خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

سفره خونه حاج فری و برادران

سلام بر همه دوستان سفره خونه ای و غیر سفره خونه ای چه ایرانی چه غیر ایرانی چه دیپلمه ها چه غیر دیپلمه ها چه نابینا چه بینا و وسطشون چه کم بینا چه خانم چه آقا چه خواب و چه بیدار
خوب این هفته داش فری اومده از هند اومده با ماشین بنز هم اومده الان دقیقا بنزم جلو در سفره خونه پارکه فقط نخش لای در گیر کرده نمیاد توو
دوستان عزیز این سفره خونه ای که من اینجا زدم و خریدم توی شمال استان کالیفرنیا هستیم یعنی کشور کالیفرنیا ولی شمالش هستیم که جاده های چالوس رو هم اینجا داره سبزه و جنگل دریا ساحل کی میره از یاد کی میره از دل خاطرات محال شماله یادم بره اون همه شور و حال محاله یادم بره
دوستان از درب ورودی که خروجی هم محسوب میشه شما وقتی وارد اتاق چی سالن که بشین وسط اولش یه حوضچه گرد هست که مجسمه یه آقای نابینایی وسط این حوض هست که از دهن این مجسمه آب میزنه بیرون که این آقا نابینا یه پیپ هم روی دهنش گذاشته و داره عصا میزنه خوب سمت راست که نگاه کنین یعنی فقط گردن کج کنید سمت راست یه دست میز و تخت هست که پشتی و بالشت های با پر قو هست که اگه دکمه سمت چپ اون زیر رو بزنین طبقه دوم تخت هم وا میشه و تبدیل به تختخواب میشه که میتونین برین اونجا هم استراحت کنین ولی دارم میگما هر کی پاش بو بده اینجا یه گربه نابینا گذاشتم که فقط بو میکشه و اگه کوچکترین بویی رو حس کنه دیگه باقی داستان رو میدونید
خوب دوستان ما میخوایم درباره همه چی بحث کنیم یه موزیک عمه جنفیو لوپزی هم گذاشتیم که ولومش رو کم کردیم و میخوایم شروع کنیم به صحبت کردن و تبادل نظر هر مشکلی هست بگین از کامپیوتری از موبایلی از دندون درد از خونه همسایه رو دزد زده از هر چی و هر چی و بیشترین چیزی که فعلا مغز من رو درگیر کرده اینکه دوستانی که با همنوع ازدواج کردن بیان نظرشون رو بگن و بگن که پیشنهادشون چیه درباره این موضوع که آیا چند درصد بچه ها به این قضیه رو کنن حالا جزیی بگن
نکته دومی که ذهنم رو در گیر کرده مدیریت مالی هست : من که خودم خیلی آدم ولخرجی و بی دست پا چلوفتی    ای هستم و نمیتونم پس انداز کنم البته اینم بگم به نظر خودم دارم چاله چوله های زندگیم رو پر میکنم ولی از خودم بدتر ها رو میبینم که به گوشیشون پیامک میاد یعنی آمار حسابشون اسمس میاد واسشون : دوستانی که توی این راه موفق بودن و این قضیه توی زندگیشون و ذهنشون پر رنگ بوده از تجربیاتشون بگن تا ما هم یه جورایی آره بی نصیب نمونیم
داش شهروز هم اینجا هست هر چی خواستین از قلیون اون هم طعم های مختلف حتی تنباکو گلابی با تنباکو کدو با تنباکو خیارشور با و خیلی چیزای دیگه غذا مذا همه چی به راهه : شنسل یاکریم : چلو مرغ معلول شده : گوشت کوبیده راسو : و نوشیدنی هایی تازه : آب معدنی نوشابه صورتی هر چی بگین ما در خدمتیم
آب میوه های تازه : شربت : یخ در بهشت : آب زرشک پریسا ولی چهل روز مونده : داش آریا هم گیتار زن محله : خلاصه همه رفقا هستن : سمت چپ هم زمین بازی هست : گل بال : شطرنج : مار پله ‌منچ . نون بیار کباب ببر همه جور بازی هست با بهتری امکانات مسابقه فُرغون برداری چی وزنه برداری
اینجا مناسب سازی شده از اون کاشی هایی که شهروز گفته بود اینجا هم هست کاشی بریلی فقط حواستون باشه اگه از راه منحرف بشین بغل این کاشی بریلی ها درخت های کاکتوس گذاشتم که با صورت میرین توی درخت کاکتوس و دیگه دیگه
یه آهنگ هم گذاشتم توی اینجا که لینکش رو واستون میذارم که بگوشین و کامنت بدین یه جورایی خارجکی کامنت بدین
آهنگ ناهید خوشگله الهی نمیری
از اینجا

 

تو کامنتا التماس دعا…..

۱,۰۶۵ دیدگاه دربارهٔ «سفره خونه حاج فری و برادران»

طاها تو بیناییت خیلی خوبه و برای همین هم شانست برای ازدواج با یه بینا خیلی بیشتره.
ولی همونطور که تو دخترای نابینا رو برای ازدواج انتخاب نمیکنی، یه دختر بینا هم اگر دلیل خاص یا جبر خاصی وجود نداشته باشه تویی که ضعف بینایی داری رو انتخاب نمیکنه.

غلط یاب عزیز ، فدای صداقتت بشم ، من که خودم یه ونوسی هستم و همیشه به صدای قلبم گوش میدم تورو خوب درک می کنم. خب اصغر جون یه مریخیه ، یعنی یه مرد . پس نوع نگاه اون با شما فرق می کنه.
ولی منم با نظر فری مؤافقم . چون اگه واقعاََ عاشق اون بنده خدا بودی بی خیال دیگران میشدی.
+++
فکر کنم باید به این بحث خاتمه داد چون صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
با هر کی دوست دارید ازدوااج کنید . دعای رعد بزرگ هم پشت سرتونه . فقط صادق باشید و قبل از ازدواج به طرف مقابلتون بگید هدف از انتخاب اون چی بوده.

شهروز جون یعنی اگه یه مرد بینا بخواد زن دوم بگیره یا ساده تر دوست دختر داشته باشه اگه بینا باشه یعنیمشکلشون بینایی بوده یا بر عکس : آقا زندگی بعد از یه مدت دیگه هیجان نداره چه بینا چه کم بینا اینو همه میدونن که مثلا همون لباس خریددن تازه باشه که حس قشنگی به مرور زمان از بین میره
خوب طاها تفریح رو میشه کمتر کرد و افراد خانواده کمک میکنن نا سلامتی و چه بخوای چه نخوای چه زن بینا بگیر چه زن کم بینا بگیری نابینا کمتر لذت میبره توی تفریح کردن . من میگم با این حرفا خودمون رو محدود تر نکنیم و بخاطر چند تا چیز کم ارزش و بی ارزش به نکات مهم که دوست داشتن و زندگی صادق باشه بیشتر توجه کنیم . فاطیما خانم شما هم انتخابت درست بوده ولی چون کل داستان رو نگفتین انواع افکار اومد توی ذهنمون ولی انتخاب درستی رو کردین .
به نکات بزرگ فکر کنید نه کوچیک البته خوب هر کسی هر نکته ای رو ا حدی واسه خودش رنگ بندی کرده یکی دوست داشتن رو پر رنگ کرده یکی مشکلات تفریحی رو پر رنگ کرده و هر کی از اون زوایا صحبت میکنه

اصقر جان برای خانوم های بینا مهم یک مرد سالم هست درامد ماهیانه
داشته باشه مرد های نابینایی که کار دارن درس هم خونده باشن میتونند یک زندگیی خوبی داشته باشن خانوم ها بینا مشکلی ندارن

آقای خیراندیش مقدم مادر من ازین اخلاقا نداره من موقعی که پست ازدواج با بینا یا نابینا رو زدم با دوستم و مادرم در این باره بحث کردیم نظر مادرم این بود پسر پاک و نابینا بهتر از پسر بینای هرزه هست دوستم از مامانم پرسید یعنی شما حاضری دخترتو که هیچ عیبی نداره بدی به یه نابینا؟ مامانم گفت نه ایشکالی وار.ولی دوستم گفت حاضر نیست با یه نابینا ازدواج کنه،سخته همسرش اونو نبینه، دوست داره ازش از قیافش از لباس پوشیدن تعریف کنه شوهرش.

به خدا این رو جدی می خوام بپرسم. غلط گیر نه ایشکالی وار یعنی چی؟ راستش من تا الان خیال می کردم شما شمالی هستی ولی این که گفتی شبیه ترکی بودش. درسته؟ یعنی این ترکیه؟

روح و تریبون رو بیخیال چاییم یخ در بهشت شد! من رفتم بخورم شما هم بفرمایید. شکلک مطمئنم نمی تونید بفرمایید با خیال راحت تعارف می کنم. شوخی کردم. جدی نگیرید! وای چاییم چاییم چاییم!

درود
اصغر جان ببینم چرا شما قبل از شنیدن پاسخ فاطیماخانم خودت حرف توی دهان این خانم میگذارید .؟
حقیقتش این است که من می توانم این حدس را بزنم که قطعا حضور فاطیما خودش در محله دلیل بر این است که در این محله افراد با سواد و تحصیلکرده بیشتر هستند و توانسته اند نظر این عزیز را نسبت به نابیناجماعت تغییر دهند مسلما اگر نابینا بخواهد به سوی خانواده ایشان و فاطیما برود که همه اینها فرض است مطمئن باشید که با شناختی که از نابینایان توانسته کسب کند ایشان می تواند متقاعد کند که مادر بزرگوارش هم با این قضیه کنار بیاید .هر چند که ما در دنیا فرض و مثال هستیم و زندگی بسیار خوب و راحتی را با دیدگاه هایش برای این عزیز آرزومندم .و بهتر است که برای اثبات نظراتتاناز زندگی و هویت حقیقی افراد بهره نگیرید ؟ هر چند که فاطیما خودش این را می داند و با شما و ما صادق است .هنوز نمی دانید که چطور باید با یک خانم محترم برخورد کنید ؟ شعاره شعاره ؟اینها همه اش نواره ؟هنوز از =خش فیلم شاهنشاه خیلی دور نشدیم .
من مطمئن هستم که باید هر ازدواجی منطبق با خواست هر دو طف باشد و نمی توانید نسخه بپیچید برای هر زندگی و هر زندگی سلطان و خسرو خودش را دارد .

درود
فرامرز جان من به شما می نویسم چون هنوز هم می ترسم و قصد اینکه نظرم را تحمیل کنم ندارم؟
اکثر مردمان اعم از بینا و نابینا خصوصیت اخلاقی اشان بر پایه تعلیمات جامعه و برداشت های خودشان از عدم درک خانم ها دارند و گریزی از این نیست و برای توجیه حرف هایشان واعتقاداتشان رو به این مسائل می آورند .
اولین ضعف نگرش سوء ظن به زوج خودشان هستند که نابینا بیشتر به این قضیه دامن می زند و بینا هم متاسفانه بخاطر دیدنش از روند اجتماع همیشه به تفکرات خودش دامن می زند و سوء ظن کانون خانواده ها را از هم گسسته می سازد ؟
دوم نیز زیاده خواهی مردان و تنوع طلبی اینان به انجام ارتباط ها دامن می زند و در این میان مشکل اقتصادی خود نیز بر این قضیه موثر می افتد ؟و وجود ارتباط های پنهان را می سازد .

سلام عمو قنبر،میگم چه ربطی داره،که چون اینجا افراد با سوادی هست بعد آدمایی مثل ایشون هم اینجا پیدا شون میشه،

ببخش ملیسا جان داشتم می خوردم یعنی هنوز مشغولم ولی گذاشتم سرد بشه. خوب آخه من در این مدل بحث ها اصولا نیستم. یعنی واقعا نیستم ها!

سلام بر همه . این متن خیلی قشنگه. بی ربط نیست .خخخخ باید کمی فک کنی جانم تا ربطشو پیدا کنی هههه . مینا خانوم خواهشاََ با احساس بخون . این رعععد بمیره کمی زیبا بخون. خب گگوش کنید و برید تو حس. ههههه هاهاها
می خواهم مثلِ قدیمی ها
خوشبخت باشیم
یک خوشبختیِ ساده ی دوست داشتنی
یک ایوان و عصرهایِ جمعه
تکیه دادن به یک صندلی
و زیرِ لب زمزمه کردنِ یک شعر
شنیدنِ صدایِ بازیِ بچه ها
صدا کردن نام تو
جانم شنیدن های تو …
و هزاران حرفِ نگفته را
با یک نگاه با یک سکوت
گفتن
می خواهم تمامِ قانون هایِ
این زندگی هایِ امروزه را
دور بی اندازم از نو
قدیمی شوم
و به مادربزرگ از دنیا رفته ام در دل بگویم :
راست می گفتی جانِ دل
قدیم ترها تعهد
حرمت داشت
عشق عشق بود … !

من چون رعععد هستم پس نه سلااامی بلدم ونه خداحافظی ههههه
شکلک رعد به ملیس و طه چمشک میزنه خخخخ
وای چشمک رعد و برق شگون نداره ، جا خالی بدید جوون مونا.هاهاها

بله با شما هستم خانم پریسا, من خودمو برای شما خیلی کوچیک کردم ولی شما دریغ از یک پاسخ
اشکالی نداره
من اشتباه کردم
دیگه نه شما سراغ منو بگیرید و نه من حق دارم از شما سراغ بگیرم
من را به خیر شما را به سلامت.

لیلیلیلیلیللی نکنید اینجا قهر ندالیم که،وگل نه که گلیه میکنم کههه،سماها باید با هم دیگه دوشت باسید که،آفلین نانازیای من بوش بووووش

من که، من که جواب دادم نمی فهمم این، من به تمام ایمیل های شما جواب دادم. حتی۱سلام شما رو بدون جواب نذاشتم! من حتی۱کلام از شما رو بدون جواب ازش رد نشدم. حتی در پست هایی که اصلا مال این صحبت ها نبود می گشتم کامنت های شما رو اگر خطاب به خودم بود بهش جواب می دادم. من کی شما رو بی جواب گذاشتم که الان شما این، بچه ها کسی کامنتی از ایشون دید که من بهش جواب نداده باشم؟ به خدا این مدلی اصلا، این اصلا، آخ خدا!

میدونید که من کامنت ها را نمیگم
چقدر ازتون خواستم تو skype با هم حرف بزنید ولی شما فرمودید که من با افراد مجازی صحبت نمیکنم
میخوام بدونم مگر این آدم ها زنده نیستم
خودتون را به اون راه نزنید
مگر من با ملیسا یا پری سیما حرف زدم چی شد؟ بچه ها بگید چی شد؟ آسمون به زمین رسید؟ نمیدونم حتما اشتباه کردم در هر حال طوری نیست من برای هزاران بار قضاوت اشتباه کردم

پریسایی ناراحت نباش نانازم،شاید سو تفاهمی چیزی پیش اومده گیگیلی من،خانم کاظمیان یه نگاهی به ایمیلت بزن شاید ببینی جوابای پریسا رو،اگه هم نبود احتمالا اشتباه ارسال شده و یه تجدید نظر داشته باشید جفتتون و کلا اینکه یه بررسی بکنید بینید مشکل نرسیدن ایمیلاتون به هم دیگه چی بوده

تقدیم به خانوم کاظمیان و همه دوستا ، چه ونوسی چه مریخی ، چه شعر دوست ، چه ریاضی دوست خخخخ
زندگی باید کرد
با کمی حس نسیم
با کمی واژه ی خوب
در هوای خنک استغنا
زندگی باید کرد
گاه با یک دل تنگ
گاه باید رویید
در کنار چشمه
در شکاف یک سنگ
به امید فردا ها
که پر از حادثه تقدیرند
گاه باید خندید
با کمی پنجره و نور و صدا
شاد باید بود
گر چه غم سنگین است
کفشها را بکنیم
دوست در یک قدمی است

یادم باشد
حرفی نزنم که به کسی بر بخورد.
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد.
راهی نروم که بی راه باشد.
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را.
یادم باشد که روز و روزگار خوش است.
همه چیـز رو به راه و بر وفق مراد است و خوب!
تنها … دل ما٬ دل نیست.

ملیسم خوبی ؟؟
غلط یاب کجاس ؟؟؟
خانوم کاظمیان آماده باش که رععععد میخواد بیاد اصفهوون ، من خیییلی بخورم. اگه تنهاااییی بیام شما برای ۱۵ مرد جنگی باید غذا بار کنی .خخخخخ
شکلک خانوم کاظمیان پشیمون شده از دوستی با رععععد پر خور .
آهان من عاشق فسنجوون ملس هستم. دیگه این که اصلاََ کار هم نمی کنم .حالا مونده تا رعدو بشناسی خانوم کاظمیان.

یه وقتایی هست که داغونی ولی واسه اینکه
کسی نفهمه لبخند میزنی…
لعنت به اون لحظه ای که میگن خوبه دیگه؛توکه
حالت از مابهتره…
اونوقت مجبوری بغضتو قورت بدی؛با یه صدای خسته
بگی آره ؛خیلی خوبم
گلوت درد میگیره ولی «به له نشدنه غرورت می ارزه»

من کی گفتم با مجازی ها صحبت نمی کنم؟ تو چی می دونی بنده خدا از من؟ من ماه ها با حقیقی ها هم صحبت نمی کردم. مدت ها جز بله و نه و آه حتی به خونوادهم هم نمی گفتم. آخه من اینهمه واسه شما اینجا همینجا و توی ایمیل توضیح دادم شما۱کلمهش رو هم نخوندی؟ ندیدی؟ متوجه نشدی که من گفتم مشکل شما نیستی گیر از خودمه؟ همینجا توی یکی از قهوه خونه ها نخوندی که گفتم من شاید دارم خودم رو با چوب تردید هام از جهان محبت های عادی می زنم عقب؟ واقعا خوندن این چندتا خط اینهمه دردسر داشت؟ من توی ایمیلم به شما نگفتم شاید من بخوام اینطوری شما رو حفظ کنم نه خودم رو؟ شما اولیش نبودید من به چندتای دیگه هم که بهم می گفتن همچین حسی بهم دارن همین توضیح رو دادم چون واسهم عزیز بودن و هستن. من باید توی اون اسکایپ لعنتی به شما چی می گفتم؟ شما تصور نکردی شاید این ها که توی ایمیل آخری واسهت نوشتم واقعیت هایی باشن که دارن خودم رو هم اذیت می کنن؟ به نظرت خیلی واسهم با نمکه شما بیایی بهم اون مدلی بگی من شبیه دختر های۱۴ساله که عشق رو با دست پیش می کشن با پا پس می زنن نخودی می خندن عشوه بیام خوش بگذره بهم؟ ببین تو رو به خدا! به یکی میگی به خدا خاطرت واسهم عزیزه که هوار می زنم طرف میگه غلط می کنی از بس تو عوضی هستی اصلا بدم میاد از محبتت و خودت و همه چیزت رضایت ندارم هیچ کجای عمرت و زندگی لعنتیت باشم نه توی دلت نه توی گریه هات نه توی شعر هات نه توی دعا هات هیچی ازت نمی خوام راضی نیستم اگر اهل دلی باید همه مدله بیخیالم بشی، به این بنده خدا با توجه به اونی که از عزیز دلت شنیدی میگی بیخیالم شو من مال این حرف ها نیستم این طوری محفوظ تری آخه شاید من۱خورده به گفته عزیز عزیز عزیز ها مثبت نباشم طرف میاد میگه مگه واسهت فرق می کنه من چجوری باشم؟ خدایا من الان باید بخندم به این ماجرا؟

من شکستن نمیدانم ولی هرکس از کنارم گذشت شکستن را خوب بلد بود ؛
دلم را ، عهدش را ، غرورم را ، کمرم را …
دلم را با نگاه سردش و کمرم را با رفتنش

بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی….
دلت بگیره.ولی گریه نکنی
دلت بگیره.ولی دلگیری نکنی
شاکی بشی.ولی شکایت نکنی
گریه کنی.اما نذاری اشکت راه پیدا کنن
خیلی چیزهارو ببینی.اما ندیدش بگیری
خیلی حرفارو بشنوی ولی نشنیده بگیری
خیلی ها دلتو بشکونن و تو….
وتو فقط سکـــــوت کنی….!!@

طبق قهوه خونه های گذشته یکی بیاد به من بگه چه اتفاقاتی از ساعت ۴ صبح که من اینجا رو ترک کردم افتاده

سلام غلط یاب ، سلام پریسیما خوبی آیا ؟؟؟
هادی ممنون . خانوم کاظمیان اگه بیای کامنت بذاری ، باور کن منت بر سر رعععد گذاشتی . بیا عزیزم.

بچهها لطفا آرامشتون رو حفظ کنید،خب هیچ کس از اون یکی دیگه نمیتونه زیاد توقعی داشته باشه،چون کسی تو زندگی اون یکی نیست که بخواد به نحو احسنت طرف مقابلش رو درک کنه،پس من کوچکتر از پریسایی و خانم کاظمیان نانازی میخوام که همینجا نفر یکی یه دونه ماچ ماچکی واسه هم دیگه بفرستن و تماااام تمااااام تماااااآااام

به نظر من که به امتحانش می ارزید فوقش یه بار حرف میزدی, وقتی میدیدی که بهتره نباشه خوب نیست
من همه ی ایمیل ها را با دقت خوندم هیچی جا نذاشتم! هیچی, هیچی,
آره فکر کنید که من متوجه نمیشم
آره من متوجه شدم ولی من برای دوستی ها خیلی ارزش قایل هستم
اصلا شما میدونید که من حدودا ۲۲ سال از شما بزرگ تر هستم
اقلا رعایت بزرگی و کوچکی را میکردید
دیگه حرفشو نزنید
من هم نمیزنم
تو اون skype به قول شما لعنتی شما را خودم به سختی پیدا کردم چون دوست داشتم با شما دوست باشم
ولی خیالتون راحت حذف تون کردم
نه ولی من همیشه برای همه چه آشنا چه نا آشنا دعا میکنم
راستی تو سایت شما هم رفتم
شاید باور نکنید نه حتما باور نمیکنید
ولی ساعت ها فکر کردم
شاید هم اشک ریختم
وای از من, طوری نیست فراموش کنید
گفتم که, اشتباه از من بود.

سلام پری سیما. مشکلی نیست ملیسا. ممنونم مدیر.
آب زرشک میل دارید؟ دارم ها! از طرف من قهری در کار نیست آقای خادمی. بچه ها ببخشید دیر کردم رفته بودم به خواسته هم محلیم احترام بذارم و از شر آی دی اسکایپ خودم خلاصشون کنم. خوب باقیش رو بریم. راستی طاها شعر هات حرف ندارن خیلی قشنگن.

هوروااااآااااآاااا
هوهو هوهو شکلک بپربپر،شکلک فیش فیشی خخخخ،یعنی من گذ میخوااااآااام،یعنی من نسکافه میخوااااآاام،یکی نیست برام بیاره،این فرفره کجا در رفته آیاااا،خخخخ هوهو هوهو

درود
درود بر نانازی های خودمان خوش آمدید .
سرکار کاظمیان من نمیخواهم ایراد بگیرم و شما را کامل تر از همه می دانم اینکه پریسا نخواد با افراد مجازی بصورت صوتی گفتمان داشته باشد نظر خودش است و فقط شما از ایشان باید گلایه کنید نه با این تندی برخورد کنید .من شما را به عنوان یک خانم کامل می شناسم اما پریسا را هم خوب می شناسم که ارتباط ایشان با دنیای مجازی فقط در حد کامنت دادن و ایمیل نوشتن است و واقعا از حق نگذریم ایشان هیچ نامه ای را در صندوق خودش بی جواب نمی گذارد حتی اگر نشناسدش ؟.هیچ اتفاقی نمی افتد ولی شما به پریسا حق بدهید .
آخ فری بیا ببین چطوری پریسا به هم ریخته ؟خخخ
پریسا خونسرد باش هنوز طه نفهمیده ها /

غلط یاب عزیز ، شاید باورت نشه ، من میرم جااارو برقی میکشم بعد میام میخونم و شاید کامنت بدم. میرم ظرفارو میشورم و بعد دوباره میام. این بین هم دارم مقاله مینویسم .خخخخ
آخه ریا نباشه چون تو یه جشنواره رتبه آوردم حالا باید دوباره یه مطلب شیک ارائه بدم.
پری جون اونورا بارون نمیاد خخخخ
غلط یاب مگه نشنیدی از قدیم گفتن :دود در کنده بلند بلند آواز میخونه خخخخ
منم متولد سال هزار و بوقم. خخخخ رعععد بزرگ ۳۶۰ گیگابایته . با بمب هم از جا در نمیره چه برسه به کامنت خوندن. خخخخخ

ممنونم عمو جون. یعنی از دست شما مگه میشه آدم نخنده؟ هرچی لب گاز بگیری باز لبخنده به زور میادش لاکردار! راستی طاها چی رو نفهمیده؟ اگر خوردنیه بیخیال عمو جون بده به خودم.

سرآغازِ زندگی
بی شک
صدایِ خندیدنِ کسی ست که دوستش داریم …
می شود بخندی !؟
هوس کرده ام یک دلِ سیر زندگی کنم !
رععععد بزرگ داره به همتون میگه بخندید ،

من سؤال پرسیدم آقای عباسی عمو قنبر ملیسا خانم کاظمیان آقای طاها پریسا رعد جونم پریسیمای ماهم کسی نمی خواد جواب بده

– ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯿﺪﻫـــــــــﯽ؛
ﺑﻪ ﻋﻤﺪ … ﯾﺎ ﻏﯿﺮﻋﻤﺪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ …
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ،آﻧﻘﺪﺭ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽ ﮔﻮﯾﻢ …
ﺣﺘﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﻧﺠﯿﺪﻥ ﻫﻢ ﺍﺯ ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ …
اﺷﮏ ﻣﯿﺮﯾﺰﻡ …
ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﻭ ﺗﻮ …
ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫﯽ …!
ﻧﻔﺮﯾﻨﺖ ﻫﻢ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻢ …
ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍﺣت…
ﺩﻝ ﺷﮑﺴـــــﺘﻪ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻫﻢ ﺑﮑــﻨد؛ﮔﯿﺮﺍ ﻧﯿﺴـــﺖ …!
نـــﻔﺮﯾﻦ ، ﺗﻪ ِ ﺩﻝ ﻣﯽ ﺧـﻮﺍﻫﺪ ؛
ﺩﻝِ ﺷﮑﺴـــﺘﻪ ﻫـﻢ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﺳــــﺮ ﻭ ﺗﻪ ﻧﺪﺍﺭﺩ … !

وای یا خدا! بچه ها به خدا خیال کردم۱چیزی اینجا شد! این خونه بالایی یعنی بالای سر من معمولا کسی توش نیست ولی امروز نمی دونم انگار ارواح توش راه افتادن هی ازش صدا های یواش می اومد الان۱دفعه۱چیزی مثل۱دمبل گنده از بالا افتاد روی زمینش که درست سقف روی سر من بود و به نظرم هنوز هم هستش! یعنی الان نشستم کف زمین دارم دستمالی می کنم ببینم قلبم کجا افتاده زیر میز گم شده. بینا هم نیست واسهم پیداش کنه. مثل کلید صدا هم نداشت از افتادنش بفهمم کجا رفت!

سلام بر بر و بچ.
این چشمه هست که از بستر بیماری باهاتون حرف میزنه.
منم چای آلبالو یا آب زرشک میخوااااااااااااااام.
آخه من مریضم، یکی بیاد به داد من برسه.

غلط یاب من که اصلاََ کار با کامپیوترو بلد نیستم. یعنی اصولاََ نمیدونم تکنولوژی یعنی چی هههه
صفر و زیر منفی هستم. شرمنده

هادی مرسی . البته گفته باشم این مطالب و اشعار انتخابی من هستند و الا شاعری کجا و رعععد بی سواااات کوجا

سلاااااآاااام عمو چشمهههه،چی شده،خدا بد نده،امروز همه حالشون خرابه،پس من هیچی نگم و وانمود کنم که خوبم،آرههههه من خووووبم،یعنی کلا الکی خخخخ

این فرفره اگه مهموناش میرفتن که میووومد،خخخخ،یا شایدم رفتن بعد این فرفره رفته لالا کنه که خخخ

بچه ها سلااام …..
من دوباره که نه فکر کنم سه باره اومدم …..
کی ها هستید آیا؟
شکلک ای ول خیلی هم کامنت عقب نیفتادم فقط صد تا خخخخ

نه بابا، هستم، دارم کامنتها رو میخونم در جریان قرار بگیرم.
آب میوه هم خوبه، آخ، وااااخ آی، یعنی الکی من مریضم خخخ.

پریسا چه جالب تا اومدم و کامنت دادم تو هم فهمیدی مهمونام رفتن : خدایی داره باورم میشه اینجا جن من داره : پریسا الان یه روح احضار کن تا منو بخوره

سلام ملیسا خانمی پریسیما جونم پریسا هم که هست خانم کاظمیان هم سلام غلط گیر خانمی هم که هستند عمو قنبر و آقای عباسی و طاها خان هم که بودند هستند …. سلااام …. کسی رو جا ننداخته باشم کاشکی …..

خدای من…
لابلای تمامِ دردها…
لابلای تمامِ نفس تنگی ها…
لبخند میزنم بی هیچ منّتی…
من این روزها دیگر خوب میدانم…
آدمها شبیه آنچه میگویند نیستند…
من این روزها خوب میفهمم…
باید چشمهایم را ببندم…
و فقط تصوّرش کنم…
دنیای زیبا را…

جدی چرا اینهمه چیز شدیم؟ یعنی مریض شدیم؟ زهره دندونش، من سرم، آخ سرم جدی چرا خوب نمیشه، آقای چشمه نمی دونم چی، دیگه کی بود؟ بیمار های عزیز امیدوارم همین۳تا باشیم.

ببینید یک راه حل اساسی برای اضافه کردن فایل به startup
میرید my computer بعد درایو ویندوز رو که معمولا درایو cهست رو باز می کنید بعد می رید داخل پوشه user بعد وارد نام adminstor کامپیوترتون میشید بعد اینجا باید برید فایلها و پوشه های مخفی رو از hidem در بیارید یک پوشه ای هست به نام appdata میرید داخلش بعد roaming رو باز می کنید بعد microsoft رو هم باز می کنید بعد میرید داخل windows بعد اونجا پوشه startup هست بازش می کنید و هر فایلی رو که می خواهید بذارید تو startup داخلش کپی می کنید همین

این متن تقدیم به همتون . ایشالله که یه روز بیناییتونو به دست بیارید. من برای چند نفر که اسمشونو نمیگم همیشه دعا میکنم.خخخخخ فعلاََ که دوتاشون تو این جمع حضور دارن هاهاها
محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی و دستهای خودت خیس نشود
چه زیباست بی قید و شرط عشق بورزیم
بی قصد و غرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم
و از همه مهمتر بی توقع به تمام موجودات محبت کنیم…
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند…
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همنوعانشان کنند،
شیطان در تنهایی خود خواهد مٌرد….
++++
خب خوندید بس دیگه یه ذره بخندید خخخخ شکلک نمیدونم چی

سلام ملیسا سلام عمو چشمه سلام بانو سلام پریسا سلام پریسیما سلام هادی جان تا سه ساعت دیگه خداحافظ
راستی این پست دیشب دیر تر از دوازده منتشر شد الان امشب هم باید دوازده و نیم کرکره رو بدم پایین .
پیشی اینجا بود پریسا داشتم باهاش جهت یابی کار میکردم و فنون کاراته رو بهش یاد دادم تا دفاع شخصی کنه

آقا طاها من کامنت ۶۰۴ رو نتونستم بخونم قاتی پاتیی شده خب الآن هم از بس همه لایکش زدند رفتم تو خماری….

عمو چشمه خدا بد نده ؟ چی شده آیا؟

بچه ها این روحه به نظرم بد پخ کرد فری رو! آقا من بی تقصیرم خودش روح خواسته بود! روح درخواستی هر کاری کرده گناهش رو به آستین من نبندید۱وقت!

بچه ها بذارید من برسم یهویی چقدر سرعت رفت باااالااا……
می‌گم من می‌خواستم چندتا از این شعرها رو کپی پیستی کنم دیدم وقت ندارم خخخ “گذاشتم برا روز مبادا ….

کی میگــه هـوای بـــارونــی … هـــوای دو نــفـــرس؟؟؟

وقـــتـی بــارون مــیــاد

بــاید یــه دلِ تــنــها داشــتــه بــاشــی…

ی خــیــابــونِ خــالــی…

ی جـاده دراز…

قـــدم بزنــی…

خیـــسِ خیــس بشی …

ب یــاد خــاطراتـــت

ب یــاد روزای دلــتـــنــگــیــت

آره بـارون ” واسـه آدمای ” تنهـــاس

میسی بابا بزرگم زیبا بود زیباااا
اما فرفره،چرا داری تشویش ایجاد میکنی هاااا،این قهوه خونه راس ساعت ۱۲ دیشب منتشر شده و راس ساعت ۱۲ امشب هم هاپولی میشه،خخخخ

بانو تازه شدی هم درد من! آخ بیچاره می شدم هفته های پیش می خواستم کپی پیست کنم جا می موندم آخرش هم همه چی قاطی می شد. این هفته دیگه ابدا کپی نمی کنم می ذارم واسه بعد از قهوه خونه.

همین طوری الکی مریضید آقای چشمه خخخ منم همین طوری الکی بذار ببینم خعلی پول دارم بعد هشتا هم دکترا دارم الآن هم دارم یه بیست سی تایی پرونده ملیاردی رو وکالت می‌کنم دویست سیصد تایی هم خونه و ویلا و آپارتمان هم در اقصا نقاط جهان دارم …. تازه از سلامتی کامل هم برخوردارم ….. خخخخخ

پریسا این که بچه روح بود تا قیافم رو دید ترسید : خخخ
راستی یه فیلم دانلود کردم که از بدن دختره روح در میارن و دختره جنی شده سمت باکو ماکو هم هست ترک هستن خیلی ترسناکه دختره چشاش شبیه نعلبکی میموند : دوستام گفتن : اگه وقت بشه آپلودش کنم بعد بفهمی جن به چی میگن
پیشی پریسا رو دنبال کن

روی قبرم بنویسید…
کسی بود که رفت… لحظه ای از غم ایام نیاسود که رفت…
بنویسید؛ از آغوش خدا آمده بود… هیچکس هیچ نفهمید چرا آمده بود؟؟؟
بنویسید؛ نفهمید کسی، دردش را… هیچکس درک نمیکرد، رخ زردش را…
بنویسید؛ که یک عمر کسی را کم داشت… در نگاهش اثر از حادثه ای مبهم داشت…
بنویسید؛ هوای دل او ابری بود…
بنویسید؛ که اسطورهء بی صبری بود…
بنویسید؛ پرش لحظهء پرواز شکست…
بنویسید؛ دلش را به دل پیچک بست… روی قبرم بنویسید؛ دلی عاشق داشت… دور تا دور دلش یاس و اقاقی میکاشت… رج به رج فرش دلش را گره با خون میزد… شهرتش طعنه به رسوایی مجنون میزد…
بنویسید؛ که با عدل جهان مساله داشت…
بنویسید؛ که از عالم و آدم گله داشت… شعر جانسوزی اگر گفت همه از دل بود…
بنویسید؛ که او پای دلش در گل بود…
بنویسید؛ که پروانه صفت سوخت پرش…
بنویسید؛ غمی بود به چشمان ترش…
بنویسید؛ که همواره غمی پنهان داشت…
بنویسد؛ به تقدیر و قضا ایمان داشت…
بنویسید؛ جوان رفت کهنسال نبود…
بنویسید؛ اگر حرف نزد… لال نبود!!

آخجون فیلم ترسناک! فارسی صحبت می کنن من بفهمم؟ عجیب احساس نبین بودنم حالم رو می گیره وقتی۱فیلم ترسناک گیر میارم می خوام ببینم می بینم که زبونش فارسی نیست و می بینم که نمی بینم.

می‌گم ملیسا خانمی خب بذار تا رأس ساعت نیم نیمه شب اینجا باشیم دیگه چرا آخه شوما پا در دمپایی مدیران کردی آیااااا تو که طرف ما بودی نکنه مدیر شدی ناقولا ….. البته ناقلا درستشه ….

ملیسا تشویش چیه زیر دیپلمی بگو خواهشا :
بعدش من دیشب دوازده و خورده ای بود که دیدم پست نیست و رفتم بخوابم که دوازده و نیم گذشته بود که دوباره اومدم و دیدم که منتشر شده . اونوقت تو از کجا دونستی ساعت دوازده منتشر شده من که دوازده و ده دقیقه دیدم نیست :نکنه تو هم با جن های عمو قنبر صحبت میکنی
بی خیال اونم شوخی بود حالا نیم ساعت اینور و اونور خیالی نیست . بانو خخخ کلی خندیدیم شما اینقدر مایه دار بودین ما خبر نداشتیم .

طاها! به خدا دیگه نمی تونم نبارم. راست میگم. میشه بگی از کیه؟ می خوام اگر بشه باقی نوشته هاش رو هم پیدا کنم بخونم اگر تمامش این مدلیه.

خب اون شعر بنویسید روی قبرم رو هم آن لایک می‌زنم بابا یه شعر شادان بنویسید فوقش عارفانه …..
پریسا منم عاشق فیلمهای ترسناکم خداییش هم خعلی می ترسما ولی دوست دارم ….
کلی هم حرصی می شم بعد آخرش همه ترسهای من الکیی از آب درمیاد …..

میگم فرفره اگه یه رفرش ساعت ۱۲ میزدی دیشب بعد پست رو میدیدی که خخخخ،یعنی کلا دیشب حواست کالیفورنیا بوده که خخخخ بعد نتونستی ببینی که خخخخخی

پریسا زبونش ترکی هست ولی صدای دختره خیلی وحشتناک هست نه ولش کن یهو میبینی روحی میشی بعد احضار میشی بعد گم میشی بعد گناهی میشی خلاصه بهتره نبینی یعنی نگوشی .
عمو چشمه چرا اینجا نیستی عمو بیا دیگه عمو گناهی هستم : شلاااالااام خخخخخ
عمو پیشی روشندل رو نگاه کن گناهی هست اومده سمتت داره کفشات رو لیس میزنه : فکر کرده ژامبون مرغه : آخه الهی نانازی گناهی داره

بابا بیخیال اشکالی نداره که کی منتشر شده باشه
من هم ساعت ۱۲ دیدمش ولی چون تو اسکایپ بودم نتونستم بیام کامنتیبنویسم

مرسی پریسا جان
ببین اگه شعرهای قهوه خانه های دیگه هم دم دستت هستن برام بفرست
همیشه تصمیم میگیرم برم برشون دارم ولی فرصت نمیشه

واااای پریسا جونم راست می‌گی شکلک از ذوق مرگی دارم قش می رم جدی شوخی گفتم ولی اگه برام بفرستیشون خعلی عالی می‌شه ….
کلاً همون ذوق مرگ می‌شم …..
بعدشم ملیسا جونم “قانون برا همه یکسانه” شکلک عجیب غریب شدی امروز انگار شکلک دور زدن قانون شکلک کی کجا چی چطور …..

ملیسا بنظرت بعد از هشت ماه سابقه بیمه کار توی گوشکن هنوز نمیدونم صفحه رو رفلبش کنم بنظرت : شصت بار از سایت رفتم بیرون اومدم تو : من میدونم داستان چیه شما با جن های عمو قنبر درد و دل میکنی فکر کنم اونا هم نام کاربری دارن :
ملیسا اگه بخوای قبول نکنی میگم پیشی بیاد کفشای تو رو هم لیس بزنه .
پیشی بیا منو بخور چی ملی رو

بچه ها من برم یه کنفرانس تلفنی شکلک اون هفته رفتم یکی از دوستان خیلی خیلی خیلی قدیمی رو هم اونجا مشاهده یعنی شنیدم خیلی جالب بود …. بعدی مجدد میام …..

همیشه توی قهوه خونه ها می خواستم تند تند کپی پیست بزنم همه قاطی در می اومد. پری سیما و بانو سبب خیر شدن که بشینم درست و حسابی درستشون کنم. آخجون. از کاری که کار باشه خوشم میاد. باشد که کمتر اراجیف بنویسم بذارم توی وبلاگم.

دیدی دلم شکست!
دیدی چینی اصل قلب خویش
سپردم به دستهای خواهشت
دیدی بی حواس!
پایت به سنگ خورد،افتاد بر زمین…شکست
دیدی چه بی صدا دلم شکست!
دیدی حدیث عشق و جنونت فسانه بود
دیدی عاشقانه هایت فقط یک ترانه بود
دیدی عشق پاک من برایت بهانه بود
و کلام نگاهم برایت چه بیگانه بود
دیدی کوهکن!
دیدی به جای کوه غم ،تیشه ات قلب من نشانه گرفت
دیدی قایق عشقم ز دریای محبت کناره گرفت
کبوتر دلم هوای آشیانه گرفت
آسمان غم ابر ناله گرفت
دیدی …عشقت حباب بود و در هوا شکست
دیدی دلم شکست

حالا که غمگین مینویسید اینو تحویل بگیرید خخخ

کوشن پس بچه ها هادی کوش مهدی قادری علی ایزدی داش آریا
اونایی که هستن ولی نیستن :
سلامتی تو دلی ها : پشت میله ای ها : آزادی زندونی ها
پریسا یه لیوان از آب زرشکت رو بده دلم گرفت میخوام مثل پیشی صبح بشم
راستی دیدی واسه پیشی یه دست کت و شلوار خریدم : کفشای قیصری : تازه یه کارت هدیه هم بهش دادم : توی گوشیش هم شماره چند تا موش بود خخخخ

وای این چی بود نوشتم؟ بچه ها جدی من در جهان حقیقی الان هیچ کسی اطرافم نیست توی خونه تنهام این هم حرف بود زدم؟ شکلک وووحشت! الان مظنه۱سوراخ موش چنده حدودا؟

به نسیمی همه راه به هم می ریزد

کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم

با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است

گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد

انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است

دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

وااااایییی نههه فرفره،من الاهی گناهی هستم که،من از گربه چندشم میشههه،یعنی که بدم میاد،خصوصا اگه از اون گربه سیاههای زشت تپل بااااشهههه،ماااامااان،گربه نههه

فری پیشیت اومده بود واسهم شیرین زبونی می کرد. عجب نو نوارش کردی. تازه دستمال گردنش رو نگفتی من لمس کردم دیدم. آب زرشک هم هست بفرما. لیوان که هیچی بطری میدم خدمتتون. فقط خداییش مثل صبحی پیشی نشی دیگه نمیشه درستش کرد.

پریسیما خانم لاک یعنی لایک
ملیسا دیدی فاطیما خانم هم در جریان هست خانم قانونمند خخخخ
قانون واسه همست : حالا که خالی بستی باید انگشتت رو کنی تو چش گربه
زود باش وگرنه زنگ میزنم اولیای گربه بیاد

پریسا خانم لطفاً به من نگاه کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب تمرکز کنید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
پپپپپپخخخخخخپخ پخ پپپخخخ

خانم غلط گیر بازم من سؤالتون رو متوجه نشدم اگه startup بود من جواب دادم اگه چیز دیگه ای هست بفرمایید اگه بدونم جواب میدم
راستی دوستان جای آریا خیلی خالیه کسی ازش خبری نداره

میگم۱بار من حالم چیز شد یعنی حالم و عقلم۱جا فیوز پرونده بود خیال می کردم دیگه میمیرم وصیت نوشتم۱دونه۲بیتی هم نوشته بودم وصیت کردم بنویسن روی سنگ قبرم بعدش فهمیدم فعلا حضرت ازرائیل بردنم رو به تأویق انداخت وصیت و۲بیتیه رو گم کردم الان هم هرچی فکر می کنم یادم نمیاد چی بود.

بانو خانم زود بیا شب هست دیره هوا تاریکه اینجا گم میشید
پریسا بنده خدا من که با این همه ادعا اون فیلم رو که گوشیده بودم تا یه هفته کسی خونمون که نبود در رو روی خودم قفل میکردم روی خودم بعد یه هفته یخم وا شد حالا چه برسه به تو فکر کنم
پخخخخخخخخخخخخخخخه بشی
بزار بترسونمت الان از سمت چپت یه صدایی به گوشت میرسه : سمت چپ تمرکز کن اگه دیدی صدا نمیاد بدون بر عکس نشستی جاتو درست کن

آقای عباسی این بار پرسیدم دوست دارید رو سنگ قبرتون چی بنویسن البته بعد ۱۲۰ سال.بابت استارت آپم تشکر

آآآییی! این صدای پخ آقای خیر اندیش بود که پخ فرمودنم! ولی خودمونیم جوانمردانه ترین پخ در تمام عمرم بود آقای خیر اندیش ممنون. تا حالا هیچ کسی پیش از پخ کردنم بهم هشدار نداده بود. ممنونم آقای خیر اندیش.

غلط گیر آره به خدا نوشتم. چقدر هم هی پاک می کردم از اول می نوشتم هی اصلاح می کردم هی اصلاح می کردم! آخه توی سیستم تایپ می کردم راحت می شد خوندش و اصلاحش کرد. باورت میشه؟ توی فلش ذخیرهش کرده بودم هر جا می رفتم فلش رو با خودم می بردم که اگر۱دفعه اوضاعم خراب شد و رفتم توی وسایلم این فلش رو پیدا کنن بذارن ببینن وصیتمه. مونده بودم چجوری حواس ها رو بفرستم طرف این فلشه. روی درش بریل نوشتم چسبوندم، دیدم اینطوری کسی بریل بلد نیست نمی خونه نمی فهمه. پیچیدمش تا بلکه دیده بشه باز گفتم اینطوری دیده نمیشه. خواستم بسپرم دست۱معتمد ترسیدم طرف قبل از مردنم وصیتم رو بخونه. خلاصه داستانی داشتم با این وصیت و این فلش.

خانم غلط گیر نمی دونم تا حالا بهش فکر نکردم این نیاز به تفکر و ….. داره.
فکر می کنم بگم بذارند سفید بمونه تا برداشت دیگران از من روش نوشته بشه.

اگه منظورتون جمله روی سنگ قبر هست : این رو مینویسم
این هم از یک عمر مستــــــی کردنم
سال ها شبنم پرستــــــی کردنم
ای دلــــــم زهر جدایــــــی را بخور
چوب عمــــــری با وفایی را بخور
ای دلــــــم دیدی که ماتت کرد و رفت
خنده ای بر خاطــــــراتت کرد و رفت
من که گفتم این بهــــــار افسردنیست
من که گفتــــــم این پرستو رفتنیست
آه عجب کاری به دستــــــم داد دل
هم شکســــــت و هم شکستــــــم داد دل !
یا یکی دیگه :
رخ زیبای تو را خال زدم بر بدنم : تا بماند یادگار بدنت در کفنم
و آخری این که این خیلی قشنگ تره
وقتی بودم نبودین حالا که نیستم هستین :

نخیر فرفره هیچم خالی نبستم،اتفاقا پر بستم،ههه،این پست ساعت ۱۲ منتشر شده،و اینکه سرکار خانم غلطگیر هم احتمالا رفرش نکردن یا اینکه ساعتشون خراب بوده یا چه میدونم دیگه یه جور بوده که ندیده دیگه،حالا خودت برو انگشتتو بکن تو دماغ گربهههه خخخخخی

اون فلش اگر راستش رو بخوایید هنوز هم هست و گاهی میرم سراغش۱چیز هایی رو ازش حذف و۱چیز هایی رو بهش اضافه می کنم. تا حالا هم به کسی نگفته بودم ولی نمی فهمم چرا خیلی چیز هایی که جایی به کسی نگفتم رو اینجا میگم.

ملیسا دیگه مجبورم میکنی تا گربه رو سمتت کیش بدم تا گازی بشی :
پیشی حمله کن بهش ولی کاری نداشته باش فقط بترسونش پیشی
ملیسا اونجوری که فهمیدم یا ساعت تو جلو بوده یا فکر کنم قراره یه بخشی از سایت رو به دست بگیری خخخخ
هم رفلش کردم هم ساعتم میزونه هم چهار پنج بار از سایت رفتم بیرون اومدم اگه دوازده بود من جواب کامنت دوستان که اول بود رو میدادم

پریسا این کارت باعث شد من تصمیم بگیرم وصیت نامه بنویسم یه جایی سیو کنم ولی خدا وکیلی بلد نیستم بنویسم

دوش چون نیلوفر از غم پیچ و تابی داشتم
هر نفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم
اشک سیمینم به دامن بود بی سیمین تنی
چشم بی خوابی ز چشم نیم خوابی داشتم
سایهٔ اندوه بر جانم فرو افتاده بود
خاطری همرنگ شب بی آفتابی داشتم
خانه از سیلاب اشکم همچو دریا بود و من
خواب گَه از موج دریا چون حبابی داشتم
محفلم چون مرغ شب از ناله دل گرم بود
چون شفق از گریه خونین شرابی داشتم
شکوه تنها از شب دوشین ندارم کز نخست
بخت ناساز و دل ناکامیابی داشتم
نیست ما را پای رفتن از گران جانی چو کوه
کاش کز فیض اجل عمر شهابی داشتم
شادی از ماتمسرای خاک میجستم رهی
انتظار چشمه نوش از سرابی داشتم

ملیسا رفتم اسکایپ رو نگاه کردم پیامی که به شهروز و مجتبی دادم دیدم دوازده و هشت دقیقه هست که منتشر نشده بود حالا قبول میکنی یا نه
قبولم نکنی طرفت گربه روشندل عزیز من هستش
پیشی صدای هاپو در بیار ملیسا بترسه

غلط گیر نه فرمتش نکردم هنوز هست. الان احتمال مردنم رو به قوت اون زمان نزدیک نمی بینم ولی چه کسی واقعا می تونه تضمین بده که به این زودی نمیمیره؟ فرمتش نکردم و هنوز هرچند۱بار میرم فایل داخلش رو اصلاح می کنم. نمی دونم تا زمانی که زمانش برسه و یکی جز خودم بازش کنه، چند دفعه دیگه محتوای اون فایل و اون فلش اصلاح میشه. کاش زندگی ما هم می شد که به سادگی تغییر نوشته های فلش من اصلاح می شدن! آخ که این شب ها جز این از خدا هیچی نمی خوام. پری سیما جان سرم حدودنیم ساعت پیش دردش چنان شدید شده بود که کم مونده بود بگم بچه ها معذرت و مرخص بشم ولی الان شکر خدا داره آروم آروم عقبنشینی می کنه. هنوز درد هست ولی کمتر شده و اگر خدا بخواد داره میره. کاش بره! هرچی خدا بخواد.

می‌گم من فکر کنم صدام بلند بود بابام دعوام کرد از کنفرانس اومدم سفره خونه …. تازه الآن هنسفیری گذاشتم خخخخ
شکلک والا چی بگم …..
می‌گم فاطیما غلط گیر جونم من همیشه دوست داشتم سنگ قبرم از اون مشکی قشنگهاش باشه عکسمم روش کنده کاری کرده باشند بعد حدود نیم متری هم از زمین بلندی داشته باشه که کسی لگد مالم نکنه …. ولی خب نمی دونم روش هرچی خواستند بنویسند فقط این شرایط رو داشته باشه لطفاً ….
تازه ما قبلاً ها نزدیک خونه مون یه مسجدی بود بعد هرکی میمرد براش گل میاوردند اگه گل هاش زیاد بود از راه رو مسجد هم می گذشت و دو طرف کوچه تا سر خیابون هم گل می ذاشتند بعد من عاشق این صحنه گل گلی بودم به همه دوستهام هم گفتم بعد برا من گل بیارند بیخودی هم جر نزنند یه گل بخرند دنگی حساب کنند خخخ گل های من باید به سر خیابون برسه “جدی خیلی دوست دارم برسه خعلی قشنگه ….” این نیز وصیت ما ….
شکلک بجای گل های ده هزاری یا بیشتر گل های هزاری یا کمتر با کمیت بیشتر خریداری شود خخخ

بانو خخخ
آره فکر کنم صدات خیلی بلند بوده
خب الآن من تنها هستم میخوای به جای تو با دوستات بحرفم؟ خخخ

صدای ما رواز پشت شیشه ی مانیتور می شنوید…
مانیتوری که الان ، خیلیا پشتش بغض دارن
مانیتوری که الان ، خیلیا دستشون
زیر چونشونه در ضمن ،پشت همین مانیتور هم خیلیا دلشون گرفته

غلط گیر خدا نکنه واسه چی بنویسی عزیز؟ من که نوشتم مطمئن بودم دیگه زیاد زنده نمی مونم. ولی اشتباه کردم چون تا خدا نخواد هیچ زنده ای نمیمیره و من اینقدر ترسیده بودم از این اطمینانم، که خدا رو یادم رفته بود. یادم نبود دست خدا از تمام قواعدی که ما یاد گرفتیم قوی تره. وای اگر بدونی من هم بلد نبودم بنویسم مونده بودم چی بنویسم. تا می نشستم سر نوشتنش انگار فرشته مرگ همون لحظه بالای سرم ایستاده بود می گفت زود بنویس بریم. چنان حالی می شدم که نگو. قربون حکمت خدا برم با این مخلوقات آنتیکش یعنی خودم.

شهروز حاجی آخر شب کامنت ها رو میخونی منم نخوندم خدایی یه هفت هشت تای آخر رو خوندم که متوجه بشم کیا هستن که بعدش فهمیدم
پریسیما خانم قشنگ بود
راستی آقای عباسی اون کار رو که گفتین برای چه کاری هست استارتاب چیه دیگه باهاش چیکار میشه کرد

راستی یادم رفت:
آقای عدسی خیلی خیلی خیلی به توان خیلی خیلی
التماس دعا
یادتون نره ما رو هم اونجا
از امام رضا “ع” بخواید منم رو هم بطلبند ….
کربلا و مکه هم دلم می خواد برم اونها رو هم بگید ….
دیگه هرچی دعای خوب هم هست برام بکنید ….
ممنون می شم خیلی …..
ان شا الله به سلامتی و دست پر برگردید …..
به خانمتون هم سلام برسونید و بگید التماس دعا داریم ازشون

آقای خسروی من دندون درد داشتم اومدم گفتمش شما یه راه حل بهم دادید
چشمتون وز بد نبینه یعنی رفتم انجامش دادم نمیدونید که صدام در نمی اومد
به قدری سرفه کردم که خودم از دست خودم خسته شده بودم
ولی خوب هم نشد

حالا بر عکس بگو فاطیما خانم بگو یا اصلا خودم میگم دوستان دوست دارین روی کارت عروسی شما چی بنویسن
من دوست دارم روی کارت عروسیم بنویسن بازگشت همه بسوی اوست
انا الله و انا علیه راجعون

بچههایی که براشون دیشب این مشکل پیش اومده،من الآن که به مجتبی گفتم،گفت که احتمالا مشکل از مرورگراتون بوده که براتون نشون نداده که…

طاها! به خدا نکنه این طرف مانیتور رو می بینی؟ دارم می ترسم ازت! بچه ها طاها رو تعیید می کنم. جدی چند درصد ما که روی کیبورد شاد می نویسیم اگر قرار بود هم رو ببینیم، چهره و لحنمون هم مثل نوشتنمون شاد بود؟
همینجا از خدایی که اینهمه مهربونه می خوام، از ته ته ته دلم می خوام، هر کسی دلش پشت مانیتورش یا هر جای دیگه ای گرفته، هر نگاهی خیسه، هر دستی که به نشان افسردگی زیر چونه هست، هر سینه ای که به نشان درد، هر مدل دردی، آه ازش داره بیرون میاد، خدایا! به حق مهربونیت که مثل وجودت همتا نداره، این تیرگی غمناک رو از این دل ها و این نگاه ها و این دست ها و این سینه ها بگیر. همین امشب بگیر. همین الان بگیر. اون آخر های صف هم اگر مصلحت دیدی و خواستی، مال من رو هم بگیر. اگر هم ندیدی باکی نیست. باقی رو شاد کن تا نوبت من هم به مصلحت و به حکمتت برسه! آمین.

پریسا جان همه باید بنویسند من یکی دو هفته پیش قشنگ داشتم خفه می شدم عزرائیل اومد یه سلام و بای بایی بهم کرد.

عشق را گدایی نمی کنم
دوست داشتن های دروغین را نمی خواهم
مغرور و سرد در کوچه ها راه میروم اما نمیگذارم تنهایی قلبم را کسی احساس کند
قلبم ارزشمندتر از انست که هرکس بتواند به ان دست یابد…

فهمیدی تنهام! یه لایک بزن از تنهایی دربیام!

فرامرز جان startup وقتی ویندوز مییاد بالا یک سری برنامه ها خود به خود مییاند بالا startup جایی هست که می تونیم داخلش فایلی رو کپی کنیم که با بالا اومدن ویندوز خود به خود باز میشه مثلا یک موسیقی

پریسیما خانم شرمنده بقول معروف هدف ما جلب رضایت شماست ولی خدایی من همیشه این کارو میکنم البته همیشه که نه اون وقتایی که خیلی شدید باشه یکی دو ساعت صبر میکنم اگه خوب نشه اون کارو میکنم آخه میدونید چیه بنظر من جدا از این کار هر کاری بخواین انجام بدین قبلش احساس ترس یا احساس بد داشته باشین اون کار خراب میشه اگه قبلش این حس رو داشتین میشه گفت تلقین بوده بیشتر بعدشم آدم دفعه اول موفق نمیشه دو سه بار امتحان کنید
شکلک خالی بستم اونجور که شما گفتین من ترسیدم فردا بجز دندون درد یهو مثلا بینی درد بگیرین .

خب بچه ها وصیت نوشتن که کاری نداره…..
خب من اولش با نام خدا و جدی می گم ها ….
یسری کتاب حقوقی و یه هارد پونصد دارم که توش کتاب حقوقیهام هست اون ها رو بدند به یکی از دوستان نابینای حقوقی مثلاً خانم یا آقای ایکس ….
بعد یه ماشین پرکینز دارم با یه هارد یه ترا که کتاب خونه ام هست به اصطلاح که بدنش به نیره….
برا این که چشم خواهر آخریم هم دنبال هاردهای من هست یه هارد دو ترا هم از پولهام که حالا هرچی بخرن بهش بدن که هاردهای بیچاره دست دوستان نسوزه ….
بعد بذار ببینم به خانم ایکس هم از طرف من دویست هزار تومن بدند بخاطر الآن نمی تونم بنویسم چی ….
بقیه مایملکم رو هم دیگه هرکاری خواستند بکنند نوش جونشون ….
جدی همین …..
راستی برام هم گریه بکنند ولی یه خورده زیاد نه و گل ها رو هم یادشون نره و البته سنگ قبر رو هم طبق سفارش عمل کنند ممنون می‌شم ….

ه دردی که انسان را به سکوت وا میدارد
بسیار سنگین تر از دردیست که
انسان را به فریاد وا میدارد…!
و انسان ها فقط
به فریاد هم میرسند ، نه به سکوت هم !

اتفاقا بینی درد و گلو درد گرفته بودم خخخ
نمیدونید که داشتم خفه میشدم
مامانمم همش میگفت تحمل کن مگه دوستت نگفته درست میشه پس تحمل کن درست بشه دیگه
حالا فکر کنم زمانش کم بود خخخ
به هر حال رفتم عصبکشی کردم تموم شد رفت الآن خوب خوبم

می‌گم من وقتی شاد می‌نویسم شادم وقتی غم گین می نویسم غم گینم….
یعنی خب نمی تونم یه چی بنویسم در حالی که یه مدل دیگه ای هستم…..
بعد پریسا خانمی جون خودت بخواه که خودت شاد باشی فقط این خودتی که می تونی این لطف رو به خودت داشته باشی فقط خودت…..
بعدشم چه معنی داره آیااااااا …..
با بقیه هم هستما همگی شاااد ….

بانو بیخیال جدی داره گریهم در میاد. ۱خورده پیش اون شعر روی قبرم بنویسید طاها گریهم رو درآورد الان هم نوبت این وصیت مانند توِ.

ولی من اینقدر ذاتم جلبی داره که می تونم در حالی که دارم گریه می کنم رقصی بنویسم طرف اون طرف اسکایپ یا مانیتور یا هر چی ۶ممیز۸بزنه.

ملیسا خانم اگه مجتبی میگه مشکل از مرور گر هست
من ساعت دوازده و هشت دقیقه هم به شهروز هم به مجتبی پیام دادم منتشر نشده پس چرا بما اطلاع ندادن که نه منتشر شده و هیچ جوابی نیومده از دیشب
حالا خودت فرق این دو رو پیدا کن
پیام اسکایپ هم هست ولی دیدم ساعتش رو نمیزنه پاکیدم ولی هست ساعت دوازده و هشت دقیقه کسی هم نجوابید خوبه که قضیه واسه شما شفاف سازی شد
خانم غلط گیر مرورگر من با شما خراب بوده بعد از یک سال هنوز بلد نیستیم رفلش کنیم یا که چیکار کنیم یا از سایت بیرون رفتن و اومدن من خالی بوده من خبر ندارم
بی خیلا ملیسا شما راست میگی
دوستان من برم بیام

درود
شرایط من نوشتم منظور من این بود که هر کسی در عقیده اش اهم و مهم دارد و یک سری هدف هائی را دنبال میکند مثلا من شخصی را می شناختم که میخواست همسر انتخاب کند و برایش مهم خانه دار بودنش بود و اینکه تحصیلات داشته باشد و دارای خانواده با آبرو باشد و هرگز هم فکر نمی کرد که همسری شاغل انتخاب کند و زندگی راحت را بر زندگی کاری بیشتر می پسندید هر چند که همه اشان همکارانش از همان زمان تحصیل میخواستند که همسر شاغل انتخاب کنند بالاخره بخت این دوست ما باز شد و شخصی را به او معرفی کردند و خوشحال از این معرفی و تمام ایده ها و نظراتش را در معرفی آن دید و قرار بر خواستگاری شد وقتی که برای خواستگاری رفتند فهمیدند که او کارمند است ؟اما دیگر راه رفته شده بود و او هر چند که ابتدا مایوس شد اما بخاطر خانواده او و شناختی که از خانواده اش داشت و پدر خانواده را به خوبی می شناخت بر ادامه خواستگاری تداوم بخشید و او را به همسری برگزید .حالا زندگی مسالمت آمیز و خوبی را تجربه کرده اند .پس هر فردی برای ادامه زندگی خودش ایده و نظراتی دارد و اوست که می تواند به خوبی نظراتش را مدیریت کند و سرانجام هم پیروز میدان اوست .
اینقدر صغری و کبری نکنیم .ابتدا باید اهداف معین شده باشد .
فردی را می شناسم که که با مشاهده زندگی دیگران و هم نوعان خودش به این ایده دست یافت که ازدواج درون گروهی خوب است و تن به آن داد و حالا هم دارد زندگی خوب را ادامه می دهد .شخصی را می شناسم که هنوز بخاطر اینکه نابینا است و بر زندگی طور دیگری نظر دارد ازدواج نکرده است و این در حالی است که توانائی بسیار زیاد دارد واین هم بسته به تفکراتش اینچنین زندگی می کند .شخصی نابینا در زندگی اولش شکست خورد و همسر اولش بنا به درخواست مادرش سر ناسازگاری و بر هم زدن زندگی نمود و زن دوم اختیار کرد و بینا و اکنون در حال زندگی است با او .
فرد دیگر را می شناسم که در زندگی اولش شکست خورد و همسر بینا از زندگی او گریخت اما اکنون با یک نابینا ازدواج کرده و دارای فرزند شده است .
نابینائی را می شناسم که درون گروهی ازدواج کرده است و هنگامی که فرد دیگری بهاو هدیه ازدواج داد با احترام کادوی او را پس فرستاد و نخواست از او که دارای زندگی نافرجام بوده و از ایده هایش هم رضایت نداشت هدیه ای قبول کند .
خلاصه اینکه این بحث از نظر رعد بزرگ پایان یافته است و نمی توان به نظری واحد رسید و این قضیه برای افراد انسانی متفاوت است .
فقط باید در زندگی صادق بود و این صداقت با تنوع افراد متفاوت است و باید شناخت کلی زا شخص مقابل هم ایجاد شده باشد و در واقع صداقت دو سویه و دو طرفه است .
اصغر جان قرار نیست شما توجیه شوید بلکه شما تصمیم گرفته اید و تصمیم شما با توجیه نتیجه ای مفید ببا ر نیم آورد شما با توجه به شناخت افکار و توانائی هایتان به این مهم دست یافته اید و اگر قرار باشد که مطالبی ایراد شود باید تجربیات مفید شما و من ارائه شود نه اینکه به چالش کشیده شود نظرات دیگران برای توجیه من و شما .

درود
حالا می باست برای بچه ها
این سفره خانه ساعت شش به خاموشی گرائید اما اکنون با حضور بچه ها چقدر سرعت گرفته است .
اگر با همین سرعت پیش برود احتمالا رکورد دکتر خدا بیامرز در اواخر زمان شکسته شود .
ببینم بچه ها رکورد میزنید یا نه ؟
حق حاجی فری رکورد بی نظیر است ؟یک یا علی تا رکورد باقی نمانده است .

پری سیما و بانو این نشون صداقت شماست و اون که من می کنم نشون توانم نیست. راستش ترجیح می دادم معصوم تر از اینی باشم که الان هستم. پاک تر باشم. سفید تر باشم. خیلی بهتر باشم. نیستم. لطفا نگید اینطوری نیست و من خیلی هم خوبم و مثبتم و از این چیز ها. می دونم شما خیلی محبت دارید ولی بذارید اعترافاتم توی محله و پیش هم محلی هام که شما ها باشید، اعتراف باشن نه تعارف. هر کسی خودش و خداوندش می دونن که توی پروندهش چقدر سیاهی هست. من هم می دونم. می دونم و چقدر متأسفم. کاش این طوری نبود!

عمو قنبر برم شام بزنم بیام بعد ببینم معنی صحبت های شما چی میشه الان مغزم بستس برم شام بیام
بفرمایید شام از اون بفرمایید شام ها بود
پریسیما خانم دندونم کم کم داره درد میگیره دیگه ثابت شد که روح های عمو قنبر خیلی فعال هستن خدایی

سلام عمو قنبر من که دارم می رم وصیت نامه بنویسم بهتر بود من توی این بحث شرکت نمی کردم ولی حرفای شمارو می لایکم.

ﻣﺮﺩﯼ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ. ﺍﻭ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺩﺳﺘﻪ
ﮔﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﻮﺩ ﺳﻔﺎﺭﺵ
ﺩﻫﺪ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﭘﺴﺖ ﺷﻮﺩ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪ ٬ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﮐﻨﺎﺭ ﺩﺭﺏ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﻣﺮﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ
ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽ
ﮐﻨﯽ ؟
ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﯾﮏ ﺷﺎﺧﻪ ﮔﻞ
ﺑﺨﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻟﻢ ﮐﻢ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺎ
ﻣﻦ ﺑﯿﺎ٬ ﻣﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ ﯾﮏ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺧﯿﻠﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﺧﺮﻡ
ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﺑﺪﻫﯽ .
ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﯽ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ
ﮐﻪ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺣﺎﮐﯽ ﺍﺯ
ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﻭ ﺭﺿﺎﯾﺖ ﺑﺮ ﻟﺐ ﺩﺍﺷﺖ . ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ :
ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ؟ ﺩﺧﺘﺮ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ، ﺗﺎ ﻗﺒﺮ
ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﺍﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ!
ﻣﺮﺩ ﺩﯾﮕﺮﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﺪ٬ ﺑﻐﺾ ﮔﻠﻮﯾﺶ ﺭﺍ
ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﻟﺶ ﺷﮑﺴﺖ . ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩ٬ ﺑﻪ ﮔﻞ ﻓﺮﻭﺷﯽ
ﺑﺮﮔﺸﺖ٬ ﺩﺳﺘﻪ ﮔﻞ ﺭﺍ ﭘﺲ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ۲۰۰ ﮐﯿﻠﻮﻣﺘﺮ
ﺭﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻫﺪﯾﻪ
ﺑﺪﻫﺪ.

درود
در خصوص نظریه منابع مالی و مدیریت آن متاسفانه به دلیل فنی بودن سوالات اولی زمان ممکن نیست برای بحث در اینخصوص
اما لزوم مدیریت منابع مالی در جامعه ما بسیار زیاد است و برای نابینا هم ضروری تر از همه اما باید به آن توجه بیشتر نمود .متاسفانه در این زمینه دوستان ما تمایل کمتری دارند و سعی ندارند در این زمینه ها وارد شوند و بعضا هم در بحث ها مشاهده شده که هر کسی قرار است نظر خودش را به کرسی بنشاند و اغلب به دلیل مسئله بینائی راحت طلب هستند و از منابع محدود بهره مند شده و ذهن خودشان را خسته این مسائل نیم کنند .بینا ها هم همینطور هستند و حوصله این قبیل امور را ندارند و در واقع تا دارند خرج می کنند وقتی ندارند غصه می خورند ؟

می‌گم آقای خسروی اگه این مدلی رو کارت عروسیتون بنویسید هیچکی نمیاد خخخخ
بعدش من که نمی‌دونم بعدی می‌گردم یه شعر خوشگل می جورم می دم روش بنویسند البته خب پنجاه درصد من می تونم اینجا نظر بدم دیگه ولی چند ماه پیش یکی از دوستان ازدواج کرده بود بعد یه پیامکی برام فرستاد که یه شعر قشنگی بود تو مایه های اینکه الآن که ما در آستانه زندگی جدیدمون هستیم شما رو هم در شادی و خوشحالی و خوشبختی خودمون شریک می کنیم و کلاً خیلی با کلاس بود …. بعد من اون اسم ام اس رو برا روز مبادا نگهش داشتم …. شکلک خخخخ

خداییش توی این محله ابتکار زیاد یاد گرفتم. شکلک ها، کلا همه جورش و توصیف شکلک بدون شکل کشیدن، و الان این آخریش شکلک خخخ به وسیله بانو! توی کلکسیون شکلک هام این یکی رو نداشتم. ممنونم بانو.

وا این که گریه نداشت پریسا کلی با حال با نمک بود شکلک جدی هرکی گل نیاره هی میام تو خوابش پخش می کنم نه شکلک وقتی رفتم بهشت دعوتش نمی کنم خونه مون ….

درود
من تا کامنت ۵۶۲ خواندم .البته از دویست و … به بعد .
حالا هم بچه ها رفتند بخوابند . خدا وکیلی من در این سفره خانه بیشتر از قهوه خانه خودم بودم و این هم بخاطر اینه که فری و شما را دوست دارم .
شب شاد را برای شما آرزومندم و شادی را برای یکایکتان درخواست میکنم.شاد و سربلند و منصور باشید .
ایام به کام
فکر کنم پریسا با اون چای داغ سر درد ش خوب شده باشد اگه خانم کاظمیان گذاشته باشد و آرزو می کنم که قضیه ایشان ختم به خیر شده باشد .
من کهقضیه ام هنوز ختم به خیر نشده است و سعی کردم که هر کجا لفظ عمو باشد بصورت خاص و با دقت بخوانمش مبادا که اینکلمه برای بستن و تغییر موضع کامنت های من باشد .
داش فری باز هم از پست مفید و قشنگت سپاسگزارم .
خوشا این هندوستان و وصف بی مثالش
داش فری من و بچه و ها رو کرده یادش
خوشا آن بنز رنگین کمانش
همانا آن بنز رو پارک کرده در دم درب سفره خانه اش ؟
فری جان به امید تلاش های مثبت شما و دوستان در محله ناز و با صفا
شب بر شما
پریسا ،بانو ، رعد ، ملیسا ،فاطیما ، پری سیما ، هادی ، طه ، اصغر ، … خوش باد .

به سلامتی همه ی اونایی که خوبی کردن ولی بدی دیدن،رفاقت کردن ولی نارفیقی دیدن،راست گفتن ولی همش دروغ شنیدن،واسه همه دست رفاقت درازکردن ولی رودست خوردن،هیچکس روتنها نذاشتن ولی تنهاموندن…

خب پریسا از این به بعدش رو سعی کن که بتونی اون طوری باشی که فکر می کنی درست تره یعنی از نظر حالا اگه نخوام بگم خدا و دین و مذهب از نظر اخلاق و ارزشها ….
بعدشم یعنی تو این قدر بدجنسی شکلک والا دیگه ز تجدید نظر هم گذشتی یه بار هم که فرجام خواهی کردم باید برم سراغ اعاده دادرسی …. راستی شکلک خخخ هم قابل شوما رو نداشت….
فاطیما جونم خوب کردی تو بحث شرکت کردی اصلاً دلت ی خواست حقت بود بعدشم دیگه دوست داشتی و همین دیگه حالا برم که یه چندتایی کامنت عقب افتادم …..

عمو جان خیالی نیست. من از این چیز ها کم ندیدم که حالا با۱پخ این مدلی بپاشم. بدتر از این هاش روی سرم باریده دیگه۲دقیقه بعد پا شدم تکوندم شونه هام رو زدم به باقی شلوغ کاری هام. سخت نگیر عمو جون. ولی ممنونم ازت. بانو این دفعه پخ می کنمت از این چیز ها بگی گریهم رو در بیاری. غلط گیر این۱مورد رو چجوری تقلب برسونم آخه؟ من هیچی ازت نمی دونم چی بگم بنویسی؟ این کار خودته عزیز با تقلب کار راه نمی افته.

آقا طاااهاااا خب بعضی از شعر ها رو مینا برا من قاتییی پاتییی می خونه این آخریش رو هم همین طور ….. شکلک اعتراض شکلک شکلک …..

بچه ها خواستم ی سوال ازتون بپرسم لطفا هرکسی جواب داد،دلیلش رو هم بگه…
بین کسی که دوستون داره وکسی که دوستش دارید کدوم رو انتخاب می کنید؟

راستی “چیزه ببخشید من هی سؤال دارم ها” دیگه خنگی هستش و هزااار دردسر خخخخ…..
می‌شه مثلاً گاهی به صورت موقت تاکبک گوشی رو خاموش کرد مثل زمانهایی که با تاکس دیلیت، میوت آن می‌کردیم ….؟
مثلاً من وقتی تو گالری دارم عکس نگاه می‌کنم این تاکبک و ایسپیک خعلی حرف می‌زنند “”” کلاً اونجا نباشند بهتره …. راستی من وقتی وارد گالری هم می‌شم صدای تاکبکم خود بخودی بلندتر از حالت عادی می‌شه و گوشیم ویبره هم پیدا می‌کنه “در صورتی که وقتی تاکبک خاموش هست این ویبره موجود نمی‌باشد” …. خیلی گشتم علتش رو نیافتم یعنی جواب این رو هم آیا کسی می‌دونه؟ “من تمام ویبره های گوشیم رو هم خاموش کردم”…..

سخت است درک کردن دختری که ؛

غم هایش را خودش میداند و دلــــــــش …

که همــــــــه تنها لبخندهایش را میبینند …

که حـــــــــــــــــــــــــسرت میخورند به خاطر شاد بودنش …

به خاطر خنـــــــــــــده هایش …

و هیچکس جز همان دختر نمیداند که چقدر تنـــــــــــهاست …

که چقدر میترسد!

از باخــــــــــــــــــــــــتن …

از اعتــــــــــــــــــــــماد بی حاصل …

از یخ زدن “احســـــــــــــــاس”

ملیسا اگه تند رفت شرمنده دوست عزیز من وقتی گرسنم بشه زود آمپر میچسبه حالا بقولی کره خر درونم جفتک انداخت یا کودک درونم بازیش گرفته بود حالا هر چی هم بود درست یا نادرست ارزش صحبت رو نداشت
عمو قنبر صفا اوردی عمو وجود عمو هایی مثل شما محله رو همیشه گرم نگه میداره
راستی عمو حسین کجاست خبری نیست
بانو خخخخ رکورد داره قضیه تست صدا هست خخخخ
عمو قنبر شبت خوش و شیک اگه باشی بیشتر فیض ببریم

می‌گم بچه ها من سؤالام رو قبلاً تایپیدم خخخ ولی جون خودتون یکی بیاد جواب بده شکلک پریسا دست به دامنت شکلک بقیه هم به همچنین …. تازه الآن یه هزارتا سؤال نتایپیده هم دارم یعنی برام پیش اومده که …..

بانو جان ولی خداییش من بیشتر طرف دار ازدواج درون گروهی هستم چون درک دو طرف از موقعیت و شرایط هم بیشتره.

بانو دارم سعی می کنم. خدا شاهده دارم سعی می کنم از اینجاش رو درست برم به خدای بالای سر اجازه نمیدن. اصرار می کنن، عصبانی میشن، قهر می کنن داد می زنن که چرا مدلت رو عوض کردی اون مدلی نمیری هرچی هم بهشون میگم بابا به خدا به دین به هرچی می پرستید اون مدله عوضی اشتباهی بود شما ها اشتباه می بینید این الانیه درسته اینقدر ازم نخوایید اشتباه کنم و اشتباه ببرمتون قانع نمیشن. خدا می دونه چه شب هایی که تا نصفه شب دعا کردم گریه کردم از خدا خواستم به این بنده هاش بگه دست بردارن از این مدل اصرار کردن هاشون یا اینکه۱توانی به من بده بتونم قانعشون کنم اینهمه با فشار آوردن به شونه هام برای رفتن به راهی که نباید می رفتم اذیتم نکنن ولی نمی فهمم چرا نمیشه. بانو! وسوسهم نمی کنن. مجبورم می کنن. بحث هوس نیست که انجامش ندم. متهمم می کنن که داری نارفیق بازی در میاری چرا دیگه فلان کار رو نمی کنی چرا دیگه فلان چیز رو نمیگی پس یعنی معرفت ما رو باور نداری رفاقت ما رو قبول نداری خیال می کنی ما چنین و چنان هستیم تو با ما یکی نیستی و داری دورمون می زنی و از این چیز هایی که من نمی تونم از سرشون پاکش کنم. وای بانو! کاش می شد درست بشه! آخه این چه مدل مجازاتیه که به درگاه خدا دارم پس میدم؟ خدایا! آخ خدایا! وای بچه ها ببخشید من نمی فهمم چرا اینجا توی محله زبونم ترمز نداره.

خب آقا طاها من انتخاب نمی کنم چون سخته ولی فکر کنم اگه متوجه بشم یکی دوستم داره اونو انتخاب کنم چون حتمی دل به دل راه داره دیگه من اونو دوست دارم ولی یکی رو که من دوست دارم چه معلوم اونم منو دوست داشته باشه …..
شکلک والا همین طوری نوشتم خودمم هنوز نمی دونم هیچ وقت بهش فکر نکرده بودم…..

جناب طاها
در نهان به آنانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در آشکارا از کسانی که دوستمان دارند غافلیم شاید همین باشد دلیل تنهاییمان.دکتر شریعتی

سلام من اولین بار هست که اومدم توی سفره خونه شما البته این وقت ها خیلی سرم شلوغه و درگیر پایاننامه هستم سرم خلوت شد بیشتر میام از همین فضای صمیمی اینجا استفاده که نه در واقع سوء استفاده میکنم و خواهش میکنم دوستان برای پایان دادن به دقدقه من دست به دست هم بدهند و بیان این پرسش نامه مربوط به آقایان متءهل رو که بصورت یک آزمون اینترنتی هست تکمیل کنند شاید یک شارج هم شما برنده شدید البته اصلا چیز قابلی نیست ولی خوب برای خالی نبودن عریضه بد نیست هم سفره ای ها منتظر شما هستم

بانو جان توی گالری یا توی دوربین من هم وقتی میرم دستم روی هر گزینه ای که میره۱ویبره کوچولو می زنه انگار تصویر های گوشیم قلقلکی هستن. ولی به نظرم بشه تاک بک رو میوت کرد. می دونم که میشه ولی من تا حالا انجامش ندادم می ترسم اشتباهی ببرمت. بذار مطمئن بشم اگر تا اون زمان گیرش نیاورده بودی بهت میگم عزیز.

عزیزمی پریسا ولی خب این طوری که داری می گی خب انگار کارت یه مقدار سخته ….
فکر کنم اولش رو یه کم تند رفتی اگه جدی اون طوری بودی که خودت گفتی پس یهویی نمی تونی اون طوری بشی که خودت هستی ….
تو سریع تغییر جهت دادی …. خب این وسط بقیه هم یه طورایی حق دارند شکه بشند و باور نکنند و …..
شاید باید آرومتر می رفتی ولی خب حالا که نرفتی پس یه طوری یا حالیشون کن یا اگه حالیشون نیست خب سعی کن نمی دونم یه کم هم بهشون وقت و فرصت بدی ….
البته این وسط خب هستند کسانی که جدی دوست هستند و نگران و مواظب باش دوستات رو از دست ندی چون دوستی ها جدی ارزش مند هست خیلی خیلی خیلی حتی گاهی یه دوست ارزشش از خود شخصیت آدم هم بالاتر می ره ….
بعدشم هرچی خواستی بگو دیگه ما هم که هی داریم هرچی خواستیم می گیم … کلاً اینجا ترمزمون بریده خودمو می گم …..

پریسا توی زمونه ای که هر کس دوست داره هر هر روز یکرنگ باشی یکرنگ موندن سخته : بعدش مگه تو واسه دل مردم زندگی میکنی تو از خودت میگذری بخاطر دیگران مگه دیگران از خودشون میگذرن بخاطر تو اونجور حرفا هم یه من شاهی هستن هر کی باید کلاه خودش رو سفت بچسبه که باد نبره هیچوقت از منطق نگذر حتی اگه طرف پدر مادر آدم باشه البته اونا بکنار ولی واسه دل خودت کاری کن یا حرفی بزن
بی خیال

می‌گم اگه منظور از بانه خانم بانو خانم هستند که بذاریم برای دو هفته آینده یکی نه یکی بهتره انگار …. ولی ایمیلش می کنم که خیالم ازش راححت بشه …. به گوشکن بیست بیست می فرستمش …. اگه زحمتش رو بکشید که خب دیگه رحمته مرسی می شم خیلی …..

پریسا جون خیلی ممنون خداییش خوب شد تو اینجا هستی نبودی من افسردگی هاد می گرفتم از بس کسی جوابمو نمیداد …. شکلک خب بابا بلد نیستند دیگه زور که نیست …..
راستی من دقت کردما غلط گیر جونم خخخخ

سلام جناب پردل.
من شرایط پر کردن پرسش نامه شما رو ندارم چون ظاهرا باید آقا باشن پس از دستم بر نمیاد ولی می تونم براتون آرزوی موفقیت کنم. امیدوارم این رو ازم بپذیرید چون بیشتر از این در توانم نیست که کنم.

اوج بــدبـخـتـیـه مـا اونـجـاس کـه وقـتـی دلـمــون مـیـگــیـره

نـه کـسـی رو داریـم بـاهـاش دردل کـنـیـم

نـه روشـو داریـم بـزنـیـم زیــر گـریـه یـکـی بـیـاد اشـکـامـونــو پــاک کـنــه

نـه مـیـتـونـیـم شـکـایـت کـنـیـم و داد بـزنـیـم تـا خـالـی شـیـم

مـیـریـزیـم تـو دلـمـون هــرچــی هـَـس…

بـا ی بیـخــیـال سـرو تـهـشــو هــم مـیــاریــم…هــمـیـن… خـلاص

سلام آقای پر دل خوش اومدید به قهوه خونه محله خودتون….
متأسفانه ما جز گزینه های مد نظر شما نیستیم وگرنه در خدمت بودیم ….
ولی دوستان متأهل خوب برید جواب بدید دیگه … قضیه پااااایاااان ناااامه هست خعلی مهمه ….
ان شا الله که همیشه موفق و سربلند باشید.

جناب پر دل عزیز من رفتم توی اون سایت یعنی شب روشن و با اسم ئ ارسلان فرم رو پر کردم ولی فکر کنم پر نشد همه سوال ها رو جواب دادم و به قسمت تایید اوکی کردم نیمدونم که اوکی شده یا نه اگه اسم ارسلان نیست من دوباره بعد از سفره خونه بیام و تکمیل کنم .
در خدمتیم حاجی حالا که اومدی باید یه قلیون بزنی از ایران اومدی کالیفورنیا اونوقت دست خالی برگردی اصلا فکرشو نکن حاجی بیا دو سیب شلیل زدم چاقیدم بزن روشن شی حاجی

بانو درست میگی. همین دوست های واقعی هستن که داقون محبتشون هستم. به خدا اگر رفاقت هاشون رفیقانه نبود که می گفتم به جهنم بذار اون ها رو راضی کنم خودم هم حالش رو ببرم کلی عشقه بعدا رو هم کی دیده. ولی این ها رفیقن! رفیق! اگر نبودن من الان اینجا نبودم. نمی خوام تیرگی باشه. نمی خوام اذیتشون کنم. نمی خوام نارفیق باشم ولی هر مدلی توضیح میدم توجیه نمیشم. خیال می کنن درستش اون یکی پریساست هرچی می کنم این یکی رو انگار به رسمیت نمی شناسن. وای بانو آره کارم خیلی سخته. به نظرم خدا داره تنبیهم می کنه میگه تا اینجاش رو این مدلی خوشگل خراب کردی حواست به من نبود حالا که گیری یادت اومد داری میگی خدا؟ برو باقیش رو هم خودت درستش کن اگر خیلی بلدی. خدایا من بلد نیستم. ببخش اشتباه کردم. الان اینجا در حضور اینهمه بنده هات بگم من غلط کردم تو رضایت میدی؟ باشه باشه غلط کردم. دیگه بسه بریدم به خداییت. میشه تمومش کنی؟ میشه۱دفعه بلند شم ببینم همهش تموم شد دیگه صبح شده؟ آخ خدا اگر بشه…نمی دونم واسه محله چیکار می کنم.

یعنی دوستان میشه با نوکیا نهصد تا کامنت رو خوند خدایی خیلی دل میخواد راستی خانم کاظمیان نیستن
راستی بچه ها نوکیا مگه اسکایپ داره راستی بانو خانم سوالات شما رو بلد نیستم خدای وگرنه منم میگفتم معذرت بعدش آره غلط گیر ناسلامتی شما غلط گیری این پست بیشتر از همه غلط خودت رو گرفتی خخخخخ
دانشجوهای مملکت ما رو باش خخخخ

راستی آقای حسینی چرا با گوشی هستید آیا؟
شکلک خداییش سخته ها من تا حالا نتونستم البته هیچ وقت هم امتحان نکردم ….
راستی شما اینجا پارتی دارید آیا؟

پریسای من آروم باش گیگیلی جونم،چرا مگه چی شده که تو اینقدر ناراحتته نانازم،ببین بخدا این دنیا ارزش نداره،که تو بخوایی خودتو اذیت بکنی،بیخیال باش،هرچند که میدونم نمیشه،اما سعی کن که بیخیال باشی بوبولی من…..

طاها سوالش سخته ولی از اون چیز هاییه که گاهی ما جدی باید بهش فکر کنیم. به نظرم اگر عاقل باشیم باید اونی رو انتخاب کنیم که دوستمون داره و اگر مثل من خودخواه باشیم باید تلاش کنیم تا نظرمون عوض بشه عاقل بشیم و باز هم اونی رو که دوستمون داره انتخاب کنیم. ولی بچه ها قبول دارید که مدل دوست داشتن ها متفاوته؟ نمی دونم چجوری بگم. مثلا دوست داشتن۱مادر نسبت به فرزندش فرق می کنه با مثلا دوست داشتن۱آدم به عنوان عشق و معشوق و موردی برای ازدواج. طاها هر مدل دوست داشتنی میشه جزو این پرسش باشه یا فقط دوست داشتن های۱سان منظورته؟ مثلا۲نفر خواستگار برای۱دختر که یکیشون دختر رو دوست داره و اون یکی رو دختر دوستش داره یا کلا دوست داشتن به مفهوم عام؟ چی گفتم؟ ببخشید من هیچ وقت نتونستم۱چیز رو درست توضیح یا انتقالش بدم.

اصغر جان چیزی نبود حاجی دلیلش گرسنگی بوده شک ندارم ملیسا هم گرسنه بوده خخخخ
دلیل اصلیش گرسنگی من بوده : دوستان یه خواهش دارم ازتون وقتی گرسنه هستین تصمیم نگیرید و توی بحث های شاد نظر منفی ندین : هیچی اصغر به اسکایپت بعدا میفرستم : بازم میگم دلیل اصلیش گرسنگی بوده گرسنگی :

فری درست میگی ولی گاهی آدم بین دل و عقل و حس و خودش و بقیه و همه چیز پرس میشه. اینطور مواقع فقط خدا می تونه به داد آدم برسه تا از این چرخه وحشتناک به سلامت بیاد بیرون. خدا نصیب هیچ تنابنده ای نکنه!

پریسا دیگه نمی دونم چی بگم یعنی خب می ترسم یه چی بگم چون درست در جریان نیستم اشتباهی بشه ….
ولی همیشه به خدا مطمئن باش و بدون که باهاته …. نمی‌دونم یه وقت هم یه کم فکر کن ببین اصلاً اون پریسایی که می گی خودتی جدی خودتی یا نیستی …. والا فعلاً قاتی کردم …. ولی برات آرزو دارم واقعاً اونی که درسته و بهترینه تو زندگیت بشه … همونی که برات آرامش میاره …. البته نه تنهایی در کنار بقیه …
آقای خسروی می دونم یعنی مطمئن هستم اگه شما می دونستید جواب می دادید خداییش ایسپیک گوشیم رو مدیون شما هستم …..
راستی چرا اینجا خلوت شد بقیه شام تموم نشد ؟؟؟؟؟

سلام سلام سللللام من هم آمدم ولی چی شده کی این طوری کرده اسم قهوه خانه به این قشنگی رو کلی پیچ ماپیچ دادین من به خدا نشناختم برا همین دیر آمدم نگو چرا محله سوت و کور بود کسی هم نیامد کامنت بده به پست جدیدم خخخخ باشه خوش باشین من هم آمدم در آخرین دقایق نگویین که سیروس شکاری نیست رفته یا چیز دیگری ها راستی برین برا داش سیروس هم نظر بزارین گناه دارم ها قهر می کنم ها عجیب هست که قهوه خانه این قدر تغییر کرده راستی فرامرز نمی دونستم این قدر قشنگ و زد نقیز می نویسی مخصوسا اون مجسمه نابینا که آب از دهنش بیرون می زنه راستی فلسفه این آب چی هست منظورت چی هست یعنی دهن نابنا ………شده

به تنهایى ام افتخارمیکنم چون تحمل تنهایى بهترازگدایى محبت است…تنهابودن خیلى بهترازبودن باکسى است که هرلحظه خودت رابه اویاداورى کنى تافراموشت نکند…

وای ممنونم آقای خیر اندیش. این جن که گفتید۱کمی با شهروز رفیقه. آخه شهروز اومد پخ کنه جاخالی دادم بنده خدا خورد زمین. شهروز تو رو خدا بلند شو وگرنه میام باهات حرف می زنم ها! یادم نیست کجا بود که نشون دادم می تونم.

من رفتم بخوابم ولی یادتون باشه نگفتید ها. الهی تو خواب خوابهای جنیان رو ببینید خخخخ
خودافیظ خودافیظ خودافیظ

دوستان من دیشب ساعت ۴:۳۰ خوابیدم صبح ساعت ۹ بیدار شدم شدیید کمبود خواب دارم دوست داشتمبیشتر بمونم ولی نمیتونم
آقای خسروی ببخشید کم بودم
شب همتون خوشت

واااایییی این خخخ به خاطر کامنت فرفره بود…
پریسایی بخدا نظر لطفته،منم همینطور گیگیلی من،مطمئن باش که دل به دل راه داره جیگیلی من،بووووٱوووٱوووٱوووٱووو ووو ووو ووو ووو ووو وووٱوووٱوووٱوووٱوووٱووووٱوووس پریسایی

بنظر من من هیچکدوم رو دوست ندارم اول اونکه من دوستش دارم و اون منو دوست نداره رو خوب باید بدونم که یکطرفه هست و شاید حس دوست داشتنم گل کرده باشه ولی حس منطقی کور شده و دومی اون که منو دوست داره هم نمیشه چون شاید دوست داشتن اون دلایلی باشه که قابل قبول نیست و مثلا از سر بچگی دوست داشته باشه یا چیزایی دیگه که قابل قبول و توجه من نبوده : ولی بنظرم آدم حالا حالا ها سمت دوستی و دوست داشتن نره ولی وقتی رفت سمتش با چنگ و دندون اون رو نگه داره و نابینایی یا مشکلات زندگی و مشکلات تفریحی و خیلی از مشکلات دیگه یک درصد از دوست داشتن طرف کم نکنه :
دنیا دنیای گرو کشی نیست

سلام اصغر جونی ببین شکارچی یا همون شکار زیر باران کلی مزه داره یه بار هم تو بیا باهم بریم شکار انگار باید هفته بعد خودم قهوه خانه رو بکشم به منطقه شکار آره بابا کلی زمین ممین دارم که دار و درخت و جانور داره می رویم صفا سیتی و شکار خخخخ بچه ها همه گی سلام

یعنی این پخ آقای شهنشاه خداییش خیلی بانمک بود با گوشی بیشتر از یه پخ سخته نوشت دیگه شکلک آقای قادری و عدسی کجایید هشتا هشتا کامنت بنویسید اونم ده خطی تازه پست هم بذارید …. شکلک اصلاً بیایید سؤالای منو شما جواب بدید آقای حسینی خخخخ
شکلک لپتاپ من چه نازه تازه رنگش هم آلبالوییه شکلک وای چشم نخوره که همین حالاش هم کلاً پکیده یه روز نه یه روز کار میده …..

شبت به خیر پری سیمای عزیز. رویا های سفید ببینی! به یاد پرواز هم که گیر می داد به شونیز هایی که دیگه یادم نیست مال کدومتون بود هم باشیم.

سلاام بر آقای شکاری….
می‌دونید چقدر دنبالتون گشتیم تو قهوه خونه های قبلی …
خداییش کلی خودمون رو کشتیم ولی پیداتون نکردیم ….
شکلک خیلی خیلی خیلی خوش اومدید ….
شکلک اینجا سلف سرویسه بفرمایید از خودتون پذیرایی کنید ….

وای شرمنده پریسا خانم ندیدمتان آ آره شما کلی نظر لطف از نوع گونی گونی دارین که همش پشت تریلی ها ارسال شده خدمت ما بابا ای ول مایه دار بابا ای ول مایه تیله دار خخخخ

بانو نمی دونم. به همون خدا که اسمش رو بردم و می برم دیگه خودم هم نمی دونم. مغزم قاطی کرده دیگه شبیه سیستمیه که هنگ اساسی زده باشه اصلا بالا نمیاد که جواب هم بده. به نظرم تعمیرش کار خود خداست. کاش مصلحت ببینه اقدام کنه!

شکلک خجالت کشیدن و شرمنده شدن و سرخ شدن و دیگه نمی دونم شکلک تمام نشونه های خجالت رو دارا شدن از لطف شما سیروس. جدی گفتم به خدا خوشحالم اومدید.

بهبه سلام دادا سیروس گل : دادا صفا اوردی بیا تو حاجی در دم بده چی دم در بده حاجی یه ساعت دیگه اونوری میایم پرواز داریم سمت ایران : گفتم پرواز یاد مرحوم افتادم :
دادا قضیه آب از دهن مجسمه نابینا میاد این هست که نمیدونم شنیده باشی یا نه ولی خیلی جاها که مجسم میزارن مخصوصا مجسمه آدم که توی حوضچه باشه اینجور هست که از دهن اون مجسمه آب میاد بیرون و جالبناک هست البته ببخشید بچه که بودیم با مادرمون میرفتیم حمام زنانه بعد اونجا از اینا زیاد بود منم از بچگی ذهنم نیست قوی هست توی ذهنم ثبت و ضبط شده
این حرفا چیه بانو دیگه چهار تا دکمه کیبورد زدن که این حرفا رو نداره : پریسا کار دل خواستن هست و کار عقل نخواستن هست و زمانی تو موفق هستی که نخوای و سه تا دلیلی واسه نخواستنت و کارت داشته باشی تا با سه دلیل قانع بشی و روحت آروم بگیره

میگم من بدون مَرَض شبم صبح نمیشه. حالا که قهوه خونه۲هفته۱بار شده من مدل پرسیدنم رو تغییر میدم ولی باور کنید نمیشه نپرسم. بچه ها۲هفته دیگه قهوه خونه با کیهههه؟

وای خانم بانو مرسی از نظر لطف شما در قهوه خانه های قبلی از پنجره همش می آخمدم نگاه می کدم می رفتم دیدم که شما یواشکی از اونجا سایه من رو شکار کردین یعنی متوجه شدید خخخخ باشه آمدم دیگه زیر باران آمدم که بارونی باشه تمام لحظات زندگی شما از نوع رحمت و روزی خخخ

فرامرز جان روز خوبی در کنار شما و دوستان داشتم
دوستان بهتون شب بخیر میگم
این هم آخرین متن من

داشتم تو خیابان های عشق قدم میزدم گذرم افتاد به قبرستان عشق تعجب کردم پیش خودم گفتم یعنی این همه دل شکسته وجود داره ؟
همین طوری که میرفتممتوجه یهک دل شدم که تازه خاک شده کنارش نشستم و براش دعا کردم وقتی برگ ها رو کنار زدم دیدم…
اون دل همون کسی بود که دله منو شکسته بود…

نه بابا خانم پریسا بی خیال همه می دونند شما مایه دار هستید از نوع گردکان کلی باغ و باغات و کلی انواع میوه جات و راستی فرامرز قضیه چیز دیگری هست که نمی تونم بگویم باید دم گوش تو بگویمش که چرا آب و چرا دهن نابینا نه بینا ها خخخخ

بچه ها۲هفته دیگه قهوه خونه…واییی! بذارید زمین جارو ها رو آی فری گربهت رو بفرست کمک کنه در برم این ها می خوان سرم رو جارو بزنن یعنی چیز ببخشید می خوان جارو بزنن توی سرم! تازه داره خوب میشه سردردم نکنید دیگه! ای بابا۱سوال کردم چرا عصبانی میشید؟

طاها جان شبت خوش داش گلم شعرت هم لایک
از اون لایکایی که شما و شصت نفر دیگه این رو پسندیده اید .
چرا نیست فاطیما .فکر کنم رفته فیلم فاطیما گل رو ببینه خخخخ
نبود .
راستی بچه ها دقت کردین که مثلا کامنت عدد صد و دویست و نهصد که روی صد تا بوده اسم من افتاده البته اونایی دیگه رو دقت نکردم . این نشونه اینه که روح های عمو قنبر خیلی خیلی هواسشون جمع هست

شکلک گوشهام از هندسفیری درد گرفته چشمهام هم از تاریکی اتاق و نور لپتاپ و تازه شکلک خمیازه ….
شکلک خداییش این عالم مجاز هم عجب عجیبه ها …..

غلط گیر سخته کاش یادم بمونه! من همیشه املام سوپر افتض یعنی فرا تر از حد افتضاح بوده نمی دونم چجوری بود که هیچ وقت این درس بیچاره رو در حدی نمی دیدم که زمان بذارم بخونمش آخرش هم شدم این.

دوستان یه لطفی در حق من یتیم بیچاره کنید که کامنت رو هزار تایی کنید بعد دیگه پرواز سمت ایران :
بیا سیروس جون در گوشم رو اوردم : بچه ها گوشاتون رو بگیرین چشا هم غلاف
بگو سیروسی جای خارجکی رو سانسور کن
پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ

می‌گم بچه ها چند وقت پیش یه وبلاگی رو می خوندم بعد یه پستی زده بود که بچه که بودید چه خوابایی می دیدید؟ بعد کامنت های جالبی هم براش گذاشته بودند؟
شما هم اگه یادتون بود بگید باشد که رستگار بشیم…..

غلط گیر اندازه من غدر نیستی که۱بار املا نیم گرفتم. ۱بار هم۷۵صدم. بیچاره معلمم داشت دیوونه می شد. آخه معلم چندتا درس دیگه هم بود می دید اون ها رو۲۰و۱۸و۱۹میشم این املا…طفلک!

سلام بر دوستان خوب بویژه میزبان محترم آقای خسروی
همه دارن خداحافظی میکنن من تازه اومدم شکلک با سرعت جت کامنت خوندن
برمی گردم

غلطگیر اینم جواب سؤالت.
روی سنگ قبرم بنویسید:
من از این شهر میرم.
شهری که ستاره هاش خاموشه.
عاشق معشوقشو میفروشه.
به هیچو پوچ زندگی.
من از این شهر میرم.
شهری که به ظاهر آشنا زیاده.
اما تو نمیدونی که درداتو.
تو تنهایی به کی بگی.

خب فرامرز آخرین کامت من پرید از هنگ این جا دیگه همه به جون آمدم خب دم گوش تو می گویم ها دیوار موش داره موش گوش داره و گوش هم نمی دونم چی داره که همه ازش می ترسند مهم نیست معنی اون این هست یعنی دهن همه نابینایان در ایران ….. جایی خالی هست خخخخ شده یعنی خخخخ نمی دونم چی ولی می دونم که کلی از دنیا عقب هستیم هیچی هم نداریم و نمی تونیم هم بهش برسیم خخخخ غلت گیر غلت ما رو هم بگیر که مثل پریسا خانم از همون اولش کلی ضیعف ضعیف بودیم یادم هست در سوم ابتدایی که بینایی خونده بودم منفی پنج دادن بهم ولی معن یمنفی رو نمی دونستم خخخخ

ولی خارج از این حرفا قهوه خونه یا به قول خودتون سفره خونه متفاوتی داشتید ….
یه بحث جنجالی بدون جنجال رو فکر کنم حدود دویستا کامنت مدیریت کردید ….
خودش یه رکورد خیلی رکوردییه …. یعنی خیلی مهمیه ….

من بچه که بودم۱بار خواب دیدم۱طنابی هست که خودش راه افتاده بود می اومد همه جای خوابم بود من نمی دونم چرا عجیب ازش می ترسیدم چنان توی خواب زار می زدم این بی انصاف هم چنان همه جای خوابم بود که داشتم سکته می کردم. قشنگ یادمه تا مدت ها و مدت ها بعد از بیدار شدنم یعنی تا هفته ها به شدت از طناب و اسمش و توصیفش و همه چیزش می ترسیدم. نخندید خوب بچه بودم! حالا که اینطوری شد۱عالمه از این خواب ها دیده بودم نمیگم.

راستی هفتع بعدی قهوه خانه رو خودم یک جورهایی اداره می کنم همه دعوت هستید به زمینهایی جنگلی پپدری یا پدری من که برایم ارث گذاشته در آمازون خخخخ

واقعا غلط گیر تازه فهمیدم که چرا کمتر کامنت میدادی : خخخخخ کامنتات یکی در میون یا اشتباه تایپی هست یا چیز دیگه حالا اگه یه نابینا این کارو میکرد صد تا بلانسبت شما چیز خورش میکردن یبار محله رو خون ورداشت سر همین داستان ها خخخ
ولی خدایی شما که میبینی شما که بعد از تموم شدن نوشتنت با چند ثانیه چشم انداختن به کامنتت چرا میزاری اشتباه تایپ بشه
یچی بگم ناراحت نمیشی حالا با این اوضاع چرا اسم خودت رو گذاشتی غلط گیر
مثل اینکه طرف بشه اقتدای نماز بعد رکوع و سجده رو جاهاشون رو اشتباه بره

من اومدم جواب آقای خسروی رو بدم رسیدم به سوال بانو، من همیشه خواب دوستامو میدیدم که بازی میکنیم دیگه یادم نیست

بچه ها من دیگه با گوشی نیستم هورااااا.
خب من فهمیدم دلیل بحث فری و ملیسا چیه.
آقا ساعت محله نیم ساعت عقبه. برای همین پست دیر منتشر شده.
برای امتحانش هم وقتی کامنت میدید ساعت انتشارش رو همون لحظه با ساعتتون مقایسه کنید.
برای همین هم برای این که حق داش فریمون محفوظ باشه امشب تا دوازده و نیم درها رو باز نگه میداریم.
پس هنوز حدود یه ساعت وقت دارید.

سلام آقای شکاری اولاً غلط گیر با ط.راستی من بار اول که اسم شمارو دیدم سرویس شکاری خوندم پیش خودم گفتم سرویس خبری داشتیم این دیگه چه سرویسیه؟

فری باوو رو خیلی جدی تعیید می کنم. راست میگه تا حالا توی هیچ قهوه خونه ای نشده بود که۱بحثی اینهمه جدی و اینهمه طولانی و پیوسته پیگیری بشه و تازه اگر بچه های بحث کار واسهشون پیش نمی اومد و نمی رفتن و خلاصه اگر می خواستن ادامه بدن بیشتر هم پیگیری می شد. این۱رکورده که تا حالا شکسته نشده. بچه ها بیایید گاهی اگر حوصله داشتید به شکستن این مدل رکورد ها هم فکر کنیم.

می‌گم پریسا چه خواب ترسناکی خب خنده هم که اصلاً نداشت….
ولی من هرچی فکر می کنم یادم نمیاد بچه که بودم چه خوابایی می دیدم ولی یادمه خوابهام رنگی بود ….

می‌گم آقای حسینی فکر کنم دیگه با سیستم اومدید محله نه آیا؟ شعر قشنگی بود البته با آرزوی عمری طولانی و با عزت برای شما و این که اون زمان این شعر دیگه موضوعیت پیدا نکنه ….

می‌گم بچه ها من یه متنی رو برا وبلاگ خودم آماده کرده بودم در مورد شخصیت های رنگی بعد اینجا هم تو کامت بعدی می ذارم خب فکر نمی کنم وقت تون بشه الآن بخونید و بگید چه رنگی هستید ولی بعدها اگه عمری بود ازتون رنگتون رو هم می‌پرسم….. کاملاً علمیه ها البته به روایت دوستان روانشناس من

من یادم میره. بعضی کلمه ها رو یواشکی از روشون جریمه هم نوشتم ولی باز الان املاشون رو یادم نیست. نمیگم خیلی رایج هستن روم نمیشه

شخصیت های رنگی:

نارنجی:
بالغ بر ۳۸ درصد مردم دنیا نارنجی میباشند.
این افراد، پر انرژی، خود انگیخته، فرصت طلب، اهل تفریح شجاع، اهل رقابت، حادثه جو، علاقه مند به کار با ابزار، واقع بین و مذاکره کنندگانی چیره دست، بسیار بازیگوش، سربه هوا، بی وفا، فریبنده، و خلاق میباشند.
مشاغل نارنجی
آنها در محیط های غیر سازمان یافته و نامنظم کارایی بالا دارند و از محیط های آکادمیک بیزارند همچنین بسیار اهل خطر کردن هستند به همین جهت مشاغلی چون مدیریت ، خرید و فروش برای آنان مناسب می باشد.
نارنجی ها خود را چگونه می بینند؟
یک فرد نارنجی خود را منعطف، راحت، مستعد، اهل تفریح رهبر، باهوش، باعلاقه، توانا یی کارهای مختلف، آزاد، عاشق سرگرمی و مستقل می بیند.
دیگران افراد نارنجی را چگونه می بینند؟
دیگران این افراد را ناقلا، بی وفا، پراکنده، دست و پادار، پریشان، اهل ریسکهای غیرضروری، نپخته، خودمحور و بر خلاف جمع میبینند.
ارزشها و نیازهای افراد نارنجی
:ارزشها و نیازهای این افراد عبارتند از:
ماجراجویی مدیریت مهارت عملگرایی آزادی پول
تنوع ابراز توجه
لذتهای نارنجی ها
هیجان جوک شوخی
آسیب های مطالعه نارنجی ها
مطالعه ناتمام مطالب
دیر شروع می کنند
تمرکز کافی ندارد
در شروع کردن مشکل دارد
مطالعه بی نظم
راهکارها
بادوست طلایی یاسبز همراه شوید
زمان مورد نیاز مطالعه را در نظربگیرید
همه مطالب رابخوانید
ترتیب خواندن مطالب رادرنظر بگیرید.

طلایی
بالغ بر ۳۸ درصد مردم دنیا طلایی می باشند.این افراد، سازمان یافته، با ثبات، وقت شناس، منظم، مسئولیت پذیر، محافظه کار، مقید، باوفا درستکار محافظه کار مددکار اهل باید و نباید خدمت رسان فرمانبردار و عاشق برنامه ریزی می باشند.
مشاغل طلایی
این افراد در محیط های سازمان یافته، روزمره و تکراری موفق می باشند، محتاط و بسیار قانون گرا هستند، به همین جهت فعالیت در امور بانکی، مدیریت و نظارت مالی را به خوبی انجام میدهند.
طلایی ها خود را چگونه می بینند؟
یک فرد طلایی خود را باثبات، مقاوم، باساختار، هدفمند، مقید به رسوم، تمیزدهنده درست از نادرست، وفادار به سازمان واقع بین، قاطع، ایمن و دارای توان رهبری می بیند.
دیگران افراد طلایی را چگونه می بینند؟
دیگران یک فرد طلایی را خشک، انعطاف ناپذیر، اهل کنترل، قضاوتی، جدی، همیشه آماده به کار، قابل پیش بینی و خودمختار می بینند.
نقاط قوت
ثبات وقت شناسی سازماندهی مسولیت پذیری
نقاط ضعف
وابستگی کمال گرایی
لذتهای طلاییها
وقت گذاشتن برای خانواده
رضایت شغلی
نظم و ترتیب
احساسی که نسبت به خانواده دارند.

آبی
بالغ بر ۱۲ درصد مردم دنیا آبی می باشند.این افراد،هماهنگ، گرم، دلسوز، راستین، اهل ارتباط، انعطاف پذیر، مراقب، حمایت کننده، عاطفی، صلح جو،اهل مراقبت، خلاق، خوش بین، احساساتی، مذهبی،آشتی پذیر و مشوق دیگران می باشند.
مشاغل آبی
آبی ها محیط های بی آلایش و دوستانه را دوست دارند و بسیار اهل مراقبت و آموزش و پرورش دیگران هستند به همین جهت در مشاغلی چون پرستاری، درمان، مشاوره، تدریس و ارایه خدمات به دیگران کارایی بالایی دارند.
آبی ها خود را چگونه می بینند؟
این افراد خود را، با احساس، دلسوز، اهل تخیل، آرمانگرا، همدرد، مراقب، نقطه نظر دیگران را در نظر داشتن، اهل پرورش، متمایل به خوشحال کردن دیگران، دوستدار هماهنگی و آرامش، با افراد تماس داشتن و ارزش برای احساسات آنها قائل بودن می بینند.
دیگران افراد آبی را چگونه می بینند؟
دیگران آبی ها را افرادی بسیار احساساتی، حساس، خجالتی، رقیق القلب، بسیار قابل اطمینان، ساکت، سالم، اهل بخشش، ضعیف و اهل گفتگو می دانند.
ارزشها و نیازهای افراد آبی
ارزشها و نیازهای این افراد عبارتند از:
قابل اطمینان بودن درک شدن عشق محبت دلسوزی غمخواری
نقاط قوت
ارتباط بر قرار کردن خلاقیت صادق بودن شنوندگان خوب
نقاط ضعف
نگاه بدبینانه به خود عدم اعتماد به نفس کافی اهمیت بیش از اندازه به قضاوت دیگران.

سبز
بالغ بر ۱۲ درصد مردم دنیا سبز می باشند.
این افراد، پیچیده، مبتکر، منطقی، سرد، کمال گرا، کنجکاو،
پیشرو، فلسفی، اصولی، اهل تجربه، مخترع، آرام، غنی، انتزاعی، مفهومی، اهل نظر، کمال گرا و تنها می باشند.
مشاغل سبز
این افراد به دنبال علت ها و اثرها می باشند، توانایی تحلیل بالا دارند و ذاتا مخترعند، به همین جهت در ریاضیات و انجام آزمایشهای علمی مهارت داشته و از آنها لذت میبرند.
سبزها خود را چگونه می بینند؟
این افراد خود را رازدار، قابل اعتماد، فکور، هوشمند، قوی، منطقی، واقع بین، نظری، مبتکر، خود کنترل، توانا در تجزیه و تحلیل، معترض، رویایی، آینده نگر، داشتن انتظارات بالا و توانا در توبیخ و سرزنش دیگران می دانند.
دیگران افراد سبز را چگونه می بینند؟
دیگران سبزها را، عالم همه چیز، متفکر، سرد، سخت، بی احساس، سر در ابرها، فقدان دلسوزی و ترحم، ترسو از فاش شدن، منتقد، اهل مناظره و مباحثه، عیبجو، متقاضیان هوشمند و قدرنشناس می بینند.
ارزشها و نیازهای افراد سبز
ارزشها و نیازهای این افراد عبارتند از:
حس کنجکاوی کسب دانش جدیت صلاحیت دقت عمل منطق
نقاط قوت
اعتماد به نفس /مصمم بودن/ تحلیلی بودن
نقاط ضعف
کنجکاوی در زندگی دیگران عیب جویی
توبیخ و سرزنش دیگران قدرنشناسی
لذتهای سبزها
جلسات و نشست های رقابتی
شناخت اندیشه ها
موفقیت فردی
پیشرفت.

خب خب دوستان مشکل بانو چشم درد هست باید چند سوال بپرسم تا کمکش کنم شما با لبتاب هستید یا پیسی و نوع دستگاه شما چی هست اگر لبتاب هست خخخ بگو تا بگویم راستی غلت گیر من هر گز درست وشتن رو یاد نمی گیرم باید یه ویروس بنویسم تا بیفته به جون لبتابم همه نوشته همایم رو درست کنه خخخخ

خخخ سیروس خیلی باحال بود یعنی به فی خالدین آدم هم فشار اومده خخخخ
ممنون بانو خانم واقعا خیلی دوست داشتم توی اون بحث بیشتر باشم که هم دوستام اومدن هم داییم با رفیقش اومد که شیر تو شیر شد تا راشون بندازم طول کشید ولی خیلی بهم چسبید با مباحثی با شهروز که داشتیم و تبادل نظر و خیلی جالب بود
ولی یچی بی ریاح بگم بانو شما دیگه دوستان مجازی هستین ما دیشب کنفرانس بودیم و بحث بحث اتحاد بچه های نابینا بوده ولی امشب دیدم با جوونمردی بعضی از دوستان سر کار بودیم
همه حرف زدن رو خوب بلدن ولی حرف خوب زدن رو هر کس بلد نیست گیریم حرف خوبم بزنیم ولی فقط شعار
از گفتار تا کردار یه دنیا حرفه و به روی خودم نیاوردم و ریختم تو خودم ولی این شب رو توی دفتر خاطرات ذهنم حفظ میکنم دیگه از شعار دادن بدم میاد و دیگه آدم باید به فکر خودش فکر کنه و دیگه فکر دیگران رو مهم ندونه
اصلا فکرشو نمیکردم
ولی دادا سیروس هفته بعد هم از این مباحث بزار تا بشه بحرفیم .

اما جواب ازدواج ، ی مورد کمکی برای ازدواج روابط اجتماعی خوب خود فرد یا والدینش هست و تا با دیگران آشنا نشیم ، عشق هم بوجود نمیاد و به نظر من عشق و علاقه حرف اول رو میزنه، نابینا یا بینا بودن همسر در درجه بعدی اهمیت قرار داره نکته ای که هست اینه که اگه توانمندی خاصی نداشته باشیم ، دیگران چرا باید عاشق ما بشن؟ توانمندی هر انسانی باعث جلب توجه دیگران میشه و دریچه ای به سوی نسیم عشق باز میشه. البته قوی بودن و با انگیزه بودن هم به عشق کمک میکنه چون بعد از ازدواج در هر زندگیی، مشکلاتی هست که با مدیرت قوی برطرف میشه و انسانهای ضعیف ، مدیریت زندگیشون هم ضعیفه و آبروی عشق و عاشقی رو میبرن.

آره پریسا جون دیدم ولی خب دیر ….
یه جایی هم جوابش رو نوشتم کپی گرفتم بعدی بپیستم بذار شاید یافتم….. بازم مرسی….

راستی چه خواب قشنگی مادر بزرگ مهر ….

هورااا یافتمش ….

راستی یه تشکراتی هم از قهوه خونه قبل بدهکارم که تقدیم می‌کنم:
پریسا خانمی بسیار ممنون از چالشی که البته به زور بازو خودتو بدون کشیدی خخخخ و ماشینت رو شدییید لایک…..
اصغر آقای خیر اندیش شدید ممنون از چالشی که خودتون رو بدان کشیدید و من خب نشد که در جایگاهش مراتب تشکرات خودم رو اعلام کنم ….
شما الآنش هم یه هنرمند خاکی هستید و ان شا الله جایگاهتون و درجات پیشرفتتون اون قدر رفیع و بلند بشه که مجبور بشید کنسرتتون رو تو ورزشگاه آزادی برگزار کنید تا همه بتونند شرکت کنند البته برای ما هم محلی ها بلیط رایگان خب رایگان هم نشد نصف نیم بها جور کنید بعد بشینیم ردیف اول و هی کلاس بذاریم ……
و مادر بزرگمهر عزیز “که به حق یکی از مادران نمونه هستید” از شما هم ممنون بعد من تیله مشهدی تا حالا نخوردم یعنی خوشمزه هست آیا؟ دلم خیلی خواست….. بهشت هم که زیر پای شماست و ان شا الله و مطمئناً روزی خانه ای در وسط وسط وسطش خواهید داشت که احتمالاً دیوارهاش بنفش هست و کلی خوشکله فقط ما رو هم به صرف شکلات داغ و تیله مشهدی گاه و بیگاه دعوت کنید البته لطفاً …. وانت مزدا دو کابینه رو هم که خیلی با حال اومدید ….””

وای یکی ما رو تحویل بگیره کجا هست اینجا من چیکار می کنم اینجا یکی دکتر خبر کنه راستی من همش خواب می دیدم دیوها به شهر ما همه کردند و کسی در شهر نیست خالی از سکنه شده من هم همش به فکر راه حلی برای فرار از دست دیوها هستم تونل حفر می کنم یه جورهایی سعی می کنم به پدر و مادرم برسم و یک خواب دیگر چند سال که بزرگتر شدم همش می دیدم یک آدم سیاه پوست همیشه من رو تغیب می کنه که یک گوش واره حلقه شکل در گوش راستش هست همیشه ازش فرار می کردم و همیشه فکر می کردم دیگه این بار من رو می گیره حتی از ترس اون در ابتدهیی ابتدایی تنهایی نمی تونستم به حیاط مدرسه بروم بماند بروم سرویس بهداشتی البته در زنگ تفریح نه ها بلکه زمان کالسها نخندید که هنوز هم برایم ترسناک هست شاید مرد سیاه پوست همون نابینایی بود که بعد ها سراععغم آمد ولی گوش واره چی بود نمی دونم در ضمن متن بانو دراز بود نخوندمش کاملا من به آبی الاقه دارم نمی دونم دیگه چی هستش

قصه را می‌توان فریاد کرد
غصه را نه
تنها باید زمزمه کرد و مزمزه کرد و گاه لاجرعه سر کشید
پیاز غصه ات کونه می‌کند
قصه ات ریشه میدواند از میانِ حکایات ادوار
و اینک از دور نمایان است

اگر قرار باشه هفته ی دیگه قهوه خونه باشه اولویت با بانو هست.
چون هم زودتر پست داده و هم تا حالا پست قهوه خونه نزده.
ولی سیروس یه بار قهوه خونه زده.
مگر این که بانو خودش داوطلب نوبتشو بده به سیروس.
با هم توافق کنید که ما هم بدونیم باید چی کار کنیم.

طرز تهیه کرم تقویت کننده مخصوص پوست های چرب:

مواد لازم:

جعفری خرد شده ۳ قاشق غذاخوری

روغن زعفران (کنجد )۱۰ قاشق غذاخوری

پودر سویا ۲ قاشق غذاخوری

دم کرده اسطو خودوس ۳ قاشق غذاخوری

نمک نصف قاشق چایخوری

بابونه یک قاشق چایخوری

تنتور بنزوئن ۱۰قطره

آبلیمو (ترش یا شیرین ) نصف قاشق غذاخوری

ابتدا دم کرده اسطوخودوس را صاف کرده و روی پودر سو یا اضافه می کنیم تا خمیری شکل شود .

سپس روغن کنجد را روی آن ریخته و آرام آرام حرارت می دهیم و درعین گرم کردن بهم می زینم تا مخلوط یکنواخت بدست آید . سپس مابقی مواد را اضافه می کنیم و باز آنقدر به هم می زنیم که بصورت خمیری کرم مانند در آید. این کرم برای پوستهای پر جوش و چرب استفاده می شود.

سلام مادر بزرگمهر
بانو از خواب گفتی بزار یه حقیقتی بگم بهت البته دیگه اجازه باشه جمع نبندم ساده بگم ولی شما همون جمع بستن در نظر بگیرید آخه اگه دقت کنی حد اقل یکی دو تا حرف کم میشه : خدا خیرت بده بانو همین دو تا حرف هم کلی به زندگی ما نابینا ها کمک میکنه
بزار از خواب بگم : تقریبا دو سه هفته ای هست که هر شب دقیقا توجه کن یعنی هر شب من خواب پست همون شب رو میبینم : خدایی قسم هر شب خوبشو میبینم دقیقا همو پست ها رو هم خواب میبینم : مثلا سفره خونه عمو قنبر بود شب توی خواب دیدم پست عمو قنبر هست و فلانی و فلانی اومدن و نظر دادن یا مثلا پست صندلی داغ سعید درفشیان بود که مثلا همون شبش خواب پست رو دیدم و دیدم یه کسایی اومدن و نظر دادن و مثلا پست خودم و خیل یهای دیگه و جالبش اینکه منیکه خوابم سنگینه یعنی وقتی اون خواب رو میبینم تا زمانی که از خواب بیدار نشم و فرق بین خواب و بیدار رو نفهمم اون پست ادامه داره
توی پست شهروز هم گفتم چقدر عجیب شده دنیا یعنی همون چیزی که توی خواب و فکر من ملکه شده توی پست شهروز که فلانی خواب دیده رو گفتم
شایدم بگین شاید چون زیاد بهش فکر میکنین اینطور میشه : نه خدایی یه اتفاق هست مثال همه اتفاق های روزانه ولی خدایی دو سه هفته هست که با این خواب و بیداری درگیرم : نمیدونم چم شده شایدم روزای آخر مرگم باشه
دقیقا یادتونه دو سه هفته پیش اون روز واقعا خدا رحم کرد زهرش داستانی پیش اومدم گفتم هوالباقی ولی الان این خوابه شده مغز مارو گلی کرده

وای غلط گیر من۱بار بچه بودم خواب موش دیدم. یکی۲تا هم نه، گله گله موش. باههم که می شدن انگار قد۱گله گاو بودن همه جا بودن بعدش۱دفعه از هم جدا می شدن می ریختن همه جا وای وحشتناک بود. توی حیاط خونه توی اتاق ها روی دیوار ها همه جا بودن هرچی باهاشون می جنگیدیم از روی پله ها اصلا فایده نداشت باز جمع می شدن و جدا می شدن و همه با هم می اومدن. جدی خواب هام بد بودن. خیلی بد. هنوز وقتی بعضی از خواب هام یادم میاد وحشت می کنم.

تشکر دوباره از هم محله ای خوبمون آقای خسروی
آقا شهروز هم که نیم ساعت بهمون وقت اضافه دادن پس هنوز هستیم پس ی سلام دوباره ب همه بویژه پریسا فاطمه و بانوی عزیز و ی خوش آمد گویی به آقای شکاری که همین امروز توی خونه درموردشون با همسرم صحبت میکردم و از ایده ی قشنگ قهوه خونه که ارائه دادن، ایده های خلاقانه در همه ی دنیا طرفدار داره و باز هم سپاس.
قابلی نداشت بانو و اما تیل مشدی، ی نوع طالبی کوچیک و سبزه که خیلی شیرین و خوش عطر هستن و در تابستون فراوونه ی برنامه ریزی داشته باشیم برای مشهد من درخدمتم

آقای شکاری لپتاپم سنی هست و متأسفانه کماکان ویندوزم اکسپی یعنی دیویدی رام سیستمم خرابه نشده که ویندوز عوض کنم قبلاً هم از دوستان پرسیدم راه حلی بجز تعویض ویندوز برام نیافتند….
از شما و لطفتون وتوجهتون هم ممنون…..
راستی خداییش خواب های شما هم ترسناک بوده ولی همیشه همه خواب هاتون رو خیر تعبیر کنید….
گوش واره ان شا الله آینده روشن و طلایی و شادی هست که در انتظارتون هست ….

تا زمانی که کسی پست قهوه خونه بفرسته، افرادی که قبلً پست قهوه خونه زدن نمیتونن دوباره پست قهوه خونه بزنن.
مگر این که اون هفته هیچ پست قهوه خونه ای کسی نفرسته.
غلطگیر تو هم میتونی پستت رو بزنی.