نوروز، تنها یک تغییر در تقویم نیست، بلکه فرصتی برای با هم بودن، مرور خاطرات، و ساختن لحظاتیست که در گاهشمار محلهنابینایان جاودانه میشود. امسال نیز، هاتگوشکن در کنار شماست تا آغاز سال نو را با صدایی گرم، خاطرهای ماندگار و احساسی مشترک رقم بزند. یک اتفاق که بیتو کامل نمیشود! پس از ماهها تلاش، ایدهپردازی، برنامهریزی و همراهی بیوقفهی تیم هاتگوشکن، حالا زمان آن رسیده که نتیجهی این مسیر را با حضور شما معنا کنیم. هاتگوشکن، فقط یک برنامه نیست، بلکه امضای محله بر تمامی خاطراتیست که سالهاست در کنار هم ساختهایم. تکتک لحظات این برنامه، از جنس حضور شماست؛ از هیجان و شوق گرفته تا
Tag: هم محله ای
چه خبری قشنگتر از؟ از؟ از? از از؟ خب خب عجله نکنید. برید ادامه پست متوجه میشید. سلام به روی ماه تکتکتون سلام به اونایی که این پست رو میخونن. سلامی به گرمای یک لیوان چای داغ توی این هوای سرد. همیشه فکر میکردم اولین پستی که من توی محله میزارم چی میتونه باشه. خیلی وقتا که سایت رو باز میکردم به این مساله فکر میکردم. و برام جالب بود یه وقتا با خودم میگفتم اصلا آیا پستی خواهم گذاشت یا نه. بله گذاشتم. با مسرت و شادی. با یه خبر خوشگل. از اون خبرا که متاهل ها رو یاد ازدواج خودشون میندازه و یه تکونی هم به مجرد
سلام به آشنایان دیرآشنای محله نابینایان. میگن درد آدمهارو به هم نزدیک میکنه. چه بهانه تلخی برای نزدیک شدن! درست میگن. آدمها در زمان درد برای گذشتن از توفان حادثه به صمیمیت دلهای هم احتیاج دارن. اعضای محله نابینایان با این قصه دردناک اما واقعی بیگانه نیستن. بارها این همدلی تلخرو تجربه کردن و ای کاش میشد دیگه هرگز پیش نیاد! اما پیش میاد و جز حضور و همدردی کاری از ما ساخته نیست. زندگی سفریه که در پیچ و خم جادههاش، هیچ کسی نمیدونه همسفرانش در کدوم ایستگاه پیاده میشن. اینهمه، مقدمهی کوتاهی بود بر حقیقتی تاریک! پدر بزرگوار هممحلی قدیمی و آشنامون، آقای شهروز حسینی، به انتهای

سلام به تمام هممحلی ها و یک سلام بسته بندی سفارشی به اهل کتاب. امیدواریم که لحظه هاتون همه روشن از نور علم و آگاهی باشه و بذار به زبون خودم بگم که امیدوارم هر لحظه از عمر عزیزتون در حال بردن حال باشید! آخیش این مدلی بیشتر خودم شدم! میگم بیایید مقدمه رو بیخیال بشیم چون همینطوریش هم قصهی ما درازه. کتاب شکستن مرزهای ثروت که یکی از هدیه های ارزشمند استاد شیرمحمدی به محلهی ما بود تکمیل و تمام شد و عزیزانی که شما باشید همراه خودم برداشتیمش و خوندیمش و حالش رو بردیم. امروز اومدم به بچه های کتابی مژده بدم که این راه همچنان در

سلام به هر کسی که درست همین حالا داره از لا به لای این سطرها رد میشه. امید که آسمان دلهاتون به روشنای خورشید مردادماه باشه! اجازه بدید با یک سوال شروع کنم که به ادامه ی گفتوگومون بی ارتباط نیست. هدیه رو بیشتر دوست داری یا کتاب رو؟ اگر به من باشه میگم جفتش. و واسه اینکه از هردو مورد بهره ببرم میگم دلم میخواد کتاب هدیه بگیرم. بریم سر اصل مطلب. اگر خاطرت باشه پیش از این در مورد یک هدیه ی ارزشمند اینجا صحبت کردیم. کتابی که استاد و نویسنده ی بزرگوار جناب شیرمحمدی به ما هدیه دادن و به لطف ایشون اجازه پیدا کردیم که
سلام به همه بچههای محله، از موندگارها گرفته تا رهگذرهای به شدت عزیز که وجودتون مایه افتخار ماست. از خدا میخواییم که با تک تک سلولهاتون اومدن بهار رو حس کنید و این احساس تا همیشه ایام باهاتون همراه و همقدم باشه! سال جدید داره میاد و به عنوان هدیه اول، مناسبتی رو به همراه میاره که بهانهای بشه برای اینکه باز دور هم جمع بشیم و از گرمای حضور همدیگه، هرچه بیشتر نیرو، شادی و امید دریافت کنیم. نوروز مناسبتیِ برای آغازی دوباره، برای شاد بودن و برای یک هات گوش کنِ دیگه. بله امسال هم با هات گوش کنِ نوروزی، در شبهای 26، 27 و 28
درود بر تمام ساکنین کوچه های ذوق و هنر محله نابینایان. کسایی که همیشه منتظرن که یه اتفاق جدید و خلاقانه بیفته تا بیان وسط ماجرا و قابلیتهای مختلف و متفاوتشون رو به همه نشون بدن. کسایی که علاوه بر خلاقیت، دوست دارن کنار همدیگه چیز یاد بگیرن, به همدیگه چیز یاد بدن و اعضای موثری برای یه تیم خوب باشن تا یه اتفاق خوب رو با دوستاشون رقم بزنن. امسال قرار گذاشتیم توی سال نو و برنامه سال تحویل هات گوشکن، یه چالش داشته باشیم از جنس خلاقیت گروهی: میگید چطوری؟ اگه یه کم به من دل بدین زود بهتون میگم. مسابقه ۳۳۳: چالش متن، اجرا، تدوین: در