خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
کتاب صوتی

مسابقه ترسناک ویژه دانش آموزان: به زیرزمین نزدیک نشو!

اگر شما دانش آموز هستی و کاربر سایت گوشکن نیز هستی، می توانی شانست را برای کسب جایزه ی شارژ ده هزار تومانی تلفن همراه امتحان کنی! تا دوشنبه، چهارم بهمنماه، یعنی یک هفته ی دیگر فرصت داری کتابی که اینجا گذاشته شده را دانلود کنی، گوش کنی، و در کامنت های همین پست، بهترین خلاصه ای که می توانی را از داستان بنویسی. خلاصه ای که می نویسی، نباید از پانصد کلمه کمتر و از هزار کلمه بیشتر باشد. یعنی خلاصه را طوری بنویس که بین پانصد تا هزار کلمه بشود. برای اینکه متوجه بشوی تا این لحظه خلاصه ای که نوشتی چند کلمه شده است، پیشنهاد ما
دسته‌ها
شعر و دکلمه

بوسه ی عشق

مینویسم باران و صدای پایی بیخبر می آید از ته جاده ی تنهایی ام انگار به گوش… مینویسم مهتاب و دو چشم زیبا خیره ماندهست به من از فراسوی افقهایی دور… میسرایم از عشق و نسیم خنکی بر لبم میریزد طعم یک بوسه ی عشق… اینک این مست منم مست و دیوانه منم میگشایم پر و بال از همین نقطه ی خاکی جهان میروم تا خود ماه تا در آغوش کشم تنی از جنس حریر و تن خسته ی من حس کند دست نوازشگر عشقی زیبا
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

آقا جان، نباید این چوب شعبده بازیتو ببری تو هواپیما!

توجه: خواننده ی گرامی، صحت این داستان توسط سایت گوشکن رد یا تأیید نمی شود و دیدگاه های نویسنده صرفا دیدگاه های شخصی هستند و الزاما بیانگر دیدگاه تارنمای گوشکن نمی باشند. سلام دوستان و باز هم من، با یه خاطره ی کاملا واقعی! خب، دقیقا همونی که اتفاق افتاد رو میگم! یه دو شب نتونستم خوب بخوابم، شبه قبلش گوش درد، شبه قبلترش یه موضوعه خصوصی! ساعته چهار بود، خواب بودم، گوشیم زنگ خورد، گیجه خواب بودم، دستمو بردم کناره بالشتم، گوشیمو برداشتم جواب دادم! سلام سلام علیرضا، هیچی نپرس، فقط پاشو بیا تهران، بلیطتم دسته مرتضیست، برو شیراز، باهاش همآهنگ کن، بیاد دنبالت هم تا فرودگاه همراهیت
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تنهایی، زدن بیرون، با بچه ها، کلا عشقو حال!، نظرِ شما چیه؟

سلام دوستان امیدوارم خوب باشید! اومدم دوره همی یه خورده، یعنی یه خورده که نه، بیشتر از یه خورده، هر چی دوست داشتیم، از هر جا بگیم! من خیلی وقتا، با تنهایی حال میکنم، البته، این خیلی وقتا همیشگی نیست، بستگی به شرایط داره، مثلا وقتی بهم میریزم، یا یه همچین چیزایی! خیلی وقتا هم، همینجوری، دوست دارم تنها باشم، کلا خیلی حال میده، البته، نمیشه گفت خیلی وقتا، بهتره گفت یه گاهی! خیلی وقتا هم، میچسبه بزنی بیرون، با بچه ها، با خودت، و کلا با هر کی که بشه و تو هم باهاش حال کنی! کلا، بهتره عشقو حال کنی، با تنهایی، با بیرون رفتن، با هر
دسته‌ها
شعر و دکلمه

اِی زاهد!

مرا به بادِ نصیحت مگیر، ای زاهد، مکن مرا تو به بندت اسیر، ای زاهد! مرا به حالِ خودم واگذار و راحت کن، مکن به زیرِ دو مشتت خمیر، ای زاهد. برای بُردَنِ زوری به سمت و سویِ بهشت، مزن مرا تو به شلاق و تیر، ای زاهد. به یک اشاره نمودی تمام مرد و زنان، ز زِندِگیّ و ز دنیا تو سیر، ای زاهد. ز منبرت، ز کلامت ز پندِ خود کردی، تو روح و جسمِ جوانان چه پیر، ای زاهد! برای هضم دو لُپّی و لقمه های بزرگ، بنوش از مِیِ ماء الشعیر، ای زاهد. به صبحگاه بساز جای خاویار و کره، به نانِ خشکی و چای
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یک خاطره از امتحان دانشگاه

پاس اداری گرفتم و سوار ماشین شدم. مقصد را به آقای راننده گفتم: دانشگاه آزاد. پرسید: دانشگاه آزاد یا گیلان؟ گفتم: آزاد. مبایلش زنگ خورد گفت که تا دانشگاه آزاد میرود و زود برمیگردد. از او خواستم جلوی در مرکزی پیاده ام کند. میخواستم به ساختمان مرکزی برای ملاقات با رئیس دانشگاه بروم. به همین دلیل هم زودتر از اداره حرکت کرده بودم. آقای راننده گفت: همین در اصلی؟ گفتم: بله. جای مناسبی نگه داشت. کرایه را دادم و پیاده شدم. صدای رفتن ماشین را هم شنیدم. وارد پیاده رو شدم. به نظرم آشنا نبود. فکر کردم شاید کمی دورتر از در دانشگاه نگه داشته اما با محاسباتم جور
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

شاید جنونِ سر صبح!

سلام صبح به خیر! بلند شید2شنبه شروع شد! آخخخخ خدای من چیزه! یعنی خوب نههه! خخخ! بچه ها2شب پیش خواب دیدم1پرنده دست آموز خریدم. قفس نداشت انگار رفته بودم کتاب بخرم. داخل قفسه هایی شبیه قفسه های کتاب خونه پرنده ها بودن و من دست بردم یکیشون رو برداشتم. پرنده جمع و جور و تپلی بود. شبیه1مشت پنبه خخخ دوستش داشتم. همراهی که من باهاش رفته بودم تا1جفت مرغ قفسی واسه خودش بخره رو با انتخاب هاش جا گذاشتم و با پرنده دیوونه خودم که شبیه خودم روانش خل می زد راه افتادم رفتم. 1جور با مزه ای دوستش داشتم. نمی فهمم واسه چی یاد این خوابم که می