خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

این ها را اگر ننویسم فراموش می شوند!

از دیروز عصر بعد از برگشتن از تولد بچه برادرم تا همین یک ربع پیش از منزل بیرون نزده بودم و این یعنی حبس خودآگاهانه خود در منزل. نه فقط جسمم روحم نیز زندانی شده بود. دلم گرفت و گرفت و گرفت تا فنرش پرید و من را نیز با خودش به کوچه ای در محله مان پرتاب کرد. آن جا زیر یک درخت وز وز پشه ها شنیده می شد. بچه های ده دوازده ساله از شاخه های نهیف درخت توت بی زبان بالا رفته بودند و طلب توت می کردند کاری که من و اکثر دوستانم در دانشگاه اصفهان مشابهش را انجام می دهیم. چند ضربه کوچک
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تو که……

ای شیرینترین اتفاق که تلخترین حادثه زندگیم را آفریدی، ای تو که قرار بود یارم باشی و بار شدی، ای تو که قرار بود در تحمل سختیها پشت گرمیم باشی و با کوچکترین اتفاقی پشتم را خالی و دل سردم کردی، قرار بود کمک کنی تا بتوانم بار زندگی را به دوش بکشم نه خود کوله باری از غم را بر دوشم بگذاری، قول داده بودی همیشه کنارم باشی نه این که فقط خاطراتت کنارم باشدو نبودنت همیشگی باشد، قول دادی برایم بمونی، با من بمونی، قول دادی هیچوقت بهم دروغ نگی، ولی این بزرگترین دروغی بود که گفتی، برو به سلامت هر جا هستی خوش باش اما هیچ
دسته‌ها
کامپیوتر

متن خوان فارسی رایگان تبدیل متن فارسی به صوت!