خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

آقای شهروز حسینی مارو در غم خودتون شریک بدونید

سلام بچه ها .
امروز اومدم بهتون ی خبر تلخ بدم . دنیاست دیگه . شیرینی و تلخیش با همه .
الان که ویسهای داخل واتساپ گوش میکردم شنیدم که پریسیما گفت پدر بزرگ شهروز خان فوت کرده .

خدایش بیامرزد .
میدونم که آقای حسینی الان خیلی ناراحته . چون با شناختی که از نوشته هاش پیدا کردم متوجه شدم که خیلی انسان با محبت و با عاطفه ایه . اگه یادتون باشه دو سال پیش که اون یکی پدر بزرگش فوت کرده بود خودش پستشو زد . و با گفتن خاطراتی که از پدر بزرگش بیان کرد همگی پی بردیم که آقای حسینی چقدر دوستدار خانوادس.
بچه ها به نظرم مرگ برای همه هست . باور کنید پیر و جوون نداره .
ممکنه توی همین محله پست رفتن منو بنویسند . اصلا نگید خدا نکنه . زندگی همینه دیگه . چرا مرگو از خودمون دور میبینیم . تا میتونیم با هم مهربون باشیم .
فرصت زندگی کردن فقط یک بار به ما داده شده . و این یک بار دیگه تکرار شدنی نیست .
آقای حسینی منو بقیه بچه های سایت واقعا از صمیم قلب بهتون تسلیت میگیم . هر چند که واژه تسلیت در برابر غم و اندوه شما و خانوادتون خیلی حقیر و کوچیکه .
*******
بر روی بوم زندگی،هر چیز میخواهی بکش …
زیبا و زشتش پای توست(تقدیر را باور نکن)
تصویر اگر زیبا نبود،نقاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن (تصویر را باور نکن)

۱۰۴ دیدگاه دربارهٔ «آقای شهروز حسینی مارو در غم خودتون شریک بدونید»

سلام
ممنون رعد عزیز بابت انتشار پست. خب من واتساپ ندارم و با خوندن این پست متوجه شدم.
با حرفت موافقم. معلوم نیست. ممکنه روزی هم برسه که خبر نبودن همیشگی من در همین وبگاه یا جای دیگه منتشر بشه.
آقای حسینی از صمیم قلب بهتون تسلیت میگم. یادمه حدود دو ماه پیش بود که پریسیما بهم خبر داد که شما برای پدر بزرگتون بیمارستان رفته بودید و اون روز ازم خواست که بیشتر مراقب سایت باشم. بیست و یکم مرداد همین امسال بود که پدر بزرگ من هم رحمت خدا رفت. ما رو هم در غم خودتون شریک بدونید.
برای شما و خانوادۀ محترمتون از خدای متعال طلب صبر مینمایم.

با سلام. منم به سهم خودم درگذشت پدر‌بزرگ شهروز عزیز رو تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرشون باشه. هرچند این پدیده مرگ تا پایان زندگی هست و پایانی نداره اما انشاالله بقای عمر شهروز عزیز و خانواده محترمش باشه. تشکر.

خدا روح پدر بزرگ شهروزو بیامرزه که حتی رفتنش هم باعث اتفاق خوب برای ماا زنده هاست . چون بعد از مدتها دوستان همه دور هم جمع شدیم
خدا بیامرزه خواهر مرحومم همیشه از مرگ و علی الخصوص مرگ خودش حرف میزد و میگفت خواهش میکنم اگه من مردم لباس مشکی نپوشید . بعد از چهلمم برید و هر کی برای خودش و با سلیقه خودش ی لباس شیک و زیبا بخره. و از خانوما می خواست که اصلاح کردن صورت رو به احترامش انجام بدند .
دوست داشت وقتی همه فامیل دور هم برای ختمش جمع شدیم بخندیم و اعتقاد داشت آدمای خوب وقتی می میرند نا خودآگاه آدما بی اختیار می خندند . و میگفت بعد از اینکه همه رفتند و خودمونیا موندند بخندید و هر وقت خندیدید بدونید منم شادم و دارم توی اون دنیا شادی میکنم .
خدا بیامرزه پدر بزرگ شهروز رو که رفتنش باعث حضور دوستای عزیزمون شد

درود. من هم با شنیدن این خبر تلخ عمیقا متأثر شدم. هر گاه خبر مرگ کسی رو می شنوم بیشتر ب اینکه حقش نیست انسان در این چند صباح زندگی جز خوب بودن و مهربانی رو تجربه کنه پی می برم. شهروز گرامی درگذشت عزیز سفر کرده را ب شما و خانواده محترمتون تسلیت میگم و امیدوارم هدیه خداوند ب شما صبر زیبا و زندگی پایدار باشه.خدایش بیامرزد و روحشان قرین رحمت باد. رعد عزیزم سپاس بابت این پست,امید که پست شادی افراد این سایت رو بزنید. بدرود.

پری سیما تشیع جنازه مرحوم خوبمون فرداست .
پس اگه کسی خواست نماز وحشت بخونه بهتره فردا این کارو انجام بده .
در ضمن جا داره از حضور تک تک دوستان که اینجا اومدند تشکر کنم . انشالله همه ما توی شادی ها شرکت کنیم

سلام. منم به دوست خوبم شهروز تسلیت میگم این اتفاقو و برای خودش و خانواده محترمش به خصوص مادر مهربونش که میدونم چهقدر تو این چند وقت سختی کشید آرزوی صبر و شکیبایی دارم. بچه ها من چند بار با پدربزرگ شهروز برخورد داشتم بسیار انسان مهربان و باصفا و شریفی بودند، از ته قلبم براشون مغفرت و آمورزش الهی رو خواستارم.

سلام
من هم به آقای حسینی و خانواده ی محترمشون تسلیت میگم و امیدوارم غم آخرشون باشه. از رعد هم ممنونم بابت پست. نمیدونم باید این حرف رو اینجا بزنم یا نه ولی از اینکه کامنت آقای چشمه و پریسیما جان رو دیدم خیلی خوشحال شدم. جاتون همیشه اینجا خالیه. اینجا بدون حضورتون خیلی دلگیره خیلی. امیدوارم هرجا که هستید شاد باشید.

سلام و درود بر پدربزرگ محله کبیییر رعد گرامی خب من تازه از خواب بیدار شده و بعد از خوردن صبحانه گفتم بیام محله ببینم دنیا دست منه و یا بقیه خب وقتی اومدم توی محله و پستای این محله رو یه نگاه اجمالی کردم با این پست تلخ مواجه شدم واقعاً تلخ بود خیلی هم تلخ شهروز جونم داداش گل و عزیزم واقعاً از صمیم قلب و از اعماق وجودم بهت تسلیت عرض میکنم من که وقتی توی این دنیای فانی اومدم دیگه نه پدربزرگی بود و نه مادربزرگی قبل از من این دنیا رو ترک گفته بودن پس تو که وجود این پدربزرگ نازنینت رو درک کرده و باهاش حتماً کلی خاطره داشتی الآن خیلی سخته که دیگه در کنارت نیست خب دنیای نامرده دیگه و از این چیزا رو هم داره داداش گلم بهت تسلیت میگم و از خدا واسط صبر جمیل آرزو میکنم و امیدوارم که هر چی خاک ایشون هستش بقای عمر تو شهروز جونم و خانوادهت باشه روحش شاد باد شهروز ………… خدا نگه دار

درود. دوست عزیزم. داش شهروز عزیز. مصیبت وارده رو بهت تسلیت میگم و واسه خودت و خانوادت عمری با عزت آرزومندم.
با عرض معذرت از شهروز عزیزم از بودن دوستان هم خورسندم. از رعد عزیز هم واسه گذاشتن این پست تشکر میکنم و ممنونم.
امیدوارم تو شادیهای هم شریک باشیم.

سلااام رعد جان اول سپاس از اطلاع رسانیت
دوما به جناب حسینی تسلیت ویژه میگم وای که میدونم از دست دادن چقد سخته خیلی سخت
امیدوارم روحشون شاد باشه

ای خدا من چقدر هر کی فوت میشه تا مدتی حالم خراب میشه تازه داشتم با فوت فامیلمون ک جوون فوتید کنار میومدم اگه بدونید چقد سخت بود هم جوون هم تازه بچه دار داشت میشد بعد از دوازده سال آخ ک چقدر بد بود ندیده رفت
امیدوارم خدا به شما و خانوادتون صبر بده و غم آخر شما دوست گرامی باشه.

با سلام
مصیبت وارده را به شما شهروز عزیز از طرف مدیران و همه ی کارکنان شرکت پکتوس تسلیت گفته و برای شما بابت تحمل این غم بزرگ آرزوی صبر از درگاه خدای منان خواستاریم.
از طرف مهندس سعید صادقپور مدیر عامل شرکت، رامین فرجاد رئیس هیأت مدیره و آرمان بحری مدیر فنی.

شهروز جان سلام، خدا بابا اکبرتون را غریق بحار رحمت فرماید. یادم هست که صدای مرحوم را در سفرنامه ی استانبول شنیدیم. خدا به شما و خانواده صبر تحمل این جدایی را عطا کند و ایشان را بیامرزد، همدردی و تسلیت بنده را نیز پذیرا باشید.
رعد گرامی، از اطلاع رسانی شما هم بسیار ممنونم.

درود! انا ل الله و انا علیه راجعون… درگذشت شادروان مرحوم پدربزرگ شهروز را بع ایشان و خانواده ی محترمشان تسلیت عرض مینماییم و از خداوند متعال برای آن مرحوم علو درجات و برای بازماندگان صبر عظیم آرزومندیم…!

سلام
عذرخواهی می کنم که به دلیل مشغله کاری و نبود اینترنت، دیر رسیدم و دارم دیر تسلیت میگم.
هیچ وقت نتونستم واسه از دست دادن یه عزیز، راه حلی پیدا کنم که آرامتر بشم. نمیدونم دقیقا چی باید بنویسم. من هرچی واسه مادرم بیشتر گریه کردم، حالم بدتر شد. و هرچی کمتر گریه کردم، و هرچی گریه نکردم، و هرچی خودداری کردم، بازم حالم بدتر شد.
شهروز، تو راحتتر از من با اینجور قضایا کنار میایی. نمیدونم. من که نتونستم و همون یکیشم نابودم کرد. یک ساله که دیگه خودم نیستم.
به روحیه ی حساس و شکننده ولی از جنس پولادت اطمینان دارم. با اینکه روحیه ی لطیفی داری، ولی با مشکلات و غم ها هم خوب کنار میایی.
امیدوارم هرچه زودتر با این غم هم کنار بیایی.
امیدوارم سایه ی تک تک اعضای خانواده تا سال های بسیار زیاد بالای سرت باشه و این آخرین غمت باشه.
سخته. سنگینه. کسی جای آدم نباشه شاید سخت درک کنه. اینه که فقط آرزو دارم هرچه زودتر با مسئله کنار بیایی و امیدوارم پدربزرگ، الان شاد و با آرامش ادامه ی بودنش رو در دنیایی دیگر تجربه کنه!

من چند تا راه حل خوب برای غصه نخوردن در این مواقع دارم .
با خودم میگم الان اگه اون عزیز زنده بود با چه کاری خوشحال میشد ؟؟
و بعد بلند میشم اون کاریو که حس میکنم باعث خوشحالی عزیز از دست رفته میشه انجام میدم که در نهایت هم سر گرم شدم و هم خودم شاد میشم

درود! بنده یادم رفت در کامنت قبلی اسم رحیم حاشمی را بنویسم که کامیش خراب شده و بنده همینجا همدردی ایشان را به شهروز اعلام میکنم… باز هم از جانب رحیم حاشمی تسلیت میگویم.. راستی جملات کامنت قبلی را حاشمی تلفنی بیان میکرد و من با کامی مینوشتم و وقتی فرستادن را زدم یادم اومد که اسم رحیم حاشمی را ننوشتم…!

خیلی خوشحال میشیم اگه خود آقای حسینیو اینجا ملاقات کنیم .
اینجا دیگه برای من مجازی نیست .
واقعا از وقتی که ی عده از بچه ها رو در مراسم عصای سفید دیدم همه چی برام حقیقت محضه .
جناب حسینی ای کاش بیایید و کمی از پدر بزرگ مرحومتون بگید . ی رسم خوبی که غربیا دارند و خیلی جالبه اینه که باز ماندگان در مراسم وداع و ترحیم میان و از خاطرات خوبی که با فرد از دست رفته دارن میگن .
اتفاقا حدیثی از پیامبر ص داریم که می فرمایند از رفتگان خود جز خوبی مگویید . .

سلام.
میدونم غم از دست دادن یه بزرگ چقدر سختو سنگینه.
من با رفتن پدر بزرگ یا همون آقاجونم شکستم.
خورد شدم.

هنوز نتونستم به خودم بقبولونم که آقاجونم، دوستم، مشاورم از کنارم رفته. اونم زمانی که دستش تو دستام بود.
بعد از یک سالو هفت ماه هنوزم اشک میریزم، هنوزم به هر بهونه ای دلتنگیو بیتابی میکنم، همیشه عین بچه ها آرزو میکنم شبا که میخوابم تو خوابم زنده شه و باهام حرف بزنه.
وقتی پیام رعدو دیدم حس کردم همین حالا آقاجونمو از دست دادم، فقط خدا میدونه چه حالی شدم.
فقط میتونم بگم،خیلی متاسفم و از خدا واسه خودتو خونوادت طلب صبر میکنم.
خدا رحمتش کنه.
لطفا همه واسش صلواتو فاتحه بفرستید.
لطفا اگه کسی اسم شریف اون خدا بیامرز و اسم پدرش رو میدونه بنویسه ک فردا واسش نماز وحشت بخونم.
بازم تسلیت میگم شهروز عزیز.
صبور باشو سعی کن تکیه گاهی باشی واسه مادرت.

اگه بچه ها دوست دارن که از دست رفتشونو توی خواب ببینن و باهاش حرف بزنن منم ی بچه ام .
خیلی برام سخته .چون بعد از ده سال هنوز رفتن خواهرمو باور نمی کنم . صداش اصلا یادم نمونده . چهرش هم چون عکساش هست نگاه میکنم .
همش میگم یعنی صداش چه جوری بود . ؟
???

سلام بر شهروز عزیز.
امیدوارم آخرین فقدان را تجربه کنید نبودن ها و رفتن ها برای همه سخت هستند من هم چند وقت پیش مادرم را بدرقه کردم تا جایگاه ابدیش حال این روزهای شما را درک میکنم هر چند امیدواری به جاودانگی زندگی عزیزان عبث و بیهوده هست امید که تسلیت من آرامش برای شما به ارمغان بیاورد.
از بانو رعد گرامی هم برای اطلاع رسانیشان سپاسگزارم.

آقای عباسی خدا به شما صبر بده . پدر و مادر مثل ماه و خورشید یک دونه اند که اگه نباشند زندگی هامون واقعا به هم میریزه .
خیلی خیلی سخته . مواظب خودتون باشید . واقعا متاثر شدم . چقدر دراین مواقع حرف زدن برام سخته

سلام
اول از اینکه دیر اومدم عذرخواهی میکنم چون اینترنتم تو اداره خراب بود ولی طاقت نیاوردم بالاخره با اینکه هم بهش زنگ زدم و هم بهش پیام دادم, لازم دونستم که اینجا هم بهش تسلیت بگم
دوست عزیزم خدا به شما و خانواده صبر بده تا با این غم بزرگ بتونید کنار بیایید
بقای عمر شما و خانواده ی شما
یادت باشه که باید سنگ صبور مادر نازنینت باشی.

سلام به شهروز عزیز راستش واقعاً نمیدونم چی باید بنویسم فقط میتونم عرض تسلیت داشته باشم و بگم که صبور باش دنیا رو میبینی؟ من هم همین دیروز سه شنبه مادربزرگم فوت کرد اونم مادر مادرم پس کاملاً درکت میکنم من هم مادربزرگم خانم بود، فرشته بود، غمخوار همه بود، دلسوز بود و خیلی چیزای دیگه من هم الآن در غم از دست دادن مادربزرگم عزادارم اصلاً دلیل اینکه دیر رسیدم و اومدم محله و این خبر بد رو متوجه شدم هم همین بود بهر حال امیدوارم که خداوند بهت صبر بده و بتونی این غم رو هم مثل همه چیزهای دیگه این دنیا پشت سر بذاری اما هیچ وقت پدربزرگت رو فراموش نکن که خوب میدونم نمیکنی به هر حال ببخش که دیر رسیدم دلیلش رو هم گفتم اون بالا بخدا میسپارمت

سلام من هم این واقعه ی از دست دادن پدربزرگ گرم و یقینا مهربان و دوستداشتنیتان را به شما دوست عزیز تسلیت گفته و برای آن عزیز از خدا آمرزش و برای شما از درگاه خدا صبر طلب میکنم امیدوارم که خدا روح پدربزرگتان را میهمان سفره ی امام حسین بگرداند آمین

درود آقا شهروز، نمی دونم واقعاً چی بگم. یاد پدربزرگ مادری خودم افتادم، خدا بیامرز ۱۱ سال پیش فوت کرد، دقیقاً همون سالی که من می خواستم واسه همیشه مثل داداش بزرگم برم پیش ایشون زندگی کنم. اما اجل امونشون نداد. ما رحیم بابا صداش می زدیم. خدا رحمتش کنه. خدا پدربزرگ شما رو هم بیامرزه آقا شهروز.
چه آدم خوبی بودن که رفتنشون هم باعث آشتی دوستان قهر کرده از سایت شد!
من باید بگم که نمی تونم خوشحالیم رو پنهان کنم از این اتفاق.
وقتی به آقای چشمه و شهروز پیامک زدم که برگردن، جوابی درخور نگرفتم و حقیقتش پشیمون شدم از اینکه خودم رو بیخود کوچیک کردم، اما خدا رو شکر که رعد باعث شد باز هم دوستان برگردن، ما کوچیکا همیشه حرفمون خریدار نداشته و نداره.
امیدوارم این آشتی مقطعی نباشه و همیشگی باشه.
آقا شهروز عزیز! غم آخرتون باشه و خدا اون بزرگوار رو مشمول رحمت خودش کنه.
آمین

سلام.
منم بهترین درجات رو برای پدربزرگتون آرزو میکنم.
امیدوارم تو هم بتونی با این واقعه کنار بیای.

چند روز پیش هم برای یکی دیگه از دوستام چنین حادثه ناگواری اتفاق افتاد.
بگم درکش کردم، شاید دروغ گفته باشم.
ولی برای همه کسانی که عزیز از دست رفته ای دارند صبر و آرامش رو از خداوند خواستارم.

درود
جناب آقای شهروز حسینی ،
شهروز جان
خدایش بیامرزد ، ما را در غم خودتان شریک بدانید .
بنده پدر بزرگ مادری ام را سال ۱۳۵۴ و زمانی که سه ساله بودم از دست دادم .شاید باور نکنید به سختی از او یادم می آید ولی چون خیلی دوستم داشت ، دوستش دارم .پدر بزرگ پدری ام را در سال ۱۳۶۷ در شانزده سالگی از دست دادم و بخاطر اینکه نام پدرش را بر من نهاده بودند مرا بسیار دوست داشت و نوه بزرگش هم بودم .چیزهای زیادی از او یاد گرفته ام و فقدان او برایم بسیار سخت بود .به هر حال چاره ای جز تسلیم نیستیم و نداریم .در این جمع دوستان زیادی حضور یافتند و این گنجینه بزرگی است برای محله .این مودت ها و دوستی ها به سادگی ایجاد نشده است که بخواهد به سادگی از بین برود .این کامنت ها نتیجه تلاش ها و زحمات بیدریغ شما است که در این محله داشته اید و اینگونه تجلی پیدا کرده است و مطمئنا در شادی های دوستان هم همه حضور دارند .پس به روح پدر بزرگتان و روحیه ایثار و همکاری دوستان در محله درود می فرستیم و بر آن ارج می گذاریم .
الان احساسم این است که شهروز من تو را خیلی دوست دارم و به دستان زبردستت و خودت افتخار می کنم و آرزوی بهروزی و سربلندی شما را دارم .
غیبت آقای درفشیان برایم محرز است و قطعا حضور این بزرگوار حلقه دوستی ها و مودت ها را محکم تر خواهد نمود .از رعد بابا بزرگ و چشمه و پری سیما ، مجتبی و عمو حسین و سایر دوستان دانشمندمان نیز بخاطر حضور سبزشان سپاسگزار هستم .

جناب قنبر شما بزرگ مایید و ما بخشش و بزرگیو از شما خوبان یاد میگیریم . حضور تک تک دوستان حاضر در این پست نشانی از رشته دوستیست.
خدا رفتگان شما هم بیامرزه .
ان شالله به شادی جبران کنیم

سلام.
آقا شهروز منم تسلیت خودم رو برای فوت پدربزرگتون رو خدمتت عرض میکنم/
اصلا دلم نمیخواست با یه همچین پستی اسمت رو دوباره توی محله ببینم.
فقط اینو واسه هممون میگم که رفتن آدمها باید واسه ما عبرت باشه.
امیدوارم توی روزهای خوب اسم داداش گلم رو بازم اینجا ببینم.
خدا صبرت بده.

سلام آقا سعید . خوب هستید ؟ عمل خوب بود ؟
انشالله که ازین دفعه خبرای خوش از شهروز براتون بذارم . امیدوارم سراسر زندگیش پر از اتفاقات خوب باشه .
سعید خان امیدوارم شهروز در شادیهاتون این رسم دوستیو جبران کنه

درود
ما رو باش فکر می کردیم گوش کنی واقعی هستیم اما نه بابا این بابا بزرگ محله گوی سبقت رو برده .عمل سعید دیگه چیه ؟ حالا اخبار محله رو یواشکی لو می دهی !
سعید جان عافیت باشد انشاءالله به سلامتی شاهد رونق زندگی و سلامتی و بهروزی شما و همسرتان باشیم .
رعد به نوشته نازنین و خود شما داشتم فکر میکردم این چند روزی و با خودم می گفتم من که ارتباطی با بچه ها ندارم یعنی با دو نفر بیشتر تماس تلفنی نداشته ام و شماره ندارم ، حالا اگر اتفاقی مثبت و یا … بخواهد بیفتد کسی از اخبار بنده خبر ندارد و این یعنی مجازی بودن واقعی محله .چند نفری با هم ارتباط دارند و با هم کل کل می کنند ، قهر می کنند و آشتی کنان می گیرند و بقیه را هم به جمعشان راه نمی دهند .الان معضل اصلی خود شما شدید یعنی اصل مسائل بر سر شما است .خوب ناراحت نشو من به عنوان بابابزرگ محله احترام خاصی به شما قائل هستم و شک نداشته باشید اما اخبار لازم را منتشر کنید .ما همه دوستان خودمان را دوست داریم و نمونه واقعی آن هم در همین مواقع متجلی می شود .قطعا اقدامات اینچنینی راه را برای تعامل و اعمال مثبت بعدی میسر می سازد .
در خاتمه آرزوی شفای عاجل برای کلیه افراد مریض را دارم و البته نگرش آدم در این مواقع مهم است و درد جسمی هرگز نباید مانع از انجام امورات عادی شود و نگرانی اصلی مردم باید امراض روحی و روانی باشد .ما آرزوی سلامتی دوستانمان از همه چیز برایمان مهم تر است .خدمات شما دوستان را ارج می نهیم و خواستار تقویت آن هستم .

درود
رععععدددد من اطلاعاتم اندک است .. راستش اغلب پست ها را نمی خوانم البته با عناوین آن و نیازم تصمیم می گیرم ، ببخشید .بابا بزرگ مرا عفو کنید .شما بهترین عمل را انجام می دهید شاید من هم به گروه شما در شبکه بپیوندم اما شرف حضور شما عرض می نمایم که رغبتی به شبکه ها ندارم .به هر حال بهدلیل پرسش شما جواب دادم والا که پست برای همدردی با شهروز جان است . خدایش رحمتش کند و آرزوی صبر برای بازماندگان دارم .و از بودن و هم محله ای بودن با رعد و سایرین لذت می برم .

شهروز جان رفیق نازنینم
بهت تسلیت میگم
هرچند در واتساپ بهت پیام تسلیت دادم
ولی بر خود لازم دیدم اینجا هم کامنت بگذارم این مصیبت را بهت تسلیت بگم
واقعیتش اینه من در چنین مواقعی چیزی برای گفتن ندارم
چون میدانم از دست دادن عزیزان مصیبت کمی نیست و گفتن این جملات آدم را آروم نمیکنه جز یک همدردی ساده از جانب دوستان
فقط میتونم بگم امیدوارم خدا به خودت و خونواده محترمت صبر و شکیبایی عطا کند.
دوستان عزیزم مرگ برای همه ما هست و زمان و مکان هم نمیشناسه همه ماها در معرض این اتفاق هستیم
پس چه بهتر که از خود یاد و نام نیک باقی بگذاریم و چه خوب است که در همین دنیا دل کسی را نشکنیم و رسم معرفت را به جا آوریم قدردان دوستی ها و محبتها و زحمات دوستانمان باشیم
شهروز جان بازم تسلیت میگم و برای پدر بزرگت علو درجات را از درگاه خداوند آرزومندم.
آمین

درود قبل از هر چیز درگذشت پدربزرگ شهروز گرامی رو تسلیت میگم. و بعد از اون هم به خاطر اینکه دیر کامنت دادم پوزش می خوام بنده از چهارشنبه ساعت ۱۲ ظهر رفتم مسافرت اردویی راستش یه مسابقات گلبال دوستانه ی درون استانی بود. و دیشب ساعت ۱ برگشتم و اینقدر خسته بودم که گرفتم خوابیدم. و الآن به سایت سر زدم.
امیدوارم هرچی خاک اون زنده یاد هستش عمر بستگان شهروز و خودش بشه بشه.
با سپاس

سلام جک . لطف کردی که اومدی . انشاله خودم پست شادیهای تو رو توی محله منتشر کنم .
کامنتت بوی صداقت میده و عجیب حرفات به دلم نشست . خیلی لطف کردی . انشالله غم نبینی .
همتونو به خدا میسپارم

درود بر شما دوستان گرامی.
ابتدا از رعد بزرگوار بابت این لطفشون تشکر میکنم.
یه تشکر ویژه هم از تک تک شما دوستان دارم که توی این لحظات سخت من رو تنها نگذاشتید.
این پست و حال و هواش رو به خانوادم اطلاع دادم و به خصوص مادر بزرگم به شدت تحت تأثیر این محبت شما قرار گرفت و برای همتون دعا کرد.
پدر بزرگم شصت سال نوحه خون امام حسین ع بود و فکر میکنم ایشون به کمکش اومد. چون که بیماریش تازه داشت وارد مرحله ای میشد که قرار بود زمینگیر بشه و همیشه یه نفر از ایشون مراقبت کنه. تا قبل از این ده روز آخر که تو بیمارستان بستری شد محتاج هیچ کس نشد و همه ی کارهاش رو خودش انجام میداد و خدا انقدر دوستش داشت که نخواست محتاج کسی بشه و فقط و فقط ناراحت خودم و دلتنگیهام هستم وگرنه برای پدر بزرگم این رفتن بزرگترین شفا بود.
من و پدر بزرگم با هم رفیق بودیم و اصلاً ارتباطمون ارتباط نوه و پدر بزرگ نبود و همین بیشتر من رو اذیت کرد که رفیقم رو از دست دادم.
پدر بزرگم مردمدار بود و با عزت زندگی کرد و با عزت هم رفت. سندش هم حضور بیش از هزار نفر در مراسم خاک سپاری و سوم ایشون بود.
مطمئنم که الآن در بهترین شرایط به سر میبره و مطمئنم که مواظب من و بقیه ی خانوادش هست و فقط ما هستیم که دلتنگش هستیم. ولی همین که خیالمون راحته که جاش خوبه و راحته بهمون آرامش میده.
واقعاً نمیدونم چه طور از لطف شما تشکر کنم.
گاهی کلمات برای بیان آنچه که باید گفته بشه ناتوان هستن و الآن هم یکی از همان گاهیهاست. برای تک تک شما دوستان خوبم بهترین لحظات رو آرزومندم و امیدوارم روزی برای بهترین اتفاق زندگیتون اینجا ازتون پست ببینم و با افتخار کامنت تبریک براتون بذارم.
مطمئنم روح پدر بزرگم هم این لطف شما رو درک کرده و دعاگوی شما پیش عزیزانی که شصت سال پیرغلامیشون رو کرده خواهد بود.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

سلام شهروز جان.
امیدوارم من رو هم در غمت شریک بدونی.
من تازه از مشهد برگشتم و این پست ناگوار رو دیدم.
تأخیر من رو به بزرگی خودت بپذیر.
در حرم امام رضا برای همه ی التماس دعا گویندگان و در گذشتگان هم دعا کردم و هم نماز خوندم.
امیدوارم که خود اهل بیت مراقبشون باشند.
مرگ و از دست دادن عزیزانمون هم مثل دیگر اتفاقات، یک اتفاقه.
تعبیرِ ما از اتفاقات، اون رو بد یا خوب میکنه.
امیدوارم مُعَبِّرِ خوبی برای اتفاقاتت باشی.
همیشه نیمه ی پر لیوان رو نگاه کن.

دیدگاهتان را بنویسید