خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

درد و دلهای یک گوینده ی لاغرِ بی اعصاب

بعضی وقتا همه چی بر وفق مراده.. سکوتِ محض… ساندفورجِ مطیع… حنجره ی آماده و صدای خوب و انرژی زیاد و حس و حال کتاب خوندن.. همه چی میشینه کنار هم که تو چند فصل کتاب بخونی بی دغدغه و فکر و نگرانی و همه چی تموم و عالی.. بعضی وقتا اما مث امروز از صُب که وخسادی همه چی دس بدست هم داده تا تو روزت سگی بشه… صدا: عینهو خر… ساندفورج خرتر… آرامش خونه از خر اون ور تر… انرژی و حس و حال کتاب خونی یه چی به خر بدهکار… میکروفون: یه خر کمشه.. بگو یه طویله خر… هاهاهاهاهاهاه… امروز صدام واز نمیشد… ساندفورج نمیدونم چرا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تو خواهی آمد

وقتی سایه ی سیاه شب روی اتاقم سنگینی میکند وقتی تمام اتاقم از نبودنت پر شده وقتی تمام چیزی که از تو برایم مانده یک مشت خاطره ی شیرین است وقتی خودت هم میدانی نبودنت عجیب کلافه ام کرده دیگر وقتش است وقتش است که به خاطراتمان پناه ببرم و اتاقم در مردادیترین گرما شبی بارانی را تجربه کند منت آسمان را نمیکشم ابر چشمهایم به اندازه ی کافی بهانه برای باریدن دارد سر روی شانه ی تنهایی ام میگذارم و میبارم آنقدر میبارم تا خدا هم دلش برایم بسوزد و صبح که بیدار شدم ببینم قاصدکی برایم پیغام آورده: در یک غروب سرد پاییزی از همان غروبهایی که
دسته‌ها
کامپیوتر

دانلود مجموعه تست های iCdL1 به صورت صوتی

سلام دوستان امروز براتون تست های iCdL1 رو به صورت صوتی آوردم کسایی که میخوان امتحان iCdL1 بدن,باید حتما این تست هارو بزنن بدونه زدن این تست ها شما نمیتونین نتیجه ی خوبی در امتحان بگیرین ببینین بزارین کامل بهتون توضیح بدم برای این که شما در امتحان نتیجه ی خوبی بگیرین و یه چیزی هم یاد بگیرین اول باید اون کلاس هاییرو که من دو سال پیش گذاشتم تو محله رو کامل کامل بخونین و کار کنین بعد باید جزوه ی iCdL1 رو بخونین تا اگر چیزی تو این کلاس ها جا افتاده یاد بگیرین بعد بیاین سراغ این تست ها و با دقت اون هارو بزنین بعدش
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

با من تا همیشه بمان

امروز صبح هم مثل هر روز، وقتی خواستم از آغوشت جدا شوم، انگار میخواهند دنیا را از من بگیرند. وقتی با هر زحمتی تو را عاشقانه بوسیدم و از تو جدا شدم و سر کار رفتم، دلم حسابی برایت تنگ شد. به خصوص وقتی ساعتها گذشت و من به دور از تو و مهربانیهایت به روزمرگی گرفتار شدم. هر چه بیشتر میگذشت بیشتر آرزویت را داشتم. دوست داشتم زودتر به خانه و پیش تو برگردم. میخواستم بار دیگر تو را در آغوش بگیرم. میخواستم بار دیگر نرمی اندام نحیفت را در آغوشم حس کنم. میخواستم وقتی سر بر سینه ی لطیفت میگذارم، از عطر بهشتی بدنت مدهوش شوم. میخواستم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تولدم مبارک!

باور کنید آدمی عقده ای نیستم! یعنی حد اقل سعی میکنم نباشم! ولی مثل خیلیا از جلب توجه احتمالا خوشم میاد خخخخخخ! امسال اینجا کسی حواسش به من نبود و دقیقا همونی شد که دوست داشتم بشه! یعنی از دیروز خدا خدا میکردم که پست تولد خودم رو نبینم تا بتونم نقشهم رو اجرا کنم! خب علاوه بر جلب توجه علاقه زیادی هم به چزوندن دیگران دارم و چی چزاننده تر از این که خودت برا خودت پست تولد بزنی، کامنتاشم ببندی که هیچ کس نتونه بهت تبریک بگه! خلاصه یک سال دیگه هم برای من و البته شما گذشت! این پیامی هست که هر روز، هر ساعت، هر
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

من و نسیم

سلام دوستان محترم. همه چیز دقیقا از همون زمانی شروع شد که من می‌خواستم برای کارهای معافیت سربازی از خونه بیرون برم. مثل همیشه پشت در ایستادم تا برای آخرین بار شلوارمو چک کنم. از مرتب بودن پیرهنم اطمینان پیدا کنم. بعد از خونه بزنم بیرون. همین که داشتم دستمو توی جیب شلوارم می‌کردم. یکی در خونه رو آروم باز کرد و در هم با کمال آرامش به سر من خورد. با کمال تعجب متوجه شدم که یکی داره توی گوشم فوت می‌کنه. یک باره دیگه چشمام یه برق عجیبی زدن. یعنی این‌طور حس کردم. یه لبخند شیرینی، روی لبم نشست. توی یه لحظه با خودم شرط بستم که