خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
کامپیوتر

از هر دری سخنی بخش دوم.

درود یاران. خانما آقایون! چه خبرا؟ با زندگی حال می کنین یا نه؟ بازم منم با از هر دری سخنی دیگه. حتما بعضیا زمزمه می کنن: “بابا نه به اون بینمکی نه به این شوری شور.” منم میگم: “ما اینیم دیگه همیشه یه جورایی خلاف آب شنا کردیم.” باور ندارین؟ از 192 بپرسین به‌تون می‌گن بابا. خلاصه، این بار رفتیم سر وقت جاز خودمون و یه نمه از تقابل و تعامل اون با ویندوز مشتی 10 حرف زدیم، یه کمیم از گیرای جاز گفتیم. ضمنا مشکل جازو تو خوندن و بالا نیومدن تو ویندوز 10 بررسی و حل کردیم. بعدشم یه نمه راجع به TTS حرف زدیم و گفتیم
دسته‌ها
کامپیوتر

Kurzweil نسخه 14 منتشر شد!

دوستان سلام خوبین؟ در این پست من نسخه 14 برنامه Kurzweil رو در اختیارتون قرار میدم و تا اونجایی که در توانم بوده، جدیدترین امکاناتی که به برنامه اضافه شده رو از قسمت راهنمای برنامه ترجمه کردم و در اختیارتون قرار دادم. این اولین کار ترجمه من هست و قطعاً ایراداتی درش هست. اگر مطلبی بود، خوشحال میشم در قسمت نظرها، اعلام کنید. Kurzweil چیست؟ Kurzweil یک برنامه ای است که میتواند متون اسکن شده یا پی دی اف را با استفاده از OCR به یک فایل متنی قابل ویرایش تبدیل کند و این نوع از فایلها را برای افراد نابینا، مناسبسازی کند. راهنمای نصب و فعالسازی راهنمای نصب
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

فاطمه حسینی تولدت مبارک

سلام دوستان خوبید دیگه؟ امیدوارم همیشه خوب باشید من بازم اومدم با یه تولد دیگه حالا شاید با خودتون بگید که چرا دیر اومدی؟ ماجرا از کامنت من و یه سوء تفاهم شروع شد که منجر شد به رفتن فاطمه از گوش کن من خیلی وقت بود تصمیم داشتم بهش زنگ بزنم و از دلش در بیارم و برش گردونم اما نگه داشته بودم روز تولدش این کارو بکنم منتظر موندم از خواب بیدار شه و بهش زنگ بزنم زنگ زدم و دلشو به دست آوردم و ازش خواستم که برگرده و بعدش ازش اجازه گرفتم که پست تولدش رو بزنم بعد از کلی اصرار قبول کرد و حالا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟؟؟

سلام دوستان هم محله ای خوبید.. من ، سعادت نداشتم پست بزنم اینجا زیاد… دومین پستم تقدیم به هم محله ای ها.. شعری زیبا تقدیم به همه ی خوبان.. آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟ پاسی از شب که گذشته س چرا بیداری؟ آن دو چشم پر غم را به کجا دوخته ای؟ دلت از غصه سیاه است چرا سوخته ای؟ تو که تصویر گر قصه ی فردا بودی.. تو که آبی تر از آن آبی دریا بودی… آدمک رنگ خودت را به کجا باخته ای؟ کاخ امید خودت را تو کجا ساخته ای؟ آخرین بار که بر مزرعه من باریدم، روی دستان تو من شاپرکی را دیدم،