خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تجربه عجب گوهر گران بهاییه

سلام به اهالی محله تجربه گوهر گران بهاییه که میشه اون را در اختیار دیگران قرار داد. قطعا برای شما پیش اومده که برای خرید بیرون برید بعضی از افراد نابینا تجربه بیشتری در خرید ملزومات زندگی و بعضا خرید پوشاک دارند. اگر بخواهیم وابستگی خود مون را به افراد بینا کم کنیم قطعا استفاده از تجربیات دیگر همنوعان کمک زیادی به ما میکنه، من برای خرید که بیرون میرم داخل سوپر مارکت ها اگر اندازه جنس مورد نظرم را ندونم، از فروشنده میخوام اون را بهم نشون بده و این که حتما تاریخ انقضای اون وسیله را میپرسم. در خرید میوه و سبزی مواقعی میشه که خود ما مایحتاج مون را جدا میکنیم ولی وقتایی که فروشنده خودش جنس را دست ما میده یا این وانتی ها که سر راه جنس میفروشند و بقول معروف اجناس شون را دم هم به مشتری میفروشند، اون وقته که میوه و سبزی خراب نصیب ما میشه یکی از دوستان میگفت در این مواقع من بفروشنده میگم شما چشم منی و وقتی این میوه را استفاده کنم، به این نکته اشاره میکنم و همین باعث شده تا حالا کسی بمن جنس خراب قالب نکنه. شما هم در کامنت های این پست از تجربیات خود تون در خرید لباس کفش و غیره بنویسید در پست های بعد موضوعات دیگری را هم مورد بحث قرار میدیم البته به شرطی که توی این پست که عمومی تره اونقدر تجربه کسب کنیم که اشتیاق برای زدن پست های بعدی به وجود بیاد. پاینده باشید.

۳۸ دیدگاه دربارهٔ «تجربه عجب گوهر گران بهاییه»

سلام.
این عالیه.
این پستها دهتا در روز هم اگر منتشر بشن کمه.
خیلی خیلی جدی ادامش بدید.
خب من خیلی تجربه ی خریدهای سوپرمارکتی ندارم. ولی خریدهایی مثل گوشی و لوازم الکترونیکی و دیجیتالی داشتم. سعی کردم چند دوست فروشنده در این زمینه پیدا کنم و جالبه که دوستای خوبی به جز موارد خرید ازشون برام شدن و با این که مثلاً یکیشون دیگه موبایل فروشی نداره بازم باهاش در ارتباطم.
برقراری ارتباط مناسب با فروشنده میتونه خیلی در این رابطه به ما کمک کنه.
ممنون از این پست فوق العاده.

دقیقا به نکته خوبی اشاره کردید برقراری ارتباط خیلی مهمه چندوقت پیش برای خرید به یک سوپر مارکت رفته بودم فروشنده اول متوجه نابینایی من نشد وقتی خودم گفتم نابینا هستم سوالات و ابهاماتی که راجع بنابینایان داشت را مطرح کرد منم پاسخ پرسش هاش را دادم همین باعث شد دفعه بعد که به مغازش رفتم با آگاهی بیشتری کالا ها را بمن معرفی کنه و از همه مهم تر این که راجع به افراد نابینا آگاهی درستی داشته باشه اینجاست که میشه فرهنگ سازی را شروع کرد.

سلام.
با چنین پست هایی به شدت اعلام موافقت می کنم.
من زیاد تجربه سوپرمارکتی خرید کردن ندارم ولی همون اندازه که مغازه میرم چه توی روستا و چه این جا در دانشگاه کمی توضیح میدم.
توی روستا که همه هم رو می شناسند من هم از این قاعده، مستثنی نیستم و وقتی وارد مغازه میشم اگر شلوغ باشه به میزان وقتی که دارم صبر می کنم تا کمی خلوت تر بشه و اگر هم نشد به دقت به صدا های خریداران گوش میدم تا یه نفر آشنا پیدا کنم.
تا حالا در نود و نه درصد موارد فرد آشنا پیدا شده و من ازش برای خرید کمک خواستم و در مواردی هم که پیدا نشده از خودِ فروشنده کمک گرفتم البته بسته به این که چی میخوام بخرم قضیه فرق می کنه مثلاً برای خرید هایی مثل رب، ماکارونی، بیسکویت، کیک و موادی از این دست که همه شون یک شکل هستند و بد و خوب ندارند خودم برشون می دارم و فقط اگر مارک خاصی بخوام از هر کس اون جا باشه می پرسم که مثلاً آیا این زرماکارون هست یا نه؟
ولی در خرید هایی مثل میوه تا حالا به طور کاملاً مستقیم و مستقل وارد عمل نشدم و همیشه از بقیه خواستم کمکم کنند.
در دانشگاه هم که اغلب موارد مغازه شلوغه و من همیشه یک دانشجو که من رو بشناسه پیدا می کنم و ازش میخوام وسایلی که لازم دارم رو برام بیاره.
چون مغازه دانشگاه خیلی کوچیکه ولی سعی کردند تمام وسایل مورد نیاز دانشجو ها رو درش قرار بدن اگر یه ذره اشتباه کنم ممکنه یه چیزی رو یا بریزم یا بشکنم و یا خلاصه به نوعی نابود کنم.
واسه همین بیشتر ما نابینا ها به فروشنده ها فهموندیم که مشکلمون ندیدنه و یه جورایی به نفع اون هاست که خودشون وسایل مورد نیاز ما رو بهمون بدن.
ولی از داخل شهر خرید کردن تجربه خیلی خاصی ندارم و بیشتر چیز هایی که خریدم یک آبمیوه، یه بستنی یا نوشابه و این طور اقلام پیش پا افتاده ای بودند و واقعاً دوست دارم بدونم دوستان دیگه نابینا برای خرید های عمده چه راه حل هایی دارند به هر حال قرار نیست که منِ نوعی همیشه یا در روستا باشم و یا دانشگاه.
دنبال کننده کامنت ها خواهم بود.
دوستان بیایید و تجربه هاتون رو به اشتراک بذارید.
سپاس از ایده جالبتون خانم شمس.

مواقعی هست که آشنا پیدا میشه ولی یه وقتایی هیچ کس نیست من همیشه احتیاط میکنم چند وقت پیش رفته بودم داخل سوپر مارکت یه کیسه خرید دیگه دستم بود نمیدونم خورد به اجناس یا اشاره شد ناگهان صدای ریزش شنیدم باز خدا رحم کرد شکستنی نبودند و چند عدد کیک و بیسکویت افتاد روی زمین انصافا فروشنده هم عکس العمل بدی انجام نداد و گفت هیچ اشکالی نداره منم از شما ممنونم موفق باشید.

سلام بر نوه نبینکم .
والا از تو چه پنهوون رعد بزرگ هر لباسی میخره بعدش پشیمون میشه
ولی خب نمیدونم چه سریه فروشنده ها همه چیو دوبله سوبله بهم میفروشن خخخ کوفتشون بشه که قیمتای بالاتر از حد معمول به رعد بزرگ میگن هاهاها نادونا فک میکنن رعد پولداره .
میگم نبینکم کامنتم ربطی داشت یا نبداشت ؟؟

سلام و درود بر شما مرسی بابت این پست من یکی که خیلی به چنین پستهایی نیاز دارم چون که خیلی تجربه خرید ندارم مخصوصاً در خصوص خرید سبزی و میوه اصلاً تجربه ندارم پس همون طور که شهروز جان هم گفت ده تا از این پستها هر روز توی محله زده بشه بازم کمه و لطفاً دوستان حالا چه به عنوان پست یا چه به عنوان کامنت به کسای مثل من که تجربه خیلی خیلی خیلی پایینی در زمینه خرید دارم کمک و یاری برسونند در مورد خرید میوه سبزی خوردن گوشت و مرغ و ماهی که چه طوری بفهمیم که تازه هست و کهنه بهمون نفروختند بازم مرسی بابت این پست در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

درود. اولاً که تشکر از این پست و ایده ی جالب.
راستش من تقریباً هر چیزی و به قول هر کوفتی خریدم و مثلاً میوه رو خودم جمع میکنم و تا حالا هم پیش نیومده که اشتباه کرده باشم چون میوه ها رو دونه به دونه بررسی میکنم.
از بوشون و دست گذاشتن بهشون متوجه میشم که تازه هستند یا نه.
من یه راه حل تو این زمینه دارم شما یه میوه ی تازه رو دست بگیرین و از اون یه الگو تو ذهنتون داشته باشین بعدش بقیش دیگه حله.
گوشت هم به نظر من بهتره که منجمد نباشه تا ما راحتتر متوجه تازگیش بشیم.
چیزایی هم که تاریخ انقضا دارن هم یا از مشتریها و نهایتش از فروشنده میپرسم.
در ضمن به نظر من فروشنده فقط به فکر کاسبی و فروختن جنس خودشه و تو معامله اون دنبال سود بیشتر هست نه رفاقت با من اونم تو این دوره زمونه.
به هر حال مخصوصاً واسه خوردنیها بهتره که تا جایی که امکان داره از هر چیزی یه الگو و تصویر تو ذهن خودمون داشته باشیم و با توجه به اون انتخاب کنیم. این الگوی ذهنی واسه بیناها هم هست هیچ فرقی نداره فقط روشش متفاوته.
بلاخره بینایی که میگه این میوه یا گوشت تازه هست یه بار واسه اولین بار اون رو دیده واسه همین متوجه میشه تازگی یعنی چی.
در ضمن سعی کنید از هر جایی خرید عمده میکنید کارتش رو بگیرین و بهش بگین میخوایم واست مشتری بیاریم تا اگه چیزی رو بهتون انداخت آدرس اونجا رو داشته باشین.
لازم به یاداوریست که اینا نظرات شخصی من هستند و انتشارشون تو این محله لزوماً به معنا و مفهوم درست بودنشون نیست.
این پست رو دنبال میکنم و اگه باز هم چیزی داشتم میگم.
موفق باشید.

ممنون که تجربیات خود تون را به اشتراک گذاشتید به نظرم اگر به فروشنده بگیم اگر جنسی که به ما میدی بد بودبرمیگردونیم و اون را برگردونیم ممکنه دیگه جنس بد به ما نده ولی این در صورتیه که ما از چند فرسخی محل زندگی مون خرید نکرده باشیم.

سلام . پست بسیار خوبیه . اگه مشارکت بشه و نفری یه تجربه هم به تجربیات مون اضافه بشه , شما کارخودتون رو انجام دادین . و این یعنی یه پست مفید .
عرض ب حضورتون که من علاوه بر نابینایی , در بینایی هم تجربه سالهای زیادی دارم و میتونم موارد زیادی رو با ددوستان به اشتراک بذارم و مشترک هم بشم .
من عاشق تجربه ام و حدیث من به جای ز گهواره تا گور دانش بجوی , این است که به همین ترتیب , با فرق اینکه تجربه بجوی خخخخ .
پس برمیگردم و امیدوارم وقت نکنم که کامنت ها رو بخونم .
مرسی

سلام از پست ارزنده ی شما سپاسگزارم / راستش من تجربه ی مستقل خرید کردن آنچنانی ندارم و همیشه برای خرید یک نفر از دوستام یا خانواده ام همراهییم میکنن البته خرید های روزمره به عهده ی خانوادست اما در مورد پوشاک و کیف و کفش خودم رنگ و جنس مد نظرم رو تو ذهنم تجسم می کنم و به همراهم میگم و اونم برام انتخاب می کنه البته خرید کردن به صورت مستقل لذت بخشتر هستکه چه کنم من از عهدش بر نمیام شاید هم تا الان همچین فرصتی برام پیش نیومده تا امتحانش کنم به امید آن روز که منم مستقل بشم خخخخخخخ کامیاب باشی

سلام بر زهرا خانمی عزیزم.
خب بذار ببینم من مثلا در خرید لباس اگر تنها باشم رنگ و مدل کلی لباس مورد نظرم رو به فروشنده می گم و از بین چندتایی که میاره یکی رو می پسندم و می خرم یا نمی پسندم و نمی خرم …. ولی ترجیح می دم گروهی بریم خرید تا بیشتر خوش بگذره …. کفش رو هم همین طور تقریبا کلیت مورد نظرم رو برای فروشنده توضیح می دم و بهش می گم مشکل بینایی دارم نمی تونم خودم مستقیم انتخاب کنم ….. سوپری اینا هم که می رم می گم مثلا یه پنیر دو تا پفک و یه دونه کیک دو قولو یه مربا کوچیک توت فرنگی و این طوری که خودش میاد برام پیدا می کنه می ذاره نایلون منم کارت می کشم میام ….. در خرید میوه هم فقط یه بار خریدم که گفتم پنج تا سیب پنج تا پرتقال خخخ شکلک مسافرت دوستانه بودیم و تجربه دیگه ای ندارم …… هان شیرینی هم که اصولا می گم خامه ای باشه از همه انواع تون بذارید مخصوصا نارنجکی …..
در کل این بود تجربیات ما شکلک یعنی در کل بی تجربه ام به کل خخخخ

خب یه چیز دیگه هم یادم اومد. گاهی که رستورانی یا فست فودی جایی هم می رم تنهایی که خیلی به ندرت مثلا با یکی از دوستام که اونم مشکل بینایی ش به اندازه من یا بیشتر هست, از کسی می خوام منو رو برامون بخونه و انتخاب می کنیم و اگه پیدا کردن تحویل دار و اینا سخت باشه از یه نفر باز کمک می گیرم …. دیگه بستنی خریدن هم که ساده هست فقط زمان هایی که باید بریم فیش رو از یکی بگیری بستنی رو از همکارش کمی پروسه پیچیده میشه که قابل حل هست اونم ….. کلا تجربیاتم تموم شد خخخخ

به نظرم اگه کسی به تنهایی برای خرید اقدام نمیکنه و کسی باهاش همراه هست رو نمیشه گفت قطعا و ثد در صد استقلال در انتخاب نداشته .
خب کم کم میشه اینجوری شروع کرد .
اگر چه ما با خانواده احتمال داره برای خرید لباس یا کفش به بیرون بریم . این کاریه که اکثر مردم جامعه انجام میدن . یعنی کمتر میبینیم که افراد برای خرید های شخصی , مثل لباس و کفش و اینها , به تنهایی مراجعه کنند . مخصوصا خانم ها که همین جوریش نمیدونند که از لباس هایی که دارند , کدومشون رو انتخاب کنند , چه برسه به تصمیم به انتخاب و خرید .
اما اگر ما از کسی همراهی میگیریم ,‌باید تصمیم گیرنده اصلی و نهایی خودمون باشیم . درسته که مشاوره میگیریم , اما این دلیل نمیشه که سلیقه خودتون رو دست کم بگیرین .
بالاخره این ما هستیم که میخوایم مدت زمانی از این وسیله استفاده کنیم .
این ابتدای حرکت به سمت استقلال میتونه باشه .
خوب ما میتونیم از مراکزی خرید کنیم که شناخته شده برامون باشند و به قول معروف و عامیانه , مشتری اون مغازه یا فروشگاه شده باشیم . اینطوری خیلی از موانع میتونه رعف بشه و حتی خیلی از فروشنده ها به سلیقه و پسند طرف اگه باهوش باشن , آشنا میشن .
باید شروع کنیم و نباید به زمانی واگذارش کنیم که مجبور هستیم که تنها خرید کنیم .
شُکر خدا من هماز دیتا بیس و تجربه و تصویر قبلی ام بهره میگیرم و خیلی بهم کمک کرده . ولی اینگونه هم , یعنی با استفاده از قوای غیر بینایی , بسیاری راه حل ها هستند که میتونیم ازش بهره بگیریم .
یکی دیگه از دغدغه ها , خرید از فروشنده های دست فروش هست . این رو نمیشه با معیار معینی سنجید . بسته به تبحر شما و وجدان طرف داره . خرید از فروشگاه های ثابت هم به علت هزینه بالای اجاره بهای ملک تجاری , خوب گرون تر هست .
ولی من هنوز هم تصمیم گیرنده نهایی در منزل هستم و حتی مورد مشورت هم قرار میگیرم . اینو گفتم که بدونین شدنیه و باید که بشه .

توصیه میکنم الان که گوشی های هوشمند و کامپیوتر و اینترنت تحت تسلط نابینایان چند سالی هست که قرار گرفته و همه گیر شده . دوستان میتونند با یادگیری طرق مختلف سرچ در فضای مجازی , زمینه های اولیه برای وسایل مورد نیازشون و روزمره . به دست بیارن .
متاسفانه دوستان زیادی رو میبینم که از سرچ کردن شونه خالی میکنن و به انتظار دیگران میمونند , که خیلی میتونه برای مستقل شدن سخت و حتی یک آفت باشه .
من اطلاعاتی رو که دارم با اینترنت به روز نگه میدارم . نمی دونم اگه اینترنت نبود چی میشد . ولی اینو میدونم که به من یکی که خیلی تونسته کمک کنه و افق های روشنی رو برام فراهم کنه .
خب میشه از هر چیز درست استفاده کنیم و در جهت منافع مون .
اگر هم نه , که بیشترمیتونه برامون مشکل ایجاد کنه .
امیدوارم که دوستان بیشتر بیایند و نظرات شون رو به اشتراک بذارن . ما هم یاد میگیریم .

افراد بینا هم برای خرید کفش و لباس معمولا با دیگران بیرون میرند و از نظرات شخصی که باهاشون هست استفاده میکنند ولی برای خرید مایحتاج همیشه ممکنه کسی همرا ما نباشه یکی از دوستان میگفت برای من پیش اومده که چند روزی توی خونه تنها باشم و بخوام چیزی بخورم ولی برای خرید بیرون نرفتم. وقتایی هم هست که ممکنه آدم نیاز فوری به کفش یا پوشاک داره ولی همون زمان کسی نیست که همراهش بیاد اون موقع هست که نیاز میشه آستین همت را بالا بزنیم و تنهایی بریم خرید.

سلام
ممنون از این پست عالی
والا من که هرچقدر هم مد نظر داشته باشم مثلا در مورد لباس چی میخوام بخرم آخرم ی چیزی میخرم که هیچ ربطی به تصورم نداشته پس کلا چیزی در نظر نمیگیرم
از اونجایی هم که تنها خرید رفتن رو دوست ندارم ی نفر رو همراهم میکنم

زری زرییییییی .. الهی ور نپریییییییی…..
کوجای تو دخدر؟ رفدی قاطی ترکا بی معرفت شدی… ما رو یادد رفده…
خب صب کون بینم من چه تجربیاتی از خرید کردن دارم؟
من عاشق خرید کردنم.. خصوصاً میوه و سبزی… وای یکی از آرزوهام اینه میوه فروشی داشده باشم…هاههاهاهاهاهاها… اص وقتی میرم تو میوه فروشی مست میشم… از بوی میوه و سبزی و آآآآآآآآآاای که چه صفایی داره…
خب قرار بود خرید کردنا راج بش بحرفم… آها.. یه بار رفدم میوه فروشی .. شولوغ بود نه همچین.. ملت از سر و کله هم بالا میرفتن.. خلاصه هی ما وایسادیم هی نوبتمون نشد.. هی وایسادیم.. هی وایسادیم… مغازه داره ام میدیدا.. ولی نیمیتونس کاری کنه که… جمعیت غُل غُل میکرد.. هر کی ام میومد میرف جلو میخرید میرف.. من مث بُز مونده بودم ته جمعیت و داشدم از فضا استفاده میکردم… وای هی به این میوه ها دس میکشیدم و لذتی میبردم وااااااااافر… خخخخخخخ… تا تموم شدن تقریباً جمعیت… خود مغازه دار اومدم سمتم و کلی عذرخواهی کرد و گف چی میخواید بفرمایید.. گفدم ربع کیلو سبزی سوپ… هاههاهاهاهاههاها… وای یوخده نیگام کرد و گف: تو با همه خانومایی که تا حالا دیدم فرق داری… وای من خُرم و خندان قدح لاله بدس رفدم خونه و قضیه رو تعریف کردم که آقا سبزی فروشه عاشقم شده ننه… گفتس تو با همه فرق داری… که آبجیم گف: خره تو با همه فرق داری دیگه.. چون گلابی یی، شیش ساعته رفدی ۴ تا جعفری بخری… هاهاههاهاهاهاهاهها… ولی وقتی عمیق فک میکنم میبینم آقاهه منظورش همین بوده… چون نیومد منو بسونه… خخخخخخخخ

چیطوری خبی خودت کوجا هایی بیبین خار من هستم آخری هفته در خدمتی شومام نصفی جهان میگما اگه با دوسای نابینات رفتی خرید و احیانا مشاوری هیدیشون شدی تا حالا بیا از تجربات و سوتیات بنویس خیلی خبساااااا آ بعدشم بیا ببینمد. میگما این صفحه خوانی من نیمیدونم چرا لهجه اصفانیا خب نیمیخوند ولی شوما بوخون برا این میگم چون خودی منم نیمیفمم چیچی نوشتم.

گردنمم بزنی تا دو هفته دیگه به دلایلی نمیتونم از خونه بیام بیرون… جز شنبه که شاید بخوام برم گلستان شهدا برا دعای ام داوود… خاسی بیا… بعدش باز نیسم تااااااااااااااااااا دوازده سیزده روز بعدش… خخخخخ…
راسی بیاید با بچا… اگه میاید خبر بدین تا هماهنگ شیم… دلم براد تنگ شده دخدر…

سلام به همه
پست بسیار جالب و کاربردی ای هست. سپاس.
به نظر من استقلال بزرگترین مسئله ای هستش که باید همیشه مورد توجه قرار بگیره خصوصا در مورد ما.
منم تجربه ی خرید داشتم و دارم و ضمنا به شدت عاشق خرید هستم حالا از هر نوعی که میخواد باشه.
به نظر من ما واسه میوه خریدن راحت میتونیم خودمون با لمس کردن و بو کشیدن تازگی میوه رو تشخیص بدیم. ولی سبزی رو باید به فروشنده بسپاریم و سعی کنیم با بازی کردن با کلمات طوری از فروشنده درخواست کنیم که سعی کنه بهترین سبزیها یا در واقع بهترین جنسش رو بهمون بده.
من شخصا توی خرید لباس و کفش چون خوشبختانه رنگ رو تشخیص میدم خودم رنگ رو انتخاب میکنم و واسه انتخاب مدل و جنس هم از طریق لمس و با توضیحات فروشنده یا کسی که کنارمه در نهایت خودم جنسم رو انتخاب میکنم.
در کل به این معتقدم که خودم جنس مورد نظرم رو انتخاب کنم و بینایی رو دخیل نمیبینم چون خودم قراره ازش استفاده کنم.
ولی مشورت کردن رو هم رد نمیکنم و تا میتونم نظر اطرافیانم رو میپرسم خصوصا اطرافیانی که میدونم صرفا نفع خودم رو در نظر دارن.
در کل باز هم میگم پستتون عالیه خانم.
سپاس و موفق باشید.

سلام زهرا جان
پستت عالیه و من با زدن یه همچین پستای شدیدا موافقم.
به نظر من بیناهاشم برا خرید لباس و کیف و کفش تنها نمیرن چه برسه به ما که خب طبیعتا بهتره که با یه نفر بریم.
من برای خرید پوشاک یا کیف یا کفش حتما با یکی از خواهرام یا مادرم یا یکی که سلیقۀ منو میدونه میرم و حتما از فروشگاههایی خرید میکنم که منو بشناسن و مشتریشون باشم.
برای خرید مانتو یه فروشگاه سراغ دارم که حتی میدونه من چه تیپ مانتویی میپوشم و خودش از تهران مانتوی مخصوص منو میاره
خرید شلوار چون اغلب جین میپوشم باز از فروشگاه مخصوص خودش میخرم که منو میشناسه و خودش چیزی که مایلم بخرم برام میاره.
کیف هم دقیقا همینطوره و کفش هم همینطور مگر اینکه هوس کنم از تهران خرید کنم که اون وقت حتما با خانواده میرم و خب مشکلی ندارم چون اونا سلیقه مو میدونن
تو خریدهامم تصمیم گیرندۀ نهایی خودمم چند مدل بهم نشون میدم که من اونی که بیشتر به دلم میشینه رو انتخاب میکنم اما همه رو امتحان میکنم که احیانا اگه بهم نیاد یکی دیگه انتخاب کنم.
برای خرید میوه هم فقط پنج شش بار رفتم اونم مواقعی که تو مسافرتیم و خانواده همراهم نیستن که با لمس فهمیدم چی بخرم انصافا هم خوب خریدم

گوشت رو علاوه بر لمس کردن از بوشم میشه فهمید که تازه ست یا نه لمس کردن رو اینطوری میتونم توضیح بدم که گوشت تازه نرمتره و گوشت کهنه سفتتر با لمس و ناخن زدن به گوشت میشه اینو فهمید
بوشو نمیتونم توضیح بدم چون نوشتاری نیست و یه چیز حسیه.
اون وقتایی که مجبورم برای خرید خوراکی برم حتما میگم که نابینا هستم و از فروشنده کمک میگیرم.
هیچ وقت هم نشده که فروشنده چیز بد بهم بده فقط یه بار یه باطری خریده بودیم دوستمم نابینا بود وقتی آوردیمش دیدیم که باطری خرابه یعنی از اولش خراب بوده بردیم پسش دادیم و یکی دیگه خریدیم.
من همیشه به فروشنده ها با لبخند میگم که اگه بد باشه پسش میارم البته موقع خرید وسایل برقی اینو میگماااا وگرنه برای خوراکیها نمیشه این کارو کرد.

سلام خانم شمس
از پست خوب و مفیدتان ممنونم.
خب من چون قبلا بینا بودم چندان در خرید کردن مشکلی ندارم. مثلا برای خریدن لباس به یه پاساژی می رفتم که لباس های خیلی خیلی خوبی داشت و من فقط از یه مغازه اش خرید می کردم. الان هم به همون مغازه میرم و چند سالی هست که مشتری اون مغازه ام و اون تقریبا سلیقه منو می دونه و همیشه هم از خرید های اون مغازه راضی هستم و با فروشنده اش هم دوست شده ام.
در مورد خرید موبایل هم همین طوره. یه مغازه ای رو می شناسم که یکبار ازش گوشی خریدم و چون خیلی گوشی خوبی بود، تقریبا واسه کارهای گوشی هم به اون مراجعه می کنم.
اما یکی دو مغازه کامپیوتر فروشی بود که ازشون خاطره خوبی ندارم و جنس هایشان زیاد به درد نمی خورد و کارشان هم زیاد خوب نبود. تا اینکه توسط یکی از دوستانم با یه مغازه کامپیوتری آشنا شدم که انصافا هر چی ازش خریدم و هر کاری باهاش داشتم ازش راضی بودم.
اما در مورد میوه و سبزی و شیرینی باید عرض کنم که این موارد را در دوران بینایی باهاش برخورد داشتم و پس از نابینایی ام این کارها را انجام نداده ام. اما معتقدم که با لمس کردن میوه ها می توان از خوب یا بد بودنشان مطمئن شد و یا اینکه سبزی را بهتره از فروشنده کمک بگیریم.
خرید از بقالی و این موارد هم در حد خرید بیسکویت، نوشابه، رانی و ساندویچ بوده که تاکنون مشکلی نداشته ام.
ببخشید که کامنتم طولانی شد. باز هم از شما تشکر می کنم.
شاد باشید.

سلام
من سعی کردم خرید هرچیزی رو تجربه کنم از خرید بعضی لوازم کولر تا چیزهای معمول
من فقط نتونستم خیلی در خرید سبزیجات موفق باشم
اگر راهکاری برای این خرید کسی بلده بهم بگه
من موقع خرید سبزی معمولاً از کسی میخوام که پیشم باشه که سبزی خراب نخرم.

رعد بزرگ و دانا اومده ی مطلبیو به نبینکها و نبین های خودش بگه و خیال همه رو راحت کنه .
قرار نیست که شما در خرید سبزی کاری و یا مطلبیو یاد بگیرید . چون که در خرید انواع سبزی که خریدار اجازه برداشتن سبزی رو از پیشخون که نداره .
شما مثلا میگید ی کیلو خوردن میخواهیم بعد فروشنده براتون لای روزنامه میپیچه و میده دستتون . فقط اگه از سبزی خاصی خوشتون بیاد تاکید میکنید بیشتر بذار یا بالعکس خخخ رعد بزرگ میگه پیازچه ترب نذار ریحون بیشتر بذار . خخخخ

اینجاست که یک ببین وقتی سبزی پلاسیده و گندیده را مشاهده میکنه به فروشنده میگه من سبزی گندیده نمیخوام البته این به وجدان فروشنده بستگی داره اگر مشتری همیشگی یک فروشنده با اخلاق باشیم احتمالا سبزی خراب به خونه نمیشه گفت نمیبریم ولی کمتر خراب شدش را میخریم چون در هر صورت سبزی زود پلاسیده میشه.

سلام زهرا جان
پست قشنگی زدی مطلبتو کامنت ها را دنبال می کنم.
خب من فقط یک بار تجربه خرید کردن با نابیناها داشتم که اونم توی سفر مشهد بودش.فکر کنم یه بار دیگه هم جایی کامنت گذاشتم.خب همسفرو دوستم چون قبلا نیمه بینا بود یه خورده راجب سلیقه ش بهم توضیح داد و منم چیزی دیدم بهش میاد براش انتخاب کردم.خدا را شکر رفته بود خونه از خریدش راضی بود و خانوادش تعریف کرده بودند.
در مورد خرید کردن هم تا این اواخر خیلی کم میرفتم خرید.
ولی خب جدیدا به خاطر شرایط بیشتر میرم.
فقط یک بار شد که چیز خراب بهم انداختند نارنگی تازه اومده بود رفتم مغازه نارنگی خریدم.ظاهر نارنگی ها خیلی خوب بودش منم دیگه به مغازه دار چیزی نگفتم گذاشتم خودش برام جمع کنه بکشه.ولی وقتی رفتم خونه دیدم فقط ۳ تاش سالمه و مغازه داره هر چی خراب بوده انداخته تو نایلون من.منم همونطوری بردم بهش نشون دادم و گفتم فقط این ۳ تا توش سالمه انصافت کجا رفته یک کیلو نارنگی نوبر دیگه چیه همشو برام خرابشو انداختی؟!خلاصه آقاهه خجالت کشیدو خرابشو برام عوض کرد.

دیدگاهتان را بنویسید