خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

دریای خاطره و خیال

لویی بریل، استاد بی نظیر، و معلم مهربان سلام. نمی توانم احوالت را بپرسم. چون می دانم که فرسنگ ها دورتر از من، در میان توده ای خاک به خواب ابدی فرو رفته ای. اما روح کنجکاوت، مانند کبوتری آزاد، در آسمان به پرواز در آمده است و می تواند صدای قلم غزل را که خود برای او و دوستانش آورده است، بشنود. قلمم از اینکه برای تو یعنی یار دیرینه اش می نویسد بسیار شاد و مسرور است و با سرعت تمام، بر روی خانه های کوچک لوح عبور می کند و با صدای نرم و لطیفش نقاط برجسته را بر روی کاغذ حک می کند. لویی! از
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

تشریف بیارید که توی این اوضاع یه عروسی داریم

سلام دوستان. ساده بگم و اصلا حاشیه رفتن را بی خیالش بشم. آقا عروسی داریم! یکی از هم محلی هامون عروس شده! این خبر را همین دیروز شنیدم و با اجازه خود عروس خانم قرار شد با شما هم در میون بگذارم. حالا عروس کی هست؟ یه حدس بزنید. ول کن بابا! میگم. هم محلی خوب ما سرکار خانم روحیه رنجبر که شما ایشون رو به اسم مانیا می شناسید؛ عروسی کرد و برای این که بیشتر حس کنجکاوی شما ارضا بشه، باید بگم، با یه بینا ازدواج کرد. بنده از صمیم قلب این پیوند مبارک را به خانم رنجبر شادباش میگم؛ و آرزو می کنم، این ابتدای شادی