خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
آقایون محله آیا حرفامو تایید میکنید ؟

سلام بر همه خوانندگان پست اعم از نبین و ببین . این پست به منظور آگاهی دادن بیشتر به دختران مجرده که قصد دارن ازدواج غیر سنتی داشته باشند. و یا ی جورایی الان درگیرش هستن .

قصد اینو ندارم که دوستی بین دختر و پسرو ببرم زیر سئوال و بگم این کار مردوده . یا اینکه این دوستی هارو تایید کنم .
چون این امر ی موضوع شخصیه و به کسی جز خود انسان ربطی نداره . من فقط با توجه به اینکه چندتا از دخترای نابینا باهام در تماس بودن و ازم مشورت خواستن ، ایدۀ این پست به ذهنم خطور کرد .

پس موضوع اینه : از کجا بفهمیم که پسری که به نیت ازدواج با ما دوستی داره ، واقعاً قصد ازدواج داره ؟
. پس بریم بیینیم و بشنویم رعد دنیا دیده چه مشاوره ای برای شناخت آقایون به شما میده . البته اینبار به کمک آقا پسر های فهیم و راستگو و شجاع نیازمندم . پسرهای خوبم با کامنتاتون به من کمک کنید که نبینک هام کمک کنم . هر تجربه ای که داشتید یا شنیدید که مطمئنم خیلی زیاده با ما به اشتراک بذارید

ببینیم شگرد و عکس العمل پسرهایی که قول ازدواج میدن ولی قصد ازدواج ندارن چیه ؟هههههه
البته قصدم خدای ناکرده زیر سئوال بردن همه آقا پسرای خوبم نیست ولی حتی اگه تعداد کمی از پسرها اینجوری که من میگم باشن وظیفه داریم که خواهرای نوجوون و جوونمون رو آگاه کنیم
قبول کنید در کشوری که خانومها حتی برای ازدواج حق انتخاب کردن ندارند و باید صبر کنند که انتخاب بشن کمی کارها پیچیدس و ممکنه کسی که اونارا انتخاب میکنه ،کمی دست دست کنه و به راحتی اون دخترو رها نکنه و آب پاکیو روی دستش نریزه و دختر خانوم هم به خاطر این عشق بی فرجام موقعیتهای دیگه رو از دست بده و ازون طرف هم با روحو روانش بازی شه .

پسرهای خوبم از همۀ شماها هم در خواست میکنم که اگر قصد ازدواج ندارید از همون اول صادقانه به دختر بگید من هدفم یک دوستی گذراست و نمی خوام ازدواج کنم . یا دختر قبول می کنه یا نمی کنه . دختر که قحط نیست . چیزی که زیاده دختر خخخ برید با کسی دوست شید که اونم مثل شما بی خیال ازدواجه خخخ به قول لنا دروغ میگم ؟

بریم سر موضوع مورد بحث . بهانه های پسر برای فرار از ازدواج با شما و کش دادن دوستی چیست ؟در واقع بهتره بگیم این آقایون هرگز با شما ازدواج نمیکنن و بهتره شما دختر خانوما اگه خواهان ازدواج هستید بی خیال این افراد بشید و جوونی و وقتتونو پای این افراد نریزید . بهانه های این آقایون این چندتاس . خخخ اگه بهوونه دیگه ای به ذهنتون میرسه مدیونید اگه نگید خخخ

پس در رابطۀ دختر و پسر اگه پسر بخواد رابطه اش رو به سمت ازدواج ببرد معطل نمیکند و این کارو به تاخیر نمیندازه .

ما بقی به دو دسته تقسیم میشن . الف : افرادی که بی تفاوت عمل میکنن تا دختر اصرار میکنه اگه به خواستگاری نیایی رابطۀ بین ما تمومه ، خیلی بی خیال رفتار میکنن و اگه دختر سراغشون نره اونا هم سراغی نمی گیرن و همه چی تموم میشه .
ب: امون از این آقایون گروه ب خخخ این گروه به هزاران فرقه تقسیم میشن و شگردهایی دارن که عقل جن هم بهش نمیرسه چه برسه به رععد پیرو خسته . ولی خب به چند نمونه از بهونه این گروه هزار چهره می پردازیم .
امیدوارم اگر درگیر چنین رابطه هایی هستید زودتر به این رابطه پایان بدید و سوهان روح خودتون نشید و به فرصت های دیگه بیندیشید .

اولین بهونه : پول ندارم و منتظرم کمی پولو پله و پس انداز دست و پا کنم
دوم : از آشنایی با خانواده شما طفره میره

سوم : در مورد مسائل نا متعارف با شما صحبت میکنه و عفت کلام نداره . بعد میگه همه پسرها اینجوریند خخخ

چهارم : به جای شناخت منطقی شما ، سراغ جنبه های احساسی رفته . و سعی در شناخت روحیات شما نداره

پنجم: به شما میگه خانواده اش یک دختر دیگر را برای او در نظر گرفته اند و چون اون دختر شرایطش عالیه مجبورم روی ذهن خانوادم کار کنم تا بی خیال اون دختر بشن .
ششم :به خاطر شکست قبلی نمی توانم به کسی اعتماد کنم و باید بیشتر همدیگرو بشناسیم
هفت : شما رو به خانواده اش معرفی نمی کند
هشت : هرزگاهی هم میگه من به درد تو نمیخورم و تو لایق بهتر از من هستی
نهم : بعد از گذشت ماه ها میگوید هنوز از هم شناخت کافی پیدا نکردیم .
دهم : معمولا عموها و عمه های این اشخاص می میرند و به خاطر مرگ عزادارند و در نتیجه نمی توانند به خواستگاری بیان

فعلا همین چندتا شگرد به ذهنم خطور کرد خخخ خب رعد بزرگ سنو سالی ازش رد شده و شگردهای دیگه به خاطرش نمیاد خخخ
پسرای خوب و دخترهای دانا به نظرم بیایید کمکم و با هم دیگه عقلامونو بذاریم روی هم و در ضمن کسیو قضاوت نکنیم در آخر هم یک نیمچه مطلب روانشناسی که کپیه گوش کنیم بلکه به قول شما رستگار شیم .

ازدواج جریانی است بسیار پیچیده و حساس و اندکند کسانی که می‌توانند بر دشواری آن غلبه و بی‌زیان از آن گذر کنند. با بررسی دقیق و نگاهی عمیق به زندگی‌های مشترک اطراف خود درمی‌یابیم که بسیاری از ازدواج‌ها، طلاق‌های اعلام نشده اند.

امروزه مطالعات نشان می‌دهند که ما یک نوع ازدواج نداریم و ازدواج انواع مختلف دارد: ???

ازدواج اقتصادی،

ازدواج احساسی،

ازدواج اجباری،

ازدواج انتقامی،

ازدواج سنتی،

ازدواج هیجانی- هوسی و غیره.

ازدواج‌هایی سراسر اشتباه که ناشی از حساب‌های ناقص ما هستند؛

دختری که حساب کرده است که به وسیله ی ازدواج با آن پسر، از خانواده جهنمی خود می‌گریزم و خود را از شر غم‌های بزرگ خلاص می‌کنم،

پسری که حساب کرده است که به وسیله ی ازدواج با این دختر، پولدار می‌شوم و از این به بعد بدون دردسر زندگی می‌کنم،

دختری که حساب کرده است که به وسیله ی عمل به رسم و رسوم‌ دیرین در این زمینه حتماً‌ خوشبخت می‌شوم

و یا پسری که به احساساتی که نسبت به یک دختر در اولین برخورد، پیدا کرده اعتماد ورزیده و اینگونه حساب کرده است که احساس من هرگز به من دروغ نمی‌گوید،

اما پس از ازدواج، وقتی همگی آنها متوجه می‌شوند اشتباه انتخاب کرده اند تازه می‌فهمند که خیلی چیزها را در محاسبات خود لحاظ نکرده اند و این اشتباه آنقدر بزرگ است که همه جهان اطرافشان را وادار می‌کند تا بهای انتخاب نادرست آنها را بپردازد.

جای تأسف است در کشوری که از نظر فرهنگی و اعتقادی ازدواج، آن پایه از معنا را دارد که به عنوان مرحله ای از تکامل حقیقی انسان و کامل شدن ایمان او تلقی می‌شود، هیچ‌گونه فکر مدونی برای آموزش مراتب این امر مهم اندیشیده نشده است.

امروز در دنیایی زندگی می‌کنیم که کلاس‌های آموزشی جدید و متنوعی برگزار می‌گردد تا کیفیت زندگی ما را ارتقا دهد و دست عادت‌ها و سنت‌های اشتباه را از آن کوتاه کند؛ ?

کلاس‌ مدیریت بحران،

کلاس مدیریت خشم،

کلاس ارتباط مؤثر،

کلاس سخنرانی،

کلاس تصمیم‌گیری و …

امروز پدر شدن آموزش می‌خواهد،

مادر شدن آموزش می‌خواهد،

درست ازدواج کردن آموزش می‌خواهد

❌اما متأسفانه در سرزمین ما هیچ‌گونه دوره آموزشی علمی به صورت آکادمیک در زمینه انتخاب همسر برای جوانان برگزار نمیگردد و گمان می‌شود می‌توان با اعطای چند وام اندک و برگزاری یک درس دو واحدی در دانشگاه‌ها که در آن فقط مسائل جنسی آموزش داده می‌شود، مشکل ازدواج جوانان را حل کرد

جوانان ما ازدواج‌های ناموفق را می‌بینند اما بدون اینکه آنها را تحلیل کنند و از آنها درسی بگیرند از کنارشان ساده می‌گذرند و گمان می‌کنند ازدواج خودشان حتماً چیز فوق العاده ای خواهد شد.

لباس‌ها و آرایش‌های آنان مطابق با آخرین مدهای روز است اما عقاید بسیاری از آنها هنوز ریشه در سال‌های دور و تاریک تاریخ دارد.

ایشان به مشاوره قبل از ازدواج به عنوان یک عامل فانتزی نگاه می‌کنند و در باطن خود یک نوع احساس تمسخر و اکراه نسبت به راهنمایی‌های روانشناسان دارند.

بدون مشورت تصمیم می‌گیرند و یا با اشخاص کم دان و غیر‌متخصص مشورت می‌کنند.

(اشخاصی که هیچ دانشگاهی حاضر نیست آنها را دعوت کند تا حتی 5 دقیقه در مورد انتخاب همسر و مسائل روانشناسی مربوط به آن سخنرانی کنند)

عده ای دیگر نیز که وانمود می‌کنند زندگی را جدی گرفته اند می‌گویند:

“پیش از ازدواج پنج شیش جلسه با هم صحبت کردیم” و بدون داشتن شناختی عمیق از خود و از دیگری و به اعتبار همین چند جلسه که سرحد دانش آنهاست، کار را تمام شده می‌دانند و ازدواج می‌کنند و شاید درست به همین خاطر است که نیچه می‌گوید:

بشر بی‌رحم‌ترینِ درندگان نسبت به خود است”.

۱۵۹ دیدگاه دربارهٔ «آقایون محله آیا حرفامو تایید میکنید ؟»

سلام به رعد عزیز.
پستت خیلی جالب و تأمل برانگیز بود.
من در باری مطالب اولت که گفتی نظری ندارم خخخ خخخ خخ.. نمیتونم چیزی بگم.
اما متن آخر پستت را لااااااا اااااااااا ااااایک میکنم.
میدونی رعد امروز شنیدم که قبلا تحصیلات خانه داری داشتیم!!!! کلا تعجب کردم باورت میشه.
اما به نظرم با چند جلسه حرف زدن اون هم توی این دوره زمانه که خیلیها فقط به قول دکتر انوشه نقش بازی میکنن سخته و اگر طرف مقابلت اون چند جلسه را نقش بازی کنه تو زندگیت را باختی.
وای چقدر پرت و پلا نوشتم خخخخ خخخ خخخ خخخخ..
اما من میگم بهترین راه برای انتخاب در همین مراحل آشنایی اینکه خودت باشی و اون شخص هم تمام و کمال اونی باشه که هست میشه گفت که بهتر میشه تصمیم گرفت و شاید زندگی موفق تر بشه.
مرسی که هستی رعد.

سلام فاطمه .
چقدر خوشحالم که اولین نفر ی دختر کامنت گذاشت . البته واقعا نمیدونم در جواب کامنتا چی بگم . خوب میدونم این پست کامنت زیادی نمیخوره . چون دخترا توش کم آفتابی میشن خخخ و ممکنه پسرها هم دلشون نخواد نظر بدن . ولی دوست داشتم این پستو منتشر کنم . امییدوارم هم پست من و هم کامنتاش به درد بچه ها بخوره

سلام رعد جونم.مطلب عالی رو انتخاب کردی
جوونها خیلی درگیرشن.طوری میگم که انگار خودم نود سالمه!خخخ
گفتنیهای مهم رو گفتی.فقط میتونم بگم آرزو میکنم کسی

حاضر نشه از عشق و احساس کسی سو استفاده کنه.
دختر و پسر نداره در هر شرایط بده
مرسی عزیزم

نیلی جونم بله راست میگی .
سوء استفاده از عشق باعث میشه شخص داغون بشه . انسانها مال به تاراج بردشونو فراموش میکنن ولی قلب به یغما برده رو هرگز

سلام.
من که تا حالا ازدواج نکردم و تجربه ای هم ندارم واقعاً نمی دونم آیا شایسته نظر دادن باشم یا نه ولی چیزی رو که به ذهنم می رسه میگم از دو حالت خارج نیست.
یا حرفم درسته و یا درست نیست.
اگر درست بود که حتماً هست خخخخخخ به عنوان نکته ای کلیدی در زندگی هاتون به کارش ببندید و اگر هم به احتمال یک اپسیلون اشتباه بود مثل خیلی از حرف های اشتباه دیگه ازش عبور کنید و بخندید بهش.
من معتقدم ازدواج هندونه ایست سر بسته و نمیشه با چند یا حتی چندین جلسه آشنایی دختر و پسر به روحیات هم واقف بشن و برنامه یک عمر زندگی رو با هم تنظیم کنند.
بسته به این که دختر و پسر در چه شرایط اجتماعی، عقلی، روحی، فرهنگی، خانوادگی و … به سر می برند می تونند به انتخاب هم بپردازند و با هم یک زندگی مشترک رو شروع کنند.
این دیگه در جریان زندگی مشترک پیش میاد که سر چی واقعاً توافق نظر دارند و در چه موردی اختلاف نظر چون فکر آدم در طول سال های متمادی حتماً فرق می کنه و دلیلی نداره کسی که امروز از فلان مسأله خوشش میاد بعداً هم لزوماً خوشش بیاد و بالعکس.
این که دختر و پسری که قصد ازدواج دارند چه قدر سازگاری اجتماعی داشته باشند و چه اندازه درک و شعور برای ساختن یک زندگی خوب کافیه و بقیه اش در سال های بعد پیش میاد و با قانون گذشت و مدارا حلش می کنند.
کلاً من معتقدم اگر پسر و دختر از همون اول بدونند قراره با ازدواج چی به دست بیارند و نقش هاشون چه تغییری خواهد کرد خیلی ساده با مسائل کنار خواهند اومد و می تونند نقاط ضعف همدیگه رو پوشش بدن و هم رو کامل کنند.
این فاجعه است که هنوز نه به داره نه به بار در مورد اسم بچه شون هم نظر میدن و اسم این کار رو هم آینده نگری میذارن حالا اسم بچه مثاله ولی جداً بعضی ها فکر می کنند با چند وقت آشنایی می تونند همه برنامه های زندگی مشترکشون رو چنان که میخوان تنظیم کنند.
در حالی که از تقدیر و آینده بی خبرند و فقط همین که بپذیرند قراره به قول دیالوگی در فیلم دلشکسته شونه به شونه هم حرکت کنند نه سایه به سایه هم کافیه و کم کم خودشون دستشون میاد باید در مقابل هم چه واکنش هایی داشته باشند.
خب منبر رفتن من تموم شد و امیدوارم وقت کسی رو نگرفته باشم.

حسین الزمان شیرازی شده خواهشا از منبر پایین نیا . جدی میگم تازه داشتیم گوش میکردیم حرفاتو .
البته قبول دارم هندونه سر بستس ولی بالاخره ی راه هایی هم برای اینکه خوب و از بد تشخیص بدیم وجود داره . همین هندونه از رنگ پوست ،و از صدای ضربه ای که بهش میزنیم ۵۰ درصد قابل تشخیصه .
مرسی که اومدی . باز هم اگه حرفی داشتی تریبونتو نگه میدارم که بهت پس بدم

سلام . اتفاقا خیلی دوست دارم هر کی بیاد نظر خودشو بگه حتی
اگه متفاوت با حرفای من باشه.
حسین الزمان شیرازی شده همیشه راست میگه

سلااام و درووود دروود بر کبیییر رععععد بزرگ و ریش سفید محله اول که ممنونم به خاطر این پست عالی و خیلی خوبت اول بگم که با حرفات در قسمت دوم پستت موافقم واقعاً باید برای ازدواج کردن و این مقوله ی حساس یک دوره ی آموزشی برگزار بشه توی دانشگاه حالا بجز فارسی و زبان عمومی و درس جمعیت که بگذاریم کنار که میشود ۸ واحد درسی ما باید ۱۶ واحد معارف پاس کنیم ببین خب معارف بد نیست که پاس شود ولی بجای ۱۶ واحد بشود نمیدونم ۸ واحد ۶ واحد و یه سه چهار شش واحد هم به آموزش در خصوص ازدواج و مسائل مربوط به آن پرداخته شود وقتی منِ بیست و هشت ساله که ادعا دارم دانشجوی ارشد هستم و آموزشی در زمینه ی ازدواج ندیده ام و بالفرض با همان دو واحدی که گفتید ازدواج می کنم خب نتیجهش می شود این که بعد از دو سه سال زندگی با همسرم بالفرض می فهمم که به درد هم نمیخوریم و حالا میخواهم جدا شوم ولی اگر در این زمینه بجای ۱۶ واحد معارف یه چهار واحد آموزش در خصوص ازدواج پاس می کردم و یاد می گرفتم خب چنین مسائلی که الآن در جامعه با آن دست و پنجه نرم می کنیم را شاهد نبودیم و الآن این قد آمار طلاق بالا نبود
خب پسر مد نظر این پست شاید بگه بذار برم سربازی بعد میام خواستگاری و با این که به سن قانونی برای رفتن به خدمت هم رسیده نمیره سربازی یا میگه بابام بذار از آمریکا برگرده قرار هستش که واسم یه مغازه و یه خونه بخره بعد میام خواستگاری که دو سه سال همین طور سر میدوونه و هیچ کاری هم نمیکنه یا طرف خودش تو خونه ی اجاره ای نشسته مثلاً فرهنگ شهر و زانتیا چکی زیر پاشه حالا دو میلیون پول ماشین رو داده صد میلیون دیگه ش رو چکی و به دختره میگه این خونه م هستش که بالا شهره اینم ماشینم بذار کارخونم به سود دهی برسه میام خواستگاری حالا این آقا چی کارست آبدارچی اون کارخانه هست به هر حال من همینا رو یادم می آمد
خب من اگه از یه دختری خوشم بیاد میرم به مامانم می گم از فلانی خوشم اومده اگه مامان عزیزم ok داد که حله اگه گفت نه میگم چرا و واسم دلیل میاره و قانعم میکنه
ببین مامانم همیشه یه توصیه بهم میکنه میگه احمد هیچ وقت با احساسات یک دختر بازی نکن اگه میخوای باهاش دوست باشی و دوستیت هم یک دوستی معقول و معمولی باشه همون در دیدار یا جلسه اول آشنایی بهش بگو و اگه قصد ازدواج داشتی اول سبک سنگین کن اگه به دردت خورد آن وقت با من یعنی مامانم مطرح کن تا ببینم اصلاً این دختر به درد یک زندگی مشترک میخورد یا نه اگه میخورد که بسم الله و اگه نمیخورد تو را به خیر و او را به سلامت البته من در این خصوص دو مورد داشتم یعنی دو مورد واسم در خصوص ازدواج پیش اومده اولی که مادر مخالفت کرد و بهم گفت احمد تو هنوز درست تموم نشده و کاری هم نداری حالا یک کم صبر کن تا ببینیم چی می شود که دیگه هم اتفاق خاصی نیفتاد و منم خیلی اون خانم رو دوست داشتم ولی حجب و حیام نذاشت بهش بگم
مورد دوم هم از دوران کارشناسی تا الآن که ارشد هستم هم کلاسیم بود که در این خصوص اول تصمیم گرفتم با خودشون صحبت کنم اگه جواب مثبت دادند با مادر و خانواده مطرح کنم این خانم از خانم اول هم مناسبتر بوده و همون کیسی بودند که مد نظر من بود و حدود یک سال در دوره ارشد در خصوصشان داشتم تحقیق می کردم که از همه لحاظ خوب بودند و من همچین خانم رو واسه ازدواج در نظر داشتم که ازشون خواستگاری هم کردم ولی جوابشان منفی بود خب این جواب منفی یک کم واسه من گران تمام شد و یه شش هفت ماهی طول کشید تا بتونم باهاش کنار بیام البته هیچ وقت ایشون رو فراموش نخواهم کرد و از اون قضیه به بعد هم دیگه به هیچ خانمی از این دید که کیس مناسبی واسه ازدواج هست یا نه نگاه نکردم البته با دو خانم نبین و نیمه بینا در حد دوستی و تلفنی واسه پرسیدن مسائل روزمره درسی و غیره در ارتباط هستم ولی هیچ گاه این دو را واسه ازدواج مد نظر نداشتم به هر حال مرسی رععععد بابت این پست عاااالیییی و مرسی بابت مطالب آخر پستت که همه ی آن مطالب را می لایکم در پناه حق بدرود و خدا نگه دار

ببخشید در این کامنتم من چند غلط املایی داشتم که میخواستم اصلاح کنم اولیش این هست که انی نگاشته شده با همین دو واحد شده اباهمین یا کارخانه شده کارخوانه و بگه شده نگد و احساسات شده اسساسات و اتفاق هم یه ت اضافه خورده

سلام عبداله پور . چرا جواب منفی اون دختر برات گرون تموم شد ؟
دقیقا حرفت با پست من مطابقت داره . ببین به نظر من اگه پسر قصد ازدواج داشته باشه این موضوعو با خانوادش مطرح میکنه .
تو هم با مادرت در مورد اون دختر صحبت کردی . ولی وقتی پسری حاضر نیست در مورد دختر با خانوادش صحبت کنه معلومه قصد ازدواج با اون دخترو نداره .

سلام مجدد بر رععععد گراااامی بخاطر این واسم گرون تموم شد که در حد شدید عااااشق ایشون بودم و یک سال و خورده ای در مورد ایشان به طور گسترده تحقیق می کردم و وقتی جواب رد شنیدم نزدیک بود اول دچار یک سری مشکلات روحی بشم که خدا به خیر گذروند و بعد هم نزدیک بود در درسم خلل ایجاد کنه که به کمک یکی از دوستای خوبم که از ماجرا مطلع بود این خطر هم از بیخ گوشم گذشت به هر حال امیدوارم وقتی که همه ی شرایط جور بود و ما آقایان هم امکان ازدواج را داشتیم مث بچه ی آدم این امر مقدس و حساس را با تدبیر و درایت به سر منزل نحایی برسانیم نه این که با دوستیهای زود گذر و … وقت و عمر و زندگیمان را بی هدف تلف کنیم به هر حال مرسی از بابت این پست در پناه حق و بدرود

منم برات آرزو میکنم که ی همسر ایده آل و ی کار عالی نصیبت بشه . به هر چی فک کنی همون میشه ، شک نکن . تلاش کن

احمد جان خیلی حاشیه میری کاکو. اما تجربه هات را با صداقت قشنگی نوشتی. لذت بردم. اما خداییش باحال تشریف داریها. برای کامنت هات تکمله و غلطنامه هم میزنی؟ بابا ای ول.

درود بر رعد عزیز همکار گرامی خودم
موضوع خوبی را انتخاب کردی راستش اولین موضوعی که واسه یه یه دختر باید برای شروع یه رابطه مهم باشه این هست که آیا اصلا آقا شرایط ازدواج را داره یا نه بیشتر رابطه هایی که شروع میشه بین کسانی هست که اکثر آقایون شرایط ازدواج را ندارن و خانم ها یعنی خیلی از خانم ها به این قضیه توجهی ندارن آقا شغلش چیه؟ فوقش دانشجو هست یا این که دانشجو هم نیست باباش یه رایانه شخصی براش خریده و اونم از صبح تا شب به این و اون قول ازدواج میده و با اون ها چت می کنه من معتقدم بعد از این که شما شرایط لازم برای ازدواج را داشتید سه تا فاکتور ضروری دیگه برای ازدواج مهم و ضروری هست اول اقتصاد دوم اقتصاد سوم اقتصاد وقتی شما نتونید نیاز های اولیه یک زندگی را واسه خانم تهیه کنید چطور می خواید یک زندگی را شروع کنید چند وقت پیش یکی از شاگردان سابقم به من زنگ زده و میگه یه زحمتی واسه داشتم گفتم بفرمایید گفت چون می دونم بابام شما را قبول داره می خوام ریش گرو بگذارید گفتم بفرمایید گفت راستش مدت هاست که با پسر نابینایی رابطه دارم و قصد ازدواج هم داریم ولی بابام به شدت مخالف هست گفتم آقا شغل هم داره گفت اون درست میشه گفتم یعنی بیکار هست گفت آره دانشگاه هم نرفته پول و پله هم نداره گفتم دختر خوب پس تو به چه امیدی می خوای با اون ازدواج کنی ببینید دختر ها و پسر های خوب دوره قصه های مادربزرگ ها به سر اومده توی این قصه ها می گفتن یکی بود یکی نبود یه جوون سر به راه و فقیری بود که با یه دختر فقیر دیگه ازدواج کرد بعد اون جوون و اون دختر زندگی شون را روی یه گلیم کهنه شروع کردن بعد جوون با جدیت کار می کرد و تونست با مشقت بسیار یه زندگی مرفه واسه زن و بچه هاش مهیا کنه
الآن دوره فرق کرده دیگه خبری از این چیز ها نیست خیلی از دختر و پسر ها قبل از این که به این چیز ها فکر کنن اسم بچه هاشون را مشخص می کنن بعد با هم پارک و جاهای دیگه میرن و در خوشبینانه ترین حالت به نزدیک آخر خط نمیرن بعد تازه به این نتیجه می رسن که آقا شرایط ازدواج را نداره حالا این وسط کی ضرر می کنه؟ دختری که روح و در بعضی اوقات جسمش به تاراج رفته. من نمیگم یه جوون باید همه چیز داشته باشه ولی لا اقل باید بتونه هزینه یه اجاره اتاق را داشته باشه و بتونن توی اون اتاق استارت یه زندگی را بزنن پس دختر خانم های خوب باید بیشتر مواظب خود شون باشن چون تحت هر شرایطی اون ها ضرر می کنن و آقایون میرن و یه یار دگر واسه خود انتخاب می کنن البته این قضایا درباره دختران نجیب صدق می کنه وگرنه هستند اندک دخترانی که واسه اون ها اصلا این چیز ها مهم نیست و هر روز روی بام یکی می نشینن بازم میگم این دختران کم هستند
در آخر عذر خواهی می کنم که شاید کمی تند نوشتم و عریان صحبت کردم

درود مجدد لایک بر تمامی کامنت آرتیمان و آرتین واقعاً هر چی شما گفتید عین حقیقت بود و فقط میتونم بگم لایک لایییک لایک و همین و لایک و بدرود

تمام حرفات منطقی . ولی اگه دخترها بخواهند منطقی باشن و پسرها هم بخوان عاقلانه رفتار کنن که فکر کنم که کلا ازدواج در کشور ما منسوخ بشه . خخخ چون بیشتر جوانان ما متاسفانه بی کار هستن . دیگه نه توی شهرها کار هست و نه در روستاها . واقعا اگه کسی به وضعیت موجود فکر کنه قلب درد مزمن میگیره .

درود. مررررسسسسیییی رعد عزیز.
والا من که میگم نابیناها کلاً گستره ی انتخابشون محدوده و از طرفی هم تو همه جای کشور پراکنده هستند, و از طرف دیگه هم بعضیهاشون مثل من مستقل نیستند, پس حق دارند که دوره ی شناختشون بیشتر از بیناها باشه.
این چیزایی هم که گفتی نمیشه به عنوان یه دلیل محکم بهشون نگاه کرد.
مثلاً یکیش اینه که خانواده تصمیم دارن واسه فرزندشون زن بینا بگیرن ولی پسره خودش دوست داره نابینا بگیره. و از اینجا جنگ با خانواده واسه متقاعد کردنشون شروع میشه.
کلاً معتقدم که چنین مسائل حساسیو باید موردی بررسی کرد و نمیشه نظر قطعی داد.
دیگه اینکه دوستیهایی هم هستند که بر پایه ی دوستی هستند ولی خب دو طرف بعد از یه مدتی متوجه میشن که میتونن با هم ازدواج کنن.
نمیدونم درسته یا غلط ولی اگهاز همون اول رابطه دوستی باشه طرف بیشتر سعی میکنه خودش باشه تا اینکه بخواد نقش بازی کنه.
ولی وقتی از اول میشه ازدواج, طرف سعی میکنه به هر قیمتی که شده خودشو تو دل طرفش جا کنه. حالا چه دختر باشه و چه پسر. پس البته من میگم و تأکید میکنم به نظر من دوستی برای دوستی در جهت ازدواج.
دو تا نابینا خیلی زیاد باید تو انتخابشون دقت به خرج بدن
به قول آقای آگاهی اگه حرفام درست بودند که توجه کنین وگرنه که دیگه هیچی.
راستی شاعر کور در تأیید حرفای من میفرماید که.
دوستی ساده ی ما
غیر معمولی شد.
نمیدونی اون روز
تو وجودم چی شد.
نمیدونی چی شد
که وجودم لرزید.
دل من این حسو.
از تو زودتر فهمید.
تو که باشی پیشم
دیگه چی کم دارم.
چه دلیلی داره
از تو دست بردارم
دیگه دست من نیست
بستگی داره به تو.
بستگی داره که تو
تا چه روزی بتونی
عاشق من بمونی
منو تنها نذاری.
این هم شعری از شاعر کور.
از ما که گذشت ولی امیدوارم جوونا موفق باشند.
البته جای دیگه هم شاعر کور میفرماید که.
دوباره بازیچه شدم
توی تئاتر زندگی.
تو این نمایشنامه دل
شکسته شد به سادگی.
نقش نبودن واسه تو
نقش شکستن واسه من
صندلی خالی از تو شد
ای بیصدا
حرفی بزن.
پرده به آخرش رسید
تکرار تلخ خواهشم
تو صحن بیتو
حالا من
غمگینترین نمایشم.

از همه ی اینا که بگذریم جایی خوندم که روایت شده لذت ببرین از زندگی
موفق باشی رعد عزیز که از اینکه ما شخصیتی چون تو داریم باید به خودمون افتخار کنیم.

بی ادعا حرفاتو قبول دارم . هستن دوستیایی که به ازدواج ختم میشن . .
امیدوارم هر چه زودتر به آرزوای خوبت برسی

درود
اولن من این جمله رو ب هیچ وجه قبول ندارم
“پس در رابطۀ دختر و پسر اگه پسر بخواد رابطه اش رو به سمت ازدواج ببرد معطل نمیکند و این کارو به تاخیر نمیندازه .”
شاید واقعا ی مشکلی هم باشه که نتونه
مثلا دختر میگه ازدواج کنیم
پسر میگه ببین عزیزم من الان کار ندارم .
ب نظر شما الان داره طفره میره آیا؟؟
اونوقت که عقد کردن هزینه رفتو آمد و خوردو خوراک و تفریحشون رو کی میده؟
اومدیمو تا دو سه سال عقد موندن و توی این خراب شده پسر کار پیدا نکرد. اونوقت گند زده نمیشه ب همه چیز؟ دختر نمیگه خسته شدم؟ از این بلاتکلیفی . از پول نداشتنت؟؟
ببینید دوستان، بهتره همینطوری بدونه علم زیاد هرچیزی رو هرجا نگیم . ازدواج شوخی نیست.

حرف شما متین . ولی این بلاتکلیفی تا کی ؟به نظر من دختری که حاضر شده به ازدواج با یک فرد بی کار و بی درآمد فکر کنه پس باید تا آخر سختی با مردش باشه .
بلا تکلیفی هم برای پسر خیلی بده و هم برای دختر زجرآور .
به نظر من حداقل باید به خواستگاری رفت ،شاید این گره توسط دیگران باز شد . تا کی باید در تنهایی دو نفره و به دور از چشم والدین غم خورد و زجر کشید .
ازدواج شوخی نیست . قبول دارم پس چرا پسری که کار نداره به دختر قول ازدواج میده ؟
رضا صحبت این پست بر سر اینه که دختری به امید قول پسری که به او قول ازدواج داده نشسته . پسر نه میره خواستگاری نه دختر رو رها میکنه . در ضمن حتی نمیخواد با خانواده خودش در مورد دختر صحبت کنه

دارم میرم بیرون… پس زودی مینویسم و میرم تا هوا گرم نشده نمیرم تو خیابون…خخخخخ
دخترهای ما اگه خودشونا دست کم نگیرن و اگر سطح فکر دید و اندیشه شون را بالا ببرن نیاز نیس که بنشینند تا انتخاب بشن.. میتونن منفعل نباشن توی رابطه شون با آقایون و ننشینن تا آقا یه روز تصمیم بگیره و بش پیشنهاد ازدواج بده… باس زرنگ باشن.. باس دس پیش بگیرن تا پس نیفتن… باس بزنن له کنن طرفشونا…یوهاهاهاها… قصدت رفاقتِ آلودست؟ خو برو گمشو نکبت… این روش صحیحه از نظرم… ممکنه من واقعاً عاشق یه مردی باشم… و اون مرد منو فقط واس لذتش بخواد… باس بزنم تو دهن احساساتم و به یارو بگم هی یاروووووو…میری گم شی یا بزنم گمت کنم؟ هاههاهاهاهاها… این فقط در مورد دخترا نیستا… در مورد پسرام هس… نبایس عمر و زندگی و لحظاتشون رو فدای یه رابطه ای بکنن که توش احساسات یک طرفه س…
هی دخترا برا کسی تب کنید که براتون میمیره…
پسرا معلوم میشه عشقشون… وقتی عاشق باشن و قصدشون قصد ازدواج باشه هیچ چیزی رو از تو پنهون نمیکنن…
تو رو به خانوادشون معرفی میکنند…
لحظه به لحظه دنبال اینن که بهتر بشناسدت…
توی رابطش حریمت رو نگهمیداره و بیراه نمیره…
به نظراتت احترام میذاره…
در مورد آیندش و نقشه هایی که براش کشیده بات حرف میزنه…
تلاش میکنه خانوادت رو بشناسه…
اونقدر عشقش خالصانه میشه که نیازی نیس بهت بگه دوستت دارم.. تمام سکناتش داد میزنه که عاشقته…
اگه دیدی پسره تو همون رابطه تلفنی و اسکایپی واتساپیش دنبال لذت جسمانی میگرده باس بزنی نصفش کنی… چون معلومه به ازدواج باهات فک نمیکنه… میخواد همین یه لحظه رو بات خوش باشه… کسیکه یه دخترا برا ازدواج انتخاب میکنه مطمئناً به پاکدامنی اون دختر بیش از خود دختر اهمیت میده…
رفدم دیگه… هاهاهاههاها
برم تا پسرا نریختن چرخم کنن…هاههاهاهاهاها
اصش بنظر من رابطه داشتن با پسرا خیلی صحیح نیس… در همین حد محله و سایت قبول ولی بیش از این حرام است… اعدامش کنید…هاهاههاهاهاها…
خب دوستیای اجتماعی بحثش فرق داره… من خودم ده دوازده تایی دوست اجتماعی آقا دارم که خیلی ام رابطه هامون با هم خوبه… تو سر همم میزنیم و کلی ام با هم سینما و کافی شاپ و گردش میریم…هاهاهاهاا… ولی حریمهای همدیگه رو رعایت میکنیم… دوستیامون کاملاً تعریف شدست… صمیمی هستیم در حد مرگ ولی تا یه حد و حدودی… از اون جلوتر را به خودمون اجازه نمیدیم… خخخخخخخ….
خدافسدون… برم که گرم شد…

رهایی میدونی دلم از چی میسوزه از سادگی و عشق کورکورانه ای که بعضی از دختران نثار مردهایی میکنن که لایق عشق نیستند .
رهایی دختریو میشناسم که چندین سال با یک پسر به امید ازدواج دوست بوده و دراین مدت من اون دخترو آگاه کردم. الان هم پسر بهش گفته خانوادم منو مجبور کردن با ی دختر دیگه نامزد کنم . دروغ و دروغ . خب معلومه که خود پسر این دخترو نخواسته . والا مگه توی این دوره زمونه میشه پسریو به زور برد و زن داد

سلام
اول تشکر میکنم بابت پست
ببین درسته که تو ۱۰ تا مورد گفتی ولی به نظر من تو جامعه ی امروز باید یه فکری به حال پسرا ی بیچاره کرد!!!
حالا میگی چرا,به داستانی که الآن تعریف میکنم توجه کن
یه دکتری بود تو گنبد که وضعش همچین بد نبود
یه روز میبینه که یه دختره سیریش شده و ولش نمیکنه و همینطور داره بهش زنگ میزنه
آخر دکتره اعصابش بهم میریزه و جواب میده و میگه چی میخوای از جون من
دختره هم میگه به خدا هیچی
من فقط میخوام یه دوستی ی ساده با شما داشته باشم
دکتره هم با هزار بدبختی و اسرار دختره آخر قبول میکنه
خلاصه اینا با هم دوست میشن
از روزی که با هم دوست شدن دختره شروع میکنه به ناز کردنو حرفای عاشقونه زدن به این دکتره
بعد چند وقت این دکتر ما هم بهش وابسته میشه
همینطور روز ها میگذره و میگذره
و روز به روز این دوتا بیشتر به هم نزدیک میشن
به جایی میرسه که دکتره انقدر به این دختره اعتماد میکنه که کیلید خونشو میده به این دختره
و به دختره میگه تو هر وقت خاستی میتونی بری خونه ی من
قرار هاشون هم برای دیدن همونجا میزاشتن
خوب حالا از اینجا ی قصه دیگه کم کم جالب میشه
این ها انقدر به هم نزدیک میشن که کار میکشه به کار های بد بد
یه روز که اونا کار بد کرده بودن
فرداش آقا پلیسه میره و دکتررو توی مطبش بازداشت میکنه و میبره آب خونک
دکتره بدبخت از همه جا بیخبر میره و میبینه همون دختره اونجا ی!!!
هیچی دیگه گندش در میاد که دختره رفته و از دکتره شکایت کرده و فیلم دیروزشون هم داده به پلیس
آقایی که شما باشین,خانومی که شما باشین
معلوم میشه که این دختره بدونه این که دکتره بفهمه رفته تو خونه و اونجا دوربین مخفی کار گذاشته
بعدم همونو رفته و تحویل پلیس داده
دیگه ما نفهمیدیم که پلیس با اون دکتر بدبخت چیکار کرد
فقط بعدا متوجه شدیم که دختره رو به زور دادن به دکتره!!!
خخخخ
حال کردین؟؟
بعد حالا هی بیاین بگین پسرا اینن,پسرا اونن!
من جدیدا یه چیزایی راجع به خانوما شنیدم
شاید باورتون نشه ولی هر خانومی رو که میبینم از دو کیلومتریش فرار میکنم!!
ببخشید که سرتونو درد آوردم
این پست رو دیدم و راستشو بخواین یکم زورم اومد
گفتم بیامو این داستانو تعریف کنم ,شاید چشم دو نفر باز شد!!
خخخ
بای بااااای

درود بر محمد دوست داشتنی پسر خوب اون دکتر بدبختم نبوده کی مجبورش کرده بود با دختری باشه که هیچ شناختی روی اون نداشته تازه کلید خونه را هم بهش بده نه عزیزم من اصلا این حرف ها را قبول ندارم قضیه به همین سادگی و خوشمزگی نبوده آررررررره دکتر بیچاره مظلوم بسته زبون حیوونکی بهش تجاوز شده بالاخره حکایت گهی زین به پشت و برعکس همین جا صدق می کنه دیگه من نمیگم یکی مظلوم بوده یکی ظالم من میگم هر دو به یک اندازه مقصر بودن ببخشید ها دکتر مملکت مگه چی کم داره که تا یه دختر را دید

میر قاسمی یعنی الان اون دختر جادوگر و عفریته زن دکتر شده ؟ خب پس دو سال نشده هیچی از اون دختر نمی مونه . چون حالا زن اون دکتر شده و خب مسلمه که آقای دکتر پدرجد اون دخترو در میاره ههههه
البته اینا دختر نیستن که خر دو سرن . ماااارن مار هههه

آرتیمان مسلما این دختر عفریته و جادوگر هزارتا حیله سوار کرده تا تونسته اون دکترو از راه بِدَر کنه .
خدایا این زنانو از پسرام دور کن .
در ضمن از قدیم گفتن همیشه شعبون ی بار هم رمضون هههه

سلام مهرداد خان ، زمان ما این همه مشکلاتی که الان بود ، نبود . شاید هم بوده ولی نه به این شدت .
ای کاش زنده بمونم و ببینم که جامعه بهتر ازین شده . البته خییییلی بهتر

سلام بر رععععد دانا.
اولا که از پستت تشکر می کنم. دوما به نظرم اگه فقط بخواهی از زاویه دید دخترها به پسر هار نگاه کنی کاملا اشتباهه. باید از زاویه دید پسرها هم به قضیه نگاه کنی.
به نظرت دختری که در روابطش با پسر مخفی کاری می کنه یا دروغ میگه و گاهی اوقات توقعات نابجا داره به درد ازدواج می خوره؟ جوابش نه است.
رعد من خودم با دخترهای زیادی ارتباط داشتم. از سیر تا پیازشون رو هم به خوبی می دونم چیه!
دختری که در روابطش ناز کنه و فقط دلش می خواهد همه چیز برای خودش فراهم باشه به نظرم از چهل کیلومتریش هم رد نشیم خیلی عالی میشه. حالا فکرشو بکن که بخواهی باهاش ازدواج هم بکنی خخخ اون موقع دیگه واویلا.
من خودم می فهمم که نباید با احساس دختری بازی کنم ولی دختری که خودش در روابطش با پسر خیلی مسایل رو رعایت نمی کنه هم به درد ازدواج نمی خوره. پسر باید از دختر شناخت داشته باشه تا بتونه بره باهاش ازدواج کنه. خب اگه قرار باشه پسری دختری رو به خوبی نشناسه همون بهتر که کارشون به ازدواج نکشه. خیلی از مسایل هست که دلم می خواهد بگم ولی می ترسم بحث به جای دیگه کشیده بشه. این مسایلی رو که نمی تونم بگم رو خودم بارها و بارها شاهدش بودم و به هیچ وجه من نمی تونم با چنین آدمهایی زندگی کنم. از یه طرف هم تا طرف رو به خوبی نشناسم به هیچ وجه به ازدواج فکر نمی کنم که نمی کنم.
کامنت محمد میر قاسمی را هم به شدت لاااااایک می کنم.
پیروز باشی رععععععد بزرگ

سلام وحید . اسم پستمو چند بار عوض کردم. و اسم رعععد بزرگ رو ازش حذف کردم هههه
به نظر من پسرها حتی نباید به فکر دوستی با دختران بی حیا باشن چه برسه که باهاش ازدواج کنن .
دختری که عفت کلام و رفتار نداشته باشه باید گذاشتش کنار .

سلام بر دارو ندار دل رعععد . خدارو شکر که منو تو فارغ از این مسائل هستیم. ولی اممیدوارم تمام دختران و پسران این محله و اون محله زودتر برن به سر کاشونۀ خودشون

سلام رعد عزیزم.هه اسم منم تو پستش آورده,من احساسی شدم خخخ ینی کلا معلومه خیییلی از این پست چیز میز فهمیدما ه.رعد جونم راستش پستو کامل خوندم و تا خیلیاشو قبول دارم ولی….ولی تجربه نداشته ام و دیده ها و شنیده های من حاکی از ی چیزه,اینکه باور کن اغلب دختر و پسرا این موضوعاتو میدونن ولی وقتی وارد ی رابطه میشن احساس بر عقل غلبه میکنه و میگن این با بقیه فرق داره.میدونن نداره ولی دوس دارن داشته باشه.حیف با گوشی سختمه بنویسم وگرنه ی رمان و هزاران رمان حقیقی از زندگیایی که دیدم اینجا منتشر میکردم.دقیقا پستت زندگی کسی رو ب خاطر می آورد که خودشم فهمیده بود پسره سر کارش گذاشته ولی تا آخرش با اشک و آه و بدبختی پیش رفت,خب رعد اینا دیگه نه چشمی برای دیدن و نه گوشی برای شنیدن دارن.همه ممکنه اینو تجربه کنن ولی وقتی یکی بهمون میگه اصن نمی شنویم که بخواییم فکر کنیم.حرفای رها رو لایک میکنم ولی ی چیزی هم هست.ب نظرم رعد جونم باید زمان بگذره و شاید این تجربه های تلخ توسط خود دختر و پسرا تکرار بشه تا بفهمن نه ب دنیا,نه ب دیگران و حتی ب خودشونم اعتباری نیست.شاید گاهی باید سر آدم ب قدری محکم ب سنگ بخوره ک دیگه چشاش باز باز شه تا جرأت نکنه ببندتش.خخخخ.حیف با گوشی بودم حیف وگرنه همه تونو روشن میکردم با تجربه هایی ک از اطرافیانم گرفتم آخ منم مث خودت خیییلی جهان دیده ام ک رعد عزیزم.می لایکمت ی عااااالمه تا.شاد و سلامت باشی.

لنایی خدا نیاره که ی دختر عاشق بشه . اووووووففففف . وحشتناک میشه . کر کور لال عقب افتاده ذهنی هم میشه تازه . خخخخخ
اونقدر دخترا رو میشناسم که عاشق ی پسر معتاد شدن که نگو

خب لنا خانم ببخشیدا وسط بحث میپرم. این که دیگه دریغ و افسوس نداره. گوشی را بگذارید یه گوشه ای, برید کامپیوتر را راه بندازید و بسم الله. تا جمیعا مستفیض بشیم.

سعید خان دقیقا حرف دل منو گفتی . راستی سعید کمی انگار مهربون شدی . ههه
راستی دیگه کمتر خخخ و هههه استفاده می کنم . البته کمتر شده ولی محو نه .
خب باید از کجا به بچه ها بفهمونم که قصد شوخی دارم ؟ هان ؟ همیشه خندون باشی سعید ادیب

جواب: بچه ها خودشون فرق شوخی و جدی شما را می فهمند. حتی اگه هیچ آرایه لفظی و صوتی بکار نبرید. البته شما اگه اصرار دارید کسی نمیتونه مجبورتان کنه هخ و خه و را از بیاناتتان فاکتور بگیرید. ولی خواهشا برای تبیین ضرورت قضیه از فهم ماها هزینه نکنید. سوء تفاهم نشه. شاید کمی تند نوشتم. ولی اصلا بهم برنخورده و قصد توهین به کسی هم در بین نیست.

اتفاقا اشتباه میکنید . چون ی بار یکی از بچه های محله متوجه شوخی و مزاح من نشده بود . باید قبول کنیم که نوشته ها مثل سخن روح ندارند . و گاهی مخاطب متوجه نمیشه .
من ناراحت نمیشم و از فهم خودم خرج میکنم هاهاها

سلام آقای عابدی آخه من وقتی میرم سراغ کامپیوتر فقط کتاب خوندنم میادش .راستی کتابایی که از کتابخونه تون گرفتم عالی هستن.سپاس بینهایت.

پوریا پسر خوبم ، امیدوارم هر چه زودتر ی کار خوب و یک خونه شیک در یک شهر خوش آبو هوا نصیبت بشه . معمولا پسرا بیست و شش رو که رد میکنن بی خیال زن گرفتن میشن.
در ضمن موضوع پست من خدای ناکرده توهین به تمام مردان نبود . اصلاً توهینی نکردم. من فقط دوست دارم چه دختر و چه پسر در چاه چه کنم چه کنم نیفته .
من چون سالهای گذشته در مقطع راهنمایی و دبیرستان دخترانه تدریس داشتم خوب به روحیات دخترها واقفم. بعضیاشون بد جور آسیب روحی میبینن .
پوریای با مرام خودتو اذیت نکن . بهتره با نابینایی کنار بیایی . باور کن منم با ی سری از مشکلات دارم کنار میام. تا می خوام به مشکلم فکر کنم و غصه بخورم به خودم میگم بعدا بهش فکر میکنم و سعی میکنم با روش توقف فکر خودمو آروم کنم . روش توقف فکر روش خوبی برای به دست آوردن آرامشه

پوریا پسرم خودت اینجا عنوان کردی که : تحقیقاتی به عمل آورم که فهمیدم اصلاً اون دختره با یه عالم پسر نابینا مرتبطه. لذا من با خود همون فرد شروع کردم به دوستی.
شما که فهمیده بودی این دختر مناسبی نیست ، پس چرا رفتید حرم و عقدش کردی . البته فک کنم عقد رسمی نبوده . پوریا سعی کن کمی دقیقتر و محتاطتر باشی . به حرف خانواده گوش بده و اونارو دشمن خودت ندون .

وااای برای منم خیلی سخته . خخخ
خوب خدارو شکر که همه چی ختم به خیر شد . به فکر آرزوهای خوبت باش و تجربه های تلخو فراموش کن .
روزای خوب دارن به سمتت میان باور کن .

سلام.
پست خوبو قابل تاملیه.
انتخاب کردن همسر کار بسیار مشکلیه اصلا دست کمش نگیرید.
اونم تو این زمونه که متاسفانه افراد بازیگر های ماهرین و این جمله شامل هردو جنسیت هم میشه و بی انصافیه که فقط آقایون رو خطاب قرار بدیم.
پس باید همه خیلی مراقب باشن.
من خودم ازدواجم غیر سنتی بوده و فعلا از همه چی خیلی رازیم و انشا الله از حالا به بعد هم رازی خواهم بود.
خوشبختانه مرد پاکی سر راهم قرار گرفت. بی تجربه بودم ولی با حیا. ساده بودم ولی با حیا
تا قبل ازین که وارد فزای مجازی بشم موقعیتهای زیادی داشتم ولی…
به محض وارد شدنم به فزای مجازی اولین کسی بود که باهاش آشنا شدم نه به نیت ازدواج یا حتی دوستی آنچنانی، صرفا یه دوست اجتماعی اونم کاملا رسمی و با اطلاع خونواده بود.
حدود یک سال همینطور رسمی پیش رفتیم، حتی به هم هدیه دادیم، ولی نه به خاطر ابراز علاقه بلکه به خاطر تشکر و جبران کارایی که واسه هم انجام میدادیم تا اینکه ایشون بدونه هیچ دلیلی منو با خواهرش آشنا کرد. بهونش این بود که خواهرم مایله با یه خانم نابینا صحبت کنه و احساسش رو بشناسه.
منم چون همجنس خودم بود پذیرفتم و مدتی با هم دوست بودیم تا اینکه یکی از روزهای بهمن از طرف داداشش ازم خواستگاری کرد.
شوک شده بودم. با عملش قبلا بهم نشون داده بود ولی باز هم فکر نمیکردم هدفش ازدواج باشه. فکر میکردم منو مثل خواهرش میدونه و این حساسیتها و تعصباتی که نسبت بهم داره به خاطر اینه ولی اشتباه میکردم.
ترسیدم. نتونستم اعتماد کنم. با اینکه پای خواهرش وسط بود. نه اینکه فکر کنم دروغ میگه نه، چون خوب میشناختمش. پاک بود خیلی. هیچوقت در طول ارتباطی که داشتیم حتی تا پایان دوره نامزدی و تا زمان عقد سعی نکرد وارد حریم شخصی بشه و با وجود صمیمیت زیادی که داشتیم کاملا محترم بود.فکر میکردم اگه بپذیرم اشتباهه. آخه با اینکه حدود یک سال بود که میشناختمش و کاملا با خلقیاتش، خونوادش و همه مسائل مربوط بهشون آشنا بودم، ولی باز هم یه ترس که خودمم دلیلش رو نمیدونستم تو وجودم بود.
بالاخره بدونه اینکه با کسی مشورت کنم بعد از یک ماه تصمیممو گرفتم. مشورت نکردم چون خودم میشناختمش، چون خودم میخواستم باهاش زندگی کنم و از اول خودم تنها تصمیم میگرفتم ولی با سنجیدن همه جوانب.
بهش گفتم باید یکی از اعضای خونوادم ببینتت و از طرفی خودمم از نزدیک ببینمت اونم بدونه هیچ مخالفتی پذیرفت. موضوع رو با داداشم که سه سال از خودم کوچیکتره و از نزدیک ترین دوستانمه در میون گذاشتم و با اینکه میدونستم واسش سخته و باید به خاطرم روی تعصباتش پا بذاره، کنارم باشه و کمکم کنه که بهتر بشناسمش. اونم اول جا خورد ولی در نهایت با کمال میل قبول کرد.
بالاخره ۲۰ فروردین ۹۳ فرا رسیدو آقا محمود اومد شهرمون و مهمونمون شد. منو داداشم با همدیگه گذاشتیمش زیر ضرهبین و توی چند ساعت همه رفتارشو زیر نظر گرفتیم اعم از سبک لباس پوشیدن، سبک راه رفتنو نشستن، سبک غذا خوردن، آداب معاشرت با اطرافیان و…
مطمئنا خود محمود هم حواسش به این مسائل بوده.
بعد از رفتنش داداشم تعییدش کرد و گفت از همه نظر کامله و مشخصه که یه مرده و میشه روش حساب کرد.
میتونه یه تکیهگاه باشه با وجود ضعف جسمیش.
خوشحال شدم خیلی. ازین که کسی رو انتخاب کردم که داداشم هم به عنوان مردی که خودم با همه وجودم دوسش دارم و بیشتر از هر کسی بهش اعتماد دارم،مردی رو که قرار بود شریکم بشه، نیمی از وجودم بشه رو تعیید کرده بود.
از همون موقع تصمیمم واسه موندن کنارش نهایی شد و اونم بلافاصله موضوع رو با خونوادش مطرح کرد و با سختیها و مشکلات بسیار زیاد اما شونه به شونه هم اون مرحله رو که بره برنگرده رو هم پشت سر گذاشتیم و در حال حاضر هم که توی دوران عقد و به خاطر رسمو رسومات که قابل احترامن دور از هم به سر میبریم.
از طولانی شدن کامنت عذر میخوام.
دلم میخواست فرصتی پیش بیاد تجربمو اینجا بنویسم. شاید لازم بود در قالب یه پست نوشته شه ولی
خوب…
میدونم آقای حسینی هم ازم عصبانی میشن که در قالب پست ننوشتم پس تا دیر نشده در میرم.
آقای حسینی میتونی بری سراغ آقا محمود.
ممنون از پست مفیدت دوستم.
همیشه سلامت باشی.

خانم رضایی نیا ، خدا رو شکر که آقای اُکِر یا به قول شما اُ سی آر مرد خوب و شریفیه .
خدا میدونه که وقتی فیلم عقدتونو دیدم اشک شوق ریختم و از صمیم قلب براتون آرزوی خوشبختی کردم.
نبینم شبو شور پسر وسطی منو اذیت کنو . پست شما سر جاشه . این چند خط که پستک هم نبود چه برسه به پست . منم منتظر نوشتۀ شما و آقای اُکِر به صورت ترکیبی و مخلوطی هستم ههههه

سلام رعد.

کاش جوابی داشتم که بگم…

من همه چی هم دارم و…

تا عاخر این پست رو خوندم نمیدونی چقدر لذت بردم…

اما از خود شما خانمها آیا صادقانه میتونید یه پست در باره ی این بذارین که اگر شماها یه پسر صادق رو پیدا کنید چه بلاهایی سرش میارید؟

آیا خودتون صادقانه حاضر هستین بنویسین شما چجوری میتونید گول بزنید؟

آیا میتونید صادقانه بگین چرا شما هم این رو میگید که من چون شکست خوردم فعلا نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم در حالی که شاید شاید و شاید اون پسر واقعا برای ازدواج اومده باشه جلو…

بعدش کاشف به عمل میاد یا با چندتا پسر هست یا انتقام کسایی رو از اون پسری که صادقانه اومده همه چیز رو گفته و همه چیز داره و نیتش درسته میگیره…

آیا غیر از اینا حاضر هستین بیاد از خودتون بگین؟

جمله ی همیشگیم…

تک تکتون رو دوست دارم…

سکوت و آرامش ، وااای باور کن من از این دخترای بد سرشت ندیدم . ولی حالا که چیزی نشده . خوبه که ازدواج نکردید و بعد به قضیه پی نبردی .
اون دختر لیاقت عشق پاکو نداشته . حالا تو هم که خدارو شکر همه چی داری وقتشه که از لحظات جوونی لذت ببری . برو با دوستات سفر . گاهی اوقات باید تنها باشی ، چون وجود ی عده تنهاترت می کنه . خدارو شکر کن که اون دختر بی شرم از زندگیت رفته بیرون .
الان هم خودت بیا قلبتو جلا بده و بزن به جاده .

امون از دخترهای شیطان صفت که پسرای منو اذیت کردن . مگه نبینمشون . هههه
شگرد دختران معمولا اینه که نقاط ضعف شخصیتی پسران رو سریع تشخیص میدن و بعد بیچاره می کنن پسرای خوش قلب منو

اععععهههه . بهتره به جای لایک کردن برامون از تجربه هایی که داشتی یا شنیدی بگی . چه زرنگ ! . قبول نیست

سلام دوستان گرامی.
چند نکته به نظرم رسید خواستم این‌جا بنویسم.
۱، کتابی که توی دانشگاه بود و به مسائل جنسی می‌پرداخت دیگه نیست.
۲، لطف کنید بزرگ بشید. توی اینترنت پر از داستان‌های جنسی هست که فقط باعث میشه شما تحریک جنسی بشید. تداوم در خوندن همین داستان‌ها باعث میشه کمی واقعیت زندگی رو فراموش کنید.
از فیلم‌ها که چه بگم@ کافیه بدونید چه کلک های سینمایی توی این فیلم‌ها به کار میره تا از هرچی فیلم هست متنفر بشید.
فقط به یه موردش اشاره می‌کنم. شما فقط صدای آه و اوه رو می‌شنوید. اما، در واقع توی فیلم های سینمایی کمتر کاری انجام میشه.
خب، همین تصویر سازی باعث میشه. هر کسی با این فیلم ها تحریک بشه.
نتیجه، فعالیت جنسی نقش مهمی در پیش از ازدواج و بعد از ازدواج داره. حواستون بهش باشه.
۳، اگه، فکر کردید باید یه لقمه آماده توی دهن ما بزارن سخت در اشتباه هستید.
لطف کنید کلاس های مختلفی که مراکز مشاوره و بهزیستی برپا می‌کنن برید.
شما نمی تونید اطلاعات زیادی رو از اینترنت در مورد مسائل جنسی اونم از نوع درستشو پیدا کنید. از نظر مشاوره قبل از ازدواج هم که اینترنت اصلا چیزی نداره. هر کس شخصیت خاصی برای خودش داره.
برای همین بهتره پیش یه مشاور برید تا همه اون چیزهای که نمی‌دونید رو از دهن مبارک یه مشاور کاربلد بشنوید. همه اون چیز‌هایی که باید پدر و مادر به شما می‌گفتن و نگفتن رو
یه مشاور کار بلد بهتون می‌گه.

۴، دختر خانوم محترم در صورتی که با یه پسر خواستی دوست بشی و این رو به حساب یه آشنای اولیه بزاری به این توجه کن که حتما این دوستی رو با یه نفر دیگه در میون بزاری.
خیلی مهمه که: پدر، مادر، خاله، خواهر یا حتا در صورتی که با این افراد هم صمیمی نیستی. بری و به یه مشاور بگی.
خب، تصور کنید من می‌خوام با شما دوست بشم. بعد از یه مدت همین دوستی مخفیانه من و شما عاملی میشه برای تحدید شما دختر خانوم عزیز. من شما رو تحدید می‌کنم که به پدر، مادر یا هر کسی که تو رو می‌شناسه می‌رم و می‌گم که با هم دوستیم.
حالا فکر کنید من شما رو تحدید کردم. اما، شما، قبلا به یه مشاور همه رفتار و کردار منو گفتید. هم بهتون می‌گه که این پسر قصد فلان داره یا قصد ازدواج و همین که با تحدید من شما اصلا نمی‌ترسید و می‌گید برو بچه بزار باد بیاد
۴، یه پسر اگه، احساس کنه که شما رو دوست داره به هر بهانه ای می‌خواد با شما صحبت کنه. الکی از همه چیز شما خوشش میاد و تعریف می‌کنه.
البته، پسرا بدجوری یاد گرفتن سر یه دختر رو کلاه بزارن. پس، مشاور یادتون نره.
۶، مشاوری که توی مرکز مشاوره داره کار می‌کنه بیشتر از من، شما، مادر، پدر، خواهر، خاله، با این نوع مسائل برخورد داره. پس، لطف کنید التماس می‌کنم بجای این که از دیگران مشاوره زن همسایه بگیرید.
حتما از یه کاربلد و تحصیل کرده استفاده کنید.
ببخشید. این خودش یه پست بود. اگه، خواستید بیشتر بنویسم. بگید تا یه پست بزنم. اونم بدون غلط املای و نگارشی. دیگه تند نوشتم ببخشید.

مهرداد به نظرم آستین بالا بزن و پستتو منتشر کن. آقایون راحتتر میتونن این جور پستها رو بزنن . مرسی که اومدی و ممنون

سلام بر مهرداد گرامی.
به نظرم زیادی در رشته تون غرق شدین و مشاوران رو یه چیزی در حد خدای ادیان سامی و حامی فرض کردین.
مشاور هم آدمیه مثل همه آدم های دیگه فقط با مطالعه و تخصص کمی بیشتر.
اون مشاورانی که شما ازشون حرف می زنید یا وجود ندارند و یا اگر هم وجود دارند در ایران یافت نمی شوند گشتم نبود نگرد که نیست.
رفته بودم با مشاوری که استاد دانشگاه هم بود در مورد ازدواج مشورت کنم چنان جوابی بهم داد که پشیمون شدم چرا رفتم ازش سؤال کردم.
شاید بگید مشاور خوبی نبوده ولی متأسفانه تخصصش همونی بود که من لازم داشتم قبول دارم که همه جا خوب و بد با هم هست ولی به هر صورت من دیگه ریسک نمی کنم.
کاش می شد جوابش رو بنویسم حیف که چندین نقطه.
مشاور می تونه فقط به عنوان یک نیروی کمکی وارد بشه و به هر صورت تصمیم گیرنده خودِ ما هستیم و نباید زیاد انتظارات عجیبی ازش داشته باشیم.
شانس آوردیم که بیشتر ادامه ندادین وگرنه همه مون تا حالا رفته بودیم هوا خوری در چندین نقطه.

سلام عزیزم
پستت عالیه
ای کاش دخترها بیان و این پست رو بخونن بلکه یه کم عبرت بگیرن
ولی حیف که عشق آدمو کور میکنه
با رهگذر موافقم اگه دختر خانما یه کم خودشون رو دست کم نگیرن و با شنیدن صدای یه پسر یا دیدن یه پسر زودی حس نکنن مرد رؤیا هاشون سوار بر اسب سفید اومده و یه کم فکر کنن و بعد انتخاب کنن دیگه کار به عشق نمیکشه و این همه بدبختی پیش نمیاد
میخوام یه ماجرای واقعی براتون تعریف کنم که این ماجرا باعث شده که دختر داستان ما الآن عاقلتر از قبل بشه و دخترهای دیگه رو هم با درایت راهنمایی بکنه تا گرفتار دام عشق بیهوده نشن و مثل خودش شکست نخورن و به پسرها هم کمک میکنه که انتخاب درست داشته باشن و بیهوده لاف عاشقی نزنن
یه دختر نابینایی بود که یه پسری رو تو کلاسش هفته ای سه بار میدید
اون پسر بینا بود و مدام دور و بر دختره میپلکید جزوه هاشو میخوند باهاش درس میخوند و مدام داوطلب کمک به دختره میشد
این جریان ادامه داشت تا یه روز پسره به دختره گفت که من یه دل نه صد دل عاشقتم
دختر داستان ما عاقلتر از این حرفها بود که زود کوتاه بیاد و بگه بله بفرما حالا که تو عاشقمی بفرما بیا خواستگاری یا باهام دوست شو حالا که تو بینایی و من نابینا هرچی تو میگی همون بشه
گفت نه بهش گفت که تو نابیناها رو نمیشناسی از مسائل و مشکلات نابیناها براش گفت از مشکلاتشون گفت گفت و گفت ولی مرغ پسره یه پا داشت و فقط گفت میخوامت و بس
دختره کوتاه اومد و گفت که باشه حالا که منو میخوای باید با مادرت دربارۀ من صحبت کنی
دختر داستان ما میخواست که از اولش وارد ماجرای عشق و عاشقی نشه و خونواده ی پسره در جریان باشن تا بعد از اینکه اینا وابسته شدن با جواب منفی اونا مواجه نشه
پسره صحبت کرد و دو ماه طول کشید تا مادرشو راضی کنه
تو اون دو ماه دختر داستان ما هیچ شماره تلفنی به پسره نداد و پسره رو فقط تو همون کلاس میدید
اون نمیخواست پسره وابسته ش بشه
پسره مقاومت کرد و مادره قبول کرد
یه روز پسره به دختره گفت که مادرم میخواد باهات حرف بزنه و از دختره خواست که به مادرش زنگ بزنه چون دختره به هیچ وجه نمیخواست قبل از حرف زدن با مادر پسره شماره به پسره بده به همون دلیل قبول کرد و به مادر پسره زنگ زد
مادرش از دختره خواست که باهم تو خونه یا بیرون حرف بزنن اونا بدون حضور پسره باهم قرار گذاشتن و مادر پسره رفت دنبال دختره و رفتن تو یه کافیشاپ باهم صحبت کردن
تقریبا یه هفته بعد از صحبت اون دو نفر مادر پسره قبول کرد که اینا باهم ازدواج بکنن
اینا دوستی صمیمی رو باهم شروع کردن تا بیشتر همدیگه رو بشناسن
دختره نابیناها رو خوب برا پسره شناسوند و دیگه پسره کاملا با نابیناها آشنا بود
بعد از یه مدت دختره از پسره خواست که عقد کنن پسره موافقت کرد و موضوع رو به مادرش گفت اما مادره اجازه نداد و به پسرش گفت که اجازۀ قبلیمم برا این بود که تو از تب و تاب بیفتی شرطی جلوی پای دختر گذاشت که دختر خودش این رابطه رو به هم بزنه
اون به دختره گفت که اگه بخوایین باهم ازدواج کنید باید بچه دار نشید و اگه پسر من بچه بخواد باید اجازه بدی یه سال بعد از ازدواجتون ازدواج مجدد داشته باشه
دختره همه چیزو به هم زد و برای همیشه از زندگی پسره بیرون رفت
پسره باز دنبالش اومد و باز اصرار کرد که من مادرمو راضی میکنم اما دختره دیگه موافق نبود چون فقط یه کلمه از پسره شنیده بود که خب مادرم راست میگه دیگه شاید بچه مون معلول بشه ما میتونیم بدون بچه ازدواج کنیم و اگه من بچه بخوام که نمیخوام زن میگیرم
دختر داستان ما شکست اما سر پایین نیاورد تسلیم نشد و برای همیشه پسره رو ترک کرد
نتیجه ای که از این داستان میگیرم اینه که:
درسته که دختر داستان ما به پسر داستانمون نرسید اما حد اقل درست رفتار کرد حد اقل اسیر عشق بیهوده نشد حد اقل خوار نشد و خودش رابطۀ بیهوده رو به هم زد حد اقل کاری کرد که پسر داستان تا یه سال بعد از اتمام رابطه مدام دنبالش بیفته و نه بشنوه
دخترای عزیز کوچیکتر از من خواهرای خوبم بیایید یه کم زود اسیر عشق نشید و زود به یه پسر بله نگید
نمیگم پسرها گرگن و دخترا بره نه همه جور آدمی پیدا میشه دختر بد هم وجود داره مثل دختر داستان آقای میرقاسمی اما اینا استثنا هستن
تو رابطۀ دختر و پسر اون کسی که بیشتر ضرر میکنه و ضربه میخوره دختره با آقای آرتیمان کاملا موافقم و صحبتهای ایشون رو هم میلایکم
به امید روزی که دخترها یه کم عقلانی با پسرها رابطه داشته باشن و قبل از اینکه از نیت پسره آگاه نشدن تن به عشق بیهوده ندن
من میگم: کی پسری رو که هیچ پول و پله ای نداره رو مجبور کرده بره زن بگیره کی بهش گفته برو یه دختر رو اسیر خودت بکن به اسم دوستی بعد از سه سال بهش بگو نشد یا صبر کن یا برو؟
خب مگه دخترهای مجرد نمیتونن مجرد زندگی کنن و کاری به کار کس دیگه نداشته باشن خب برادرای من شما هم تا کار نداشته باشید و تا از آیندۀ خودتون مطمئن نباشید دنبال یه دختر نرید و اونو بدبخت و گرفتار خودتون نکنید
میدونم که بعضی وقتها شما پسرها واقعا دخترها رو میخواین اما با مخالفت خانواده ها مواجه میشین راه حل اینه که: قبل از اینکه وارد ماجرای عشق و رابطۀ دوستی بشید باید خانواده ها رو راضی کنید و اگه نمیشه رابطه رو از اولش شروع نکنید
کاش حد اقل بعد از این پست دختر و پسرهای محلۀ گوش کن یه کم عاقلانه تر برخورد بکنن و این پست رو آیینۀ عبرت خودشون بدونن و نخوان دوباره تجربه بکنن
زندگی به قدری کوتاهه که نمیشه دوباره خودتون تجربه کنید و سرتون به سنگ بخوره و بعد تازه متوجه بشید که ما راست میگفتیم
چشماتونو باز کنید و درست تصمیم بگیرید
اینو بدونید که ازدواج مدینۀ فاضله تو زندگیها نیست و بدون ازدواج هم میشه خوشبخت بود و از زندگی لذت برد
واای ببخشید که زیاد حرف زدم امیدوارم از حرفهای آبجی بزرگترتون نرنجید و حرفهاشو بذارید به حساب دوست داشتنتون
رعد بازم از پست خوبت تشکر میکنم

پوریا بله ، خانوما با آقایون خیلی خیلی متفاوت هستن و به راحتی میتونن قید ازدواج و چیزای دیگه رو بزنن ولی مسلماً برای آقایون سخته .
هدف این پست هم گفته میشه . فعلا که داریم با هم اختلاط می کنیم . چه اشکالی داره ؟؟

خانم پریسیمای گرامی. درود بر شما. فرمودید بدون ازدواج هم میشه خوشبخت زندگی کرد. اگه ممکنه در یه مطلب مجزایی درباره تزتان بیشتر توضیح بدهید. متشکرم. به قول زهره خانم مدیونین اگه فکر کنید خودم میخوام مطابق این تز زندگی کنم, فقط از این جهت می پرسم که با یه طرز فکر متفاوت آشنا بشیم.

پریسیما شاید اگه من به جای دختر داستان بودم ی جور دیگه رفتار میکردم.
کاری میکردم که مادر فولادزره بشینه سر جاش و تسلیم بشه . آزمایش ژنتیک هم میرفتم که مطمئن بشم بچمون معلول نیست .
آدم با آدم فرق میکنه .
ولی این سنتها و قوانین خانومای جامعه رو بدبخت کرده رفته .
ای بابا.

سلام بر آقای عابدی.
نمونه کسانی که بدون ازدواج کردن هم خوشبخت بودند اون هایی هستند که ازدواج نکردند و خوشبخت هم هستند
یکی از استادان ما با اون که شصت سالی از سنشون می گذره ازدواج نکردند و خیلی هم از زندگیشون راضی هستند.
انصافاً هم هیچ وقت به ما نمیگن ازدواج بکنید یا نه کدومش بهتره.
باید قبول کنیم که هر کسی یک سری اهداف و ایده ها در زندگیش داره که ممکنه ازدواج جزء اون ها نباشه مثلاً خانم مهرانه مهین ترابی که از بازیگران قدیمی هستند تا حالا ازدواج نکردند و علتش رو هم در مصاحبه هایی که باهاشون شده تا جایی که من خوندم این گفتند که ازدواج من رو از هدفم که شغل و هنرم بوده باز می داشته و کسان دیگه که ازدواج نکردند و خوشبخت هم هستند.
با یکی از بچه ها که در مورد استادمون که در بالا گفتم تا حالا که شصت سالشه مجرد مونده صحبت می کردیم و دوستم گفت: به نظر من استاد فلانی خوشبخت نیست مگه میشه آدمی ازدواج نکنه و از زندگیش هم راضی باشه داره نقش بازی می کنه.
و من بهش گفتم: این نظر تو یا من هست که میگیم به هر حال خوشبختی امری نسبیه و نمیشه دنیا رو از نگاه دیگران قضاوت کنیم.
اگر کسی میگه خوشبختم حتماً هست و اگر هم نیست به ما ربطی نداره دوستم در بحث کار رو به جایی رسوند که من هر طور بود با کلی مقدمه چینی از استاد مورد نظر پرسیدم که شما واقعاً خوشبختید؟ و حسابی هم تأکید می کردم البته قصد دخالت در زندگی شخصی شما رو ندارم ها و استاد هم رک و راست بهم جواب داد:
من هیچ مشکل خاصی که نتونم ازدواج کنم نداشته و ندارم ولی ازدواج جزء هدف های اصلی من نبوده و من با کتاب ها و استادانم و بعد ها هم با تدریس حس رضایت و خوشبختی می کردم و می کنم واقعاً هم دلیلی نداره که الکی به شما اثبات کنم خوشبختم ولی هستم چه شما باور کنی چه نکنی!

من هم این پست رو خوندم. و متأسفم که جامعه ی ما دچار یک بُعدی نگری شده. خانمها همه چیز رو از زاویه دید خودشون نگاه میکنند و آقایون هم به همچنین.
هیچ کس به آسیبشناسی وضعیتی که تمامی اجتماع ما رو در خود فرو برده نمی پردازه.مشکل واقعا کجاست؟
همین حالا یه حساب سر انگشتی بکنیم ببینیم اوضاع از چه قراره، یه نفر که میخواد ازدواج کنه باید چه مراحلی رو طی کنه؟
اگر پسر باشه باید شاغل باشه باید خونه ای تهیه کنه باید برای مراسم عقد و عروسی دست کم سی چهل میلیون خرج کنه.
باید سرویس طلا انواع و اقسام لباس و لوازم آرایش و کوفت و زهرمار بخره،
اما از کجا؟
تازه اینا مال قبل از رفتن زیر یک سقف هست،
بعد از زندگی مشترک چه کارهایی باید بکنه اداره کردن یک زندگی یعنی باز خرج کردن یعنی پول داشتن و خرج کردن،
خب آیا این توی شرایط کنونی جامعه ی ما امکانپذیر هست یا نه؟
از اون طرف خانواده ی دختر باید دست کم بین پنجاه تا صد میلیون برای خرید جهیزیه ی دخترشون خرج کنن آیا برای اکثر خانواده های شما تقبل یک چنین هزینه ای مقدور هست یا نه؟
چرا نباید در یک چنین جامعه ای با یک چنین شرایطی که من تنها به بخشی از مشکلاتش اشاره کردم ازدواج های سفید یا دوستی های بی قاعده شکل نگیره؟
چرا نباید مردم تنها برای حل معضلات جنسیشون سراغ هم دیگه نرن؟
عامل این همه نا بسامانی کی میتونه باشه آیا گناه همه ی این شرایط نا به هنجار رو میشه گردن یه مشت دختر و پسر جوون انداخت آیا همه ی پسرها یا همه ی دخترها مقصر هستند؟
کدوم آدم عاقلی از ارتباط سالم بدش میاد هیچ کس اما آیا شرایط برای ایجاد یک رابطه ی سالم در جامعه ی ایران وجود داره یا نه؟
آموزش های قبل از ازدواج خوبه اما در کدوم جامعه جامعه ای که از ثبات اقتصادی اجتماعی و غیره برخوردار باشه آیا کشور ما هم از چنین ثباتی برخوردار هست اگر هست پس چرا تو اینجا داره ازدواج های سفید روز بروز گسترش پیدا میکنه یه نگاه به اطرافتون بکنید تا ببینید که شعار دادن تا عمل کردن دو راه بی انتهایی هست که هرگز با هم برخورد نخواهند کرد
در عین حال قوانین حقوقی حاکم بر خانواده هم خود مشکلی شده که با شرایط روز یک جامعه ی در حال گذار از یک جامعه ی سنتی به یک جامعه ی مدرن مشکلاتی رو افزوده که هم زن رو گرفتار کرده هم مرد رو خلاصه فرار از قیودی که این قانون مدنی موجود بر گردن مردم انداخته هم یکی از عوامل پیدایش و رشد ازدواج سفید و دیگر انواع روابط غیر متعارف در کشور ما شده.بحث طولانی میشه تا همینجا هم خیلی پر چونگی کردم

نظراتتون بسیار قابل احترام و متینه جناب استاد نظری بزرگوار.
به نظر بنده هم نباید به این مسائل سطحی پرداخت. این مشکلات ریشش همین مسائلیه که جناب عالی مطرح کردید و حلش هم دست دختر و پسرای نوجوون و جوون نیست.
توکل به خدا.
جووناااااا دنبال کار باشید. فقط کار.
زندگی سخته خصوصا اگه علاوه بر این هزینه هایی که استاد نظری فرمودن بخوایید با رسمو رسوماتی مثل شیربها و غیره که متاسفانه هنوز لا اقل تو خانواده ما هست کنار بیاییم.

هرچند با وجود همه این مشکلات ارزشها نباید فراموش شن.
یکی از دوستان دوره کارشناسیم تا زمانی که دانشجوی کارشناسی بودیم بسیار خانم محتاط و نجیبی بود ولی از اونجایی که دوره ارشد رو هم داریم با هم میگذرونیم اون هم به طور اتفاقی، خیلی خیلی تغییر کرده. تقریبا نا نجیب شده.
ازش پرسیدم چرا؟ تو چت شده دختر؟ میگفت ارزشها تغییر کرده.
میگفت هرچقدر نجیب موندم کسی سمتم نیومد. کسی بهم بها نداد، تنها موندم. دلایلش اینا بودن.
ارزشها تغییر نکردن دوستان. قبح بیشرمی شکسته. نجابت کم رنگ شده.
به نظر من نجابت تنها گوهر یه زنه.
به خاطر هیچ چیزو هیچ کس نباید از دستش داد. حتی اگه تنهاترین شد باید حفظش کرد.

آقای نظری اگه همین جور پیش بره مطمئن باش ازدواج های سفید و آزاد و بی قباله خخخ در جامعه زیاد میشه .
شاید هم ازدواجی بهتر ازین ازدواجایی که الان هست باشه .
ولی مطمئنم که هوسبازان بسی به مراد دل میرسند .
تا بوده آدمای ساده چوب روزگارو خوردن .
نمیدونم تونستم منظورمو بگم یا نه ؟

چرا من میتونم جواب سوالاتو بدم . بذار حرف دلمو بگم .
من فکر میکنم و یقین دارم آقایون بیشتر اهل خیانت هستن . میدونی چرا ،متاسفانه دین ما بهشون این اجازه رو داده .
مرد با داشتن بچه بزرگ میره ازدواج میکنه و بقیه نوچ نوچ میکنن . ولی اگه زن با یک آقایی بخنده بد و گمراهه .
سکوت تو رو خدا نذار اونچه توی دلم از تبعیضی که حتی روشنفکرها هم در حق زنها روا میدارن بگم .
سکوت و آرامش قبول کن تعداد مردهای خائن خییییلی بیشتر از زنهای خائنه .

خانم اجازه؟ ما بگیم؟ یه رسم نادرستی توی این مملکت هست که خواستگاری را پسر باید انجام بده و دختر نقشش منفعله. یعنی انتخاب میشه, انتخاب نمی کنه. من میگم چرا باید اینجور باشه؟ به نظرم اصلا بایدی در کار نیست. اگه می بینید ازدواج سنتی هر روز کاراییش را بیشتر از دست میده, یکی از دلایلش همینه که به دختر چندان حق انتخاب نمیده. دختر خانم های ببین و نبین. نصیحت این برادرتون را گوش کنید و اگه به کسی علاقه مندید یه جورایی موضوع را بهش برسونید. حالا اگه خجالت مجالت می کشید به یه واسطه بسپرید. واللا طوری نمیشه. مگه ما نیستیم که ششصد جا خواستگاری میریم و جواب رد می شنویم؟ به شما هم فوقش میگن نه. ذره ای از شأن و منزلتتون کسر نمیشه. چون طرفین ازدواج موقعیتشون برابره, یعنی باید برابر باشه. پیشنهاد را هر کدوم از طرفین میتونه مطرح کنه. یادمه دانشگاه اصفهان که بودم, یه دختری به یکی از دوستانم با واسطه ای ابراز علاقه و پیشنهاد ازدواج کرده بود. دوستم قبول نکرد ولی رفت با دختره صحبت کرد و کلی بابت این شجاعت و سنت شکنی بهش آفرین گفت. به همین سادگی. خانم معلم درست می فرمایند. ما پسرا هزار و یه جور شگرد برای سر کار گذاشتن و علاف کردن شما خانمها توی چنته داریم, اشتباه نشه. همه اش هم از بجنسی نیست, خیلی وقتا واقعا خودمونم بلاتکلیفیم و نمیدونیم چی میخواهیم. پس خوبه یه وقتایی خود شما ابتکار عمل را به دست بگیرید. بله. عشق های ورژن لیلی و مجنون خیلی قشنگه. اما منطقی نیست آدم خیلی فرصت ها را در انتظار این جور ایده آل ها از دست بده. چقدر حرف زدم. با اجازه خانم معلم دیگه میرم سر جام می شینم.

سعید خان والله حرفت شاید توی کشورهای دیگه عملی باشه ولی فعلا توی ایران خریدار نداره .
دخترا با این که مخالف انتخاب شدن بودم و هستم ولی میگم اینکارو نکنید . چون بعدها که تق به توقی بخوره میگه تو همون بودی که اومدی دنبالم خخخخ
به نظر من هنوز فرهنگ جامعه به اون رشد نرسیده .
گفتن از من بود . سعید اگه بر فرض مثال دختری از شما خواستگاری کرد و به دل شما نشست آیا بعدها نسبت بهش دل چرکین نمیشید . ؟؟آیا بعدها که دعواتون شد به رخش نمیکشی این موضوعو ؟

سلام پست لایک کامنت های آقای میرقاسمی و آقای علیپور هم لایک
فقط همین!
من برای نظر دادن در ممورد این پست هنوز کوچیکم
بای

اعهههه یعنی چی کوچیکم ؟اتفاقا شما باید از همین الان بیایی توی گود تا مثل نسل ما به خاطر فرهنگ غلط نسوزی

رعععد بزرگ ، استاد داود نظریو نمیشناسه . خب من نمیشناسمش . کم سعادتم . یکی ایشونو معرفی کنه .
استاد نظری بفرمایید اینجا بالای مجلس . ببخشید نمیشناسمتون . بفرمایید شربت .
نوش جان. بچه ها شما هم که منو میشناسید ازین حرفا با هم نداریم.

درود رعد بزرگوار.
من تا حد زیادی این اندیشه ها رو خوندم. هر کسی به نوعی از تجربه های خودش گفته بود. راجع به تجربه های گرامیان باید بگم که با کمال احترام تجربه هاتون یه مورد شخصی هستش. و به درد خودتون می خوره.
هر رابطه ای شرایط خودش رو داره هیچ رابطه ای شبیه اون یکی نیست. اگه دختر داستان یکی تو زندگیش شکست خورده دلیل نمیشه که نسخش به درد یکی دیگه بخوره.
یکی از نبینا یه جمله گفت گفت مشورت نکردم چون میشناختمش چون می دونستم پاک هستش…
به نظرم بهترین کار رو اون شخص کردن. ببینید انسان ها از زاد روزشون تا روز مرگشون در زندگیشون حوادثی رو تجربه می کنن که برای هر شخصی متفاوت هستش. باید اینجور گفت که معنی شکل گیری انسان در تفاوت هاشون هستش اگه قرار باشه من و کس دیگه شبیه باشیم که نمیشیم انسان. اونوقت میشیم نوع دیگری از خلقت.
پس اگه مثلاً من تو زندگیم تجربه ی تلخی داشتم و بر اساس اون به کسی مشورت بدم ممکن هستش اون زندگی به هم بخوره و باعثشم من باشم.
من به شخص خودم دوستی پسر و دختر رو قبول دارم بخصوص در این دوره و زمونه یه زمانی پدر و مادرای ما ها سنتی ازدواج کردن چون انتظارات با هم فرق داره. اون زمان چیزایی که الآن هست نبود.
اصلاً من با جمله ی دوستی پسر و دختر مخالفم باید بگیم نامزدی.
کسی که عقد می کنه دیگه زن و شوهر میشه نامزدی وقتی هستش که تو و اون آشنا میشین. دیگه وقتی عقد کردین شما مال همین و خدایی نکرده اگه مشکلی پیش بیاد دو حالت هستش یا باید بسوزین و بسازین یا جدا شین. اصلاً اگه و نامزدی عقد کردن فرقی ندارن چرا وقتی جدا میشن مهریه می گیرن؟ اگه اینجوری پسر بگه من می خواستم بشناسمش دیگه.
اول بگم که اینایی که از این به بعد می نویسم اندیشه ی خودم هستش.
این روابط دوستی به منظور شناخت هم دیگه هستش. بزارید ی مثال بزنم مثلاً آقای x و خانم y با هم آشنا میشن اینا باید از همه جنبه هم دیگرو بشناسن. پس به نظر من بحث و صحبت از همه ی ویژگی ها هیچ عیبی نداره. شاید بعضی چیزا از دیدگاه فرهنگی بد باشه ولی اگه در طول نامزدی (البته از نوع نامزدی که من میگم و شما ها بهش دوستی میگین) این ویژگی های شخصیتی شناخته نشه فردا ممکن هستش این موضوع به جدایی منجر شه. من خیلی از موارد رو سراغ دارم که خیلی زن و شوهر هم دیگر رو دوست داشتن ولی فقط به دلیل عدم شناخت عاطفی از هم جدا شدن. پس حرف زدن از هر جنبه ای بد نیست ولی اینجا دو مورد پیش میاد اول بدی فرهنگ ما و دوم بی جنبگی پسرا و دخترای ما.
در ادامه اینو باید در نظر داشت که پسرا و دخترا خودشون باید بدونن که از زندگی چی می خوان
آقای نظری موارد خوبی رو مطرح کردن خداییش خیلی از پسرای ما دوست دارن زندگی خوب و آرومی داشته باشن ولی شرایط اقتصادی جامعه ی ما نمی ذاره. کارم که دیگه شده کیمیا. اگه کسایی هستن که بدبختانه به این شرایط رسیدن خودشونم گناهکارم نبودن.
آهان راستی یه دلیلم به دلایل رعد اضافه کنن.
بعضی پسرا میگن ما مریض شدیم و می میریم.
پوزش از پرحرفیم.
سپاس

ههههه وا راست میگی . یکی از بهوونه برای ازدواج نکردن اینه که میگن ما مریضیم خخخ نکنه میگن ایدز داریم یاه یاه یاه .
خب الان فهمیدم که یکی تازه دقیق زده به هدف و دو زاریش افتاد من چی می خواستم ازین پست .
جک عزیز متاسفانه درین فرهنگ دل نشین این خانوما هستن که دارن میسوزن . آقایون بیشتر به لحاظ موقعیت اقتصادی در عذابند . هر چند من معتقدم در جامعه و فرهنگی که به بانوان کم لطفی بشه اقتصاد هم رو به زواله .
جک با این حرفا الان ی عده به خون من تشنه میشن خخخ اما من حرفمو میزنم .

سلام بر فروغ عزیز . صفا آوردید . شما جدید هستید یا رعععد ؟ بفرمایید این تریبون نظر خودتونو بگید خانومی .
مرسی که اومدید به محفل ما .

نظرات mr jack رو تأیید می کنم، متأسفانه ما هر چی می کشیم از همین سنت گراییمونه، اگه واقعیت جای سنت رو بگیره، ما با خیلی از معضلات و چالش های اجتماعی رو به رو نیستیم، معضلاتی مثل تجاوز جنسی که این چند ساله خیلی هم زیاد شده. من به شخصه اگه یه روزی پدر بشم و فرزندم دختر باشه، به هیچ وجه اون رو از دوستی با پسر منع نمی کنم، اما بهش توصیه می کنم که تو رابطش با نامزدش، از همون اول به هر چیزی تن نده، اگه پسر همون اول کار خواسته های جنسیش رو مطرح کرد، ازش جدا شه و دوری کنه. ای کاش یه نتیجه ی کلی و به درد بخور از این پست بسیار مهم بگیریم و فقط به جدل یا تعریف از هم نپردازیم. ببینید جدیداً یه مدل اخلاقی هم بین دخترا رایج شده، اونم اینه که وقتی یه پسر میره سراغشون و درخواست برقراری رابطه میده، میگن برید آقا مزاحم نشید، اگه یکی چنین درخواستی از خواهرتون داشته باشه شما چی کارش می کنید؟ یعنی غیرتت رو می برن زیر سؤال، اما کاشف به عمل میاد که با یه پسر با موقعیت بهتر از تو مرتبطن و این حرفا رو بهونه می کنن. این نوعی که گفتم به وفور در دانشگاه دیده میشه. میگید نه؟ کافیه تجربه کنید! یه مدل دیگه هم هستن و میگن که من نامزد دارم، ولی می فهمی که با یه عالمه پسر رابطه داره، اما در مورد پسرا هم بگم که تو محیط خوابگاه که بودم، اکثراً سر اینکه شماره ی فلانی رو بده به من، تو که ولش کردی می خوای چی کار؟ یا اینکه فلانی عجب اندامی داره و… با هم بحث می کردن، یا در یه مورد که داشتم تو آشپز خونه غذا می پختم، دو تا پسر داشتن نقشه ی رابطه ی جنسی با یکی از هم کلاسیاشون که با یکیشون دوست بود می ریختن. این مثال ها رو هم زدم که فکر نکنید من سنگ آقایون رو به سینه می زنم نه، اما باور کنید اینها همه ناشی از محدودیت هاییه که تو این مملکت وضع شده، بابا جوونا وقتی می بینن تو اکثر ممالک، مکان های مخصوصی برای ارضاء خواسته های جنسی یا حتی غیر جنسی هست و این جا نیست، به نظرتون می تونیم به داشتن یه جامعه ی سالم امیدوار باشیم؟ نه تو رو خدا بگید میشه یا نه؟

بله حرفاتون درسته پوریا خان.
چقدر وضعیت دانشگاه ها بد شده . هر چی فک میکنم دهه هفتاد البته من اواخر دهه هفتاد دانشجو بودم ، این مدلی نبود . چرا بچه ها با هم دوست بودن ولی به شخصه ندیدم که دختری هم زمان چن تا دوست پسر داشته باشه .

سلام بر رعععععععد بزرگ
خیلی دوست داشتم که این پست زمانی منتشر میشد که بتونم بیشتر باشم و یه خورده حرف بزنم
ولی حیف که الآن واقعا وقتم اجازه نمیده
فقط اومدم بگم که کلمه به کلمه ی این پست رو لایک میکنم

سلام حاج آقا قرعه ای .

برو به کار مطربی و قرعه ایت برس هههه
بعدا بیا و بگو چی توی فکرت می گذره

بچه ها من کم کم باید برم و فک کنم ساعت هشت هشتو نیم بتونم در خدمتتون باشم و به کامنتا جواب بدم. ای کاش همه بیان و اصلا هر چی دل تنگشون میخواد بگن .
متاسفانه شرایط اقتصادی و فرهنگی روزگارو بر جوونا خیلی سخت کرده .
تا وقتی که دست از این هنجارهای بی قائده بر نداریم اوضاع همینه .
شما حرفاتونو با هم بزننید . من برم و شب میام. لذت میبرم وقتی همه در کنار هم آرووم و بدون دعوا تبادل نظر داریم .

درود دوباره دوستان گرانمایه من در ادامه باید بگم که رابطه ی بین دختر و پسر حتی از لحاظ جنسی در طول نامزدی مورد نظر من بد نیست. دوستان می دونین چرا الآن بیشتر ازدواج ها به طلاق می رسه؟
بزارین خودم بگم چون اکثر پسرا و دخترا با هم به خاطر این لذت جنسی ازدواج می کنن. غافل از اینکه اینا فقط می تونن همبستر خوبی برای هم باشن نه همسر خوب. واسه همون بعد از اینکه چند وقت گذشت می فهمن ای بابا چی شده.
اگه این فرهنگ ما اجازه می داد تا کسایی که هم دیگر رو دوست دارن یکمی بیشتر باهم بودن بدون شک شرایط جامعه ی ما اینجوری نبود.
جناب پوریای بزرگوار از حرفای خوابگاه گفتن دوست گرامی یه بار داشتم به رادیو bbc گوش می کردم یه مستند از کشور چین پخش می شد اونجا یه جوونی گفت تنها حرف جوانان جامعه ی ما رابطه ی جنسی, رابطه ی جنسی, و رابطه ی جنسی هستش.
خوب این مورد در ایران هم هستش. بس که پسرای ما بی جنبه شدن میان راجب اندام یکی و یا نقشه برای کار های دیگه فکرشون رو می ذارن اگر سیستم آموزشی ما از اول به جای تیره نگه داشتن مفهوم جنس مخالف و تفکیک جنسیتی میومد مثل کشور های اروپایی رو آموزش این مفاهیم کار می کرد که بابا اونم مثل تو یه انسان فقط یه ویژگی داره که اون خلق شده که ظریف باشه که بهش عشق بورزن و توی پسر مردانه آفریده شدی که همون دختر ظریف به تو عشق بورزه.
نه اینکه تا یکیشو دیدی به خاطر کامیابی از اون دست به ازدواج کور کورانه بزنی.
راستی پوریا خان شما نخوای بخوای فرزند های ما خودشون دوست میشن اصلاً این اقتضای زمان هستش رعد گرامی گفتن دخترا حق انتخاب ندارن ممکن هستش در چند سال آینده این فرهنگ هم جا بیفته همونطور که در هند الآن جا افتاده. کی فکرشو می کرد که دختر و پسر بتونن اینقدر راحت آشنا شن؟ کی فکرشو می کرد که ازدواج اینترنتی اینقدر باب بشه که طرف از قوم بره از روستا های دور افتاد ی شیراز زن بگیره!
شاید دوستان بگن اگه دخترا قبل از ازدواج بیان رابطه ی جنسی با عشقشون بر قرار کنن بعدش کسی اونارو نمی گیره.
دوستان ببخشن خاک تو سر مردی که ارزش نجابت زنش رو با دوشیزگی و یا عدم اون می سنجه. همنوعان مذکری که اونجوری فکر می کنند ازشون باید پرسید خودشون چقدر پسر موندن.
آخه در زبان عامیانه انگلیسی ها و آمریکایی ها یه معنی پسر این هستش که اون پسر با دختری نخوابیده.
پس مذکر هایی که دنبال دختری می گردن که دوشیزه باشن محبت کنن خودشونم پسر بمونن. من خودم از جنس مذکرم ولی اندیشم این هستش که ارزش نجابت یه بانو به ذاتشه وگرنه در این زمونه خیلی راحت میشه…..
اصلاً بی خیال ببخشید پرچونگی کردم.
با آرزوی انتخابی بدون باور های غیر واقعی. امید وارم پسرامون و دخترامون روزی به شعوری برسن که بجای انتخاب های احساساتی فرصت انتخاب های عاقلانه رو پیدا کنن.
سپاس

لطفا شعار ندید هر لات و لوتی هم باشه دوست داره خودش با همه باشه و دختر آفتاب مهتاب ندیده باشه این ها همش شعار هست که جدیدا بعضی از دختران و پسران ایرانی برای توجیه بعضی از کار هاشون میدن

متاسفانه در فرهنگ ما فقط نجابت انگار باید در خانوما باشه ولی آقایون فی المعطل . مثلا اگه کسی بعد از ازدواج بفهمه که خانومش با ی پسری ی دوستی بی آلایش داشته غوغا میکنه ولی حالا زن بفهمه که شوهرش با هزارتا زن بوده . هیچ حرفی نمی تونه بزنه . به هر کسی هم بگه همه میگن ول کن بابا

درود! فعلا حرف نمیزنم و میگذارم بزرگان و تحصیل کرده ها و با سوادها و با تجربه ها و مشاورها و وکیلها نظر دهند… چون اگه حرف بزنم پست به حاشیه میره و مرا به جرم حاشیه سازی سردر محله به دار می آویزند…!

درود بر آقای jack عزیز کامنت تفکر بر انگیز شما را چندین بار خوندم
۱ شما طوری از جامعه ما حرف می زنید انگار ما داریم بین طالبان زندگی می کنیم و دختر و پسر اصلا اجازه دیدن هم دیگه را ندارن شما معتقید خانواده ها اجازه نمیدن دختر و پسر هم دیگه را بشناسن نه عزیز من به نظر من در جامعه فعلی ما نمیگم همه ولی بیشتر دختر و پسر ها هم اجازه دارن در دوران نامزدی هم دیگه را ببینن و هم قاچاقی زیاد هم دیگه را می بینن یه پیرمرد ظریف که در همسایگی ما زندگی می کنه حرف جالبی می زد شاید درست نباشه ولی تفکر بر انگیز هست می گفت بعضی از دختر و پسر های این دوره تا قبل از شب عروسی این قدر هم دیگه را می بینن که که شب عروسی هر کس جپشتش را می کنه به اون یکی و می خوابه البته از خانم های محترم عذر می خوام که این طوری نوشتم ولی بعضی وقت ها آدم را مجبور می کنن
۲ شما طوری از اروپا صحبت می کنید که انگار اروپا مدینه فاضله هست و اون ها نتایج درخشانی از رویه خود گرفتن. نه برادر من در اون جا هم طلاق و فرزندان نامشروع بیداد می کنه اون جمله را هم که به عنوان یکی از آموزه های اروپایی ها قلمداد کردید یکی از آیات قرآن کریم هست که می فرماید ما زن و مرد را برای آرامش یک دیگر آفریدیم الآن دقیقا آیه یادم نیست ولی مفهوم آن این بود که زن و مرد باید به یک دیگر آرامش بدن

درود آقای آرتیمان و آرتین. اول قدم کوچولوتون مبارک.
بعدشم بگم که من از هیچ جا به عنوان مدینه ی فاضله یاد نکردم ولی حرف این که اونا ادعا نمی کنن که ما کشور اسلامی هستیم و مثل بعضی از مسوولین و شما رو کمبودای جامعه سرپوش نمی ذارن. و اونارو با آیه و حدیث توجیه نمی کنن همون کسی که قرآن رو نازل کرده حق ازدواج رو از هیچ زن غیر باکره نگرفته و نجابتش رو زیر سوال نبرده.
در جواب اون پیرمرد باید گفت که اگه زمان شما مردا و زنا پشتشونو به هم نمی کردن عوضش اینترنت نبود سایت نبود چشم و گوش ها اینقدر که الآن باز شده باز نبود.
هیچ عیبی نداره که زن و شوهر شب عروسی پشتشونو به هم بکنن و شب عروسی بگیرن بخوابن بدبختی ما این هستش که همین عدم شناخت باعث میشه که بعد از چند وقت همین زن و شوهری که شب عروسی تو روی هم خوابیدن پشتشونو به هم می کنن و رختخوابشون رو با یکی دیگه شریک میشن. ببخشید من رک میگم ولی بعضی وقتا برای روشن کردن موضوع باید همه چی رو واضح گفت
راجب اون شعار و لات و لوتا هم باید بگم که هرکی هر غلطی می کنه پای نتایجشم می شینه. اون لاتی که قبل از ازدواجش با هر ننه قمری میره سانفرانسیسکو باید بدونه که حتی اگه زن آفتاب و مهتاب ندیده هم بگیره یه روزی یکی با زنش میره سانفرانسیسکو.
شما که از قرآن گفتین همینی که قرآن بهش نازل شده میگه دنیا دار مکافات.
بزارین یه مورد واقعی واستون تعریف کنم یه دوستی دارم میگه فلانی دنیا دار مکافات از هر دستی بدی از همون پس می گیری. می گفت من ۱۷-۱۸ سالم بود یه تازه عروس ۱۵-۱۶ ساله اومده بود تو کوچمون که خیلی خوشگل بود خلاصه من رو مخش کار کردم و باهاش یه سفری رفتم سانفرانسیسکو وقتی تو خونشون بودم و داشتیم آماده می شدیم یهو درشونو زدن شوهرش بود به شوهرش گفت آبگوشت پختم برو دوتا سنگک بگیر بیار. خلاصه ما کارمونو کردیم و سال ها گذشت یه روز زود از محل کارم برگشتم در رو زدم زنم بدون اینکه درو باز کنه گفت آش ماست پختم ماست نداریم برو ماست بخر بیا. من همین که سوار ماشین شدم یهو شصتم خبر دار شد که نکنه…. چند متر رفتم جلو و پارک کردم دیدم چند دقیقه بعد یه جوون از خونم اومد بیرون. رفتم جلو سوارش کردم یکم که حرکت کردم دراای ماشینو قفل کردم بهش گفتم چطور بود؟
گفت چی؟
گفتم سانفرانسیسکویی که با زنم رفتی؟
خواست فرار کنه دستیو کشیدم دست گذاشتم رو خرخرش گفتم خفه شو گوشکن این رو بدون که تو اگه ۵۰ درصد مقصر باشی بقیشو من مقصرم چون خودم با عابروی یکی بازی کردم.
ولی اینو بدون که این بلا سر تو هم میاد. چون دنیا دار مکافاته.
همین لات و لوتا هم بدونن هر غلطی که می کنن یه روز از خودشون لات تر میاد و باهاشون حساب می کنه.
بقول کیفر ساترلند تو فصل دوم ۲۴: “یا باید کار کثیف نکنیم یا اگه این کارو کردیم هممون دستامونو کثیف می کنیم نه فقط من.”
اگه لاتا هم با هر کسی سانفرانسیسکو میرن و انتظار دارن گندش دامنشونو نگیره تو خواب و خیال خامن. چون وقتی فازلآب رو تو شهر ول کنی هر چقدر هم سعی کنی دامنت رو تمیز نگه داری یه جایی گندش دامنتو می گیره.
پس به جای شعار حساب کردن و تند رفتنای کورکورانه بهتره یکمی بیندیشیم که خانه از کجا خرابه.
چون تو این زمونه دیگه دختر آفتاب مهتاب ندیده تقریباً وجود نداره. چون پسر سالم هم کمیاب شده. چون مردامون تا ساعت یک نصف شب تو اسکایپ و هزار تا شبکه ی اجتماعی با دخترا لاس می زنن بعد زن بدبختشم تو تخت تنها خوابیده بعدشم انتظار داره که زنش بهش خیانت نکنه. به قول اسماعیل فصیح: “زر اومدی قرمه سبزی.” اول باید خود آدم سالم باشه بعد از زنش یا نامزد انتظار سلامت داشته باشه. اون دختری هم که میگه من ال هستم بل هستم دروغ میگه عین چی. حیف نمیشه بعضی حرفارو زد وگر نه روشنتون می کردم چه خبره.
من طرف حرفم آقای آرتیمان و آرتین نیست کلاً حرفم با اونایی که فکر می کنن دختر آفتاب و مهتاب ندیده باید بگیرن و در مقابل خودشون هزار تا کثافت کاری می کنن.
ببخشید من اساساً پرحرفم.
سپاس چند باره

والا jack من توی دسته اون لات و لوت ها نیستم درباره دنیا دار مکافات کاملا باهات موافقم و در مورد این که اگر مرد توقع داره دختر انتخابیش پاک باشه خودش هم باید غلط اضافی نکنه کاملا موافقم خلاصه من بی تقصیرم خخخخخ

من از زندگیم کسی بیرون نرفته رعد. خدارو شکر این مشکل رو هم نداره. اما سوالهام کلی بود.

اگر پسرها اینجوری شدن اگر پسرها این مدل رویه رو پیش گرفتنمقصر خود خانمهان.

چرا؟ الان میگم.

از روزی که دخترها شروع کردن به چندتا همزمان آشنا شدن یا توقعاتشون رو بردن بالا پسرها هم اجازه دادن به خودشون که همین بلا رو سر دخترها بیارن…

حالا این وسط همه با هم سوختن چه اونی که واقعا عشقش درست بود چه اونی که مورد انتقام کسی دیگه شد.

همه ی اینا برمیگرده به اون چندتا کامنت بالا که جامعه ی ما کلا از بیخ و بن مشکل داره…

ما فقط ادعا میکنیم فرهنگ داریم اما واقعا نداریم…

البته خوبه ها اینجور پستها یه کاری میکنه همه دور هم جمع بشن تا همه همدیگه رو ببینیم…

من نمیگم پسرها کارشون درسته. اما باعث این کَل کَل خود شما خانمهایین.

یعنی جنس شماست نه همتون…

بین شما هم کسانی پیدا میشه که واقعا یه پسر رو جوری دوست داشته باشه که حاضر شده از همه چیز بزنه تا خوشبخت بشه…

راهی رو میره که شاید خیلی دشوار باشه اما به خاطر زندگیش تا حد مرگ میجنگه…

یکم هم به بررسی خودتون بپردازین.

عاخر من سرم رو به باد میدم برای اینکه یه دسته از این انسانها دوست ندارن حرفهام رو بشنون و…

خانمها، آقایون، گفته باشم. اگر بالای این محله حجله ی جوان ناکام، سکوت، آرامش رو زدن بدونید من رو کشتن تا این حرفها رو نزنم…

سکوت دست پیشو می گیری که پس نیفته ؟
خانوما اول شروع به خیانت کردن یا آقایون ؟ عجب حرفی میزنی ؟ من حرفتو قبول ندارم.
والا زمانی که من دانشجو بودم اصلاً ندیدم و نشنیدم دختری همزمان با دو تا پسر دوست باشه . من سال ۷۷ تا ۸۰ دانشجو بودم و بعد رفتم سر کار و ازدواج و پخت و پز و بشورو بساب خخخ

شهروز حسینی من تو رو می کشمت…
ببخشید رعد باید اینو یه جوری به حسینی میگفدم… اونجایی که جاش بود نیمیشد گف…خخخخخخ
اهالی محل به گوش و به هوش باشید که امشب شام مهمون رهگذر محله اید به کله پاچه شهروز حسینی… وخسین بیاین تا از دهن نیفتاده…خخخخخخخخخخخخ

رهایی چه کار کرده این شبو شور ؟این پسر که کاری نکرده . ولی بگو که اگه دیدم حق باهاته قربونیش کنم هههه

خود بدذاتش میدونه چیکار کرده… خخخخخخ…. نیمیتونم بگم.. خودد به اون پنجره ای که از توش وارد محله میشی مراجعه کون تا بفهمی این بشر چقده ذاتش خورده شیشه داره.. خخخخخخخ… بزن چرخش کون… ماکارونی بی گوش چرخکرده نمیشه.. خیلیلا کله پاچه دوس ندارن… خخخخخخخخخخ

آره دیدم برات میخواد کار جور کنه هههه
من روی پسرام دست بلند نمی کنم ولی تو اگه خواستی روغن داغ بریز توی گوشش و نوک انگشتاش خخخ

شالله آکله گی بیفده به جون و جیریقت شهروز حسینی…خخخخخخخخخخخخخ… من این پسرتو میکشم به زودی رعد… ببین کی گفدم…

خب به نظر منم تا حدی این حرفا که گفته شده درسته. اما به نظر من هنر دخترای این دوره زمونه باید این بااشه که پسرایی رو هم که قصد ازدواج ندارن و میخان بپیچونن به داام عشق گرفتار کنن. خخخ. البته این در موردایی که طرف واقعا دون ژون نبااشه.

دقیقاً حرفت خیلی جالب بود . اما جوانمرد زیرک به دخترا بگو چه کار کنن و چی بگن که پسرهایی هم که قصد ازدواج ندارن به دام بندازن ؟
واقعیتش به ما کسی چیزی یاد نداده . هیچ مردی هم این ترفندارو توی هیچ کتابی ننوشته . از رعععد اساطیری که گذشت ولی بیا به بقیه یاد بده . منم میرم به شاگردام میگم

زمان شما هم بود اما شما ندیدیشون…

مردهای ایرانی آره خیانت کار شدن اما خانمها قبول کنید شما بیتقصیر نیستین…

توقع شما باعث شد…

بیخودی خودنمایی کردنتون باعث شد…

مَرد سراغ کسی میره که خود خانم بهش چیزی نشون میده که جذب بشه…

حیله از شماهاست نکنید تا جنس خودتون نیاد بشینه شکایت کنه چرا اینجوریه چرا اونجوریه خانمی که میشینی میگی عشقم بهم خیانت کرد جنس خودت باعث میشه…

حقیقت اینه که از همون اولشم که میگین مَرد خیانتکار بوده چون شماها کاری میکنید تا مَرد به اینجا کشیده بشه.

جوابتون رو قبل از اینکه خودتون بگین میگم…

مرد باید چشم و گوشش رو ببنده چی کار به ما زَنا داره…

چرا مَردها باید چشم و گوششون رو ببندن…

چرا شما خانمها دست از کارهاتون برنمیدارین…

منظورم خانمهایی که قلبشون دلشون پاک و درسته نیستا شماها رو کاری ندارم اونی که باید بشنوه میشنوه…

رعد بزرگ بعضی حرفها رو نمیشه اینجا زد رو چیزی پا فشاری نکن که خودتون میدونید از کجا آب میخوره…

هومن من تو رو می کشم . مگه نبینمت ؟ اععهههه ؟
والا مردای ببین ندید بدید ی زن مثل پنجه آفتاب دارن که به تار موی شوهرش قسم می خوره ، بعد این آقا رفته با یکی دیگه دوست شده و پیش اون دوستش گفته زنم با من بده . زنم اِلِ بِلِ .
شکلک رععد بزرگ در حال خود زنی از دست این سکوت خوش صدا خخخخ
خوبه تو قاضی نشدی خخخ
خب به نظر من مردها باید این همه تنوع طلب نباشن . زنها که نمی تونن برن توی جعبه و کیسه .
آرامش بچه ها عکس پروفایل منو دیدن . من خیلی ساده و چادریم. اما هیچگاه تیپ ها و بی حجابی زنان دیگه رو منع نکردم. چون پوشش و حجاب ی امری شخصیه . اگه قراره مردها با دیدن زنهای دیگه که حجاب درستو درمونی ندارن برن خیانت کنن بذار برن به جهنم . اه اه .
یعنی مردها اینقدر سست عنصر باید باشن.
البته منظور من مردهای متاهله و الا مجردها که میل خودشونه که بخوان چه کار کنن

یادت باشه اون زندگی که ازش میگی همیشه یه جاش ایراد داره…

اون خانمی که میاد اون حرف رو میزنه و مَردش میره با یکی دیگه.
همون زَن بعضی نیازهاش رو درون خونه براورده نمیکنه…

همیشه نیاز جنسی نیست…

خود شما خانمها فکر میکنید همیشه تو زندگی کم نمیذارین اما یک بار بیاید با خودتون صادق باشید

مَردی که میره همیشه همسرش تو زندگی یه کوتاهی کرده که اونم رفته…

و این رو هم بگم زن و شوهری میشناسم که واقعا خانم سنگ تموم میذاره برای همسرش…

یه جورایی واقعا نمونست و من به همچین خانمی افتخار میکنم…

هر کاری کنید خودتون یه جایی یه گافی میدین که فکر میکنید شما هیچ کاری نکردین اما برین بو عمقش و بحث کنیم میبینید چرا ناخواسته کارهایی کردین…

مَرد تنوع طلب هم خیلی مشکلات باعث میشه که تنوع طلب بشه…

مشکلات گذشته، مشکلات درون خونواده ای که تو طول بزرگ شدن یه پسر بچه وجود داره تا مثلا اون رو مَرد بار بیاره که نیست…

اونم باز همون خانمی که هم اشتباهی یه زندگیرو تشکیل میده که فرزندشون اینجوری میشه هم آدمهای سنتی قدیمی که به اجبار اونی که لیاقت اون خانم یا برعکس رو ندارن رو پیوند میدادن…

سکوت خوش صدا خیلی حرفا برای گفتن دارم اما اینجا مجالش نیست .
شاید ی روزی ی جایی دیدمت و قانعت کردم.
همیشه هم کمبودها نیست که به سراغ ی فرد جدید کشیده میشن .
راستی فک نکنم یک زندگی ایده آل و بی نقص بشه روی زمین پیدا کرد .
وقتی انسان ها گذشت و محبت و انصاف و انسانیتو فراموش کنن بهانه برای جدایی فتو فراوونه .
پس کمی انسانها باید خویشتن دار باشن .

من هم گفتم. همیشه یه نفر تقصیر کار نیست…

اما حق با شماست زندگی بی عیب وجود نداره. تک و توک هست که تقریبا خوبه زندگیشون…

من هم حرفایی برای گفتن دارم که اگر جایی دیدمت میگم و قانع میشی که بیشتر اتفاقهایی که داره میافته نشعت گرفته از جنس خانماست…

جالبه تو ایران هر جا میشینی خانمها از آقایون بد میگن اما اگر بخوایم حقیقت رو بگیم یا تو اون لحظه خانمها اون محیط بحث رو با تغییر دادن موضوع بحث یا با هر مدلی که میشه ادامش نداد به سَمت خودشون میکشن چون حاضر نیستن ایرادهاشون رو بشنون…

تموم این خیانت و خیانت بازیها یه مشکلیه که حتی از حل کردن یه معادله ی فیزیک اتم هم سختتره…

حس میکنم ی روز و به زودی این اتفاق میفته که همدیگه رو ببینیم. خخخ
شاید بچه های تهرون هم از این اصفهونیا یاد گرفتن و ی اردو بر گزار کردن.
هر چند که شک دارم اردو بیا باشم ههههه

اما اگه همدیگه رو دیدیم قول بده برای هممون ی دهن آوازی که من انتخاب میکنم بخونی .
سکوتی من سالهاست که دیگه حال بحث کردن با کسیو ندارم. شاید دو جمله بگم ولی زود پشیمون میشم.
گلایه من از فرهنگ بد قیافه ایو که توی بطن دلای هموون ریشه کرده .
قبول کن که در جامعه برابری بین زن و مرد نیست .

این که برابری بین مَرد و زن نیست رو کامل قبول دارم. همین چیزاست که خیلیها رو بی اعصاب کرده…

تا زمانی که مَردُم نخان برای زندگیشون بجنگن همین آش هست و همین کاسه…

دختر خانم که ناراحتی از این اتفاقها مشکل از جایی دیگست…

ما تا زمانی که خودمون هم دوست نداشته باشیم برای یه ساعتی هم که شده دور هم جمع بشیم تموم این نوشته ها که اردو بذاریم و اینا بی فایدست…

قبوله هر چی تو بگی برات میخونم…

درود! وقتی مشاوره دکتر عشقی نژاد که برای زنان را گوش کردم با خودم گفتم چی میشد دختران قبل از ازدواج گوش میکردند و مردان و ذاتشان را میشناختند سپس تصمیم به ازدواج میگرفتند… مشاوره قبل از ازدواج برای پسران و دختران نیاز است… اما متإسفانه به چیزی که اهمیت داده نمیشود همین موضوع است… وقتی دختر ذات پسر را نداند و پسر ذات دختر را نداند واقعا نمیدانم چه بگویم… بزرگترین مشکلات پس از ازدواج این است که خانم میخواهد ذات مرد را عوض کند و مرد هم میخواهد ذات زن را عوض کند که این غیر ممکن است… در جامعه ی ما همه چیز برعکس است… پسر زیاده خواه و گرم مزاج با دختر سرد مزاج ازدواج میکند و دختر گرم مزاج با پسر سرد مزاج ازدواج میکند… این یکی از مشکلاتی است که در جامعه ی ما بسیار رواج دارد… مگر میتوان ذات کسی را تغییر داد یا عوض کرد؟!

درود آقای آرتیمان و آرتین. اول قدم کوچولوتون مبارک.
بعدشم بگم که من از هیچ جا به عنوان مدینه ی فاضله یاد نکردم ولی حرف این که اونا ادعا نمی کنن که ما کشور اسلامی هستیم و مثل بعضی از مسوولین و شما رو کمبودای جامعه سرپوش نمی ذارن. و اونارو با آیه و حدیث توجیه نمی کنن همون کسی که قرآن رو نازل کرده حق ازدواج رو از هیچ زن غیر باکره نگرفته و نجابتش رو زیر سوال نبرده.
در جواب اون پیرمرد باید گفت که اگه زمان شما مردا و زنا پشتشونو به هم نمی کردن عوضش اینترنت نبود سایت نبود چشم و گوش ها اینقدر که الآن باز شده باز نبود.
هیچ عیبی نداره که زن و شوهر شب عروسی پشتشونو به هم بکنن و شب عروسی بگیرن بخوابن بدبختی ما این هستش که همین عدم شناخت باعث میشه که بعد از چند وقت همین زن و شوهری که شب عروسی تو روی هم خوابیدن پشتشونو به هم می کنن و رختخوابشون رو با یکی دیگه شریک میشن. ببخشید من رک میگم ولی بعضی وقتا برای روشن کردن موضوع باید همه چی رو واضح گفت
راجب اون شعار و لات و لوتا هم باید بگم که هرکی هر غلطی می کنه پای نتایجشم می شینه. اون لاتی که قبل از ازدواجش با هر ننه قمری میره سانفرانسیسکو باید بدونه که حتی اگه زن آفتاب و مهتاب ندیده هم بگیره یه روزی یکی با زنش میره سانفرانسیسکو.
شما که از قرآن گفتین همینی که قرآن بهش نازل شده میگه دنیا دار مکافات.
بزارین یه مورد واقعی واستون تعریف کنم یه دوستی دارم میگه فلانی دنیا دار مکافات از هر دستی بدی از همون پس می گیری. می گفت من ۱۷-۱۸ سالم بود یه تازه عروس ۱۵-۱۶ ساله اومده بود تو کوچمون که خیلی خوشگل بود خلاصه من رو مخش کار کردم و باهاش یه سفری رفتم سانفرانسیسکو وقتی تو خونشون بودم و داشتیم آماده می شدیم یهو درشونو زدن شوهرش بود به شوهرش گفت آبگوشت پختم برو دوتا سنگک بگیر بیار. خلاصه ما کارمونو کردیم و سال ها گذشت یه روز زود از محل کارم برگشتم در رو زدم زنم بدون اینکه درو باز کنه گفت آش ماست پختم ماست نداریم برو ماست بخر بیا. من همین که سوار ماشین شدم یهو شصتم خبر دار شد که نکنه…. چند متر رفتم جلو و پارک کردم دیدم چند دقیقه بعد یه جوون از خونم اومد بیرون. رفتم جلو سوارش کردم یکم که حرکت کردم دراای ماشینو قفل کردم بهش گفتم چطور بود؟
گفت چی؟
گفتم سانفرانسیسکویی که با زنم رفتی؟
خواست فرار کنه دستیو کشیدم دست گذاشتم رو خرخرش گفتم خفه شو گوشکن این رو بدون که تو اگه ۵۰ درصد مقصر باشی بقیشو من مقصرم چون خودم با عابروی یکی بازی کردم.
ولی اینو بدون که این بلا سر تو هم میاد. چون دنیا دار مکافاته.
همین لات و لوتا هم بدونن هر غلطی که می کنن یه روز از خودشون لات تر میاد و باهاشون حساب می کنه.
بقول کیفر ساترلند تو فصل دوم ۲۴: “یا باید کار کثیف نکنیم یا اگه این کارو کردیم هممون دستامونو کثیف می کنیم نه فقط من.”
اگه لاتا هم با هر کسی سانفرانسیسکو میرن و انتظار دارن گندش دامنشونو نگیره تو خواب و خیال خامن. چون وقتی فازلآب رو تو شهر ول کنی هر چقدر هم سعی کنی دامنت رو تمیز نگه داری یه جایی گندش دامنتو می گیره.
پس به جای شعار حساب کردن و تند رفتنای کورکورانه بهتره یکمی بیندیشیم که خانه از کجا خرابه.
چون تو این زمونه دیگه دختر آفتاب مهتاب ندیده تقریباً وجود نداره. چون پسر سالم هم کمیاب شده. چون مردامون تا ساعت یک نصف شب تو اسکایپ و هزار تا شبکه ی اجتماعی با دخترا لاس می زنن بعد زن بدبختشم تو تخت تنها خوابیده بعدشم انتظار داره که زنش بهش خیانت نکنه. به قول اسماعیل فصیح: “زر اومدی قرمه سبزی.” اول باید خود آدم سالم باشه بعد از زنش یا نامزد انتظار سلامت داشته باشه. اون دختری هم که میگه من ال هستم بل هستم دروغ میگه عین چی. حیف نمیشه بعضی حرفارو زد وگر نه روشنتون می کردم چه خبره.
من طرف حرفم آقای آرتیمان و آرتین نیست کلاً حرفم با اونایی که فکر می کنن دختر آفتاب و مهتاب ندیده باید بگیرن و در مقابل خودشون هزار تا کثافت کاری می کنن.
ببخشید من اساساً پرحرفم.
سپاس چند باره

درود! افراد زیادی هستند که از من مشاوره ی تجربی میگیرند… من بارها پیش آمده که در جمع حضوری دوستان و آشنایانم صحبت مشاوره ای کرده ام و چنان صحبت کرده ام که افراد باور ندارند که من بی سواد باشم… افراد سرد مزاج واقعا مشکل دارند و از مشاوره فراری هستند و فقط خودشان را توجیح میکنند…!

پسر خوب اگر اون تازه عروس قبول نمیکرد که بره سانفرانسیسکو پس بازم مشکل از مَردهاست؟

اولا بشهروز خدا لهت کنه…

الان خودش میفهمه چرا این رو گفتم…

تو ایران باید برای خیلی از مشاوره ها کلاس توجیهی گذاشت در مورد خیلی چیزها…

اگر تو توی زندگیت مشکل داری به مراجعه کننده هات نگو مردها اینجورین یا زَنها اینجورین…

تو ایران خیلی مشاوره جواب نمیده چون فرهنگ از بیخ مشکل داره…

زنها چون تو زندگیشون چه اون لحظه چه گذشته مشکل دارن برای همین زود مخشون زده میشه برای سانفرانسیسکو…

پس این وسط اشکال از جایی دیگست…

نه مشاوره نه هیچ چیز دیگه

سلام.
خدا عاقبت ما رو با این پست به خیر کنه خخخ.
خب من به یه نسبیت کلی معتقدم.
به ازای هر مرد و پسر نا اهلی، یه زن و دختر نا اهل وجود داره.
ببینید دوستان، وقتی یه زن مطلقه یا بیوه یا یه دختر حاضر میشه نفر دوم زندگی یه مرد باشه با این که خودش زن هست و میدونه که زن اول اون مرد چه قدر میتونه از این بابت زجر بکشه، ولی باز هم حتی به همجنس خودش هم رحم نمیکنه و وارد زندگی اون میشه. برعکسش هم هست که خیلی مرسوم نیست. یه مرد میاد وارد زندگی یه زن شوهردار میشه و دست میذاره روی ضعفهای زندگی مشترک اون دو نفر و از همین راه عواطف اون زن رو جذب خودش میکنه. اینجاست که به همون نظر من میرسیم. به ازای هر زن خائنی یه مرد خائن وجود داره و بالعکس.
در مورد دختر و پسر هم همینه. اگر خیلی وقتها دخترها از ارتباط با پسرها ضربه خوردن، دخترهایی هم بودن که به پسرها ضربه زدن. اگر فیلم سینمایی نقاب رو ندیدید، حتماً برید ببینید. خیلی از واقعیتها توی اون فیلم وجود داره.
خلاصه این که بهتر هست این پست اینطور پیش بره که همه ی انسانها جدا از جنسیتشون هم خوب هستن و هم بد و صرفاً تفاوتهای جنسیتی دلیل بر برتری یک جنسیت نسبت به جنسیت مقابلش نیست.
در کل یه کم شیر تو شیر شد ولی خداییش خودم فهمیدم چی نوشتم خخخ.

شبو شور ممنون . پستم چی بود تبدیل به چی شد هاهاها
ولی همین الان داشتم به یکی میگفتم که من ازین پست فهمیدم که در ایران نه زنها رضایت دارن و نه مردها .
همگی گویا کوه دردیم . دریای حرفیم . و همگی تنهاییم .
عاقبت پست به خیر شد . کمی همدیگه رو درک کنیم . به همدیگه احترام بذاریم . هر چیو برای خودمون میپسندیم برای دیگران هم بپسندیم

درود! خیلی خلاصه یه چیزی تعریف میکنم بخوانید… در کشوری در شهرهای بزرگ مکانهایی وجود داشت جهت تخلیه ی جنسی انسانها… بعضی از بزرگان آن کشور به شاه معترض شدند که باید این مراکز فساد بسته شود… روزی پادشاه آن کشور به مدرسه ی آن بزرگان وارد شد و به تک تک آنان گفت نفس بکش… بعد گفت چه بویی حس میکنید؟ همه گفتند بوی خوش عطر و گلاب… پادشاه با قفلهایی که همراه خود آورده بود درب تمام توالت ها را بست… سپس دستور داد از این پس باید برای تخلیه به فلان توالتها که فلانجا هست بروید… ده روز بعد دوباره پادشاه به آن مکان مراجعه کرد و به تک تک آن بزرگان گفت نفس بکش که کسی نمیتوانست به خوبی نفس بکشد… سپس پرسید چه بویی حس میکنید؟… بوی گند و نفرت… افراد آن ساختمان بجای چند کیلومتر راه رفتن تا به توالت رسیدن در باغچه ها و اطراف ساختمان خود را تخلیه کرده بودند و حالا بجای بوی عطر و گلاب بوی گند و نفرت همه جا را پر کرده بود… پادشاه سیاستمدار با این کارش به آن بزرگان اینطور ثابت کرد که ازدواج یعنی برای تخلیه شدن در راه طولانی است و بستن این تخلیه گاهای جنسی مانند بستن درب توالت های نزدیک محل زندگی است… اگر من دستور دهم مراکز تخلیه گاه های جنسی بسته شود جامعه به گند می افتد و هرکی هرجایی توانست خود را تخلیه میکند… اکنون از زمانی که تخلیه گاه های جنسی در آن کشور بسته شده است و فقط راه های سخت که ازدواج است باز شده است بوی گند و نفرت همه جا را پر کرده است و کسی به حق خودش قانع نیست… پسران دختران را گول میزنند… دختران پسران را گول میزنند… مردان ازدواج کرده زنان شوهر دار را گول میزنند… زنان شوهر دار مردان زندار را گول میزنند… مگر میتوان جلو تخلیه توالتی را گرفت که بعضی ها میخواهند جلو تخلیه جنسی افراد گرم مزاج و زیاده خواه را بگیرند… عزیزم خودتو کنترل کن… روزی به مسافرت میرفتیم کودک سه ساله ای گفت جیش و پدرش فورا کودک را پیش راننده اتوبوس برد و گفت بزن کنار… راننده گفت یک ربع صبر کن تا به شهر برسیم… پدر کودک گفت من میگذارمش روی رکاب هر اتفاقی افتاد با خودت… راننده فورا توقف کرد و گفت ببرش پایین… شهوت جوان مانند جیش داشتن کودکان است…!

like عدسی یک میلیارد بار. البته اینو هم بگیم که تنها آقایون نیستن که جامعه رو دچار مشکل می کنن. از این طرف ما دختری که ضربه به عواطف پسرا بزنه کم نداریم. و علت یابی اینکه کی مقصر هستش ممکن نیست. این مورد شبیه داستان مرغ و تخممرغ هستش که نمیشه گفت کدوم اول اومده. به قول اون خانم تو گشت ارشاد پسر خلق شده که مخ بزنه و دختر خلق شده که مخش زده شه.
حالا شما پیدا کنید پرتغال فروش را.

بچه ها من تا حالا خیلی مقاومت کردم که تو این پست کامنتی ویرایش یا حذف نشه.
ولی خداییش شما هم کمی مصلحت محله رو در نظر بگیرید.
ما هم معذوریتهایی داریم که همتون ازش مطلعید.
خیلی واقعیتها هست که میدونیم درستن ولی نمیشه خیلی بهشون پرداخت. دلیلش هم اگر کمی عمیق کامنتم رو بخونید متوجه میشید.
خلاصه خواهشاً کمی هم مراعات این محله و آیندش رو بکنید.
موفق باشید.

به نظرم آقای حسینی راست میگن ولی دوست بزرگوار گاهی وقتا دست خود آدم نیست. به قول معروف سینه مالا مال درد است ای دریغا مرحمی. ولی چه فایده غمی دارم اندر دل اگر گویم زبان سوزد اگر پنهان کنم مغذ و استخان سوزد.

اینکه ما همه ی تقصیرات رو گردن زنها بیاندازیم کار درستی نیست اینطوری فقط صورت مسئله رو خواستیم پاک کنیم اما خود مسئله سر جاش باقی میمونه.
ببینید وقتی آقا میره و تو یک جامعه ی نیمه سنتی که حکومت دینی هم برش حاکم هست ماهواره میخره میاره تو خونه و شبکه هایی مثل جم تیوی فارسی وان و غیره به زن و دخترش نشون میده، وقتی همین آقا نصف شبها میشینه از شبکه هایی که فیلمهای پورنو نشون میدن فیلمهایی رو میبینه که با واقعیت زمین تا آسمون فاصله دارند.اگر ازش بپرسی که چرا این فیلمها رو نگاه میکنی بر میگرده میگه میخوام روش درست ایجاد یک رابطه ی جنسی درست رو یاد بگیرم.
وقتی همین آقا گوشی موبایلش رو رمز گذاری میکنه تا مبادا زنش بتونه گوشی اون رو حتی بطور اتفاقی ببینه.
وقتی از همین شبکه های اجتماعی انواع و اقسام داروها و ابزار آلات تغییر آلت تناسلی تغییر سایز سینه و غیره، نشون داده میشه هم زنها و هم مردهایی که شاهد این تبلیغات هستند کارشون به کجا میرسه؟
وقتی تو اینترنت بجز انواع و اقسام صحنه های سکس طرف دنبال چیز دیگه ای نیست وقتی تو مهمونیها تا طرف وارد خونه ی آدم میشه بجای سلام و علیک اولین حرفش اینه که رمز وایفاتون چنده این مردم زن و مردش کدوم دیگه میتونن پایبند به یک زندگی باشند.
وقتی متأهلین یک جامعه با همچین وضعیتی روبرو هستند از دختر و پسرهای جوون چه توقع باید داشت.
دختر و پسری که انگیزه ای برای داشتن یک زندگی سالم نداره. هیچ آینده ی روشنی نداره، هیچ شغلی نداره، هیچ خواستگاری نداره، هیچ دختری به خاطر بیپولیش حاضر نیست زنش بشه، خلاصه یک همچین شرایطی آخرش قراره به کجا برسه؟ حالا برید و بگردید و بیابید پرتغالفروش را.
در کامنت قبلی هم به یه تعداد از مسائل جاری اشاره کردم به نظر من این نوع مباحث هیچ فایده ای ندارند. بهتره خودمون رو به دست جریانی که بر اجتماع حاکم شده بسپاریم و ببینیم چی پیش میاد، چون ما قادر به هیچ تغییری نیستیم. آدما در هر لحظه طرز فکرشون متحول میشه و نمیشه براشون هیچ نسخه ای پیچید مسائل زیادی وجود داره که روی همه ی آحاد یک جامعه اثر مستقیم یا غیر مستقیم میتونن بزارن این نوع صحبتها هیچ پایانی نداره من که این دومین کامنت رو اینجا گذاشتم تنها به دلیل این بود که دیدم یکی از دوستان محترم تمام ختاهای بشریت رو انداخته بودند گردن زنها. این نوع نگاه ما رو به جایی نمیرسونه. فقط باعث میشه که در مقابل هم دیگه جبهه بگیریم همون کاری که در طی این چند دهه ی اخیر همه ی زنها و مردها کردند و به هیچ نتیجه ای هم نرسیدند.
امیدوارم که هیچیک از شما از حرفهای من نرنجیده باشه با تشکر از همه ی شما.

درود بر آقای نظری گرامی.
تمام مشکلاتی که فرمودید هیچ کدومشون دلیلی برای هم رنگ جامعه شدن و فرو رفتن در اشتباهات دیگران نمیشه.
به هر صورت هر انسانی قوه تعقل داره و می تونه ازش استفاده کنه.
درسته محیط خرابه؛ سطح فرهنگ ها اون قدر بالا نیست؛ خونواده ها چنان که باید و شاید نیستند و غیره ولی به هر صورت اشتباهات دیگران نباید دلیلی برای خطا های ما باشند.

معذرت میخوام ، کتاب نبود ، یک مطلب بود که بدونه ویرایش اینجا کپی میکنم:
اصطلاحی است در روان شناسی به نام قورباغه “آرام پز” .قورباغه موجودی است که سیستم عصبی مرکزی اش ارتباط مستقیم با لایه های درمیک و اپیدرمیک دارد. در سطح پوست
نسبت به حرارت بسیار حساس است. اگر قورباغه را روی سطح داغ رها کنید به محض احساس حرارت در سطح آب می پرد. اما اگر همین قورباغه را در قابلمه آب سردی قرار دهیم
و قابلمه را روی گاز بگذاریم و حرارت را سانتیگراد به سانتیگراد بالا ببریم تغییرات حرارتی را به علت این که موجودی دوزیست است به عنوان دمای ثابت محیط فرض می
کند. تا وقتی دما روی ۵۳.۵ درجه می رسد قورباغه متوجه می شود که در این زمان فلج می شود و فقط سر آن تکان می خورد.

مثل این که به گذشته حسرت می خورد……

هیچ انحرافی به یک باره صورت نمی گیرد. انحراف همواره درجه به درجه است……

منبع: سخنرانی دکتر انوشه/دانشگاه آزاد یزد/سال ۸۶

دوستان من با خوندن تمام کامنت هایی که تا حالا نوشته شده حس کردم که بعضی ها با اون که رو نمی کنند ولی دنبال حاشیه می گردند یه دفعه ای قرار نیست فرهنگ مردم رو تغییر داد و همه مون بشیم منور الفکر.
بدون دم زدن از مسائل جنسی و این قدر بی پیرایه حرف زدن هم میشه نظر های منطقی داد.
حرف زدن از یه سری مسائل اگر از یک حد و حدودی رد بشه دیگه میشه بی ادبی نه اظهار نظر.
موفق باشید.

سلام
من کوتاه میگم و زیاد سرتونو درد نمیارم
به عقیده من اگه پسری کار نداشته باشه نباید سمت ازدواج بره چون به مشکل میخورن حتی در دوران نامزدی چون استقلال ندارن و وابسته به اونان در نتیجه باعث دخالتهای گاها بی مورد و مخرب خانواده ها میشه
با حرفای حسین موافقم ازدواج امری سربسته هست
من موافق آشنایی قبل از ازدواج هستم ولی به صورت منطقی و عاقلانه
آخرین حرفم به قول حسین هندونه سربسته هست و هرقدر هم دقیق جلو رفته بشه بازم همیشه موفقیت امیز نیست
چون با این شرایط امروزه هیچ چیزی قابل پیش بینی نیست
پست بسیار زیبایی بود ممنون رعد بارانی
انصافا چقدرم کوتاه گفتم خخخخ

سلام کامروز . شمارو نمیشناسم .
ولی در مورد ازدواج باید بگم که هندونه که چه عرض کنم هویچ هم نیست ههههه میدونی چیه باید قبل از ازدواج چشاشو رو باز کرد و بعد از ازدواج چشاشو رو بست . بعد از ازدواج اگه خودخواهی و منم منم رو کنار گذاشت و بی خیال یک سری موارد بشیم عالیه .
کامروز من یک اعتقادی دارم که شاید فک کنی خرافاتی باشم ولی اشکال نداره . و اون اینه که یقین دارم بعد از ازدواج درهای رحمت و گشایش به روی انسان باز میشه .
کامروز چرا اصلا تورو نمیشناسم ؟اعه اعههه؟مرررسی

سلام خانم رعد همیشه مهربان. راستش من حدود یک سالی هست که وارد فضای مجازی به طور جدی شدم. در این یک سال اتفاقاتی برام افتاد که بسیار برام باعث تجربه شد. من در این یک سال با صراحت عرض میکنم که با خانمهای محله آشنا شدم. در این حدود یک سال که با بانوان محله آشنا شدم این عزیزان را انسانهای شریف و بدون حاشیه دیدم. به همه این بانوان محترم ایمان دارم که انسانهای بسیار شریف و قابل احترامی هستند. هم بانوان بینای محله خوب هستند و هم بانوان نابینای محله قابل احترام هستند. میخوام یک حقیقت را خدمتتون عرض کنم. اکثر کسانی که در فضای مجازی حضور دارند با اسم مستعار در این فضا شرکت میکنند و به راحتی نمیتوان به این رابطه ها دل خوش کرد. الان من خودم چند نفر را میشناسم که علاوه بر ارتباط با خودم با چند نفر دیگه هم صحبت میکنند. همانطور که قبلا گفتم من نسبت به خانمهای محله هیچ شک و تردیدی ندارم. گاهی اوقات به من میگن در فضای مجازی هم میشود آدمهای سالم را پیدا کرد ولی خودم معتقدم که این افراد سالم بسیار اندک هستند. من همیشه سعی میکنم در این فضا سالم زندگی کنم و تا حدود زیادی در این امر موفق بودم هر چند که بسیار سخت هست ولی من همچنان در این گام یعنی واقعی بودن در فضای مجازی دارم به زندگیم ادامه میدم.

سلام هادی . چی بگم ؟آره خانوما معمولا با اسم مستعار میان . چرا ما از همه چیز و همه کس خودمونو پنهون میکنیم نمیدونم خخخ خدا مارو هدایت کنه .

درود! ای صاحب پست تو کجایی که مردم را دعوت میکنی به حرف زدن و بیخیالش بریم سر اصل مطلب… در قدیم در کشور ما بانوان دکتر بودند یا معلم…حدود چهار دهه است که تبعیض کنار رفته و زن و مرد برابر شده اند… هرجا مرد وجود دارد زن هم وجود دارد… وقتی زن و مرد یکسان و برابر است چرا دختران و زنان هنوز انتظار دارند پسری که قصد ازدواج دارد مانند عهد قجر باشد… چرا دختران برابری در خیلی از مسائل را دوست دارند اما برابری در ازدواج را نمیپذیرند… وقتی از دختر پرسیده میشود معیارهایت را برای ازدواج بگو و دوست داری شوهرت چه خصوصیاتی داشته باشد؟… پاسخ دختران بین پانزده تا پنجاه ساله—–۱-پولدار باشه. ۲-شاغل باشه. ۳-خوش اخلاق باشه. ۴-عاشق من باشه. ۵-به وظایفش خوب عمل کنه. ۶-در کارهای خانه همکاری کنه-۷-کاری به شغل و حقوق و خانه ی من نداشته باشه و به وظیفه اش عمل کنه. ۸-برای خوشبختی من تلاش کنه. ۹-حرف گوشکن باشه و هرچی من میگم گوش کنه. ۱۰ مهریه حقمه و دوست دارم زودتر مهریه مو پرداخت کنه… خوب اینها که گفتی رویاهای خوبیه… تو چی داری و چیکار میکنی؟… اگه دیدم نمیتونم ادامه دهم جدایی بهترین راه است که انتخابش میکنم… من حقمو میخواهم و مرد وظیفه داره حق منو بدهد… پس این برابری در چیه؟… در آزادی بیان و آزادی عمل… چرا در زندگی مشترک برابری نیست و وظایف مرد مانند عهد قجر است… تا زمانی که دختران بخواهند قجری ازدواج کنند بهتر از این نمیشه… حالا بریم سراغ پسرها… پسرها دختری پاک و نجیب و باکلاس میخواهند و دوست ندارند آزادی خود را از دست دهند… پسری که از سن پانزده سالگی تا سی سالگی با صد دختر رابطه داشته حالا دوست داره همسرش پاک و نجیب باشه… پاکی و نجابت یعنی چه؟… برابری یعنی چه؟…!

بله . درسته . زن و مرد همگی خودخواه شدن . همه به فکر خودمون و راحتی خودمون هستیم . تا وقتی که منم منم باشه خانواده سست و پوچ میشه

درود. همه ی کامنتا رو خوندم دوستان نظرات جالبی بیان کرده بودند.
من فکر میکنم ما ایرانیها خیلی با جوامع دیگه تفاوت داریم خَخ.
دکتر انوشه میگه ایرانیا تو خونه تفریح میکنند تو خیابون کار میکنند و تو اداره استراحت.
بعدش اروپاییا تو خونه استراحت میکنند تو خیابون تفریح و تو اداره کار میکنند.
این یعنی اینکه تو کشور ما تو اکثر موارد هیچ چیزی درست سر جای خودش قرار نگرفته چه برسه به مقوله ی ازدواج.
تو جامعه ی ما دختر و پسر از روی کنجکاوی در مورد هم اطلاعات به دست میارن, از روی بیکسی و مشکلات روحی با هم دوست میشن, از روی وابستگی و مسائل جنسی با هم سانفرانسیسکو میرن, از روی تعصب و فرهنگ غلط با هم ازدواج میکنند با شخصی که هیچ وجه اشتراکی باهاش ندارن, از روی بدبختی در مورد ترس از آبرو یا ترس از مهریه با هم مجبور به زندگی میشن, از روی همین مشکلاتی که تو جامعه هست دوچار طلاق عاطفی میشن و تو اکثر مواقع و موارد با با یکی دیره میرن سانفرانسیسکو, و این چرخه همچنان ادامه دارد.
آخه سؤال من به طور مشخص اینه که مگه جنس زن کالا هست که دختر بودنش میشه دست اول و زن بودنش میشه دست دوم.
به نظرم باید یه تعریف درستی از نجابت ارائه بدیم و تعریف من هم اینه که
اگه زن یا مردی هم زمان با چند نفر نباشه یعنی اینه که نجابت داره.
و زمانی میتونه با فرد دیگه ای باشه که کاملاً با فرد قبلی تموم کرده باشه. نه اینکهخ گیر بدیم به دوشیزگی و مانند اینها.
مشکل مسئولین کشور ما اینه که جوونای امروزو میخوان با افکار دیروز برای فردا بسازند و این هرگز امکان پذیر نخواهد بود.
پس مشکل جامعه هست و م جوونا هم همگی چه دختر و پسر قربونی شدیم.
خشت کج گذاشته شده و درست کردنش و صاف کردنش هم کار یه سال دو سال یا ده سال نیست.
خروجی هیچ کدوم از برنامه های ارائه شده توسط دین و دانشمندان غربی هم هیچ کدومش مثبت نبوده.
یعنی اون چیزی که ما میبینیم تو جوامع غربی هم هست منتها نه به اسم دین یا حدیث و یا خدا و هیچ ادعایی هم ندارند.
پس من به دین هیچ توهینی نکردم ولی اینو هم میگم که خروجی هیچ کدومش موفقیت آمیز نبوده.
تا زمانی هم که یه مرد عابر بانک زن و زن ماشین لباس شویی مرد باشه هم وضع همین هست.
کلاً همه ی الگوهای مربوط به خانواده شکست خوردن هم این طرف و هم اون طرف.
من در برم تا کمیته ی فیلترینگ نیومده خَخ.

اینم کامنت من که اصلا ربطی به موضوع پست نداره خخخ اگه صفحه خونا نخوند بگید تا بدونم .
یکی از اصلی‌ترین پایه‌های شخصیت سالم، داشتن “اصالت” است.

این که تن به انجام هرکاری نمیدی، به این معنی نیست که نمیتونی!
بهش میگن “چهارچوب”!
چهارچوبی که خودت برای خودت تعریف میکنی و پایه و اساسش از “خانواده” شکل میگیره…
کسی که چهارچوب داره، “اصالت” داره…

اصالت رو نه میشه خرید، نه میشه اداشو درآورد و نه میشه با بزک و دوزک بهش رسید!
اصالت یعنی ،
دلت نمیاد خیانت کنی،
دلت نمیاد دل بشکنی،
دلت نمیاد دورو باشی،
دلت نمیاد آدما رو بازی بدی …
این بی‌عرضگی نیست!
این اسمش اصالته..

درود! بهنظرم اینجا یه نفر زده پارکینگ و حالشو نداره بیاید جواب تک تک دوستان را منطقی بدهد و قانعشون کند…!

درود با اجازه ی صاحب پست و دوستان من یه نتیجه گیری کلی از این بحث بکنم و بریم پی کارمون چون هر چی در این مورد گفت و گو کنیم و نظر بدیم فایده ای نداره و این صحبت ها هم در جایی مورد ارزیابی قرار نمی گیره. بقول یه دانشجوی دکترای علوم تربیتی ما این همه در باره ی سیستم نا درست آموزشی و پرورشی مقاله و تز و پایان نامه ی پر پیمون نوشتیم ولی اونایی که اون بالا نشستن ساز خودشونو می زنن و پایان نامه های نخبه های جامعه ی ما داره تو بایگانی دانشگاه ها خاک می خوره.
رابطه ی پسر و دختر یه رابطه ی دو طرفست اینا با توجه به معیار هایی که خودشون در خودشون می بینن به هم دل می بندند, و ممکن هستش که در طول این رابطه هر اتفاقی بینشون بیفته. که هیچ عیبی هم نداره ولی بدبختانه بعد از مدتی یکی از این دو طرف از اون یکی بنا به هر دلیلی دل زده میشه و ولش می کنه. حالا اینجا دو حالت پیش میاد یا طرف مقابل با مخ میاد پایین و دیگه بلند نمیشه یا پوست کلفت هستش و میره زندگیشو می سازه. ببینید دوستان من می خوام یه چیزی بگم که حقیقت داره پس خواهشمندم بعدش نگین این چرا اینو گفت چون خودتون هم خوب می دونین راست میگم ولی دوست دارین خودتونو بزنین به کوچه ی علی چپ.
دوستان ما در این زمونه اساساً پسر و دختر با حیا عفیف و پاک دامن نداریم هر پسری بهتون گفت من پاکم خیلی ببخشیدا داره حرف مفت می زنه. پاکی مال جوونای سال های ۶۰ بود اونا بودن که به عشقشون یه نگاه دیگه داشتن.
الآن وقتی من نوعی (خودمو مثال می زنم که کسی بدش نیاد) میام با دختر مردم تا ۴ صبح حرف می زنم پس یه چیزیم میلنگه حالا هی من بگم بینمون چیزی نیست. اگه من به این دختر خانم نظری نداشته باشم چرا تا ۴ صبح دارم باهاش می حرفم؟
جالبم این هستش که بعدشم پا میشم میرم نماز می خونم! این نماز سرمو بخوره. وقتی من با یه پسر کثیف ترین حرفا رو تو یه محیط چت می زنم و نامزدم داره با یه اسم دیگه چتامو با اون پسر می خونه بدون اون دختر دیگه حیا و ویا…. هیچی نمیگم. چون اون دختر اگه نمی خواست ببینه که من به فلانی چی میگم اونارو نمی خوند البته بگم اون دختر دیگه گناهی نداره راستش زمونه اینو می طلبه. حالا بعد از این همه گند کاری اگه من و دوست دخترم پاشیم نماز بخونیم و یا قرآن سر ماه ختم کنیم خدا هم اونجوری جواب عبادتامونو میده. پس بیایم یکمی بیخودی جانماز آب نکشیم. اگه پسر و دختری واقعاً با هیا باشن نباید پی این دوستی ها برن. اگه من پسر آدم سالمی هستم چرا تو این همه آدم میرم با اون دختر می حرفم؟ خوب حتماً یه مرضی دارم خوب. اگه من اگه مریض نباشم میرم با پسرا حرف می زنم. پسر هم گناهی نداره واقعاً نیاز داره که بحرفه.
من یه پیشنهادی بهتون میدم که خودمم دارم بکار می گیرم, این حرفم با تمامی جوونای گرامی هستش. اگه با کسی تو این دور و زمونه آشنا شدین اول کار بگین تا حالا هر کاری کردی نوش جونت تو گذشتت هستش و من با گذشتت کاری ندارم فقط بگو چی کارا کردی تا اگه یه روز چه می دونم تو خیابونی رستورانی جایی با هم بودیم یکی جلومو گرفت گفت فلانی نامزدت با من بوده و از این حرفا من شوکه نشم. چون من حاضرم هر چیزی رو تحمل کنم حتی اگه نامزدم بهم بگه که در گذشته فلان کردم قبول می کنم, فقط بهم خودش بگه اگه از کسی دیگه بشنوم نمی تونم حضمش کنم. چون باور دارم یه دختر هم مثل من حس و نیاز داره و اگه کاری کرده بی شک به طرفش باور داشته و بهش تن داده و گناهی نداشته که اون تو زرد از آب در اومده. چون چیزایی دیدم که باید اینجوری باشم وگرنه کلاهم پس معرکست. بابا وقتی یه خانم با چند صد تومن می تونه نجابتشو بخره و شوهرشو گول بزنه چرا باید خودمو به خریت. بزنم؟
به قول اون شعر: کور شوم, کر شوم ولی محال است که خر شوم.
من که خودمو به خواب نمی زنم تا بگم که دختر و پسرای با حیا هنوز هستن, چون گشتم نبود نگرد نیست. اگه کسی سراغ داره بگیره بندازه تو الکل که خراب میشه. چون پسر و دختر مثل پنبه و آتیشن و به هر بهانه ای با هم حرف بزنن یه روز اگه سانفرانسیسکو نرن به هومش سری می زنن. چون دخترامون تو WhatsApp و telegram و هزار کوفت دیگه چیزایی می خونن و می بینن که حسابی گوشی دستشون میاد. پسرا هم که هزار ما شا الاه. دیگه چیزی نمیگم که خودمون خوب می دونیم چه خبره.
با سپاس و آرزوی روز های خوش برای نسل های آیندمون.

جک بایر من در مورد پسرها نظری ندارم ولی دخترهای زیادیو میشناسم که پاکن و خیییییییلی بیشتر از اون چیزی که شما فک میکنی نجیب و با وقار هستن .
من فک میکنم نود درصد خانومای ایرونی اصیل و نجیب هستن . ولی متاسفانه چون آقایون نا نجیبهارو میبینن فک میکنن بقیه هم همینطوری هستن .خب معلومه ی خانوم موقر ایرونی که با آقایون همینطوری هم کلام نمیشه و سر راه مردها قرار نمیگیره . در نتیجه زنهایی که آقا پسرها میبینن همه خرده شیشه که چه عرض کنم قندیل شیشه دارن خخخ
برادر من
اصولا خانوما بیشتر نیاز عاطفی دارن و بعد از مدتی متوجه میشن که این نیاز میتونه با هم صحبتی با گیاهان هم پر بشه ولی عمرن توسط آقایون پر بشه خخخخ
چون دنیای آقایون با خانوما خییبلی متفاوته .
ببخشید . خیلی هم خوشحالم که نتیجه گیری خودتون رو اعلام کردید .

دوست عزیز.
لطفاً انقدر همه رو به کار نبر.
انقدر هم هیچ رو به کار نبر.
وقتی بگی همه ی دخترها بیحیا هستن، خیلی خیلی معذرت میخوام ولی خانواده ی خودتون هم بخشی از همین همه ها محسوب میشن.
پس میبینید که همه ای وجود نداره و همه چیز تو این دنیا نسبی هست.
این که دخترها و پسرها با هم اگر حرف بزنن آخرش میرن فلانجا رو هم اصلاً قبول ندارم.
من خودم با کلی دختر خانم تو واتساپ حرف میزنم تا حالا باهاشون تا کرج هم نرفتم. به نظرم توی این پست دیگه هرکی داره کامنت میده جوگیر شده و نمیدونه داره چی مینویسه. بهتره که اول یادمون باشه که ادعای تحصیل کرده بودنمون رو تریلی هم نمیتونه بکشه و بعد حرفای عهد قجری بزنیم.

ببینید آقای محترم! شما از کجا مطمئنید که دخترها همه ناپاک هستن؟
شما هر چند بار هر جایی که با به فرض نامزدتون یا هر دختر دیگه ای رفتید به خودتون مربوطه یا اگه وفادار بودید یا نبودید باز به خودتون مربوطه اما احتمالاً اگه خواهری داشته باشید، حد اقل از اون همه ای که میگید مستثناست.
همه رو با چوب رفتارهای خودتون و افرادی که باهاشون ارتباط دارید نرونید لطفا همه رو قضاوت نکنید لطفا.
شما حق توهین به دخترهای حد اقل این محله رو ندارید مراقب رفتار و گفتار خودتون باشید لطفا
کاش قبل از نوشتن یه کم فکر میکردید

رعععد بزرگ با عصاش یکی محکم میکوبه به میز و میگه نبینم با هم بحثتون بشه . برید به پست های دیگه برسید .
خوش ندارم اینجا بگو مگو بشه .
عیسی به دین خود موسی به دین خود .
تجرررربه به رععد ثابت کرده ما نمیتونیم فکر کسیو عوض کنیم .
پس دوباره تکرار نکنم پست رعد نبین دوست جای یکی به دو نیست .
و الا کامنتارو مسدود میکنم .همین . عزت افزون .

درود! خوب گفتی آقایون چقدر حرفهاتو تإیید میکنند؟… واقعا چرا کسی به موضوع پست اهمیت نداده و همه با هم تبادل نظر کردند و پست را به جایی که دوست دارند بردند… روی هم رفته من که از این بحث و گفتگو خوشم اومد و لذت بردم…!

دوستان عزیز خواستم نتیجه گیری کنم بعد با خودم گفتم هر کس به هر نتیجه ای که دلش میخواد میرسه خخخ خب چه کاریه .
ولی از اونجایی که دوست ندارم به خاطر پست من خدای ناکرده بین بچه ها کدورتی به وجود بیاد مجبورم کامنتارو مسدود کنم .
از همگی هم خیلی ممنونم که نظریه هاتونو با من به اشتراک گذاشتید .

با درود من دیدم که بعضی از بانوان از گفته های من برداشت بدی کردن و یکی
دو نفر هم اعتراضاتی کردن که نیاز دیدم توضیحی کوتاه در بارش بدم.
اول اینکه من حرفم فقط با بانوان نبود و گفتم دختر و پسر.
پس به خودمون هم گیر دادم.
بعدشم من اصلاً حرف سخنم با اعضای محله نبود و حرفم کل خانم و آقایونی
بود که خلق شدن.
دوستانی که یکمی از اصول فلسفه سر در میارن می دونن که بعضی وقتا همه یه
مفهوم مجاز و یه مفهوم کلی داره. و منظور مناز همه مفهوم و کاربرد خاص
اون بود و نه مفهوم عام اون و فکر می کردم دوستان بتونن این رو بفهمن.
علاوه بر اون دوستان گرامی خداییش کسی که خودش سالم هستش نباید برنجه چون
به قول معروف طلا که پاکه چه منتش به خاکه.
و اگه من حرفی زدم قصدم جسارت به خانم و آقایون پاک سرشت چه در محله و
خارج از اون نبود بقول معروف در خانه گر کس است یک حرف بس است.
اینم بگم که جواب خانم پریسیما در حمایت از بانوان خوب بود ولی کاش به
جای استفاده از هویت شخصی من خودشون جواب بهتری می دادن. امیدوارم دیگران
مثل من جنبه ی عذرخواهی و قبول اشتباهشون رو در جمع داشته باشن.
ولی خوب به دلیل اینکه حرفای این جانب باعث سو برداشت و رنجش خاطر دوستان
شده و بدلیل جلوگیری از به حاشیه رفتن پست بانو رعد, من از همگی پوزش می
خوام و امیدوارم که منظور من رو بد برداشت نکرده باشید.
بازم میگم من پوزش می خوام.
با آرزوی داشتن درک و جنبه ای فراتر از این.