خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت بیستو ششم مهرماه 90 / ذرت و تهچین

دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یه مشت پَنَپَ از یجا دزدیدم برید حالشو ببرید!

با دوستم نشستیم عکسای عروسیه اون یکی دوستمو نگاه میکنیم … میگه سارا شوهرش کچله؟! پَ نه پَ مو داره فقط فرقشو گشاد باز کرده بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم … مامانم میگه رسوندیش؟ پَ نه پَ انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه … میخوام برم خونه چشام قرمزه … به رفیقم میگم چشام قرمزه؟ میگه آره میخوای همینجوری بری ؟ پَ نه پَ وایمیسم تا سبز شه بعد حرکت میکنم … برای بار اول رفتم مرکز اهدای خون … پرستار می گه میخواین خون بدین؟ گفتم پَ نه پَ پشه‌ایم اومدیم مهمونی ! بعد نیم ساعت نوبتم شده میگه کارت ملی؟ میگم مگه کارت می خواد؟! میگه : پَ