خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نوزدهمین شب نشینی محله ی نابینایان. ادامه یکشنبه شب از کامنت 524

سلام به همه شما دوستان عزیزم

حالتون چطوره؟

خوبید؟ خوشید؟ دماغتون چاغه؟

به شب نشینی امشب خوش اومدید.

خب تا کم کم مهمونها بیان من بهتره ازتون پذیرایی کنم تا یکی یکی سر و کله مهمونها پیدا بشه.

بعععععععله دیگه درست شنیدید خب نمیشه که شب نشینی داشت و از مهمونا پذیرایی نکرد. خخخ

درسته که تختمون به اصفهانی ها نزدیکه ولی این قدر هم دیگه خسیس نیستیم خخخخ هاهاهاهاهاها

خب اگه خسیس بودیم که الان رععععععد بزرگ خودکشی کرده بود خخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

براتون میوه و شیرینی رو میز گذاشتم با کلی آجیل و مخلفات. آب پرتقال و آب آلبالو و دلستر هم هست. بچه ها از خودتون پذیرایی کنید و هر چی دوس دارید بخورید.

اونایی هم که می خوان ریه شون رو از عذا در بیارن بیان اینجا بشینن خخخخخ خخخخ

قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل
پوففففففففففففف
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل
پوففففففففففففف
عجب کامی میده این قلیون
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل
پوففففففففففففف
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل
پوففففففففففففف

سر طعمشم دعوا نکنین چند تا قلیون سفارش دادم خخخ

خب همین طور که از خودتون پذیرایی می کنید موافقید راجع به یه چیزی بحرفیم؟
میگم بچه ها تا حالا شده با کسی قهر کنید؟ اصلا به نظرتون مزه قهر کردن چه جوریه؟
بیشتر شما قهر کرده اید یا باهاتون قهر کردند؟
وقتی قهر می کنید به طرف مقابلتان چه حسی دارید؟
آیا تا حالا شده برای آشتی کردن پیشتاز بشید یا طرف مقابل پیشتاز شده و یا اینکه کسی شما دو نفر را با هم آشتی داده؟
تا حالا شده با کسی قهر کنید و دیگه با هم آشتی نکنید؟
وقتی با طرف آشتی می کنید آیا مثل قبلا باهاش ارتباط خوبی داشته اید یا دیگه مثل قدیم باهاش به اون صورت ارتباطی ندارید.

خب در آخر می خوام یه دل نوشته از خودم به نام «مال من باش» را به شما تقدیم کنم.

با اومدنت
آسمان دلم بهاریست
جایی که نهرها
دست در دست زلال آب
به استقبال آبشار می روند
و ماه
به گرمی خورشید لبخند می زند
و گل های شقایق
با باد می رقصند.
حتی شاخه های درختان
همدیگر را در آغوش می گیرند
و من زیر این سایه درخت
برایت غزل می سرایم
تا ندای عاشقانه ام
به گوش ستاره های آسمان برسد
اما انگار آسمان سهم کسی دیگر است
چه زیبا می گفت سهراب:
هر کجا هستم باشم
آسمان مال من است
پس در آسمان سهراب
تو فقط مال من باش
فقط مال من

دوستتون دارم خیلی زیاد

۶۵۳ دیدگاه دربارهٔ «نوزدهمین شب نشینی محله ی نابینایان. ادامه یکشنبه شب از کامنت 524»

خوو اول از همه باید از شما برای این دلنوشتهی زیبا تشکر کنم عالی بود مرسی.
بعد هم این اولی به اون بار که آقای عبد الله پور من را زایه کردن در خخخخخخ خخخخخخ خخخخخخ.
مرسی برای پذیرایی ممنون.

شهروز هر کدومو می خوای بردار. پیشنهاد می کنم هلو پرتقال بزنی خخخ
بیا پسر چاقش کردم خخخخ
نه دلسترا مشکوک نیستن خخخخ اصل اصلشه

راستی نوشتم آخ یاد کتاب متنی افتادم که میخونم نمیدونم کدوم بیسواتی نوشتتش از من هم بدتر بوده بیچاره تمام آ ها را ا نوشته میخواستم هم زمان با خوندنم ویرایشش کنم دیدم بیفایدست خستم میکنه هههه.

من اصولاً اهل قهر کردن با کسی نیستم.
ولی به هر حال اگر با کسی مشکلی پیدا کنم ارتباطم رو باهاش کم میکنم و باهاش رسمی میشم. ولی این که اگر مشکلم باهاش حل بشه بازم مثل قبل باهاش صمیمی میشم یا نه بستگی به عمق مشکل داره.
اگر مشکل به مسائل خصوصیمون مربوط نباشه میتونم مثل قبل باشم. ولی اگر اعتمادمون به هم خدشه دار شده باشه باهاش محتاط رفتار میکنم و مثل قبل باهاش نیستم.
ما یه دود بگیریم خسته شدیم.
قلقلقلقلقلقلقل، پوففففففف.
بابا این زغالش زیاده خفه شدم خب خخخ.

آخجون پریسیما هم قلیونی هست من تا الان تنها بودم پری من هم هستم بیا با هم بریم بکشیم من هم دوسیب را دوست دارم.
عجیبه من از سیگار متنفرم اما قلیون را دوست دارم اما سالی یک بار خخخخخخ.

تا حدودی موضوع تکراریه! البته به نظر من.
یادمه در مورد خونه تکونی دل صحبت کردیم و تا حدودی هم به همین موضوع پرداختیم.
خب من تو بچگیم زیاد قهر میکردم، ولی الآن خیلی کم پیش میاد.
اگه قهر کنم بیشتر طرفی که باهاش قهر کردم تو آشتی پیش دستی میکنه.
البته اینم بگم معمولا اگه قهر کنم خیلی طول بکشه چیزی حدود ۲۴ ساعت! سعی میکنم بیشتر از این طول نکشه.
به نظر من قهر کردن گاهی هم بد نیست، ولی نه طولانی مدت.
قهر طولانی مدت و کینه به دل گرفتن، باعث کدر شدن دل میشه.
در مورد کینه موارد استثنا هم وجود داره که اونم یادمه تا حدودی بحثش شد.
اگه نکته دیگه ای به نظرم رسید، مینویسم.

سلااااااااااااااااااااام سلاااااااااااااااام و درود بر صاب خونه آقا وحید و سلااااام بر شهروز پریسیما فاطمه خانم حسینی و بقیه که هستند خواهند بود و شاید باشند میگم یه قلیون تر و تازه تنباکوی برازجان برایم بیار

من تا حالا یک بار با یکی از دوستام توی خوابگاه به شدت قهر کردم, میدونید یه چیزی میگم ها, اما پیشدانشگاهی که بودم با هم حرف زدیم الان از بهترین دوستام هست نمیدونم شاید کسی نشناستش اهل کرمان بود بعدش هم اص هیچ کدوم پیشقدم نشدیم یه باره توی مدرسه دست هم را گرفتیم از بعد از اون با هم خیلی جور بودیم تا الان هم که هنوز بیشتر از همهی دوستام به اون زنگ میزنم.

سلام بر همگی .
اینجانب به علل عدیده شاید زود بروم . شاید هم نروم خخخ
و اما قهر . واقعا کار بچه هاس خخخ ولی آدمارو زود میبخشم اگه بدونم صادقانه پشیمون هستن . از هر کسی هم در دنیای حقیقی بدم بیاد ارتباطمو کم میکنم .
در دنیای مجازی هم که واقعا از کسی بدم نمیاد در نتیجه با کسی هم قهر نیستم .
ولی خب مسلماً هر چی بشکنه دیگه مثل قبل نمیشه . اون شکستنی میخواد شخصیت باشه یا دل یا چینی

وحید میدونی چرا به نبین های تازه وارد میگم اگه اصفونی باشید خودزنی میکنم خخخ چون با خودم میگم این نبینهای تهرونی کجایند ؟ چرا رخ ننمایند هههه

سلام به سارای و فرزانه.
رعد راست میگی من قبول دارم که قهر کار بچه هاست یعنی بهتره بگیم رفتار بچگانست, اما ما یه فامیل داریم که نزدیک ۵۰ سالشه اما بی دلید و الکی الکی قهر میکنه تازه مردم هست خخخخخ خخخخخ خخخخخخ.

بچه ها من میرم شام بخورم تا برگردم قلیونم آماده باشه دو سیب لیمو لطفا خخخ. آقای عبد الله پور برازجون خیلی سخته کشیدنش تنهایی میخوایین بکشین آیا؟
شهروزو شریک کنید نمیذاره ما از قلیونمون لذت ببریم.

دوستان شعر قابلتون رو نداشت.
بابا شهروز یواش بکش داره سنگین میشه خخخخ
اصلا من اون دو سیب ها رو می خوااااام. خخخخخ

سلام بر کبیر رعد میگم در مورد موضوع بذار یه خاطره تعریف کنم من توی دوران دانشگاه در مقطع کارشناسی یه دوستی داشتم به نام رسول بعد فکر کنم ترم شش یا هفت بود که رسول یه دونه از کتاباش رو داد به من تا برای خودم گویا کنم که نشد و ازم خواست که دو کتاب قانون مدنی و قانون تجارت در نظم کنونی رو در اختیارش بگذارم ولی من این دو کتاب رو داده بودم به کسی و یه دو ماهی هم خطم دست کسی بود و هر کی به من زنگ میزد طرف میگفت اشتباه شده حالا شاید بگید مگه طرف تو رو نمیشناخت چرا منُ میشناخت ولی با اسم کوچک و نه با اسم فامیلی اون کسی هم که زنگ میزد با اسم فامیلی من رو میشناخت خلاصه رسول چندین بار زنگ میزنه و پیامک میده و طرف میگه اشتباه گرفتید و رسول خان هم فکر میکنه من از عمد این کار رو کردم و نمیخوام باهاش رو در رو بشم و بر همین اساس یه سال با هم قهر بودیم البته من بهش زنگ زدم بعد از یک سال و قضیه رو بهش گفتم و از دلش در آوردم و دوباره با هم دوست شدیم

فاطمه میخواست طاووستو بکشه و گوشتشو بخوره اونم خااام خااام. ولی رعد بزرگ سر رسید و طاووسیو نجاتید . امان از حیله و نیرنگ شبو شور شرر زاده خخخ

فاطمه طاووستو گروگان میگیرم تا یه شعر از خودت تو محله بزنی.
مهدی لینک دانلود پستت مشکل داره. ارور ۴۰۳ میده.
در ضمن باید تو قفسه ی محله آپلود کنی نه این که لینک یه جا دیگه رو بدی.
آموزش آپلود هم توی راهنما دانلود کن.

بعضی افراد که به اصطلاح پا به سن میذارن رفتارشون بچگونه میشه! مثلا زود قهر میکنن! اونم سر یه موضوعی که اهمیت چندانی نداره.

بچه ها یادتونه قبل عید گفتم یه نفر هست که همیشه ازش کینه دارم آیا؟
خب الآن دیگه احتمالاً فهمیدید که اون یه نفر همون دوست بابام بود که بهش پول بهره ای داد و بعد هم خونه رو ازمون گرفت.
مطمئن باشید روز مرگ این آدم بهترین روز زندگی من خواهد بود.
بده بینیم اون قلیونو اعصاب ندارم خخخ.

شهروز خواب دیدی خیره من عمراً قلیون خوب برازجونیم رو بدم تو بکشی تو باید همون قلیونهای میوهی که هیچ تعمی نداره رو بکشی در مورد فاطمه خانم هم من که فعلاً وکیل نیستم ولی هر کاری از دستم بر بیاد میکنم پس همینجا شکوایه ام رو بر علیه شهروز برای دادسرای تهران تنظیم میکنم هر چند باید توی شهر فاطمه خانم که اگه اشتباه نکنم رشت بود اقامه دعوی کنم و تا تهش میرم تا طاووس بیگناهت رو از دست شهروز آزاد کنم

من و یکی از دوستام خیلی با هم قهر می کردیم و دو ساعت بعد هم آشتی می کردیم. مثلا الان دعوامون می شد و یه صاعت دیگه همدیگر رو تو کوچه می دیدیم و من به اون می گفتم چیه نگاه می کنی؟ اونم به من می گفت تو چرا نیگاه می کنی؟ بعد که می اومدیم دوباره دعوا کنیم خنده مون می گرفت و آشتی می کردیم خخخ خخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
یعنی یه همچین سیاست مداری بودیم ما خخخخ خخخخ

فرزانه خانوم اسم فرزان که پسرونس خخخ خدا خیرت بده تبدیل به نبینک شو خخخ در ضمن مدالهای رعععد بزرگ هر کدوم ۵۵۰ کیلو هستن . به شبو شور ندادمش . نگهشون داشتم برای تو . تازه همه نبین ها هم فدای قدوم تو میکنم . تو لب تر کن بگو کی اذیتت کرده . قربونیش میکنم . طشت طلا هم برات کنار گذاشتم خخخ

فرزانه الآن تو از نظر کاربرها یه پسری. چون اسم فرزان اسم پسره.
یه دفه یکی یه چیزی به هوای پسر بودنت بهت میگه بعد ما فیلتر میشیم، بعد بدبخت میشیم، بعد مجتبی میره زندان، بعد تو زندان معتاد میشه، بعد میمیره، بعد دیگه هیچی دیگه. مرد بدبخت دیگه بدتر از اینم مگه میشه خخخ.

بچه ها راجب موضوعی که آقا وحید گذاشته یه سوالی دارم ازتون
اگر با یکی که حرف زدن باهاش باعث میشه همش تنش و دعوا باشه بینتون و هیچ تفاهمی بینتون نباشه و همیشه بهش خوبی کرده باشید و نامردی کرده باشه و تنها رابطه شما باعث شنیدن نیشهاش باشه بازم باهاش رابطه برقرار میکنید و باهاش حرف میزنید؟درحالی وقتی باهاش قطع رابطه کنید هم آرامش دارید و هم دیگه نیشهاش بهتون اصابت نمیکنه…نمیگم قهر از روی کینه و دشمنی باشه….قهرتون فقط به خاطر آرامش خاطر خودتون باشه بازم میگید قهر اشتباه هست؟یا کار بچه هاست؟

رعد پسر زشت و بد ترکیبت تو پست خودت بود
از اونجایی که من قلم پاشو شکستم و نابودش کردم و الآن فقط یه افلیجه دیگه نمیتونه بیاد شب نشینی فقط تونسته بخزه و بیاد تو پستت کامنت بذاره

سر همین قضیه قلیون بارها و بارها با سه تا از دوستام دعوامون می شد خخخ
مثلا می رفتیم قهوه خونه و مثلا سه نفری باید یه قلیو می کشیدیم و حالا هر کسی هم می خواست واسه خودش ده دقیقه پف بزنه خخخخ خخخخ
وای چقدر اینجا تو سر و کله هم می زدیم خخخ هاهاهاهاهاهاها
قلقلقلقلقل پوففففف
بیا شهروز

مهدی پستت تو در انتظار بررسیه. برو تو پیشخوان بعد نوشته ها بعد تو در انتظار بررسی میبینیش.
احمد تو دانشگاه هیچ وقت بهت نگفتن که نباید علیه مدیرا اقامه دعوا کنی آیا؟
اگه نگفتن حتماً ازشون شکایت کن چون با آیندت بازی کردن.

نههههههه حسینی خدای من.
یه نفر به داد من برسه خدای من.
اون طاووس گناه داره خو چرا؟؟؟؟
نازنین این آقا که میگم از اول همینه خخخخخخخ.
بذارید یه ماجرا را از ایشون بگم براتون.
راستش شهریور ماه بابای من یه عمل جراهی داشت بعد از مرخس شدنش یه شب تمام عموهامون خونهی ما جمع بودن و هوا هم خیلی گرم و شرجی بود, رعد دیروز که برات گفتم هوای اینجا چه جوری هست. حتی کولر با دور توند هم جواب نمیداد خلاصه فرداش یکی از عموهام با زنش اومد خونهی ما عصر بود این آقا هم بعد از اومدن عموم اومد برای عیادت از بابام مادرم در ورودی را باز گذاشت و رفت استقبال, زن عموم به من گفت که فاطمه دیشب که گرم بود چرا در را باز نذاشتید من هم در جوابش گفتم که پشه میاد تو خخخخخخخخ از بدشانسی اول جملم نگفتم که زن عمو برای این باز نمیزاریم که پشه نیاد این آقا هم که رسیده بود به بالکون گفت فاطمه بذار بیام تو بعد بیرون کن ههههههه. باورتون میشه که حتی یه چایی هم نخورد خخخخخخخ خخخخخخ خخخخخخ.

خانم سارایی من حرفتون را کاملا قبول دارم. یعنی اگه یه چنین آدمی به پشتم بخوره چنان باهاش تنباکو درست می کنم و می ریزمش تو قلیون و دودش می کنم تا بره هوا خخخخ خخخ هاهاهاهاهاهاهتا
بده من اون دوسیب رو خخخخ

چقدر دلم برای آریا تنگ شده . گاهی توی ذهنم میاد .
پری پروازکم زشت نیست خخخ فلج هم بشه مهم نیست بال پرواز داره. پر میزنه میاد پیشمون .

نه آقای عبد الله پور رشت نه, من ترکم از آذربایجان غربی ماکو.
شما هر جا اقدام کنید مشکلی نداره مهم اینه که از حسینی شکایت بشه خخخخخخ خخخخخخ خخخخخخ.
ببین حسینی من فرزند جانبازم ها میفهمی یعنی چی فرزند جاااااانباز ههههههه.

ببین شهروز همه در برابر قانون مساویند مدیر و غیر مدیر هم نداره وقتی فاطمه خانم موکل منه بر اساس اصل حرفهی باید من وکیل مدافع منافع و حق موکلم باشم و طرف مقابل هم برای من فرقی نداره که مدیر باشه یا غیر مدیر فقط طرف دیگه دعوا نباید از اعضای خانواده ام باشه همین پس نتیجه میگیریم که علیه مدیر هم میشه اقامه دعوا کرد حالا یه پک محکم از قلیویون بگیرم تا حالم جا بیاد همین

سارای جان اینکه شما گفتی اسمش قهر نیست!
به نظر من نه انقدر به چنین اشخاصی نزدیک بشیم که به خودشون اجازه بدند که با هر ادبیاتی خواستند رفتار کنند، و نه قهر و کلا کات کردن.
بعضی افراد به قول خودشون رک هستند، ولی در اصل زبونشون تنده و خیلیهاشون هم واقعا چیزی به دلشون نیست، و حتی بعضیهاشون هم نمیدونند که من نوعی از فلان لحن و فلان کلمات میرنجم، و اگه بهشون گفته بشه ممکنه نوع برخوردشون رو تغییر بدند. تقریبا میشه گفت چنین موردی رو تجربه کردم.
ولی اگه ثابت بشه که شخص از قصد اینطور برخورد میکنه، بهتره خلع سلاح بشه، و با احتیاط بیشتری باهاش در ارتباط باشیم.

فرزانکم شبو شور و محمد و هر کیو تو بگی قیمه و قورمه میکنم خخخ محمدو با پوریا همش اشتباه میگیرم خخخ
محمد چن سالته؟نبینی یا کم ببینی ؟اهل کجایی ؟طاهره رو دیدی ؟قبول کرد زنت بشه هاهاها

من خیلی وقتا سعی میکنم دو نفر که قهرن رو آشتی بدم. واقعاً این کار رو دوست دارم. ولی یه وقتایی میشه که اون دو نفر یا هردوشون یا یکیشون به خاطر این کار من باهام اختلاف پیدا میکنن.
نمیدونم آیا واقعاً کار من اشتباهه یا نه.
سارای به نظر من بهترین کار در شرایطی که گفتی قطع رابطه هست. ولی به طرف توضیح بده که من واقعاً به این دلایل نمیتونم دیگه باهات صحبت کنم. یا اصلاح میکنه یا میپذیره.

جناب شهروز حسینی مدیر محله گوش کن!
شما به جرم دزدیدن طاووس بازداشتید!
خانم فاطمه حسینی از شما شکایت کردند!
باس با بنده بیایید کلانتری!

من تا حالا در آشتی با دوستام پیشتاز نشدم ولی یکبار به یه هیأت رفته بودیم و من و یه دوستم با هم قهر بودیم. توی هیأت یکی دیگه از دوستام خواست که با هم آشتی کنیم که من و اون هم بدون کوچکترین مکثی با هم آشتی کردیم و صورت هم را بوسیدیم.
قلقلقلقل پوففففف
قلقلقلقلقل پوففففف

خب پس من اعتراف میکنم که با یکی هست ۶ ماهه قهرم.
یعنی اصلا انگار دیگه برام وجود نداره
اصلا تمام کارهاشو بخشیدمو کینه هم ندارم ازش…. براش هم دعا میکنم همیشه خوش باشه ……فقط شرش به من نرسه و طرف من پیداش نشه…حتی عید هم برادرش برای آشتی کنون آوردش خونمون …من باهاش صحبت نکردم…مثل بقیه مهمونها بدون اینکه حرفی بزنم فقط ازش پذیرایی کردم…..فقط برای آرامش خودم بود…چون وقتی هست خیلی اذیت میشم.

راست میگن فرزانه حسینی گیر بده دیگه گیر داده مثل الان که طاووس من را گرفته و میگه باید پست بزنی خخخخخخ خخخخخخخ خخخخ.
اما من وکیل گرفتم از این وکیلهایی که از مقام افراد نمیترسه خخخخخخ خخخخخخ.
خوب شد حسینی.

فاطمه. بیا. اینم طاووس شما.
بابا خب زودتر اینو میگفتی خخخ.
احمد حالا طاووس فاطمه رو بهش دادم. ولی من میدونم و تو.
داشتی چی میگفتی؟ از برابری در مقابل قانون و این حرفا میگفتی. بگو یه بار دیگه خخخ.
آقا فرزان داداش کی بهت گفته من گیر میدم خخخ.

سارای خانم اگه من در این وضعیتی که شما گفتید گیر کنم کلاً سعی میکنم با طرف قطع رابطه کنم تا هم آرامش داشته باشم و هم اعصابم راحت باشه آخه کسی که حرف حساب حالیش نیست و خودش رو زده به خواب رو نمیشه از خواب بیدار کرد و آوردش توی راح و دو کلام باهاش اختلات کرد شاید مسئله با حرف حل بشه پس در نتیجه با چنین آدمی باید قطع رابطه کرد آقا وحید میشه یه قلیونی دیگه چاق کنی تا بکشیم لطفاً برازجونی اصیل دو آتیشه باشه که جیگرم حال بیاد قبلش هم لطفاً یه قهوه ای چایی چیزی بده که گلوم خشکید

شهروز من میدونم اون پشیمون نیست از کارهاش…فرضشو کن برادرش و زن داداشش از طرف اون میگفتند اشتباه کرده ببخشیدش…اون یک کلمه از دهنش درنیومد…بگه که کارم اشتباه بوده…منم کلا راجب موضوع حرف نزدم چون زودی اشکم درمیاد…نمیخواستم حرفی بزنم دوباره شروع کنه…فقط هرچی گفتند هیچی نگفتم راجب موضوع…برادرش خودش از کار خواهرش شرمنده بود معذرت خواهی میکرد.خودش حضور داشت اونجا و دیده بود کارهاشو…آخرش دیدن من هیچی نمیگم …دیگه حرفو عوض کردند بعد یک ساعتی هم راجب چیزهای دیگه حرف زدیمو اونم بلند شد رفت…دیگه هم با برخورد من خونمون نمیاد.منم راحتم….یک ذره هم اصلا کینه ازش ندارم و بخشیدمش فقط میخوام دیگه دورو برم نباشه.

آقاااا میگم میخواین شبنشینی بشه تصمیمگیری سر اسم من؟؟
همه میگن فرزان خوب ولی اگر قشنگ نیست عوض میکنم
اونجا هم میخواستم بنویسم میگم شهروز گیر میده نه میگن

بحث قدرت نیست فاطمه.
من ارادت خاصی به جانبازان دارم.
اون کامنتم لازم نیست پاک کنیم.
روشنک میگم با پشتیبانی اینترنتت تماس بگیر بگو سرعتت پایینه. چون سایت الآن هیچ مشکلی نداره و ما خیلی سرعتمون خوبه.

شهروز من با همه بودم خخخخ
خانم سارای منم با یه دوستام یه ساله سر همین چیزایی که شما گفتید قهرم. واقعا آدم خیالش از دست این آدمها راحت میشه

ببین شهروز اولین چیزی که به ما توی دانشکده حقوق یاد میدن اینه که هیچ وقت از مقام و موقعیتمان سوء استفاده نکنیم و پس در نتیجه بازم میگم همه در برابر قانون مسؤول و برابرند میخواد مدیر فلان شرکت نفتی باشه یا فلان جا کارگر باشه یا میلیاردر یا ایرانی باشه یا خارجی مهم اینه که ما به هم احترام متقابل بگذاریم خوشحالم که مسئله فاطمه خانم هم حل شد خب اگه همون اول مثل بچه آدم مییومدی طاووس فاطمه خانم رو میدادی کار به شکایت و شکایت کشی نمیکشید

آره آره موضوع خوبیه خخخ
موضوع شب نشینی بعدی این میشه
آیا با تغییر نام فرزانه به فرزان موافقید یا نه خخخ
لطفا با ذکر دلایل توضیح دهید؟
اگر بله چرا و اگر نه باز چرا خخخ

حسینیییییییییییییییییییی حالا دیگه وسط مهمونیت فرار میکنی؟ اون از پذیراییت اونم از مهمونداریت یعنی روی ما اصفونیا را سفید کردی خخخخخخخ

سلااام وحید کجایی کمپیدایی!
سلاااام بچهها چطورید؟ خوبید؟ چ خبر؟ بعد از یه سال تونستم تو یه شبنشینی شرکت کنم.
وحید راستش از موضوعت خیلی خوشم نیومد. ولی بگم که من هیچوقت با کسی قهر نکردم. یادم هم نمیاد که کسی با من قهر کرده باشه.

شهروز بعضی از دوستان چون با گوشی میان شب نشینی میخوان که پستها اگه پر کامنت بشه پنج شنبه ها عوض بشن البته که کامپیوتریها هم مشکل دارن و خود من پنجشنبه ها سرعتم میاد پایین و مدام شوت میشم بیرون اگه بشه هر دفعه یه پست مجزا بزنیم خوب میشه.

نازنین بابت لینک ازت ممنونم
پریسیما از تو هم بابت یک ماجرای دیگه ممنون به این نتیجه رسیدم درحکم فرشته نجات عملکردی برام خخخخ

آه ای آدمها وقتی که دنیا دو روزه چرا قهر چرا دل شکستن چرا دروغ چرا مکاری کردن برای رسیدن به فلان پست و مقام چرا باید ما این قد کلک بزنیم و پول و حاصل یه عمر یه آدم شریف رو بکشیم بالا چرا کینه چرا دشمنی چرا قهر وقتی زندگی بنا نیست که سراسر بشه حیله دیگه این چه زندگیه که من باید ازش لذت ببرم آخه چرااااااا چراااااااا خدااااااا بعضیهااااا خوششون میاد با قهر دغل دروغ ریا پلیدی پلشتی بدی و زشتی به همه جا برسن

سلام عباس جان خوبی؟
میگم سایتی چیزی گم نکردی آیا؟
خواهش می کنم موضوع بود دیگه چیزی غیر از این به ذهنم نرسید. شرمنده برادر
خیلی خوش اومدی

با نظر پریسیما موافقم.
اگه نخواییم پست مجزا هم داشته باشیم، میشه کامنتا رو دو صفحه ای کرد.
منم پنجشنبه ها با مشکل سرعت مواجه میشم.
اصلا نمیدونم چرا وردپرس اینطور میکنه! قبلا این مشکلو نداشتیم و کامنتا چه پنجاهتایی چه صدتایی مشکل رفتن به صفحۀ اول نداشتیم!

سلام به ملیسا و یکی از شما.
شرمنده روشنک من متوجه نشدم شاید زمانی که رفتم چای بخورم زنگ زدی یک دنیا معذرت.
راحت باش نازنین جان این حرفها چیه عزیزم.
روشنک قلیون مدیر را بده بیاد تا برنگشته خخخخخ خخخخخ خخخخخ خخخخ.

سلام ملیسا… آقای یگانه ….روشنک ….مهدی ….نازنین
کسی جا نمونده؟؟؟؟
من از قهر کردنم فقط به خاطر عقایدم عذاب وجدانم…وگرنه اینطوری راحت ترم….نمیدونم شاید هم زمان این مسئله رو حل کنه….کلا بی خیالش دیگه فعلا

خب من با کسی قهر نمیکنم،یعنی کلا از قهر کردن بدم میاد،ولی اگه اون طرف خودشو به کاری که بهش مربوط نیست دخالت بده ازش بدم میاد و رفتارمو باهاش سنگین میکنم تا خودش بدونه،اما اگه خودم ازش راهکار بخوام و اونم بهم بقولی بخواد مشورت بده ایرادی نداره چون خودم ازش خواستم،اگه نه که همینطوری بخواد نخود هر آشی خودشو بکنه منم کلا و کلا رفتارم باهاش تغییر میکنه،ولی اگه دیدم داره ادامه میده از یه طریق دیگه وارد میشم که حساب کار کلا بیاد دستش،هوم هوم هووووم،

اما تو سارای،میگم کلا کار خوبی میکنی،اصن بهش اهمیت نده،بخصوص اگه وقتی باهاش میحرفی یا میبینیش کلا اذیتت میشه،اصن بهش رو نده و بهش بی محلی کن،با اینجور آدما باید طوری رفتار کرد که حساب کار دستشون بیاد….

ملیسا شاید اون یه نفر نمیدونه که تو خوشت نمیاد و به قول تو دخالتش رو به خاطر دوست داشتن خودت انجام میده.
بهتر نیست بهش بگی دوست نداری تو کارات دخالت کنه؟
ببین همه چیز که دخالت نیست عزیزم با حرف زدن میشه همه چیزو حل کرد
قهر نکن چون اصلا بهت نمیاد.

خواهش میکنم روشنک و فاطمه جان!
البته یه توضیحکی بدم، چون نمیخوام بیش از این که هستم ازم تعریف بشه!
ببینید من اگه ویرایشگر هم نبودم میتونستم با وارد کردن همون کد دستوری آدرس لینکو یه خطی کنم! در واقع کار خاصی نکردم! ولی همین سرعت پایین باعث شد که دیر بتونم اون کامنت رو ارسال کنم.
امیدوارم به خوبی بتونید از اون نرم افزار استفاده کنید.

من اهل قهر نیستم بعضی وقتها میبینی خود طرف باهام بیخودی سر سنگین میشه ازش دلیلش را میپرسم اگر که گفت که آره من برای این ازت دلخورم و من هم جوابش را دادم که هیچی حل میشه و اگر جواب نداد و توزیحی نداشت برای کارش من هم کم کم ازش دور میشم شاید ظاهرا مشکلی نباشه اما اونجوری که قبلا بوده برام دیگه نیست, به نظرم کسی که دلیل قهرش را هم نمیدونه دلیل دوستیش را هم نمیدونه یا بهتر بگم به دوستی مثل یه وسیله نگاه میکنه و این آدمها ارزش دوستی ندارن.
اص چی گفتم نمیدونم هههههه.
بی شوخی این برام خیلی مهمه.

سلام و درود بر ملیسا خانم یکی از شما و دیگر دوستانی که الآن اومدن
آمده ام که دنیا را با صلح آشتی صفا و خوبی ببینم و آمده ام که دلی را نشکنم و با کسی قهر نکنم و کسی را ناراحت نکنم و به کسی دروغ نگویم و برای یه پست دو روزه از دیگران نردبان نسازم و به کسی که حالا به هر علت پایینتر از من قرار دارد فخر نفروشم و دو رو نباشم و با کارهایم باعث سوء ظن کسی نشم و دوست داشته باشم و به نظر همه احترام بگذارم حتی اگر بر خلاف میلم صحبت کنند و من خوشم نیاد آمده ام که احترام بگذارم و با صحبت کردن نه با دعوا و فریاد مشکلم را حل کنم آمده ام که عشق بورزم نه کینه بپاشم و بذر کینه بپرورم آمده ام دوست باشم نه دشمن آمده ام دیگران را خوشحال کنم نه باعث عصبانیت دیگران شوم آمده ام که بتونم کاری کنم نه باری روی دوش تو دوست عزیزم باشم پس ای خدا کمکم کن تا بتونم این کارها رو بکنم هر چند که میدونم که کارم سخته و منم آدمم و جایز الخطا یا به قول یکی از دوستان ممکن الخطا و ممکنست که نتونم در این راه موفق بشم همین پس ازت ای خدا کمک و دست یاری میخوام

ولی من هیچ وقت در قهر کردن پیشتاز نبودم یعنی یه اتفاقی از طرف مقابلم رخ داده و باهام بد برخورد کرده که مجبور شدیم با هم قهر کنیم

گوش کنیها!
دنبالکنندگان پستهای مدرسه ی من!
کسانی که هنوز دنبالش نمیکنند!
کیا دوس دارن مدرسه ی من جدید منتشر بشه؟

مهدی جان منتشرش کن فقط سعی کن جزئی تر و حالت داستان بنویسی حرفاتو…اینطوری نوشتنت هم خوب میشه…میتونی احساستو هم توش بنویسی…یا هر چی حس میکنی با دوستات…یه کم نوشته هاتو داستان پردازی کن بهتر میشه…یعنی من بیشتر خوشم میادش.

راستی یه چیزی من چون فقط سه سال اول دوران ابتداییم را توی مدرسهی استثنای بودم و باقی را تا دبیرستان عادی درس خوندم وای چه چیزهای را از این قهرهای بچگانه ندیدم خخخخخخ خخخخخ خخخخخخ. به نظر من بین بیناها گاهی دلایل برای قهر کردن خیلی مسخره میاد, منظور من توی مدرسستها.

قهر را نمیدانم که اهلش هستم یا نه ، اما حساسم به حساسیتها احترام میگذارم و متقابلا میخاهم به حساسیتهایم احترام گذاشته شود
اگر برنجم خاطرم مکدر میشود و تفکرم از اساس در مورد فرد خاطی تغییر میکند

خب دوستان چون شب نشینی امشب بود و هم زمان میشه با برنامه نود پس چون نود شروع شده من میرم تا پنج شنبه شب شب خوبی در کنارتان بودم بازم کلی چیز ازتون یاد گرفتم و میگم وقتی دنیا دو روزه آدم هم دلش میسوزه ای خدا چرا قهر چرا قهر چرا قهر
شبتون قشنگ شبِ آروم و همراه با آرامش و آسایشی داشته باشید خوابهای رنگی ببینید و در کنار هم با صفا صمیمیت و دوستی زندگی کنید و سعی کنید که خاطره ای خوب برای هم به یادگار بگذاریم همین پس شب بر همگی آقایان و خانمهای بزرگوار خوش و در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار

سلام. منم راه میدین بیام تو جمعتون؟ حقیقتش اهل دود و دم نیستم. جاتون خالی همین الآن هم شام خوردم و میوه و دیگه جا ندارم. فقط در مورد موضوع خواستم بگم من آدمیم که اگه یه بار حس کنم یکی لیاقت حتی سلام کردن رو نداره، تا ابد بهش سلامم نمیکنم. یکی از افرادی که تو زندگیم خیلی خیلی بهم بدی کرد، خیلی کتکم زد، خیلی تحقیرم کرد یکی از برادرامه که این قدر ازش بدم میاد و متنفرم که حتی موقع عید اومد گفت سال نو مبارک و من اصلاً جوابشو ندادم. چون این آدم کلی ظلم به من کرده. یکی دیگر از کسانی که باعث شد من حد اقل ۳ سال از زندگیم عقب بیفتم مدیر مدرسه ی امید نابینایان مشهد بود که من رو به زور فرستاد مدرسه ی تلفیقی، جایی که از نظر فرهنگی بچه هاش بسیار افتضاح بودن و ترحم معلماش باعث افت شدید تحصیلی من شد. هرگز نمیبخشمش. تا عمر دارم آرزو میکنم این نامرد به بدترین نحو ممکن درد بکشه و بمیره.

دوستان اگه از این موضوع خوشتون نیومد ببخشید.
پنجشنبه راجع به هر چی خودتان دوست دارید صحبت می کنیم.
ملیسا خانم و آقای عبدالله پور شبتون خوش

منم یه ساعته توی کامنتت دنبال اون حرف میگردم. خخخخخخخخخخ.
من اص از صدای این ایسپیک خوشم نمیاد اص نمیفهمم چی میگه, شاید برای اینه که اولین صفحه خان فارسی که استفاده کردم ماهور بود.

ملیسا من جات باشم به نیت طرف نگاه میکنم.
اگر بدونم اون آدم شخصیتش طوریه که قصد بدی داره که دخالت میکنه و میخواد به نوعی از آب گلآلود ماهی بگیره، باهاش برخورد هم میکنم.
ولی اگر بدونم طرف قصدش بد نیست و میخواد به نوعی برای حل یه مشکل بهم کمک کنه، ازش ناراحت نمیشم و سعی میکنم اگر نظرش و راهنماییش منطقیه ازش استفاده کنم. در بدترین حالت اگر نخوام دخالت کنه ازش تشکر میکنم و میگم که ترجیح میدم خودم این قضیه رو حل کنم و انصافاً هم ازش دلخور نمیشم.
این اخلاقم دارم که همیشه اگر با کسی مشکل داشته باشم سعی میکنم با حرف زدن حلش کنم و اصلاً اعتقاد به این ندارم که اگر من برای حرف زدن و حل مشکل بینمون پیشقدم بشم غرورم شکسته و کوچیک شدم.

سلام آقای علیپور.
میدونید به نظرم شما برای این از برادرتون ناراحتید که انتظار این رفنتار را ازش نداشتید همیشه همینه آدم از کسی که انتظار یه رفتار را نداره و اون رفتار را میبینه خصوصا اگر از نزدیکانش باشه منزجر میشه.

کم کم داریم به پایان شب نشینی نزدیک میشیم.
نه اتفاقا موضوع خوبی بود، دوستان هم نکات خوبی رو گفتند.
فاطمه جان فکر نکنم نیازی به حذفش باشه.
آقا مهدی شما هم میتونی پستهای مدرسۀ من رو ادامه بدی و همینطور که دوستان گفتند بیشتر بنویسی.
اگه ندیدمتون شبتون به خیر.

منظورم اینه که فضای مدرسه را قشنگ تر و دقیق تر ترسیم کن
هرجوری که میبینی مدرسه را برامون تشریح کن
توی بیشتر رمانها که لطافت هم داره از صداهایی می شنوند و حتی خوردن نسیم به صورت و خیلی چیزهای دیگه که بیشتر حسی هست استفاده میشه گاهی بعضی نویسنده ها بینا هم هستند هم فضا را بیشتر حسی برای آدم ترسیم میکنند.فضایی که توش هستی …دوستانی که داری…احساسی که بهشون داری…حرفهایی که با هم میزنید…خلاصه هر چیزی که حس میکنی میبینی و درک میکنی رو توش بنویس.لازم نیست قلمبه سلمبه هم بگی…همونطوری با زبون یه بچه ۱۲ ساله بگو ما همینطوری دوست داریم….البته نوشته هات خوبه من دوسشون دارم…چون علاقه داری به نوشتن بهت گفتم…البته منم چیز زیادی نمیدونم فکر کنی حالا خیلی نویسنده ام یا خیلی حالیمه…خخخ

من دیگه کم کم برم درو ببندم.
بچه ها خدا به ما یه قلب داده که باهاش محبت کنیم.
یه عقل داده که بدونیم چه طور محبت کنیم، یه زبون داده که باهاش بگیم که میخوایم محبت کنیم و میخوایم محبت ببینیم.
پس از قلب، عقل و زبونتون اونطور که خدا خواسته استفاده کنید نه اونطور که مشکلات میگن.
هیچ سوء تفاهمی تو دنیا نیست که حل شدنی نباشه و هیچ قلبی تو دنیا نیست که نتونه ببخشه.
ما آدمها ذاتاً مهربونیم و فقط گاهی غرورمون اجازه ی مهربونی کردن رو بهمون نمیده.
غرور کاذب، تلختر از زهر هست پس کامتون رو باهاش تلخ نکنید.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
شبتون به خیر.
بدرود.

سلام به نبینها و نبینکهای عزیزم. تهرون هواش عالی و بارونیه . فردا هم قراره ی بارون حسابی بباره . من حسابی خوشم خخخ شما چی ؟

نعمت سیاه شما کجای تهرون زندگی میکنی ؟ اطراف شما بارون اومد یا نه ؟
البته امروز بارونش اونچنانی نبود ولی دیروز خوب اومد فردا هم انشالله خوب بباره

ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ ..
ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ
ﭼﻨﺪﺳﺎﻟﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼ ﻃﺮﺑﻨﺎﮎ ﭼﻤﻦ
ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻗﺺ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺩﺭﺑﺎﺩ
ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺎﺩ !
ﺁﺭﯼ
ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ !

ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ
ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ ..
ﻣﻦ ﻧﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﻧﮕﺎﺭﯼ ﻧﻪ ﮐﻨﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﻡ …
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ،
ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ !
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ …

علی اصغر!
این پکجاز که با نسخه ی قبلیش هیچ فرقی نکرده!
اگه موافق باشید میخوام عیبای پکجازو تو یه پادکست صوتی بگم!
موافقید یا نه؟

مهدی جان من با هر پادکستی موافقم یه زمونی قرار بود یه پادکست بزنم ولی همون شب و سه شب بعدش دندون درد شدیدی گرفتم به همین دلیل نشد

علی اصغر من دیگه همه کاربرا رو میشناسم هاهاهاها انگاری قبلاً اسم کاربریت حسن پور هم داشت نمیدونم . شاید هم توی سایت با تو با این اسم میومدی

بچه ها من یه موضوع پیشنهاد میکنم ولی فقط پیشنهاده.
همه ی ما قطعاً تو زندگیمون شکست داشتیم.
حالا چه شکست عاطفی، چه شکست مالی، چه شکست کاری و امثال اینها. بیایید بگید بعد از شکستهاتون چی کار کردید؟
چه روشی رو برای برگشتن به زندگی به کار بردید.

ببخشید کار پیش اومد چند لحظه نبودم.
سلامی دوباره به همگی
رحمت قیری من سمت میدان خراسان هستم. امروز زیاد بارون جالب نبود. ولی دیروز و سه شنبه عالی بود.

شبو شور معمولا به خودم میگم که من مثلا یک ساعت اجازه دارم به این موضوع فکر کنم یا در این غم گریه کنم . از تکنیک توقف فکر استفاده میکنم .
هر وقت دیدم دارم بیش از حد به یک موضوع فکر میکنم بلند میگم ایست . و سعی میکنم وضعیتمو تغییر بدم . توقف فکر یک راه حل خوب و جالبی از طرف روانشناسان غربی بوده که البته برای بهتر دونستنش برید سرچ کنید

رعد یعنی تو میتونی بعد از یک ساعت مثلاً ئاقعاً دیگه به اون موضوع فکر نکنی؟
به هر حال اختیار ذهن ما خیلی وقتها دست خودمون نیست و خود به خود به سمتی که میخواد میره.
مثلاً من اگر الآن بگم دیگه به گوشکن فکر نمیکنم، دو دقیقه دیگه بازم دارم به گوشکن فکر میکنم و این اصلاً ارادی نیست.

مهدی جان من از رو کنجکاوی یه بازی نابینایی از بازار گرفتم بازی کنم ببینم چطوریه…چون همش راجب قبر و ریز ریز شدنو حشره ها بودش ترسیدم …توهمی شدم…دیگه بازی نکردمش..خخخ…همه بازیهاتون اینطوری ترسناکه؟

شبو شور صد در صد که نمیشه . بعضی از افراد دوست دارن که به ی موضوعی فک کنن و خیال ندارن اون موضوعو رها کنن . خب اینجا مشکل پیش میاد .
ولی من این راه حلو در مورد مرگ عزیزان به کار بستم. تا میدیدم دارم بیش از حد غرق موضوع میشم یا میرفتم بیرون یا میرفتم حمام یا تلفنی خودمو با کسی مشغول میکردم . تو بمیری هم از گوشکن جدا نمیشی خخخ

سارای همون بهتر که چشمت به قیافۀ زشت من نیفتاده و الا جوون مرگ میشدی از ترس خخخ بد تر از قیافم صدای رعب انگیزمه . گوش فلکو کر میکنم . هر وقت خواستی خود کشی کنی شمارۀ منو بگیر خخخ

رععععععد سه شنبه من پاسداران بودم. یه بارونی می بارید که نگوووووو. خیییس خییییس شده بودیم. واقعا بارون خیلی لذت بخشه

سلام و درود بر همه ی دوستان عزیز هر کی که هست بهش سلام میکنم و شب آرزوها رو هم تبریک میگم راستی موضوع چیه و خوردنی موردنی چی دارید و آیا امشب هم قلیون دارید یا نه اگه دارید لطفاً یه قلیون اصیل برازجانی برای من چاق کنید

وحید هر نوع شکستی منظورم بود. شکست عاطفی هم یه نمونش.
رعد خب شاید در همون لحظه که اراده میکنی موفق باشی.
ولی مثلاً یه هفته بعدش دوباره فکرش میاد سراغت. یا مثلاً من شاید یه دفه الآن به یاد اتفاق تلخی بیفتم که دو سال پیش برام افتاد. به هر حال نمیشه از ذهنمون پاکش کنیم و همیشه باعث ناراحتی ما میشه.

سلااام بر همگی
برم یه کم بخونم بر می گردم
شب آرزو هاتون صورتی و سفید اونم از مدل گل گلی
منو خیییلی شدییید زیاااد فراوااان بسیااار دعا کنید که خعلی خعلی محتاج دعا می باشم

سلام آقای عبدالله پور. بفرمایید این میوه ها رو بخورید و این قلیون دو سیب آلبالو رو بگیرید که خوب جا افتاده
قلقلقلقلقلقلقلقل پوففففف

سلام بر بانو خانم وکیل میگم یکی به من بگه موضوع چیه و از چه قراره راستش حوصله ندارم برم پنجاه شصت تا کامنت بخونم

آقای عدسی خیییلی التماس دعا دارم
خوش به سعادت تون که الآن مشهدید
یعنی خیییلی
دلم الآنی صحن انقلاب می خواد یه بارون آروم نم نم و وااااای خیلی التماس دعا …. به خانمتون هم التماس دعا بگید از طرف من و ان شا الله زیارت تون قبول باشه

سارای خانمی رعد گرامی, آقای وحید و عدسی و عبد الله پور و حسینی سلام و عرض ادب

منم نمی دونم موضوع چی هستش خخخخ الکی حرف می زنم آنچه دل تنگم می خواد می گم…..

خب درمورد شکست هم دوران دبیرستان میرفتم مسابقات شطرنج…با تیم مون رفتیم مسابقات استانی…توی اون مسابقات بیشتر بازیها رو باختم…بازیها توی مجموعه ورزشی بزرگ و سرسبز توی شهریار برگزار میشد…صبح شاد و خندان از سوییت هامون میومدیم بیرونو بعد بازیها که بر می گشتیم…هر روز چند نفر روی تخت ها دراز کش اشک می ریختیم برای اینکه باخته بودیم…خخخخ…یادم میفته گریه می کردم وقتی می باختم خندم می گیره…زندگی هم همینه…شاید سالها بعد به چیزهایی که الان فکر می کنیم شکست هست بشینیم بخندیم…من بعضی شعرهامو الان میشینم میخونم کلی به خودم می خندم…خخخ..تو چه فازی بودم هااا…خخخ

من دو بار شکست عشقی خوردم. فکر کنم قبلا هم گفتم.
اما بزرگترین آرزویم اینه که عشقها دو طرفه باشه. واقعا عشق باید قلبی باشه و دو طرف باید همدیگر را از صمیم قلب دوست داشته باشند.

میگم دوستان و هم عدسی عزیز که مشهده منُ خیلی خیلی دعا کنید یه مشکل عجیب و غریب برام پیش اومده از اونا که کارم با کرام الکاتبینه پس حسابی دعام کنید

و سلام بر آقایون کامپیوتریست مهدی خان عابدی و علی اصغر آقا.
من که نه از بازی و ماهور سر در میارم و نه این که خخخ ولی موافقم با پادکست عیوب پکجاز و کلا هر فعالیت جالب از این دست…..
جدا آفرین بر شما ها
من کامپیوترم خراب و قاتی شده موندم باید چی کارش کنم این شکست مسلم رو هعییی شکلک کمک هم قبول می کنیما ؟؟؟؟

ممنونم آقا وحید…یه بار یکیشو صوتی خوندمش می خواستم بذارم…هر چی این در و در کردم آخرش نگذاشتم.نمیدونم…شاید یه روز بگذارم…آخه من خیلی وقته دیگه شعر نمیگم…بقیه هم همه قدیمه…اگه جدیدشو گفتم حتمی میذارمشون.

منم اولین بار که رفتم مسابقه شطرنج شرکت کردم از بین ۱۲ بازی بلا استثنا همه رو با افتخااار باختم و شکست خوردم خخخخ ولی خب فقط یه هفته بود رفته بودم کلاس و اصلا اعتماد به نفسم سقف رو هم شکست داده بود که رفتم مسابقه و خب جدا اون ۱۲ شکست تجربه بسیاار عالیی بود برام خییلی آموختم ازشون.
ولی یه بار هم توی مسابقات تیمی شطرنج یه بازی رو در اوج پیروزی پات یعنی مساوی کردم که وااای که چقدر گریه کردم خیییلی خخخخ نیم امتیاز من در نتیجه و زحمات کل تیم تأثیر داشت و کلا هعییی ولی شانس اوردم بچه ها در کل اون قدر خوب بازی کردند که نیم امتیاز فنا رفته من نکشوندمون پایین…..

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ! شاید مدیر! خخخخخخخ! خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ!
یه پارسیخوانم نصبیدم روش علی اصغر!

ولی شکستی که توش به جز خودت باعث ضرر دیدن کس دیگه ای شدی خیلی سخته.
من در این موارد بیشتر از این که به خودم فکر کنم، به کسی که با خودم به شکست کشوندم فکر میکنم. بیشتر نگران اونم که بتونه خودشو پیدا کنه.
من زندگیم انقدر شکست توش داشته که به هر حال بهش عادت کردم و یه جوری خودمو جمع میکنم. ولی فکر این که کسی که بهش ضربه زدم میتونه مثل من خودشو جمع کنه یا نه ذهنمو خیلی مشغول میکنه.

شکست مالی هم که هعععییی فعلا در حال گذروندنشم خخخخخ زدم به درب بی خیالی البته چون الآن کاری از دستم بر نمیاد فقط گاه و بی گاه یه یه ساعتی به خاطرش افسردگی هاد می گیرم بعدش یادم میره تا اطلاع ثانوی خخخخ

خب اما میریم که داشته باشیم شکست اول آخریش رو بگم که دیگه دارم این قد در موردش پیام تسلیت روی گوشیم میبینم گوشیم رو سایلنت کردم اونم بر میگرده به شکست تیم محبوبم یعنی بارسا در مقابل اتلتیکو شاید بگید اینکه اصلاً نه شکسته و نه ربطی به تو داره اتفاقاً هم شکسته و هم به من ربط داره وقتی رئالیها کلافت کنن میفهمی که چی دارم میکشم اما سالی که گذشت یعنی سال ۹۴ منم یه شکست عشقی داشتم اگه یادتون باشه من عاشق یکی از هم کلاسیهام شدم اونم در حد شدید و روش هم شناخت داشتم چونکه از سال ۸۸ که من رفتم دانشگاه در مقطع کارشناسی باهام هم کلاس بود تا الآن که دیگه این ترم نمیبینمش خلاصه ما عاشق شدیم شدید به نحوه المپیک ازش خواستگاری هم کردم ولی ایشان بهم جواب رد داد و یکی دیگه از شکستهای من قبول نشدنم سال ۹۴ در ازمون وکالت بود که باید رتبه ام میشد ۱۱۰ ولی من ۱۱ نفر کم آوردم خداییش بعد از یک سال درس خوندن شدید ۱۱ نفر کم بیاری خیلی بده و یک شکست دردناکه فعلاً همینها رو داشته باشید اگه بازم یادم اومد میگم

می گم آقای عبد الله پور ان شا الله امسال رتبه وکالت تون میشه ۱۱ بعد می فهمید اون شکس تون هم حکمت داشته اونم خیییلی …. قبول شدن در وکالت با رتبه خوب توی تعیین محل اشتغال هم بسی بسیار موثر هست که اصلا چون قرار نبوده شما در قور آباد استان تون وکالت کنید گفتند ۱۱ سال آینده برای شما باشه فعلا یه سال برید استراحت

آره شهروز. من فقط دو بار شکست عشقی خوردم. شاید با خیلی ها ارتباط داشتم ولی ارتباطم در حد عاشقونه نبود و این جور نبود که وابسته بشم و عاشق بشم.
من از اولین شکست عشقی ام زیاد خاطره خوشی ندارم. چون طرف زیاد با من خوش رفتاری نمی کرد. البته این موضوع واسه زمانی بود که من تازه نابینا شده بودم. من آن موقع با یک دختر ترک آشنا شده بودم که بچه تبریز بود. با صحبت هایی که باهاش می کردم متوجه شده بودم که ناراحتی قلبی داره و مدتی قبل از آن هم به علت افسردگی بیمارستان بود. من هم چون شنیدم که اون ناراحتی قلبی داره بهش نگفتم که نابینام. شاید این کارم باعث شد دوستی ام آن طور که باید و شاید نشه. شاید اگه می گفتم اوضاع عوض می شد. ولی با این اوصاف حدود دو سه سالی با هم ارتباط داشتیم.
خواهش می کنم خانم سارای . اگر هم دوست ندارید صوتی بزارید خب متنش را بزارید. بهرحال هر طور که خودتان صلاح می دونید.

خخخخ سارای خانمی خخخخ ولی من اون قدر در شطرنج شکست خوردم که با نیش باز به حریف برنده خودم دست دوستی می دم بعدش میریم بستنی ازش می گیرم شکلک توی شطرنج بیشتر از برنده شدن دوست دارم بازیم قشنگ باشه یعنی بازی قشنگ حتی اگه ببازم اون قدر بهم لذت و شادی می ده که وقتی از سر این مدل بازی بلند می شم و خوشحالم همه در وجود مخ در سر ما دوچار تردید می شند خخخ

سلام بر مهدی جان شهروز و بانو خانم به به میبینم که بانو پس از مدتها اومدن شب نشینی حالتان خوبه خانم وکیل محله بانو خانم
اما شکست بعدی یک شکست کاری بوده راستش من و دو برادر دیگه ام سال ۸۵ یه کاری رو شروع کردیم که اوایل هم خوب سود میداد ولی نمیدونم یک مرتبه چه طور شد که افتادیم روی ضرر دادن و نحایتاً ورشکسته شدیم حالا بماند که چه بدبختیهایی که نکشیدیم و چه بلاهایی سرمان نیامد که هنوز هم اثرات اون البته به صورت متوسط رو به پایین درگیرش هستیم

میگم شکست عشقی هم جالبه ها شکلک من خب اهل عاشق شدن نیستم بنابر این تجربه ش نکردم ولی حوصله شکست عشقی ندارما هر چیزی رو فکر کنم خوب نباشه تجربه کنم, مخصوصا این که معتقدم در مسائل عشقی دخترا اگه شکست بخورند بسیار شکننده هستند و داغون می شند دیگه منم وقت داغون شدن ندارم….

من دقیقا نمیدونم ولی فکر کنم پنج شنبه هفته آینده باشه ….
سارای خانمی شبت خوش یادت باشه منو خیلی دعا کنیا ؟؟؟ آرزو های منم از لای در نجات بده ؟؟؟؟؟؟؟ ان شا الله که به همه آرزو های خیر ت برسی اونم زووود زووود زووود

ولی هیچ چی بدتر این دو شکستی که بارسا خورد نیست آخه الکلاسیکو هنوز داغش رو دلم هست باخت از اتلتیکو و حذف از یو سی ال یا همون یورو چنز پیونگ لیگ یا همون لیگ قهرمانان اروپا رو کجای دلم بذارم آخه خداااااااااا چرااااااااااا توی این یه ماه بارسا این طور بازی میکنه فقط خدا کنه توی لالیگا جلوی والنسیا نبازه که اون وقت کارمون زار میشه

درود! وای خسته شدم از بس این گوشی هنگ کرد و هر بار ده دقیقه الافش میشم تا بیام محله… من امشب برای آخرین بار ساعت ۳ بامداد به حرم مطهر میروم و اگر قابل باشم برای همه دعا میکنم…!

جدا آقای وحید رستگار شدن و عاقبت به خیری خییلی خیییلی اساسی و مهم و شاید بتونم به قاطع بگم اصلا اولین آرزویی هست که هر کسی باید بخواد و اگه بهش برسه که دیگه خوشبخت واقعیه …. واقعا برای من آرزوی رستگاری کنید اصلا هر چی خواستید سو استفاده کنید که سو ش حسن تمام هست

آقای عدسی من دعای ویژژژژژه وییژژژژه می خوام اونم اساسی خیلی کلا این شما و اینم امام رضا علیه السلام و خدایی که همیشه هست و دیگه من و …… آقااای عدسی خیییلی دعا ها خییییلی …..؟؟؟؟؟؟؟

سلام
بهبه بانو جانم که اینجاست.
آقا مهدی امروز ششم رجب بود و فردا جمعه هم هفتمه، و پنجشنبه هفتۀ آینده هم روز پدره.

در ضمن پکجاز و ماهور رو هم با هم نصب نکن. چون تا اونجا که میدونم با هم کار نمیکنند. پکجاز و پارساوا و ایسپیک مشکلی نداره، ولی با ماهور نه.

جناب عدسی التماس دعا. حتما قابل هستید که آقا شما رو دعوت کرده.
امیدوارم همه به آرزوهای قشنگتون برسید.
برم بقیه کامنتا رو بخونم که جا موندم! خخخ.

منم با نظر بانو خانم موافقم بابا بی خیال شکست هم حدی داره ما که بیخیال شکست شدیم میریم سراغ آرزو که آرزو هم بر جوانان عیب نیست اما آرزوهای احمد ایناست ادامه تحصیل در دانشگاه لوزان سویس یا سُربُن فرانسه و درس داشتن با پاتریس جردن هم چنین یکی از آرزوهایی که فکر نکنم بهش برسم اونم اینه که روزی بشم مثل مرحوم زنده یاد پروفوسور امیر ناصر خان کاتوزیان که خیلی راه پر مشقتی دارم آخه احمد تو کجا دکتر کاتوزیان فقید کجا خب باشه گفتم که آرزو بر جوانان عیب نیست یه آرزوم هم اینه که یه بار دیگه سیمای پر محبت مادر و قیافه پر حصرت و خسته پدر رو ببینم راستی گفتم پدر پدر جان روزت پیشاپیش مبارک و همینجا بر دستان و پاهایت بوسه میزنم شکلک بوسه زدن من بر دستان و پاهای پدر خب دیگه جونم بهتون بگه که دیدن لیونل مسی و امضا گرفتن ازش همین طور انییستا و دیگه استاد دانشگاه شدن و فعلاً همینا رو یادم اومد

سلاااام نازنین جونم خوبی خانمی؟ شکلک خوب شد اومدیا داشتم کم کم بساطم رو جمع می کردم می رفتم ….
نازنین ببین کامنت های قبلی رو ول کن بشین برای من دعا کن ؟؟؟؟؟؟؟ خودم حس دعام پریده محتاج دوستان شدم ؟؟؟؟؟؟

پس بقیه دل نوشته ام کو خانم بانو؟ خخخخخ خخخخ هاهاهاهاهاهاها هههههخخخخححححححجججججج ههههههخخخخخخحححححححجججججج

در مورد شکست که چی بگم خخخ.
نه میتونم بگم هیچ وقت شکست نخوردم، و نه میتونم بگم زیاد شکست خوردم! کلا فعلا مثل خیلی وقتا تو هنگ به سر میبرم! خخخ.

خب بذارید ببینم منم دلم می خواد یکی بشم یه مقدار بیشتر از آقای دکتر مهدی شهیدی و دکتر جعفری لنگرودی بهتر تر تر و استاد تر و دیگه خب چون قصد ادامه تحصیل ندارم تحصیل مفتی مجانی بیاد پیش من و خود به خودی علامه دهر بشم …. توی کارم پیشرفت اساسی داشته باشم و موفق بشم …. هان قبلش دوست دارم از نظر ایمانی و اخلاقی و مراتب معنویت به یه جاهای خاص برسم یه چیزی تو مایه های سلمان فارسی ….. دوست دارم می تونستم تمام زیبایی های دنیا رو به صورت کامل می دیدم و لمس می کردم و این که ها این تیکه ش رو یواشکی می گم خخخخ لی.یملهمیخثخهاز.دهخمص یعنی رمزی نوشتم و دیگه بذارید ببینم سلامتی همه دوستان و خوشبختیشون و شاغل و مزدوج شدنشون و هان دوست دارم شاعر می شدم الآن دقیقا گزینه مورد نظر مشابهی مد نظرم نیست ولی فکر کنم حافظ خوب باشه؟. آرامش هم توی زندگیم می خوام اونم خییلی زیاد و اتفاقات خوب

شب به خیر!
من میرم بخوابم!
متأسفانه باس رفت!!
چرا رفتی!
چرا!
من بی قرارم!
تو ای پری کجایی!
من بی قرارم!
یه دفه به سرم زد!
یهویی یه چیزی سرودم!
این یه بیت آخرو یهویی خودم سرودمو بهش اضافه کردم!
خخخخخخخخ!
شب خوش!
دعاها!
نمازها!
و روزه هاتون قبول باشه!
آرزوهاتون ممکن باشه!
به هآرزوهاتون برسین!
منم دعا کنین!
آقا عدسی! منم یادتون نره!
شب خوش!
شب به خیر!

وحید…من که همه میدونن عاشقم… آهاااااااااااای هوااااااااااار یا هواااااااااااااار عاشقم من… عاشقی بیقرااااااااااااااااارم.. کس ندارد خبر از دل زاااااااااااااااارم…
هاها.. ببین شهامتا.. انکار نمیکنم هرگز…هاههاهاهاهاهاهاهاه
سلام مهدی عابدی… سلام عبدالله.. علیک لایک

درود! فکر کنم سال ۱۳۹۰ بود که یه شکست عشقی خوردم… سال ۱۳۹۲ هم دوباره یه شکست عشقی خوردم… من کوتاه نیامدم و دوباره عاشق کامی جونم شدم و بارها کنارش نشسته ام و با اراده ی قوی شکستها را فراموش کرده ام و بیخیالشون شده ام و دارم تلاش میکنم که با عشقم کامی جونم عنس بیشتری بگیرم و دیگر اجازه ندهم که شکست عشقی بخورم آن هم عشق به کامی جونم!

آه ای هستی چه قد زیبا میشه که اگه ما تو دلهامون عشق صفا وفا خوبی خوشی خرمی سر زندگی بکاریم این قد زیر آب هم رو نزنیم این قد پشت سر هم غیبت نکنیم این قد بذر کینه و نفاق نکاریم این قد دو به هم زنی نکنیم به خدا مرز بین دو به هم زنی تا آشتی یه سانته پس چرا بجای آشتی و صلح کاری کنیم که جفا و دوری به بار بیاره و دیگه هم نشه درستش کرد

بانووووو، آخه من چی بگم آخه؟
حرفای یواشکی رو تو کامنتا مینویسند آیا؟ خخخ.
من که نفهمیدم با کی بودی! خخخ.
ولی جدی امیدوارم هر چی خیر و صلاحه همون بشه، و به همۀ آرزوهای خوب و قشنگی که داری برسی.
امیدوارم در کارت موفقتر از همیشه باشی.

نمی دونم بازم فکر می کنم یادم اومد حتمی میام می گم خخخخ
دانگ دونگ دینگ:
بتونم چند صد تایی کتاب بنویسم یه یه تعدادشون هم رمان عالی درجه یک باشه.
می گم جدا دوست دارم یه بار جایزه نوبل رو ببرم
بعد خییلی پول دار بشم البته از اون پول دار هایی که سخاوت دارند و بتونم تا اونجایی که می تونم کمک برسونم …..
سفر زیاد برم هم زیارتی هم سیاحتی و هم زیارتی سیاحتی …..
یه دفتر وکالت برای خودم بخرم تا دیگه نخوام اجاره بدم سر ماه خخخخ
هاااان لپتاپم رو هارد هام رو یه خیری بیاد درست کنه صحیح و سالم تحویلم بده کخ خدایااا جدی خیر مورد نظر رو زووود برسون که هععععی روزگارمان هنگیده …..
می گم گفتم وکیل موفقی بشم و موکل هام بذارید ببینمم از در دفتر تا درب خونمون صف بکشند خخخخ البته منم بتونم کار همه رو در کمترین فرصت ممکنه راه بندازم و حل بشه و آخر سر هم همه برام یه جعبه شیرینی خامه ای ترجیحا از مدل نارنجکی بیارند …. یه ماشین پرادو هم بخرم رنگش سفید باشه بهتره …. دیگه هان دلم یه سرویس نقره هم می خواد خخخ که اصفهانی بازم میاد برم بخرم خخخخ

بنده مشغول تایپیدن بودم فعلا که قصد فرار ندارم …..
می گم راستی کاش هر کسی که ازدواج می کرد بدون هیچ اما و اگری خوشبخت می شد و اصلا دعاوی خانوادگی دیگه توی دادگاه ها مطرح نبود و نمی شد …. شکلک خدایا ؟؟؟؟؟؟

اما منم یادم آمد از دیگر آرزوهای من این هست که بتونم یه کتابخانه نابینایی بزنم و هر چی کتاب مالِ بچههاست رو مجانی براشون ضبط کنم و در اسرع وقت بهشون بدم و آرزو میکنم که بتونم زحمات مادر عزیز و پدر گرامیم رو جبران کنم هر چند که میدونم که این آرزو رو به گور خواهم برد چون که نمیتونم جبران کنم زحمات اون دو عزیز رو دیگه اینکه یه یه میلیاردی گیرم بیاد خونهمون رو بزنم زمین یه چهار طبقه خوشگل مامانی توش در بیارم دیگه اینکه زودی وکالت قبول بشم و خستگی سه سالم در بیاد آخه خیلی خسته کننده هست که سه سال بخونی و هر سال به یه دلیل قبول نشی دیگه …

میبینم که کسی نیست و خلوتس.. چه بهتر…
خو وحید بیا بیشین اینجا وبوگو بینم پایاننامتا چیکار کردی؟ دفاع کردی رفت؟ یا هنوز موندس؟

درود! راستی در کودکی و نوجوانی هم یه شکست عشقی خوردم و کوتاه نیامدم و آذر ۹۳ دوباره به عشقم رسیدم… من عاشق دوچرخه سواری بودم و به علت نابینایی شکست عشقی خوردم و از زمانی که دوچرخه دو نفره خریده ام به عشق واقعیم رسیده ام…!

رهگذر از اواخر خرداد به بعد می تونیم تا آخر شهریور دفاع کنیم. تقریبا مطالبم را گرد آوری کردم و در حال تایپ اونا هستم

ا منم کتاب خونه رو هستم یعنی از آرزو های من هم هست …. ولی ساخت و ساز سخته آقای عبد الله پور ها من می گم بیاید یه ده ملیاردی آرزو کنید بعد راحت یه خونه ده طبقه قشنگ عالی بخرید حالا ده تا زیاد بود همون چهار طبقه ….
همین که فرزندان قدر دان پدر مادرشون باشند جدا ارزشمند هست و خدایا کمک مون کن اگر نمی تونیم زحمات شون رو جبران کنیم زخمشون نزنیم و اذیتشون نکنیم که اگر این طور باشه وااای بر ما وااای

آخ چه سخته عاشق بشی و نتونی بهش بگی میگم خدا اصلاً این چه حسی بود که آفریدی آخه چرا من نتونستم بهش بگم دوست دارم دوست دارم قد تموم دنیا آخه چرا نتونستم بگم ای زبون لعنتی چرا باهام راه نیومدی چراااا روزها و شبها گذشت و تو نتونستی بهش بگی دارم عاشقت میشم کم کم به قول عمو رضا پیش خودم دل بستمُ بهش نگفتم حرفمُ و نگفتم و این قد نگفتم که توی دلم موند و موند تا تبدیل به یه غم باد شد آخه خدا چراااا دلم میگفت بگو ولی عقلم میگفت نه نمیدونم چی بگم پس لیاغت من اینه که برم توی روزمرگیها محو بشم

آقای حسینی جدی صمیمانه برای اون کسی که براش |آرزوی خوشبختی دارید بهترین بهترین ها رو آرزو می کنم فرقی نمی کنه کی باشه مهم اینه که خوشبخت بشه و باشه و البته شاد و همچنین برای شما هم به همچنین ….
حس خیلی قشنگیه یکی سحم آرزو هاش رو بده به یکی دیگه …. برای هر دو طرف قشنگه و من به این حس احترام میذارم ……

شهروز چته؟ خدا مرگت بده اگه شکست خورده باشی!!!
وای خدا نیاره برا کسی شکست عشقی… من تجربه ش کردم لامصبا… هیچی حال آدمو خوب نمیکنه.. هیچی… شالله منظورت از بدترین این باشه که مامانت دعوات کرده باشه…خخخخخخ…

رهگذر دانشگاه ما گفته که در ماه رمضون هم دفاعیه برگزار میشه. چون تاریخ تصویب پروپوزالم اواخر آذر ماه بوده پس تا شیش ماه نمی تونم دفاع کنم. بعد از شیش ماه میشه اواخر خرداد که ما از اواخر خرداد تا آخر شهریور می تونیم دفاع کنیم.

درود! این گوشی دیوانه هم میخواهد مرا شکست عشقی دهد… من عاشق شبنشینی محله هستم و چند دقیقه یکبار این گوشی هنگ میکند و خاموش و روشن میشود… حالا اگه سینا به جای من بود بار اول که هنگ میکرد چنان میکوبیدش به دیوار که دیگر جرإت نکند هنگ کند…!

عجب آقای عبد الله پور خب به نظر من از یکی کمک بگیرید از طرف شما بهش بگه …. اصلا چه معنی داره یکی یکی رو دوست داشته باشه نره بهش بگه خب …. شاید طرف هم منتظر این باشه که شما بیاید بهش بگید … اصولا هم که دخترا نمیاند به آقایون بگند ما دوست تون داریم منتظر جناب شاه داماد میمونند و اینا …. برید بگید یا از کسی بخواید براتون آستین همت بالا بزنه …. بعدشم من شیرینی نارنجکی دوست دارم همه می دونند ها از مدل پر خامه ش باشه لطفا

هر چی خلوت تر بهتر… وقتی شولوغ میشه آدم سرسام میگیره… عه
اوهوم وحید.. ولی تجربه میگه دانشجو میذاره لحظات آخر دفاع میکنه…هاههاهاهاهاه… وای خره وحید برا جلسه دفاعت چی میدی؟ من سیب سرخ دادم به ملت…همه سیب گاز میزدن و عکس میگرفتن.. یعنی خاطره ای شدااااااااااااااااااا… خخخخخخ…

راستی امروز خونه یکی از دوستام مهمونی دعوت بودیم
روی اپنشون یه قلیون تضیینی گذاشته بودند
یاد قلقل های محله افتادم خخخخ
ولی قلیون دوست ندارم
و هان:
آرزو می کنیم دیگه کسی گول رفیق ناباب رو نخوره بره معتاد بشه بعد دمار از خودش و خانواده ش و اطرافیانش در بیاره …..

تو جلسه دفاعیه باید گل و شیرینی گرفت و رفت اونجا.
مثلا یکی از بچه هایی که رشته شون مدیریت بود تعریف می کرد که روز دفاعیه استاد مشاور و راهنمایش سر اینکه چه نوع شیرینی ای بخره با هم جر و بحث می کردن. مثلا استاد راهنما می گفته شیرینی خامه ای بخر اون یکی می گفته شیرینی پنجره ای بخر خخخخ هاهاهاهاهاهاها
یعنی یه همچین خرایی بودناااا خخخخ

دلم گرفته آسمون از خودتم خستهترم تو روزگار بیکسی یه عمره که دربدرم حتی صدای نفسم میگه که توی قفسم من واسه آتیش زدنت یه کوله باره شب بسم دلم گرفته آسمون یه کم منُ حوصله کن منم که از این روزگار یه خورده کمتر گله کن منُ به بازی میگیره عقربه های ساعتم هر کی یه تقدیم میکنه لحظه به لحظه لعنتم آهای زمین یه لحظه تو نفس نزن نچرخ تا آروم بگیره یه آدمِ شکستهتر

میگم فکر کنم امشب جبران کاستی های کامنت های این چند وقته رو نمودم ها …..
الآن بیشترین کامنت ها رو دیگه نداریم حیف وگرنه جایگاهم رو متوجه می شدم خخخخ خلم انگار گویا ههههه

خانم بانو الان اگه کسی به کسی بگه دوستت دارم چنان تشری می خوره که نگووووو خخخخ هاهاهاهاهاها
من الان دقیقا به کی بگم حرف دلمو؟؟ خخخخ هاهاهاهاهاها

یکی از دوستای خواهرم که رشته ش مهندسی صنایع غذایی بود توی جلسه دفاعش با موضوع پایان نامه ش از مدعویین پذیرایی کرده … اسمش یادم نمیاد مثلا زنجبیل بوده پایان نامه ش با چای زنچبیلی

خب واقعیتش آقای وحید اگه یکی هم بیاد همین طوری به من بگه دوستت دارم یکی که نه ده تا بزنم تو سر بدبخت البته شاید قلبا خوشم بیاد ها ولی واقعیت نمیشه که نزد اصلا راه نداره پس بنابر این به این نتیجه میرسیم دوستت دارم گفتن هم راه و روش داره شکلک ببینید این مشاوره های ارزشمند رو از هر جایی گیر نمیارید ها امشب فکر کنم حالم یا خیلی خوبه یا خیلی بد که راحت اطلاعات شخصی بانوان و دوشیزگان ایرانی رو در اختیارتون میذارم خخخخ

بچا این آهنگا شنیدید؟
بدرد شب آرزوها میخوره… خخخخخخخخ…
من به دنبال یه مَردَم
۵۵ سال به بالاااااااا
کیه که بشماره اما
سنش از شصت نره بالا
نه بلند نه خیلی کوتاه
خوش قد و قواره باشه
جُرج کلونی نه
ولی خب.. کمی خوش قیافه باشه
من به دنبال یه مردم
که طلاق گرفده باشه
نه که با رسیدن من
بخواد از زنش جدا شه
بچه هاشا داشته باشه
نخواد دیگه بچه دار شه
مردی که بدونه حالا
بهتره که نوه دار شه
مردی که با من بمونه
قدر لحظه رو بدونه
جمله دوسِت دارم رو
بنویسه و بخونه
مردی که منطقی باشه
نه که لجباز و یه دنده
رُک و راس باشه و راحت
صُب تا شب خالی نبنده
مردی که شیطونیهاشو پیش از اینها کرده باشه
نه که اینبار تازه حالا
چشم و گوش وا کرده باشه
من به دنبال یه مَردَم
سرد و گرم چشیده باشه
از فلسفه ی هگل و نیچه خونده یا شنیده باشه
نه پایین نه سطح بالا
نه گدا نه خیلی دارا
مردیکه اهل کتاب و موزیک جاز باشه حالا
دارام رارام راااااااااااااااام.. دارام رارارام.. رارااااااااااااام

میگم بهتره برم تا خیلی حرف های خصوصی اینجا ننوشتم خخخخخ
شب همگی صورتی و گل گلی و برام خیلی دعا کنید و راستی برای سرم هم دعا کنید و بقیه اون چیز هایی که نوشتم و دیگه این که ان شا الله همگی همیشه شاد باشید و خوشبخت و البته رستگار

درود! من یه شکست عشقی دیگر هم خورده ام… بزرگترین عشق من اینترنت است که افراد مختلف با پاک کردن مطالب دست نوشته ی من میخواستند مرا شکست عشقی بدهند… اما با ماندن و نوشتن دوباره ی من خود سوسولشون شکست خوردند و من همچنان مینویسم و به عشقم وفادار هستم…!

ببین بانو دلت خوشه آخه میدونی
چیه دلم میگه بگو عقلم میگه نگو این موقعیت رو نداشتی بانو که بفهمی چی میگم تازه من با خانواده ام هم که مطرح کردم کاری برام نکردن دیگه چی بگم الآن یه بغض دارم اصلاً ولش کن حال بقیه رو هم گرفتم

میگم منم یا سنش بین سی و سه تا سی و هفت باشه یا دیگه اگه نبود ترجیحا نود به بالا البته پول دار رو هم بهش اضاف کن خخخخ
میگم چه آهنگای بی ریختی می خونند ها ویییش

بانو خره میزنی تو سر و مغز ملت؟ هاهاههاهااهاههاهاا…
وحید بنظر منم خودد نمیتونی بطرفت بگی به یکی بگو بش بگه.. مثلاً یه بزرگتر… تا کتک نخوری… هاههاهاهاها… چپ و راس میشی خره اگه طرفت حقوق خونده باشه…هاههاهاهاها

شبتون خوش خانم بانو. حتما براتون دعا می کنیم اگه قابل باشیم.
میگم همگی دستا به بالا و یه کف بزنید واسه رهگذر آکله
کفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکف
کفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکفکف

خب چی بگم آخه آقای عبد الله پور…. جدا درک نمی کنم خب ولی بهتره یه کاری بکنید گمانم نهایتا از طریق یه دوست یا آشنای معتمد به صورت غیر مستقیم نظرش رو جویا بشید و بعد برید سراغ قدم های بعدی

زیر این گنبد نیلی ، زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور، یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق، کبوتری تا برج کهنه پر گشود
برج تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه ی برج و کبوتر
قصه ی فاجعه ی دلبستگی شد
اول قصه مونو تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

باد و بارون که تموم شد، اون پرنده پر کشید
التماس و اشتیاقو ته چشم برج ندید
عمر بارون عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خوابم اون پرنده رو ندید
ای پرنده من، ای مسافر من
من همون پوسیده ی تنها نشینم
هجرت تو هر چه بود معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم
راز پرواز و فقط تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی
آخر قصه مونو تو می دونی تو می دونستی
من نمی تونم برم تو می تونی تو می تونستی

هوی بانو برو کنار.. اون نود سال به بالای پولدار مال خودمه… عجباااااااااا.. برو بیگیر بخواب… خوب نیس دخدر از این حرفا بزنه… دخدرم دخدرا زمون شاه عباس کبیر… والله…

مرسی وحید.. مرسی دوستان… بسه تو رو خدا خجالتم ندین… خو هلاک شدین که اینهمه کف زدین بیچاره ها… هاهاههاهاهاهاها.. سپاااااااااس …

رهگذر من معمولا خودم بهش میگم. چون من آدم رو راستی هستم.
من واقعا کسی که منو دوست داشته باشه را عاشقونه می پرستم. به نظرم کسانی که همدیگر را دوست دارند از برخورد و رفتارشان معلومه.

هاها بانوووووووو… نیشسی کف محله داری چش و گوش دخدرا رو واز میکونیاااااااااااا… وکالت طلاق چی چیه س؟ آکله بیگیری… دخدر باس با لباس سیفید بره خونه شوهر با کفن ببرنش قبرسون…خخخخخخخخخ

خب آقا وحید تا حالا چند بار کتک خوردید آیا؟
بعد برام جالبه شرمنده ها خب نمیشه از یه پسری در دنیای واقعی بپرسم مثلا چه طوری به طرف میگید دوستش دارید ؟

خوبس وحید… عشق یه طرفه واس لا جرز دیوار خوبه… کسیا بجور که همه جوره پات وایسه.. بعدم من همش دارم به این پسر مسرا میگم تا میتونید تو همون دانشگا یکیا بتورید دیوونه هااااااااااااااااااا… بعدش دیگه سخت پیدا میشه دخدر مورد علاقه… یا باید بیشینید تا ننه هادون برن برادون زن بجورن…خخخخخخخخخ…

خانم بانو راستش را بخواهید تاحالا کتک نخوردم.
خیلی از دوستام میگن اخلاق من یه طوری است که زود جذب طرف میشم. بعدش هم از طرفی اگه نخوام از خودم تعریف کنم و نظر دیگران رو بگم من هم خوشگلم و هم خوش تیپ . واسه همین خیلی ها جذبم میشن.
البته ببخشید که این مسایل را اینجا می نویسم چون من آدم رو راستی هستم و جوابمو رو راست دادم.

هاهاههاهاهاهاهاههاا… وحید به مامانت بوگو اسفند براد آتیش بزنه… ما همه از دم چشامون شوره فردا آکله میگیری از ریخت و قیافه می افدی…خخخخخخ

خب بگذریم کیه که قدر منُ بدونه کیه که درد دلم رو بخونه کیه که پای غصه های من بشینه کیه که بغض بی صدام رو ببینه کیه که درد سینهم رویه کم التیام ببخشه کیه که نخونده دردم رو به باد ببخشه کیه که مثل یه کوهی پشتم رو بگیره کیه که مثل یه دوست دستم رو بگیره ای خدا دلگیرم ازت آی زندگی سیرم ازت آی زندگی میمیرم و عمرم رو میگیرم ازت این غصههای لعنتی از خنده دورم میکنه این نفسهای بیهدف زنده به گورم میکنه چه لحظههای خوبیه ثانیه های آخره فرشته ی مردن من منُ از این جا میبره

شهروز داشتم سر به سرت میزاشتم خخخخ خخخخ
می دونم حالت خرابه. خب بیا پیش خودم تا خودم یه دستی به سرت بکشم عسیسم خخخخ هاهاهاهاهاهاها
عاشقیه دیگه بد دردیه خخخخ

جالبه آقا وحید ان شا الله هیچ وقت کتک نخورید منظورم از روزگار هست بیشتر وگرنه کتک از معشوق هم خوبه جدی خخخخ

آقای حسینی فسخ نکاح اصولا به ضرر خانم ها هست چون در بسیاری از موارد باعث میشه مستحق مهریه نشند و اما وکالت در طلاق به صورت مطلق, زن و مرد رو در طلاق دادن و گرفتن برابر می کنه …..
من ندیدم کسی حق فسخ رو بخواد البته چون فسخ شرایطی داره که اگه شرایط فراهم بشه می تونی فسخ کنی و اصلا نمیشه شرطش کرد مگر این که مثلا زن بگه اگر مثلا تو فلان مدل نباشی من حق فسخ دارم که به نظرم غیر منطقی هستش …..
برم خور پوف خور پوف

درود! من این همه خاطره ی شکست عشقی راجع به موضوع پست نوشتم… ولی کسی نخوند که مرا شکست عشقی به خاطره نویسی بدهد… خخخخهاهاهاهاهاهاهاها!

عبدالله چدس نصفه شبی زدی زیر آواز؟ همساده آ خوابن… وای اینجا که همه از دم عاشقن… هاهاههاهاهاهاهاهاهااها… راسی من نگفدم عاشق کی ام؟ عاشق یه گلی شدم کف باغچه مون… اون ته باغچه س.. خیلی مظلومه… یه دونه بیشتر گل نداده… ولی همون یه دونه گلی که داده اون ته مه آ که هیشکی نمیبینتش، فوق العاده خوشگله… وای من بهار تا پاییز نمازامو تو حیاط میخونم… امشب کلی اعمال سخت این شب آرزوها رو بین مغرب و عشا انجام دادم و موقع آرزو که شد، آرزو کردم کاش مث اون گله ته باغچه بنده زیبایی باشم واس خدا… حتی اگه کسی نبینتم و متوجهم نشه… این بود آرزوی من در شب آرزوها… بقول پرواز خدا بیامرز: هعععععیییییییی

خانم بانو من از این قراردادهای عجیب و غریب ازدواج ها سر در نمیارم خخخخ هاهاهاهاهاهاها
یعنی از اون قرارداد هایی است که تو یه کشور جهان سومی اتفاق می افته خخخخ هاهاهاهاهاهاها

عاشقی حس قشنگیست به انکار مکوش . اینم همون شعری که صفحه نخونا نخوندش خخخ
می ﺗﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺁﺳﺎﻧﯽ .. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﭼﻨﺪ سالیست ﮐﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺮﮒ ﺩﺭﺧﺖ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﯼ ﻃﺮﺑﻨﺎﮎ ﭼﻤﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻗﺺ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺩﺭﺑﺎﺩ ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻨﺪﻡ ﺷﺎﺩ ! ﺁﺭﯼ ﻣﯿﺘﻮﺍﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻬﺮ ﻭﻟﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﺥ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﻧﮕﺎﺭ ! ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﭼﯿﺴﺖ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻮﯾﻨﺪ … ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺍﻣﺎ ﻣﻦ، ﺑﺎﺗﻤﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ ! ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺭﻧﮓ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺍﻧﺎﺭ ……

رهاااایی بیدارم دیگه . فک کنم صفحه نخونای نامرد این کامنتمم نخونن . بی زحمت تو با انگشتان عزیزت تایپش کن خخخخ

واقعاً خدا این صفحه نخونا رو خفه کنه . اه اه . خیلی غیظشونو دارم.
مگه به چنگم نیفتن . میندازم زیر پام و لهشون میکنم

درود! من اومدم بگم دوستت دارم عزیزم… آره درست متوجه شدی با تو هستم… آره عزیزم فقط خودتو دوست دارم… دوستت دارم عزیزم… ای محله ی دوست داشتنی… دوستت دارم خیلی زیاد!

چشم داداشی.. بذ با دسای نحیفم بتایپمش برا بچا: رعد بارانی در این شعر میفرمان:
میشِد عاشق باشی خیلی راحتس خره…
من خودم چن سالس که عاشقم…
عاشقی برگ و علف و یونجه و شبدرم…
ولی مردم خرن، نیمیفهمن.. میگن عاشقی یعنی عشقی نگار خانوم…
ولی اونا خرن، من که خر نیسم… من عاشقی انارم و بستنی اناری و آب انار…
تقدیم به عاشقای محله… خخخخخخخخخ

رحمت قیری بعضی متن هایی که کپی می کنی شبیه پی دی افه و واسه همین صفحه خوانها بیشتر اینا رو بد می خونن و یا برعکسی می خونن

راستی تا همین چهار نفری هم که هستیم نرفتیم بگم که برای این که مشکل کامنتها حل بشه و دیگه مجبور نشیم کامنتها رو یه صفحه ای کنیم و در نتیجه سرعت بیاد پایین، از این به بعد شب نشینیها رو پنجشنبه ها عوض میکنیم. دلیلش اینه که پنجشنبه ها ساعت شب نشینی بیشتره و کامنتهای بیشتری میخوره. پس بهتره که از اول پست شروع بشه که کمتر مشکل باز کردن صفحه داشته باشیم. بعد همون پست رو یکشنبه هم ادامه میدیم. من میتونم یه کاری کنم که کامنتهای یکشنبه از اول یه صفحه ی جدید بیاد و کامنتهای پنجشنبه دیگه توی صفحه ی جدید نباشه و در نتیجه صفحه به راحتی باز میشه.
برای همین مجبوریم این یکشنبه رو هم با همین پست شب نشینی ادامه بدیم تا بتونیم پنجشنبه ی دیگه پست جدید بزنیم.

مثل اینکه قدمم سبک بود هاهاها همه پر زدن رفتن که . چه بهتر . از اونجایی که مقدار کامنتارو نشون نمیدن با خیال راحت خودم با خودم بحرفم

رهایی بهتره تو هم بری کنار صفحه نخونا خفه بشی ههههه خاک عالم بر سر اون خرهایی که ردیف کردی خخخ ای داد ای بیداد . ببین شعر زیبای فروغو چه بلایی سرش آورد .

رعد جان ایسپیک متنای شما رو میخونه، ولی ظاهرا ماهور و پارساوا از خوندنشون عاجزند! خخخ.
شهروز موافقم، ولی کاش میشد مشکل کامنتا کلا حل بشه! اینم بذاریم به عنوان یکی از آرزوهامون! خخخ.

دمت گرم شهروز
پست خودمو عشقه. خودم ماهم خودم عشقم . خودم گیگیلی ام. خودم عسلم. خودم جیگرم خخخخ هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
باید اسم پست منو تغییر داد به کلبه عاشقان خخخخ هاهاهاهاهاها

نازی جون فرق ایسپیک با ماهور در چیه ؟ حتماً بیشتر بچه ها با ماهور و اون یکی کار میکنن که متنهای انتخابی رعد دانارو نمیخونه

شب آغاز هجرت تو
شب در خود شکستنم بود
شب بی رحم رفتن تو
شب از پا نشستنم بود
شب بی تو
شب بی من
شب دل مرده های تنها بود
شب رفتن
شب مرد ن
شب دل کندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگی ما
گل گریه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو
هم زمین هم ستاره بد بود
از هجرت تو شکنجه دیدم
کوچ تو اوج ریاضتم بود
چه مومنانه از خود گذشتم
کوچ من از من نهایتم بود

به دادم برس
به دادم برس
تو ای ناجی تبار من
به دادم برس
به دادم برس
تو ای قلب سوگوار من

سهم من جز شکستن من
تو هجوم شب زمین نیست
با پر و بال خاکی من
شوق پرواز آخرین نیست
بی تو باید دوباره بر گشت
به شب بی پناهی
سنگر وحشت من از من
مر هم زخم پیر من کو؟
واسه پیدا شدن تو آینه
جاده ی سبز گم شدن کو؟
بی تو باید دوباره گم شد
تو غبار تباهی

با من نیاز خاک زمین بود
تو پل به فتح ستاره بستی
اگر شکستم از تو شکستم
اگر شکستی از خود شکستی

وای خسته شدم دیگه چقدر کامنت بود حالا مگه تموم میشه.
خو در باری موضوع بگم که من تا حالا خدا را شکر که شکست عشقی نداشتم, اگر بخوام بگم که شکست داشتم شاید به اهدافی که داشتم و براش تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم خو در اون لحظی اول خو با خودم گفتم که شکست سختی بود اما خو با گذشت زمان فراموش کردم, شاید هم بهتره بگم که شکست آنچنانی نداشتم توی زندگیم.
اما آرزوم خو من آرزو میکنم که امسال بتونم برم سر کار تا مهر ماه اگر خدا بخواد خیلی دوست دارم که شاغل بشم.

پریسیما تا نبستیم بگو تو بعد از شکستهایی که توی زندگیت خوردی چه طور خودتو پیدا کردی؟
چی کار کردی که تونستی به زندگی برگردی.
فقط شکست عاطفی نه ها! شکست تو تمام جنبه های زندگیت.
بعد هم بگو امشب که شب آرزوهاست چه آرزویی داری.

شهروز من وقتی شکست میخورم فقط گریه میکنم… اونقد گریه میکنم تا بیمیرم… خو توام گریه کن.. اونقد که بیمیری.. فقط نریز تو خودت که دق کنی بیمیری…

با لب تاپ هم صداشو شنیدم. اونم بده . ولی راست میگی صدای گوشی واقعاً افتضاح بود . من ی شعر قشنگ توی گروه گذاشتم و بعد از بچه ها خواستم صداشو برام بفرستن. با اینکه متن شعر جلوی چشمم بود ولی به قدری بد میخوند که نمیدونستم الان کجاست . ولی گویا نبینکام عادت کردن . خدارو شکر که خدا ما آدمارو جوری آفریده که به همه چی زود عادت میکنیم

خب بعد از شکستها چند روز عزا گرفتم صبحها تو اداره تا حد مرگ گریه کردم بعد از ظهر ها با دوستام از خونه زدم بیرون رفتم مسجد رفتم امامزاده به قدری گریه کردم که دیگه خودم احساس کردم دیگه بسه و باید از نو شروع کنم
یه هفته خودمو کشتم گریه کردم بعدش دنبال یه کاری گشتم که خودمو سرگرم کنم
رمان گوش کردم با دوستام حرف زدم کارهایی کردم که شکستم رو فراموش کنم بعدش یواش یواش به اوضاع عادت کردم و راحت شدم
بعضی وقتها باز یادم می افته اما خب باز بعد از کمی غصه درست میشه.
آرزومم اینه که: همه به آرزوهاشون برسن
در ضمن آرزوم سکرته خخخ

خب دوستان من چون سرعت نتم پایین اومده پس میرم ببخشید که اشکتون رو در آوردم ببخشید که ناراحتتان کردم ببخشید اگه غمگین نوشتم و ببخشید اگه با حرفام به کسی به احترامی شد بازم در کنار شما دوستای خوبم کلی چیز یاد گرفتم و فهمیدم که هنوز باید کلی راه رفت تا بهش رسید و بهش گفت بازم مرسی بابت این که به درد دل من گوشیدید پیشاپیش هم روز پدر رو تبریک میگم شبتان آرام قشنگ و همراه با خوابهای رنگی شب آروم و همراه با آسایشی داشته باشید منُ هم در دعاهایتان در این شب عزیز بی نسیب نگذارید در پناه حق بدرود شب بخیر و خدا نگه دار