خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

درد دل

سلام دوستان گرامی خوب و خوش و سلامتین بنده نزدیک به 50 دوست بینا دارم ولی فکر نمی کنم هیچکی مثل نابینا با نابینا همدیگر را درک کنن الان توی این سایت اگه یکی از مشکلات خودش بگه همه درکش میکنن چون هر کدام از ماها یه سری مشکلات مشترک داریم پس لطفا بیا این تا همدیگر را دوست داشته باشیم چون به خدا زندگی ما با مردم بینا فرق داره ولی منظور این نیست اونا از ما برتر باشن صد البته این جور نیست ولی دنیا را هر یک به جور خودمان میبینیم مثلا بنده خودم را عرض میکنم وقتی با دوستان بینا میریم گردش من بیشتر به شنیدن اهمیت میدم ولی اونا تماشا میکنم مثلا امروز من با دوستان به فوتبال نگاه میکردیم من بیشتر صدا را میشنیدم ولی چون اونا میدیدن به صدا اهمیت نمیدادن این قده سر و صدا میکردن که بنده نمیتوانستم بشنوم اگه امروز با دو نفر نابینا مینشستم با هم کنار می آمدیم سر و صدا نمیکردیم بیشتر با درک متقابل از فوتبال لذت میبردیم ولی متاسفانه بعضی از نابینایان دوست ندارن با هم دیگر رابطه داشته باشن ترجیح میدن بیشتر خودشانو به بینا ها نزدیک کنن مثلا یه دختر نابینا نمیخواد با یه پسر نابینا ازدواج کنه میگه اگه دو سال دیگه ازدواج نکنم بهتره تا با یه پسر نابینا ازدواج کنم یا برعکس پسر ها هم نمیخوان با دختران نابینا ازدواج کنن من خودم تجربه زندگی با همسر بینا داشتم ولی اصلا نه واسه من نه واسه اون مناسب نبودچون او یه جوری به زندگی میندیشید من به جور دیگه اول من هم فکر میکردم باید با همسر بینا زندگی کنم ولی حالا میگم کارم اشتباه بوده ما نباید یادمان بره که یه محدودیت ها را داریم برای نمونه این نمایندگان مجلس این توهین ها را به نابینایان کردنهیچکی صدا مونو نشنید حتی یه معذرت خواهی ساده هم نکردن مثلا رئیس مجلس هم تذکر نداد که بگه چرا به سه چهار میلیون نفر توهین میکنی پس دوستان درد دل من اینه بیا این بیشتر اتحاد داشته باشیم تا بیشتر حرفمان به کرسی بشینه حرف من تمام شد شما دوستان با کامنت های خوبتان بیشتر منو از نقد و نظر هاتان یاری برسانید چون من این اولی پستمه شاد باشین در پنای الله قادر و توانا

۳۳ دیدگاه دربارهٔ «درد دل»

سلام. همیشه از این مرز بندی ها بدم می اومده. بینا، نابینا، !!!! باید یاد بگیریم که در درجه اول همه ی ما بشر هستیم. یکی میبینه یکی نمیبینه. درک شدن هم از نظر من خیلی با دیدن و ندیدن ارتباط نداره جناب ناصح.
شاید یک کسی که مثل من درد جسمی مشترکی داشته باشه، مشکلات منو بهتر درک کنه اما همین درک رو یک فردی که این مشکل رو نداره هم میتونه داشته باشه.
اما اینکه میگید دختر نابینا دوست نداره با نابینا ازدواج کنه با شما موافق نیستم. متاسفانه این مشکل توی پسران نابینا بیشتر هست تا دختران. ملاک خوشبختی دیدن یا ندیدن دو طرف نیست، ملاک شباهته و شباهت سلامت جسمی تنها یک بعد از ابعاد شباهت دو طرفه.

سلام سارا خانم ممنون از اینکه کامنت گذاشتی ولی خدمت سرکار عرض کنم کسی نگفته باید مرز بندی بشه ولی بنده عرض کردم زندگی ما با اونا فرق داره این یه حقیقته شاید شما دوست گرامی با افراد بینا مسافرت و معاشرت نکرده باشی چون کافیه چند ساعات با کسانی باشی که اذ نظر جسمی با شما فرق داشته باشند همه چی براد معلوم میشه

بله زندگی ما با افراد بینا متفاوته هیچ شکی در این نیست. من بهترین دوستهام افراد بینا هستند و سالها باهاشون توی خوابگاه زندگی کردم. اما با تموم این تفاوتها مانعی برای درک متقابل وجود نداره. خیلی از نابینایان هم هستند که سر سوزن درکی از طرفشون ندارن. درک کردن انسانها بالاتر از نابینایی یا بینا بودنه.

درود ناصح. من هم فکر می کنم تو تجربه خودت از زندگی مشترک رو به طور ناروا به عموم تسری میدی. خیلی ها از جمله خودم با همسر بینا ازدواج کردم ولی از زندگی هم حسابی لذت می بریم. البته می پذیرم که تفاوت هایی توی نگرش ها هست. این تفاوت ها همیشه بوده و همیشه هم خواهد بود. ولی مهم اینه که تفاوت هامون رو رک و راست با هم در میون بذاریم تا اصتکاک به حداقل برسه و بتونیم از یه زندگی خوب و خوش و البته مبتنی بر صداقت لذت ببریم. مثلا خود من واسه دیدن یه فیلم از زیرنویس های مکتوب استفاده می کنم یا عادت دارم زمانی از روز رو در تنهایی و واسه تقویت روحیه خودم، اون هم هرجور عشقم میکشه برقصم. اولش سعی می کردم این نیازها رو از شریک زندگیم قایم کنم و بعدش سعی کردم نیازهای اون رو هم مثل خودم تعریف کنم. آسه آسه به این نتیجه رسیدم که اولی ظلم به خودمه و دومی ظلم به اون. پس تصمیم گرفتم راه سومی رو انتخاب کنم. صداقت به خرج دادم و از نیازهام گفتم. عزیزترینم هم با کمال دقت گوش داد و درمورد خیلی چیزا به یک توافق رسیدیم که شکر خدا هنوز پابرجا هستش.
حالا غرض و احتمالا مَرَضَم از طرح این صغری کبری اینه که بگم اون چیزی که بیشتر از بینایی یا نابینایی اهمیت داره نوع نگاه من و تو به زندگی هستش. ممکنه من پنجاه سال دیگه بتونم با شریک فعلی زندگیم که بینا هم هست زندگی کنم و حتی یه ساعت هم نتونم با یه دختر نابینا زیر یه سقف باشم. عکسش هم البته ممکنه. این مقوله ازدواج دختر پسرای نابینا هم شده عین اون انشای معروف علم ثروت است یا بهتر که من اصلا حال و حوصلشو ندارم. همیشه شاد باشی.

سلام
خوش اومدید اولین پستتون رو هم تبریک میگم
منتظر پستهای دیگه ی شما هم هستم
درباره درد دلتون هم بگم که: نمیشه قطعا گفت بینا بده نابینا خوبه یا برعکس بله نابیناها همدیگه رو بیشتر درک میکنن ولی بیناها هم میتونن شریک خوبی برای زندگی باشن با یه کم تفاوت که باید تحملش کرد نشدنی و محال نیست.
موفق باشید.

سلام پری سیما خانم آره میشه اگه نشدنی بود من تجربشو نداشتم الان ولی دو طرف خیلی براشان سخته البته پیدا میشن کسانی مثل جناب امید خان میگن زندگیشان هم خوبه ولی اکثرا میگن خیلی سخت و طاقت فرسا است

سلام آقای ناصح باید عرض کنم با برخی از صحبتهای شما موافقمبا بعضیش نه اونجایی که میفرمایید بیناها درک درستی از ما ندارند درسته اونا در بهترین حالت تا حدود ۳۰ تا ۴۰ درصد ما را میتوانند درک کنند و اما اینکه نابینا حتما باید با نابینا ازدواج کنه موافق نیستم چون در این صورت مشکلات و معضلاتشان چندین برابر خواهد بود البته غیر ممکن نیست . و اما ازدواج بینا با نابینا بنظرم بهتر و کمتر دارای مشکل خواهد بود بنظر بنده البته.و این عرض بنده را زوجینی که شامل این دو دسته قرار دارند بهتر میتوانند تایید یا رد نمایند امید که ما را روشن کنند.و اما در کل ازدواج کردن فرد نابینا بخاطر نابینا بودنش خود مشکل اساسی میباشد.

سلام جناب شهروز خان بنده از شما و دیگر همکارانتان تشکر میکنم اگر زحمت های شما دوستان نباشه ما از کجا میتوانیم این جوری با دوستان همنوع و همفکر ی موافق یا مخالف های خودمان مکاتبه کنیم بنده بی نهایت از شما ممنونم خسته نباشین پاداشتان با خدای بخشنده و مهربان

از قدیم گفتن حرفی که از دل برآید ،لاجرم بر دل نشیند .
وای که این بیناها چقدر اسیر چشماشون هستند .
اینی که میگم اسیر ،به معنای واقعی اسیر هستیم .
دست خودمون هم نیست .
حرفاتو لایک میکنم ولی با اون قسمتی که گفتی دختران نابینا هم دوست دارن با بینا ازدواج کنن مخالفم .
دخترها چون نمیتونن به خواستگاری برن و در نتیجه حق انتخاب ندارن کلا از ازدواج دست کشیدن .
در آخر بگم که در نظر من بهتره دو تا نابینا با هم ازدواج کنن . درسته به مشکل بر میخورن ولی ازدواج بینا و نابینا در نظر من احتمال خوشبختی بیست در صده .
بازم تاکید میکنم که من نظر و حدسیات خودمو گفتم و آمارو ارقامم هم گمانی بود

سلام رعد بارانی دستت درد نکنه ولی من با این حرفت مخالفم میگی دختران مقصر نیستن هستن دوستانی که به دختران پیشنهاد دادن ولی قبول نکردن من خودم بیش از ده موردو میشناسم البته پیش نهاد ازدواجو عرض کردم خدای نخواسته سوء تفاهم نشه

سلام, پستتون رو پسندیدم, گزینه اول اینه که ما باید با بیناها ارتباط داشته باشیم و نبااااااااید ازشون خودمون رو جدا بدونیم
هرگز نباید بین خودمون و اونا حصار بکشیم
بینا و نابینا رو جدا از هم بدونیم
فقط حرف من اینِ که بیاید بیشتر با هم ارتباط داشته باشیم
ما نابیناها بهتر میتونیم به هم کمک کنیم

نظر شما دوست گرامی محترمه ولی یه موقعیتی هستش که توی جامعه خاور میانه هنوز ما باهم فرق داریم البته در اروپا یا بعضی از کشور های آمریکای مرکزی حرف شما صدق میکنه ولی گرامی وقتی در ایران نماینده مجلس به نابینا توهین میکنه و رئیس مجلس هم هیچ سخنی نمیگه پس یعنی فرق داریم

سلام آقای اسماعیلی
اولا اولین پستتان را تبریک می‌گویم
در ثانی این که شما می‌گوئید ما نابینایان همدیگر را بهتر درک می‌کنیم فقط در برخی از امور صحت دارد.
در مورد ازدواج هم نمی‌شه یک فرمول کلی در آورد که نابینا با نابینا و یا نابینا با بینا باید ازدواج کند.
این پیشنهاد را از من به عنوان خواهر کوچکتان بپذیرید
حالا که شما یک ازدواج نا موفق داشتید در مورد ازدواج بعدی عجله نکنید
و این که در ازدواج اول شکست خوردید دلیل بر آن نیست که همه بیناها فاقد درک درست نسبت به نابیناها هستند
اما در مورد اتحاد با شما موافقم
به هر حال موفق باشید

سلام
اینکه هم نوع مارا بهتر میفهمه قبول، لزوم به اتحاد هم قبول. ولی به نظر من درک یک رابطه متقابل مشکل اصلی اینه که هرکس فکر میکنه باید درک بشه اما حس نمیکنه باید درک هم بکنه و این ربطی به دیدن ندیدن نداره
البته این یک نظر کلیه

سلام روشنک خانم از اینکه وقت مبارک گذاشتی و به پست هقیر نگاه کردی ممنونم ولی من باز هم میگم مرد و زن بینا و نابینا ممکن نیست همدیگر را درک کنن البته ببخشی اینو عرز میکنم اگه جناب سرکار با یک بینا ازدواج کنی مثلا همسرت بهت میگه دیشب خانه فلانی بودیم زنش یه جورایی موهاشو درست کرده بود یا یه مدلی زده بود میخوام شما هم اونجور باشی البته جناب سرکار که اون خانم را ندیدی تا بفهمی همسرت چی ازت میخواد یا برعکس اگه زنی هم مردش نابینا باشه به همان مشکل برمیخوره حتما مطمین باش دوباره ازت ممنونم

سلام
من هم اولین پستتون رو بهتون تبریک میگم و با اتحادی که گفتید و بارها گفتن و باز هم قطعا خواهند گفت موافقم.
اما با خوندن کامنتها دو نکته قشنگ رو دریافتم که آقای صالحی و روشنک گفتن.. یکی ازدواج درون گروهی یا برون گروهی شده همون قصه علم یا ثروت که هرکس بنا به جایگاه و موقعیتی که داره به این مسأله نگاه میکنه..
دومی هم این که ما همیشه میگیم درک درست از طرف مقابل وجود نداشته در حالی که از خودمون غافلیم طرف رو چقدر درک کردیم و تا چه اندازه تونستیم به حرف دل اون هم گوش کنیم… این صرفا فقط در مورد ازدواج نیست بلکه شامل همه ارتباطات ما میشه.
بحث بینا و نابینا رو هم هرکس از دید خودش نگاه میکنه و حرف میزنه.. یه مثال براتون بزنم: همین فوتبالی که شما مثال زدید رو من با یه فیلم
جاش رو عوض میکنم و بهتون میگم که وقتی دانشگاه بودم دوتا از دوستام موقع تماشا کردن فیلم کنارم مینشستن و صحنه هایی که شخصیتها صحبت نمیکردن و با تصویر و آهنگ میگذشت برام توضیح میدادن بدون این که حتی یه بار هم ازشون خواسته باشم. در حالی که شاید فامیل نزدیک خودم هیچ وقت پیش نیومد که یه صحنه از فیلمی رو برام شرح بدن.اینا رو گفتم که بگم: درک آدما بینا و نابینا نمیشناسه هرکس به فراخور شخصیت خودش کاری رو انجام میده. خواه از نظر یکی مثل من و شما بی درکی طرف مقابل باشه، خواه از نظر خودش تماما درک و فهم بوده باشه.
در پایان از پر حرفیم عذرخواهی میکنم.
سربلند و پیروز باشید.

سلام آقای اسماعیلی خوش آمدید به این محله.
من دوست بینا دارم که به خوبی من را میفهمه و درک میکنه شرایط من را.
ولی این هم هست که من با اشخاص بینا خیلی برخورد داشتم و همه جور برخورد را دیدم از برخورد زشت گرفته تا برخورد دوستانه.
اما من میگم این برخوردها به خیلی چیزها بستگی داره از فرهنگ گرفته تا تربیت خانوادگی.
اما ازدواج یه بحث جداست.به نظر من پایداری ی زندگی به شناخته اشخاص از هم و زندگیه مشترک بستگی داره هیچ ربطی به بینا یا نابینا بودن طرف مقابل نداره.
اگر یه شخص بینا بخواد با یه نابینا ازدواج کنه و شناخت کافی از اون شخص و محدودیتهاش نداشته باشه خوب به شکست منجر میشه.در ازدواج نابینا با نابینا هم ممکنه که مشکلاتی پیش بیاد و منجر به جدایی بشه.اما این اتفاق ممکنه که در زندگیه یه زوج بینا هم بیفته به نظر من این به خود فرد بستگی داره.

سلام خانم حسینی به نظر من باید ازدواج ها بین کسانی صورت بگیره که از نظر جسمی باهم نزدیکن و فرقی ندارن یکیشان از اون یکی برتر نباشن تا بعضی مشکلات به وجود نیان شما و دیگر دوستان هم نظرتان برای من محترمه باز هم ممنون و قدر دان شما دوست گرامی هستم

سلام خدمت آقای اسماعیلی. من چند نکته رو میخوام بگم: نخست اینکه نباید در مورد ازدواج برای همه یک نسخه ی واحد تجویز کرد، چون هر کسی بر اساس شرایطی که داره میتونه تصمیم بگیره که با کدوم گروه میتونه زندگی بهتری داشته باشه. دوم اینکه انسانها به طور کلی به لحاظ درک و فهم در درجات مختلفی قرار دارند که این بینا و نابینا نداره متاسفانه یک دید بد بین ما نابیناها جا افتاده اونم اینه که سعی میکنیم یهجوری خودمون رو از بیناها جدا بدونیم در حالی که این کار لطمه ی بزرگی به ما میزنه. دوستان کم و بیش اشاره کردن که میان افراد بینا کسانی هستن که خیلی خوب ما رو درک میکنن حضور رعد، ترانه و رهگذر در محله هم گواه این مسئله هست. . با گفته ی روشنک هم کاملا موافقم و در تکمیلش بگم که ما خودمون چه قدر سعی کردیم اطرافیانمون رو درک کنیم و باهاشون تعامل سازنده و منطقی برقرار کنیم؟ بیایید اول خودمون رو مورد ارزیابی قرار بدیم، بعد خودمون رو تو جایگاه فردی که باهاش ارتباط داریم قرار بدیم تا بتونیم بهتر اون رو درک کنیم. ببخشید که پر حرفی کردم موفق باشید.

سلام آقا یا خانم محمدی من نمیخوام پاسخ تکراری بدم ولی باید عرز کنم اشتباه ما همین جاست که تظاهر میکنیم بینا و نابینا فرقی باهم ندارن به نظر بند این یک خوشخیالی بیشنیست باز هم ممنون پستمو خواندی

سلام و خدا قوت!اتفاقا من با بینا ازدواج کرده ام و الآن چند سااااالی هستش که زندگی میکنیم و اتفاقا همدیگه رو دررررک کرده ایم و همچنین تقریبا همه دوستانی که در شهر ما هستند با بینا ازدواج کرده اند و همگیشان هم خوشبختند پس این قسمت از کامنت شما رو لایک نمیکنم

رود.
راستش با بیشتر حرف هایی که در این پست و کامنت هایش گفته شد, موافقم.
اگر بخواهم نظر شخصی خودم را در این باره بگویم, باید بگویم که در طول زندگیم هرگز نخواسته ام از دیگران خودم را جدا ببینم, نخواسته ام جدا زندگی کنم, همیشه دلم خواسته که با افراد بینا تفریح کرده, فیلم گوش کنم, درد دل کنم, بخندم و شاد باشم.
زمانی که دانشجو شدم از بین ۶ نفر ساکن در اتاق خوابگاه, تنها من بودم که مشکل بینایی داشتم.
اما همیشه یک خلأ برایم باقی بود. همیشه در زندگی, چیز هایی بود که موجب اضطرابم میشد یا ناراحتم میکرد. چیز هایی که گاه آنقدر روی قلبم فشار میآورد که چیزی به اسم بغض چنان راه گلویم را میبست که حس میکردم الآن است خفه شوم. نمیتوانستم به هم اتاقی هایم, به دوستانم بگویم چرا رنج میکشم! . دلیلش هم چیزی نبود جز این که میدانستم, آن چه موجب ناراحتیم شده, برای افرادی که مشکل بینایی ندارند اصلا قابل درک نیست.
کم کم متوجه شدم که نابینایی برایم شرایطی به وجود میآورد که با دیگران کم یا زیاد متفاوط شوم.
سعی کردم عادلانه قضاوت کنم. درست بود, من هم بعضی وقت ها دوستان بینایم را درک نمیکردم. از بعضی ناراحتی هایشان که برایم میگفتند, ناخودآگاه, بی اراده در دل میگفتم: چیز های خیلی مهم تر از این هم در دنیا هست. این چیزی که تو بخاطرش گریه میکنی, اصلا ارزش ناراحت شدن ندارد!!!.
خیلی فکر کردم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که من جدا از دیگران نیستم. من هم انسانم, گیرم با این تفاوط که دیگران از نعمتی به اسم بینایی برخوردارند و من نه!. چرا از بینا ها گریزان باشم؟
برای من, بهترین حالت زندگی, این است که هم با دوستان بینا, هم با همنوعان نابینا ارتباط خوب و سالم داشته باشم. از بین هر دو قشر دوستانی خوبو صمیمی داشته باشم. در این صورت است که میتوانم صفا و لذت انواع دوستی ها, و لذت آرامش قلب را تجربه کنم.
اما این جمله آخرم را خطاب به شما نویسنده پست میگویم: این که شما معتقدید دختر ها و پسر های نابینا, یک دیگر را نپذیرفته, بینا ها را به هم نوع خود ترجیح میدهند, باید بگویم که این مطلب بیشتر, در مورد شما آقایان نابینا صادق است تا ما خانم ها. گواهم هم پست های مختلف این محله, و دید گاه های آن و بررسی ازدواج های مختلف نابینایان در کشور است
شاد باشید

دیدگاهتان را بنویسید