سلام بر دوستان نابینا و کمبینا و کمی بیشتر بینا و غیره وذلک. من اسمم سعید عابدی است. نابینا و کمشنوا. البته قبلا یکبار از این افاضات کرده ام ولی انگار درست و در جای خود ننوشتم و طبیعی است که مجتبی انتشارش نداده باشد. فوق لیسانس حقوق عمومی از دانشگاه شهید بهشتی دارم و بعید می دانم مدرکم را تا الان موش بکلی خورده باشد. چیزکی ازش باقی است احتمالا. در رشته خودم کاری از پیش نتوانسته ام ببرم و لذا پا توی کفش مترجم جماعت برده ام که امیدوارم قلمش نکنند. حاشیه نروم. دارم کتابی می خوانم به اسم “علم و دین”. نوشته یان باربور است که
Day: آبان ۱۹, ۱۳۹۲
دسته‌ها
دل نوشته های من
سلام دیروز که از کنکور آزمایشی کارشناسی ارشد خودم به خونه بر میگشتم یه صحنه ای حسابی منو به هم ریخت. جوانی با مادر پیرش با تندی صحبت میکرد و به مادر خود ناسزا میگفت از طرفی مادر پیرش او را نفرین میکرد افسوس خوردم دست به قلم بردم تقدیم به شما از طرفه همه ی مادران کهن سال به فرزندان نوجوان و جوان خود عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن. اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو
