به نام خدای بزرگ و مهربان. سلام به همه دوستای خوبم در سایت گوش کن. مدتی بود که فعالیتی نداشتم و دلم براتون تنگ شده بود. به خاطر همین اومدم کمی باهاتون صحبت کنم و از خودم و روزهای اول آشناییم با گوش کن بگم براتون. اولین روزی که من وارد نابینایان شدم، تاریخش دقیق یادم نیست. ولی فکر کنم روز تولدم بود. 15/4/1394. که با سایت گوش کن آشنا شدم. با کمک آقای شهروز حسینی عزیز و دوست داشتنی تونستم تو این سایت عالی ثبت نام کنم. با کمک آقای پژوهنده عزیز تونستم تو محله با گوشی نوکیا n73 کامنت بذارم. بعد کم کم با همون گوشی یاد
Tag: غرور
بسم الله الرحمن الرحیم و سلام! چند هفته پیش شنیدن صدای هیاهوی دانشآموزا حسابی دلمو هوایی کرد. یه مدرسه نزدیک خونه ماست که اگه پنجره یا در بالکن باز باشه، صدای دانشآموزا بهویژه موقع اجرای مراسم صف صبحگاهی به گوش میرسه. اون روز هم روی دشک دراز کشیده بودم و غرق افکار خودم که صدای پرشور و نشاط بچهها توجهمو جلب کرد. هرچند سالهاست با فضای مدرسه فاصله گرفتم، اما ناگهان دلم برای مدرسه تنگ شد. برای درس جواب دادنا و تشویق شدنا. برای درس بلد نبودنا و تنبیه شدنا و منفی گرفتنا و گهگاهی هم تنبیه بدنی شدنا. به یاد روزای درس و مدرسه. به یاد تشویقها
ضمن درود فراوان و عرض ادب! خب من دوباره اومدم تا کمی تا قسمتی براتون حرف بزنم،خب به نظر شما چی میشه که انسان مغرور میشه؟ آیا باید کسی به من بگوید تو خیلی مغروری؟ یا من به کارهایی که انجام میدهم کمی بنگرم و خودم را بشناسم و متوجه شوم که مغرور هستم؟ من بعضی از شبها موقع خواب کارهای روزم را مرور میکنم و متوجه میشوم که کدامیک از کارهای انجام شده خوب بوده و کدامیک ناپسند و کدامیک از روی غرور بوده است، حالا قضاوت را میگذارم به عهده ی شما که این کار امروز من چی بوده؟ من کمابیش در تنظیمات گوشی های سیمبین به