خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من و نسیم

سلام دوستان محترم.
همه چیز دقیقا از همون زمانی شروع شد که من می‌خواستم برای کارهای معافیت سربازی از خونه بیرون برم.
مثل همیشه پشت در ایستادم تا برای آخرین بار شلوارمو چک کنم. از مرتب بودن پیرهنم اطمینان پیدا کنم. بعد از خونه بزنم بیرون.
همین که داشتم دستمو توی جیب شلوارم می‌کردم. یکی در خونه رو آروم باز کرد و در هم با کمال آرامش به سر من خورد.
با کمال تعجب متوجه شدم که یکی داره توی گوشم فوت می‌کنه.
یک باره دیگه چشمام یه برق عجیبی زدن. یعنی این‌طور حس کردم. یه لبخند شیرینی، روی لبم نشست.
توی یه لحظه با خودم شرط بستم که ببینم درست حدس زدم یا نه.
گفتم: حتما نسیم هستش که باز منو دیده می‌خواد اذیتم کنه.
از نسیم بگم: دختری سرزنده، شاداب، پر انرژی، عاقل اما شیطون.
گفتم: شیطون، اما شما در حد زلزله هشت ریشتری روش حساب کنید.
یه بار توی اتاقم پشت سیستم نشسته بودم و توی این سایت اون سایت می‌چرخیدم. دیدم یکی توی گوشم فوت می‌کنه. گفتم: نسیم اذیت نکن. دختر الآن وقت شوهر کردنت هم گذشته ها. آروم دستشو به صورت پر موی من کشید و بهم گفت:
تو هم دیگه بچه نیستی. فکر کنم چند سالی هم هست که قاچاقی زنده موندی. بعد مثل همیشه آروم و ریز ریز بهم خندید. من از این که دستشو به صورتم می‌کشید لذت می‌بردم. شادابی و سرزندگی رو بهم انتقال می‌داد. البته، از انگشت‌های باریک و بلندش متوجه می‌شدم که هنوز اندامشو متناسب نگه داشته.
خواستم اذیتش کنم. برای همین همین‌طور که دستم به صفحه کلید بود. سرمو چرخوندم تا دستشو بکنم توی دهنم. من همیشه این‌طور اذیتش می‌کنم.
اونم خیلی زود دستشو عقب کشید و بهم گفت: مثل یه تِمساح شدی که کنار آب دراز کشیده و دهنش بازه. بعد یه دفعه دهنشو می‌بنده. منم بهش گفتم: موجود قشنگتری نبود مثال بزنی؟
گفت: خب، بهم اجازه بده تا بگم: شبیه یه مارمولک بی‌کار. اونم از نوع ریشی.
بهش گفتم: امروز بدجوری به ریش من گیر دادیا. یه کاری نکن همین الآن بزنمش.
یه بار دیگه دستشو به صورتم کشید و با یه لحن آروم و قاطع  بهم گفت: وقتی دستمو به صورتت می‌کشم یاد گندم زار می‌افتم.
منم آروم لبخند زدم و بهش یاداور شدم که ریشم طلایی رنگ نیست. اونم برگش و با یه لحنی که نشون دهنده این بود که یکم توی فکره بهم گفت:
اون آهنگی که دیشب دانلود کرده بودی رو بزار تا گوش بدم. گفتم کدوم؟ گفت:
dancing with eyes closed رقصیدن با چشمان بسته.
گفتم: از کجا می‌دونستی این آهنگ رو دانلود کردم؟
گفت: دیشب که داشتی گوش می‌دادی پشت پنجره نشسته بودم. پنجره بسته بود. خیلی خوب نتونستم بشنوم. الآن هم می‌خوام
با شنیدنش برقصم. منم اون آهنگ رو گذاشتم. یواش یواش شروع کرد به وزیدن. توی اتاق چرخی زد از پنجره بیرون رفت.
با این که چند روزی بود که نسیم رو ندیده بودم. اما، این دفعه کار داشتم و بهش گفتم: فعلا بفرما داخل تا من برم برگردم. تا حسابتو کف دستت بزارم.
اونم آروم بهم خندید و گفت: باور کن که نمی‌دونستم که پشت دری. وگرنه جوری در رو هول می‌دادم که الآن چیزی ازت نمونده باشه. حالا هم نگران نباش تا تو برگردی من تمام اتاقتو بهم می‌ریزم.
بی انصاف هرچی گردخاک بود پاشیده بود روی سیستمم. مگه دستم بهش نرسه.
دوستان اگه، این زلزله رو دیدید. از طرف من یه نیشگونش بگیرید.
خب، به نظرم زیادی نوشتم تا این بار شما به حسابم نرسیدید بهتره برم.
موفق و پیروز باشید.

۲۹ دیدگاه دربارهٔ «من و نسیم»

درود. مرسی از پست, راستش من به تنها چیزی که فکر نمیکردم همین دختر بود که حدسم هم درست درومد خَخ.
معمای جالبی بود ولی خیلی زود و همون اول با کلمه ی فوت کرد تو گوشم واس مخاطبات حلش کردی. حد اقل واس من همون اول حل شد.
البته عنوان پست قشنگ و تفکرزا بود.
به نظر من بهتر میبود که مینوشتی یه دستی زد به صورتم یا مثل اینا.
مرسی بااااااحاااااااال بوووووود, دردت بخوره تو سر داش ممل.
چاااااکریم.

سلام مهرداد.
این شیطون آشنای مهربون رو می شناسمش. دیدن من هم میاد. خیلی دوستش دارم. گاهی واسهم عطر هوا های دور رو کادو میاره که من عاشقشونم. خیلی هم شیطونه. شیطونی هاش حسابی دوست داشتنیه. شبیه محبتش. شبیه نوازش های دست های مهربونش که هوای آسمون و بهشت دارن.
خیلی قشنگ نوشتی!
شاد باشی!

دیدگاهتان را بنویسید