خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

تا حالا واسه شما پیش اومده؟

سلاااام به همگی.
بچه ها چه حال چه خبر؟ من در حال گردش چرخشم. حالم شکر خدا بد نیست و هرچند دیگه عملا زمان واسه تفریحات مجاز گیرم نمیادش یعنی زیاد گیر نمیادش ولی همچنان رو به راهم. نمی دونم اضافه بنزینیه که تابستون تا این اواخر زده بودم و هنوز ته نکشیده یا واقعا فعلا تفریح لازمم نیست. یعنی هست ولی اون مدلش رو خیلی لازمم نیست.
بچه ها به نظرم کلا فعلا من روی شبکه ایام به کامم. به کام های کوچولو با هم ردیف میشن و من بهم خوش می گذره. 1سری چیز میز فسقلی مسخره که نمی دونم به چه کارم میاد رو خریدم و ازشون خوشم میاد، ایراد های مرواریدم داره یواشی یواشی رفع میشه، داخل هیچ مهی گم نمیشم، حس و حالم از زمانی که سپری می کنم مثبته، کمتر حرصی میشم، بیشتر می خندم، از دست خودم کمتر شاکی میشم و خیالم به خودم بودن و از دست دادن های نمی دونم چی خیلی نیست، دارم یاد می گیرم، هر روز و هر شب دارم بیشتر و بیشتر یاد می گیرم که بیخیالش گفتن هام واقعی تر باشه و آه هام ضعیف تر، به نظرم موفق هستم هرچند خیلی خیلی و باز هم خیلی کند ولی متوقف نیستم، شکلک تشویقی واسه خودم، و دیگه1عالمه چیز که من الان خاطرم نیست ولی کلا حسم مثبته.
البته1چیز های اذیت کنِ مزخرفی هم هست که روانم رو قلقلک میده ولی خوب این ها نمک ماجراست و باید باشه.
بچه هااا گوشیم به حالت نیمه تعمیر در اومد و جفتمون یعنی من و گوشیم جفتی هر کدوم50قدمی کشیدیم عقب و خلاصه با کوتاه اومدن های2طرفه فعلا صلح نسبی برقراره و مثل اینکه می تونم نه با سرعت و به سادگی ولی آهسته و مواظب در گوشه و کنار شبکه های اجتماعی قدم بزنم. به شرطی که از گوشه برم یواش هم قدم بردارم و خیال ویراژ و دو به سرم نزنه که خودم و گوشیم جفتی میریم به هنگ مجدد. ولی همین اندازهش هم کلی عشقه پدرم در اومد این هم شد کار؟
به امید اون لحظه فرخنده که1گوشیه درست درمون از آسمون بهم نازل بشه یا همین فسقلیِ خودم دیگه سر به سرم نذاره!
اجازه بدید ببینم اصلا واسه چی اومده بودم! هومممم! شکلک تفکر نه چندان متمرکز! شکلک ادامه همون تفکره! شکلک1خورده متمرکز تر! آخ! آخ آخ سرم! این چی بود یعنی از شانس من باید اینهمه نشونه گیریه دقیق باشه آیا؟ که صاف جاروش بیاد وسط فرق من؟ خداییش اگر هدف چیزی جز ملاج من بود عمراً اگر به این تمیزی می خورد به هدف! آخه این انصافه؟ بیخیال عوضش یادم اومد اینهمه شلوغ کردن هام مقدمه چی بودش!
میگم تا حالا واسه شما ها پیش اومده که، … این طوری نمیشه . اجازه بدید من تعریفش کنم اسم اتفاقش با شما.
5شنبه بود و سر کار بی سر کار. آخ جون! شکلک زیر در رویی از ساعات شغلی.
1سری کار داشتم که باید واسه انجامشون می رفتم بیرون. با خودم گفتم هوا خوبه بیخیال آژانس بشم. از شما چه پنهون قبلش سرم به واتساپ بازی گرم شد و به خودم که اومدم دیدم دیره و اگر نجنبم نمی رسم. پریدم زدم بیرون. آخ از دست این شیطونه که چه بپر بپری می کرد داخل جلدم که بابا1آژانس بگیر مثل تیر می رسی و خلاص. بر ذاتش چی بفرستم آخه! ولش کن بیخیال گناه داره حالا1چیزی گفت طفلکی!
بعد از خوردن به چندتا ماشینه کج پارک و دوبل پارک و بد جا پارک و نمی دونم چیچی پارک و در آوردنه صدای1ردیف دزدگیر و اجرای1کنسرت از دزدگیر های از هر مدلی آژیری که الحق سر صبحی از طنینشون تمام کوچه و محله مستفیض شدن و آخ جون، بلاخره رسیدم سر خیابون و وایستادم واسه ماشین. مگه می اومد؟ این وسط پشت سر هم شبیه از این دستگاه های پخش خودکار هی باید در جواب خیرخواه های عزیز می گفتم نه نمیرم اون طرف منتظر ماشینم ممنون! نه کمک نمی خوام منتظر ماشینم ممنون! اختیار دارید شما لطف می کنید معذرت واسه چی؟ نه به خدا مشکلی نیست منتظر ماشینم ممنون! و …
سرتون رو درد میارم خوب دست خودم نیست شما ببخشید دیگه دردسرش1دستماله با1بسته قرص شسته که همون مدلی با بستهش ببندید به پیشونی تا مورد مرتفع بشه. قربون خودم برم با این راه حل های جواب تضمینیم!
بلاخره1دونه4چرخه اومد ایستاد و پریدم داخلش. حالا پیش به سوی مقصد!
از زمانی که کرایه ها اینجا575شده واسه تاکسی ها هم کارتخوان دادن و من1دونه از این کارت های شارژی گرفتم که گاااهی کار راه میندازه. و این دفعه هم قرار بود یکی از اون گاهی ها می شد.
-آقا ببخشید کارتخوان دارید؟
-آآآدووورورورو!
-جان؟ این چی گفت آیا؟
-ببخشید نشنیدم فرمودید کارتخوان دارید؟
-دارورورورووو!
-خدایا معذرت می خوام مزاحم میشم ولی میشه1لحظه وضوح کلام ایشون رو با حساسیت پرده گوش من فیکس کنی؟ قربون دستت!
-آقا من شرمنده نشنیدم عرض کردم کارتخوان، …
-آآآدورورووو!
-لعنت بر جناب ابلیس کجای ماجرا ایراد داره واسه چی من نمی تونم زیر جلدیه ایشون رو ترجمه کنم؟
از بغلدستیم پرسیدم ببینم کجای کارم.
-معذرت من جواب رو نفهمیدم ایشون کارتخوان دارن؟
طرف زیر جلدی خندید.
-نمی دونم من هم نفهمیدم انگار گفت نداره.
خوب خداجونم شکرت پس ایراد کامل هم من نیستم. آخ جااان تمامش تقصیر من نیست ترکیدم از تقصیر کاریه مطلق1خورده هم نصفش تقصیر من نشه!
خوب خوب این میان برنامه چیز یعنی میان توضیح بود بریم باقیش رو!
خلاصه بنا رو بر این گرفتم که طرف کارتخوان نداره.
-بابا من الان خورد باید جور کنم دیگه!
داخل کیف بی سر و تهم رو چرخ زدم و ای وایی خورده ها کجا غیب شدن؟
-مگه دستم بهتون نرسه حسابی ول خرجیتون می کنم!
بغلدستیم پیاده شد و خوش به حالش!
با1دونه اسکناس به نظرم2000تومنی کج شدم جلو که آقا ببخشید من خورد ندارم شرمنده بفرمایید!
که صدای طرف در اومد و این دفعه حسابی و البته زیادی قابل درک بود!
-خانم میگم کرایه نمی خوام کارتخوان دارم ولی پول نمی خوام.
اوه چه خشن! واسه چی!
-ممنونم آقا بفرمایید!
-خانم میگم نمی خواد دیگه!
-مگه کرایه ای نیستید؟
-هستم ولی نمی خوام!
بچه ها به جان خودم مطمئن بودم اگر2دفعه دیگه بگم ماشینه رو می زنه کنار پیاده میشه بیخ جوب خفهم می کنه.
-عجب مهربانِ خشنی! این چشه؟
-خانم مسیر بعدیت کجاست؟
فاتحهم رو خوندم.
-یا خودِ خدا طرف می خواد بدزدتم!
-ممنون سر مقصد پیاده میشم.
-مسیرت کجاست شاید من از همون طرف برم!
در جوابِ نیمه هوارِ طرف مسیر رو پروندم بیرون و طرف باز کرایه نگرفت. دیگه سپردم به خدا و فقط منتظر شدم برسم.
-این یارو روانیه آیا؟ این چه مدلشه؟ واقعا که! دیوانه! انگار مجبوره ثواب کنه که ازم طلبکار شده! دلت از کرایه نگرفتهت پره خوب بگیر واسه چی اتصالی می کنی؟ مردم1چیزیشون میشه! عجب ملتی پیدا میشن! سر صبحی چه آنتیکی خورده به پست من! کاش سریع تر برسیم خلاص بشم از دستش!
با این افکار و نظایرش سرم گرم بود و فقط منتظر آخر مسیر بودم.
سکوت داخل ماشین رو خود راننده شکست. با همون صدای گرفته که این دفعه کمی گرفته تر، اما کمی بلند تر و شاید کمی واضح تر شده بود.
-عوض کرایه واسه پدرم فاتحه بخون!
صداش آه داشت. حس کردم داخل دلم1چیزی1دفعه افتاد پایین. نمی دیدم سیاه پوشیده بود یا نه ولی صداش آه داشت. شاید از جنس آه کسی که تازگی عزیزش رو تا دیدارِ قیامت سپرده به خدا!
-چشم می خونم! خدا روحشون رو شاد کنه!
صدا در جوابی که اومد انگار1خورده خیلی کم ولی محسوس2رگه زد.
-خیلی ممنون! خدا همه اموات رو رحمت کنه! همه چیز پول نیست خانم! واسه روح پدرم دعا کن!
سکوت حالا خیلی سنگین تر بود. حس کردم1دفعه صدای آهسته ای شنیدم. شبیه اینکه1کسی یواشی بینیِ گرفته از بغضِ خیسش رو بکشه بالا. گاهی حس می کنم اینکه من نمی بینم1جا هایی میشه مثبت هم به حساب بیاد. اندازه سبک کردنه سنگینیه چند قطره اشکی که واسه نگه داشتنشون پشت پلک های صاحبش دیگه جا نیست اما دلش هم نمی خواد که دیده بشن.
همون لحظه، همونجا شروع کردم به خوندن فاتحه. تا رسیدیم فاتحه من هم تموم شد. بهش گفتم تا شاید خاطرش جمع بشه.
-فاتحه رو خوندم برادر. باز هم واسه روح پدر دعا می خونم. حتما! خدا رحمتش کنه! از شما هم ممنون خیلی دیرم شده بود اگر لطف نمی کردید نمی رسوندیدم اومدنم بی فایده میشد. خیلی کمک کردید ممنونم!
دیرم شده بود ولی نه اونهمه. اما در اون لحظه این تنها کاری بود که شاید از دستم بر می اومد که امیدوار بودم1دل گرفته ازش کمی شاد تر بشه.
مطمئن نیستم ولی حس کردم زمانی که از ماشینش پیاده می شدم، زمانی که داشت راهنماییم می کرد که1ماشینه بد پارک رو دور بزنم و از لبه جوب به پل برسم و از روی پل برم داخل پیاده رو، زمانی که اومد پایین تا مطمئن بشه نمی افتم، صداش کمی باز تر شده بود!
حواسم به توبیخ ذهن خودم بود و از کنار مقصد گذشتم و با هشدار1بنده خدایی به خودم اومدم و مجبور شدم راه رفته رو برگردم.
توی پیاده رو راه می رفتم و1دفعه دیگه، نمی دونم واسه چندین دهمین دفعه داخل عمرم، با خودم تعهد می کردم که واسه قضاوت کردن هام کمی تأمل کنم. شاید کسی که بدون آگاهیه خودش در ترازوی سنجش و تصورِ خودم نشوندمش، باری روی دلش، روی شونه هاش، روی خاطرش باشه که سنگینش کرده و من با نظر اول ندیدم!
خدایا کمکم کن که دیگه فراموش نکنم!
ماجرای برگشت همون روزم رو هم خواستم بنویسم ولی خیلی طولانی تر از طولانی میشه و از طرف شما حال خوندنش نیست از طرف خودم هم حسش نیست زمانش هم نیست باید بپرم روی شبکه زندگیِ واقعی که نمی فهمم این روز ها واسه چی داخلش همیشه دیر می کنم.
باقیش باشه واسه بعد فعلا من رفتم.
شاد باشید همگی تا همیشه!

۲۸ دیدگاه دربارهٔ «تا حالا واسه شما پیش اومده؟»

سلام
خب ممکنه برای هر کدوم از ما موارد مشابه اینچنینی پیش بیاد. برای من هم شاید پیش اومده باشه ولی الآن یادم نباشه.
اون قسمت خاطره که توصیف کردید که اون آقا چی گفت و شما متوجه نمیشدید توصیفتون جالب بود خندم گرفت! خخخ. خوب مینویسید. این هم که ایام به کامه خب خدا را شُکر. خوشحالم که میشنوم. راستی مدااااال. موفق باشید.

سلام نازنین جان. الان اینجا مثبتی خیال کردی خاطرم نیست اون طرف سینی کیک بهم زدی آیا؟ عمراً اگر یادم رفته باشه بذار جواب ها رو بدم به حسابت می رسم!
به خدا نازنین آقاهه جواب ها رو می جوید به من چه؟ درست نمی گفت بفهمم!
باید مواظب تر باشم تا کمتر پیش بیاد. حس می کنم اون چند لحظه بینش اشتباه رو به اون بنده خدا بدهکارم. کاش خدا بهم ببخشه من از کجا می دونستم طرف عزاداره!
ممنونم که هستی. ممنونم واسه خاطر همه چیز! شکلک زدم به بیخیالی که یعنی کلا داستان مدال رو خاطرم نیست!
شاد باشی دوست من!

سلام
اول اینکه ایشالا همیشه ایام به کامتون باشه
دوم اینکه قضاوت اشتباهتون رو بزارید به پای نا امنی جامعه
سوم اینکه مدال رو از دست دادم
چهارم اینکه دیرم شده باید برم
و پنجم اینکه شااااد باشید تا همیشه

سلام دوست عزیز. اول اینکه به جان خودم طرف حرصی بود ترسیدم تقصیر من نبود دوم اینکه ایشالا ایام همیشه به کام همه باشه از جمله خودم سوم اینکه مدال رو نازنین که اولی بود هم از دست داد خودم کش رفتمش در رفتم چهارم اینکه من هم همیشه دیرم میشه تمامش هم تقصیر اینترنت و گوشکنه که دم آخر میام۱سر بهش بزنم یا پست می خونم یا پست می فرستم بازبینی که در نتیجه جفتش دیرم میشه و پنجم اینکه همیشه و همیشه شاد باشید!

سلام علی. این ایراد افتضاح رو باید ترک کنم علی! دیگه نباید اجازه بدم تکرار بشه. طرف نفهمید هیچ زمانی هم نمی فهمه ولی من می دونم خدا هم می دونه و کاش دیگه از طرف من پیش نیاد!
ممنونم از حضورت علی!
موفق باشی!

سلام احمد آقا. اینهمه پریشون نبینمت احمد آقا! آخه واسه چی؟ ببین هرچی که هست تموم میشه میره خودت رو اینهمه اذیت نکن درست میشه اگر هم خدای ناکرده درست نشد عاقبت می گذره حالا۱مقدار سخت می گذره طوری نیست بذار بره فقط خودت رو حفظ کن تا به انتهاش برسی.
کاش دفعه دیگه شاد ببینمت شبیه زمان هایی که کمتر درگیر بودی!
ممنونم که هستی!
به امید خدا!

سلام پریسا خانوم. خوشحالم که ایام به کامتونه.
اون گوشی رو ی بار ریست فکتوری کنید حله دیگه زیاد عزیت نمیکنه!
برا من هم چند بار اتفاقاته مشابهی مثل این پیش اومده یک دونش هم فکر کنم چند روز پیش بود. خخخخ
داشتم میرفتم پاساج گنجینه اولین باری بود که تنها میرفتم بیرون البته تنها رفته بودم نه این همه مسیر تولانی رو خلاصه با همین راننده همین قزیه رو داشتیم
بیخیال سر کلاسم نزنم بره کلمو میکنن
سرشون گرمه اینجا منم اومدم میچرخم برا خودم توی اینترنت
خخخ معتادم به اینترنت! ولش نمیکنم اینجا هم!
من رفتم خخخ
موفق و سر بلند باشین
خدا نگهدار

درود!wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo wo وزززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای وای چرا اینجا اینطوری شد! ببین پرپری کامی منم مثل تو داره ریپ میزنه… وای مواظب باش که خیلی خطرناک شده… تو باید خیلی مواظب باشی که اینجا داره یه جورایی یه اتقافاتی میفته… خخخخخخخخخخخخخخخخخهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها

سلام عدسی حال خودت و کامیت جدا جدا چه طوره؟ عدسی خاطرت جمع حواسم هست. من بیدارم. کاملا هم آماده پریدن. اگر لازم باشه مثل فشنگ می پرم. ولش کن بیخیال میگم عجب قشنه این وووووو چه مدلی بود خخخ!
همیشه شاد باشی!

سلام سلااااااااااااااااااام از این چیزا برای منم پیش اومده همیشه هم انقدر بعدش خودمو سرزنش میکنم که فکر کنم اگه خود طرف افکارمو میدونست اونقدر سرزنشم نمیکرد خخخ کاش یاد بگیریم کمتر دیگرانرو قضاوت کنیم

سلام مینای عزیز. مینا خداییش خیلی عصبانی بود آخه! ولی موافقم بقیه رو نمی دونم اما من باید بلد بشم ذهنم رو وادار کنم فورا در مورد افراد نظر صادرات نکنه. سکوت یاد ذهنم بدم که دیگه این مدلی نشه و نشم!
ممنونم از حضور عزیزت میناجان!
ایام همیشه به کامت!

من دیگه به روی خودم نمیارم که مدت هاست گم شدم. دیگه خودم هم خودم رو پیدا نمی کنم از دیگران هم کلا توقع داشتنم باطله. ولی بیخیالش! می دونی چیه؟ گم شده ها۱جور هایی راحت ترن. دیوونگی در عالم گم شدن ها از هر نظر که ببینی بهتره. پس پیدا شدن رو بیخیال! ناپیدایی رو عشقه و مزایاش رو!
داخل پرانتز: شکلک۱آه بلند ولی یواشکی. شکلک۱سکوت از جنس۱زمزمه ناپیدا. این رو نگم چی بگم؟ بیخیال. بیخیال. پرانتز بسته و باز همون لبخند از جنس بی مغزی های همیشگیِ مدل پریسایی!

درود بر پریسای گرامی… چند ساعت پیش خواندم این متنُ اما فرصت نشد که دیدگاهی بنویسم… تجربه ای شبیهِ آنچه میانِ شما و جنابِ راننده پیش آمد نداشته ام تا کنون، اما نه قضاوت کنید و نه سخت بگیرید… زندگی کوتاهتر از آن است که حتی در چرایی و چگونگیِ از این دست پیش آمدها عمیق بشویم… از یک زمانی دریافتم خیلی چیزها را بیش از قدری که باید جدی گرفته ام و سخت و سختگیر بوده ام در پاره ای موارد… حال آنکه اساسا هیچ چیز آنقدرها جدی نبوده و نیست… هیچ چیز جز خودِ زندگی، عشق و لبخند… حافظِ نازنین می‌گوید: «جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است. هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق. دریغ و درد که تا این زمان ندانستم. که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق…»

سلام مرد اردیبهشت بزرگوار. با حافظ موافقم. با شما هم همین طور. کمتر چیزی در جهان هست که به سخت گرفتن بی ارزه. ارزش نداره. من دیر فهمیدم. زمانی که حسابی به خودم سخت گرفتم و حسابی بها پرداختم. ولی قضاوت. به نظرم باید دقیق تر و مواظب تر باشم.
ممنونم از حضور پر محبت شما.
ایام به کام!

سلام پریسا. خیلی جالبناک بود.
من که همیشه ایام رو می کامم.
یه سوال سخت هست که جوابش رو نمیدونم.
آیا خوشحالتر از من کسی هست؟ اگر هست کجاست؟ من فکر میکنم نیست و اگر هم باشه در شاهنامه پیدا میشه.
تو دعا کن من همین شکلکی بمونم. کاش همه راننده های سنندج هم پدر مرده بودن تا من با خیال راحت پول نمیدادم.
بای بای. شکلک تکون دادن دست

سلام کامبیز. خوبی؟ آره خوبی. جرأت کن خوب نباش! دهه! از تو خوشحال تر خودتی که ایشالا اگر جدی خوشحالی همیشه همین مدلی بمونی. در مورد راننده های سنندج هم اینهمه بد جنس نباش گناه دارن که!
ایام رو بکام تا به کامت بشه.
همیشه شاد باشی!

شلالالااااامی،که،خوبی عشقم،میگم این عااااالیه که تو الآن مثبت هستی و کلا ایام به کامت هست که،من این پریسا رو میخواااام،خخخخ،
واااای اولش کلی به وسطای پستت که رسیدم خندم گرفت خب خخخخ،خخخخ،خخخخ،اما آخر پستت یکمی ناراحت کننده بود،یکمی دلم گرفت،ایشالاه که هیشکی داغ عزیزشو نبینه،خعععععلی دوشت دالم پلیشایی هوم هوم هوم،بوش بوش بوووووش،خدافسی

ایول عزیزِ دلم این عزیزه دلمِ سلااام ملیسا جان حال احوال بابا کوشی دلم تنگ شد واسهت که! آره این روز ها من روی شبکه مثبت می زنم و جادم روی بگیره یعنی صافه یعنی زده به سرم که حالش رو ببرم. اون بنده خدا هم گناه داشت خدا پدرش رو رحمت کنه خدا من رو هم ببخشه واسه اینکه طرف رو بد تصور کردم.
ملیسااا کجا وایستا هر جا رفتی من هم میام به جان خودم تنها نمیشه بری باش الان میام!
همیشه شاد باشی عزیزِ خیلی عزیز!

سلاااااااااام پریسا
برای منم پیش اومده زیاد هم پیش اومده که غلط قضاوت کنم
اما این ماجرای تو میدونی بنظرم چطوریه؟؟ تقصیر تو نبود زمونه بد شده خوبی بی منت دیگه باور کردنی نیست! پس شاید هرکس دیگه هم جای تو بود مثل تو یا حتی بدتر از تو قضاوت می کرد
اما خوشحالم که کلا روی فرکانس مثبتی و ایام بکامته؛ از مروارید بافی های قشنگت منم میخااااام
شاد و سربلند باشی

سلام روشنک جون جونم! نمی دونم به خدا دست خودم نبود طرف عصبی بود من هم خوب کلا۱چیزیم میشه واسه همین این مدلی شد. خدا ببخشدم! مروارید. چه مدلی برسونم دستت آخه خخخ آخ جون مروارید یعنی میمیرم واسش. روشنک کلا شبکهم این روز ها۱جور خطرناکی مثبته. شکلک از این طرف بوم دیوونه خخخ! ممنونم و خوشحال که هستی!
شاد باشی تا همیشه و همیشه و همیشه!

دیدگاهتان را بنویسید