خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اِی زاهد!

مرا به بادِ نصیحت مگیر، ای زاهد،
مکن مرا تو به بندت اسیر، ای زاهد!
مرا به حالِ خودم واگذار و راحت کن،
مکن به زیرِ دو مشتت خمیر، ای زاهد.
برای بُردَنِ زوری به سمت و سویِ بهشت،
مزن مرا تو به شلاق و تیر، ای زاهد.
به یک اشاره نمودی تمام مرد و زنان،
ز زِندِگیّ و ز دنیا تو سیر، ای زاهد.
ز منبرت، ز کلامت ز پندِ خود کردی،
تو روح و جسمِ جوانان چه پیر، ای زاهد!
برای هضم دو لُپّی و لقمه های بزرگ،
بنوش از مِیِ ماء الشعیر، ای زاهد.
به صبحگاه بساز جای خاویار و کره،
به نانِ خشکی و چای و پنیر ای زاهد!.
مزن تو بر سرِ ما بهرِ پولِ خُمس و زکات،
تو خود دِه عیدیِ ما در غدیر، ای زاهد!
مکن تو اسمِ خدا را برای خود پله،
که هست حقّ و سمیع و بصیر، ای زاهد!
برای رفتن از این جا به سمتِ حوری و نور،
مَکِش تو عبدِ خدا را به زیر، ای زاهد!
کمی برای رضای خدا تو منصف باش،
مَخوان خود عرش خدا را سفیر، ای زاهد!
برای خلق تو سازی جهنم این دنیا،
ولی برای خودت دلپذیر، ای زاهد.
به اسمِ دین و دیانت مکن به ما توهین،
جهان عوض شده، ما هم خبیر! ای زاهد!
به جایِ حرف و خُرافِه کمی مطالعه کن،
مدان تو عقل و خرد را حقیر، ای زاهد.
(غزلی اجتماعی از پوریا علیپور)

۳۲ دیدگاه دربارهٔ «اِی زاهد!»

درود بر تو ای زاهد!
خخخخخخخخخخخ
ای بابا! من که چیزی نگفتم در مقایسه با خِیلیا.
امیدوارم روزی فرا برسه که آستانه ی تحمل جامعه بالا بره و همه حق نقد کردن رو داشته باشن و ایضاً همه هم تحمل شنیدن نقد رو.
چرا عزیز، رقیب زیاد داری این جا، منم نباشم یه لشکر پرسپولیسی هستن تو محله، خیالِت راحت.
مرسی بابت حضورت.
همیشه سبز باشی

سلام.
شعر گفتن رو دوستش دارم و همیشه دلم می خواست می شد هر زمان دلم خواست از هر چیزی که دلم خواست بتونم شعر بنویسم. تا امروز که نشده. امید همیشه هست پس امیدم رو از دست نمیدم. گاهی می نویسم ولی اولا اونی که دلم می خواد نمیشه، دوما هر زمان خودش دلش بخواد میاد نه هر زمان که من بخوام! شعر رو میگم!
شاد باشی!

درود پریسای گرامی، وقتتون خوش.
ای بابا، شکسته نَفسی نفرمایید، نوشته های شما کجا و این به اصطلاح اشعار ما کجا!
ولی این رو واقعاً باهاتون موافقم که شعر باید خودش بیاد، همین طوری نمیشه بشینی و یه سری کلمه رو کنار هم بچینی و مثل ساندویچ خوراک که هر کسی یه چیزی توش می ریزه، بِدی به خورد ملت.
بیشتر این شعر هایی که این جا می ذارم رو سال های قبل سرودم و فقط دو سه بیتش رو حذف کردم و جاش دو بیت قابل انتشار گذاشتم.
اگر نسخه ی اصلی این شعر رو این جا می ذاشتم، قطعاً منتشر نمی شد!
خیلی دوست دارم یه شعر از شما این جا بخونم. پس منتظرم، یادتون نره.
همیشه سبز باشید و خدا نگهدارتون

درود آقا هادی گرامی، وقتتون به خیر.
ترکیدم با این همه تعریف و تمجید!
اون قدرام که شما می گی هنرمند نیستم! آلبوم که قرار بود یه آلبوم عکس بدم بیرون ولی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گفتن ممیزی هاش رو باید حذف کنی، منم زیر بار نرفتم، اومدم زیر زمینی منتشرش کنم، زمین سوراخ بود افتادم تو یه قنات، خلاصه این که عکسامم همون جا گم شدن.
حیف شد، واسه ترسوندن بچه ها آلبوم خوبی بود.
شاید مشیت الهی بر این بوده که من هم چنان هیچ آلبومی ندم بیرون.
ولی ممنون از حضورتون.
از نظر من همین که یه نفر قابل بدونه و پست هام رو بخونه، کلی ارزش داره.
خیلی ها هستن که میان می خونن، ولی چون ازت خوششون نِمیاد کامنت هم نمی ذارن، خصوصاً در مورد خودم این رو مطمئنم.
کینه ی بعضیا شتری شتریه! خخخخخخخخ.
بگذریم!
خواستم فقط یه چیزی گفته باشم.
همیشه سبز باشی و خدا نگهدارت

با سلام. دست مریزاد با این شعری که سرودید. بهره بردم. در هرجا چیزی که نمیشود گفت حق هست و بس. برای آلبوم دادن هم فقط پول باید بریزی و پارتی داشته باشی. من خواستم یه آلبوم مدتی پیش بیرون بدهم ولی واقعا عقب نشستم. موفق باشید.

درود آقای حسینی، مرد با صفای شیراز.
وقت خوش.
خیلی ممنون از حضور و نظرتون.
خدا کنه روزی برای شکوفا شدن استعداد های تمامی نابینایان هنرمند فرا برسه و زمینه ی پیش رفت برای همگی مون فراهم شه.
شاد و سر زنده باشید

دوستان گل سلام و خدا قوت! من دو مطلب خیلی کوچولو بگم! دوستان اول اینکه خواهشا همگی ما توجه داشته باشیم که به هر حال بین نقد و اون هم نقد منصفانه با توهین تفاوتهایی هست! حالا هر مسلک و هر نژاد و گروهی باشه! و دوم هم اینکه باز هم خواهشا همه رو به یه چوب نزنیم! اتفاقا دقیقا میخوام بگم که خواهشا توی این یه مورد به این ضرب المثل مشت نمونه خروار هست رجوع نکنیم! ای بابا همه رو از بیخ و بن اون هم با تبر نزنیم که! حالا یه قدم دیگه هم جلو بریم! حالا اگه همه رو هم زدید ترکوندید دیگه با اون اصول چرا دعوا دارید؟ حالا شما برید با اون فلان و بهمان و زاهدها دعوا کنید! ولی دیگه چرا پای چیزهایی مثل خمس و زکات رو پیش میکشید؟ خدا خیرتان بده

درود آقا مصطفی، وقت به خیر.
من چیزی رو نکوبوندم به هیچ وجه در این شعر، لطفاً جو ندید دوست گرامی، این فقط یه نقد اجتماعیه، نه نقد دین و اصول و فروعش.
مطمئن باشید اگر چنین بود، به هیچ وجه این پست منتشر نمی شد.
من هم در حد نرمالش یه چیزایی رو قبول دارم و برا شون احترام قائلم، پس این طور برداشت نشه که من کلاً قصد زیر سؤال بردن یک دین رو دارم.
همون طور که بقیه حق دارن یه سِری چیزا مثل چهار شنبه سوری رو خرافات بدونن، ما هم حق داریم یه سِری حرف ها و خواسته های نامعقول رو خرافه بدونیم.
من هم مثل شما قرآن می خونم آقا مصطفی و اصلاً با شما در مسابقات قرآن آشنا شدم، پس خواهش می کنم بد برداشت نکنید دوست خوبم.
شاد باشید

درود محمد قاسم، وقتت به خیر.
من یه سری ابیات غیر قابل انتشارش رو این جا نذاشتم وگرنه هم خودم می رفتم اون جایی که عرب نی انداخت، هم سایت می رفت رو هوا.
ولی بازم تأکید می کنم که هدفم زیر سؤال بردن دین نبوده و نیست.
ممنون از حضورت گل پسر.
شاد باشی

دیدگاهتان را بنویسید