هاااااااااااااااااا بیا وسط. ایتس ایتس ایتس ایتس ای اَنار اَنار یار دون دونی از فردای خود کسی چه میدونی هاااااااااااااا قرش بده اون کمرا ای انار انار بیا به بالینم شبنم گلِ نار بیا به بالینُم ایتس ایتس ایتس ایتس ایتس ها؟ چدونه؟ وسط رقص انتظار نوشتن دارین؟ نمیتونم بنویسم الان وقت نوشتن نیس. وقت پایکوبیه فقط. آه آه آه آه آه آه نپرسید چه خبره؟ فقط همه بیاید وسط. آآآآآآآآآآآآآآآآآه… آه آه آه آه. بابای خسیس دوماد شاباش شاباش. خو کمرم بُرید، شاباش میخوام. به من فقط نه. به همه باس بدی. شاباش شاباش تراوِل بپاش. آه آه آه آه. ایتس ایتس ایتس ایتس ایتس ایتس ایتس دیمبل
Day: بهمن ۱, ۱۳۹۵
سلام خوبید؟ چه خبر؟ شاید یه h بزنید بگید این هم بی کاره ها! ولی تعجب نکنید این سؤالی که خیلیها میپرسند و حتی خیلی از استادها و دانشجوها هم از این که ما رو تو کلاس میبینن یه کم گیج میشن نه که فضایی هستیم! حالا مراحم شدم که بگم ما به همراه یک استاد دلسوز میخوایم یه نظر سنجی یا تحقیق کنیم در باره ی مشکلات تحصیلی و رفت و آمد دانشجویان نابینا و کمبینا تو دانشگاهها و اگه بشه قدمی برای دسترس پذیرتر کردن دانشگاه برداریم که مشارکت شما رو میطلبه این رو هم بگم همون جوری که احتمالا میدونید من دانشجوی علامه هستم شما باید
سلام دوستان حال و احوال چطوره؟ امیدوارم شاد و خوشبخت باشید. خوب دوستان باز هم با دو فصل از کتاب زیبای آنه شرلی در خدمتتونم. تا اینجا سه جلد از این رمان هشت جلدی رو تموم کردیم و از امروز میریم سراغ جلد چهارم. امروز فصلهای اول و دوم از جلد چهار رو براتون آماده کردم. پس بی هیچ حرف بیشتری بریم سراغ این دو فصل: لینک دانلود پیروز باشید
*به نام خالق همه چیز، از شادی و تفریح گرفته تا تأسف و تأثر * درود بر خوانندگان ارجمند, وقت همگی به خیر و شادی, با دلی مملو از اندوه, حسرت و درد این چند خط را می نویسم, فقط برای کمی سبک شدن بغضی که در روح و جسمم همچون غده ای سرطانی جا خوش کرده. سی دیماه سال 1393، با چند نفر از نابینایان و کم بینایان و عده ای از دوستان بینا با کلی ذوق و شوق به پارک ساحلی آفتاب رفتم, پارکی که خیر سرش بزرگترین سرسره ی سقوط آزاد در خاور میانه را دارد. این را هم بگویم که از طرف دانشگاه کارت هایی