خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بیست و یکمین جلسه غلط ننویسیم

سلاااام بر بچه های علاقمند به کلاس صحیح نویسی و غلط ننوشتن .
عجب دنیاییه واللاه . تابستونمون که داره کم کم تموم میشه و رعععد ازی طرف خوشحاله که این گرما مرگا داره میره و از ی طرف هم مثل قدیما حوصله ی کلاس درسو ندارم.
خب کلاس شما که فرق میکنه . بریم ببینیم قراره درین کلاس درس چه اتفاقاتی بیفته .
درس امروز حرف ش هستش .بچه ها
ش مثل شبو شور که فک میکنه اسمش شهروزه . ش مثل شبو روزی که رعععد بزرگ شک داره که رشته ی دانشگاهیش فقه و حقوق باشه خخخ بهش میاد شیمی خونده باشه .
نمیگم چرا اینجور فکر میکنم تا توی خماری بمونه . شاید رفت و واقعا شیمیدان شد .

رهاااای آزاد بی اجازه با صدای بلندش شیپوروار داد میزنه :
رعععد دانا این شبو شور تازه از ترکستان برگشته . چشمتون روز بد نبینه ی شیشه شراب دستش بود ، با شلوارک روی شنا عکس سلفی از خودش انداخته بود .
فک کرده رهایی هم نبینه .

شبو شور میگه : دروغ نگو ، اون شراب نبود ، شربت گل سرخ بود ، که خاله جونم بهم داده بود بخورم که گرما زده نشم. .

مجتبی میخنده و میگه شلوارک که اونجا عادیه خب . و از مدیر سایتش مثل همیشه دفاع میکنه و میگه ملت اونجا از شلوارک کوتاهتر میپوشن. شبو روز کار خلافی نکرده . براش حرف درآوردید ، درنیاوردید که حسابتونو میرسم

رعععد میگه رهایی تو نباید اسرار مردمو تو بوق و کرنا کنی .
زشته . خوبه منم بگم رهااااایی که بچه بود شیشه های مردمو شتررررق میشکوند . راستی رها !!اسم اون دختری که باهاش بازی میکردی ، همونی که شیپیش داشت چی بود ؟ شیما یا شهلا خله خخخخخ

سیتا خانوم تق تق در کلاسو میزنه و با صدای خواب آلودی میگه : شلام رعد . شبح شوما به شادی . میگم چی گفتی ؟ رهای معصوم با خنده میگه : رعععد سیتا شده دیگه شیتا معتاده خخخخ
دیگه چون معتاد به گوشکن شده نمیتونه س رو خوب تلفظ کنه و س تبدیل به ش شده . هاهاهاها
سیتا میگه ای رفیق ناباب ، تو بودی که شبا منو به شبگردی در کوچه های قدیمی سایت میبردی و منو با دنیای اعتیاد آشنا کردی . و منو در اعتیاد خودت شریک کردی .
رععععد با صدای خشن و هولدارش میگه : وای بر معتادین ، آن زمان که گناه را بر گردن دیگری انداخته . سیتا پس بگو شدی دیگه شیشتا خانوم مهههتاد هاهاها

ملیس سوار بر ی شتر شیری رنگ خوش رنگ وارد کلاس میشه و میگه بچه ها این بچه شترو از ی شیاد شغال صفت کش رفتم . آخه داشت با شلاق میزد تو سرش . من این شترکو خیلی دوست دارم ، منو یاد آهوم که قدیما داشتم میندازه .
رعععد اجازه میدی این دخترای شیطوون رو سوارشون کنم و بریم به دشت و صحرا . اونجا دیگه خبری از نت و کوچه های قدیمی و شب نشینی نیست . خخخ و کم کم ترک میکنن و پاک و سالم میشن. اونجا توی گلای دشت کلی بپر بپر میکنیم و حال همممون خوب و شادان شادان میشه .

نازنین خانوم با ادب همراه با ی قابلمه پر از شوید پلو و گوشت کباب شده ی اردک میاد و همه رو به شام دعوت میکنه . مریخیا که بوی غذا شیدا و مستشون کرده از سرو کول هم بالا میرن و بسان شمر به هم شمشیر میکشن . خخخخ

آهای عدسی و مرتضی عقاب! مواظب باشید از هول حلیم شست پاتون توی چشتون نره خخخ

حسین آگاهی اما همراه با طاها شعر میخونن و زیر بغل هم به جای هندونه شلغم میذارن . طاها همش میگه لایک بر تو آگاهی و حسین هم در جوابش میگه آفرین به شعورت داداش خخخ

واااای بچه ها اونور دو سه نفر به خاطر غذا شهید شدن . شهید راه شکم .. رحم و شفقت هم سرشون نمیشه .
شکر خدا پریسیمای خوش صدا سر بزنگاه سر میرسه ،

و میره پشت تریبون و بلند میخونه :بااااازم شراره دلارو دیوونه کرده مامانش موهاشو عروسکی شونه کرده
و همه رو به هم خوانی با خودش دعوت میکنه . و همه باهاش میخوونن و کلاس پر از شادی و شعف میشه شکر خدا هههههه

درین موقع خانم محب با شصتا شاخه گل و شیرینی و شکلات از راه میرسه و میگه من از همهمه و حاشیه و بحث و دعوا خوشم نمیاد . بیاییید بخورید .
رعععد هم با ی دیگ شیرین پلو همه رو میبره پیش ملیس در صحرای خوش آبو هوا . و اونجا کتاب حاج نجفیو میخونه

++++++

شاغول: وسیله ای که قطعه فلزی که برشته ای آویزند و برای قائم بالا بردن دیوار در بنایی بکاربرند. ش ا غ و ل

شایق : به معنای دارنده ی شوق ، البته بهتر است به جای این کلمه از کلمات مشتاق و آرزومند استفاده کرد . ش ا ی ق

شبح / شُبه/شَبَه: این سه کلمه را نباید با هم اشتباه کرد .
شبح ش ب ح : به فتح اول و دوم یعنی سیاهی که از دور می آید .جمع آن اشباح است .
شبه ش ب ه : به کسر اول و سکون دوم به معنای مثل و مانند .

شبه به فتح اول و دوم واژه فارسی به معنای نوعی سنگ سیاه و براق و البته بی ارزش .

شراکت : ش ر ا ک ت . این کلمه در عربی به کار نرفته و از لغات ساختگی است . به جای آن میتوان از مشارکت یا شرکت استفاده کرد .

شست / شصت :واژه شست ش س ت : انگشت بزرگ و پهن دست و پا است .
شصت ش ص ت : منظور یکی از اعداد است .
شعبات : ش ع ب ا ت جمع شعبه به ضم اول و فتح دوم می باشد و این گونه نوشتار آن صحیح می باشد.

شقاوت ش ق ا و ت : به معنای بدبختی .
شکرگزار : ش ک ر گ ز ا ر : گزاردن به معنای به جا آوردن و ادا کردن می باشد . و شکر گزار یعنی کسی که شکر به جا می آورد .
شمایل ش م ا ی ل به معنای اندام و پیکر
شیب / شیب : ش ی ب . کلمه شیب بر وزن نیک واژه فارسی به معنای فرود در مقابل فراز است .
فراز و شیب بیابان عشق دام بلاست حافظ
کجاست شیردلی کز بلا نپرهیزد
اما شیب بر وزن غیب واژه عربی به معنای پیری است .
_______________________
خب خدارو شکر تموم شد این لغات حاج نجفی . ههههه بریم سر لغات پیشنهادی و کاربردی رععععد دانا و حکیم.

1-شعور ش ع و ر
2- شط ش ط به معنای رود بزرگ
3- شوفر ش و ف ر :راننده
4- شماتت . ش م ا ت ت ک سرزنش
5- شکوه شِ ک و ه . نا له
6-شیفته ش ی ف ت ه ک عاشق
7- شور ش و ر
8- شفیع ش ف ی ع : خواهشگر
9- شعار ش ع ا ر
10- شیوع ش ی و ع : همه گیر شدن .
___________________________

اینم ی متن و شعر زیبا تقدیم به همتون
در پس پرده یک ظهر غریب
من و یک خواب عجیب
رازها در پس این خواب نهان است
نهان

من کویری بودم
خالی از شور و نشاط
خالی از نغمه مرغان خوش آواز بهار

و فقط من بودم، نالهء مبهم باد
خار هم، از دل دیوانه من می رویید

آسمانم خالی
و در این پهنه ندیدم ابری

پس خودم باریدم
آنقدر باریدم
تا کویرم گل داد
گلی از عشق درونش رویید

پس تو هم باران باش
به کویر دل خود سخت ببار
و برون کن زدلت
نفرت و بیزاری را
و فقط عشق بورز
به خودت و همه انسانها

۱۶۱ دیدگاه دربارهٔ «بیست و یکمین جلسه غلط ننویسیم»

سلام . خودم کامنت اولو بذارم و همینجا از همه ی چلچراغا و چراغ مرده ها و دردسرتون ندم از روشنو خاموشو نیم سوزو خلاصه همه کاربرا بخوام که برای رعععد دعا کنید که توی کاری که این روزا در پیش گرفته موفق باشه و زود ناامید و دلسرد نشه .

رععععد بزرگ ، مثل شیر بیشه همیشه شجاع باش و شُلو بی حال نباش .
مثل ی شیرباش و بسان همیشه شاهکار باش و بدرخش .
اوهو !یکی بیاد منو بگیره خخخخ کی میره این همه راهو هاهاها
خودم از خودم تعریف نکنم پس کی میتونه به رعععد باستانی قوت قلب بده ؟خخخخخ

سلام بر حسین شاه اصفهونی نجاد .
خوبی پسرم ؟؟
. شما میتونی بری تو حیاط از درختا شلیل بکنی و نوش جون کنی . تو املات عالیه .
هسته ی شلیل هم نبینم پرت کنی توی شیشه ها .
آفرین پسر خوب به شهیاد و شاپور که شیهه میکشن نیگا نکن . برو با دخملای فهمیده حرف بزن خخخخخ

a
شلام. شورشو در اوردی از بس نوشتی ش شصت تا ش شد.
شلوغ نکنید که شاگرد جدید اومده.
خانم اجازه اشکال داره من از الان شاگرد شما بشم؟ یا دوره بعد که شروع شد بیام.
اینم یه شعرشینی،
شهره شهر مشو تا ننهم سر در کوه
شور شیرین منما تا نکنی فرهادم

شرابی تلخ میخواهم که مردافکن بود زورش
که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شرو شورش
میگم یکی از اونا فک کنم اگه ترشی نخوری ی چیزی میشی.
بشین اون گوشه . شلوغ بازیم در نیار .
راستی این شعری که گفتی منم یکی مثلشو بلدم
بیستون کندن فرهاد نه کاری است شگفت —–
شور شیرین به سر هرکه فتد کوهکن است

سلام وحید خان ساکت. چرا این همه ساکتی ؟
میگم مواظب خودت باش ، بعضی ازین بچه ها دست شیطونو شیش دور از پشت پیچوندن ، مواظب خودت باش خخخخ بیا پیش شهریار بشین . بهش توی املا کمک کن ههههه
مررررسی که هستی .
راستی من دوست دارم در دنیای عجوزو مجوز بهم بگن پدربزرگ هاهاهاها

شلااااام،که،خوبی بابا بژلگی،میگم اون شتر نییییست اون یه اشب شیری رنگه که،شیاد لامسب داشت میزد شاهرگ این اسبه رو قطع کنه که یهویی من از راه رسیدم و اونو با چنگ و دندون از اون شیاد گرفتم خخخخ،آخی الاهی گناهی هستم که،منو یاد آهوم انداختی رععععععد،واییی خدای من،دلم واسش تنگ رفته که،یعنی من آهومو میاخوااااآااام،همون شیاد شیپور به دست که فکر کنم شهشب،یا شهنشاه شهروز خان شاغول به دست شیپوری هست آهوی منو دزدیده که،خخخخ،میسی بابا بژلگی از پست بسیاااااااااااااار مفید و باحالت،لی لی لی لی لی من لفتم که خدافسی

ملیس جون سلام.
خب تقصیر خودت بود که مثل ی شبان دلسوز از آهوت مواظبت نکردی .
حالا هم چیزی نشده . خوبه که شمایل و چهره ی دزد شرور رو شناسایی کردی .
این شبوشور خلافش داره زیاد میشه خخخخ
میگم ی دختر بزن بهادار و شر خر میشناسم ، میخوای بریم خواستگاریش برای شبو شور . خوب شوهری میشه برای شهین جون هاهاها
خب توی دنیا هیچ مجازاتی برای مریخیا بالاتر از ی زن شکاک و گیر بده نیست . قول میدم حقتو ازش بگیره خخخخ
بدو که دوتایی بریم خواستگاریش ههههه

یه دقه اومدم چش رو هم بذارم بخوابم بچه همسایه پشت پنجره اینقدر عررررررر زد که با حال دگرگون پاشدم که بزنم یه چار تا رو بکشما…اومدم محله پستتا دیدم روحم شاد شد…خدا خیرت بده بابا رعدی…جون بچه همسایه رو نجات دادی…
آقا اجازه ما یه آب به سر و صورتمون میزنیم و برمیگردیم…بریم ببینیم تو آشپزخونه مون بیسکوییت میجوریم؟
راستی رععععد…تو پست تو هم باید مرتبط حرف بزنیم آیا؟ شب و شور با شلوارک و خط کشش نیاد بزنتمون؟خخخخخ……..

دختر تو که نترس بودی و از کشتن واهمه نداشتی . نصفش میکردی تموم .
میگم تو هم گویا مثل شیشتا معتاد شدی خخخ
ای شیره ای ، ای شیشه ای شرم بر تو باد هاهاهاها
ای شبگرد شباهنگام.
پست من به روی تمامی معتادین و بی مکانان باز است.
راستش پست شب نشینی به دل من که اصلاً نمیشینه .
بچه ها توی حرف هم میپرن و هیچ شناختی از هم پیدا نمیکنن .
شیرینی شب نشینی به اینه که گل بگی گل بشنوی . من که دیشب نفهمیدم چی شد خخخ
راستش این نبینا خوب زورشون به ببینا میرسه . پست اول منو شیش قفله کردن که کسی نتونه حرف بزنه خخخ فک کن پست اولت بزنن توی برجکت.
ای خدا داد منو ازین نبینای ببین کُش بستون خخخخ

سلام
خانم اجازه ما می‌تونیم یک چیزی بگیم
شکوه یعنی عظمت
شکوه یعنی ناله
هر دو یک جور نوشته می‌شند و صفحه خوان هم هر دو را یک جور می‌خوانه
در حالی که شکوه به معنی ناله به صورت واو خوانده می‌شه
گفتم برای بچه‌ها بگم
گر چه همه این جا استاد ادبیاتند.

مریم جون ، قربونت برم که همه چی تمومی . کدبانو ، مرتب ، با ادب ، شیرین.
همه ی مریما گلن ولی تو گل سرسبدی به خدا .
آره دخترم. خیلی خوبه . این صفحه خونا هیچی حالیشون نمیشه .
تو شاخ نبات کلاسی .شاگرد شیرین گفتاری
تو خودت قندو نباتی . شکلاتی شکلاتی
راستی تو منو یاد زینبی یا همون زینت سایت میندازه .

آقا
آقا اجازه
آقا اجازه تو رو خدا
آقا
آقا ما یه شعر بلدیم…بیایم اون جلو دکلمه ش کنیم؟
آقا بخدا خوب میخونیم
آقا توش ش ام داره


بسم الله الرحمن الرحیم
یه روز آقا خرگوشه
رف پیش آقا موشه
موشه پرید تو سوراخ
خرگوشه گف
آخخخخخ…..

سلااااام بابا بزرگ، خوبی خخخخخخ خانم اجازه که بشینم،
شیشتا جای سیتا رو چی بگم والا خخخخخخ
اما اعتیاد رو خوب اومدی، راستی رعععد من قبلانا هم سابقه اعتیاد به گوشکن رو تو کار نامم دارم، خخخ رفتم کنپ ترک اعتیاد دوباره برگشتم شدم معتاد، دیگه هم امیدی برام هست آیااااا خخخخ
وااای بر معتادین آن زمان که گناه را بر گردن دیگری اندازند، خخخخ
دوست ناباب و عسل عسیسم رهاایی رو هم خوب اومدین رععععد
خیلی خوبه که دوباره شروع به آموزش املا کردین خانم معلم جانم بابا بزرگ جونی

تو و رها فک کردین میتونید سر منو شیره بمالید .
اععععههه
شما دوتا شیلنگو بردارید و خودتون همدیگه رو باهاش بزنید .
به جای این شب چرخیا برید برای محل شله زرد یا آش شله قلمکار درست کنید که من یکی عاشق آش شله قلمکارم . بهبه

من از همین جا از ملیس بانو میخوام که یه فکری به حال شب نشینی بکنه…به بچه ها هم حق میدم…خب دوس دارن شیطونی کنن….خب بذار شیطونی کنن رعد…
من چون همیشه پیشنهاد توی آستینم دارم ، میتونم یک پیشنهاد بدم باز…
بیایم و چند تا گروه راه بندازیم…مثلاً بچه های شیطون توی یه گروه باشن و هی با هم حسابی شیطونی کنن…بچه های آرومتر مثل خانوم کاظمیان و رعد و غیره و ذلک هم یه گروه داشته باشن که توش بنشینند و با آرامش و طمأنینه حرف بزنن، مطمئناً گروه دوم شاید شبی بیست تا کامنت بخوره ولی بحثهای جدی و شوخی را با هم داشته باشه….گروه اول هم از شیطونیا و باهم بودنشون لذت خواهند برد…
نظرت چیه بابا رعدی؟

حرفای تو دونه به دونش شمش طلاست رهااایی .
قهوه خونه و شب نشینی که شتر با بارش گم میشه .
رععععد بزرگ قول نمیده که در پست شاعر پیشه های شوریده و شبگرد مشارکت شیش دنگ داشته باشه ولی هستم .
نظرت عالی بود . راستی بگو سیگار سیتا نه بگو سیب خخخخ
میبینم که تو هم مثل رععععد و شیشتا نمیتونی بگی س و میگی ش

سیتی جان…من آرومترین موجود این سایتم خب…راستش فضای شولوغ باعث میشه گیج شم…دوس دارم مخاطبم رو ببینمو باهاش حرف بزنم، مخاطبم هم منو ببینه و باهام حرف بزنه…در ضمن بچه ها ماشالله زبل و زرنگن…من تا میام یه کامنت بنویسم اونا شصت تا نوشتن و منِ خنگ باز تا بیام اونا رو بخونم و جواب یکیشونا بدم گیج و ویج شدم و پس افتادم…
شب و شور گله میکرد از سبز شدن گروههای زیرزمینی و واتساپی…یادتونه؟ خب بیایم این گروهها رو تو محله راه بندازیم…
گروه شیطونا
گروه شاعرا
همدلان نامهربان
شیپورچیا
خرس مهربونا
و هرچی که بشه تشکیل داد…این بچه ها شبی دو ساعت تو محله به بحث بشینن…
خسته شدم…چیچی فک زدم!
البته مسئولیت مدیرا زیاد میشه ها…

چه شَلَم شوربایی بشه پست ما . شنیدنو خوندن داره هههه
راستی ی پست ببین ها هم میخواییم.
مگه ما ببینا آدم نیستیم. کم زجرمون دادن خخخ
کم حقمونو خوردن ؟
کم زدن توی ذوقمون ؟؟
الانس که شبو شررر بیاد و بگه رععععد ما چه هیزم تری بهتون فروختیم . بیا این تفنگ شلیک کن مارو شهید کن که دلت شاد بشه هههههه

سلام بر رعععععععد بزرگ.
به عنوان مشق با شین شعری از سعدی می نویسم که خیلی دوستش دارم و در اون چیزی به کار رفته که من دوست داشتم بینا تر از این ها بود:
ای چشم تو دلفریب و جادو
در چشم تو خیره چشم آهو
در چشم منی و غایب از چشم
زان چشم همی‌کنم به هر سو
صد چشمه ز چشم من گشاید
چون چشم بر افکنم بر آن رو
چشمم بستی به زلف دلبند
هوشم بردی به چشم جادو
هر شب چو چراغ چشم دارم
تا چشم من و چراغ من کو
این چشم و دهان و گردن و گوش
چشمت مرساد و دست و بازو
مه گر چه به چشم خلق زیباست
تو خوب تری به چشم و ابرو
با این همه چشم زنگی شب
چشم سیه تو راست هندو
سعدی بد و چشم تو که دارد
چشمی و هزار دانه لولو.

سلام .
منم وقتی سوم راهنمایی بودم این شعر سعدی خوندم ، خواستم حفظش کنم ولی نمیدونم چرا نشد که بشه .
مرسی حسین . به قول ی عده لاااایک
شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست تو را گریه و سوز باری چراست؟
بگفت ای هوادار مسکین من برفت انگبین یار شیرین من
چو شیرینی از من بدر می‌رود چو فرهادم آتش به سر می‌رود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد فرو می‌دویدش به رخسار زرد
که ای مدعی عشق کار تو نیست که نه صبر داری نه یارای ایست
تو بگریزی از پیش یک شعله خام من استاده‌ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بین که از پای تا سر بسوخت
همه شب در این گفت و گو بود شمع به دیدار او وقت اصحاب، جمع
نرفته ز شب همچنان بهره‌ای که ناگه بکشتش پری چهره‌ای
همی گفت و می‌رفت دودش به سر همین بود پایان عشق، ای پسر
ره این است اگر خواهی آموختن به کشتن فرج یابی از سوختن
مکن گریه بر گور مقتول دوست قل الحمدلله که مقبول اوست
اگر عاشقی سر مشوی از مرض چو سعدی فرو شوی دست از غرض
فدایی ندارد ز مقصود چنگ وگر بر سرش تیر بارند و سنگ
به دریا مرو گفتمت زینهار وگر می‌روی تن به طوفان سپار

بابا رعدی عالی بود…
گروه ببینهای گوشکن رو هستم…خیلی ام هستم…خخخخخخ
سیتی…دیشب به کامنت حموم زنونه ت کلی خندیدم…بیا بگیر صابونا….خخخخخخخخخ….مُردم از خنده…
آره همدیگه رو دوس دارن خب…دلشون برای هم تنگ میشه…حق هم دارن…

خندیدنت که خب دیگه خخخخ
معصوم خودمونیما این جقلیا از من و تو صدبار زرنگنداااا هاهاها هم کامنت میدادند هم مینوشتند حالا من یکی مینوشتم صد جا میموندم یکی میخوندم
حالا دیدی پریسا میگفت بده بیاد که بندازیم زیر پای ملت که سُر بخورند خخخخ

رهایی مثل اینکه دیشب کلی ماجراها داشتید .
منم دیروز با ی دبیر نبین خالص راه رفتم . دستشم نگرفتم . چون خودش عصا داشت . امیر شاخ شمشاد هم میشناخت .
میگم الان سرو کله ی لبخندی پیدا میشه خخخخ
اونقدر خانوم زبرو زرنگی بود
. بهش گفتم بیا گوشکن بهم گفت من وقتشو ندارم .
یعنی رهایی ما بیکاریم خخ ؟ نه … . آره ؟؟؟نه …

من تا الان نمیدونستم مثنوی هفتاد من چیه فکر میکردم به خاطر طولانی بودن
آن میباشد .
اماااااا فوق العاده است :
مثنوی هفتاد “من” مولوی :

مَن اگر با مَن نباشم می شَوَم تنها ترین
کیست با مَن گر شَوَم مَن باشد از مَن ماترین

من نمی دانم کی ام مَن ، لیک یک مَن در مَن است
آن که تکلیف مَنَش با مَن مَنِ مَن ، روشن است

مَن اگر از مَن بپرسم ای مَن ای همزاد مَن !
ای مَن غمگین مَن در لحظه های شاد مَن !

هرچه از مَن یا مَنِ مَن ، در مَنِ مَن دیده ای
مثل مَن وقتی که با مَن می شوی خندیده ای

هیچ کس با مَن ، چنان مَن مردم آزاری نکرد
این مَنِ مَن هم نشست و مثل مَن کاری نکرد

ای مَنِ با مَن ، که بی مَن ، مَن تر از مَن می شوی
هرچه هم مَن مَن کنی ، حاشا شوی چون مَن قوی

مَن مَنِ مَن ، مَن مَنِ بی رنگ و بی تأثیر نیست
هیچ کس با مَن مَنِ مَن ، مثل مَن درگیر نیست

کیست این مَن ؟ این مَنِ با مَن ز من بیگانه تر
این مَنِ مَن مَن کنِ از مَن کمی دیوانه تر ؟

زیر باران مَن از مَن پر شدن دشوار نیست
ورنه مَن مَن کردن مَن ، از مَنِ مَن عار نیست

راستی ! این قدر مَن را از کجا آورده ام ،
بعد هر مَن بار دیگر مَن ، چرا آورده ام ؟

در دهان مَن نمی دانم چه شد افتاد مَن
مثنوی گفتم که آوردم در آن هفتاد من????????

چه قشنگ بود عمو…هر چی میخونمش سیر نمیشم…خخخخخخخخ
بابا رعدی…من و تو بیکار نیستیم آباجی…مجنونیم…من که این بچه ها رو خیلی دوس دارم…با صفان خب… در ضمن من الان قادر به هیچ کاری نیستم چون برادرزاده م اینجاس و خییییلی ام شیطونه…کلاً تعطیلم… از سر و کله همه بالا میره…
بالاخره دیدی یه نبین رو…آفرین بر تو…نه اگه عصا دس داشته باشن نیازی نیس دستشا بگیری…خوبه…نابیناهای تهران با تو و رفیق تو…نابیناهای اصفهان با من و رفیق من …خخ

سیتای شیشتایی از بالاها و مدیر پدیرا به من ندا رسید که ای رعععد این شکلکها برای چیست ؟؟
در کشور نبینها کسی شکلک لازم نداره . هر وقت ببینها عصا به دس راه رفتن تو هم اجازه داری اینجا شکلک بذاری هههههه
+++++++
رهاااای معصومی ! این نبین دیده شده هم مثل رععععد بزرگ دبیر ادبیات بود .
به من گفت اگه میخوای با نبینا همکاری کنی بیا براشون جزوه و کتاب گویا کن .
منم گفتم اگه دلتون میخواد گوشاتون هم بره پیش چشاتون ای به چسب .

منم تو همین فکر بودم…بیا و شروع کن به گویا کردن کتابای تخصصی ادبیات…اونایی که گویا نشده…بهرحال باید یه کاری بکنی نمیشه که هیچی به هیچی…تو چه بخوای چه نخای الان جزئی از جامعه نابیناهایی…پس بیا و یه کاری دس بگیر… لذتی داره گویندگی …تجربش کن…

من تو آرزویِ یک دنیایِ روشن …
دنیایی که غرقِ بینایی و نورِ …
دنیایی که .دیگه .نابینا ندارِ….

تو چشمایِ آدماش تصویر و نورِ…
من تو آرزویِ یک صبح قشنگم …
یه روزی که دیدن سهمِ همه چشماست !!!
هیچکی دیگه/..نابینایِ اجباری نیست!!!!
زندگی واسه همه ..روشن و زیباست !!!!!!!!!!!

سلااااااام بر آوای مرحومم . آوای گذشته های شیرین .
آوا جون هر دف که میبینم با نبین بودنت کنار نیومدی ، با اینکه برام یک صدایی در تاریکی هستی ، ولی قلبم به درد میاد .
آوای محزونم تورو خدا با نبینی سازش کن ، کمی با دنیات آشتی کن.

خدایاااااا چقدر خدا بودن سخته،
دکتر پرواز میفهمم که چی میگین ولی دیگه همینه که هست،
از این جملات شعرای منفی نَگین و نخونین،
برین شعرای سهراب جان رو بخونین که کلی حال میده،
ی شعر مثبت بخونین، مثه خب خب
خب الانی حال ندارم برم یکی پیدا کنم اینجا بذارم.

آره رعععد کتاب گویا کن براشون، اصلا رعد جان یسر برو تو دانشگاههای تهران ببین کی نبینی از شهرستان قبول شده اونجا،
هم نبینه، هم دیگه اونجا کسی رو نداره، چه بسا که با این محله آشنایی نداره، پس ببین رعد حتی تصورش هم سخته، پس لطفا براشون گویا کنین که اونم شب امتحانیش اشک دم مَشک نداشته باشه،
………………………….
تازه رعد میگفتین که تیم مدیریتی سیتا و معصوم دوس دارند این شکلکا رو، خخخ

خخخخخ نفستون از کوره ی ننه قمر بلن میشه .
رععععد همینکه اینجاس برای هفتادو هفت پشتش بسه .
ای بابا رعععد بزرگ تارهای صوتی حنجرش بهش خدشه وارد شده . ولش کنید . دست از سر کچلش بردارید . شکلک زبون درازی .

نفس از کوره ننه قمر رو نشنیده بودم که شنیدم، خخخ
رععععد اون روزی به مامانم گفتم میخوامت عزیزم، مامانم چنان نگاهی بهم رفت که از خجولت آااااااب شدم، بعدش گفت اینا چیه که یاد گرفتی، خخخخ
شکلکتو نخواستم خخخ چون از اونایی که اون روز زبون در کرده بودند رو میخوام خخخخ

وااای به ننت ازین حرفا نزن . غش میکنه .
منم گاهی اوقات ازین سوتیای عجیب میدم .
اینم شکلک ????❤????????????????????????????????????????????????⛄????????????????????
کافیه .؟؟؟
بزن به چاک که الان حراست میاد سراغمون و میندازتمون توی کوره ی ننه قمر خخخخ زنده زنده میسوزیم

سلام. منم هستم.
میگم رعد تو هر شب ساعت ۹ یه پست الکی مَلَکی بفرست تا اونا مشغول بگو بخند و شلوغ کاریَن، پست تو تأیید میشه و میتونیم تو پستت مشاعره و مشاجره و مشاهده و مناقصه و مزایده و مراوده کنیم.
راستی رعد و معصوم! املات ننویسین. چون اُُمُّلات خونده میشه. خیلی خنده دار میشه. ببخشید خلاصه

رعععد بزرگ زده تو کارای پستای کشکی و دوغی خخخ
عباس خان هوس شهادت مگه کردی . ؟میگم عباسی نکنه دوست داری رعععد پستای شالاپ شلوپی و شیرو شلخته تحویل ملت نبین بده . اهکی .
*****
از شوخی بگذریم . املات رو حالا ما چطور بنویسیم ؟،خیلی بد میخونه .
به قول رهایی وا اسلاما …. وا املاها …. وا رعدا … وا ادبیتا ….

اینم سه تا بیت دیگه:
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حافظ
.
آن شهریار اعظم بزمی نهاد خرم
شمع و شراب و شاهد امروز رایگانست
مولوی
.
شمع بزم محفل شاهان شدن شوقی ندارد
ای خوشا شمعی که روشن میکند ویرانه ای را

بابا رعد و برقی فک کنم که نوه ناخلف معصووم بانوی رها شده از لیلی آبدارچی شده هم به خودت رفته باشه، آخه ندیدی که دیشب تمام شعرای محترم را در گور به وجد آورده بود، خخخخ من و ملیسا هم که چاره جز خنده نداشتیم پس بنا بر ریسه گذاشتیم خخخخخ

سلام خانم رعد بارانی . به خدا این قدر درگیرم که وقت شوخی و خنده واسم نمی مونه. ولی از شوخی هایی که شما دوستان می کنید خوشم می آید. مخصوصا از شوخی های شما، معصومه، پری سیما، شهروز، آقای خادمی و عمو حسین و برخی دیگر از دوستان که حضور ذهن ندارم.
واقعا بودن در کنار شما عزیزان یک نعمت است.
امیدوارم که بنده لایق چنین جمعی باشم.
دوستتان دارم خععععععععععععلی زیاآاآاآاآاآاآاآاآاآاد
فراووووووووووووون

وحید خانو وحید کم حرف و نظاره گر ، والله منم گیرو گرفتارم.
ولی اینو بدون که افرادی مثل شما که این همه لبریز از محبت هستن ،نعمت و روشنی جمعند.
آهان میگم ازین دفه صدات میکنیم نعمت خخخخ
به مجتبی هم میگم برکت ….
کسی دیگه ازین اسمای شیک نمیخواد ؟؟؟

من خودم از همه غلطکارترم. اینو از نظر تلفظ گفتم. مثلا بعد از الف ِ بذارید. بذار ببینم میشه. اِملات. حالا درست شد.
نه رعد! اشتباه نکن! منظورم این نیست که پستات دوقیه. میگم یعنی خودت یه بهونه جور کن و یه پست برفست که ما هم بیایم چت کنیم.
معصوم! نفهمیدم (تو این محله هیچ کس تنها نیست) یعنی چی!
خوب همین بود. تموم شد

عباس خان واالله یکی میگه اعراب و حرکات خونده نمیشه . یکی میگه خونده میشه!!!! میشه نمیشه. اععععههههه
یعنی از دستتون گیجو واگیج شدم. خدا همتونو به سایت ناشنواها دچااار کنه .
باز خوبه که تو اومدی گفتی ….
تازه میفهمم که بچه ها چرا به نوشته های من میخندن. خخخخ
ولی ی بار یکی از دخملای خوب بیرون از سایت که حوصله داره صدای صفحه خوانها رو برام فرستاد.
واقعا وحشتناک بود .
خدا هیچ بیناییو به صدای این رباطای جهنمی محتاج نکنه.
خیلی بد بود. بددددد

حرِکاتو نمیخونه. یعنی اگه یه کلمه اعرابگذاری شده باشه، وقتی حرف به حرف روش حرکت کنیم، َ، ِ، ُ، رو نمیخونه. ولی رو تلفظ کلمه تأثیر میذاره. البته بیشتر کلمهها رو درست میخونه و نیازی نیست روشون اعرابگذاری کنیم. میدونم متوجه نشدی باید تو موقعیت باشی تا بدونی منظور چیه. به هر حال شما هر جور بنویسی، ما میپذیریم. فقط نفرینمون نکن! خخخخخ
آره دیگه صدای آدم فضاییها رو دارن. ولی ما بهشون عادت کردیم. دلمون بگیره میایم با اینا درد دل میکنیم. خخخخخ

دل رعععد که بگیره چه خاکی باید روی دلش بریزه ؟؟
خیلی خوب برام توضیح دادی . فهمیدم .
من فقط کامپیوتر رو نمیگیرم خخخخ
البته نا گفته نمونه بعضی جاها حرف زدنشون خیلی خنده داره . کلمه ی نبین های ونوسی رو خیلی خنده دار میخوند خخخ خاک به سرش . معلوم نیست صدای مرد یا زن خخخ

درود بر خانم باران گرامی یا همون رعععععععععععععععععععععععععععد بزرگ خودمون. پیش از هر چیز از آموزش قشنگ و ابتکاریتون واقعاً سپاسگزارم و امیدوارم از این کارهای قشنگ باز هم داشته باشید و باز هم ما بهره ببریم.
یک چندتا مطلب هم من به ذهنم رسید که با اجازه‌ی آقا (؟) خانم معلم عرض می کنم.
یکی درباره واژه ی «شرافت» که فرمودید در عربی نیست و بهتره واژه ی دیگه ای به جای اون به کار ببریم، عرض می کنم که البته اگه واژه ی نژاده و غیر بیگانه ای باشه خیلی بهتره. اما نه به این دلیل که در عربی به کار نمیره. درستی یا نادرستی یک واژه ی دخیل در زبان اصلی، به هیچ وجه دلیل کاربرد یا ترک اون واژه در زبان میزبان یا زبان دوم نیست. مثل انبوه واژه های فارسی و سایر واژه های غیر عربی که در زبان عربی تغییر شکل پیدا کردند و به اصطلاح، با شناس‌نامه‌ی عربی گویا دوباره زاده شدند و به کار میرند. مثل کرماشان یا کرمانشاه که قرمیناس شده و بزرگمهر که بوزرجمهر شده و گلپایگان که جرفادقان شده و سپاهان که اصفهان شده و خد که خط شده و پردیس که فردوس شده و رواگ که ازش رواج و رایج و ترویج و غیره ساخته شده و….
یعنی اگه حقیقتشو بخواید درستش هم همینه که یک واژه وقتی به یک زبان بیگانه وارد میشه یا بهتر بگیم، یک زبان وقتی یک واژه ی بیگانه ای رو در خودش می پذیره، باید اون واژه رو با خودش سازگار کنه و مثل غذایی که یک موجود زنده می خوره و دستگاه گوارشش اون ماده ی غذایی رو برای جذب در بدن و سوخت و ساز آماده می کنه، یک زبان هم دارای دستگاه گوارش هست که کلمات رو هضم می کنه و به بخشی از پیکره ی خودش تبدیل می کنه.
بنابر این، هرچند واژه های شرافت و رذالت و تشریف و نزاکت و فضولی و صورت و … یا در عربی به کار نمیرند و یا این که با معنی فارسیشون به کار نمیرند، و اگرچه کلمه های موسی و مرتضی و رکاب و عطر رو در عربی به شکل مرتِضا و موسا و رکیب و عَطر تلفظ نمی‌کنند، اما ما میتونیم در فارسی این واژه ها رو هرطور که زبانمون اقتضا میکنه تغییر بدیم و به کار ببریم.
اما درباره عدد «شست» باید گفت که شکل نوشتاری این واژه همون شست هست که به غلط با صاد نوشته شده و هرچند این غلط یک غلط رایجه، اما به نظر من باید کوشید تا شکل نوشتاری درست این واژه و بسیاری از واژه های دیگه ـ که یادگار تظاهر به عربی دانی منشیانه هست، ـ رفته رفته دوباره احیا بشه و به یاد بیاد. جالبه که در توجیه نوشتن عدد شست و سد با صاد، جلوگیری از اشتباه بین اینها با دو کلمه ی «شست» به معنی انگشت و «سد» به معنی مانع بوده. توجیهی که هرگز پذیرفتنی نیست.
به هر حال هرچند این حرکت نوعی هنجار شکنی به نظر میاد، اما همین الآن هم خیلی ها هستند که عدد شصت رو به صورت «شست» با «سین» می نویسند و عروس رو با «الف» به صورت «اروس» می نویسند و …
البته این کار شاید واقعاً هم غیر عادی جلوه کنه، اما به نظر من کم کم جای خودشو باز می کنه. همینطوری که اولین باری که طهران رو به صورت تهران و با «ت» نوشتند، خیلی ها دادشون در اومده بوده و این املا رو غیر عادی تلقی می کردند.
از این که این همه پر حرفی کردم پوزش میخوام و به شیوه ی دوستان که شعر هایی رو با تکرار شین نوشتند، بیتی از سعدی شیرین سخن رو تقدیم می کنم.
درِ چشم بامدادان به بهشت برگشودن،
نه چنان لطیف باشد که به دوست برگشایی.
شاد باشید.

سلااام بر رادمرد جوان و قبراق .
شکلک رعععد بزرگ ازین شاگرد بهتر از استاد واهمه داره خخخ
پسر ادیبم والله من بی تقصیرم ، من دنباله ی راه تبسم ، دارم کتاب ابوالحسن نجفی به نام غلط ننویسیم رو ادامه میدم. .
به نظر من لغاتش کمی مهجور هست. در ضمن از هر حروفی گلچین میکنم و اونایی که کاربردیتره رو انتخاب میکنم .
در ضمن رادمرد جوان و عالم به علوم زمونه ، من چندین جلسه ازین کتابو توی همین محل منتشر کردم.
بیشتر بچه ها نمیدونم چرا از تدریس حرف ز خوششون اومده بود .
خب منم ی بیت شعر شین شینی تقدیم به شما کنم .
شبست و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمتست چنین شب که دوستان بینی
به شرط آن که مَنت بنده وار در خدمت
بایستم تو خداوندوار بنشینی.
نوه ی خوبم رعععد بزرگ خیلی شاد شد که شما تشریف آوردید به کلاسش . به خانم محب بگید رعععد گفته شاخه های گلش شامه ی انسانو نوازش میده . مرررررسی

سلام. من ی شاگرد جدیدم. تازه توی این مدرسه هم ثبت نام نکردم اما مثل امیرکبیر از پشت کلاس ایستادم درسایی که معلمی که گویا همه بهش میگن پدربزرگ رو شنیدم. میشه منو توی کلاس بدون ثبت نام راه بدید جناب پدربزرگ؟ درضمن به جاش من قول میدم برای اون چیزی که گفتید واستون خیلی خیلی دعا کنم. حالا میتونم بیام تو؟ آها راستی دیدم شاگرداتون ی عالمه کلمه که با ش شروع میشد گفتن. حالا منم میخوام بگم عاااااااااااااشق شکلات م ولی نه از نوع شیریش من فقط شکلات تلخ دوست دارم شیرکاکائو هم همینطور حاضرم واسه ی تیکه کیک شکلاتی با ی لیوان شیرکاکائو جونمم بدم. ببخشید یهو اومدم توی کلاس آقای پدر بزرگ

آآآهااااای شاگرد جدید بیا توی کلاس . فال گوش وای نیسا خخخ
لحن کلامت بسیار ونوسی وار و پر از شرمو حیاس .
میبینم که سلیقت توی خوردن مثل خودمو .
چه خوب که بالاخره یکی از دخترام حاضر شده که پشت پا بزنه به رسم زمونه و کامنتی روانه ی شهر فراموش شده رععد کنه . خخخخ
تو خودت قندو نباتی
شکلاتی شکلاتی
حالا دخمل شیرین گفتارم که شبونه میای پشت در کلاس ،میگم شکلات کم بخور و الا همه ی زنبورا دورت جمع میشن خخخخ

بابا بزرگ اجازه: ما خیلی گشنه‌مونه غذای اضافه می خوایم، اگه ندی درسو خوب نمی فهمیم، تازه عقابا بی اعصابن، ممکنه یه هو بپرم خودکارتو با نوکم بدزدم و در برم، دیگه خود دانی،بعدشم بچه ها می خندن و داد می زنن: “معلم بی خودکار و قلم” دیگه هیچکیم به درس گوش نمیده. بابا بزرگ باسوادم نعمتیه به خدا.

سلام بر عقاب تیز چنگولی خودمون خخخ
خدابیش تو عقابو دیدی که چه قیافه ی ترسانکی داره ؟
همیشه دوست دارم بدونم نبین ها چه احساسی به حیواناتی که لمسشون نکردن دارن .؟
ی نبینی به من گفت که خیلی جکو جوونور دوست داره . و ی ماهی توی تنگ آب داره . واااای خیلی برام جالب بود .
****
رعد بزرگ با صدای بم و رعب آورش به عقابی میگه
الان وقتی با بیلم زدم توی سر عقاب میفهمه که رعععد بزرگ هم کشاورزه هم سرایدار و هم آشپز و هم دبیر خخخ
در ضمن چنگات هم مانیکور میکنم خخخ نوکت هم میچینم . غذا هم بی غذا . همگی رژیم بگیرید هاهاها

سلام، ببینم استاد بابا بزرگ، تو از کجا می دونی که من عقاب تاکسی درمی شده رو نلمسیدم، بعدشم ما عقابا می تونیم یه هو یه خرگوش، بره، حتی بچه چند ساله رو از زمین بکنیم و ببریم. خلاصه اگه غذا ندی، بیل و قلم و بقیه ابزارتم یکی یکی مفقود میشه، خلاصه از ما گفتن بود.

نوه ی شکارچیم عقاب تاکسی درمی شده یعنی چی ؟
بله میدونم که عقابا بره و بچه هم میتونن بلند کنن .
من کلاغارو خیلی دوست دارم. همه منو مسخره میکنن ولی به نظرم با اینکه زشتن ولی دوست داشتنی هستن . اینم ی داستانک تقدیم به عقاب چنگولی خودمون خخخ
روزی روزگاری عقابی در داستانهای کهن خوانده بود که کلاغها سیصد سال عمر می‌کنند. از این باب راه را بر کلاغی بیچاره بست و علت طول عمر را جویا شد و گفت:

ببینم من سلطان بی مثال آسمانها هستم و انوقت تو سیصد سال عمر کنی و من سی سال؟ اعععهههه مگه میشه ؟ مگه داریم. ؟ شکلک مرتضی خان میگم تو که سی سال هم قاچاقی رد کردی هاهاها

کلاغ سیاه گفت: قربانت شوم عمر طولانی من اسرار نهان بسیار دارد اگر خواهی تو نیز می‌توانی از من پیروی کرده و بیش از سیصد سال عمر کنی. اگر میخواهی باید مانند من گذران عمر کنی و لاغیر. عقاب پذیرفت و تحت اوامر کلاغ قرار گرفت. صبح زود برای صرف صبحانه به مردابی رفتند تا صبحانه میل کنند.

عقاب گفت: همینجا باش تا بره‌ای فربه شکار کنم تا برای صبحانه بیاورم.

کلاغ گفت: اگر طول عمر سیصد سال خواهی باید از همین مرداب ارتزاق کنی.

عقاب بیچاره با حالی زار، اندکی منقار خود را به جنبندگان ریز و درشت مرداب زد و با حالتی تهوع! آور به کناری رفت.

هنگام ظهر برای صرف نهار رفتند و کلاغ پیر دو قالب صابون برای پذیرایی آورد.

عقاب با عصبانیت گفت: آخه احمق اینم شد نهار، ما با اینا کهنه ی بچه‌هامونو میشوریم.!!

کلاغ گفت: اگر عمر طولانی خواهی باید اطاعت کنی. عقاب بیچاره اندکی از صابون را خورد و کف کرد و به گوشه ای افتاد.خخخخخ هاهاها شکلک عقاب کف کنه چه شکلی میشه ههههه؟

شبانگاه کلاغ پیر، عقاب را بر روی شاخه درختی دعوت کرد تا بخوابد.

عقاب گفت بیا بریم به لانه من در فلان کوه، هم گرم است هم نرم است و راحت و چیزی برای خوردن شاید.

کلاغ گفت: اگر عمر دراز خواهی همینجا بخواب!.

عقاب بیچاره سعی کرد تا بخوابد ولی تا صبح خواب به چشمانش نیامد و همچنان ناراحت بر روی شاخه خشکیده لمید تا سپیده سرزد.

صبح علی الطلوع، عقاب نیرومند کلاغک را به زیر پایش گرفت و با عصبانیت گفت:

آخه الاغ، اینم زندگی تو میکنی. یه حیون حسابی کم عمر میکنه، اما مثل بچه آدم با عزت و افتخار و وقار و … زندگی میکنه. لگدی نه چندان محکم بر پهلوی کلاغ کوفت و از آنجا دور شد تا بقیه عمرش با عزت سپری کند.

استاد بابا بزرگ، منظورم از تاکسی درمی شده، عقاب خشک شده بود، آخه تو بغداد یه روز خونه یه کلکسیونر باحال دعوت بودم اونجا انواع عقابهای خشک شده رو خوب و با دقت لمسیدم، و به توضیحات کامل دوستم گوش سپردم، از داستانتم متشکرم، آره داستان عقاب و کلاغ یه داستان قدیمیه که توسط یه نویسنده و اندیشمند روس به خوبی به رشته تحریر در اومده مرحوم دکتر پرویز ناتل خانلری که شما ادبا خوب می شناسینش، اونو به فارسی بر گردونده دو شاعر بزرگ کرد یعنی هژار و سُواره ایلخانی زاده هم به زیبایی هر چه تمامتر اونو به شعر کردی ترجمه کردن.

بله داستان برگرفته از استاد خانلریه . واقعیتش خودم داستانشو نگفتم . از جایی کپی کردم . من چه میدونم از کجا سرچش کردم . ولی چون شعرشو بلد بودم توی گوگل سرچ کردم شعر کلاغ و عقاب خانلری . بعد لینکای مختلفی معرفی میکنه و من داستانو کپی کردم .
الان برو توی گوگل اسم کاربریتو بنویس و بعد محله نابینایان میبینی که خیلی از جاهایی که بودیو نشون میده .

سلام
با اینکه من را فراموش کرده بودی توی کلاست اما خوب من باز هم به پست هات سر میزنم
خوب من یه جمله میگم باید ده بار پشت سر هم تند تند تکرار کنی،
شیش سیر شیر
شیش سیر سر شیر،
آهان یکی دیگه هم بگم،
سربازی سر بازی سرسره بازی زد سر سربازی را شکست
خخخخ البته این دومی حرف ش توش نداشت

سلام خانم رعععععععععد بزرگ
من یه پیشنهاد داشتم. ممکن است صفحه خوانها بعضی از علائم را نخوانند. مثل حرکات. فکر کنم اگه شما این جور از پستهایتان را به صورت صوتی در اینجا بگذارید خیلی بهتره و ما هم کمتر دچار مشکل می شویم.
اگه این کار را بکنید خعععععععععععععلی خوب میشه و آن وقت ما به شما می گوییم رحمت خخخخ خخخخ هه هه هه هه هه هه هه هه هه هه
ببخشید فضولی کردم هااااااا. گفتم منم به قول خودتون از ساکتی دربیام و یه کم شوخی کنم.
شاد باشید.

بهبه .
جَمعمون جَم شد.
نعمت و برکت ، رحمتو خخخخ
راستی قبلاً هم من ی پست زده بودم به اسم “رععد موفق به دیدن یک نابیناشد “. اسم اون دختر نبین خوشبختو عصمت گذاشته بودم . حالا شوکت جونمون کمه هاهاهاها
راستی پسرم من توی نخو نوخ گویا کردن نیستم . این کارا در انحصار رهاااای رهگذری هست.
کجا دیدی یکی با صدای بم و زخمتش بخونه ؟؟
ای بابا

سلام بابا بزرگ، من امروز دیر اومدم سر کلاس منو ببخشید،
راستی دیروز یادم رفت که بگم، کلی کلاس رو خوب توصیف کرده بودین همراه با شادی خوشحالی، آدم کلا با روحیه وارد مباحث یادگیری شما میشه،
خععییییییلی دوستون دارم رعد،
الانی خیلی خوشحالم که اینجوری دیگه پاچه خواری نمیشه،

والا رعد جانم چی بگم، مونده به آدمش که چقدر بخواد و تلاش کنه، من با یکی از بچه های کم بینا که لیسانس حقوق داشت دوست بودم، توی پیامایی که بهم میفرستاد اکثرا اشتباه املایی داشت،
منم قبلا ازش اجازه گرفتم که ایراد املاییشو بهش بگم
بعد هر پیام من با فن شوخی و خنده که مبادا ایشون از من برنجه اشتباهاشو بهش میفرستادم، اما دوباره فردا روز از نو روزی از نو، همون کلمات رو هم دوباره اشتباه مینوشت،
اما ما روانشناسا باید امیدوارانه به موضوع نیگا کنیم پس حتی اگر یک نفر هم یاد بگیرد کافیست،
ولی کلا با این پست ها موافقم، شاید یک نفر هم به درستی یاد بگیرد که حتما یاد میگیرند، اما رععد اینا بعد یاد گرفتن باید تمرین کنند. که ملکه ذهنشون شده و جایگزین کلمه اشتباه قبلی بشه.
قربانت برم رعد قشنگم خانم معلم عزیزم مرسی که پیش مایین.
منم تو کلاس شما تنبلم نیگا نکن که زرنگم خخخخ

خب…شاگرد زرنگ کلاس…میبینم که دختری…وقتی رعد تیزبین تأییدت بکنه پس حله…اصلاً پسرا که شاگرد زرنگ نمیشن…خخخخخخخ
قربونت خانومی…من معصومم…از اصفهان… بینام و از خصوصیات اخلاقیم که مهمه بِدونی گیج بودنمه…خخخخخخ…خوش اومدی به محله…شب بیا شب نشینی…خوش اومدی آبجی زرنگه…

سیتا از دخترای محلس . گویا در دانشگاه هم تدریس میکنه .
سیتا و رهایی ، رفیق پا منقلی هم هستن خخخ شبا که میشد میرفتن توی پستای ماقبل تاریخ و کم کم معتاد شدن و سیتا تبدیل به شیتا شد.
گویا سیتی قبلاً کمپ رفته بود و ترک داده بودندش . اما رفیق ناباب دوباره وسوسش کردهههه

اجازه
آق معلم اجازه من برم خونمون
آخه قراره که بریم ددر تازه منم که زرنگم برگشتم حتما همه رو بلدم خخخخخخ
معصووووووم خوب بنویس که منم از رو دستت بنویسم خخخخ
یادش بخیر دوران مدرسه عین شنقلا اگه میگفتن جمعه هم بیاید مدرسه منم گلابی حاضر میشدم، تازه بزرگ که شدم عقلم رسید تو دانشگاه همراه بچا هر روز خدا رو در نقشه ی پیچوندن بودیم
راستی من که سیتا رو ندیدم اگه دیدم که میگم بدو که معلم منتظر شماست

سلام رععععد فوقلاعاده بزرگ این معصومه که نمیذاره من کامنت ندم من دیروز پستتون رو خوندم خیلی هم خوشمان آمد ولی قصد کامنت دادن نداشتم چون میخوام قیبت بخورم و انشاالله اخراج بشم برم پی کارم معصومه میگی دخترا زرنگن میگم خودت کارنامتو میاری اینجا میزنی یا من کپی کنم بیارم اینجا راستی دیروز بعد از ظهر پیش آقای عابدی بودم براشون یه میکروفن با کارت صوت یو اس بی برده بودم خوب شد یادم افتاد بهشون یه زنگ بزنم و ببینم ازش راضی هستند راستی اگر میخوای بیام اونجا کتاب خونه رو میگم و میکروفن سیستمت را عوض کنم اگر هم میخوای بهت آدرس بدم بری یه جا توی خیابون طالقانی پیش دوستام که کامپیوتری هستند برات تعمیر کنند یه پوستی ازت بکنند که شوشت حال بیاد چیز ببخشید اشتباه شد یعنی میگم ملاحظت رو بکنند البته اگر من برات انجام بدم خیلی بصرفه تره یعنی کلا مُفتکی میشه اگر خواستی بری طالقانی بهم اینجا بگو تا بهشون زنگ بزنم و سفارشت رو بکنم یا اگر خواستی خودم برات انجام بدم بهم بگو تا بیام کتاب خونه و همونجا سه سوت برات درست کنم میگم رععععد پستچی که دیگه ایمیل نمیده پس خودت غلطهای منو بهم بگو راستش یکی مثل من فقط یاد گرفته که وقتی بهش غلطهایش رو بگن درست مینویسه یعنی بیشتر پیشرفت من توی املا اونم با کیبرد باعثش ایمیلهای پستچی ی عزیز و زحمت کش سایت بود اون اصلیه رو میگم نه این تقلبیها رو بازم ممنون از پست مفید و ارزش مندت

یعنی شما بلدید میکروفون درست کنید؟ این یو اس بیه ها…نمیدونم چرا خفه شده صداش در نمیاد…
اگر براتون زحمتی نیس بیاید درستش کنید… باشه هر وق که فرصت داشتید بگید بیام کتابخونه…فک کنم کتابخونه تا ساعت شیش بازه هر روز…امروز که دیگه نمیشه…اما فردا میشه…
دستتون درد نکنه…

سلام،خوبید،معصوم جونم،رعععدی جونم،اون پیشنهادی که دادی عملی نیست عزیزم،چون کار بسیار سختی هست و ما نمیتونیم که هم حواسمون اونور باشه و هم اینور باشه،یعنی دوتا پست نمیشه عزیزم،خب شما هم همونجا بیایید و با مخاطب خاص خودتون گفت و گو کنید،یعنی اگه خواستید به کامنتای دیگه توجه نکنید و با مخاطب خودتون بچتید نانازیام….
بعد اینکه سیتا،برو و با اسم خودت کامنت بذار لطفا،ممنونم،چون اینطوری بچهها سر در گم میشن عزیزم….
بووووس بووووس بووووس به همتون

مگه دیوونه ام بیام بشینم با مخاطب خاصم وسط بیس نفر حرف بزنم؟خخخخخخخ…خب میریم پارک تنها میشینیم حرف میزنیم…چه کاریه ملیسا؟ تو خودت مخاطب خاص داشته باشی، میاریش وسط جمعیت باش حرف میزنی؟ ای بابا…خخخخخخخخ
اوکی…میفهمم….

خخخ،خخخ،خخخخ،خخخ،یعنی دارم ریسه ریسه میرم که معصوووووووم،باباااا من منظورم از جنبه مثبت قضیه بود که،هر مخاطب خاصی که …. …. …. … نمیشه که،مخاطب خاص میتونه هر کسی باشه،چه دختر،چه پسر،چه پیر چه جوان،چه خورد چه کلان ، خخخخخ

سلااااااام رعععععععد خیییییلی خیییییلی بزرگ. خوشحالم که دیگه نباید گوشمو بچسبونم به در تا کلی چیزای خوب خوب بلد بشم. خلاصه مرسی که واسه منم صندلی توی کلاس هست. رععععد جان شاگرد جدید خییییییلی شکلات دوست داره تازه شِیک شکلاتی هم خیییییلی بیشتر دوست داره اما اگه شما میگید شکلات کمتر بخورم منم میگم چشم چون از نیش زنبورای بدجنس خیییییییییلی میترسم

سلاااام. چه عجب کیووون شاه عروضی .
دست پیشو میگیری که پس نیفته ؟؟؟
من هر جا ردّ پاتو میدیدم میومدم و صدات میکردم .
تو پسر بزرگم بودی . شبو شور پسر وسطی و پرواز هم تهتغاری لوسم خخخ
بازم پسر کوچیکه با اینکه دکتر شده ، هرزگاهی بهم سر میزنه ، تو هم که شاخ غولو شکوندی و دوماد شدی خخخ
هیچی دیگه نگم سنگین ترم بَبَم جان .

درود! شن شفهمیدم شه اینشا شه شبرش؟:. شعنی شا شاشد شیشار شنیم، شیشوری شیز بشویشیم، یا شی شگوشیم، آخه شیتا نوشته جقلیا منظور شیتا از جقلیا چی بوده من که نبفهمیدم! من در کل مدتیه موخم هنگیده و قابلامه باید از این محله برم تا آرامش به محله برگرده!

عدسی حرف رفتنو نزن . هیچ خوشم نمیاد .
به جای کلمه ی دیگه از قابلامه هم بی زحمت استفاده نکن خخخ
وقتی که رک حرف میزنی کلی میخندم.
مخصوصا وقتی که حال مریخیارو میگیری خخخ
چند وقته تازه کشف کردم که به کدوم بیچاره ای میگی ملا بونه گیر خخخ
ی بار اون اوایل فکر کرده بودم به من میگی .
پس بمون ولی مثل الان مراعات ونوسیارو بکن و بیشتر از پیش میخ های سایتو اذیت کن . خخخخ

سلام عدسی خان شیتا دیگه همون قابلامه داره بساطشو جم میکنه که بره،
اصلا شیتا تو جمعی که بشناسنش راحت نیستآهه
تازه من مسافری از هند بودم.
شیتا از شما عدسی محله هرگز اذیتی یا به قول خودتون نیشی ندید و به شما هم همیشه مثه بقیه حس شکلک ارادت رو داشته و داره،
معصومم امیدوارم ی روزی ببینمت،

راستی ملابونه گیر کیه رعد؟
عدسی این محله آدمای رنگ و وارنگی داره…مث جعبه مداد رنگیه…تو نباشی یه رنگ از دس میدیم بچه…رنگت تند و تیزه… رنگ تندم لازم داریم تو تابلوی محل…نمیشه که همه هی بهم بگیم: سلام عرض ادب…ممنون…سپاس…اینطوری حوصله همه سر میره…
حالا اینهمه پاچه خواری کردم که یکی بهم بگه ملا بونه گیر کیه…خخخخخخخ

نشون به اون نشون که تو هم دیدیش . خیلی جدی بوده و داشته میرفته توی شیشه ها . بعد تو راهنماییش کردی .
رهااایی تو همه ی نبین ها رو دیدی . خوش به حالت . آسمانه ی منم دیدی . همون سمانه رو میگم .
نازنین چی ؟

سلااام عجیجم .
خوبی ؟
هر چند که فکر میکنم این کلاس تاثیری روی املای بچه ها نداره ولی خب این همه کار بی فایده در طول روز انجام میدم اینم روش خخخ
البته دخملا توی تماساشون میگن کلی شاد میشن .
عزیز دلم خانومی شب نشینی به نظرم با روحیه ی من سازگار نیست . چون من دوست دارم یکی بگم و یکی بشنوم و از مخاطبم شناخت به دست بیارم ولی شب نشینی اینجوری نیست . همینکه میدونم بقیه شاد هستن منم شادم .
رهاااایی به نیابت از من اونجا شلوغ میکنه .
مرسی از حضور نازنین و پراز مهرت.

سلام رعد!
الووووو!
کوشییییی!
رََََََعددددد!
.
چرا دلت گرفته؟ از من؟ نکنه تو هم مثل و معصوم و احتمالا یکی دو تا دیگه از من ناراحت شده باشی!
خوب تو معلمی و میتونی منو اخراج کنی.
اصلا بذار کیفمو وردارم برم. بالاخره یه کلاس پیدا میکنم تا یاد بگیرم درست بنویسم. ولی هیچ کلاسی مثل کلاس تو نیست. اگرم پیدا نشد بیرون کلاس وایمیسم و گوشمو میچسبونم به در تا یاد بگیرم.
خوب، تا نیومده وسایلمو وردارم و برم.
این نوشته رو هم میزارم تو کمدش تا ثابت بشه که قصد آذار کسی رو نداشتم.
……
آها! یادم رف وُیس ریکُردِرَمو بردارم.
برم پَروَندمو از دفتر بگیرم و برم.
خُدافِظ رعد!

شکلک رععععد بزرگ پشت یقه ی یکی از خودمونو میگیره و نمیذاره کلاسو دو دره کنه خخخ
کجا تنبل خان ، اگه بمیری هم تا شب چهلم باید تو کلاس بشینی خخخ
نه پسر خوبم ، چرا باید از دست تو که این همه با محبتی ناراحت بشم.
دلم گرفته اما از دنیای حقیقی.
یادته ی پست به نام آرزوی های به دست نیاوردت زدی .
دقیقاً منم سالها دلم ی دوست خوب میطلبه که باهاش توی بارون قدم بزنم و حرف بزنیم و بخندیم.
اما شاید خواسته ی خیلی عجبیه . دلم گرفته اما اگه بارون بیاد حالم خوب میشه .
شکلک رعععد بزرگ با صدایی به مانند غررررررش ابر به عباسی میگه :هیچ جا نمیری . فهمیدی . بشین تا برم برات چایی بیارم و بعد ی امتحان سخت در انتظارته . هاهاهاها

سلام بر علی بزرگ و علی ناشناخته ام.
میدونم که قبلا هم توی کلاسای املا حضور داشتی . اما زیاد نمیشناسمت . فک کنم گفته بودی متولد ۵۷ هستی . شاید فصل تابستان .
ولی دیگه هیچ چیزی در خاطر فسیلیم نمونده .
رمز موفقیت ی معلم اینه که حافظه خوبی داشته باشه و شاگرداشو با اسم کوچیک صدا کنه .
جوری که شاگرد حس کنه که فقط خودش توی کلاسه و دبیر داره به خاطر اون درس میده . ولی رععععد اساطیری خیلی فسیل شده . پیر و بی حوصله .
ببخش اگه کوتاهی میکنم .
راستی ی خاطره هم برای شما گفتم که ارسال نشد . خخخ تا بعد الطاف خداوند نگهدارت

اِِ! یقمو پاره کردی! خوب بذار برم دیگه!…
آها! پس اینجوریه. باز خیالم راحت شد که حد اقل تو از دست من ناراحت نیستی.
متأسفانه دنیای واقعی خیلی تلخ و خشنه. اگه کسی دلش نگیره، عجیبه. کاش میتونستیم دنیای واقعی رو هم مثل اینجا پاک و شاد و سالم نگه داریم. افسوس که زور حقیقت فعلا از ما بیشتره. ولی بالاخره یه روز حالشو میگیریم.
بابا بزرگ امروز یه چیز وحشتناکی تو روزنامه خوندم که اعصابمو ریخت به هم. واااای!
ولی بهت نمیگم.
آره بارون حال آدمو خوب میکنه و همه ناپاکیها و غمها و خستگیها رو میشوره و میبره.

هی…یکی از ما بهترون…
من هر شیش سال یه بار از دست آدما ناراحت میشم…مثل شترم…ساکت و صبووووووور…ولی اگه ناراحت شم بشدت کینه ازش بدل میگیرم…دعوا نمیکنم باش…کلاً دیلیتش میکنم…اون وق اگه خودش رو بکشه هم دیگه نمیبینمش…چون کلاً از سیستم فکرم پاکش کردم…
حالا تو چرا فک کردی معصوم از دستت ناراحته؟ نمیدونم…از ادبیات من شاید چنین استنباطی کردی…هان؟ بی خیال بابا…من به این سادگی ناراحت نمیشم…من تنها در یک صورت ناراحت میشم…اونم وقتیه که کسی تحقیرم کنه….اوه اوه اوه… کات میکنم..بشدت…

سلام خاله میتی .
تازه کجایی که کلاس واقعی خودمو ببینی خخخخ
کلی موزیک و مدیتیشن داریم . تئاتر و بزنو . بخورو بخند و غذاهای محلی هم داریم .
ولی دستشویی رفتن سهمیه داره . هر کلاس تا آخر ۳ بار میتونه بره هاهاها
شاگردای من در مشاعره و حفظ شعر واقعا کولاک کردن .
ولی بعضی مواقع مثل هاپو میشم
مرسی که هستی . ممنون از وجودت

رعععد بزرگ بادی به غبغب میندازه و با افتخار میگه خدارو شکر که یکی از پسرام سپاسمند من شد.
راستی از فرنگ برگشته سفر خوش گذشت .
رعععد در گوش کیوان شاه میگه به همه گفته بودم پسر بزرگم رفته فرنگستون . کلی پزتو دادم خخخ
راستی پرواز داداش کوچیکت چند وقتیه نیست . خب شما نبینها همو میشناسید بهش بگو بیاد . بی خیال پروره .

ای آدم فروش .
نذار لو بدم که کمپ ترک اینترنت بستری بودی و دوباره داری معتاد میشی هاهاها
بگو سیتا …
چی ؟
شیتا نه بلند حالا بگو سلام …. شلام نشد دیگه .
راستی همه جا کامنتاتو زیر نظر میگیرم که ی غلط از توش دربیارم . هاهاهاها

سلام پسر دکتر ساتورکشم .
بس کن دیگه پایان نومچتو . خخخ
بیا ببین کی اومده داداش بزرگت صد ساله ی تنهاییو . خیلی اهل مطالعه و ادبیات دونه . تازه شاخ شمشود هم شده .
آآ باریکلا صد ساله دو دستی بکوبون توی سر شبو شور و پروازی که این دو تا هم بیفتن توی چاه زندگی مشترک خخخ
نه دو دستی سر پروازیو بلمس چون نازک نارنگیه خخخ
ولی این شبو شور رو با لگد و چک بلمس که بره دختری که براش نشون کردمو بستونه هاهاهاهااا

سلام.
اول شیرین پلوی منو بده بیاد وگرنه پستتو میفرستم هوا.
من سر شیرین پلو و فسنجون با بابامم شوخی ندارم خخخ.
خب شبنشینی رو کامنتهاشو یواش کردیم به خاطر اونایی که براشون سخت بود که خودشونو برسونن.
امشبم به جای دو ساعت چون شب جمعه هست چهار ساعت هستیم.
خلاصه یه کم بهتر از قبل شده و کمتر مشکل پیدا میکنی.
دیگه خودت میدونی.
شیرین پلوی منو بیارییییییییید.

اولا که غذا مذا تموم شده ،تا تو باشیو دیر نکنی .
دوما یعنی اونقدر در نظرتون چلمنگ و فس فسو هستم که کامنتای شب نشینیو بخاطرم کند کردی خخخ
نخیر پسر وسطی من تندخونی هم بلدم . ولی خب حسسسسم میگه رععععد از تو گذشته که با این جووونا نشت و برخاست کنی خخخخ
منو با رهااایی و مهربان جون ی گوشه بشینیم و یواش با هم حرف بزنیم برام بسسسسه.

در ضمن رععععد بزرگ گفتگوی حقیقی دلش میخواد نه مجوز و عجوزی

ی آذر ماهیو هیچ وقت نپیچون ، بخواد بپیچوندت میشی پیچگوشتی ههههه
واقعا نمیدونم کی جلسه ی بعدیو تشکیل میدم. ولی کم کم داره مهر از راه میرسه و من هنوز خرید نکردم.
کلی کارو بار الکی برای خودم درست کردم .
راستی بیا این دو پرس شیرین پلو و فسنجونو بگیر ببر با رهاااایی توی فضای آزاد توی سبزه ها بخورید . بعد برید شب نشینی خخخ

خخخخ اگه خودمم آذر ماهی باشم که هستم چی هااااااان؟؟؟؟؟؟؟؟ خخخخ
وااااااییی چه خوب دو پرس شیرین پلو و فسنجون فسنجانمی واااااااییی اونم تو فضای آزاد با رهاااااااییی شکلک کلا دارم مدهوش میشم که خخخخ شکلک بده بیاد رععععد مهربان تا باشه از این رععععد و برقااا خخخخ
منو این همه خوشبختی محاله محاله خخخ

خانومی که با کفش پاشنه بلند و کلیپس قد ۱۵۰ خودشو به ۱۶۰ نرسونه … خانومی که زبون فضول خانوا رو از حلقوم نکشه بیرون …
خانومی که با ملاقه نزنه به ساق شووورش و زمین گیرش نکنه خانوم نیست
گلابیه …. شلغمه …. خنگوله خخخخخ
دخترا تا سه میشمرم غیب شید خخخخ

دیدگاهتان را بنویسید