خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
داستان و دل‌نوشته

مردگان متحرک در دنیای واقعی، قسمت اول فصل اول

سلام به هم محله ایهای خودم. اگه پایه باشید، اومدم با یه داستان تقریبا چند فصلی که از خودمه، و اگه موافق باشید این داستانمو ادامش میدم، هر قسمتم کوتاه مینویسم که از خوندنش خسته نشید. زیادم ترسناک نیست، برا تنوع گذاشتمش. توجه، جملات تو پرانتزو یعنی تو ذهن خودم دارم میگم. خب بریم سراغ داستان. صبح که از خواب بیدار شدم، دیدم همه جا ساکته، هیچ کی تو خونه نیست، اصلاً از خونوادم خبری نیست. (ای خدا یعنی چی شده؟) پا شدم یه آبی به دستو صورتم زدم، دیدم کل خونمون به هم ریخته! همه چی برام جالب بود، اصلاً آخرین باری که با خونوادم حرف زده بودمو