستم ک کلا متناقض بودههههه
ضمنا اون سمیرا تیمور خودش جف پا پرید تو کافه کافه رو ریخ به هم ..ما کاریش نداشتیم /…

شهروز و ملییییییییی ..هعععععععی بگین تیمور …تیمور نشنوم بیچادر بودیاااااااااااااااااااا هههههههههههههه خخخخخخخخخ

هادی جان ونوسی ها
در بین خودشون گاهی برای طنز میگن بریم آرا ویرا ،پیرایش یا همون پیرا مختص به مردان یا مریخیها ست، میخی مریخیا شما چی میگید بین خودتون .

بچه ها من .رعد شهروز مهدی آری روجی هادی آیا میشیم ۱۳ نفر ک این وب گذر نشون میدههههه ؟؟اخه با ملی و تیمورم این همه نمیشیم …ینی اونا کین ک کامنتای ما را میتعقیبن خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

وااااااااای شه شه نذار بگم پوست صورتتو شوصون بار کشیدی تازه شدی این ///…یادم نرفته به بابا رعد گفتی پول بده بری لباتم مدل آنجلینا تزریق کنیییییی …هعععععععععععی

تقدیم به هادی و نوه ی خوبم آریا و هر کسی که مؤفق به خوندن بشه
خوبی با خوشی فرق دارد
برای رسیدن به خوبی باید
از خیلی از خوشی ها گذشت…

هرکی کامنت میتعقیبه و کامنت نمیده شب با پخ براش آرزو میکنم، .نه گذشته از شوخی هرکی میآد یه کامنت بزاره دیگه یه دقیقه بیشتر که وقتش گرفته نمیشه آخه!

اینم یک متن تقدیم به شبروز و پرواز ، اگه دست از گلرخ و ماهرخ شدن بردارند. به خدا ما از ونوسی بودن خسته ایم ، بعد شما پتو مت ول نمی کنید از این نقش محدود در قفس ، ازین آوای در گلو خفه شده .بیایید و این متنای منو بعدها به عروساتون بگید که فکر کنن شما چه با احساسید .خهخههه
این روزا خیلی حرفا هست که دلم میخواد بگم
اما نمیتونم
ارزش بعضی حرفا به نگفتنه
گفتن ، ارزششونو کم میکنه.

همینو بگو هادی …خب فرزندانم ..از اونجایی ک شما ها فردا هر وقت ک دلتون بخواد جیم خواهید شد از اینجا /و من فلک زده باس تا ۱۲ شب کامنت جواااااااااب بدم بنا به وظیفه از حضورتون مرخص میشم ..شبتون سراسر شونیز تا فردا ..آنجلینا خدافظ

لحظه های بودنم را ثبت میکنم تا فردا بدانم که دیروز بودم!خوب یا بد! اما بودم .
من کم کم برم ، هر چند که خوابم نمیاد . پرواز و شبروز راستی یه لباس عروس زیبا تو صندوقچه ی ننه آقا پیدا کردم ، بیایید پررو کنید ببینید به دردتون میخوره ؟؟؟ خزخز

از اونجا که ساعت یازده فوتباااال داره، و باید بیدار بشیم بازی تیم ملی رو ببینیم، پس من هم میرم لالا کنم خخخ.
گلی متکای منو بدهههه.
دوتا گذاشته زیر سر خودش من بدون متکا موندم گیس بریدههههه.

هادی خان مرسی ، معلومه که اهل ادبیات هستی . به به . اما تا اونجا که یادم میومد اهل ریاضی بودی . من همه رو با هم تو این محل اشتباهی می گیرم. درست میگم یا نه ؟؟/

رعد گرامی من هم ادبیات خواندم هم مهندسی برق فقط ادبیات را بعد از از دست دادن عمده بیناییم خواندم.

هادی جان !چه جالب . ادبیات بعد از گذر از بینایی ….
کمی شاعرانس…
امیدی به برگشت بینایی داری ؟؟؟

آریا مرررسی واقعاََ دل به دل راه داره . خوب تورو میشناسم. همون پسر جنوبی خونگرم که احساستو نسبت به بارون برام گفتی . تازه داره یادم میاد که تو نابینای مطلق نبودی و کم بینا تشریف داشتی ههههه

امید که همیشه هست فقط بعضی اوقات پر رنگ بعضی مواقع هم کم رنگ
البته متخصصان امر دیگر امید ان از بیناییم نا امید شده

چقدر رععد از جای شلوغ بیزاره . آخیش صدا به صدا برسه. من واقعاََ از قهوه خونه شلوغ بدم میاد.
هادی جان وقتی خواب میبینی ، در خواب بینا هستی یا نابینا ؟؟؟

حلقه
دخترک خنده کنان گفت که چیست
راز این حلقه زر
راز این حلقه که انگشت مرا
این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او
اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت
حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد
دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد
سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر
دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر
به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای
وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است
حلقه بردگی و بندگی است

آدمهایی هستند که خوبند
خوب بودن به خوردشان رفته
آمده اند که مهر بیاورند
نه جنسیتشان مهم است، نه عقایدشان
نه سنشان ،نه تحصیلاتشان
مهم این است که با دلشان راحتند
صاف و روراست می آیند توی زندگیت
یک توقف می کنند به پهنای یک عمرت ، و می روند …
و سالها هم که نبینی شان باز یکجوری انگار با تو مانده اند…
++++
راستی یک این چنین آدمی در زندگی شما بوده

آریا و هادی ، بی زحمت به سؤالم جواب بدهید . آیا تا حالا یک چنین فردی در زندگی شما بوده ؟؟.
هادی جان ، من برای شما و پرواز و ملیس و مهدی ترخانه همیشه دعا میکنم که بیناییتان را به دست آورید

هر کسی تفکرات خاصی از ازدواج دارد شاید ازدواج از دید آن شاعر بردگی باشد ولی اگر متمدنانه به ازدواج بنگریم سکه دو رویه است یک روی آن خوشبختی و روی دیگر آن بدبختی باشد تا چه نصیب و قسمت ما باشد.

متن زیبایی بود رعد عزیز
امکان داره خیلی از انسان ها تو زندگیشون همچین انسانی باشه
بله تو زندگیه من بوده
خیلی ها هستن که فقط ازشون خاطره میمونه

اینم یه متن برای اینکه ونوسی هارو بهتر بشناسیید
از اینکه زنی با تو دیوانه وار بحث می کند
خوشحال باش
دنیای زن ها کاملا متفاوت و مرموز است
زن اگر سکوت کرد بدان
سکوتش نشانه پایان توست…
++++
این جملات واقعاََ حقیقت داره ، از من گفتن بود.

هادی ببین آریا چی میگه ، میگه رعد باهات موافقم.
خب آریا چی باعث شده با من مؤافق باشی ؟؟ و چطور بهت ثابت شده که ونوسی ها اینگونه اند ؟؟

من در این زمینه گیراییم پایینه هنوز مفهوم جملات شما را درک نکردم با این که شاید بیش از ۵۰بار خواندمشون

۱ حدیث از امام پنجم بگم و برم لالا
«به تو خیانت می کنند، تو مکن.
تو را تکذیب می کنند، آرام باش.
تو را می ستایند، فریب مخور.
تو را نکوهش می کنند، شکوه مکن.
مردم شهر از تو بد می گویند، اندوهگین مشو.
همه مردم تو را نیک می خوانند، مسرور مباش…
آنگاه از ما خواهی بود»…

و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت

و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد

و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها

مرگ پایان یک کبوتر نیست

مرگ وارونه ی یک زنجره نیست

مرگ در ذهن اقاقی جاریست

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد

و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

هادی جان ، تا حالا آدمی تو زندگیت نبوده که یک جوری بهت آرامش بده که دیگران نتونستن مثل اون باشن. یک آدمه ساده و مهربون که با بودنش تو حس کنی چقدر خوشبختی ؟؟ چقدر خوشحالی و با اینکه مدتهاست که ندیدیش ، اما در خلوت خودت خیلی بهش فکر کنی ، و یادش تورو به دوردستها ببره .

متنت زیبا بود رعد عزیز
بهمثابت شده از ونوسی هایی که در اطرافم هستن اما همشون مثل هم نیستن یعنی همه اینطور که گفتی نیستن

همیشـــه نبایــد حرفــــ زد
گـــاه بایــــد سکـــوتـــ کـــرد
حـــرفـــ دل کـــه گفتنـــی نیســـت !
بایــــد آدمـــش باشـــد
کســـی کـــه بــا یکـــــ نگــاه کـــردن بــه چـشـمـتــــ
تــا تـــه بـغضـتــــ را بفهمـــد.

شما ها اینجا نشستید چرا؟ من از۱۲تا حالا زدم به شنا همینطور۱ریز دارم کامنت ها رو می تعقیبم و می شنایم اطراف کشتی یعنی شنا می کنم آخ خوش گذشت آقای عباسی اون یکی آنلاینه در ساعت یادم نیست چند من بودم راستی بیدار ها اگر هنوز بیدارید موافقید برم آب بریزم سر خوابیده ها؟

افراد آنلاین ۷ نفر اما ما ۴ نفریم. تورو خدا ۳ نفر خاموش خودتونو معرفی کنید.
سلام بر پریسا

آریا نیفتاده باشی توی آب؟ ببین من شنا بلدم به خدا توصیفاتم جوگیرت نکرده باشه رفته باشی اون پایین؟ ای وای خاک به سرم حالا چیکار کنم؟

سلاااااااااااعاااااعاااااعااااعااااعااااعااام پریسااعااااعاااعااااعااااععاااعااااع

خداوندا….
به دل نگیر اگر گاهی
زبانم از شکرت باز می ایستد !!!
تقصیری ندارد…
قاصر است
کم می آورد در برابر بزرگی ات…
لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
در دلم اما همیشه
ذکر خیرت جاریست !!!

پریسااااااعاااااعاااااعاااااعااااعاااااعاااااعاااااعااااااعاااااعااا من آب زرشک میخوااااعااااعااااام

هادی جان به امید اینکه دفعه بعد از دست ندی .چون من یقین دارم که زندگی یه فرصت دوباره به همه آدما میده

چیچی رو خدا نگهدارت؟ میگم نذاریم این ها بخوابن فردا از شوتبال جا بمونن. بچه ها جدی کسی هوای شنای نیمه شب نزد به سرش؟ خود رویاست بابا بپرید

دختری ۱۵ ساله ، نوزادی ۱ ساله به بغل داشت…مردم زیرلب بهش میگفتن فاحشه! ، اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در ۱۳ سالگی تجاوز شده بود…!
پسری ۲۳ ساله رو مردم تنبل چاقالوصداش میکردن ، اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن داره…!
مردم زنی ۴۰ ساله رو سنگدل خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!
مردی ۵۷ ساله رو مردم بی ریخت صدا میکردن ، اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده !
و هرروز مردم من و تو رو به غلط قضاوت میکنن…!

خیلی زیبا بود مردم تنها و تنها خودشان را بجای قاضی می نشانند و دیگران را بجای متهم خودت بسنج که رأی چنین دادگاهی چیست؟

میگم۱چیزی بگم به کسی نمیگید؟ برید هرچی می خوایید بخورید و بیاشامید حساب بی حساب آخه من کارت خوان دم در رو انداختم توی آب!

۱قوطی فلفل نثار چشم های نصفه ببین آریا که دیگه۱دقیقه نبینه تا بندازمش توی آب. آخیش حالا شنا کن بیا. وای عجب کاری کردم این بیاد بالا هیچی ازم باقی نمی ذاره که! وای خدا۱سوراخ موش الان اینجا چنده؟

هان چی شد یه لحظه …///// / …///././.././…
پریساااااااااععععاااااااااعاااااااعااااااعاااااااعاااااااعااااااااعااااااعااااااعااااعاااااااعااااعااااعااااعااااااعااااعااااعااااعاااااعااااعااااعااااعاااااعااااعااااااا

خوب پریسا کوه به کو نمیرسه ام پریسا به آریا میرسه خخخ واستااااااااااععااااعااااااعااااا آخیش پریساا هم پرت شد تو آب

یوهو من هستم و شب و این ناخداییِ رویایی! به رنگ شب، به رنگ شفاف رویا های معصوم دیروز های من! چه زیباست این شفافیت تاریک، این تاریکیِ شفاف، این سکوت که در گوش جانم بر فراز دریای مواج آوازی از جنس مهر می خوانَد! آوازی از جنس مهر، از جنس نور های آن سوی آسمان، از جنس پرواز!
ببخشید شب روی کشتی زیاد شاعرانه بود شما هم نبودید اراجیف پروندنم گرفت شرمنده! به کسی فحش ندید تمامش از تراوشات ذهن خیس خورده خودم بود!

این چه حرفیه شما می زنید دشمنتون شرمنده داشتم می خواندم ببینم سرنوشت آریای آب کشیده چی میشه

پریسااا بفرستمت تو بطری آب زرشک بزارمت تو سرداب تکمااار
آخه ناامرد ازم هیچی نموند قناسی پیدا کردم

جدی الان از همون طرف ها میام. خدا حفظ کنه نخودی رو! ترکیدم از خنده. این ایسپیک بلا نگرفته هم همچین قشنگ می خونه آدم نفس بُر میشه از خنده!

خوب خودش نیستش که! بیخیال میگم دیگه هر زمان اومد بگرده این وسط ها پیدا کنه.
من دلم می خواد اگر زمانی زد و دیدم، اولین چیزی که می بینم صورت مادرم باشه. خدا ببخشدم. مادرم رو بعد از خدا می پرستمش. اذیتش زیاد می کنم ها! خیال نکنید این مدلی گفتم حالا فرشته ام واسهش. ولی عجیب عزیزه واسهم. گاهی از این محبت زیادیم می ترسم. بگذریم. خلاصه دلم می خواد دیدنم اگر زمانی خدا بخواد و دیدنی باشه، با چهره مادرم شروع بشه.

ممنونم آقای عباسی. هرچی خدا بخواد همون میشه. اگر بخواد میشه اگر هم نخواد نمیشه. کاریش هم نمیشه کرد. شاید واقعا من باید اینطوری ادامه بدم تا آخرش. خودش می دونه.

اگر رفتید که دیگه تقریبا شب نیست بهتون بگم شبتون خوش ولی کلا ایام به کامتون به شیوه خودتون

پریساا جان غصه نخور عزیز همه چی درست میشه دوست عزیز
منو زدی تبدیل به چرک کفه دست کردی الان غصه میخوریی مامان میخواییی
من آآریاا میخوااام

به هر حال وظیفه ما درخواست از خودشه ولی اگرم خدایی ناکرده نداد حتما نابینایی به صلاحتون هست.

لایک آقای عباسی. ممنونم آریای عزیز. من همین اطرافم جای دور نمیرم. گفتم اینجا رو به اندازه آزار فردای پرواز به هم ریختم دیگه ابعاد خرابکاریم رو بیشتر از این گسترش ندم. آخجون فردا پرواز بلند میشه۱عالمه اینجا کار داره چه خوب!

واقعا خانم پریسا ناراحت شدند وایییی چرا؟خوب مثل اینکه همه دوستان به خواب ناناز فرو رفتند اما من هنوز بیدارم و وظایف قهوه چی این هفته را انجام میدم
آاآاا

آقای عباسی آخه ناراحت واسه چی؟ ببینم نکنه من نبودم غیبتم رو کردید خیال کردید شنیدم هان؟ زود باشید اعتراف کنید وگرنه میندازمتون توی آب!

آآآآآآآآآآآیییییییییی! یکی بیاد به من بگه این ایسپیک چرا من۷تا آ می زنم فقط۳تاش رو می خونه؟ جدی چجوری باید کشیدن صدا ها رو توی ایسپیک مشخص کنم آخه؟ کلی ضربه روحی خوردم!

پس آریا من نبودم کاری کرده خیال می کنه فهمیدم. ببین الان خودش هم در رفته! آریاااا! کجایی اومدم چیزت کنم! این بنده خدا رو دیگه کاریش نمونده که نکرده باشم بیخیال آریا ول کن کاریت ندارم بیا بیرون!

به هم نریختم؟ چه بد! من اومده بودم به هم بریزم این پرواز فردا حالش جا بیاد و شما الان بهم میگید که اصلا موفق نبودم! آی زندگی! دیگه طلاقت میدم از شدت ناکامی! من رفتم خودکشی!

شبا که ما میخوابیم آقا پلیسه بیداره ما خواب خوش میبینیم اون پستارو میلایکه هااان چی شد خراب شد

نکنه این دریا کوسه داشته نمی دونستیم! آریا نخورده باشنت دریایی ها! یعنی من از۱۲تا۴صبح وسط خطر داشتم شنا می کردم نمی دونستم!؟

اون طور که از کامنت ها فهمیده شهروز این ها فردا واسه شوتبال غیبت دارن از اینجا. برید استراحت که فردا در غیبت اون ها اینجا از چرخیدن نیفته.

ببخشید دوستان این دل ما به هم ریخت تا مرتبش کردم زمان برد
خوب پریساااا میکشمتت منو تبدیل به اسکناس پاره میکنی هااان واستاا

منم باید ساعت یازده و نیم باید برای فوتبال بیدار بشم نمی دونم آیا بیدار می مونم یا خواب

دوستان من چون از ابتدا بودم تا حالا می ترسم اگه بازم خواب رو فراری بدم از چشمام برای فوتبال بیدار نشم پس با اجازتون رفع زحمت می کنم فقط در غیاب من و پرواز یکی از شما دوستان عهده دار مسئولیت پذیرایی از میهمانان جدید باشد.