خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تولد، جشن روز مادر، جشنواره ی پژواک، همه و همه در قهوه خانه ی دوازدهم

درود به همه ی شما هم محله ای های باحال و توپ و بینظیر.
حال و احوالتون چطوره؟
امیدوارم هرجا هستید توپ، سرحال، شاد، با انرژی و کلی چیزای خوب دیگه باشید.
بالاخره طلسم باطل شد و من تونستم قهوه خونه ی دوازدهم رو بزنم.
یه قهوه خونه ی خیلی متفاوت در یک فضای متفاوت.
تا حالا ساحل جنگلی دیدید؟
یعنی یه جا که دریا باشه، به جای ساحل شنی، یه جنگل انبوه پر از درخت و پرنده باشه.
چی؟
همچین جایی رو نداریم؟
کی گفته همچین چیزی رو؟
داریم خوبشم داریم.
حالا سوار اتوبوس بشید تا با هم بریم بهتون نشون بدم.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خب رسیدیم.
پیاده شید.
اونایی که خوابشون برده هووووووووووو.وووووو.وووووووو.
بچه ها ما الآن وسط جنگل سی سنگان، چسبیده به دریای کاسپین یا خزر هستیم.
تا لب آب هم درخت هست و از ساحل شنی خبری نیست.
یه جای عالی با هوای عالی.
یه فضای باز وسط درختا پیدا کردم، توش کلی تخت گذاشتم، روی تختا فرش دستباف ایرانی انداختم، پشتی ایرانی هم گذاشتم روش، بالاش هم یه سایه بون از حصیر، که صنایع دستی شمال هست زدم که آفتاب و بارون احتمالی اذیت تون نکنه.
سقف حصیری تختا به شکل شیروونی درست شده که شکل سقف خونه های شمالیه.
یه منقل بزرگ هم گذاشتم وسط تختا که توش آتیش بازی و کباب بازی و خلاصه هرچی که به حرارت مربوط میشه انجام بدیم.
کلی هم زغال کبابی و زغال قلیون هست که میتونید ازشون استفاده کنید.
چندتا کُنده ی درخت خشک هم اون گوشه گذاشتم برای اونایی که مثل خودم عشق آتیشن.روی هر تخت هم کلی کیسه زباله گذاشتم که فردا شب پر شدش رو ازتون تحویل میگیرم.
به طبیعت احترام بذاریم و اذیتش نکنیم.
اینجا هوا عالیه و همزمان با صدای پرنده ها، صدای دریا هم داریم.
فقط اینجا دریاش یه کم تخته سنگ داره که میرید تو آب باید مواظب باشید.
برای شب، چراغ در کار نیست.
میخوایم از تکنولوژی دور بشیم.
به درختا فانوس آویزون کردم، توشونم پر از نفته.
روشنشون میکنیم که شب تاریک نباشه.
آتیش هم که داریم.
شمع هم دارم که هرکی خواست میدم بذاره روی تختش.
قراره شب تا صبح، سیبزمینی بذاریم زیر آتیش بپزیم بخوریم، چای، نسکافه، قهوه، میوه، شیرینی، خلاصه همه چیز هست.
من خوابم میاد و خسته ام و حوصله ندارم هم نداریم.
هرکی از این حرفا بزنه، دست و پاشو میگیریم، شاتالاپ میندازیمش تو دریا خخخ.
راستی روز مادر کِی بود؟
آفرییییین.
امروزه.
روز مادر به همه ی مامانای امروز و مامانای آینده مبارک باشه.
اگه دخترا منتظرن بهشون تبریک بگم الکی منتظر نمونید.
چه طور روز پدر که میشه فقط مال پدراست، ولی روز زن میشه مال دخترا هم هست؟
نخیرم نداریم.
امروز فقط مال خانمایی هست که مامان شدن، یا ازدواج کردن و مامان نشدن هنوز.
دخترا خودشون تو شهریور روز دختر دارن که به وقتش تبریک میگیم خخخ.
یکی به من پناه بده.
کمک.
کمک.
آآآآآخخخخ.
این کفشه زیرش دیگه پاشنه نصب نیست.
پاشنه جوابگو نبوده به جاش لوله گذاشتن خخخ.
انصافاً چه طوری با اینا راه میرید آخه.
حالا بذارید تا دور هم دور آتیش هستیم یه ترانه درباره ی مادر از مهیار فاضلی براتون بذارم.
گوش کنید حالشو ببرید.
خب الآن صبح شده و باید صبحونه بخورید.
دادم براتون از کندو عسل درجه یک آوردن که با کَره و خامه و هرچی که میخواید بزنید به بدن حالشو ببرید.
یه صبحونه ی مقوی.
به جان خودم، به خدا، این عسل تنها عسل خوراکی بوده، و با پراکنندگان شایعه در اعماق دریای خزر برخورد جدی خواهد شد خخخ.
میدم کوسه ها بخورنتونهاااا!
اینجا کوسه هاش آشنا هستن.
خب. تا به ناهار برسیم، میخوام فایل جشنواره ی پژواک رو که قول داده بودم توی قهوه خونم براتون بذارم رو بدم گوش کنید.
اینم فایل جشنواره ی پژواک.
ناهار هم سبزی پلو با ماهی هست که متأسفانه ماهیش از نوع ماهی سفید هست و گذاشتمش لای فویل آلمینیومی و گذاشتمش زیر خاک پخته.
شکمشم پر کردماااااا!.
فقط خیلی تیغ داره که دیگه مجبوریم چهار چنگولی بیفتیم به جونش پاکش کنیم خخخ.
فقط استخونهاش رو دور نریزید که یه هاپو اونجا دم در قهوه خونه برای امنیت بیشتر بستم که بدم بهش بخوره.
خب حالا بعد از ظهر شده و نوبت چیه؟
بله بله بله.
نوبت یه کم تولد بازیه.
خب دیگهههه!
یه کم پررو تشریف دارم برای خودم تولد گرفتم.
الآن یه میز گنده گذاشتم وسط قهوه خونه و روش یه کیک گنده هست که شکل یه لپتاپ گنده هست و روی مونیتورش نوشته: محله ی نابینایان.
شمعها رو هم که یه شمع عدد دو و یه شمع عدد شش هست رو با هم میذارم روش که میشه بیست و شش.
آره دیگهههههه بابام جان.
بیست و شش سالمون شد پیر شدیم رفت.
به خدا ناراحت میشم.
تو رو خدا نه.
این کارا چیه؟
آخه من که برای کادو تولد نگرفتم خخخ.
تنقلات از نوع چیپس و پفک و میوه و آجیل و و و همه چی هست.
خلاصه از خودتون پذیرایی کنید.
خب حالا بریم سراغ فوت کردن شمعا.
وایستید وایستید.
هولم نکنید.
خب میریم که داشته باشیم.
یک، دووووووو، سهههههه. فووووووووووت.
خواهش میکنم، خواهش میکنم اینقدر خودتون رو اذیت نکنید،خخخ.
خب دیگه.
حالا یه آدم زرنگ از بین خانمها بلند بشه بیاد این کیک رو بِبُره بین همه تقسیم کنه.
چای هم رو آتیشه.
یه زرنگ دیگه هم بره چای بریزه.
البته تا کیک بریده نشده یه چندتا عکس هم بیایید با هم باهاش بگیریم.
چیلیک، چیلیک، قژژژ، قوژژژژ.
دیگه هر دوربین یه صدا میده خب چه میدونم خخخ.
خب دیگه کم کم بریم سراغ شام.
یه میرزا قاسمی توپ، که بادمجونش رو روی آتیش کباب کردیم، با سیر فراوون بهتون میدم که تا صبح توی اتوبوس توی سر خودتون بزنید خخخ.
نترسید بابا.
کلی آدامس اکالیپتوس گرفتم بعدش بهتون میدم که دهنتون بوی سیر نده.
خلاصه توی این بیست و چهار ساعت بهتون بد نگذره.
هرکی هم تنبلی کنه جاش کف دریاست خخخ.
دیگه بریم توی کامنتا دور هم باشیم.
ببخشید طولانی شد.
همگی خوش اومدید.

۱,۳۱۱ دیدگاه دربارهٔ «تولد، جشن روز مادر، جشنواره ی پژواک، همه و همه در قهوه خانه ی دوازدهم»

سلام
قلم در دستان کوچکم می لغزد و بر روی صفحه سپید زندگی
گلواژه عشق را ترسیم میکند و تو میخوانی …
آنگاه که طوفان زندگی تردی ساقه ام را میشکند نگاه تو
پشتوانه ی روییدنم است .
و لحظه ای که در آن سکوت بلندترین فریادهاست جسم خسته ام
تشنه قطره ای محبت غوطه ور در مرداب زندگی تو را میجوید و
دل این جایگاه عشق برای تو میتپد …
به راستی که تو آن ساقه نیایش سبزی که در بی پناهیم
میگردی و با بارانی از نوازش به ساقه وجودم طراوتی دوباره
میبخشی …
و من چه قدر کوچیکم برای
ستودنت
شهروزم،تولدت مبارک…

خوب من ای مادر محبوب من
ای پناه لحظه های سخت من
ای تو مادر؛مادر زیبای من
ای نگاهت نغمه ساز روح من
بی تو تامرز جنون تنها شدم
بی تو در دیوانگی ها گم شدم
بی تو سخت است زندگی در این جهان
کاش میشد باتو باشم در جنان
کاش میشد بازگردی پیش من
گیریٍم بازهم در آغوش و تن
دست برسرکشی نازم کنی
اشک غم از گونه ها پاکم کنی
مادر اینجا هرچه هست بدبختی است
غم فقط یک گوشه از تنهایی است
غم فقط یک سایه از بی مادریست
غم فقط یک لحظه از بی مادریست

مادرم روهت شاد

سورپریز بابا این بود سورپرایدت خخخ
منو بگو گفتم قراره منو برق بگیره . فکر کردم سورو ازین بساطاس خخخ
راستی کامنت قرائن و امارات کجاس ؟؟؟من دیدم تو راهه

به زندگی فکر کن!
ولی برای زندگی غصه نخور دیدن حقیقت است ولی درست دیدن فضیلت”ادب خرجی ندارد ولی همه چیز را میخرد. زندگی معلم بی رحمیست که اول امتحان میکند بعد درس میدهد
با شروع هرصبح فکر کن تازه به دنیا اومدی مهربان باش و دوست بدارشاید که فردایی نباشد..
وشاید فر دایی باشد!
اما عزیزی نباشد…

و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آفرینش

و چه اندازه عجیب است روز ابتدای بودن

و چه اندازه شیرین است امروز ، روز میلادت ، روزی که تو آغاز شدی

میلادت مبارک

طاها و شبو شور سلام. تولدت هم مبارک پسرم. از تو چه پنهوون دوست داشتم برات پست تولد بزنم ولی خب الکی یعنی ترسیدم و نزدم خخخ

سلام عزیزانم …این منم پرواز …هععععععی اگه الان اینجام ب این خاطره که یکی تهدیدم کرده به اسید پاشی …
هعععععی میپرسین کی ؟؟؟آره
همین که الان قهوه دار هستش …
بهم زنگ زد
گف اگه نیای اول از محله پرتت میکنم بیرون …
بعدش میام جلو دانشگاتون اسید میپاشم تو صورتت
قاتل …
چطور تونستی
سفاک

وااااای.
این قرائن و امارات کی بود این وسط خخخ.
چه متن عشقولانه ای هم نوشته.
قرائن عزیزم، از لطف بیکرانت، و از این که این کمترین رو لایق خودت میدونی ازت ممنونم.
بابا من به خدا بیگنااااهم خخخ.

دکی شکست عشقی خورده ی خودمون چه طوره؟
رعد، عمو چشمه میخواست پست بزنه که بهش گفتم قهوه خونه میزنم.
به هر حال مرسی.
طاها باز هم ممنون.
راستی رعد از تبریکت ممنون.

وای پدر…
تو هم هستی
؟؟؟چقد پیر و شکسته شدی …
قامتت چرا خم شده
..تقصیرِ این ناخلف معتاد
شهروزه آره…
عامل ننگ خانوادس …
اگه همون روز ک ب دنیا اومد ب حرف پسر بزرگوارت پرواز می
گوشیدی و این رو میذاشتی سر راه
حالا انقد باعث اذیتتت نمیشد
…من از آر آر بیخبرم
لابد اونم این ب راه خلاف کشونده

شهروز نشنوم اسم مجگان اینجا بیاد …هععععععععی دو نصفت میکنم ..نصفتو میرفستم سمت پدر معنویت جناب رعد ..نصف دیگتم پست میکنم منزل جناب حسینی …….

تا اونجایی که یادمه تو ته تغاری بودی پرواز . خخخخ اتفاقاً صد سال ساکتی که پسر بزرگم بود میگفت تورو برفوشم و با پول فروشت براش کتوب متوب بگیرم خخخخ

واااااای ..شهروز تو هم یادته جوهر لیمو …
این بابایِ عیاشمون ک همه پولاشو میداد …هعععععععی
بیخیال ..چقد میرفتم از جیبش پول کش میرفتم …هعععععععععی یادش ب خعر

وای پسر مسرا آبرومو نبرید ؛ دعوا نکنید که ونوسیا بعداً میان میبینن تو محله چه خبر بوده . پس بخاطر ریش سفیدم آبروداری کنید خخخ این تن بمیره کمتر پته مته های همو بریزید رو آب.
طاها تو هم به جای شعر خوندن بیا ایندو رو از هم جدا کن خخخخ

سلاااااااام چطور مطورید هم محله ای ها.
من برم تو دریا تنی به آب بزنم و بیام.
به به چه هوایی. داداش شهروز تولدت مبارک. آقا قبول نیست بهم کیک نرسید. من کیک میخام.
راستی روز مادر رو به تمام مادرا و خانما تبریک میگم.

بوق بوق بوق ..
کاری نکن اینجا بوق بزنم ….
امیدوارم منظورمو متوجه شده باشی ….
اینو با شهروزم…
بعدش پدر اگه یه پسر داشته باشی ک آبرویی برات باشه اون منم
حالا میخوای منم برفوشی ک بر ننگهای وجودیت اضاف نمایییی
اوکی من حرفی ندارم
هزار پدر چون تو له له میزنند برای داشتن من
الان یکیشونو بگم بیاد
بگم ؟؟
بگم ؟؟؟

میگم دکی بیا این یه روزو با هم دوست باشیم اوکی؟
رعد، بابا ما اگه استخون همو بخوریم گوشت همو دور نمیندازیم خخخ.
امید داداش خیلی مخلصیم.
کیک هست به همه میرسه خیالت تخت.
بپا دریا سنگ زیاد داره.

الهی شهروز قربونت بره طاها
تو هم هستی
؟؟؟اصن انقدر درگیرم کامنتا رو نخوندم
خوبی گلم ؟؟؟
شهروز بدو سی دس کله پاچه واس آقا طاها بیار یالا

سلام شهروز جان. داداش گلم تولدت مبارک امیدوارم ۹۹۹ سال زنده باشی. البته از اون زنده ی زرنگها! باز هم تولدت مبارک. من اهل قهوه خونه نیستم و فقط اومدم تولد داداش گل رو تبریک بگم.

رعععععععد …اگه میخوای پدر من باشی باس دکدر شی …
هععععععععی …من روم نمیشه به همکلاسیام بگم بابام از عهد پارینه سنگی اومده سوات موات هم ندارههههههه
…پدر جدیدم دکتر هس

سلام شهروز،
در سپیده دم عشق کسی متولد شد که صدایش آرام تر از نسیم
نگاهش زیباتر از خورشید / دلش پاک تر از آسمان و قلبش زلال تر از آب
و آن تو بودی بهانه قشنگ برای زندگی …
با هفتا آسمون پر از گل یاس و میخک
با صد تا دریا پر از عشق و اشتیاق و پولک
یه قلب عاشق با یه احساس بی قرار و کوچک
فقط میخواد بهت بگه تولدت مبارک.

شکلک جیغان جیییییغااان،هورااااآاااآاااآاااا،شهروزی هم تولد تو و بهت تبریک میگم و هم روز مادر رو به همه مامانای دنیا تبریک میگم،هوهوهوهوه،یهووووٱوووٱووو،امیدوارم که هرچی که از خدا بخوایی خدا بهت بده.شکلک بپربپر،شکلک هورااااآاااایییی

سلام ملیسا.
خوش اومدی.
وای اینا همه مال من بوووود؟
چه مهم شدم یه دفه خخخ.
مرسی از لطفت.
فقط بپر بپر میکنی به این شاخه ماخه ها نگیره سر و کله ات زخمی بشه خخخ.

سلاااااااااااااااام رعد عزیزم,عیدت مبارک قربونت برم الهی,از راه دور میبوسمت,فداااااااااااااااااااااااااااااییییییییییییییییییی داریییییییییییییییی!

میگم شبور میدونستی مردای فروردینی خیلی خانواده دوست و اهل زندگی هستن؟؟؟
داداشم فروردینیه . زن که گرفت به به ….خوشم میاد بدون اجازه ی زنش نیمه بازدمی هم نه میکشه نه میده بیرون . حبس میکنه نفسشو تا خانومش بگه بکش نفس . واقعً خیلی خووبه

پدر جدیدم ..بذار بت بگم …
یه آقای حدودا ۵۴ ساله
دندانپزشک ..
ساکن آمریکا …
اصولا کت و شلوار و کراوات میپوشه
قدرِ من هم به عنوانِ پسر دکدرش میدونه
۶ ماه اونوره ۶ ماه این طرف….
خیلی با کلاسه …

ای وااااااااااااایییییییییییییییی آقا شهروز,شرمنده دیر متوجه شدم,تولدتون مباااااااااااااااااااااااااااارک! چه روز قشنگیه امروووووووووووووووووووز!

راااستی روز مادر به همه ی مامانا تبریییییییک میگم
به خصوص
به خصوص مامان خودم
خییییییلیییی دوستش دارم,
شهروز جدی جدی تولدت هست امروز ؟

سلام شهروز جان
تولدت مبارک.
امیدوارم صد سال زنده باشی و در کنار بیب بیب بییییییییییییییییب
آقا برو کنار مگه نیمیبینی چراااااااااغ قرمزه …چرا هی بوق میزنی خوووووو………
عهههههههههههههه
…ببخشید
چی داشتم میگفدم….
آره میفرمودم ک در کنار بیب بیب بیبیبیب …سالهایی سرشار از موفقیت داشته باشی
بیبببببببببب

خب برو پیش پدر جدیدت . چیزی که ریخته تو این محل پسر قدر شناسه خخخخ
پول دوست و ظاهربین هم نیستند . به فکر مادیات و رتبه ومقام هم که اصلً

اگر میشد تمام شهر را به مناسبت میلادت اذین میبستم….

اگر میشد روز میلادت را در تقویم ها روز تعطیل ثبت میکردم تا همه بدانند که زمینی شدن تو واقعه عظیمی ست و همه جا باید تعطیل باشد به خاطر آمدنت…

اگر میشد خیلی کارها برایت میکردم اما دریغ…

پس آذین بندی دلم و تعطیلی دنیای مرا به یمن میلادت قبول کن و تبریک

عاشقانه ام را پذیرا باش. تولد تو طلوع عشق ست برای قلب بی قرارم…

۲۱ فروردین سالروز تولدت مبارک عشق من

واااااااااای بهم گف جناب دکتر
الهی پدر دندون پزشکم قربون اون حرف زدنتتتتت
غلط کردم پدر
خودم کنیزیتو میکنم
یه بار دیگه میشه بگی جناب دکتر ….

خب دیگه فری خوابش میاااااااااااااااااااااااااااد,فعلا باییییییییییییییییییی باااااااااااااااااااااییییییییییییییییییییییییییییی!

شبشور این پدر جدیدمه
اولا ک من دندونام خعلیم سالمه
در ثانی اگه هم مشکلی داشته باشه معلومه ک در زمان این پدر بیلیاقت رعد بزرگ به این روز افتادن ..
هعععی

ملوسم خوبم . ولی دوست دارم خوبتر ازین باشم.
راستی عباااااس سلام . تو همووون پسر خوبی بودی که دبیرستان درس میخوندی ؟؟

خانوم کاظمیان پریسیما مجتبی آریا زهره مهدی قادری بانو پریسا مهدیه زهرا جهت یاب زینبی و هادی عباسی کجااااییید ؟؟؟؟

طاها …انصافا این عشقته ؟؟؟؟
هععععععی چی داره آخه
قیافه ک نداره
چشم ک نداره
وااااای صدا هم ک //….
هععععععععی …فقط یه برادر داره ک دکتره اونم منم

تولد,,تولد,,تولد,,توللدت مبااارک
مبااارک,مباارک,توللللدددددتتتتت مممممبببببااااآآآآااااارکککک
انشا الاه به هرچی که دلت میخاد برسی عزیزم

هادی …هدی …..کجایییییییییییییید …
هاااااااااااااااادی
هدی …رعد منتظره خو بیاییید
سلاام .شهروزم آقباباس …خخخخخخخخخخخخخ
بیا رعد بهم افتخار کن لدفن ببین چی شعری گفدم

راستی شبو شور چرا یه عده دیگه تو محله نیستن مثل هادی مثل مرضیه مثل محمد حواد همایون نثار و پسر بزرگم صدسال ساکتی ؟؟؟؟ اینا کجا هستن ؟؟؟
اگه من بمیرم شک دارم کسی سراغمو بگیره خخخ

وااااای شهشیر …چطور نمیدونی ..من با چشم سِر میبینم نه با چشم سَر …
تو مو میبینی و من پیچشِ مو
تو ابرو من اشارتهایِ ابرو
مواظب رفتارات باش
تو محله خانواده رد میشه

هعععععععععی خو رعد …اونا رو که جرات نداره تهدید ب اسید پاشی کنه مث من فلک زده ی نابینایِ دور از خانواده …هعی

شبو شور سؤال اولو خودم بپرسم خخخ
وقتی توی صندلی داغت اون سؤالای کیهانیو ازت پرسیدم چقدر فحش نثارم کردی ؟؟؟

دکی ببین، با مدیر جماعت نباید کلکل کنی.
از ما گفتن بود.
رعد من فقط چون میخواستم برای سفرم آماده بشم ولی تو نذاشتی، یه کم کلافه شدم.
ولی من هیچ وقت به کسی فحش محش نمیدم.
به خصوص که هواشناس اعتراف کرد که باهات همدست بوده.

ببین چی میگم آقا پسر میز ندیده ی تازه مدیر خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خوابم میاد
میفهمیخستم سیاه …
من باس برم لالاااااااااااااااا
ای سمیرا بری زیر کامیون ۲۳ چرخ الهی ….
هوااااااااااااااااااااااااااااتو کردم
هععععععععععی
بیاااااااااااااااااااااااااااا دوری کنیم از هَََََََََََم ووو
بیاااااااااااااااااااااااااااععععععععععععععععع.
تنها بشیم کم کم
هععععععععععی بیاااااااااآآآآآآآآآآآاععععععععععع با من تو بد تر شوُُُُُُُُ
بیااااااااااااااااااااااااااااعااااااااااااععععععععععععع
از من تو رد شوُُُُُُُُُُُُُُُُُُ

شبو شور البته ایدش با من بود و ازش خواستم کمی سؤالارو تخصصی کنه خخخ
من حتی یک در صد هم فکر نمی کردم که بخوای جواب بدی و الا این کارو نمی کردم.
اگه یکی این کارو با من بکنه من که اصلً جواب نمیدم .خخخ
خدایییش منو حلال کن . واقعً اونموقع نمیدونستم چی به چیه

شبو شور یه سؤال دیگه ؟؟؟
من شنیده بودم که تو کمی مستبد و دیکتاتوری .
آخه چرا در مورد تو اینحوری فکر میکنن ؟؟؟ به نظر من تو خیلی مهربون و روشن فکری اصلنم دیکتاتور نیستی .دموکرات دموکراتی

مردان متولد فروردین ماه

مردی است رک و راست ، تند و آتشین مزاج و پر حرارت، عاشق پیشه، حادثه جو، حسود، پرتوقع و ریاست طلب که دوست دارد رهبر و فرمانده باشد . آیا روح این مرد و باطن مخفی او را می شناسید.

منجمین، مرد متولد این برج را با جملات جالبی توصیف کرده اند. ( رعد وبرق، مشعل پرنده، منبع نیروهای صادق و رک و راست) او برای زن می تواند یک آن بسیار هیجان انگیز و گرم و ایده آل باشدو یک آن دیگر سرد و یخ و بی تفاوت وگریزان.

اگر در جستجوی یک مرد سربراه ، همیشه یکنواخت، و صد درصد مطمئن و امن و امان هستید، او را به همسری انتخاب نکنید. اما اگر طالب فقط عشق و هیجان هستید، او بهترین مرد دنیاست.

او می تواند مدتی شمارا غرق در شوق و حرارت بکند و بعد در یک لحظه مثل یک تکه یخ سرد و خاموش بشود. در لحظه ای که در اوج هیجان است ، اگر حرفی بزنید و یا کاری بکنید که مطابق میلش نباشد ، آنگاه درست مثل چراغی که کلیدش زده بشود ، فورا خاموش می شود. او با ملاحظه کاری و محافظه کاری میانه خوبی ندارد . شجاع و با اعتماد به نفس است. همیشه جلوتر از دیگران می تازد و حتی گاهی از امکانات خود نیز قدم فراتر می گذارد . مرد متولد برج حمل یک موجود مملو از انرژی و عقاید سازنده است . باری بعضی اوقات کارکردن را او می تواند مشکل باشد اما بدون شک بسیار مفید است.

او هرگز به گذشته فکر نمی کند، رفتار و قیافه ظاهری اش جوانتر از سنش به نظر می رسد اگر چه از بسیاری جهات خوش آیند است اما گاهی موجب می شود که نسبت به سنش قدری جوانتر جلوه کند و این حالت تا وقتی که پا به سن بگذارد، در وی باقی می ماند. او با این دست و آن دست کردن و ذره ذره جلو رفتن جدا مخالف است و پیوسته مایل است که یک قدم از دیگران جلوتر بدود. او می تواند منبع سخاوت و بخشندگی باشد و پول ، وقت، احساسات و امکاناتش را در بست در اختیار دیگران ، حتی کسانی که ایشان را خوب نمی شناسد، بگذارد ، ولی اگر خواسته اش برآورده نشود ، و یا با کسانی که دوست ندارد مواجه بشود، یا مجبور بشود با عده ای آدم منفی باف کار کند، به موجود دیوانه کننده ای بی پروا، بدون انعطاف ، خشن، یکدنده و متوقع تبدیل خواهد شد.

اگر عاشق بشود! وقتی عاشق می شود ، گویی یک شیرین و فرهاد جدید به دنیا آمده است. او چنان غرق اوهام عاشقانه می گردد که گویی در تمام کره زمین فقط او معشو قه اش حق زندگی دارد. او در نهاد خود ایمان دارد که عشقش تنها عشق حقیقی است که از بدو پیدایش به وجود آمده است. اگر این عشق بشکند ، با تمام نیرو و با استفاده از کلیه امکانات سعی می کند قطعات آن را برچیند و دوباره به هم پیوند دهد تا شاید آب رفته دوباره به جوی برگردد، و اگر بار اول موفق نشد، دوباره کوشش به خرج می دهد. مرد متولد برج قوچ در عشق خود واقعا پا بر جاست مگر اینکه طرفش متولد طرفش متولد برج عقرب آبان باشد. او نسبت به امور عاطفی و احساسی چنان ایده آل است که در هر عشقی میخواهد مولف یک کتاب عاشقانه باشد و در یک کتاب پرشور عاشقانه رفتاری متعادل و میانه وجود ندارد ، هر چه هست شوریدگی و دیوانگی است.

در برخورد با معشوقه اگر چه به طور کلی آدم آرامی است، اما این آرامش نباید شما را خام کند، مخصوصا اگر در دهه اول این ماه به دنیا آمده باشد او زیاد حرف نمی زند ، خیلی تظاهر نمی کند و شاید حتی نتواند مرد عاشق پیشه ای جلوه کند اما اگر می توانستید به داخل قلب و مغزش رسوخ کنید ، با کمال تعجب می دیدید که روی توده ای آتش ریخته شده است. او در هر کاری مخصوصا کار عشق بدون شک یکی از جدی ترین ، صمیمی ترین و خشن ترین افراد روزگار است.

به احتمال قوی هیچ یک از متولدین برج دوازده گانه سال به اندازه متولد برج فروردین نمی توانند در عشق پابرجا باشند. صداقت او مانع از گمراهی شما می گردد و طبیعت ایده آل او عشق را همیشه شکوفا وآتشین نگاه می دارد . اما امان از روزی که کتاب عشق برای او یکنواخت نشود و طوفان آرام بگیرد ، او به سهولت با سرد شدن آتش عشق به جستجوی یک شیرین دوم، سوم، چهارم و حتی هزارم می رود. از آنجا که در کار عشق ، مثل بقیه امور زندگی ، پاکباز و صادق و هیجان پرست است ، اگر عکس العمل معشوقه چنانکه باید و شاید گرم و طوفانی نباشد و این توهم را در وی به وجود بیاورد که بر غم کوشش هایی که به خرج می دهد ، نمی تواند به مقصود خود که بر خورداری کامل از یک عشق است برسد، در عرض مدت کوتاهی تغییر عقیده می دهد و مرغ دلش به بام دیگر پر می کشد.

در زناشوئی چگونه شوهری است؟ در زندگی زنا شوئی پایبند اصولی است که اگر نادیده گرفته بشوند، مانند خوره جانش را می خورد ، او گاهی به راستی میل ندارد زنش را دائما در حال آرا یش کردن ، رنگ کردن مو ببیند. او را هرگز به حریم اتاقی که مخصوص آرایش ونظافت است راه ندهید. اگر شوهر یک زنی متولد فروردین ماه بود ، باید جدا مواظب باشد کارهایی از قبیل گذاشتن پاها به روی میز و جویدن آدامس به هنگام تماشای تلویزیون ، و سایر حرکات جلف وسبک انجام ندهد. او را به جزئیات زندگی کاملا خصوصی خود مثل دعوای با مادرتان ، یا گذاشتن پماد به روی زخم روی کمرتان و از قبیل مسائل شخصی آشنا نکنید. وقتی او منزل می آید، دلش می خواهد زنش را شاد و خندان با بوی عطری که دوست دارد ، ببیند. مبادا جمله و کلمه ای دل آزار حواله او بدهید. زیرا برایش دیوانه کننده خواهد بود . اگر متوجه بشود که این میل و خواسته اش هیچ احساسی را در همسرش برنمی انگیزد ، در چنین مواردی ابتدا سخت دل شکسته میشود ، بعد دستخوش عصبانیت می گردد و آن وقت به جستجوی زن دیگری می پردازد که همانند خودش در نشان دادن احساساتش صادق باشد . از نظر او این کار به هیچ وجه خیانت محسوب نمی شود. او خود را گناهکار نمی داند ، از نظر او زن بی احساس اوست که خیانت کرده است، او خیال می کرد که زنش موجودی است دوست داشتنی و گرم و صمیمی در حالی که اکنون می بیند تمام افکارش پوچ و بیهوده از آب در آمده است. او به طور طبیعی قادر به تحمل زن شلخته ، بی احساس ، کم هوش، بد لباس و نامرتب نیست و در مقابل این ناملایمات شدیدا از خود عکس العمل نشان می دهد . در مقابل اگر زن یک چنین مردی به خواسته اش توجه کند، می تواند مطمئن باشد که او با بزرگواری تمام زن های دیگر را در دنیا نادیده می گیرد .
قلب متولد فروردین ماه فقط یک اتاق برای یک زن دارد ( مگر اینکه والدینش هر دو متولد ماه جوزا «خرداد» باشند.) او خیلی قبل از آنکه به همسرش خیانت کند، از او فاصله می گیرد و از وی دلسرد می گردد و قبل از اتفاق این واقعه به شکلهای مختلف به مبارزه برای نجات عشق خود می پردازد. متولد برج حمل از زن خجول، ملالت آور، و منفی باف متنفر است. زنش باید او را متقاعد بکند که از همه بهتر و برتر است و اگر توانست این فکر را در او به وجود بیاورد، می تواند به وفاداری اش ایمان پیدا کند ، این کاری است که آزمایشش برای هر زنی که شوهرش متولد فروردین است ، بسیار جالب و دل انگیز خواهد بود. او در عین حال که ایده آل است، به حقایق نیز توجه شدید دارد، از اقرار به اشتباه شدیداً اجتناب می نماید.

خب شبو شور امیدوارم از ته دل منو ببخشی . یه نفر دیگه هم باید منو حلال کنه .اونم کسی نیست جز س _د . اگه اونم منو حلال کنه خیالم راحته که کسی تو این سایت حقی به گردنم نداره

خب رعد این عده دقیقً کیا هستن که بدونم چی باید جوابتو بدم.
من همیشه سعی کردم به همه احترام بذارم.
تا حد امکان هم نظر همه رو لحاظ کردم.
حالا چه قدر تو این کار موفق بودم دیگه باید بقیه قضاوت کنن که ظاهرً خیلی شرایط آب و هوا مساعد نیست خخخ.

یک عمر گذشته
از رفتنِ تو …
دارم امیدِ …
برگشتنِ تو …
حرفاتُ دایم !!!!
یادم میارم ….
دیوونه میشم !!! بی تو !!! آرامش ندارم ….

روزامُ با تو!!!!
یادم نرفته …
کم داشتمت تو !!!
هر روزِ هفته …
یه عمرِ تنهااااام
اما هنوزم…
یادت میفتم
دایم از تب میسوزم !!!!

هر جا که هستی باش
این قصه مون ای کاش
پایانِ شیرینی آخرش داشت….
هر جا که رفتی باش !!!
تصمیمِ تو ای کاش
اینجا منو
تنها نمیذاشت .!!!!

بگذار روز زن ارزانی مردانی باشد
که تقویم را هم مردانه نوشتند
وقتی جنسیت
حتی در تقویم هم
محور تمام تقسیم بندی ها شده است..
دموکراسی به همین آسانی از اعتبار می افتد
آنقدر که
پیش از آنکه آدم خطاب شوی،
هنوز زن حساب می شوی..
آن زمان که تناقض را به جان شخصیتت می اندازند
تا هویت ات را گم کنی
و حتی از پس تعریفش هم
بر نیایی.. “حقی” که
به جای حقدار، تنها به خورد تریبون ها می دهند..
تا
تمام حرف هایی که به گوشت آشنا، می رسد

تشابه اسمی داشته باشد

با حقوقی که از زنانگی ات، سلب کردند..
گوشت را بدهکار این حرف ها نکن

و زیر بار این تفکیک ها نرو

اینجا مردانگی ها آنقدر مدرن هستند
که خدا و جهان و تقویم و… حتی خود زن،

آری خود زن را هم مردانه تعریف می کنند..

بگذار روز زن، ارزانی مردانی باشد که..

می دانی..!

این نوشته هم از پسش بر نیامد

وقتی مردانه نوشتم و زنانه خواندی…

رعد به هر حال من رفتارم همیشه متعادل بوده.
نگران سعید هم نباش.
چیزیی از کسی به دل نمیگیره.
برخلاف ظاهر نسبتً خشکش خیلی با معرفته.
فقط یه کم احساساتش رو بروز نمیده.

من که دیر اومدم جا همه خالی داشتم توی پلی روم یه اسکوپای سخت تیمی بازی میکردم، حریفام ۱۲ بودند من ۳، یوهو من خودمو کشیدم بالا کووووولاک کردم و ایولللللل برنده شدم یوووهوووو!

خوش آمدی مسافر سرزمین “رویاهای شیرین”
خواهشمند است در بستر بالش خود ارام باشید
تا لحظاتی دیگر اماده پرواز خواهیم شد
تا صبح فردا سفر خوبی برای شما آرزومندیم
(خلبان خطوط هوایی “رویا”) !
شب خوش . . .

برایِ پدر و مادرم !!!

شاید از دلسوزیات جا خورده باشم !!!
شاید برات !!!صدامُ بالا برده باشم …
ببخش همیشه !!!واسه تو !!!
باعثِ دردم …
من آرزوهاتُ برآورده نکردم …
نپرس چرا ؟؟؟
چشمایِ من ؟؟؟
از درد !!!تاره ؟؟؟
من انتخابام با بقیه فرق داره ….!!!
نگرد پیِ چیزایِ عادی تو وجودم
!!!!!@#
من پسرِ یاغی و مغرورِ تو بودم …!!!
گوشه ی پیرهنِ تو قایم میشدم زود …
دامنِ تو !!!!پاک ترین بالشِ من بود …
هنوز پا به پام میای با بیقراری .
.
به روت نمیاری که زانو درد داری ….
زندگیتُ دادی نداری ادعاشم !!!
هیچوقت نتونستم مثلِ تو خوب باشم …
مثلِ تو حرفِ سرنوشتُ بپذیرم ..
بدیِ دیگرانُ نادیده بگیرم …!!!!

ترانه ای زیبا از مونا برزویی ….
من دوست دارم بگم :
زندگیتو دادی .نداری ادعاشم!!!!
کاشکی میتونستم مثلِ تو خوب باشم …
مثلِ تو حرفِ سرنوشتُ بپذیرم ….
غمِ نابینایی رو ..نادیده بگیرم….
روز مادر و پیشاپیش !روزِ پدر مبارک

شبا ۹۹ درصد مغزم موافقه بخابم
اما اون یک درصد باقیمونده میگه :
بیا درمورد اینکه چرا پنگوئنا زانو ندارن فکر کن

سلام به شهروز عزیزم. خوبی؟
وااااییی. چقدر پر حرارتی تو. یکم برو اونورتر بابا.
میگم شهروزی. جوون موندیا. کمتر از سنت نشون میدی. خخخ
یه سؤال دیگه؟
تو مامان بابات جفتشون واسه خرداد ماه هستن آیا؟
آخه تو دو نفر رو تو اتاق قلبت راه دادی. خخخخ
البته این دو تا بر اساس آمار رسمی هستن که خودت منتشر کردی.
یکیش که مرجان بود. یکیش هم همون قرائن و امارات که در بالا کامنت گذاشته.
پرواااااز. ۵ میلیون میگیرم نام قرائن و امارات رو افشا میکنم.
داشتم میگفتم. این دوتا بر اساس آمار رسمی هست که خودت گفتی. حالا خدا میدونه این قلب تو چند تا اتاق و پستو داره. ههههه
خب حالا از شوخی گذشته، اول تولدتو بهت تبریک میگم و ایشالا دیگه تو ۲۶ سالگی هم ازدواج کنی، هم کار پیدا کنی، و هم بچه دار بشی.
همش تو همین ۲۶ سالگی هاااا. امتحان کن میشه. خیالت راحت.
خلاصه امیدوارم هر اتفاقی که خودت دوست داری در این سال واست بیفته.
دیگه. جونم واست بگه که امروز نگران بارون تو سی سنگان نباش.
از دمه صبح تا ظهر یکم هوا ابری میشه. اما ابراش از نوع بارشی نیست.
بیشینه و کمینه دمای هوای امروز سی سنگان هم بین ۲۲ و ۱۲ درجه در نوسان هستش. رطوبت هم تا ۷۵ درصد پیش میره.
دیگه. روز مادر و زن رو به همه ی مامانای ایران زمین و همسر خودم تبریک میگم.
دیگه. فعلا برم، عصر که تولد شروع شد دوباره میام و کادو شهروز رو هم همون موقع میارم.
پس فعلا.
به قول قرائن و امارات. بای بایییی یییی یییی یییییی یییی ییییی یییییی، یییی ووووو ووووو وووووووو ووووو، وووو، ،، ووووو، وووووووو، ،،ووووو
هووووراااااا
راستی. یکم گَز بزن روشن بشی. میدونم عاااااشق گَزی. خخخخ

امیر جان سلام
ده میلون میگیرم نوم قراین و امارات رو افشا نمیکنم …
۵ تاش واسه قراین تو ..۵ تاشم واسه امارات شمشیر …
معادله ی عادلاانه ای هس نه ؟؟؟؟؟؟؟
کجا پولا رو میدین بهم ؟؟؟؟
شبتون شونیز
وقت لالاس دیگه

سلام امیر.
ببین به کاهدون زدی.
دکی اسمشو میدونه خخخ.
ولی بابت تبریک ممنون.
حالا شاید بشه کار پیدا کنم و ازدواج کنم.
ولی بچه دیگه تو مایکروفر هم بذارم تا آخر سال نمیرسه خخخ.
ببین آدم یه رفیق هواشناس داشته باشه به درد همین وقتا میخوره هااااا!
روز زن رو به مادرت و مادرها و چیچیت تبریک میگی؟
چی؟
همسرت؟
یعنی آره؟
یعنی داری اعتراف میکنی؟
بچه ها شاهد باشید که خودش گفتهااااا!

خوب من که دست تنها شدم، ایول، برم یه قلیون آخری رو بکشم تا بقیش بره برای فردا، قلقلقلقلقلقلقللقلقلقلقلقل، ای وآآآآآآآآی، شکلک پخش کردن ظقال قلیون، حالا تیکه تیکه میشم، شهروووووز، ببخشید، دستم خورد بهش ریخت، حالا چیزی نشد که، هیچی آتیش نگرفت؛ فقط فرش سوخت خخخ

مهدی ما هنوز بیداریم.
راستی بیا این سیبزمینی رو بزن روشن شی.
دکی پونزده میگیرم فیلمتو پخش نکنم خخخ.
طاها انصافً دلیلشو فهمیدی بهم بگو مردم از کنجکاوی خخخ.

قاضی: چرا دست کردی تو جیب این آقا
طرف میگه: جناب قاضی خیال کردم جیب خودمه
قاضی: پس چرا پول هاش رو برداشتی
طرف میگه: یعنی اختیار جیب خودم رو هم ندارم.
قاضی: |:
من: |:
طرف: |:
والااااااااااااااااااا

سلام بر همه دوستان خصوصا شهروز گرامی
شهروز خان تولدت هزار هزار بار مبارک انشاءالله ۱۰۰۰سال عمر کنی شایدم ۱۰۰۰برابرش تمام آرزوهای خوب را یکجا به حسابت واریز می کنم اون کیکت فقط شنیداری هست یا لمسش هم میتونیم بکنیم.خخخخخخخخ
بعد روز مادر بر تمام مادران سایت در درجه اول و تمام مادران ایران مبارک و فرخنده و شاد امیدوارم آنها هم در تحویل دادن فرزندانی صالح به اجتماع موفق باشند من که از طریق همین سایت بر دستانشان بوسه قدردانی میزنم همگی موفق باشید و باشند.

آقا کیکش خیلی گنده هستش: شمردمش ۲۶ تا خامه روش بود! شمع رو من بلد نیستم فوت کنم: یعنی با قلیون اشتباه میگیرمش! حالا فردا فوتش میکنم یه جوری: حالا نصف شبی چشام که نمیبینه هیچی مغزم کار نمیکنه میزنم خودمو میسوزونم فضای سبز به این قشنگی رو هم آلوده میکنم خخخ

سلام دوستان اولاً امان از بیکاری
فکر کنم اینجا همون جایی هست که گوش کن قراره اردو بزاره آره مگه نه
من میگم ی گروهی درست کنیم تو اسکایپ چت کنیم بعد بیاریم اینجا بزاریم بهتره
به هر حال بیکاریه چه کار میشه کرد
آها راستی یادم رفت روز زن رو به همه ی خانمهای نابینامون تبریک بگم
عید همگی مبارک باشه

سلام صبح به خیر.
وای بچه ها من ماهی شدم! از دیشب رفتم آب بازی الان تبدیل شدم به۱فروند ماهی شور!. فعلا گفتم بیام ببینم سر صبحی کسی تختم رو یعنی چیز ببخشید جام رو نگیره باز برم بازی. خوب دیگه برم ببینم کی ها خوابن آب بپاشم بیدارشون کنم. توی کامنت ها۱چرخ بزنم الان میام.

و روز مادر رو هم به تمام مادران سایت و همه ی مادران کشورم و مخصوصا مادر عزیز و بزرگوار خودم از ته دل تبریک عرض میکنم

خوب حالا میرم سراغ شهروز عزیز خودم شهروز جان تولودت مبارک از خدا واست آرزوی عمر طولانی توام با شاد کامی و سلامتی و برکت را دارم و ب بخش که تو کامنت اول این موزوع را از قلم انداختم

شهروز جان ب بخش که دیر کردم و عقب افتادم چند تا دلیل داشت یکیش عروسی دختر همسایه بود که چون پدرش سه سالی هست که فوت کرده وظیفه ی خودم میدونستم در جشن ازدواجش شرکت کنم

خوب خوب خوب رفتم چرخم رو زدم چپ و راست اینجا رو یاد گرفتم فهمیدم کی کجا خوابیده بتونم راحت اذیتش کنم حالم جا بیاد خوش بگذره بهم و از این چیز ها.
حالا تبریک.
شهروز تولدت مبارک. ببین من متن قشنگ و از این چیز ها ندارم شرمنده. فقط بلدم جیغ بکشم و کف بزنم و بپرم بالا خیست کنم و بگم، بگم؟ بگم؟ بگم:
هرچی آرزوی خوبه مال تو. تولدت مبارک. تمام لحظه های سبز، تمام رویا های سفید، تمام حقیقت های شیرین، تمام پایان های شاد، تمام پریدن های بلند و آبی در تمام عمرت برای تو. امیدوارم امسال به تمام چیز هایی که برای رسیدن بهشون توی جاده زندگی داری لحظه می شماری برسی و سال آینده و سال های آینده برای رسیدن های بالاتر و باز هم بالاتر بپری و باز هم برسی.
خلاصه اینکه تولدت مبارک.

سلام داداش علی. فرصت نشد درست و حسابی واسه دعا هایی که فرمودید واسم کردید تشکر کنم. هرچند هرچی تشکر کنم جبران نمیشه. ممنونم. از خدا سفید ترین جواب ها رو به ندا های دلتون می خوام تا هرگز توی زندگیتون آه نکشید.

بابا داشتم تبریک می گفتم عجبا!
مامان ها روزتون مبارک! شهروز تولدت مبارک! دیگه چی بود؟ یادم نیست ولی تبریک میگم. اینکه ما هستیم، اینجا دور همیم، ۱صبح قشنگی شروع شده که توش می تونیم به سکوت صبحگاهی گوش بدیم و به لبخند زدن و مهربون بودن و شروع های مثبت قشنگ فکر کنیم، بچه ها باور کنید تمام این ها تبریک داره. واسه تمام این ها تبریک میگم. ۱عالمه تبرییییییییییک!

یکی دیگه از دلایل دیر اومدنم نمیدونم تقصیر مرور گرم بود یا سایت در حالی که تا دیروز عصر راحت کامنت میذاشتم وقتی اومدم قهوه خونه کامنت ب نویسم دیدم مثل غریبه ها باید گزینه ی امنیتی حل کنم و دوباره رفتم نام کاربری و پس وردم رو وارد کردم تا حل شد و حالا در خدمتم

سلام پریسا شنیدم گفتی اگه ۱۲ اردو باشه نمیام اما اگه ۲۴ باشه میام حتما بخاطر کادوهای روز معلمه ok‎?‎‎?‎‎?‎‎ ‎خخخ راستی پیشاپیش روز معلم هم مبارک یاد معلمهای عزیز و دلسوز خودم هم بخیر

کادو سیری چند؟ روز معلم رو بیخیال گوش کنی های همراهم۱۰اردیبهشت اینجا گیر هستن مرخصی ندارن من از دیروز دارم گریه می کنم. جدی بچه ها من خیلی دلم می خواد برسم کاش بشه!

۱چیزی بگم؟ بچه ها! شما رو به خدا، به خدا، به خدا، بابا وسط ها کامنت ندید. باور کنید شماره ها به هم می ریزه پیدا کردن نوشته های شما سخت میشه. دارم به این نتیجه می رسم که کامنت های اون وسط ها رو ول کنم دنبالش نگردم. همیشه می گردم پیدا می کنم می خونم چون تمام نوشته های تمام هم محلی ها واسم با ارزشه ولی خداییش بعد از اینهمه که مدیر ها بهمون گفتن و گفتن من دیگه نمی گردم پیدا کنم بخونم. الان خودتون۱نگاهی به شماره ها بندازید ببینید یکی بخواد کامنت های اون وسط رو پیدا کنه باید از بیخ دوباره شروع کنه بخونه بلکه پیدا کنه چی به چی بود یا اینکه از زیر دستش در بره و توی کامنت ها هی بره بالا بیاد پایین. شکلک سرگیجه گرفتم. شکلک همه جا داره می چرخه دور سرم. شکلک دستم رو گرفتم به دسته قلیون شهروز نیفتم من و قلیون و تشکیلاتش ولو شدیم زمین.

خوب بر و بچ من برم یه جلیقه نجات برا خودم بیارم کسی یه وقت پرتم نکنه تو آب من شنا بلد نیستم کورا هم قابل پیشبینی نیستن

روز عاشقان جواهرات، دشمنان گلگیر ماشین، موریانه هاى کارت بانکی، بانیان قرض، عاملان ترافیک، حامیان رنگ و لعاب و پرصداترین موجودات خلقت، بر عموم مظلومان و زحمتکشان عالم “مردان” تسلیت باد!!
شوخی !

شیطونه میگه کامنت ها رو بپرونم صفحه بعد لذت پروازش رو تنهایی ببرم بقیه بیدار که شدن برن صفحه بزنن قبلی ها رو بخونن ببینن هیچی به درد بخور ننوشتم بیان فحشم بدن ها!

اختیار دارید داداش علی. شما کاملا در امنیت هستید از شر های من. کو جرأت جسارت؟ این جناب عدسی حسابش جداست. بهم درس شیطنت داده الان من ارادت شیطنت آمیز دارم خدمتشون اذیتش می کنم. می دونم دلگیر نمیشه از اذیت کردن های من. درسته جناب عدسی؟ جناب عدسی! یوهو! جناب عدسییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی،ییی! بیا تعییدم کن بیا بیاااااااا!

شکلک آب بازی. شکلک آب پاشیدن به تخت های بغلی و بالا سری و پایین تری. شکلک خیس کردن افراد غرق خواب صبحگاهی روی این تخت ها. شکلک خنده های یواشکی زیر جلدی. شکلک یکی وول خورد فحش داد نمی دونم کیه. شکلک فرار.

داداش علی گفتم وسط ها کامنت ندیم یعنی بیاییم روی این هدینگ پاسخ دهید همینجا کامنت هامون رو بنویسیم که طبق شماره ها ردیف بشن. گاهی ما میریم اون وسط ها می نویسیم همه چیز به هم می ریزه. مثلا الان شما کامنت دادید من بیام زیر کامنت شما۱لینک پاسخ به علی سعد الاه خانی هست این لینک رو اینتر بزنم اینجا کامنتم رو بنویسم. اون وقت اگر مثلا کامنت شما کامنت شماره۲۰۳باشه کامنت من میشه۲۰۳.۱و این اوضاع رو خراب می کنه. ولی اگر بیام توی هدینگ پاسخ دهید کامنت بذارم کامنتم بعد از کامنت شما میشه شماره۲۰۴و کسی که بعدا میاد واسه پیدا کردن شماره های فرعی اذیت نمیشه. ببخشیدم من هیچ وقت انتقال دهنده خوبی نبودم و اگر بد و ناقص گفتم معذرت فراوون.

ساده باش؛
اما ساده قضاوت نکن نیمه ی پنهان آدم ها را !

ساده زندگی کن ؛
اما ساده عبور نکن از دنیایی که تنها یکبار تجربه اش می کنی !

ساده لبخند بزن ؛
اما ساده نخند به کسی که عمق معنایش را نمی فهمی !

ساده بازگرد ؛
اما هرگز برنگرد به دنیای او که به زخم زدنت عادت کرده ، حتی اگر شاهرگ حیاتت را در دستانش یافتی !

و به یاد داشته باش ؛
هیچکس ارزش زانو زدن و شکسته شدن ارزش هایت را ندارد !

“گاهی خودت را زندگی کن وشاد باش☀️☀️☀️☀️☀️☀️

کلاً اگه همیشه هم قهوه خونه باشه نابینا بیکاره
البته نه همه ولی خوب دیگه ی دردیه بی درمون
افتاده به جونه هممون

آقای کریمی توی پست هایی مثل پست خودتون که مثلا جواب کامنت من رو می خوایید بدید اتفاقا اون طوری که شما می نویسید خوبه. مثلا من توی پست شما۱کامنتی میدم شما می خوایید به من جواب بدید همین مدلی که تا حالا می نوشتید زیر کامنت من بنویسید من راحت تر جوابم رو پیدا می کنم و شیر توی شیر نمیشه و هر کسی جواب کامنتش رو پیدا می کنه ولی جا هایی مثل اینجا که شلوغه و آخجون چه خوشم میاد از شلوغی، یکی مثل من واسه پیدا کردن نوشته شما باید هی بچرخه و هی بچرخه. از اونجایی که من یکی بسیاااار فضولم و باید بدونم کی چی گفته، شکلک شوخی، دلم نمی خواد هیچ حرفی از هیچ هم محلی رو نخونده بذارم و از دستش بدم، این یکی جدی، واسه همین ردیف که باشه راحت تر توی کامنت دونی های شلوغی مثل قهوه خونه ها گیرتون میارم و آب می پاشم به شمااا.

داداش علی اینجا همه خودی هستن با اینهمه هر طور مصلحت می بینید. اگر راحت هستید همینجا بپرسید من در خدمتم اگر هم ترجیح میدید اسکایپی باشه اونجا بپرسید باز هم من در خدمتم.

قبل از پرسیدن اون سؤال استاد پریسا به این یکی جواب بده من تا قبل از فرستادن این کامنت نمیدونستم کیا بعد از کامنت قبلیم کامنت دادن چه جوری میشه فهمید از کامنت قبلی تا بعدی چه کسانی کامنت دادن

اختیار دارید به خدا من شاگردم هرگز هم به استادی نمی رسم. توی این محله به شماره ها دقیق بشید. مثلا الان شماره کامنت ها۲۲۷هست بعدش من کامنت میدم اگر تعداد کامنت ها۲۳۱شده بود می فهمم توی این فاصله۴تا کامنت دیگه اومده که من نخوندم. یکیش که مال خودمه اون۳تای دیگه رو باید۳تا بپرم بالا بخونم بیام پایین.

سلااام بچه ها …. خوبید ؟ وااای که چقدر دلم برای همگی تنگ شده بود …..
شکلک من الآن دارم می رم بیرون حتی یک درصد هم فکر نمی کردم امروز قهوه خونه باشه زودتر بیام ….. شکلک تولد کی هست وااای تولدش مباااارک خعلی ….. برم تندی متن پست رو هم بخونم …….
آخر شب ان شا الله بر می گردم “شکلک باشید ها …..

وااای آقای حسینی تولدتون مبااارک شکلک این یکی رو هم فکر نمی کردم خخخخ “خداییش خعلی می چسبه خودت برای خودت تولد بگیری شکلک فقط کیکش رو لطفاً یکی دیگه زحمت بکشه و همگی هم با کادو تشریف بیارند “شکلک بازم مبااارکه و ان شا الله همیشه شااد و سربلند و موفق و بهروز و همه چیز های خوب باشید

پریسا خانم من قبلا ازت پرسیدم که چه جوری اون بسته ی کوچولوی خاک حرمین امام حسین و ابل فضل رو به دستت برسونم که بعد از چند بار پرسیدن و جواب نشنیدن ناراحت شدم و پیش خودم گفتم خیلی حرف که هدیه ی چنین بزرگ وارانی رو کسی نخواد و توی اسکایپ از ناراحتی یه پیام واست نوشتم که معلون تا حالا ندیدیش که اکه دیده بودیش جواب سلام منو هم نمیدادی حالا برو ب خونش و حلالم کن اگه خدا ب خواد داره مشکل رسوندنش با اردوی گوشکن حل میشه هر چند مجتبا تا دیشب جوابی به کامنتی که اونجا گذاشتم نداده ولی مهم نیست اگه من نباشم و شما باشید میام و بهت میرسونم و اگر برای شما جور نشد بیا اید کسی رو که شما میشناسید و اومده بود رو تو اسکایپ بهم معرفی کن تا به وسیله ی اون به دستت برسونم

سلاام پریسااا وااای تکبال به چه جاهای با حالی رسیده “شکلک تصمیم گرفتم هی برم مسافرت بعدش بیام ببینم واای سه چهار قسمت پشت سر هم ولی شکلک بیشتر از این قسمتها ازت انتظار داشتیم ها شکلک نود رو بذار که این یکی و نود و یک فکر کنم اوووج ماجرا باشه “شکلک دیگه خماری اونم از نوع بدجووورش که نه خوش جووور هستیم ما همیشه …..
آقای جنتلمن و سعد الله خانی و کریمی سلاام شکلک جالبه اسم همگی هم علی آقا هست …..
آقای کریمی حضور در قهوه خانه بی کاری نیست یه جور استراحت و تفریح هستش ….. البته اگه منظور شما رو درست فهمیده باشم و شکلک تنها مطالعه کامنت های همین صفحه …..
راستی من هم روز مادر رو به همه مادران عزیز تبریک می گم و براشون عمر با عزت و سعادت آرزو دارم ….. ان شا الله همگی هم خیر بچه هاشون رو ببیننند …..
به همه مادر های آینده هم تبریکات خود را عرض می نماییم باشد که رستگار شویم …..

داداش علی پس هنوز من رو نشناختید. من به این سادگی جواب سلام رو نداده نمی ذارم. سلام حرمت داره و اگر از طرف دشمن بیاد باز جوابش به من واجبه. فقط در۱صورت جواب سلام رو نمیدم اون هم اینکه ندونم مخاطب من بودم. پیام عزیز شما رو پیش از قهوه خونه دیدم. دیشب. خدا نخواد ازم دلگیر باشید. دقیقا مشکل تمام اطرافیانم با من همینه داداش علی. من حصار اطرافم خیلی زیاد سفته. نه اینکه خودم اینطوری بخوام، نه. واقعا این رو نمی خوام. این طوری هم نبودم. مدتیه که اینطوری شدم. شاید۳یا۴سال. دیگه زورم به این حصار نمی رسه ترجیح دادم ولش کنم بذارم همینطوری بمونه. راستش تجربه هام توی این زمینه ها۱خورده…ولش کن اینجا که جای این حرف ها نیست بچه ها معذرت می خوام از این چیز ها نباید بگم. ولی آخه جای دیگه ممکنه نشه واسه داداشمون توضیح بدم و خدای نکرده ایشون ازم دلگیر بمونه واسه همین اینجا رو شلوغش کردم.
داداش علی من ماه ها با خونواده خودم در حد آره، نه، آهان، هان، و در اکثر مواقع سکوت حرف می زدم. الان درست تر شدم. ولی هنوز خیلی مونده عادی بشم. خیلی ها اومدن توی اسکایپم ادشون هم کردم ولی از بس باهاشون حرف نزدم از دستم خسته شدن و حذفم کردن. بنده های خدا تقصیری نداشتن. من اینقدر سکوتم طول کشید که در نظرشون سرد و مغرور و دیگه نمی دونم چی جلوه کردم. اون ها هم رفتن. من همه رو دوست دارم داداش علی ولی تماشاگرم. توی محله نبینیدم اینهمه شلوغم. جا های دیگه تماشا می کنم. ملیسا و خانم کاظمیان شاهد های زنده این گفته هام هستن. چندتای دیگه هم شاهدن که شاید دلشون نخواد اینجا اسم هاشون رو ببرم. ازم دلگیر نشید. مشکل من هستم. همینجا به همه میگم. این گیر منه. دلتون خدای نکرده نگیره از سکوت هام. به خدا همه شما خیلی عزیز هستید برام. این که هستم مثبت نیست ولی من فعلا اینم و راستش بلد نیستم سریع تر از اینکه دارم پیش میرم درست بشم. برام دعا کنید هرچه سریع تر از این هوای سفت و تیره در بیام که حسابی دلم واسه پریسای گذشته ها، یعنی پیش از۹۰-۹۱تنگ شده.
معذرت می خوام واسه پر حرفی و بی ربط گفتن هام و ممنونم از همه که تحمل کردید و می کنید.

سلام سرکار خانم بانو باز هم قبولی زیارات تون رو از خدا در خواست میکنم و این روز رو به شما هم تبریک عرض میکنم

بانو به جان خودم این۸۹نفسم رو گرفت. یعنی جدی وقتی تموم شد دیگه نتونستم از نصفه ها به بعدش رو ویرایش کنم. توانم به مفهوم واقعی ته کشید ولو شدم روی زمین تا صبح جم نخوردم فرداش هم اینقدر گیج بودم که ایستاده وسط جمع نشسته سر کار در حال حرف زدن با همکار در حال راه رفتن و خلاصه در هر حال که بودم هوام ترسناک بود. چشم هام همینطور۱ریز اشک می اومد و می خواست بسته بشه و من در هر حالتی که بودم بخوابم.
وای بانو باورت نمیشه چه تماشایی شده بودم. خلاصه اینکه۸۹رو تقریبا بدون ویرایش نهایی زدم اونجا ببخشید دیگه. باز هم خلاصه اینکه۹۰و۹۱توان فوق بالا می خواد من هنوز بعد از۸۹احیای کامل نشدم فعلا تقاضای مرخصی می نویسم کتبی از همتون که همراه تکبال پروااااز می کنید.
چی شد! من که نفهمیدم چی گفتم. هر کسی مطلب رو گرفت بیاد واسه من ترجمه کنه بلکه خودم سر در بیارم.

درود! روز زن یا روز مادر یا روز بانوی نمونه بر مادران و زنان و بانوان نمونه ی محله مبارک باد!یک ساعت و نیم پیش من اومدم دیدم ۱۷۷ کامنت بود و من موقع نوشتن خوابم برد که حالا بیدار شدم، البته اونوقت هم بین خواب اومده بودم!

دیشب خواب دیدم که مرده بودم …روز اول یه فرشته اومد بم گفت: چی میخوای؟بهش گفتم:آبگفت برو بالای اون تپه آب بخور … وقتی رفتم دیدم یه چشمه بزرگی بود، دل سیر آب خوردمروزسوم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟بازم گفتم: آب …گفت برو بالا اون تپه آب بخور … درحالی ک چشمه کوچکترشده بود،دل سیر آب خوردم …..روز هفتم، همون فرشته گفت:امروز چی میخوای؟؟بازم گفتم آب ..گفت برو بالا اون تپه … درحالی که چشمه کوچک وکوچکتر شده بود..آب خوردم….بعد چهلم همون فرشته گفت : امروز چی میخوای؟ … با عطش فراوانگفتم : آب … گفت برو بالا اون تپه … درکمال تعجب دیدم قطراتی مدام در حال ریزش هستند …برگشتم و به فرشته گفتم :چرا اینطوری شده؟؟؟…گفت : روز اول ، همه دوستات ، فامیلات ، عشقت و مادرت برات اشک ریختند ، روز سوم فقط عشقت ، رفیقات و مادرت برات اشک ریختن …روزهفتم فقط رفیقات و مادرت برات اشک ریختن ولی روز چهلم فقط این مادرت بود که برات اشک میریخت و همین قطرات همیشه پاپرجاست…وقتی بیدار شدم پای مادرمو بوسیدم وفهمیدم عشق فقط مادر است وبسسلامتی همه مادرا…..هرکی عاشق مادرشه کپی کنه

سلام سامان.
تغیید می کنم. عشق فقط مادر. دومی هم نداره. بچه ها باور کنید که نداره. راست میگم. عمر تمام مادر های زنده دراز و روح همه مادر های پر کشیده شاد.

پریسا خانم گفتم که اگه دوست ندارید اینجا جواب ندید ولی بازم این جواب من نبود همین طور که تو اون پیام هم گفتم دیگه اصراری به جواب تون ندارم امید وارم که مشکلتون که نمیدونم چیه هر چه زودتر حل بشه فقط دوست دارم با این قلب خراب تا قبل از این که دیر بشه این هدیه رو به دستت برسونم ولی اینو بهت بگم من فکر نمیکنم امسال رو به آخر برسونم ولی از لطف خدا غافل نیستم و تا روزی که زنده باشم زندگی میکنم

درسته من ساعت ۲۳ و ۴۵ دقیقه خوابم برد و وقتی بیدار شدم به کارهای عقب مانده ام رسیدگی کردم و دوباره خوابم برد، حالا که بیدارم!

سلاااام به همه هممحله ایها.
مادرا روزشون مبارک. البته من به این چیزا رو قبول ندارم. چون فقط با یه تبریک و فوقش یه جشن و یه کادوی ناچیز از کنارش میگذریم و ممیگگذذررننن.
شهروز جان شهروز عزیز بهترین شهروز ایرانزمین. تولدت مبارک. انشا الله که یه ملیون سال دیگه تو بهشت با همه بچههای محله واست جشن تولد بگیریم. خخخ.خخخ
ولی برای من چنتا شبهه وجود داره. باید بگم:
۱_ چرا انقد راه دور بود؟ دفههای قبل همین که ما اراده میکردیم میرسیدیم. ولی الان ده پونزه ثانیه طول کشید تا برسیم.
۲_ دریای مازندران. نه خزر.
۳_ این تخت و تشکیلاتش و مخصوصاً اون سایه بونه، مطمئنی چینی نیستن؟
۴_ این درختای معصوم کلی زحمت میکشن تا هوا رو تمیز کنن. بعد شما میسوزونیشون و هوا رو آلوده میکنید. وژدانتون کجا رفته.
خوب دیگه بغیشو نمیگم امروز تولدته منم یه خورده رو دروایسی دارم.

شلااااا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لااااآاااااا،م،ی،که،به همه،که سحر خیییزن،اسم نمیبرم که از قلم ملم نیوفتید هااااآااااا

“صبح”
یعنی بوی گل مریم
که سراسر شب را پر کرده بود
و حالا با نوازش حس بویایی ات
بیدارت می کند…
“صبح”
یعنی آغاز؛
آغاز یک عبور
ودریچه یک”سلام” …
گوش کن! …
در نبض کودکانه ی صبح،
این راز برکت است که می نوازد…
به حرکت سلام کن …
سلام…
صبحت به طراوت باران…
و روزت به سپیدی برف زمستان.
سلام…
صبح قشنگ شما معطر به نام خدا…

دلم گرفت داداش علی. خدا نکنه. اینطوری نگید. عمر دست خداست. واسه چی اینطوری تصور می کنید؟ تا خدا نخواد۱برگ هم نمی افته. ایشالا۱۰۰سال دیگه رو ببینید و عمر با عزت داشته باشید. اگر توی این اردو سعادت دیدار برام بود که هیچ. اگر نبود باید۱فکری برای گرفتن این نشان محبت شما و عنایت پروردگار کنم. اگر عمری باشه حتما اون بسته عزیز رو می خوامش. چرا که نه؟ ولی تو رو خدا دیگه از اون حرف های تاریک نگید جدی بارونی شدم. زنده باشید و خوشبخت.

سلام که تکرار شود،
“آرامش”، قطره قطره ی
کدورت های جان راشستشو میدهد!
باز هم سلام،
که نام خداست،
مفهوم زندگی ست،
بهانه ی شروع ارتباط،
زیبایی حضور آدمی
و
نمایش احساس است…
سلامی رهاتر از رها،
برای جانهایی که
به انگیزه ی مهربانی زندگی میکنند

صبح زیباتون بخیر 🙂

آم الیکوم بچه ها! شرمنده الآن اینترنت ضعیف هست با گوشی صفحه به زور باز میشه:، اومدم یه سر بزنم و برم بعد دوباره میام: بانو و طاها و پریسا و سامان و هر کی که نگفتم: بای تا بعدا

راستی من شنیدم که خیلیا برای ۲۴ اردو را پذیرفته اند: من میدونم چرا دهم را نپذیرفته اند: آخه ۱۳ رجب مردم به اعتکاف میروند و برای اینکه ریا نشه هزارتا بهانه میتراشند که نمیتونند در اردو شرکت کنند!

ﺳﺮﻛﻼﺱ ﺍﺳﺘﺎﺩﻩ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ :
ﺷﻤﺎ ﮐﻪ ﻧﯿﺸﺖ ﺑﺎﺯﻩ ﭘﺎﺷﻮ ﺑﺮﻭ ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ
ﮐﻦ ,
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻤﯿﺮﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!
ﮔﻔﺖ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﯽ ؟ ﭼﺮﺍ ﻧﻤﯿﺮﯼ ؟ ﻣﯿﮕﻢ ﭘﺎﺷﻮ
ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻭ ﭘﺎﮎ ﮐﻦ
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ :
ﺩﻭﺱ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﮐﻼﺳﺸﻮﻥ ﺭﻭ ﺗﻮ
ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺑﺒﯿﻨﻦ !!!
ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺯﺩﻥ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ ….
ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪ ﺗﻼﻓﯽ ﮐﻨﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺮﻓﺘﻢ ﭘﺎﯼ
ﺗﺨﺘﻪ ﮔﻔﺖ :
ﺧﻮﺷﮕﻞ ﭘﺴﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻫﺎ ﮐﻪ ﺗﻨﺘﻪ
ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺵ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺭﯾﻠﮑﺲ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﮔﻪ ﻭﺍﺳﻪ
ﺷﻮﻫﺮﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﺪ ﺳﺎﯾﺰﺵ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ !!!
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﻼﺱ ﺗﺮﮐﯿﺪ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮔﻔﺖ ﺧﻮﺷﻤﺰﻩ ﺣﺎﻻ ﺧﻮﺩﺕ ﺣﺬﻑ
ﻣﯿﮑﻨﯽ ﯾﺎ ﻣﻦ ﺣﺬﻓﺖ ﮐﻨﻢ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺟﺪﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﯾﻪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ
ﻫﯿﭻ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ !!!
ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ ﺭﻓﺖ ﺳﻤﺖ ﻟﯿﺴﺖ ﮔﻔﺖ
ﺍﺳﻤﺖ ﭼﯿﻪ ﺑﻠﺒﻞ ﺯﺑﻮﻥ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻮﭼﯿﮑﻪ ﺷﻤﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻟﯿﺴﺖ ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ
ﮔﻔﺖ : ﺍﻣﯿﺪﻩ ﭼﯽ؟؟؟
ﻣﻨﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺻﺪﺍﻣﻮ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ
ﺍﻣـــﯿــــــــــــــــــــﺪﻩ ﺟـــﻬــﺎﻥ !!!
ﮐﻼﺱ ﺭﻓﺖ ﺭﻭ ﻫﻮﺍ
ﻣﺎﮊﯾﮑﺸﻮ ﭘﺮﺕ ﮐﺮﺩ ﺟﺎﺧﺎﻟﯽ ﺩﺍﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ
ﺳﺮﻡ ﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺩﻭﯾﺪﻡ
ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻭ ﺑﺴﺘﻢ ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ !!!
ﻭ ﻫﻨﻮﺯﻡ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﮐﻪ ﻣﻦ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ :)))))

اگه مردن !!!تویِ آغوشِ تو باشه!!!

دوست دارم !!!روحِِ من از تنم جدا شه !!!
اگه دستامُ بگیری!!!! وقتِ مردن …
اگه یک لحظه بخندی!!!! واسه ی من …
اگه یک لحظه فقط!!!! پیشم بشینی
اگه یک لحظه!!!! منو عاشق ببینی !!!
اگه وقتِ مردنم !!!قصه بخونی ….!!!

اگه حس کنم برام !!!! دلنگرونی ….
اگه با نوازشِ تو آشنا شم !!!
که فقط !!!یه لحظه از خودم جدا شم !!!!
اگه مهربونیتُ برام بیاری !!!!!
اگه تو چشات بخونم …بی قراری ؟؟؟
دوست دارم همین حالا واسَت بمیرم !!!
که فقط یه لحظه دستاتُ بگیرم …
اگه بوست بشینه رو گونه ی من …
اگه خورشیدُ بیاریتو شبِ من …
!!!

بح بح بح بح،سلااااآااااآاااام به عمو علی مهربون خودم،خوبی عمویی،میگم عمویی تو خودت فرشته ای که منو فرشته میبینی عمو،بعد اینکه میسی فراوونتا از تبریکت،هورااااآااااآاااا

درود و هزاران درود بر دوستان حاضر و غایب قهوه خونه: راستی علی جون-قرار شده تا یک سال دیگه به کجا سفر کنی که میخوای با محله وداع کنی!

بچه ها پس این بانی ی قهوه خونه کوش مهمون دعوت میکنه خودش میره لالا پریسا کجایی بیا از نبوغت استفاده کن شهروزو بیدارش کن مردیم از گشنگی

الان۱کاری می کنم شهروز بیدار بشه بیاد.
میگم بچه ها کی پایه هست بریم قلیون شهروز رو کش بریم هرچی زغال هم داره کش بریم تا۱۲شب بی قلیون بمونه ما هی قلقل بکشیم این نتونه گیرمون بیاره؟

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
ناظر روی تو صاحب نظرانند آری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
اشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود پرده دری نیست که نیست
تا به دامن ننشیند ز نسیمش گردی
سیل خیز از نظرم رهگذری نیست که نیست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنیدم سحری نیست که نیست
من از این طالع شوریده برنجم ور نی
بهره مند از سر کویت دگری نیست که نیست
از حیای لب شیرین تو ای چشمه نوش
غرق آب و عرق اکنون شکری نیست که نیست
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست
شیر در بادیه عشق تو روباه شود
آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست
آب چشمم که بر او منت خاک در توست
زیر صد منت او خاک دری نیست که نیست
از وجودم قدری نام و نشان هست که هست
ور نه از ضعف در آن جا اثری نیست که نیست
غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپای وجودت هنری نیست که نیست

تقدیم به شهروز حسینی.

ببین آقای یکی از شما-نوشته هایت و طرز حرف زدنت مانند کیوان شیطان است، حالا عباس شدی یا روح الله بودی نمیدونم!

جناب ادسی من از محله خدا حافظی نکردم اون سفر هم صفری که هممون یه روزی باید خواه و ناخواه به اون بریم

سلام پریسا خانم.
آخه چیز جان! مار! تمساح! زنبور! عقرب! نخودی! کیشمیشی! لوبیا! عدسی! من یکی از شمام دیگه هر لحظه به شکل یکی در میام.

عمو علی اینطوری نگو،مرگ و زندگی دست خداست،تا اون نخواد حتی یه برگ از درخت هم نمیوفته،پس لذت ببر از زندگی عمووو ووو وووو ووو ووو

ولی جهت آگاهی اعضای محترم محله گوشکن عرض میکنم که:
بنده،

عباس
منتخب یگانه هستم و به لطف خدا یکی از سکنه محله ام. اگه خواستید مدارک احضار هویّتمو بیارم، ببینید. خخخخخخ

Where do I begin

از کجا آغاز کنم
To tell the story

Of how great a love can be

گفتن ماجرایی را که یک عشق چقدر می تواند بزرگ باشد
The sweet love story
that is older than the sea

ماجرای عاشقانه شیرینی را که از دریا کهن سال تر است
The simple truth about
the love She brings to me

حقیقتی ساده درباره عشقی که او به می بخشد

Where do I start

از کجا آغاز کنم ؟
with her first hello

با اولین سلامش

She gave a meaning

To this empty world of mine.

به دنیای خالیم معنا داد
There is never be another love

عشق دیگری دوباره نخواهد بود

Another time

She came  into my life

And made the living fine

زمانی دیگر او به زندگیم آمد و زندگی را زیبا کرد

She fills my heart

او قلبم را پر می کند !

With very special things

او قلبم را با چیزهای خاص پر می کند

With  angel songs

With wild imagining

با آوازهای فرشتگان ، با تصورات وحشی

She fills my soul

With so much Love

او قلبم را با عشقی بزرگ پر می کند

That everywhere I go

I am never lonely

که هر جا می روم با عشق او هیچوقت تنها نیستم

With her along.

Who could be lonely

چه کسی می تواند تنها باشد ؟
I reach for her hand
It’s always there

به سوی دست هایش دست دراز می کنم ، او همیشه حاضر است
How long does it last

چقدر طول خواهد کشید ؟
can love be measure by the
hours in a day

آیا می توان عشق را با ساعات یک روز اندازه گرفت
I have no answers now
But this much I can say

اکنون جوابی ندارم ولی می توانم بگویم که

I know I ll need her Till the stars.

All burn away

می دانم به او نیاز دارم تا زمانی که ستارگان همه خاموش شوند

And she be there

و او باقی خواهد بود .

How long does it last

چقدر طول خواهد کشید ؟

Can be love measure

by the hours in a day

آیا می توان عشق را با ساعات یک روز اندازه گرفت
I have no answers

Now But this much I can say

اکنون جوابی ندارم ولی می توانم بگویم که

I know I ll need her Till the

’til the stars all burn  away

می دانم به او نیاز دارم تا زمانی که ستارگان همه خاموش شوند 
And S he’ll be there

و او باقی خواهد بود .

بچه ها قهوه خونه ی محله که در رؤیا هستش: ولی بیایید جدی باشیم و همگی بدون بهانه گیری های الکی در اردوی محله شرکت کنیم و یه قهوه خونه ی واقعی برپا کنیم، باور کنید من پایه واقعییم: منقل و زوقال و کتری و قوری و روشن کردن آتش و سرخ کردن زوقال با من: بچه های قلیونی قلیون هاشون و فلاکس حایی چاییشون را در ساکشون بگذارند و به اردو ببرند تا تا روز جمعه ۲۵ اردیبهشت را یه قهوه خونه ی واقعی برپا کنیم! حالا موافقین دست و هورا بکشند!

پریسا من هستم ولی تکلیف من که قلیون نی نیستم و از گشنگی نای کش رفتن قلیون رو هم ندارن چیه من گشنمـمـمـمـمـمممممممآی بدادم ب رسید

میگم دکی پرپر سلاااآااام،خوبی آیا،آهااا متنتم قیشنگ قیشنگ بود که،بابا زبان،بابا انگلیس،بابا ترجمه،خخخخ،بابا دکیییی،بابا دکتر،خخخ،خخخخ

سلااااااااااااااااااااااام مل مل …خوبی دخترم …..گوشات قشنگ میشنوه
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخیخیخیخیخیخی

بچه ها۱خبر ترسناک. یکی پرواز رو خورده الان می خواد با اسمش هویتش رو جعل کنه. این پرواز نیست بگیریدش ببینیم شاید هنوز بشه اصلیِ رو نجاتش داد

بععععله دک دکی،خخخخخی،آها نه راستی بابا دکی،بابا پرپر،میگم منم ملیس دخترت،از روزی که دکی شدی فرزند محبوبتو تحویل نمیگیری که،بابا دکی،الاهی که دک دکی نشی که هنوز دکی نشدی دخترتو فراموش کردی که خخخخخخ،خخخخ،خخخ،خخخ

قابل توجه ملیسا خانم و پریسا خانم من کی گفتم از لطف خدا محروم یا غافل یا نا امید هستم گفتم که تا روز آخر هم زندگی میکنم وضعِ قلبم خیلی خراب بدجوری این روزها درد میکنه و بیقراری تو روزای عید که همه دنبال خوشی و شادی بودن غم دنیا روی دل من سنگینی میکرد ولی من همینم تو عوج غم هم شوخ و شنگ هستم بچه هایی که منو میشناسن میتونن بگن که درست یا نه

نه پریسااااااااااااع
..خودمم پرواااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااز !!!!!
هععییییییییییییییییییییی
مل مللللل ..
شرم سیاه ….خدا نکنه ک دکی نشم ..عجببببببببببببب
دختر شیطونی شدی تو !!!!!باس بیام مجدد مدرسه تون با خانمتون صحبت کنم …..هعععععععععععی

بچه ها راستی همانطور که قبلا شنیده اید من در اردوها بادکنک و چسفیل معروف به شکوفه یا پوفیلا همراه دارم: حالا بیایید نظر دهید که یه بسته صدتایی یا دو بسته صدتایی بادکنک و پنج کیلو چسفیل کافیه یا بیشتر بخرم بیارم اردو، یا اصلا من به اردو نیام: راستی یه گونی زوقال ۲۰ کیلویی یا یه پاکت ۱۱ کیلویی یا دو پاکت ۱۱ کیلویی با دوچرخه دو نفره به اردو بیارم!

دلم برای تو…آیا دل تو هم تنگ است؟!

صدای هق هقِ… گویا دل تو هم تنگ است! 

ببین! نمی شود این قدر دور بود از هم!

بیا… قبول… بفرما! دل تو هم تنگ است! 

من از مسافت این جاده ها نمی ترسم

اگر بدانم آنجا دل تو هم تنگ است 

اگر بدانم گاهی به یاد من هستی

و چند ثانیه حتی دل تو هم تنگ است- 

پرنده می شوم اما… نمی پرم بی تو

پرنده می شوم و تا دل تو هم تنگ است- 

برای تو پر پرواز می شوم حتی

اگر در آن سر دنیا دل تو هم تنگ است! 

اگر در آن سر دنیا…اگر در آن دنیا…

اگر بدانم هرجا دل تو هم تنگ است- 

بدون مکث می آیم که باورت بشود

دلم برای تو…حالا دل تو هم تنگ است؟!  

نغمه مستشار نظامی

سلاااااامو صد سلاااااام.
من برای شما علی آقای خانی دعا میکنم که سلامت و شااااد زندگی کنید . یه شعر هم تقدیم به همه گوشکنیا
ای صمیمی، ای دوست
گاه بی گاه لب پنجره ی خاطره ام می آیی..
ای قدیمی، ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی،
من به یادت هستم.
آرزویم همه سرسبزی توست..

عمو علی،از خدا میخوام که هرچی زودتر بیماری قلبیت خوب خوب خوووب بشه،ایشالاه که بیایی خبر خوب شدن قلبتو بهمون بدی عمو،

پرپر،شرم سیاااه بر تو،نه نه نه راستی چیزه این معلممون باااااد،آآآآره بیا پیش خانم معلمم که چند وقت پیش سراغتو میگرفت،خخخخ،خخخخ،خخخخ،خخخ

ملیس جون منم برای سلامتی ایشوون دعا میکنم. واقعً مریضی و درد خیییلی سخته .
من که خودم خیییلی کم میارم و خودمو میبازم

میگم ملیسا خانم یه سری دیگه به اون پست رمان سیاوش بزن من یه کامنت طولانی دیگه واست اونجا گذاشتم تا نرفته صفحه ی دیگه برو بخونش و جواب بده ب بینم میشه اونجا هم یه نیمچه قهوه خونه راه ب ندازیم

عدسی۲برابر کن بادکنک ها رو بده من توی گوش هر کسی خوابش می بره بترکونم اینقدر خوبه! بچه ها جدی کاش ظرفیت بره بالا من اینجا شمردم اگر خدا بخواد من و چندتا گوش کنی دیگه اگر بشه برسیم۴-۵-۶تاییم. ۴۰تا خیلی زیاد کمه. نمیشه کاریش کرد آیا؟ من یکی جای خواب نمی خوام غذا هم همون شکوفه های عدسی بسه واسم.

ببین علی جون-بیمارانی که با نا امیدی زندگی میکنند زود تر آسیب میبینند و انسان هایی که با شادی و خنده و امید زندگی میکنند بهتر با مرگ مبارزه میکنند و عمری طولانی و با سلامتی دارند، پس بیخیال بیماری و با امید به زندگی و شاد باش و خندان زندگی کن!

داداش علی خدا نخواد غمگین باشید. ایشالا شفا نزدیکه داداشم! دردی هم اگر به دل هست درمونش بی تردید توی مشت پروردگار پیدا میشه. ازش بخواییم. ایشالا هرچه سریع تر حکمتش به اجابت باشه. آمین!

عمویی،صبحی رفتم جواااب دادم،نه بابا این چه حرفیه،اونجا هم پست خودتونه،متعلق به خودتون برید اونجا رو هم آآآآباااد کنید که خخخخ

قهوه خونه شماره۲؟ کو کجاست؟ ببین سال۹۴من کلی عقبم خدااا! جدی حسابی از پست های محله جا می مونم. گاهی از روی تیتر ها پروازی رد میشم بعدا از بقیه می شنوم فلان پست رو ندیدی؟ بعدش میرم می بینم ای وااااای در رفته از دستم.

سلاااام به همگی
وقت همتون سرشاااااآآآآاااار از شاااادی بااشه
سامان سلاام,ملیسا سلاام,پرواز سلاام,پریسا سلاام,مهدی سلااام ,عباس سلاام,
آخ چقدر سلاام کردماا,بقیه رو یادم رفت,خخخخخ
خلااااصه هزاااااراااان سلااااام به همتووون
من دیشب بودم کامنتها ۲۰ تا بود
الآن خیییییییییعععععللععععیییییی رفته بالا همشو نتونستم بخونم

بابا بزرگ نه نه نه من میدونم که تو هیییچ وقت کم نمیاری هیچ وقت،تو قوی هستی و باید مبارزه کنی،و اینکه همیشه شاد شادان باشی همیشهههه،

وقتی رفت دلبسته ی چشمای همدیگه بودیم
یه چیزی مثل اونی که مولوی می گه بودیم
وقتی رفت حاشیه ی درختامون طلایی بود
ماه تو آسمون بود و قحطی
روشنایی بود
وقتی رفت هر دوی ما بد جوری دیوونه بودیم
از اونهایی که به یاد هر کی می مونه بودیم
وقتی رفت یه تیکه از گنبد نیلی کنده شد
سرنوشت بازم توی مسابقه برنده شد
وقتی رفت به روش نیاورد اشک من داره میاد
بست چشاش و گفت به من گریه نکن خیلی زیاد
وقتی رفت هر
دومون و گذاشت توی ناباوری
من بهش گفتم حالا اینبار نمی شه که نری ؟
وقتی رفت یه عالمه سوالا بی جواب شدن
ماهیا تو تنگنای بلورمون عذاب شدن
وقتی رفت دو تا ستاره افتادن روی زمین
من ازش پرسیدم آخرش چیه اون گفت همین
وقتی رفت پاییز بود و خدا بود و طاق کبود
من
نبودم زیر طاق آسمون اونم نبود
وقتی رفت غبار نشست رو رویاهای اطلسی
دیگه هیچکسی نشد عاشق چشمای کسی
وقتی می رفت درا به روی هر دوی ما بسته بود
یه چیزی مثل یه دل تو این میون شکسته بود
وقتی رفت دریا دیگه به ماهیا نگا نکرد
ماه دیگه در نیومد ستاره ادعا نکرد
وقتی رفت لونه ی هیچ پرنده ای چراغ نداشت
واسه درد دل دلم هیچ کسی رو سراغ نداشت
وقتی رفت فهمیدم این کارا همش کار دله
خط زدم رو آرزوم گفتم نه دیگه باطله
وقتی رفت اشکام رو ریختم تا پشیمونش کنم
اما اون گفت نباید اینجوری حیرونش کنم
وقتی رفت پرنده های کوچه
بی دونه شدن
عاقلا رفتنش رو دیدن و دیوونه شدن
آخرین لحظه گذاشتم سرمو رو شونه هاش
تا شاید یادش بره دلیلا و بهونه هاش
اما ان تصمیم ارغوانیش رو گرفته بود
پیش من بود ولی انگار که از اینجا رفته بود
وقتی رفت یه قطره اشک از شهر چشماش جاری بود
همونو
ازش گرفتم آخه یادگاری بود
وقتی رفت هیچی دیگه رفته و من بی خبرم
نامش و نوشتم اما کجا باید ببرم
بهتر اینه که بریزم اشکام و پشت سرش
تا شاید نباشه واسه ی همیشه سفرش
کاش بیاد مسافرش هر کی سفر کرده داره
کاش بیاد و یه دل رو از دلهره در بیاره
خداحافظِ
تمامیِ سفر کرده هامون
کاش خدا بفرسته اونها رو دوباره برامون

سلام به جناب جعفری و سلامی دوباره به جناب علی خانی .
همتونو به هم و به حق میسپارم.
ملیسم همیشه خندون باشی انشالله

سلام به همگی! وقت به خیر.
آقا شهروز تولدتون مبارک باشه. امیدوارم هم امسال و هم سال های آینده اتفاقات خوبی در انتظارتون باشه.
روز زن و مادر را هم به همگی صمیمانه تبریک میگم.
قراین و امارات هم که خخخ. امیدوارم بانو جون بیاد و کامنتای صفحه قبلی رو بخونه. خخخ.

ببین پریسا-من همه ی اینهایی که گفتم جدی بود باور کنید شوخی نکردم، من امیدوارم که ۴۰ به ۶۰ برسه و یه اردو و یه قهوه خونه ی واقعی براه بیفته: نوازندگان بنوازند و حاضرین دست بزنند و سه روز را به شادی کنار هم باشیم!

سلام صبح به خیر.
ببخشید من خواب موندم.
بریم از کامنت ۱۷۱ جواب بدییییم.
علی کریمی سلام. خدا بگم چی کارت کنه. جون هرکی دوست داری روی لینک پاسخ دادن کامنت نذاااااااار. به هر حال مرسی که هستی.
سلام پریسا.
علی آقا دم شما گرم.
مرسی از تبریکتون.
انشا الله عروسی خوش گذشته باشه.
پریسا بابت تبریک ممنون. خیلی هم خوبه. همه که نباید متن بنویسن.
راستی کیکش جاز هم داره، فارسی هم میخونه خخخ.
همشهری سلام. خوش اومدی.
جنتلمن بابت تبریک ممنون.
سلام عدسی.
کریمی، بابا کاری، بابا هر روز سر کار، بابا مدیر کل، بابا موفق خخخخ.
سلام بانو.
خب از عواقب دیر اومدن به محله همینه دیگه.
من دو روز پیش اعلام کردم قهوه خونه هست.
به هر حال خوش اومدی.
هرجا هستی بهت خوش بگذره.
راستی بابت تبریک هم ممنون.
ببینیم بالاخره جنتلمن میتونه متنشو بذاره آیا؟
سلام مجدد به طاها و صبح به خیر.
علیخان اصلً شما نباشی اردوی گوشکن رو کنسل میکنیم این چه حرفیه؟
مجتبی از دیروز کمی گرفتاره.
سلام سامان. مطلبت خیلی خوب بود. خوش اومدی.
یکی از شما سلام. خوش اومدی. ممنون بابت تبریک جالبت. دیگه گفتم این دفه یه کم راه دور باشه تو راه خوش بگذره خخخ. اصلً نه مازندران نه دریای خزر. همون کاسپین خوبه. شک نکن تشکیلات من همه اصیلً و چینی نداریم. من درختها و هیزمهای خشک شده رو میسوزونم تازه اون هم نه زیاد انقدرش چیزی نمیشه.
ملیسا صبح به خیر.
مهدی صبح به خیر.
عباس بابت شعر حافظ عزیز ممنون.
عمو علی داری رفیق نیم راه میشیها. از این حرفا نداشتیم.
دکی پرنده، بابا زبااان، بابا مترجم، بابا دکتر خخخ.
سلام به جابر عزیز.
سلام نازنین.
بابت تبریک ممنون.
بچه ها جان من بانو اومد بهش آدرس ندید خخخ.
بدبختمی شم خخخ.
از همه ی اونهایی که شعر و متن گذاشتن هم ممنونم.

سلااام نازنین خوبی گیگیلی،
خخخخ،خخخخ،خخخ،خخ قراین و اماااراااات،شهروز بیا بگو اعتراف کن که کی بوده آیاااا

عدسی باور کن من هم جدی میگم. خیلی دلم می خواد بشه بیام و باشم و بدون دلواپسی های چپکی و ماجرا های الکی با هم بشینیم بگیم بخندیم. همه با هم. اون قدر شاد باشیم که این۳روز بشه یکی از شاد ترین۳روز طعتیلی تمام عمر هممون تا اینجا. کاش بشه! وای خدا می دونه چقدر دلم می خواد که بشه! خدا بخواد بزنه و شدنی بشه!

بهبه… جناب رعد باور کنید میخواستم یکی از بچه ها رو دنبالت بفرستم میگن دل به دل راه داره همینه ها فقط تو رو خدا اون بیل تو بذار خونه و بیا چون به خدا میخواهم زنده بمانم راستی اون پستی رو که فرمودید رو رفتم و دیدم و یه کامنت طولانی ناقابل هم اونجا گذاشتم ب بینید و نظر تون رو بهم بگید منظورم همون پست بیناها بپرسن و نابیناها با حوصله جواب بدن ممنون میشم

سلااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااا اااااااااااااا اااااااااااااااا اااااااااااااااااااام!

پریسا. خب اگه دوستات بتونن بیان که خیلی خوبه.
دوستای ما هم هستن خب.
ولی اگر نتونستن، خب تو فوقش توی راه تنها هستی و اونجا به ما ملحق میشی.
در ضمن قلیون منو بردار بیاااااااار.
سه ثانیه وقت داری وگرنه زغال داغ میندازم روت خخخ.
سلام مجدد به فرشته.

درود و هزاران درود به تازه واردان به قهوه خونه ی رؤیایی محله! بریزید و بپاشید و بخورید و بیاشامید و دست بزنید و شادی کنید که من بیدارم و هوای همه را دارم!

خب راست میگیم که،تا بانو رو به جونت ننداختیم خودت بیا و اعتراااف کن که این قراین و امااارات کی هست آیااا،زووود زووود زووود

سلااام شهروز
بالاخره اومدیهاا
اگه نمیومدی اینجا رو روی سرت خراب میکردم,خخخخخ
سلام فرشته
سلام نازنین خانم,
آره پریسا خودم هستم
شیرینیا تموم شد,دیر اومدی خخخخخ

یکی کمک کنه خداااا!
نازنین میبندمت به تختهااااا!
پریسا، من قلیونمو میخوااااام.
اگه نیاریش، بهت نمیگم آب زرشکایی که آورده بودی رو کجا قایم کردم خخخ

جناب علی خانی من همیشه و هر روز به پست بیناها منت بکشن و نابیناها محل ندن سر میزنم. خخخخ
راستی اونجا جمع بی ریاس .
از جوابتون هم خییییلی ممنونم. در دنیای واقعی بیلو خنجرو کلنگ دستم نیست. همیشه خودکار دستمه و دارم مطلب مینویسم. از بس سرم پاییینه همیشه گردن درد دارم.

منظورم این قراین و امارات نبود کهههه منظورم اون یکی بود! کی بود که گفت این روزو به همسرم تبریک میگم. خخخ. همسرم! همسرم! افتااااااد.

کی بود پرسید کی میاد اصفهان؟ اگر خدا بخواد و بشه، من با۱دسته۵نفری از گوش کنی های این طرف بازار.
شهروز! آآآآآآیییییی! آب زرشک هااااااام! یکی بگیره حق من بیچاره رو از ایییی،ییییی،ییییی،ییییی،ییییی،ییییی،ن.

آخیش راحت شدم! بیا پریسا آب زرشکات اینجاست. خب حالا با خیال راحت برم اون یکی رو هم آدرس بدم. خخخ. شکلک بدجنسم که. راستی سلام رعد، عباس و خلاصه سلام مجدد به همگی.

Don’t go for looks , they can deceive you
Don’t go for wealth , even that fades away
Go for sumone who makes you smile
Because only a smile makes a dark day seem bright
دنبال نگاه ها نرو ، ممکنه فریبت بدن
دنبال ثروت نرو ، چون حتی ثروت هم یه روزی ناپدید میشه
دنبال کسی برو که باعث میشه لبخند بزنی
چون فقط یه لبخنده که میتونه باعث بشه یه روز خیلی تاریک ، کاملا روشن به نظر بیاد

بی ” تو” مهتاب شبی را همگان میدانند….
همگان شعر دو چشمان “تو” را میخوانند….
تو که از کوچه غمگین دلم میگذری
تو که از راز دلم باخبری
تو چرا رسم وفایت گم شد؟
برق چشمان سیاهت گم شد؟
با توام ای مه مهتاب شبان…..
با تو.ای زلف پریشان جهان….
بی تو صد خاطره ام گریان است…..
بی تو.اشکم شعر باران است…..
بی تو دیگر نفسم بند آمد…..
قافیه یک دل خوش، سیری چند آمد!!
بی تو.جوی،دل من خشکیده است
بی تو مهتاب نهان است ز ابر…..
ابر غم باریده است…..
با تو گفتم با شرم با تو گفتم از دل
با تو از قصه عشقم گفتم و تو در اوج سکوت

با نگاهی پرتردید و خمود گفتی؛

از عشق حذر کن نفسم بند آمد!!

قافیه یک دل خوش سیری،چند آمد…..

بی تو مهتاب،شبی را باز هم میخوانم

سلاااام.
برید کنار، برید کنار که من از راه اومدم، دلت خواست اومدم خخخ.
سلااااام بر بر و بچ گوشکنی.
ببخشید من صبح از خونه خودمون که نزدیکیهای سیسنگانه راه افتادم اومدم که امروز پیش شما باشم.
تولد، تولد، تولدت مبارک. مبارک، مبارک، تولدت مبارک، این خطاب به جناب شاه شاهان بزرگ المدار گوشکن جناب ارتشبد شاهروز خان کبیر بود.
شهروز، تولدت مبارک امیدوارم که ۱۲۲ سال و ۵ ماه و دوازده سیزده رو و چند ساعت با عزت و پیروزی و سربلندی زندگی کنی و من چون |الآن گرمم شده و دنبال بهانه میگردم که یه تنی به آب بزنم آرزوی دستیابی هر چه زودتر تو رو به عسل واقعیت دارم.
ای واااای کمک، کمک، بی انصافااااااا بذارید این جمله از دهنم بیرون بیااااد آآآآی ولم کنییییید، عجب مامورهای وظیفه شناسی استخدام کردی نااامرد.
شالااااااپ، کمکم کنییید بلاغ بلاغ تف تف آآآآی دارم غرق میشم.
من میرم زیر آب، اگه زنده موندم دوباره برمیگردم.

Everything is okay in the end. If it’s not okay, then it’s not the end
Don’t cry over anyone who won’t cry over you
Good friends are hard to find, harder to leave, and impossible to forget.
You can only go as far as you push.
Actions speak louder than words.
The hardest thing to do is watch the one you love, love somebody else.
If you think that the world means nothing, think again. You might mean the world to someone else.
When it hurts to look back, and you’re scared to look ahead, you can look beside you and your best friend will be there
True friendship never ends.
Good friends are like stars….You don’t always see them, but you know they are always there.
Don’t frown. You never know who is falling in love with your smile.
What do you do when the only person who can make you stop crying is the person who made you cry?
Love starts with a smile, grows with a kiss, and ends with a tear.

هرچیزی آخرش درست میشه. اگه درست نشد پس آخرش نیست
برای کسی که برات گریه نمی کنه، گریه نکن
پیدا کردن دوستان خوب سخته، ترک کردنشون سخت تره و فراموش کردنشون غیرممکنه
هر چی هل بدی همونقدر جلو می ری
کارها بلندتر از کلمات حرف می زنن
سخت ترین چیز، اینه که ببینی کسی رو که دوست داری، عاشق یکی دیگه باشه
اگه فکر می کنی که دنیا معنایی نداره، یکبار دیگه فکر کن.شاید بتونی با یکی دیگه دنیا رو معنا کنی
وقتی نگاه کردن به عقب سخته و ازنگاه کردن به جلو می ترسی، کنارتو نگاه کن و بهترین دوستت اونجا خواهد بود
دوستی واقعی هرگز انتها نداره
دوستان خوب مثل ستاره ها می مونن. همیشه اونا رو نمی بینی ولی میدونی همیشه هستن
اخم نکن.هیچ وقت نمی دونی چه کسی با لبخندت، عاشقت میشه
چه کار می کنی وقتی تنها کسی که میتونه جلوی گریه ات رو بگیره ، کسی باشه که باعث گریه ات شده
عشق با لبخندی شروعی میشه، با بوسه ای رشد می کنه و با اشکی خاتمه پیدا می کنه.

کاشکی چشمایِ تو بودم
دنیا رو با من میدیدی !!!
تپشِ قلبِ تو بودم !!!
لحظه هامو !!!میشنیدی
حرفایِ نگفتنی تو
!دیدنی !!! !شنیدنی تو …
نامه ی بلند عشقی !!!
تا ابد نوشتنی تو …!!!

سلام بر آقای چشمه گرامی!
میگم بچه ها من شنا بلد نیستم! لطفا سریع بیایید کمک. آهاااااای پریساااااااااااا ملیسااااااا کجایید. بیایید آقای چشمه رو نجات بدییییییییییییییید!

morning or night you are light
big or small you are all
young or old you are gold
far or near you are dear

شب یا روز ، تو روشنی
کوچیک یا بزرگ ، تو همه چیزی
پیر یا جوون ، تو با ارزشی
دور یا نزدیک ، تو عزیزی

سلام نازنین.
امیدی به این بچه ها نیست، مثل اینکه باید از همه رسما برای همیشه خداحافظی کنم، خدا رحمتم کنه، آدم خوبی بودم، نور به قبرم بباره خخخ.
یادم نمیره که در آخرین لحظه فقط تو برای نجاتم تلاش کردی، اون دنیا شفاعتت رو میکنم.
ای دنیا خداحافظ.

آقای چشمه اگر شما و بقیه بهم نخندید من هم همینطور. ۱جوری هستم. مثل بچه ها. بلد نیستم توضیح بدم. بابا بیخیال غرق نمیشید اینجا عمقش کمه من هم شنا بلدم به خدا راست میگم بلدم بیا بابا چیزی نیست. بچه ها همگی حمله به آآآآآب!

The most beautiful word on the lips of mankind is the word “Mother”, and the most beautiful call is the call “My Mother”. It is a word full of hope and love, a sweet and kind word coming from the depth of the heart.

زیباترین واژه بر لبان آدمی واژه “مادر” است. زیباترین خطاب “مادر جان” است. “مادر” واژه ایست سرشار از امید و عشق. واژه ای شیرین و مهربان که از ژرفای جان بر می آید. روز مادر بر همه مادران مبارک باد.

سلام! عجب روزی امروز! هی باید تبرییییییییییییییییییییییییک بگیم! اول سالروز تولد دوست ارزونقیمتم شهروزو تبریک نمیگم! ا ا ا! چیز! ببخشید! سالروز تولد دوست گرانقیمتم شهروزو تبریک میگم بهش! این تنظیمات دیوی بود که رو صفحه ی مغز ما نصب شده!
بعد روز مادرو اول به مادر خودم از همینجا!، و بعد به تمام مادران سرزمینم به خصوص به مادران و بانوان این محل و بازهم به خصوص به مادر دوست داشتنی محل که نا تنها مادر بزرگمهر عزیز که به نوعی حتی مادر همه ی اهالی دوست داشتنی محل هست تبریک ویژه میگم! هر چند که روز روز شادی اما اجازه بدید دل بدیم به دل کسانی که دست مادراشون از دنیا کوتاه شده و باهاشون ومدردی بیشتری کنیمو واسه همه ی اسیران خاک به خصوص مادران و بانوان ظزیز طلب خیر کنیم.
این همه حرف زدم کسی نمیاد از ما یه پذیرایی ای بکنه؟؟؟!!!… .
راستی عمو چشمه سلام! این شهروز بنده خدا هول شد! ترسید شما یادت بره پست روز تولدشو منتشر کنید خودش دست به کار شد!.
بعدم یه سؤال: چرا دم در فرم ثبت نام واسه رقص با چاقو رو بین بچه ها توضیع نکردی؟! نکنه خودت میخای به کمک … آی! چرا میزنی؟! منظورم عسلت یا … نبود که! منظورم امیر سرمدی بود! اصلا مگه امیر عسلت نمیتونه باشه؟! هان؟! … خب امیر نا! مجتبی! … اونم نا؟… خب اصلا هر کی خودت بگی! خلاصه مهم عسل شهروز نیست! مهم مراسم رقص چاقو که شهروز باید اجرا کنه!.
میخای اصلا با جلال داداش مرجان یا جمال داداش مرجان! یا اصلا هیچکدوم! با ابد الاه دایی مرجان اجرا کن!. این همه پیشنهاد سازنده! خب یکیشو انتخاب کن دیگه پسر!!! چهقدر تو سخت پسندی!!!… خوب شد نمیخای شوهر کنی! نا چیز! زن بگیری! بازم تاثیرات دیوی بوداااا!.
خلاصه تا من یه دوری تو قهوه خونه میزنم تکلیف این موضوع رو روشن کن، آفرین پسر خوب! باییییییییییییییییییییییبایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!!!… .

سبزه ها را گره زدم به غمت

غم ِ از صبر، بیشتر شده ام

سال ِ تحویل ِ زندگیت به هیچ

سیزده های در به در شده ام

سفره ای از سکوت می چینم

خسته از انتظار و دوری ها

سال هایی که آتشم زده اند

وسط چارشنبه سوری ها

بچّه بودم… و غیر عیدی و عشق

بچّه ها از جهان چه داشته اند؟!

در ِ گوشم فرشته ها گفتند

لای قرآن «تو» را گذاشته اند!

خواستی مثل ابرها باشی

خواستم مثل رود برگردی

سیزده روز تا تو برگشتم

سیزده روز گریه ام کردی

ماه من بود و عشق دیوانه!

تا که یکدفعه آفتاب آمد

ماهی قرمزی که قلبم بود

مُرد و آرام روی آب آمد

پشت اشک و چراغ قرمزها

ایستادم! دوباره مرد شدم

سبزه ای توی جوی آب افتاد

سبز ماندم اگرچه زرد شدم

«وَانْ یَکاد»ی که خواندم و خواندی

وسط قصّه ی درازی ها!!

باختم مثل بچّه ای مغرور

توی جدّی ترین ِ بازی ها!

سبزه ها را گره زدم امّا

با کدام آرزو؟ کدام دلیل؟

مثل من ذرّه ذرّه می میرند

همه ی سال های بی تحویل!

سید مهدی موسوی

As I Look Back…

As I look back on my life

I find myself wondering…

Did I remember to thank you

for all that you have done for me?

For all of the times you were by my side

to help me celebrate my successes

and accept my defeats?

Or for teaching me the value of hard work,

good judgement, courage, and honesty?

I wonder if I’ve ever thanked you

for the simple things…

The laughter, smiles, and quiet times we’ve shared?

If I have forgotten to express my gratitude

For any of these things,

I am thanking you now…

and I am hoping that you’ve known all along,

how very much you are loved and appreciated.

هنگامی که به پشت سرم نگاه می کنم
هنگامی که به زندگیم نگاه می کنم
متعجب می شوم
که آیا من به یاد داشته ام از تو تشکر کنم؟
به خاطر همه اون کارهایی که برای من انجام داده ای ؟
به خاطر همه اون زمانهایی که کنارم بودی
به خاطر کمک هات در جشن موفقیت هام
و پذیرش شکست هام ؟
یا برای آموختن ارزش کار سخت ،
قضاوت درست، شجاعت و صداقت؟
متعجبم اگر از تو تا کنون تشکر نکرده ام
درمورد ساده ترین چیزها …
خنده، لبخند و آرمشی که مرا در آن سهیم کرده ای ؟
اگر فراموش کرده ام قدر دانی کرن از تو را
برای هر یک از این چیزها،
من هم اکنون از تو تشکر می کنم …
و امیدوارم که دانسته باشی در تمام این مدت
چقدر تو را دوست داشته ام و قدردانت بوده ام .

بذار ببینم
.
.
.
.
آهاااان حس کردم زیر پاهام محکمه هااااا، اینکه کف دریاست که!!! شهروز گفته بود کف دریا منظورش همین بووووود؟
اینجا که آب تا سینه من بیشتر نیست که.
ای وااااای الکی الکی داشتم غزلو میخوندم هااااا.
پس باید یه مناسبت دیگه هم به اینجشن اضافه بشه، و اونم بازگشت قهرمانانه من به زندگیه.
سلاااام دنیا.
پریسا من جونمو به تو و امیدهایی که نازنین بهم داد مدیونم.
حالا بذارید بیام بیرون تا حسابمو با بعضی از دوستان عزیز تصفیه کنم.

سلام اشکان.
میگم تو نمیخوای درست بشی؟
من پییییر شدم تو درست نشدی.
چه قدر اذیت میکنی تو بچه؟
خب خودت برو تو کار رقص چاقو.
واالله.
خب رفاقته دیگه؟
تاوان داره.
خخخ.

سلام شهروز جان آخر اومدی ما که مردیم از گشنگی درباره اردو من نظرمو اونجا گذاشتم پیشنهادی برای اینکه شهرستانیها ب تونن بیشتر باشن درباره اون موظوع هم دست منو شما نیست پیمانه که پر شد باید رفت من رازیم به رضای خدا و تا آخر عمرم هر چه قدر که باشه شاد و شنگول زندگی میکنم و با شما هستم و خیلی دلم میخواد یه بار هم که شده یه دور همی رو ب بینم و توش شرکت داشته باشم راستی گفته بودی با کدوم روزها موافقیم یادم رفت اونجا بگم برای من فرقی نداره بعد اینکه آقا مرتضی علی ی عمو هم نه همون عمو حسین برای هفتاد پشتمون بسه چیز ب بخشین منظورم تاج سر مونه علی فقط علی اینجوری بیشتر احساس خودمونی بودن میکنم

سلام بر طاها و آذر اشکان ماسوله، ببخشید اشکان.
پریسا، اگه الآن توی زاینده رود بپریم به ۱۹۵ قسمت مساوی و نامساوی تقسیم خواهیم شد، همین دریا بهتره، لا اقل فقط نفسمون دیگه بالا نمیاد و بلاخره چیزی برای خاک سپاری ازمون میمونه خخخ.

علی ما حتمً تو این اردو همدیگه رو میبینیم. افتخاریه که نصیب من میشه.
پریسا بیا میخوام یه چیزی نشونت بدم.
بیا، بیا، بیا،.
آهان. حالا با این زنجیر و قفل میبندمت به این درخت، تا نگی قلیونم کجاست بازت نمیکنم. کلیدش هم فقط پیش خودمه.
جای قلیونو بگو آزاد شو.

بهار ماه بمو …

چِمِـر بَیته هِمِــن با شه بِهــاری

دَپـوشیهه شِه تَن سبز قِـــــوایی

سِلوم بِتِه تی تی رِه دشت و صحرا

عَجِب بیه قِشِنگ تا چِش دیــاری

ترجمه فارسی

با فصل بهار و آغاز سال نو دشت و صحرا تغییر کرده و سرسبز شده اند.

و همه جا از سبزه و گلهای زینتی پر شده است.

و با وجود شکوفه های زیبا دشت و صحرا بسیار دیدنی به نظر می رسد.

و همه جا زیبا و دلنشین شده است.

سلام سلام بچه ها خوبید خوشید سلااامتید چه خبرااا. فکر کنم خیلی خوش گذروندین هااا. من همین حالا فهمیم که دیشب قهوه خونه بوده. چرا از قبل اعلام نکردند. هان هان هان. . خب فعلا بسه. دوباره برمیگردم.

آی کمک! یکی از اینجا نجاتم بده! این شهروز چه بدجنسه توی هر قهوه خونه ای باید۱بلایی سر من بیچاره در بیاره. شهروز بیا از این درخت بد اخلاقه جدام کن خیلی سفته خوشم نمیاااااد! باشه میگم به جان ابلیس بهت پس میدم قلیونت رو. بذار برم شیطونی من دق می کنم اینجا بی حرکت بمونم آخه!

هلی دار اسبه پوش بهییه …

هَلی دارهِ تَن اِسبِه پـــوش بَهییه

زمین و صحــرا سبزه روش بَهییه

وَنوشه اینجـه ، اونجــه بیه بیشار

قشنگی ویشه گوش تا گوش بَهییه

ترجمه فارسی

با آغاز فصل بهار و سال نو درخت آلوچه با شکوفه های سفید و زیبا خودش را نشان می دهد.

و همچنین همه جای زمین سر سبز و خرم به نظر می رسد و همه از نشانه های خداوند بزرگ می باشد.

و گلهای زیبا و خودرو در دشت و صحرا بیدار شده و زیبایی بهار را چند برابر می کنند.

و گوشه تا گوشه دشتها با وجود گلها و سبزه ها زیبایی خاصی را ایجاد کرده است.

دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی

با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی

دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی

اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی

دلی که داده ای به من از یاد برده ای

گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی

بیمار عشق توست پرستوی روح من

از این مریض خسته عیادت نمی کنی

باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست

گرچه تو هیچ خرج صداقت نمی کنی

یکبار از مسیر نگاهم عبور کن

آنقدر دور گشته که فرصت نمی کنی

گل های باغ خاطره در حال مردنند

به یاس های تشنه محبت نمی کنی

رفتی بدون آن که خداحافظی کنی

دیگر به قاب پنجره دقت نمی کنی

امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت

این سیب را برای چه قسمت نمی کنی

یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام

این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی

زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد

گرچه تو هیچ وقت رعایت نمی کنی

لوش کُلُمی دروازِه نَوونُ ‎/

درچوبی آغل،هیچگاه دروازه نمی شود

کلین بِنِه اِسًپی رازه نوونُ ‎/

زمین سوخته، سبزه زار نمی شود

بُخوشتُ هسکا تازه نَوونُ ‎/

استخوان خشکیده دیگر جوان نمی شود

نامرد جور تلی سازه نَوونُ ‎/

درختچه های خار دار،جارو نمی شوند نمی شوند

سلام به اشکان آذر ماسوله و عمو حسین. من هم این روز زشتو به شما تبریک نمیگم خخخ. یعنی من هم این روز زیبا رو به شما تبریک میگم. امیدوارم امروز به همگی خوش بگذره. فعلا برم تا بعد.

سلام دوستان
تبریک به خاطر همه چیز تولد و روز مادر و همه چیز که عالی است
راستی پست اردو انگار کامنتها بسته شده گفتم منم موافقتم را اعلام کنم اگر خواستید منم هستم گیتار و نوازندگی هم با من
هاهاهاهاها

صباحی سر دریو بوی طلاهی‎/

صبحدم دریا طلایی رنگ می شود

اوی دله زنجیر بنسِّ ماهی ‎/

در درون دریا ماهیان چون زنجیری به هم پیوستند

بزونن تخت و بشتن صراحی‎/

تختی بر پا کردند و صراحی گذاشتند

خیال مُنی انجه هاکردِ شاهی‎/

درخیال خود، من پادشاه آنجا بودم

سلام به عمو حسین عزیز.
عمو من روی تیتر پست نوار قصه اطلاع رسانی کردم.
سلام چشمک. خوبی؟ ممنون بابت تبریکت.
طاها خیلی خائنی.
پریسا تو قول دادی.
بگو قلیونم کجاااااااست؟
عمو چشمه مرسی. زود برگرد.

امشب به قصّه‌ی دل من گـوش می‌کنی

فـردا مـرا چو قصـّه فـرامـوش می‌کـنـی

دستم نمی‌رسـد که در آغـوش گـیـرمـت

ای مـاه ! بـا کـه دست در آغـوش می‌کنی ؟!

در سـاغر تـو چیـست که بـا جـُرعـه‌ی نـُخـُست

هـُشـیـار و مـست را همه مـدهـوش می‌کنی ؟!

مـی جوش می‌زنـد بـه دل خـُم ، بـیـا بـبـیـن !

یـادی اگـر ز خـون سـیـاووش می‌کـنـی

گـر گـوش می‌کنی سخنی خـوش بـگـو یـمـت

بـهـتـر ز گـوهـری که تـو در گـوش می‌کـنــی

جـام جـهـان ز خون دل عـاشـقـان پـر است

حـُرمت نـگـاه دار ! اگـر نـوش می‌کـنـی

“سـایـه” چـو شـمـع شـعـلـه در افـکـنـده‌ای به جمع

زیــن داسـتـان کـه از لـب خـامـوش می‌کـنــی   
block quote end

دوباره خداحافظ!تاوان داره؟! باشه امیرو عمو چشمه بیاید! دوستمون تاوان میخاد! دادا من تاوانمو دادم! حواست کجا بود که کلی تلاش کردم تا ذهن همه منحرف بشه تا پی به هویت عسلت نبرن!!!… . خب پس من تاوان رفاقتمو دادم! حالا نوبط تو که جواب تاوان بدی!
پریسا خانوم! والا من فقط تیشنهاد دادم کاره ای نیستم! رقص شمشیر یه کم خشن نیست آیا؟! میخای اگه راحتی یه تجدید نظری بکن!.

سلام به دوستای گلی که دارن میان و تا حالا اومدن سلام حسین جان اگه خبر داشتم که نمیدونی بهت میگفتم طاحا لایک پرواز لایک رعد لایک پریسا تو که به این زودیا گول نمیخوردی شهروز میخوام امروز بترکونیم بزنیم بالای هزار تا سر جدت اون کامنت منو غیبش کن تا عمو حسین ندیده میاد سر از کله مون جدا میکنه ها ال فرار

شهرووووووز نمیدونم …انگاری یه چیزیم هست …هعععععععععععععععععععععععععععی هعععععععععععی هععععععععععععععی !!!!!!!!

سلام دوستان
خوبید؟ بالاخره اولین قهوه خونه ی سال ۹۴ هم برگزار شد خب خدا رو شکر
شهروز تولدت مبارک امیدوارم صد سال دیگه همین موقع نوه هات تولدتو تبریک بگن
روز زن و روز مادر رو هم به مادرهای محله تبریک میگم

آدرس : این پارک که در ۲۷ کیلومتری جاده نوشهر به نور قرار دارد

پارک جنگلی و ساحل سی‌سنگان نوشهر در سال ۱۳۴۴ خورشیدی توسط مهندس سعیدی آشتیانی طراحی و ایجاد شد. این پارک علاوه بر جاذبه‌های گردشگری و توریستی، سیاست حفظ و حراست از گونه‌های نادر و حفاظت‌شدهٔ گیاه شمشاد را به طور جدی دنبال می‌کند.
این پارک که در ۲۷ کیلومتری جاده نوشهر به نور قرار دارد، از شمال به دریای خزر، از جنوب به سلسله جبال البرز، از غرب به روستای توسکاتک و از شرق به روستای صلاح الدین کلا محدود می‌شود. مساحت این پارک در حدود ۶۰۲ هکتار است و زیستگاه انواع گونه‌های درختی، درختچه‌ای خشبی و علفی و جانوری است.به طور کلی محوطهٔ پارک از نظر توزیع گیاهی به سه بخش ساحلی، جنوبی و غربی تقسیم می‌شود.

بخش ساحلی
بخش‌های ساحل بخش ساحلی به مساحت ۳۰ هکتار در حاشیه جاده قرار دارد و درختان و درختچه‌هایی همچون توسکا، لرگ، بلوط، آزاد، لیلکی، انجیر، داغداغان، انار، ازگیل، سرخ ولیک، گوجه جنگلی، توت، سیاه تلو، سیاه ال و سیاه اربه در این قسمت قرار دارند. محل تفریح و ورزش‌های آبی (جت اسکی. قایق سواری) ورزش‌های ساحلی (اسب سواری. ماشین سواری (کارتینگ) والیبال ساحلی) مجموعه تفریحی و بازی‌های رایانه‌ای.
امروزه امکانات اولیه‌ای برای این ساحل تدارک دیده شده‌است از قبیل سرویس‌های بهداشتی، مکان‌های برای کمپینگ خانوادگی و جای پارک خودروها.

بخش جنوبی
در این بخش تیپ انبوه شمشاد وجود دارد.

بخش غربی
در این بخش جامعه بلوط – ممرزستان و در حد انتهای غربی و قسمتی از جنوب بوستان، جامعه انجیلی – ممرزستان و جامعه بلوط – ممرزستان در مرز تیپ‌ها با شمشاد آمیخته‌است.

گونه‌های جانوری
در این بوستان پستاندارانی چون شوکا، مرال، خرس قهوه‌ای، پلنگ، روباه، گربه جنگلی، گراز و شغال زیست می‌کنند.
امروزه دو مدخل ورودی با پنج نگهبانی، یک اتاق اطلاعات، دو دستگاه واحد مسکونی، فروشگاه، پناهگاه بزرگ، محوطه خور گشت (پیک نیک)، محوطه اردو، پارک کودک،، پارک بادی، پیست اسب سواری، کلوپ جت اسکی، کلوپ قایق سواری، زمین ورزشهای ساحلی (فوتبال. والیبال)، کافی شاپ، رستوران، سفره خانه، فروشگاه یونیک (بازی‌های رایانه ایی)، ۱۳ دستگاه سرویس بهداشتی، سکوی آبخوری و ساختمان نمایشگاه دائمی منابع طبیعی در این پارک وجود دارد

شهروز بیا بابا من اینجا دو تا گونی قلیون دارم یکی شو بردار کاری با این پریسای زبون بسته نداشته باش از آب بیا بیرون یه وقت در راه قلیون چیز میشی

سلام پریسیما.
ممنون بابت تبریک.
دکی بیخود میکنی بری. اگه بری میام سراغت بیچاااارت میکنم افتااااد؟
پریسا خدا بگم چی کارت نکنه.
تمام جونم خیس شد.
ولی تونستم پیداش کنم خخخ.

منم با نظر پریسا موافقم، شرکت کنندگان در اردوی محله لوازم رفتن به استخر از قبیل حوله و مایو همراه خود داشته باشند تا مسئولین تدارکات اردو یه سانس نیم بهای استخر برای خانمها و آقایون بگیرند و به استخر برویم و شنا کنیم تا تفریح کامل شود!

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه‌ی گل‌های نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ‌ آرزوهایت دعا کردم
 
پس از یک جستجوی نقره‌ای
 
در کوچه‌های آبی احساس
 
تو را از بین گل‌هایی که در تنهایی‌ام رویید با حسرت جدا کردم
 
و تو در پاسخ آبی‌ترین موج تمنای دلم گفتی
 
دلم حیران و سرگردان چشمانی‌ست رویایی
 
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
 
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم
 
همین بود آخرین حرفت
 
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
 
حریم چشم‌هایم را به روی اشکی از جنس غروب
 
ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
 
نمی‌دانم چرا رفتی؟
 
نمی‌دانم چرا، شاید خطا کردم
 
و تو بی‌آنکه فکر غربت چشمان من باشی
 
نمی‌دانم کجا، تاکی، برای چه
 
ولی رفتی و بعد از رفتنت
 
باران چه معصومانه می‌تابید
 
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
 
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
 
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره
 
با مهربانی دانه برمی‌داشت
 
تمام بال‌هایش غرق در اندوه غربت شد
 
و بعد از رفتن توآسمان چشم‌هایم خیس باران بود
 
و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی‌تو
 
تمام هستی‌ام از دست خواهد رفت
 
کسی حس کرد من بی‌تو
 
هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد
 
و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد!
 
کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد
 
هنوز آشفته‌‌ی چشمان زیبای توام
 
برگرد!
 
ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد
 
و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید
 
کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت
 
تو هم در پاسخ این بی‌وفایی‌ها بگو
 
در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم
 
و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید
 
میان انتظاری که بدون پاسخ و سرد است
 
و من در اوج پاییزی‌ترین ویرانی یک دل
 
میان غصه‌ای از جنس بغض کوچک یک ابر
 
نمی‌دانم چرا؟ شاید به رسم و عادت پروانگی‌مان باز
 
برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

شهروز بیا مختصات جایی که بردی مونو طاحا داد پریسا ملیسا تو رو خدا یه درخت بلند خیلی بلند به من نشون بدین برم بالاش فکنم صصدای خخخرس شششنیدم کککککمک ششششششایدم شیشیشیشیر بود کمک کمک

سلاااام پری سیرت من. خوبی .
علی خانی خخخ رعععد بزرگ توی قهوه خونه تا حدودی شخصیت دنیای حقیقیو داره و از بیلو میلو کلنگ خبری نیست. هاهاها

پرواز معلومه که خیییلی رمانتیک و شاعر مسلکی.
زینب ، زهرا جهت یاب ، کاظمیان ، آریا ، مجتبی ، صد سال ساکتی ، هادی عباسی ، فرشته ، کجاییید آخه .

کاش باران بودم و غم پنجره را می شستم
و به هر کس که پس پنجره غمگین مانده
از سر عشق ندا میدادم
پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه است
گوش کن باران را که پیامی دارد

دست از غم بردار زندگی کوتاه است
باز کن پنجره را روز نو در راه است

ضؤن نهطرییم من به کوپ، شصواوه لصم أؤذ و شهوم
بؤ تهوافی أؤذی رووت شصواوه و سهرطهردانه شهو

خهرمهنی ذینم به بادا ضوو به دهس هیجرانی تؤ
من دهسووتصم و شهمیش بؤ حاپی من طریانه شهو

شهوقی أوویی تؤیه رووناکی دپی سهوداسهرم
بؤ تریفهی ماهی أووت ضهن بص‌سهروسامانه شهو

چگونه نگریم منی که روز و شبم را بازنمی‌شناسم
بهر طواف خورشید روی توست که شب سرگردان است

خرمن هستی‌ام را هجران تو به دست باد سپرد
من می‌سوزم و شمع نیز بر حالم می‌گرید شب

شوق دیدار روی تو روشنی‌بخش دل سودایی من‌است
بی‌ فروغ ماه رویت، جلوه و جلایی ندارد شب

شهروز جان تو کامنت اولم هنوز متوجه نشده بودم که امروز روز تولد توست. صمیمانه تولدت را تبریک می گویم. همواره شاد باشی زنده باشی سرحال باشی سرافراز باشی پیروز باشی بهروز باشی کامروز باشی شنگول باشی. راستی منم متوجه امارات شدم مباااارک. همانطور که متوجه امارات امیر هم شدم. وای وای وای چه خووووب.
عمرتان بادو مراد ای ساقیان بزم جم. گرچه جام ما نشد پر می به دوران شما. دل خرابی میکند دلدار را آگه کنید زینهار ای دوستان جان منو جان شمااااا.

سلااام بر عمو حسین،میگم عمویی،این شهروز رو هر کار کردیم نیومد نگفت که اماراتش کی هست آیاااا،حالا اگه تو فهمیدی بیا و به ما هم بگو که خخخخخ

خب بنداز من که شنا بلدمه که،شلوغ چی چیه آیااا،تازه به امیر هم بگو بیاد بگه همسرش و از این حرفاااا هاااا،وگرنه که خودم میگم که خخخخی

ملیسا چطوری عمو
راستی اونطرفا کسی که نیست پس من با کی بودم .
نویسنده اینقدر انحصاری فکر نکن اولین نفری که تولدش را با قهوه خانه هفتم گرفت خودمن هستم اما شما کمی پیاز داغش رو زیاد کردید دیگه ؟ قبول کن باشه

میان آبشارخاطراتم کنار بوته های گل می نشینم
همیشه آرزو کردم که رنگ نگاه بوته گل را ببینم
همیشه آرزو کردم که روزی برای لحظه ای نقاش باشم
همیشه آرزویم بوده رویا ولیکن یک زمان ایکاش باشم
همیشه این سوالم بوده مادر که رنگ لاله ها یعنی چه رنگی
همیشه گفته بودی باغ سبز ولی رنگ خدا یعنی چه رنگی
نگاه مادرم چون یاس می شد به پرسشهای منلبخند می زد
زمانی رنگ سرخ لاله ها را به دنیای دلم پیوند م یزد
ولی من باز می پرسیدم از او که منظورت ز آبی چیست مادر
همان رنگی که گفتی دنگ دریاست همان رنگی که گشته چشم از او تر
ز اقیانوس بی طوفان چشمش صدای اشک ها را می شنیدم
در آن هنگام در باغ تخیل رخ زیبای او را میکشیدم
 نگاهی سرخ اشکی آسمانی دوچشمانی به رنگ ارغوانی
ولی من هر چه نقاشی کشیدم همه تصویری از رویای او بود
و شاید چند خطی که نوشتم همه یک قطره از دریای او بود
معلم آن زمان که عاشقانه کنار حرفهایت می نشینم
همیشه آرزو کردم که روزی نگاه مهربانت را ببینم
ببینم که کدامین دیدگانی مرا با حس دیدن آشنا کرد
که دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا کرد
ببینم که چه کس رنگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد
ببینم که کدامین مهربانی غبار غم رویایم تکان داد
اگر چه من نگاهت را ندیدم ولی زیباییت را میشناسیم
صدای موج روحت را ستاره دل دریاییت را میشناسم
ز تو آموختم نقاشی عشق ز تو احساس را ترسم کردم
ز تب نور امید و موج دل را میان غنچه ها تقسیم کردم
ولی من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهایم رسیدم
هم اینک لحظه ای نقاش هستم معلم را و مادر ا کشیدم
ولی نقاش من کاغذی نیست برای رسم ابزاری ندارم
کمی احساس را با جرعه ای عشق به روی برگ یاسی می گذارم
دل نقاشیم تفسیر رویاست چرا تفسیر یک رویا نباشیم
چرا رنگ غروبی سرخ باشیم چرا چون آبی دریا نباشیم
اگر چه گشت شعرم بس مطول ولی نقاشیم را قاب کردم
سحر شد خاطراتم نیز رفتند دوباره من زمان را خواب کردم

اصن تو کلا منو باند پیچی هم که کنی من از پس خودم تو آب بر میاااام که خخخخ،زووود بگو این امارات کی هست آیااا
بااااآاااآاانو بیا کشف کن که این امارات کی هست آیاااا خخخی

چرا میخوای بکشیش قاتل آدم کش ….هععععععععععععععععی ملیساااااااااااااااع خدا رحمتت کنه ///….هر مل که بیشتر به گوش کن میداد صفا …شهروز روزگار امانش نمیدهد …

نههه پرپر شهروزی نمیتونه منو بکش بکش کنه کهههه،من خونم گروووونه،نمیتونه دیه منو بده کهههه،
بعد اینکه پرپر منو با این شعری که اینجا گذاشتی یاد جوونیام انداختی که،من اینو خعععلی زیاد وقتی کوچکولو بودم دکلمه کردم تو مدرسه،روز مادر،روز معلم و و و و و ،هععععی،جوونی کجایی که یادت بخیر خخخخ

مادر تنها کسیه که میتونی براش ناز کنی
سرش داد و بیداد راه بندازی، باهاش قهر کنی!
اما با اینکه تو مقصر بودی بازم با یه بشقاب غذا
با لبخند میاد و میگه: با من قهری با غذا که قهر نیستی.