سلام بر گوش کنی های فرهیخته و باحال.
من امروز اومدم با یه خبر خوش!
میگید چی؟ چه خبری؟
خب, تولد عزیز دلم یاسی جونمه دیگه
بیایید دور هم جمع بشیم تا تولد بهترین دوست حقیقی و مجازی من رو جشن بگیریم
از کادر مدیریتی که اجازه دادن من تولد یاسمین عزیزم رو خودم جشن بگیرم تشکر میکنم
یاسی جون خوش اومدی دنیای منو با حضور قشنگت زیباتر کردی
این متن رو با عشق تقدیم به تو میکنم امیدوارم صد سال دیگه زنده باشی و خودم برات جشن بگیرم خخخ
بی بهانه سلام
خرداد گوارای وجود نازنینت عزیزم.
روزها را شمردم, تقویم را ورق زدم تا بالاخره تولدت شد.
هر روز, روز تولد توست هر وقت برگی می افتد, مرغی بال باز میکند, غنچه ی سپید
مریمی عاشق, عکسش را در آب برکه ای زلال میبیند و خود را نمیشناسد, هر وقت
آسمان بغض میکند, باران گلوی شمعدانی های صورتی را که کم کم رنگ میبازند
به هوای آمدن تو تازه میکند و هر وقت می آیی و دلم میخواهد بمانی اما
میروی

من و بهار قرار گذاشته این به آن سه فصل دیگر هم سپرده ایم   امسال
زودتر تولدت بشود لطف میکنی کمی زودتر کبوتران هلاک چشم به راه صحن
خیس از اشک دلم را به آرزویشان برسانی دلم تنگ است برای خودت, تولدت جادویت,
و هر چه به جز  غمت .

بگذار پرنده سرگردان نگاهم در پناه آلاچیق مژگانم تا ابد احساس آرامش کند و آتش عطشم را با جرعه ای که هیچکس هرگز
از هیچ چشمه ای ننوشیده خاموش نه, شعله ور تَرَش کن .  من کلبه خوشبختی تو را
روزی با گلهای شوقم فرش خواهم کرد و قشنگترین لحظه هایم را به  پای ساده
ترین دقایقت خواهم ریخت تا باز هم بدانی که من عاشق ترین پروانه ات بودم
مجنون ترین دیوانه ات هستم و چه بخواهی چه نخواهی دوستت    خواهم ماند با عاشق ترین لهجه ای که یک دوست  با وفا سالها زیر سایه ی خورشید در  صحرا آموخته است تولدت را تبریک میگویم

دیر نیست روزی که همه به قول سهراب تو را به هم تبریک می گویند نازنینی حرف قشنگی برایم نوشت با یاد او برای تو مینویسم
لمسِ بودنت مبارک!