خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من و گروهی از دوستان برای تسلیت و سرسلامتی به منزل مجتبی اینا رفتیم

سلام بچههای عزیز.
ما امروز برای سر سلامتی و تسلیتگویی به منزل مجتبی رفتیم.
این سفر با هماهنگی خانم کاظمیان و آقای رفاهی انجام شد.
در این سفر حدود 20نفر از دوستان مجتبی حضور داشتند افرادی چون جنابان اسماعیل رفاهی مرتضی هادیان علی اکبر حاتمی حسین جباری سعید درفشیان جواد ایزدی پوریا نامدار شریفی مهدی جیحانی علی اکبر معصومزاده عزیز پژوهنده سید مرتضی موسوی و از خواهران بانوانی چون آمنه قاسمی رهگذر کاظمیان ساناز امیدی افسانه دهقان راضیه جمالی و مادر بزرگوار جواد ایزدی حضور داشتند
ما حدود ساعت10 با یک دستگاه مینیبوس حرکت کردیم و اندکی از11 گذشته رسیدیم.
خانواده ی مهربان و صمیمی خادمی به استقبال آمدند و ما هم به آنها تسلیت گفتیم.
خانه ی مجتبی اینا یک خانه ی قدیمی بود.
دارای یک حیاط و یک ایوان که دو سه اتاق در آن قرار داشت.
رفتیم و نشستیم و مجتبی آمد باهاش سلام احوالپرسی کردیم و باز تسلیت گفتیم.
او از مادرش و خوبیها و مهربانیهایش گفت و گفت که اگر من کاری برای کسی کردم و اگر احتمالا خوبیهایی دارم همه و همه از مادرم است. او گفت که مادرش همیشه آرزو داشته که زمانی دنیا را ترک کند که همه ی بچهها به سروسامان رسیده باشند و همیشه آرزو داشته که ایجاد دردسر برای کسی نکند. از نحوه ی فوت مادرش گفت که از قبل فشار خون داشته و در هفته ی گذشته هم حالش تقریبا بد میشه فشارش بالا میره برادرش او را میبرد دکتر.
دکتر فشارش را میگیرد و متوجه میشود که فشارش بالاست برایش دارو مینویسد و میگوید که بروید داروها رو بگیرید. برادرش به دکتر میگه که برای پائین آمدن فشار خون مادرش کاری بکند که دکتر مسؤولیت گریز میگوید که چیزی نیست داروها را بگیرید بعد از مصرف فشارش پایین میآید.
وقتی مادر و فرزند میخواستند از مطب دکتر خارج شوند بناگاه مادر بیهوش میشود سکته ی مغزی میکند و ظاهرا پس از مدت کوتاهی از این جهان رخت برمیبندد و خانواده ای را عزادار و داغدار میکند.
مجتبی گفت که شرایط سختی دارد و مثل همیشه از دیگران خواست که چنانچه در این زمینه تجربه ای دارند بیان کنند و بگویند که چگونه توانسته اند بر مشکل و غم از دست دادن عزیزانشان کنار بیایند که آقای پژوهنده مطالبی در خصوص مادرش و مریضیش و فوتش بیان کرد.
نکته ی جالب در این سفر و تسلیتگویی حضور خواهر خوب و مهربان مجتبی بود که به اتاق آقایان آمد و با همه سلام احوالپرسی کرد و از همه بخاطر آمدنشان تشکر کرد و جالبتر اینکه خواست که بداند چه کسانی حضور دارند و دوستان اسامیشان را گفتند.
خلاصه حدود یک ساعتی در محضر مجتبی و خانواده ی محترمش بودیم و در آخر اجازه ی مرخصی خواستیم و علیرغم اصرار مجتبی و خانواده بچهها حاضر نشدند برای ناهار ایجاد مزاحمت کنند.
آمدیم و سوار مینیبوس شدیم باز مجتبی و خواهرش آمدند و آنجا هم از بچهها تشکر کردند و مجتبی گفت که چقدر خانواده اش تحت تاثیر این رفتار بچهها قرار گرفته اند که از راههای دور و نزدیک و فقط و فقط از روی صداقت و خلوص نیت به دوستانشان سر زده اند و تسلیت میگویند.
در ضمن دو تن از بچههای شهرضا یعنی جنابان بهرام کریمیان و اباذری هم خودشان تشریف آورده بودند و آنها زودتر از ما اجازه رفتن گرفتند و رفتند.
راستی جناب هادیان اعلام کردند که قرار است مراسمی هم در اصفهان برگزار شود تا دوستانی که موفق به حضور نشده اند بتوانند از فرصت استفاده کرده با مجتبای نازنین و خانواده اش همدردی کنند.
به هر حال من بنوبه و به سهم خودم از طرف مجتبی از همه ی عزیزانی که چه حضوری چه تلفنی و چه در کامنتها با مجتبی همدردی کردند بهش تسلیت گفتند تشکر میکنم و امیدوارم که هم همه ی شما عزیزان در جشنها و شادیهای مجتبی شرکت کنید و هم مجتبی در جشنها و شادیهای شما شرکت کنه
واقعا انسان از این همه صفا و صمیمیت و صداقت و خلوصی که بین بچهها میبیند لذت میبره.
برای همهتون آرزوی شادکامی و کامیابی دارم.
امید که شاد زندگی کنید و مهرتان همواره ماندگار و مانا باشد.

۶۱ دیدگاه دربارهٔ «من و گروهی از دوستان برای تسلیت و سرسلامتی به منزل مجتبی اینا رفتیم»

سلام
ممنون آقای موحدزاده که این پست را اینجا گذاشتید
من فکر میکنم این کمتر کاری بود که ما در مقابل زحمات مجتبی انجام دادیم
او اینقدر برای همه ی ما زحمت کشیده که نمیشه با هیچ جوری جبران بشه
باز هم امیدوارم که این لحظات زود سپری بشه و لحظه های خوش برای خودش و خانواده فراهم بشه.

سلام واقعا همراهی و حضور دوستان در مواقع سختی و اتفاقات ناگوار به افراد می تونه امید بده و دل گرم کننده باشه کار شما بسیار پسندیده و شایستست واقعا می طلبید که دوستان یه چنین کاری رو بکنند و برای عرض تسلیت به خانواده آقای خادمی حضورا برنامهی داشته باشند

سلام عموجان.
نمی دونید چه قدر دلم می خواست بین شما ها بودم!
یادمه۱عزیزی می گفت شادی ها و بیشتر از اون، درد ها آدم هارو به هم نزدیک می کنن. من این رو دارم اینجا می بینم و به شدت دلم می خواست امروز با شما ها باشم!.
خیلی گفتنی ها بود که با حضور می شد بگم و من غایب بودم.
امیدوارم این خونواده هرچه سریع تر به آرامش برسن!
دیگه کلمه به نظرم نمیاد بگم جز این که خانم کاظمیان رو تأیید کنم.
به امید روز های بهتر.

سلام عمو حسین عزیز.
واقعاً کار پسندیده ای انجام دادید. انشاالله اجرتان پیش خدا محفوظ باشه.
همین که در همچین مواقعی همه ی دوستان با هر تفکر و سلیقه ای با دوستانشان ابراز همدردی میکنند واقعاً زیباست. براستی همین چیزهاست که ماندنی هست و خاطرات و اثر خوبی میذاره. خدا بهتون سلامتی بده انشاالله که همه ی ما اونایی که سایه ی پدر و مادر بالا سرشون هست خدا نگهشون بداره و اونایی هم که والدینشون در قید حیات نیستند خدا ایشالا بهشون صبر بده و به روان پاک عزیزشون هم علو درجات عنایت کنه. بنده خودم گویا پریروز بود که با مجتبی ی عزیز تماس گرفتم و مراتب تسلیت خودم و برادرم رو بهشون اعلام کردم منتها از شنیدن کلامشون احساس کردم زیاد حال و حوصله برا حرف زدن ندارن و بقول معروف در موقعیتی نیستند که بخوان صحبت کنند و طبیعی هم هست. خدا به هم ی ما توفیق بده. بازم اینجا به مجتبی ی عزیز تسلیت میگم.

با درود بر حسین عزیز به جهت ارسال این پست سرشار از لطف و صفا.
راستش من هم خیلی دوست داشتم که می توانستم همراه شما باشم اما اهواز کجا و اصفهان کجا!
بر خودم فرض می دانم از شما و همه دوستانی که به نیابت از ما در این مجلس ترحیم شرکت نمودید تشکر و قدردانی نمایم
دوستان، متشکریم. سر همگی سلامت.
مخلص شما بزرگواران.

سلام عمو خدا قوت چه کار شایسته ای از خانم کاظمیان مهربان هم بخاطر این کار تشکر میکنم. همچنین از سایر دوستان…!! امیدوارم هرچی سریعتر محله و دل اعضای محله شاد بشه و باز صدای خنده و شادی تو محله بلند باشه.

سلام.
فکر کنم تک تک ما که اصفهان نبودیم دوست داشتیم امروز توی اون جمع باشیم.
به هر حال کسانی که از محله امروز اونجا بودن به نوعی نماینده ی همه ی بچه های محله بودن و از طرف همه ی ما با مجتبی همدردی کردن.
کار زیبایی بود که انجام شد و جا داره که از بانیان این کار نهایت تشکر رو داشته باشیم.
موفق باشید.

سلام.
از شما ممنون به خاطر کار بسیار خوبی که انجام دادید.
از صمیم قلب آرزو می کنم مجتبی و خانواده اش بتونند این بحران رو به بهترین شکل رد کنند و شاهد روز های خوب و شیرین باشند.
من فکر می کنم برای کنار اومدن با چنین غم ها و درد هایی بهترین راه این باشه که در نبود عزیزانمون طوری باشیم که اون ها ازمون انتظار داشتند و انگار که هستند حرمتشون رو حفظ کنیم و کار هایی انجام بدیم که یا اون ها در زمان حیات خودشون مشغول انجامش بودند و یا این که دوست داشتند انجام بدن و به هر علتی نتونستند.

درود بر عمو حسین عزیز.
اتفاقا همین دیشب من به شهروز گفتم که شایسته هست یه تعدادی از بچه های اصفهان که به لحاظ بعد مسافت نزدیکتر هستن, سری به مجتبی بزنن که اون هم خبر عزیمت شما رو پیشاپیش بهم داد و از شنیدنش بسیار خرسند شدم. واقعا خدا خیرتون بده. حرکت بسیار ارزشمند و خداپسندانه ای بود. جا داره از خانم کاظمیان و سایر دوستان که زحمت هماهنگی این سفر رو کشیدن, صمیمانه تشکر کنم. انشاال لاه از این به بعد این دور همیها برای حضور در مجالس شادی دوستانمون باشه. خدا رفتگان همه شما رو قرین رحمت واسعه الاهی قرار بده.
برقرار باشید.

سلام عمو حسین گرامی@ من هم به سهم خودم از این کار زیبا و بسیار خوب و خدا پسندانه تون تشکر میکنم و از صمیم قلب آرزو داشتم که کاش من هم در اصفهان بودم و با شما برای تسلیت به مجتبای عزیز می اومدم اما من هم در اینجا یعنی مشهد و از کنار مضجع شریف امام رضا علیه السلام برای مادر گرامی مجتبی آرزوی غفران و رحمت واسعه الهی دارم و برای خانواده محترمش آرزوی صبر جزیل. خواهش میکنم سه تا صلوات بفرستید و فاتحه و اخلاص برای شادی روح این مرحومه مکرمه که چنین فرزند شایسته ای رو تربیت و تحویل جامعه داده قرائت بفرمایید@@@ روحشان شاد@@@ بسم الله الرحمن الرحیم….

سلام من نیز این مصیبت وارده و این غم بزرگ را در ابتدا خدمت دوست گرامی مدیر محترم محله نابینایان جناب مجتبی خادمی و دودمان مصیبت دیده و بعد خدمت تمامی گوش کنی های نازنین و جامعه نابینایان تسلیت میگویم خداوند این مادر مهربان را غریق رحمت بیکرانش قرار دهد و به بازماندگانش صبر عظیم عنایت فرماید از شما عمو حسین عزیز نیز بابت انتشار این پست کمال تشکر را دارم

درود.
من از همه ی شما دوستان و نازنینانی که در کامنتهای بالا ابراز لطف و محبت کردید و از اقدام دوستانتان حمایت کردید صمیمانه تشکر میکنم هرچند که ما کار خاصی نکردیم فقط و فقط انجام وظیفه بود یادمان باشد که:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی بدرد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
باز هم از لطف صادقانه شما عزیزان تشکر میکنم و برای مجتبای عزیز هم آرزوی صبر و یافتن خود را دارم.
پیروز و پاینده باشید مهربانان

عموحسین
ممنون از پستی که گذاشتی. هر جا اسمی از همراهی و حضور میاد انگار صدای پای عمو حسین رو می شنویم. برای تمام مادران آرزوی سلامت و برای مجتبی آرزوی شادکامی می کنم؛ هر چند به قول حافظ:
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار، که از اختیار بیرون است.

درود بر جوان شایسته و دوست داشتنی جواد عزیزم. از ابراز محبتت نهایت تشکر را دارم. واقعا از حضور قشنگ و سبزت در این محله مسرور و خوشحالم جواد جان.
همیشه سربلند و پاینده باشی دوست خوبم.

سلام عمو حسین.خیلی کار خوبی کردین که حضوری تسلیت گفتین و ای کاش روزی برسه که شاهد حضور شما در شادیهای مدیر بزرگوار این سایت ارزشمند باشیم.لطفی که ایشون در حق نابینایان و کم بینایان انجام میدهند اونقدر زیاد هست که همه برای به آرامش رسیدن و بازگشت به روزهای بهتر دعا کنند ,هر چند زمان باید بگذره .امیدوارم هیچ دلی تو دنیا غمگین نباشه ب خصوص دل آدمهایی که بجز خودشون به زندگی دیگران هم اهمیت میدن.موفق باشید عمو.باز هم به ایشون تسلیت میگیم و آرزوی سلامتی داریم.

درود لنا جان. به دعا و آرزویت آمین میگم. کاش بتونم در شادی و جشن وسرور همه ی شما نازنینان و دختران و پسران بهتر از جانم مشارکت داشته شاهد خوشبختی همگی شماها باشم.
ممنون که لطف کردی آمدی موفق باشی لنای مهربون

درود بر عمو حسینِ عزیز… حرکتِ بسیار پسندیده ای انجام دادین همراه با دیگر یاران… زنده باشین همگی… امیدوارم مجتبی جان بتونن با همراهیِ عزیزانشون پشتِ سر بگذارن این روزهای پر اندوهُ…

درود. ضمن تشکر از این اقدام به جا و تسلیت مجدد به خانواده ی داغدار خادمی و مجتبای عزیز, ای کاش میشد یه اطلاع رسانی میکردین که اگه کسی میخواست میتونست با شما همراه بشه.
درسته که مسافت قدی طولانی هست ولی مجتبی به گردن همه ی ما نابیناها حق داره که هیچ جوری اگر هم بخوایم نمیتونیم جبرانش کنیم و این کمترین کاری بود که میتونستیم انجام بدیم. ما باید تو غمها و شادیهای یک دیگه شریک باشیم و شرمنده هستم ولی هیچ بهونه ای از نظر من پذیرفته نیست به خصوص که صاحب این داغ و مصیبت بزرگ کسیست که به گردن جامعه ی نابینایان حق زیادی داره.
امیدوارم دوستان حرفامو بد تلقی نکنند و سعی کنیم تو این شرایط هر جور که میتونیم در کنار مجتبی باشیم تا شاید کمی غمش کمتر بشه.
فراموش نکنیم کسی که خدمات بسیاری به جامعه ی نابینایان کرده تربیت شده ی مادریست که دیگه چشم از این جهان فرو بسته.
این عزیز سفر کرده مادر همه ی جامعه ی نابینایانست و ما بر خود باید واجب بدانیم برای این خانواده سنگ تموم بذاریم تا شاید کمی از درد و بار این مصیبت کم کنیم.
البته که من لطف دیگر دوستان رو از طرق مختلف برای ابراز همدردی نادیده نمیگیرم و قصد بی احترامی به هیچ شخص یا گروهی رو هم ندارم ولی همون طور که گفته شد حق مجتبی بیشتر از اینها به گردن ماست و باید تا حد امکان سعی در ادای این حق داشته باشیم.
نمیگم که امیدوارم دیگه غم نداشته باشیم چون تا دنیا هست غم هم وجود خواهد داشت ولی امیدوارم به بهترین شکل در غمها و شادیهای هم شریک باشیم.
باز هم تأکید میکنم که این نظر شخصی منه و ممکنه درست هم نباشه پس ازتون میخوام برداشت دیگه ای از این حرفا نداشته باشین.
ممنون از همگی و به امید روزای خوش زندگی برای هممون به خصوص مجتبای عزیز.

سلام علی جان.
علی از این همه لطف و خلوص قلب و نیتی که داری تشکر میکنم. گمان میکنم همین ابراز محبتهای بی آلایش و برخاسته از پاکترین و صافترین قلبها برای مجتبی و امثال مجتبی کافیست که بهش قوت و نیرو و انرژی مضاعف بده.
باز هم از لطف و محبتت ممنونم پسر خوش قلب و بیغل و غش خودم. موفق و پاینده و همیشه شادو سرزنده باشی.

سلام,ای کاش اونجا بودم,ای کاش میتونستم از نزدیک به مجتبای عزیز تسلیت بگم
شعار نیست,ولی به خدا اگر شرایط داشتم,و دوری و دانشگاه نبود,یک لحظه تحمل نمیکردم و حتما خودمو به مجتبی میرسوندم
ولی حیف که من هم مثل بقیه ی بچه ها شرایط ندارم!حالا امیدوارم مجتبی تسلیت پیامکی منو قبول کنه,مجتبی جان,دوست عزیز و زحمتکشم,بازم به خودت و خونوادت تسلیت میگم,امیدوارم دیگه شاهد این مصیبت ها نباشیم,برای هیچکس

قربون تو پسر فهیم و با معرفت و پر تلاش برم که اینقدر با مرام و با کمالاتی. نه عزیزم بنظرم مجتبی راضی به بزحمت افتادن هیچ کس نیست و همون قدر این ابراز محبتهای از راه دورتون براش مهم مفید و تاثیرگذار است که از نزدیک و حضوری. اینو رو بدون که اگه تکتک شماها نبودید اگه آموزشها و محبتهای تو پسر خوبم و دیگر عزیزان نبود کار مجتبی اینقدر درخشنده نمیشد. پس هرچه هستیم و هرچه داریم با حضور و لطف و محبت تکتک شما عزیزان و نازنینان است. پس محمدم بر تو و بر تکتک بچههای خوب و دوست داشتنی و پر احساس محله خوبمون درود بینهایت.

سلام.
من خیلی متاسف شدم که با توجه به تلاش برای رسوندن خودم به جمع دوستان، شرایطی مهیا نشد که بتونم در اون جمع حضور داشته باشم.
من از این طریق باز هم به مجتبی تسلیت عرض میکنم و از عموی بزرگوار جهت تهیه ی این پست تشکر میکنم.

درود بر جناب چشمه ی عزیز. خواهش میکنم دوست عزیز. قطعا مجتبی حضور همه شما را کنار خودش حس میکنه و از این همه لطف و محبت نیرو میگیره.
بازم تشکر میکنم از ابراز و همدردیت دوست خوبم.

نه فقط مجتبی در این مصیبت و غم
داغ دار چنین فقدانیست
بلکه هر کس شناسد او را بس
می کند گریه و مویه پنهانی
ای دریغا در این زمانه دون
رفت از دست مادری دیگر
که قلم در بیان این احساس
بشکند در خودش به آرامی

درود بر مسافر گرامی و مهربون محله. منم ضمن تشکر از ابراز محبت و همدلی شما با مجتبی و دیگر اهالی محله برای مادر گرامی و بزرگوار شما آرزوی بهبودی و سلامتی عاجل داریم امید که سایه ی همه ی مادران سالیان سال بر سر خانواده و فرزندانشان پایدار باشه.
بازم ممنون و تشکر مسافر گرامی.

سلام. خوش به حال شما عمو و بقیه که نزدیک بودین و تونستین برین، مام البته از راه دور تسلیت گفتیم ولی دیدن از نزدیک یه چیز دیگست، واقعا دمت گرم عمو، آدم روشن، امروزی و فهمیده ای هستی. کلا باهات حال می کنم.

درود بر دوست خوب و فهیم و فرهیخته ی من. از ابراز لطف و محبتت صمیمانه ممنون و سپاسگزارم. واقعا از داشتن دوستانی این چنین مهربان و دانا و فهیم بخود میبالم. موفق باشی مصدق نازنین.

سلام عمو بسیار کار خوبی کردید که رفتید و از نزدیک با مجتبی همدردی کردید کاش من هم توانایی حضور داشتم
بله مجتبی رو کاملا درک میکنم چون من هم توی سنین نوجوانی پدرم رو از دست دادم و خیلی برام غم سنگینی بود
زمان زیادی طول کشید تا من تونستم خودم رو با این واقعیت وفق بدم ولی بعد عادت کردم باز هم به مجتبی تسلیت میگم و امیدوارم زود بتون با این موقعیت کنار بیاد

سلام.
از این که نتونستم اون جا باشم و حضورا تسلیت بگم، متاسفم. همه ی ما توی این اتفاق بسیار تلخ کنار هم دیگه یستادیم تا هر کسی در حد توانش همدردی خودش رو نشون بده.
از شما هم ممنونم که ما رو به اون حال و هوا بردید و این پست رو زدید.

رعععد بزرگ و تمامی عقلای محله به کار حسین خان احسنت میگن .
پسرم خدا بهت خیر بده .
خیلی از پیگیر بودنتون با خبرم و خوب میدونم که حواست به همه هست .
تعجب نکن ،رععععد بزرگ جام جهان بین داره و هر روز درین جام میبینم که هوای بقیه نبین ها رو داری .
حیف که خودم دستم زیر سنگه و راهم دور . ولی از همین جا از تو و بقیه دوستان تشکر میکنم که هوای مجتبی دل شکسته رو داشتید .
لایک بر همه دوستان .

درود بر رعععد بزرگ. این نظر لطف شماست بابا بزرگ. کاش دستت زیر سنگ نبود یه آستینی بالا میزدییی خخخخ. رعد این وظیفه است که هوای همو داشته باشیم. چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار.
ممنون از حضورت بابا بانوی خوب و مهربون.

سلام من بار دیگر به آقای خادمی تسلیت میگویم قدر پدر و مادر را در زمان حیاتشان باید دانست و از دست دادن هر یک از آنها برای بازماندگان خیلی سخت است بخصوص برای افراد نابینا من خودم پدرم را از دست دادم.

سلام
چی؟! کپی کردن متن؟!
شما اول نرم افزار word یا notepad را باز کنید بعد alt tab بزنید تا به همین صفحه برگردید و بعد h بزنید تا به عنوان پست برسید بعد با کنترل شیفت و کلید جهتی پایین پاراگراف پاراگراف متن رو انتخاب کنید، بعد کنترل c بزنید تا متن در کلیپ برد کپی بشه، بعد alt tab بزنید تا به پنجره ای که قبلا باز کرده بودید برسید، بعد control v بزنید تا متن انتخاب شده پیست بشه، حالا control s بزنید و فایل رو در جایی ذخیره کنید.
امیدوارم خوب توضیح داده باشم.

درود بر مهدی عابدی عزیز.
۱. تشکر از حضور و تسلیت گفتنت.
۲. برای ذخیره کردن یک صفحه ی وب غیر از راهی که نازنین خانم گفت که ازش تشکر میکنم یک راه دیگه هم هست و اون اینکه تو همون صفحه ای که میخواهی ذخیره کنی منو بار رو فعال میکنی با جهتنما پایین میآیی تا به save as برسی روش اینتر میکنی اول اسم فایل رو ازت میخواد که وارد میکنی یا اینکه نام پیشفرض را که همون اسم و عنوان صفحه است را قبول میکنی و رد میشی. یعنی تب میزنی تا به قسمت انتخاب فرمت برسی که چند گزینه داره اولیش کامپلیت است که اگه انتخاب کنی کلی صفحه اعم از لینکها هدینگها فریمها و…. ذخیره میشه گزینه سوم اچ تی ام ال اونلی هست که فقط قسمتهای متنی صفحه ذخیره میشه. قسمت چهارم قسمت تکست هست که اونم فقط قسمتهای نوشتاری و متنی را ذخیره میکنه.
خلاصه یکی از این گزینه ها را انتخاب میکنی یعنی روش قرار میگیری بعد تب میزنی تا به save button برسی اینتر میزنی تا صفحه ذخیره بشه.
امید که واضح روشن و مبرهن گفته باشم.

سلام
از شما به خاطر این کار شایسته تشکر و قدردانی می کنم. بنده نیز خیلی دلم می خواست که آنجا بودم و با آقای خادمی و خانواده محترمشان ابراز همدردی می کردم.
مجددا نیز از صمیم قلب این مصیبت وارده را به آقای خادمی و خانواده محترمشان تسلیت عرض می کنم و از درگاه خداوند منان نیز طلب صبر دارم.
با احترام

درود وحید جان ما هم از این اقدام شایسته ی تو و ابراز لطف و محبتت تشکر میکنم.
راستی تو همون وحید خورشیدی هستی یا یه وحید عزیز؟ دیگه؟ به هر حال هرکه هستی هرجا هستی دوست داشتنی هستی. مهرت پایدار وحیدم.

مجتبی عزیز
درگذشت مادر بزرگوارتان را صمیمانه تسلیت میگویم
یقینا روح ایشان همواره از داشتن فرزندی همچون شما شاد و آرام خواهد بود
پسری که همیشه با انرژی بالا نور امید و دلگرمی را در دل روشندلان روشن نگه داشته است
ما را هم در غم خود شریک بدانید
به امید فرداهای روشن

مصطفی داودی پناه

سلام عمو حسین… خوبید؟ خوشید؟
واااااااااای که چقد خانوم کاظمیان واس این سفر کوتاه زحمت کشیدن… اول قرار بود چار نفری بریم بعد شد پنج نفر بعد یه هو شد بیس نفر… مسئولیت گرفتن مینی بوس و پرداخت هزینه مینی بوس و تمام هماهمنگیها و مدیریت همه ی برنامه با خانوم کاظمیان بود… ایشون یه صبح تا بعد ازظهر پای تلفن بودند و داشتند برنامه ها رو ردیف میکردند…با تک تک بچه ها چندین و چند بار تلفنی صحبت کردند تا بالاخره یک برنامه ی منظم و شکیل واسه یه مسافرت کوچیک به خونه ی خادمی ترتیب داده شد… خانوم کاظمیان خدا قوت…

دیدگاهتان را بنویسید