سلام و فقط سلام حرفی برای گفتن هست اما آیا گوشی هم برای شنیدن یافت می شود؟ و من تنها می نویسم از حرف های نگفته ای که انبار کرده ام! ای کاش موشی انبار مرا نیز قابل جویدن می دانست و ای کاش مورچه ها بارش را بار می کردند و به لانه هایشان می بردند! اما آیا آن وقت انبار من خالی می شد؟ گمان که نمی برم آن وقت شاید به جای یک انبار یک هزار انبار می داشتم حرف های نگفته و گوشهای نشنیده چه جفت زیبایی هستند و خدا کند زیبا بمانند. نگید زده به سرش ها “ولی فکر کنم زده” بعدش هم اینجا