سلام دوستان هم محله ای خوبید..
من ،
سعادت نداشتم پست بزنم اینجا زیاد…
دومین پستم تقدیم به هم محله ای ها..
شعری زیبا تقدیم به همه ی خوبان..
آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟
پاسی از شب که گذشته س چرا بیداری؟
آن دو چشم پر غم را به کجا دوخته ای؟
دلت از غصه سیاه است چرا سوخته ای؟
تو که تصویر گر قصه ی فردا بودی..
تو که آبی تر از آن آبی دریا بودی…
آدمک رنگ خودت را به کجا باخته ای؟
کاخ امید خودت را تو کجا ساخته ای؟
آخرین بار که بر مزرعه من باریدم،
روی دستان تو من شاپرکی را دیدم،
تو چرا خشک شدی، او چرا تنها رفت؟
من که یک سال نبودم چه کسی از ما رفت؟
این سکوتت که مرا کشت صدایی تر کن..
این منم آبی باران تو مرا باور کن،
باور از خویش ندارم که چنین میبارم،
بگذر از این تن فرسوده کز آن بیزارم،
نه دگر بارش تو قلب مرا سودی هست،
نه برای تب من فرصت بهبودی هست،
آن که پروانه شدن را ز من آموخته بود،
دلش انگار به حال دل من سوخته بود،
شاپرک رفت، دلی مرد، عزا بر پا شد،
رفت و انگار دلم مثل خدا تنها شد،
آری این بود تمام من و این بیداری،
جان باران چه شده از چه پریشان حالی؟
برو که آدمکی منتظر باران است،
او که با شاپرک قصه ی ما خندان است،
این شعر رو خیلی دوست داشتم به خاطر همون اینجا نوشتمش تا شما هم بخونیدش.
امیدوارم خوشتون بیاد.
۲۷ دیدگاه دربارهٔ «آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟؟؟»
سلام عزیزم
زیبا بود
ممنون
موفق باشی
سلام پریسا جونم. مرسی همچنین شما
خخخ.. پری جونم اشتباه نوشتم شد پریسا
سلام من اول طلا را بگیرم که اون وقت باید از جیب بدم بازام حالا این جیب به اون جیب هست خانومم واقعان شعر زیبای را انتخواب کردی عزیزم خیلی وقت بود چراغ خواموش بودم لازم شد روشننش کنم صلیغت خوبه عزیزم از انتخواب من پیداست اعتماد به سقف را دیدی فرار
سلام…. خخخخ طلا که نشد بگیری.. ولی پریسما فداکاره طلا نمیخواد.. به جاش تقدیم میکنی به دوستش هانیه.. مرسی مرسی
سلام هانیه جان! چه قشنگ بود هانیه! دل نشین و زیبا و… تلخ! از اون تلخ هایی که به دل می شینن و مجبورت می کنن۱لحظه متوقف بشی، آه بکشی و بگی، …
قشنگه! خیلی قشنگه!
شاد باشی عزیز!
سلام عزیزم پریسا جان.. مرسی مرسی ممنون از حضورت. موفق باشین
آفرین هانیه جون زیبا بود . راستی انشااله رفتید سر خونه زندگیتون یا نه ؟
حاج علی بی زحمت نذار هانیه دست به سیاه و سفید بزنه . ?
شما کار کن که هانیه بتونه با خیال راحت شعر بگه .
حاج علی قابمله را خوب بساب ?? سمبل کاری نبااااشه
سلام رعد جونم. مرسی، نه هنوز.. مرسی بابت توصیه هات به شوهر جونم خخخخ
سلام
خیلی شعر قشنگی بود تشکر
خدا کنه که هیچکس هیچوقت از زندگی یک نواخت خسته نشه
من که همیشه میگم کاش یکنواخت باشه اما اتفاق بدی نیفته
سلام خانم کاظمیان مرسی ممنون.. تشکر از حضور شما
سلام هانیه خانم.
شعر زیبایی بود.
لایک و دیگه هیچ.
همیشه شاد باشید.
سلام آقا وحید مرسی تشکر از حضورتون..
یادم نیست کاملشو جایی خونده بوده باشم،
مرسی هانیه جان
سلام هانیه خانم شعر بسیار زیبایی بود
متشکرم از اشتراک گذاری این شعر زیبا
سلام اقاسیروس.. خواهش میکنم قابل شما رو نداشت
سلام و درود بر هانیه خانم هم شهری خوبید آیا خوش میگذرد آیا وااای عجب شعر پر مغز و معنایی بود این شعر از خودتون بود آیا به هر حال خیلی عالی بود و به دلم نشست و خیلی از خوندن چی شنیدن یعنی چی ببخشید خوندن صفحه خون و شنیدنش توسط گوشام لذت بردم به هر حال مرسی از بابت این شعر و این پست سلامم رو به همسر گرامی هم برسونید روزتون خوش در پناه یگانه دادآر دادآفرین بدرود و خدا نگه دار
سلام آقا احمد مرسی شما خوبید.. خدا رو شکر سپاس.. مرسی نظر دادین.. خیر از خودم نیست.. بزرگیتون و میرسونم
سلام خانم مظاهری خواهش میکنم ممنون
درود
شعر قشنگی بود. من زیاد شعر نمیخونم، ولی این یکی به دلم چسبید. فقط بعضی جاها حس میکنم ویرگول میتونست خوندن شعر رو بهتر کنه. به هر حال خیلی ممنون. شاد باشید.
سلام نظر لطفتونه… مرسی.. شاید اره حق با شماست
سلام هانیه خانم. مرسی خیلی زیبا و تأثیرگذاره این شعر.
سلام خواهش میکنم تشکر از شما و حضورتون
سلام هانیه خانم
خیلی شعر جالبی بود به قول پریسا از اون تلخای دلنشین
من شخصا واقعا لذت بردم امیدوارم هیچوقت زندگی هیچ دوستی شکل زندگی آدمک نشه
ارادت فراوووون
سلام اقا محمد قاسم اره واقعا تلخ و دلنشین و منم دوسش دارم. ممنون نظر دادین
درود! تا جایی که من متوجه شدم پریسا آبغوره میگیره و کیبردشو خیس میکنه… حالا تو چرا از شعرهای غمگین خوشت میاد؟… حالا با یکی قابلمه هستم: ای علی تنبل زودتر دست بکار شو و شادش کن و نگذار از شعرهای غمگین خوشش بیاد و کاری کن تا شاد بشه و اشعار شاد بخونه و بعد از این شعرهای شاد پست کنه… آهای علی با تو هستم… میفهمی چی میگم؟… تنبلی و خودخواهی مردونه را کنار بگذار و خانمت را به شادی دعوت کن… علی آقا: تو دیگر مرد شدی و دیگر بچه نیستی… علی آقا بیشتر دقت کن و بیشتر به همسرت برس و نگذار شادی ها را فراموش کنه… برای شاد کردنش بیشتر تلاش کن… من اتفاقی این پست را باز کردم و خواندم و فوزولیم گل کرد و هرچی دلم خواست گفتم و فوزولی کردم… وای به حالت اگر دستم بهت نرسه چه بلایی که سرت نیارم… خوب به نظرم فوزولی کافی باشه حالا الفراااار تا کسی نیامده کتکم بزنه!
سلام عمو عدسی خوبین.. واقعا شادیا…. مرسی از حضورتون مرسی علی و کتککک زدی. دعوا کلدی… البته علی منو دوس داره.. شما دعواش کنی خوبه منو بیشتر و بیشتر دوست میداره.. خخخح