سلامی صمیمی به یاران صمیمی نشریههای محله نابینایان و در این نوبت، نشریه تنآوا.
با سومین شماره از تنآوای محله نابینایان در خدمت شما هستیم.
بینایی تا چه اندازه در پیشرفت تعاملات اجتماعی نقش داره؟ آیا این نقش اونقدر پررنگ هست که بدون وجود بینایی ما قادر به برقراری و حفظ ارتباطات عادیمون در اجتماع نباشیم؟ آیا فقدان بینایی به مفهوم انزواست؟ و آیا هیچ راهی برای تغییر این مسیر نیست؟
شاید تنآوای امروز بتونه درصدی از این ابهاماترو واسمون حل کنه و با بالاتر بردن سطح آگاهیمون در این موضوع، قدری از حجم نگرانیهای ما و والدین و مربیان و هر کسی که با معلولین بینایی سر و کار دارهرو کاهش بده.
مشخصات نشریه:
- نام مقاله: Talking Blind: The Interaction of Sight and Communication
مکالمات نابینایان: وابستگی بینایی با ارتباطات اجتماعی - نویسنده: «لینزی کایل»
- مترجم: پریسا جهانشاهی
- منبع: medium.com
به طور کلی در یک گفتگو ارتباط کلامی برای انتقال محتوای واضح و مستقیم یک پیام اهمیت دارد. با این وجود، اغلب این عناصر غیرکلامی موجود در ارتباطات هستند که مسوولیت رساندن مفهوم صحیح را عهدهدار میباشند. هر پیامی که از طریق موارد غیرکلامی، شامل آهنگ صدا، حالات بدن، حرکات صورت و ایما و اشاره رسانده شود، در گروه ارتباطات غیرکلامی قرار میگیرد. بر طبق ارزیابیها 65 تا 95 درصد از اثرات احساسی موجود در یک پیام از همین کانالها منتقل میشود.
حرکات بدن و حالات چهره به اتفاق هم کار تنظیم مکالمات، ایجاد و حفظ تمرکز کامل، و ارسال پیامهای مرتبط را انجام میدهند. استفاده مکرر از حرکات بدن سبب میشود که گوینده در نگاه مخاطبان خوشایند، جالب و قابلاعتماد به نظر برسد، در عوض عدم وجود این حرکات گوینده را غیرقابل اعتماد معرفی میکند.
بدین ترتیب، تمامی عناصر دیداری مربوط به ارتباط غیرکلامی را در نظر آورید که وقتی یکی از طرفین مکالمه به اختلال بینایی دچار است از میان میروند. تفاوتهای میان روشهای ارتباط غیرکلامی بین افراد بینا و نابینا ممکن است به سوءتفاهمات و برداشتهای منفی ناخوشآیندی از تعاملات منجر شوند.
مسئولیت تطبیق به طور سنتی بر عهده افراد دارای معلولیت بینایی بوده که باید رفتار خود را بر اساس هنجارهای رایج اجتماعی تنظیم کنند. در حالی که میتوان به بسیاری از مبتلایان به اختلالات بینایی آموزش داد که در تعاملات خود با افراد بینا از زبان اشاره رایج استفاده کنند، بینایان نیز موظفند که بهبود فضاهای ارتباطی را بر عهده گیرند.
امیدوارم که این مقاله به هر دو گروه کمک کند تا درک عمیقتری از نقش عظیم علائم غیرکلامی یافته و آن دسته از ما که بینایی خود را امری بدیهی میشماریم فضایی امنتر و صمیمیتر برای ارتباط همگان ایجاد کنیم.
معرفی نویسنده و سلب مسئولیت
در ابتدا، من فکر میکنم بعضی اطلاعات مربوط به پیشزمینه به منظور قرار دادن این تحقیق در بستر اصلی امری ضروری است. بنابراین، پیش به سوی توضیح مفصل:
درحالی که بینایی من چندان قوی نیست، چشم راستم نزدیکبین و چشم چپم دچار دوربینی هستند، مبتلا به آستیگمات و کاملا فاقد درک از عمق میباشم، عینکم این قابلیت را دارد که این مشکلات را توسط ترکیبی از عدسیهای سه کانونی و منشور تا حد زیادی اصلاح کند. بر همین اساس خود را عضوی از جامعه معلولین بینایی به حساب نمیآورم، من هنوز قادرم در طول روز رانندگی کنم، نوشتههای سایز معمولی را بخوانم، و علائم بصری در مکالمات را دریابم.
اشتیاق من به موضوع اختلال بینایی و ارتباطات به چند سال قبل برمیگردد. من دچار التهاب قرنیه شدم که گسترش یافته و به عنبیه و سپس به مردمک سرایت نموده و برای مدت چهار ماه ادامه یافت. مایعات سیال موجود در آزمایشگاه شیمی که در آن زمان محل کارم بود را دلیل این امر میدانستم، اما من و چشمپزشکم هرگز موفق به کشف دلیل حقیقی این رویداد نشدیم.
در بدترین حالت، من در نور شدید از جمله نور خورشید، لامپهای فلورسنت، و چراغهای جلوی ماشین که بیناییام را به میدانی سفید مطلق مبدل میکردند عملا نابینا بودم. نمیتوانستم رانندگی کنم، نمیتوانستم بخوانم، و دریافتم که زندگی کردنم در تاریکی بسیار آسانتر و کمآزارتر بود. امور مربوط به تحصیل و همچنین روابطم با دیگران به طور قابلتوجهی آسیب دیدند.
در شرایطی که چند جلسه درمان با کورتون قادر به بازگردانی بیشتر بیناییام بود، خیلی زود فهمیدم که در هنگام گفتگو با سایرین تا چه حد به نشانههای بصری متکی بودم. اگر شما فردی بینا هستید، سعی کنید با چشمان بسته گفتگوی کاملی را به انجام رسانید. شرط میبندم بیش از آنچه پیش از این بدان عادت داشتید خواستار دریافت توضیحات خواهید بود.
با وجود تمام اینها، اجازه دهید بگویم که من هیچ مسئولیتی را عهدهدار نمیشوم.
این محتوا از دیدگاه یک فرد بینا نوشته شده است. من نظراتی در مورد زندگی همراه با مشکلات بینایی دارم، اما دارای حداقل تجربیات در این مقوله هستم.
خب، پیشدرآمد کافیست. بیایید به اصل مطلب بپردازیم.
الگوسازی
اگرچه برخی محققان این نظریه را مطرح کردهاند که بخشی از ارتباط غیرکلامی به صورت ذاتی و غریزی است، بخش بزرگی از آن به صورت اکتسابی آموخته میشود. نظریه فراگیری اجتماعی گویای این مطلب است که الگوهای رفتاری از طریق الگوسازی رفتاری و پاسخهای مرتبط با آن گسترش مییابند.
یک نوزاد پس از مشاهده اینکه والدینش به سوی اشیاء اشاره میکنند میآموزد که با اشاره به سوی شیء مورد نظرش آن را بخواهد. به همین ترتیب، یک کودک با مشاهده و تقلید از تعاملاتی که در اطراف خود میبیند، حالت مناسب بدن، حفظ فاصله و ایما و اشارات مناسب را به منظور استفاده در طی مکالمات فرا میگیرد. کودکان پس از تکمیل تعامل مشاهده شده، ساختاری ذهنی از رفتار و پاسخهای دریافت شده را به خاطر میسپارند. آنها در آینده از این ساختار در جهت تکرار یا پرهیز از اعمال مذکور استفاده خواهند کرد.
از آنجا که الگوبرداری بصری بخشی حیاتی از فرایند یادگیری مهارتهای ارتباط غیرکلامی در موقعیتهای اجتماعی است، افراد دارای اختلالات بینایی، مخصوصا آنهایی که از زمان تولد کاملا نابینا بودهاند، در زمان ارسال و دریافت پیامهای غیرکلامی خود را با محدودیت دستبهگریبان میبینند. به بیانی ساده، الگوبرداری از آنچه نه میتوان دید و نه میتوان شنید امکانپذیر نیست.
این امر میتواند به بروز رفتارهایی خارج از آنچه به عنوان هنجارهای اجتماعی در جامعه بینا پذیرفته شده منجر شود. مواردی چون فشار دادن مداوم چشمها با شصت، دستها یا زانو، تاب خوردن به جلو و عقب، و چرخیدن به دور خود معمولا در افرادی که به هیچ مرجع دیداری برای آموختن ایما و اشارههای قابل قبول در جامعه دسترسی ندارند.
بسیاری از محققان بر این باورند که اینگونه رفتارها تلاشیست در جهت برانگیختن ذهنی که به محرومیت حسی مزمن دچار است. این فعالیتها که گاهی اوقات از آنها با عنوان «کوریسم» نام برده میشود، ممکن است برای افرادی که با بینایی کامل رشد یافتهاند عجیب به نظر رسیده و سبب ایجاد مانع در برقراری ارتباط بین طرفین بینا و نابینای یک مکالمه شوند. از آنجایی که کودکان دارای اختلالات بینایی قادر به درک پاسخهای غیرکلامی به رفتارهای خود نیستند، در این مورد که کدام یک از این رفتارها قابل پذیرش و کدام یک غیر قابل قبولند به صورت شفاهی به آنها آموزش داده میشود.
حرکات
با وجود در دست نداشتن مرجع بصری برای استفاده از حرکات بدنی، مبتلایان به اختلال بینایی به طور غریزی در هنگام صحبت کردن از این حرکات استفاده میکنند. با این حال، حرکات و اشارات مورد استفاده این افراد احتمالا هم از نظر نوع و هم از لحاظ تعداد با حرکات بدنی افراد بینا متفاوتند.
یک مطالعه نشان داده که با وجود اینکه نوزادان نابینا مانند بچههای بینا از حرکات و اشارات مانند اشاره به یک شیء خاص بهره نمیبرند، اما از دیگر نشانههای ایجاد شده به وسیله حرکت دست و حالات بدن استفاده میکنند که نیازمند هیچ مرجع دیداری یا بصری نیستند. گفته میشود که کودکان نابینا هرچند نه به اندازه کودکان بینا، اما به صورت غیر ارادی در موضوعات و موقعیتهای لازم در گفتگوها از تکان دادن سر استفاده میکنند. اینگونه مطالعات همچنین مشخص کردهاند که در کودکان نابینا تقریباً هیچ شکلی از اشاره دست وجود نداشته و آنها در هنگام ارائه دستورالعملهای فیزیکی از حرکات استفاده نمیکنند.³
در گفتگوی چهرهبهچهره، افراد بینا به طور مداوم در حال تماشای چشمها و دهان طرف مقابل و همچنین تقلید از حالات و حرکات چهره وی میباشند. این امر مخصوصا در موقعیتهایی که آنها قصد نشان دادن علاقه خود به موضوع را دارند یا در شرایطی که شنیدن و درک مطلب با مشکل مواجه میشود مشهود است. برعکس، افراد نابینا مایلند به جای چهره، گوش خود را به سمت گوینده نگه دارند یا آنهایی که دارای دید کمی هستند در فاصلهای بسیار نزدیک ایستاده و سر را در زاویهای که حداکثر دید را برایشان به وجود میآورد خم میکنند. در هر دو صورت، تقلید درستی از حالات بدن و چهره شریک ارتباطیشان حاصل نشده که ممکن است سبب احساس ناراحتی در طرف بینای مکالمه شده یا حس عدم توجه شنونده را به وی القا کند.
ارتباطگیرندههای بینا به منظور انتقال اجزای غیرکلامی پیامهایشان به شدت به نشانههایی (مانند علامت دست برای نشان دادن تأیید و حرکتهای نمادین (مانند اشاره به سمتی برای گفتن “بیایید به آن سمت برویم” وابسته هستند. در حالی که افراد دچار اختلالات بینایی ممکن است از نشانهها و حرکات نمادین در زمینههای به خصوصی استفاده کنند، اما بهره گیری از حرکات ناخودآگاه از قبیل مواردی که در آنها دست فرد با بخشی از بدن، اشیاء یا افراد دیگر تماس پیدا میکند را ترجیح میدهند.
استفاده بیش از اندازه از حرکات ناخودآگاه به ویژه مواردی چون خاراندن خود و تغییرات در حالات بدنی مانند قرار دادن بازوها به صورت ضربدر بر روی سینه، میتواند سبب شود که طرف نابینای رابطه در نظر شریک بینا فردی مضطرب، عصبی یا فریبکار جلوه کند. از آنجا که نابینایان از لحاظ دیداری قادر به مقایسه حرکات خود با مواردی که توسط دیگران استفاده میشود نیستند، ممکن است درکی از غیر معمول بودن نوع ارتباط غیرکلامی خود نداشته باشند. به علاوه، این نوع حرکات در زمان برقراری ارتباط با سایر افراد آسیبدیده بینایی ممکن است در واقع رفتارهایی طبیعی باشند.
دریافت پیامهای غیرکلامی یا بیکلام
تحقیقات نشان میدهند که معلولین بینایی با وجود مشکلات خود در ارسال پیامهای غیرکلامی مناسب از طریق حرکات بدن به مخاطبین بینایشان، کاملا قادر به تشخیص عواطف و احساسات غیرمستقیم توسط راههای صوتی ارتباط غیرکلامی «مانند آهنگ صدا و تنفس» هستند. نابینایی طبیعتا به مفهوم از دست دادن بخش بزرگی از ارتباطیست که افراد بینا آن را کاملا عادی میپندارند، از این رو، این که تفاوتی قابل توجه میان آنچه بینایان و نابینایان در رابطه با معنای گفتگو درک میکنند وجود دارد استدلالی منصفانه خواهد بود.
نتایج مطالعهای که اخیرا صورت گرفته، گامهای بلندی در رد این افسانه برداشته است. زمانی که فیلمهای ضبط شده از همکلامی آسیبدیدگان بینایی و افراد بینا ارائه شد، هیچ تفاوت قابل ملاحظهای در تواناییهای آنان به منظور فهم و تفسیر مکالمه یافت نشد. شرکتکنندگان نابینا در این مطالعه حتی بدون آگاهی از چگونگی حالات چهره و اشارات به درستی قادر به درک مقاصد، عواطف و احساسات گوینده بودند. بدین ترتیب، میتوانیم نتیجه بگیریم که اختلال بینایی با عدم توانایی در دریافت پیامهای غیرکلامی برابر نیست.
آموزش ارتباطات غیرکلامی به افراد دارای معلولیت بینایی
علیرغم این محدودیتهای ذاتی، حتی برای افرادی که از زمان تولد با مشکل شدید بینایی مواجهند امکان یاد گرفتن روشهایی که آنان را به ایجاد ارتباطات غیرکلامی موثرتر با افراد بینا قادر میسازند وجود دارد. یادگیری مهارتهای ارتباط غیرکلامی مناسب به ویژه هنگام ورود به موقعیتی شغلی که در آن هم برداشت اولیه در ضمن مصاحبه و هم تعاملات بعدی با مراجعین ممکن است موضوع بحث باشد امری ضروری به شمار میآید. از آنجا که الگوسازی بصری برای نابینایان گزینهای امکانپذیر نیست، مربیان باید روشی مستقیم و با بهره گیری از کلام و لمس به منظور تدریس ظرافتهای حرکات نمادین، تصویرسازی با دست، وضعیت بدن و حالت چهره به دانشآموزان خود داشته باشند. خوشبختانه، مجموعه در حال گسترشی از منابع به منظور ارائه آموزش مؤثرترین استراتژیها برای تدریس این مهارتها در دسترس است.
در ابتداییترین مرحله، دانشآموزان باید بر آن داشته شوند که بدن و چهره خود را به سمت طرف گفتگویشان بگردانند، دارای وضعیت بدنی مناسبی باشند، و در فاصلهای مناسب بایستند. همانگونه که پیش از این ذکر شد، افراد کمبینا معمولا زمانی که نزدیک طرف گفتگوی خود و اغلب اوقات با کمی زاویه میایستند، به بهترین حالت دید دست مییابند. آنها همچنین هنگام گوش دادن ممکن است به جای رودررویی مستقیم با گوینده، گوش خود را به سمت وی نگه دارند. این اعمال همراه با تمایل به قرار دادن چانه بر روی سینه یا عقب بردن سر، ممکن است سبب شود که شریک ارتباطی بینا به دلیل بیتوجهی به قوانین اجتماعی احساس ناراحتی کند.
از آنجا که فراگیران نابینا قادر به مشاهده پاسخهای فیزیکی دیگران به زبان بدن خود نمیباشند، در طی گفتگوهای تمرینی نیازمند بازخورد فوری ملایم و صادقانه هستند. کارگاهی که توسط (The Seeing Eye، Inc.) منتشر شده، آموزش مستقیم این فنون را با بازیها ترکیب میکند تا دانشآموزان آنچه آموختهاند را تمرین کنند. دستورالعملهای ارائه شده شامل چگونگی دنبال کردن صدای متحرک به وسیله گرداندن سر،، نحوه تعیین حریم شخصی متداول، طرز پیشگامی در هنگام احوالپرسی از طریق دست دادن و سلام و تعارف کلامی، و اینکه چگونه میتوان به صورت آگاهانه حرکات و اشاراتی را به یک گفتگو اضافه کرد، میتوانند احتمال دریافت پاسخهای کلامی را افزایش دهند. دانشآموزان پیشرفتهتر قادرند فعالیتهای تطبیقیافته که در آنها توضیح درباره یک حرکت غیرکلامی را با پیام غیرمستقیم آن ترکیب میکنند را انجام دهند. کارگاهها و سایر مواد آموزشی نظیر این ابزارهای ارزشمندی هستند که اکنون به سادگی در اینترنت برای همه افراد، از متخصصین آموزشهای خاص گرفته تا والدین کودکان دارای اختلالات بینایی قابل دسترس هستند.
ارزش این نوع از آموزش برای دانشآموزان واضح است. «آنی دانلن»، دانشجوی کالج، خواننده، و مجری نابینای مادرزاد، تجربه خود از یک دوره ارتباط چندنفره که نشانههای غیرکلامی را موضوع بحث قرار داده بود را شرح داد. اگرچه وی درکی صحیح از این مفهوم داشت، احساس خود را چنین بیان کرد که «…موارد مربوط به ارتباطات غیرکلامی از برخی جهات زبانی بیگانه به شمار میآمدند». هرچند وی بسیاری از این موارد را هرگز به طور مستقیم تجربه نکرده بود، خود و همکلاسهایش توانستند درسهای ارزشمندی در مورد ویژگیهای نشانههای غیرکلامی در ارتباطات میان افراد و تأثیر بینایی بر این روابط بیاموزند.
مباحثه
اگرچه افراد دارای معلولیت بینایی در مواجهه با استفاده و درک برخی ابعاد ارتباط غیرکلامی با محدودیت قابل ملاحظهای دستبهگریبانند، آنها کاملا قادر به درک و یادگیری استفاده از حرکات و سایر نشانههای غیرکلامی قابل قبول جامعه بینایان میباشند.
با وجود عالی بودن این خبر، میخواهم یک گزینه جایگزین را پیشنهاد کنم: اینکه بیشتر افراد بینا به جای اینکه تمامی بار مسئولیت ایجاد سازگاری را بر عهده اقلیت آسیبدیده بینایی قرار دهند، روشی را در پیش گیرند که برای افرادی که فقدان بینایی را به صورت قابل توجهی تجربه کردهاند قابل درک باشد. ما باید به جای سرزنش نابینایان و کمبینایان برای ایجاد ارتباط غیرمعمول، شروع به آموزش اعضای بینای جامعه درباره چگونگی همسویی با آنان نماییم.
جامعه معلولین به عنوان یک کل برای مدتزمانی طولانی ناچار به تحمل تمامی مسئولیت تطبیق با جهانیست که برای آنان طراحی نشده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که بقیه ما سهم خود در کمک به افراد به منظور برخورداری از ارتباطی راحت و اشتراک نظراتشان را به انجام رسانیم. یک فرد بینا قادر است چگونگی جایگزین کردن حرکات فیزیکی با توصیفات کلامی را بیاموزد و به درستی عادات گفتاری متفاوت را تفسیر کند.
همانگونه که در داستان آنی دانلن نشان داده شده، همکاری میان بینایان و نابینایان به طرزی باورنکردنی ارزشمند است. این امر به تمامی افراد دستاندرکار در این مقوله امکان میدهد تا همزمان با ایجاد روابط فردی، درک خود از ارتباطات غیرکلامی را بهبود بخشند. بنابراین، دوستان بینای من، از شما تقاضا دارم: تلاش کنید، سعی کنید تا درک عمیقتری داشته باشید، رفتار خود را در مواقع نیاز تطبیق دهید، و در گفتگوی بعدیتان با فردی که قادر به دیدن نشانههای غیرکلامی نیست، به میزان اتکای خود به این نشانهها توجه کنید.
یادداشتها:
Lindsay Kyle:
Blindisms:
The Seeing Eye, Inc.: سازمانی غیرانتفاعی در ایالات متحده که با آموزش سگهای راهنما و قرار دادن آنها در اختیار افراد نابینا و کمبینا و ارائه خدمات آموزشی و پشتیبانی مانند آموزش نحوه کار با سگ راهنما و مهارتهای استفاده از عصای سفید، به آسیبدیدگان بینایی کمک میکند. این سازمان در سال 1929 تاسیس شده و به طور کامل از طریق کمکهای مالی و هدایا پشتیبانی میشود. م.
Annie Donnellon:
۲ دیدگاه دربارهٔ «نشریه تنآوا، شماره 3. مکالمات نابینایان: وابستگی بینایی با ارتباطات اجتماعی»
اجازه بدید ابتدا برای پرداختن به این موضوع حساس و خیلی تاثیر گذار از شما تشکر کنم. متاسفانه این مسئله ای است که اغلب در ایران نادیده گرفته می شود و در نهایت نابینایانی که در این مورد آموزش ندیده اند در جامعه با رفتار های زننده و قضاوتهای نادرست مواجه می شوند. شما در ارائه این مقاله به راه هایی که نابینایان باید برای ایجاد یک ارتباط خوب بیاموزند اشاره کرده اید. بنظرم باید این مطلب را با جزیات خیلی بیشتر در سطح گسترده در جامعه نابینایی منتشر کرد و توسط انجمنهای نابینایان آموزش داده شود. مثلا کارگاه ارتباط موثر غیر کلامی.
اما شما در این مقاله به روشهایی که باید نابینایان توسط آن پیامهای غیر کلامی افراد بینا را درک کنند اشاره نکرده اید. راستش این بخش مهمی از این مشکل است. شما هرچقدر هم خوب ارتباط برقرار کنید اما اگر نتوانید پیامهای طرف مقابل را به درستی درک کنید در نهایت یک ارتباط ناقص را تجربه خواهید کرد. و این برای طرف بینا تجربه ناخوشایندتری هم خواهد بود.
سلام بزرگوار.
در مورد بخش اول نظرتون باید عرض کنم که متأسفانه این کاملا درسته. شخصا معتقدم به یک سری موارد باید بیش از اینها توجه بشه چون با وجود اینکه شاید از نگاه ما چندان به چشم نیان، اما بسیار مهم و کارگشا هستن.
در مورد گسترش مطالبی از این قبیل هم با شما موافقم. اما هر کسی در این مسیر باید سهمشرو به دوش بکشه و هرچه در توانش هست به انجام برسونه تا این قصه پایانی خوش داشته باشه. ما اینجا در تلاشیم تا هرچه از دستمون برمیاد انجام بدیم و امیدواریم که توانمون بیشتر و قدمهامون بزرگتر باشه و نداهای دیگری هم به این پژواک پاسخ بدن تا در این پیشروی هرچه سریعتر و موفقتر باشیم.
در مورد بخش آخر هم بله درست میفرمایید. هر رابطهای دو طرف داره و هر دو طرف باید قادر به ادراک پیامهای طرف مقابل باشن. از اونجایی که طولانیترین راهها با اولین قدم شروع میشن، باید گام به گام پیش رفت تا به یاری خدا به مقصدهای خوبی رسید. شاید زمانی که ما در فرستادن پیام به اندازه کافی موفق باشیم، بیشتر بتونیم روی کمک طرف مقابل برای درک پیامهاش حساب کنیم چون در اون صورت تمایل فرد یا افراد برای حفظ ارتباط با ما بیشتر خواهد بود. در هر حال اینها مواردی هستن که مثل بسیاری مطالب دیگه باید در گامهای بعدی و نسخههای بعدی بهشون بپردازیم.
بسیار از اشتراک دیدگاه ارزندهتون با ما و از حسن نظرتون ممنونیم.
به امید فرداهایی سرشار از علم، آگاهی و توانایی برای همگی ما.