خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من اومدم با قهوه خانه دهم گوشکن،محله نابینایان بیشتر از یک سایت نابینایی

آهای اهالی با صفای محله کجایید؟ نکنه خوابید؟ اگه بیدارید؟ پس کجایید؟ شایدم اومدید نمی خواهید حرف بزنید؟اینجا گوش کنه، جایی که میشه سکوت رو هم شنید، میشه به هم نزدیک شد، میشه با هم دوست شد، میشه با هم خندید، میشه خیلی وقتا با هم گریه کرد، میشه با هم در کنار هم زندگی کرد.پس کجایید؟ من منتظرم.
سلام به همه ی اونایی که صدای منو شنیدند و اومدند. سلام به همه ی اونایی که شنیدند ولی خودشونو به نشنیدن زدند، سلام به اونایی که شنیدند اومدند ولی با یه سکوت از اینجا عبور کردن.خخخخ، خلاصه سلام بر همه.
خوش آمدید از اون خوش آمد های سر در محله.
قهوه خانه ی من دقیقاً توی مرکز محله است همه چیزایی که بقیه قهوه خونه ها دارند رو اینم داره مثلا شیرینی،شکلات،صبحانه،ناهار،شام و خلاصه کلی میوه و از این حرفا خخخخ،تازه  با این تفاوت که قهوه خونه من تریبون آزاد داره.من این تریبون رو گذاشتم تا همه بیان پشت این تریبون قرار بگیرن و با هم دیگه از هر دری حرف بزنن،بحث و گفت و گو کنن و از هم دیگه چیز یاد بگیرن،خخخخ،
محله نابینایان رو من تاریخ تاسیسش رو دقیق نمی دونم زیادم اهمیت نداره بدونم ولی یه محله ی واقعیه با آدم های واقعی.خیلی متفاوته از دیگر جا ها این جا اکثراً میخواهند پشت هم باشند، برای مستقل شدن همنوع تلاش میکنند، که این خیییلییی عالی هست، به من اهمیت نمیدند، ما بودن از من بودن در اینجا براشون مهمتره.قهر هست ولی آشتی هم هست،گاهی دلخوری هست ولی اتحاد هم هست،این جا زندگی جریان داره.
از شمایی که اومدید تقاضا دارم حرف نگفته ای که می تونه برای محله و همچنین برا خودتون،اعم از مشکلات و راه حلهای اون حالا در هر زمینه ای   براتون مفید باشه رو بگید اگرم دلتون خواست فریاد بزنید خخخخ  .مهم نیست که موضوعش چیه؟مهم اینه که برا محله نابینایان و نابینا مفید فایده باشه.شاید بگید تکراریه!؟یادتون باشه بعضی وقتا تکرار از سکوت بهتره.
دوست دارم پاشید پشت تریبون قرار بگیرید و موضوعاتی که دلتون می خواد رو به بحث بذارید. به قول دوستان باشد که رستگار شویم.

۱,۳۹۶ دیدگاه دربارهٔ «من اومدم با قهوه خانه دهم گوشکن،محله نابینایان بیشتر از یک سایت نابینایی»

سلاااام بر فاطمه.
فکر کنم که من از اولین مشتریهای این قهوه خونه باشم.
امیدوارم که فعلا یه چای توپ داشته باشی تا ببینیم بعدش چی میشه.
فعلا.

من هم سلام عرض میکنم خدمت همه شما. امیدوارم حالتون خوب باشه. افتخار میکنم که در جمع شما هستم

سلام بر تو ای غلط گیر باهوش
.
.
.
.
.
.
فاطیما جان میتونم منوی قهوه خونت رو ببینم?
نوشیدنی چی داری?

شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لاااااآااا،م،ی،که،بر غلطگیر صاحب قهوه خونه و سلااااآاااام به همه بر بچی که اینجا هستن،یعنی هورااااااااااآااا،خخخخخ

سلام مجدد به بچه های عزیز
آقا محمد رضا خیلی مخلصیم
دادش جنتلمن خوبی شما?
فاطیما جان تا همه بچه ها بیان بی زحمت برام یه چایی دیشلمه بیار….
دارم میرم باهات حساب میکنم.

سلام برادر
شب بخیر
بهتره بگم صبح بخیر این چایی های فاطیما خانم زیاد جالب نیست بهتر بریم جایی دیگه… خخخخخخ

سنجاق رو میخوایی چیکار گیگیلی،من که بهت سنجاق دادم که،خخخخ دیگه بیشتر از این نمیشه که بشه که بهت سنجاقک بدم هوهوهوهوهوهو

صد سال تنهایی وایستا بینم پشت تریبون چیکار میکنی،بیا بینم رو تریبون وایستا یا کلا جلوی تریبون خخخخ که بر بچ بتونن ببیننت،یعنی اینکه بتونن کلا لمس کننت که،مگه نمیدونی که اگه بری پشت مشتا،بچهها نمیتونن از اونجا ببیننت،مگر اینکه بری و دااااآاااآااد بزنی که خخخخ

سلاااام بر احالی قهوه خونه
آریا وارد میشود
امیدوارم شاااد باشییید
و قهوه خونه ی خوب شاادی داشته باشید
آهااای قهوه چی سلااام خخخخ
درود دوستان و درود بر بانو غلط گیر

بچه ها این اینترنت امشب اعصاب منو خط خطی کرده، من فعلا میرم تا بعد، مواظب سنجاقها باشید تا من برگردم.
فعلا بای تا های.

عموییی میگم سنجاقا تییییزه،اینور و اونور نکن عمویی که من سنجاق مورد نظر غلطگیر رو پیدا کردم دادم دستش که خخخخ،تازه کلی هم بهش سفارشات لازم رو دادم که مراقب سنجاقش باشه که یهوقت تو دستش نره هاااا،خخخخخ

تاکس ۵.۳ هست اگه ۱ بار کرک بشه دیگه نیازی بکرک مجدد نداره فقط اشکالش اینه که مثل تاکس ۵.۵ متنهای طولانی رو نمیخونه و سرعتشم تو خوندن متن های طولانی پایینه

سلام بر جناب حاتمی خیلی خوش آمدید.راستی تولد فاطمه جانو تبریک می گم می خواستم تو پست خودش تبریک بگم شرمنده وقت نکردم

مشاعره سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا

سیمین بهبهانی
یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم

***********************

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

یارت شوم ، یارت شوم ، هر چند آزارم کنی
نازت کشم ، نازت کشم ، گر در جهان خوارم کنی
بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم
باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
گر رانیم از کوی خود ، ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوشدلم کز عشق بیمارم کنی
من طایر پر بسته ام ، در کنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشکسته ام ، تا خود گرفتارم کنی
من عاشق دلداده ام ، بهر بلا آماده ام
یار من دلداده شو ، تا با بلا یارم کنی
ما را چو کردی امتحان ، ناچار گردی مهربان
رحم آخر ای آرام جان ، بر این دل زارم کنی
گر حال دشنامم دهی ، روز دگر جانم دهی
کامم دهی ، کامم دهی ، الطاف بسیارم کنی

*************************

جواب سیمین بهبهانی به ابراهیم صهبا :

گفتی شفا بخشم تو را ، وز عشق بیمارت کنم
یعنی به خود دشمن شوم ، با خویشتن یارت کنم؟
گفتی که دلدارت شوم ، شمع شب تارت شوم
خوابی مبارک دیده ای ، ترسم که بیدارت کنم

*************************

جواب ابراهیم صهبا به سیمین بهبهانی :

دیگر اگر عریان شوی ، چون شاخه ای لرزان شوی
در اشکها غلتان شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز هم یارم شوی ، شمع شب تارم شوی
شادان ز دیدارم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر محرم رازم شوی ، بشکسته چون سازم شوی
تنها گل نازم شوی ، دیگر نمی خواهم تو را
گر باز گردی از خطا ، دنبالم آیی هر کجا
ای سنگدل ، ای بی وفا ، دیگر نمی خواهم تو را

**********************

جواب رند تبریزی به سیمین بهبهانی و ابراهیم صهبا
صهبای من زیبای من ، سیمین تو را دلدار نیست
وز شعر او غمگین مشو ، کو در جهان بیدار نیست
گر عاشق و دلداده ای ، فارغ شو از عشقی چنین
کان یار شهر آشوب تو ، در عالم هشیار نیست
صهبای من غمگین مشو ، عشق از سر خود وارهان
کاندر سرای بی کسان ، سیمین تو را غمخوار نیست
سیمین تو را گویم سخن ، کاتش به دلها می زنی
دل را شکستن راحت و زیبنده ی اشعار نیست
با عشوه گردانی سخن ، هم فتنه در عالم کنی
بی پرده می گویم تو را ، این خود مگر آزار نیست؟
دشمن به جان خود شدی ، کز عشق او لرزان شدی
زیرا که عشقی اینچنین ، سودای هر بازار نیست
صهبا بیا میخانه ام ، گر راند از کوی وصال
چون رند تبریزی دلش ، بیگانه ی خمار نیست

واااااای این شعر یارب مرا یاری بده را خانم پوران خونده چقدر زیبا خونده. روی آواز افشاری خونده

و این که هر کتابی رو نمیتونم بخونم. دلم کتاب های خاص میخواد. مثلاً کتاب های ممنوعه. ولی این کتاب ها گویا نشده. کلا محدودیت زیادی ایجاد میکنه

دیدن چیز خاصی نیست که براش افسوس خورد، مثلا چهره آدم من که نابینا هستم ولی فکر نکنم چیز خاصی باشه، من از همین حالم راضی هستم و راستش برام فرقی نداره که بینا بشم یا نشم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
سهراب سپهری

منم دوس دارم یه کارایی بکنم ولی نمی تونم پس ناراحت نمی شم فقط بی خیال اون کارا میشم.

امکانات جدیدش، هرگز کسی برای شما هنگ نمیفرستد، یعنی کسی فرستاد ارسال نمیشه فیلترینگ ردش میکنه، هرگز وسط کار جاز هنگ نمیکند، خود جاز هم فارسی صحبت میکند و در صورت میل میتوانید پارس آوا را غیر فعال کنید، با پرتابل بودنش هر وقت کامپیوتر را ریست کردید جاز بالا میآید، پشتیبانی از سایر برنامه های دنیا، کمک در نصب ویندوز با آیا میپسندیدش؟

خب باید کنار اومد با نابینایی. چاره ای نیست. ولی دلم میخواد یک دقیقه بتونم ببینم. فقط یک دقیقه. زشتی ها و زیبایی های تبیعت رو ببینم و بمیرم…

ولی خدا وکیلی با همتونم، گوشا با منه؟، هر وقت بینا شدید وااااای فقط وااای به حالتون اینجا را ترک کنید و بگید من که بینا شدما! با تو هم هستم مهدی قادری، خوب باشه رعیس اطاعت میشه!

چه جااااااااااالب. شماره شناسنامۀ من ۱۷۰ هستش. و من صد و هفتادمین دیدگاه رو نوشتم خخخخخخخخخ

بنظر من تنها اشکال بزرگ ندیدن که شاید نتونیم باهاش کنار بیایم دیدن چهره و صورت بچمونه که شاید با هیچ احساس شادی قابل قیاس نباشه

میدونم صد با ص هست ولی اینجا خودمونیه خخخ. قمر الملوک وزیری خوانندۀ دورۀ مشروطه هستش. اوایل دورۀ پهلوی. اشتباه گفتم. حال نداشتم پاک کنم اشتباهمو خخخخ

صدای قمر رو خیلی دوست دارم
یه آواز روی ماهور خونده من خیلی دوستش دارم. شعرش اینه
گر کنم در سر وفات سری, سهل باشد زیان مختصری…

هنوز نه دانش نکردم آخه باگوشی هستم سرعتم اگه بخوام دانش کنم خیلی میاد پایین. ۱ ساعت دیگه باهمین گوشیم دانش میکنم هنوز بگین سیمبین بده

شعر سوره تماشا   تقدیم به صد سال تنهایی عزیز
به تماشا سوگند
و به آغاز کلام
و به پرواز کبوتر از ذهن
واژه ای در قفس است . 
حرف هایم ، مثل یک تکه چمن روشن بود
من به آنان گفتم :
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد . 
و به آنان گفتم :
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز ، زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر نا پیدایی است  
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
جای مردان سیاست بنشانید درخت تا هوا تازه شود
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببرید .
به خدا ایمان آرید
به خدایی که به ما بیلچه داد 
تا بکاریم نهال آلو
صندلی داد که رویش بنشینیم و به آواز قمر گوش کنیم
به خدایی که سماور را از عدم تا لب ایوان آورد
و به پیچک فرمود : 
نرده را زیبا کن . 
و من آنان را ، به صدای قدم پیک بشارت دادم
و به نزدیکی روز، و به افزایش رنگ
به طنین گل سرخ ، پشت پرچین سخن های درشت . 
و به آنان گفتم :
هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی
صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند
هر که با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود 
آن که نور از سر انگشت زمان برچیند
می گشاید گره ی پنجره ها را با آه  
زیر بیدی بودیم
برگی از شاخه ی بالای سرم چیدم ، گفتم :
چشم را باز کنید ، آیتی بهتر از این می خواهید ؟
می شنیدم که به هم می گفتند :
سحر می داند ، سحر ! 
سر هر کوه رسولی دیدند
ابر انکار به دوش آوردند
باد را نازل کردیم
تا کلاه از سرشان بردارد
خانه هاشان پر داوودی بود
چشمشان را بستیم
دستشان را نرساندیم به سر شاخه ی هوش
جیبشان را پر عادت کردیم
خوابشان را به صدای سفر آینه ها آشفتیم .  

غلطگیر، ببخشید که دیر تبریک شما را پاسخ میدم، از این که به پست ناقابل من سر زدید و همچنین از لطف و تبریک شما هم ممنونم،راستی میشه یکم از خودتون بیشتر بفرمایید تا بیشتر با شما آشنا بشیم؟ اهل کجایید؟ تحصیلات؟ شغل و…؟

سلام بر خانم غلط گیر مدیر این هفته قهوه خانه.
ببخشید دیر آمدم در ضمن درود بر همه حاضران که دیگه حاضر نیستند و همه غایبان.

سلام بر استاد حاتمی بزرگوار انشاءالله روزگار بر وفق مرادتان باشد من در خدمتم امری بود بفرمایید.

سلااام بر غلط گیر خانمی فاطمه جون صاحب قهوه خونه این هفته مون…..
و سلام بر باقی دوستان حاضر در قهوه خونه…..
صبح همگی به خیر ….

سلام بر خانم غلط گیر مهماندار قهوه خانه این هفته و بانو صبح زیبای زمستونی همه بخیر و شادی

سلام سلام من اومدم.
کی هست کی نیست نمی دونم چون فقط پست رو خوندم۱لایک زدم پریدم از اون بالا پایین اعلام حضور کنم برم بالا کامنت ها رو بخونم ببینم دیشب بدون من شب آرامی داشتید یا نداشتید اگر نداشتید خاطر جمع بشم اگر هم داشتید بیام از اینجا به بعدش رو نا آرام کنم. پس هر کسی هست و هر کسی نیست، هر کسی الان می خونه و هر کسی بعدا می خونه، سلاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآاااآااام.
برم بخونم ببینم از دیشب تا امروزززز، چه خبرررر!

چه متن پست جالب انگیز ناک و خوشکلی ….. چه تقسیم بندی کامل جامع مانعی …..
یه محله واقعی با آدمهای واقعی یعنی خیلی خوشمان آمد از توصیفت “منم اینجا همین حس رو دارم”
کلاً این متن از دید شمایی که بینا هستی و در محله ما یعنی من اونها اینها و شما و خودتون رفت و آمد دارید یه قدم خیلی بزرگی هست که ما تونستیم برش داریم…. واقعاً این متن خیلی چسبید خیلی……
“خب برم سراغ کامنت دونی…..”

وای چه قدر آدم ناآشنا که نه آشنای هم محله ای که قبلتر ها قهوه خونه ای نبودند ولی الآن اینجا هستند…..
می‌گم افسانه جون شما همون افسانه ای هستی که من می‌شناسم آیا شکلک خب چه جوری نشونه بدم خب دوست مهتاب خواهر تابانی آیا؟
شکلک کاش بیایی بخونی …… راستی اول هم که شده بودی ای ول …. کلاً فاطمه خانمی غلط گیر گل کاشته امروز…..

بچه ها تا۲۰۰رفتم باقیش هنوز مونده. آآآییی کی خوابه کی بیدار؟ هر کی بیداره که بیداره هر کی خوابه کوشش خرخر کنه پیداش کنم برم آب بریزم سرش بپره اینقدر خوبه! من برم باقی رو بخونم الان میام پایین.

سلام بر همگی بابا شما ها کجایید خیلی خوش اومدید.بانو، آقای عباسی، پریسا جان چی میل دارید؟

من الان۱مشکلی دارم بچه ها. شماره کامنت ها یکی از تعدادی که اون بالا نشون میده کمتره اون یکی رو نمی تونم این وسط پیدا کنم. کی رفته وسط کامنت داده؟ بگیریدش این مجرم بلابخشش را!

ای وای آقای حاتمی اگر هستید سلام و عرض معذرت من خیال کردم کار این بچه هاست که باهاشون سابقه سر به سر گذاشتن داریم اینطوری گفتم ببخشید. راستی اگر هستید تولد فاطمه جان دوباره مبارک.

آخ این چی بود خوردم بهش؟ چه ستون کلفت و بلندی! این چیه اینجا؟ آهان این پایه تریبون قهوه خونه غلط گیره که من باهاش تصادف کردم. آی آی طفلک ستونه چیز یعنی ببخشید پایهه باید بره بیمارستان. بچه ها مواظب باشید تریبون بدبخت شَل شد الان دیگه اعتبار نداره طرفش که میرید احتمال سقوطش رو در نظر بگیرید.

خب من رسیدم به کامنت شماره ۱۱۰ و تا اینجا فهمیدیم که یه سنجاقی گم شده بود که گویا پیدا شده خخخخ
دیگه تاکس ۵.۵ هم انگار دیگه قابل دسترسی و سریالینگ نیست که می شه بجاش از تاکس ۵.۳ استفاده کرد اما خب این تاکس ورژنش پایینتره و یه کم اشکالات داره ….
بعدشم الآن باید بریم جمعه بازار کتاب جهت خرید کتاب دکوری خخخ برای دفتر می خوام آخه متأسفانه من که کتاب نداشتم که بچینم در دکور یعنی همون کتاب خانه اونجا هارد و سی دی رو هم که نمی شه جای کتاب چیدش بعدش پس می ریم جمعه بازار که کتاب بخریم به قیمت ارزان اونم از نوع دکوری خخخ شکلک اون هفته می خواستم برم که خب نشد پس فعلاً با اجازه همگی ….

به۱عدد فری جهت یافته شدن نیازمندیم. لطفا یابنده بیاردش به محله گوش کن قهوه خونه غلط گیر هیچی هم جایزه نگیره بشینه وسط ما تا۱۲شب که قهوه خونه تموم میشه یادش بره کیه و چیه تا دیگه هر اعلامیه ای رو نخونه.

امروز۱راست از در محله که اومدم داخل صاف اومدم توی قهوه خونه جا های دیگه نرفتم. ببینم تا سرعت کامنت ها زیاد نشده میشه۱چرخی بزنم یا نه

نه بابا پژوهشگران در حال مطالعه اند ایشاالله به زودی زود درمانش پیدا میشه خخخ

حتما من فعلا ۱۰ ۲۰قسمت از ابتدای تک بال خوندم ببینم چی به چی بوده قسمت جدید رو هم خوندم ولی هنوز کامنت تشکر نذاشتم گفتم اینجا که تریبون آزاده بازم از شما به خاطر نوشتن این داستان زیبا تشکر کنم.

ممنونم آقای عباسی. شما همیشه به من لطف دارید. شما بدون کامنت هم حضورتون عزیزه و با ارزشه و من همینجا ممنونم از حضور شما. این تکبال هم بد موجودیه. جدی ببین چجوری گذاشتم سر کار! دیر که می کنم توی کامنت دونی طفلکی میشم. این انصاف نیست!

من درک می کنم نوشتن به این درجه از زیبایی زمان زیاد لازم داره ولی خوانندگان داستان دوست دارند سریعتر ادامه داستان را بدانند همه مخاطبین شما چون من شیفته قلم زیبای شما شده اند یکیشون آریا جان

نه بدون اغراق میگم ولی از آریا خبری در دست نیست نامبرده دیشب اومد و در چند کامنت که من بعدا دیدم و خواندمشان اشعار انتخابی زیبایی نوشت.

خب حالا یه کم غلط املای بنویسیم خخخ اصلاً ما که زبونمون فارسی هست چرا باید از حروف عربی اثتفاده کنیم اگه تمام کلماط با این س نوشته بشه مگه چیه خخخ حالا یکی منو ویرایش کنه

سلام منم اومدم صبحتون بخیر آخ کیا اینجا میبینم کیوان حادی ،و غلط گیر که اصله کاری هست،بچه ها سلام

نه اشکال نداره من کیوان بوده هستم و خواهم بود. اصلاً من کیوان متولد شدم. همانا خداوند مرا کیوان آفرید

خب دیگه نبودم اگر من بودم دیگه همه میترسیدن ،میگفتن کل همه چیز را بار کنید و برید

الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد تا از زندگی خرآنه خود خلاصی یابد ….
صاحب ، فکر الاغ را خواند و گفت :
ای الاغ!! با مرگ من ، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب می شود ،برای رهایی خویش ، تو دعا کن.. تا از خریت خود ، بیرون شوی …..
الکی مثلا من شاعرم

یه سؤال اگه حق انتخاب داشتید به جای نابینایی چه معلویتی رو انتخاب می کردید؟

سلااام بر فاطمه جونم, خب بذار من برم پشت تریبون, …. شکلک تیلیک تیلیک عصا زدن, خخخخ, خب کو اون بلندگوو, … آهان بذار رو این میز رو بلمسم, …. خب پیداش کردم, … فووت,ففوووت صداام میاااد؟!!! سلااام صبح شما به خیر … خخخخ, فعلا حرف خاصی ندارم … فقط اگه ندیدیم بدون به احتمال قوی کامنتهام مشکل پیدا کرده .. خوشحالم که اینجایی دوستت دارم زیااد, ….

غلط گیر راستش من گاهی بهش فکر می کردم. یعنی چجوری بگم؟ گاهی تصور می کردم اگر نقص جسمم چی بود بهتر می شد؟ شاید ناشنوایی رو انتخاب می کردم ولی از۱جهاتی که فکرش رو می کنم می بینم همین ندیدن رو هرچند خیلی اذیتم می کنه ولی ترجیحش میدم. ناشنوا ها راحت تر از من توی اجتماع می چرخن ولی من با نقص بیناییم با جهان اطرافم بیشتر از اون ها اتصال دارم. نمی دونم چطور توضیح بدم که هم خلاصه باشه هم کامل. از اونجایی که فیش برداریم خوب نیست پس از خیر کمال توضیحاتم می گذرم و همین ناقص رو می فرستم تا از این دراز تر نشه.

سلام بر زهره ی قهرمان،منو این همه خوشبختی محاله.خیلی خوش اومدی.منم دوست دارم قهرمان

ای که دستت میرسد چای بریز
قبل ازانکه ازتونیاید هیچ چای نیست
الکی مثلا من چای میخوام

غلط گیر از۱نظر هایی ناشنوا ها راحت تر هستن ولی در مجموع به نظرم نابینا ها راه های بیشتری برای کسب آرامش روح از جهان اطراف دارن تا ناشنوا ها. با اینهمه، نقص نقصه. اگر انتخابی بود ترجیح می دادم چیزیم نباشه. نمیشه دیگه. پس بیخیال.

سلاااااام خوبیییید
چی شده? منم در جریان بزارید…..
ببخشید من دیشب بدونه خدا حافظی رفتم
انقدر خوابم سنگین بود که تازخ بیدار شدم.
درضمن صبح تون هم بخیر

تلافیش رو سر آریا در میارم. پخ کرد گیر کردم به سیم خوردم زمین. آریا مگه دستم بهت نرسه. بلندت می کنم می زنمت توی سر پرواز غایب. آخی جدی چه دلم تنگ شده واسهش! امیدوارم هر جا که هست بی نهایت خوش بگذره بهش!

محال است بارانی از محبت به کسی هدیه کنی ودستهای خودت خیس نشود
چه زیباست
بی قیدوشرط عشق بورزیم
بی قصدوغرض حرف بزنیم
بی دلیل ببخشیم
وازهمه مهمتر
بی توقع
به تمام موجودات
محبت کنیم…
عجیب است که مردم چقدر برای مبارزه با شیطان تلاش میکنند
اگر همین انرژی را صرف عشق ورزیدن به همراهانشان کنند، شیطان در تنهایی خود خواهد مرد.

غلط گیر من با شما مخالف هستم آدم نشنوه بخهتر از ندیدن هست بخدا نمیدونی چه حالی میکنن اینا

سلااااااااااام
خوبید دوستان؟
غلط گیر چه خوب که این هفته قهوه خونه با توئه
خب اما خواهش میکنم یه فکری واسه مرورگر اینترنت اکسپلورر من کنید چون نمیتونم پیام بدم خب منم دوست دارم اینجا باشم و از داخل حساب کاربریم پیام بدم
اینجوری که از بیرون میدم پیامام دیده نمیشه

بچه ها من هنوز صبحانه نخوردم
فاطیما جان یه صبحانه کامل چیه?
برام چیز های خوش مزه میاری?
خیلی گشنمه…
بچه ها شما چیزی نمیخورید?
با حساب من هر چیز میخواین سفارش بدین….

سلاام مهران جون وووااایی پریسااا چطور منو بلند میکنیییی بااابااا زووورر باباا خوشونت
میگم از کدوم آب زرشکا میخای به کیوان بدی از همینایی که من برداشتم تمامشون کردم بطری آخری هم تو دستمه داره تمام میشه خخخخ۱

نه بچه ها یکیشو دیشب یواشکی کش رفتم. خخخخ. ایناهاش. زیر تریبون قایم کرده بودمش. ولی یه کم گرم شده.

پیش از آنکه دربارهء زندگی ؛ گذشته و شخصیت کسی قضاوت کنی … خودت را جای اون بگذار… از مسیری که او گذشته عبور کن،با غصه ها،تردیدها،ترس ها،دردها و خنده هایش زندگی کن … یادت باشد … هرکسی سرگذشتی دارد
هرگاه بجای او زندگی کردی آنگاه می توانی درباره اون قضاوت کنی …

آورین. آورین آریا. قشنگ بود. بیا حرفای خودمونی بزنیم. به نظر من قهوه خونه الآن مدیر محله رو کم داره و قلیون هم نیس

فاطیما خانم برام کره و عسل و همچنین یه لیوان شیر هم بیار دارم میرم باهات حساب میکنم…
دوستان شما هم اگه چیزی میخواین سفارش بدید..
آهای شکنو ها با شماهام.

بیااا کیوان جان این گوشه من قلیون دارم
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل
بیا دیگه
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل پووووف
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقللقلقلقلقلقل پپپپوووووووووفففففف

اومدم دمت گرم. میوه ای هست؟ قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل. حالا غلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغلغل

سلام بر زینب جان.شرمنده من تخصصی در این مورد ندارم ولی اگه دوستان بلدند لطفاً راهنمایی کنن

آرهههه قققلقلقلقلقلقلقل آهان قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل بیااه قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل شله قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل خخخخ

سلام زینب جان!
به نظر من شما اینترنت اکسپلورر ۸ رو از اینجا دانلود کن که نیازی به نصب نداره، ببین مشکلت حل میشه. امیدوارم که حل بشه، و بتونی وارد محله بشی و از داخل حساب کاربریت کامنت بذاری.

بچه ها قهوه خونه پرواز رو یادتونه من کار خوانش رو انداختم توی آب؟ توی قهوه خونه های محله همون۱کارت خوان بود که دست به دست می چرخید اون رو هم من فرستادمش به عدم. دیگه حساب بی حساب. خوش باشید!

سلام آقای مدیر خوش اومدید ولی از کجا اومدید؟ من که کنار در بودم ندیدمتون.چشم

غلط گیر صبتش می کنم بابا خاطرت جمع. بچه ها بهش نگید ثبتی در کار نیست راحت باشید! شکلک نخودی خندیدن از اون پخپخی هاش پشت دست یواشکی.

شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لااااااآااا،م،ی،که،خوبید بر بچ،میگم این شلام برا همه بود کهههه،من هستم،اومدم اعلام حضور کنم…..خخخخخ

خخخ پریسا نه مسموم نمیشم
از دفهات پیش که مسمومم کردی یاد گرفتم قبل قهوه خونه پاتزهر بزنم الانمطوری نمیشههه خخخخ
راستی قلقلقلقلقلقلقلخخخخخخقلقلقلخخخقلقلقلقلقلخخخخقلقلقلقلقلحححح rororororororororororororororororororororororororororororororororororororororororo

سلام ملیسا به به چه عجب تشریف آوردین. بذار اون صندلیو تا بشینه. پسر. یه چای داغ. زیاد سنگینم نباشه

دقت کردید آقای مدیر بدجور امروز جدیه؟خوب ترسیدم. دوستان من رفتم فردا برمی گردم.

سلااااااااااام پریسایی من،خوبی نانازم،
سلااااااااام غلطگیر خوبی گیگیلی من،من،هستم عزیزم،اما یه پام اینجاست یه پام اونجاست خخخخ

شکلک سقوط آهسته ولی پر سر و صدای تریبون روی قهوه خونه و میز و قلیون و محتویات میز های اطرافش و افرادش و همه چیزش و صدای بلند دنگولیگولیگولیگولیگولیبنگولیگولیگولیگولیگولیدینگولدنگولبنگولیگیلیگولیگیلیگیلوگولیبَََنگولیگیلوگولیباااآاااآااام.

شکلک قیافه های تعجب زده از زیر ویرانه ها داره یکی یکی میاد بیرون. شکلک تریبون ولو شد همه چیز رو داقون کرد. شکلک من نبودم تقصیر آریا بود!

درود مدیر اگه حوصله کردی برای تعداد بالای کامنت های قهوه خونه ۱ فکری بکن زیاد که میشه دیر باز میشه یجورای هنگ میکنم اگه میشه کامنت هارون تو چندلینک ۲۰۰ یا ۵۰۰ تای قراربدین منظورم کامنتهای اول هر قهوه خونست کامنت های آخر هم بهمین شکل باشه خوبه البته نمیدونم این کار اجرای باشه یا نه

خب کشاورزی چرا این بیل به این بزرگی برداشتی ،بیل کوچیک برمیداشتی ،نزنی تو سر پریسا که داره اینجا ول میچرخه

اینم بگم بیلت زیاد بالا نبر که سقف اینجا کوتا هست یهو میزنی تو لامپ بزرگه میترکه ،اونوقت قهوهخونه میره با بچه ها هوا

بچهها یه سوال اونی که پست میزاشت در مورد گوشیها و میگفت که کدوم خوبه و از این حرفا اسمش چی بود تا من برم یه نگاهی به پستاش بندازم شاید یه چیز میزایی دستگیرم بشه که

می‌گم من تا حالا همین قدر ملتفت شدم که آقای خوشی الکی مثلاً اینجا هستند، پریسا و ملیسا و غلط گیر خانمی هم هستند، آقای جنتلمن هم هستند که سلام بر همگی…..
آیا کسی هست که هستش ولی من نمی دونم….
و بعدی یکی بگه تا من رفتم برگشتم چی گفتید چی شنیدید؟ کلاً حالش رو ندارم الآن برم از ۱۱۰ تا اینجا بخونم….

پریسا لطف کن ایمیلی را که بانو اشاره کرد را برای من هم بفرست یعنی شعرهایی که تو قهوهخونه گذاشته شده اند. بعضیهاشون خیلی جالبند.

می‌گم بچه ها من تو قهوه خونه اون هفته ای یه کامنت بستنیی گذاشتم که می گفت بستنی مربوط به ماه تولد هرکی چی هستش؛ بعد الآن خودم سرعت اینترنتم لاکپشتی هست برم برگردم یه ده بیست سالی طول می کشه یکی بره اون کامنت رو زحمت اوردنش اینجا رو بکشه ببینیم کی چی بستنی دوست داره یعنی خب اجباری هستش ببینیم بستنی ماه هر کی چی می شه آیا؟
و بر عمو حسین هم سلام “بعد من رسیدید جا موندید از سلام کامنت قبلیم….

بانو جان خوب شد گفتی. قهوه خونه فری بهت رسید یا نه؟ واسه پری سیما فرستادم رفت ولی مطمئن نیستم شما گرفته باشی. بعدش نوبت قهوه خونه های عقب تره.

ممنون از اظهار لطف و محبت همه شما نازنینان. بانوی گرامی آرییای دوستداشتنی پریسای مهربون ملیسای شیطون بلااا و هرکی دیگه که اسمش یادم نیست. همهتون گلید نازید خواستنی و دوستداشتنی هستید همچنین سلام و درودی ویژه به فاطیمای مهربون سرآشپز این هفته ی قهوه خونه.
پریسا ایمیلم
h.movahedzadeh

می‌گم آقای عباسی خوش به حالتون تا قسمت ده بیست تکبال خوندید شکلک من از قسمت فکر کنم سی ام بود رسیدم و خب تندی تموم شد حالا هی می رم تو خماری این پریسا هم که بگم الهی خدا به راه راست هدایتش کنه که باشد که رستگار بشه خیلی دیر به دیر آپ می کنه یعنی قسمت جدید نمی ذاره…. والا علاوه بر گوشکن به آن سوی شب هم معتادیم ما شکلک خخخخ قبلتر ها هم یه داستان حامد و پریماه بود یکی از دوستان می نوشتش خدا رو شکر اون یکی تموم شد …..
می‌گم پریسا خب بجای این که هی بخوری به اون تریبون بیا بشین رو تریبون چیزه یعنی برو پشت تریبون قرار بگیر ما همه سؤالات و ابهامات تکبالیمون رو بپرسیم….. شکلک شانس اوردی دوباره فایرفاکس من رفته به فنا شکلک من فایرفاکس درست درمون مییییخاااام یاااالاااا…..
شکلک من رسیدم تا کامنت ۴۵۰ رو خوندم شکلک البته از ۱۱۰ تا دویست رو هنوز نخوندم که دیگه بماند برای روز مبادا…..
بر زهره خانمی زینب جون و نازنین عزیزم هم سلام….
می گم نازنین خب برا اینترنت اکس…. زینب یه فکری کردی خب برا فایر فاکس من هم بفکر دیگه شکلک گریان و زاران در بیابان…..
شکلک چقدر می گم می گم گفتما خخخ
b

پریسا فکر کنم بچه ها شب جمعه خودشونو خسته میکنند که سعی میکنند تا صبح بیدار باشند و کامنت بفرستند در نتیجه دیگه روز جمعه خسته اند. اگر قهوهخونه از صبح زود جمعه ها شروع میشد شاید در طول روز فعالتر بودند.

پریسا جون باید برم چک کنم یادم نیست قهوه خونه فری بود یا نه ولی قهوه خونه عمو قنبر بودش …. راستی آقای خسروی کجا هستند ندیدمشون تو کامنت دونی یه چندی هم هست گویا نیستند شکلک یعنی نقاشی خونه شون هنوز تموم نشده آیا؟
راستی آقای آریا خوندم گوشیتون رو گم کردید نمی دونم یا دزد زده شکلک واااای چه بد و غم انگیز و کلاً ان شا الله که دست دزده سبک باشه بتونید یه دونه بهتر تر تر ترش رو بخرید و …..

خب بچه ها اعم از آریا بانو ملیسا فاتیما و بقیه که جا افتادن. همگی سلام. من رفتم دو تا دومینو بازی کردم. دو تاشو هم بردم. خوبین؟ خوشین؟

بچه ها من سیتا کتاب خریدم به قیمت پنجاه و هشت هزار تومن …..
یعنی وقتی داشتم تو جمعه بازار کتاب که یه کم هم بذارید براتون توصیف صحنه برم “البته همون قدری که خودم فهمیدم” یه پارکینگ عمومی هست که جمعه ها صبح ازش بعنوان مرکز خرید و فروش کتاب اونم از همه نوع از همه دست نو کهنه قدیمی جدید علمی ادبی فرهنگی رمانن تاریخی جغرافیایی دانشگاهی دبستانی و کلاً و غیره استفاده می کنند….
بعد این محل مزبور خب خیلی بزرگ و تاریک هستش یه چندتایی که خب بیشتر از چندتایی مهتابی روشن هست که برای من کفایت نمی کرد ….. بعد هی همه داد می زنند کتاب بدو بدو حراجه … کتابی هزار تومن … کتاب پنج هزار تومن….. و روی میزها پر کتابه دیگه…..
خب من که واقعاً اونجا دلم می خواست که می دیدم و کلی کتاب اونم نه به صورت دکوری بلکه برای خوندن می خریدم و وای که می شد چقدر کتاب اونم به قیمت ارزون اونجا پیدا کرد و خوند و شاید هم خورد خخخ……
راستی جالب اینجاست که آقایون کتاب فروش وقتی می خواند کتابی رو بخرند به صورت کیلویی اونم کیلویی صد تا تک تومنی می خرند شکلک واقعاً خیلی غم انگیز هست ها حیف کتاب همون که بریم کیلویی صد تومن بفروشیمشون خداییش اگه هم بخوایم منطقی حساب کتاب کنیم حمل کتاب ها حالا با هر وسیله نقلیه ای تا اونجا بیشتر از قیمتی می شه که در اذای فروش کتاب ها بهمون می دند…. شکلک ازا اذا اضا نمی دونم کدومش درسته شکلک لط گیر جونم به دااد برس …..

میگم آقای خوشی فردا نه یاد معترض بشه که آقا کسی از اسم من سو استفاده کرده هااا . خخخ خخخخ البته حق هم داره بنده خدااا

راستی کتاب صد سال تنهایی یه جلد دومی هم داره به اسم فکر کنم شخصیت های گم شده که من شخصاً شخصیت های گم شده رو نخوندم چون فکر کنم بهتر باشه یه دور دیگه صد سال تنهایی رو بخونم بعد برم سراغ شخصیت ها والا از بس قاتی پاتی بود و پر از شخصیت یادم رفته دقیق چی به چی بود کی به کی تو کتاب صد سال تنهایی….

خودمم محمد رضا
چنتا بچه ها من را نمیشناخت
منم گفتم
الکی مثلا محمد رضا خوشی هستم
دمت گرم که به فکرم بودی،عشقی

سلام بر بانو و نخودک دلم. سلام بر هزار سال خوشی خخخ سلام بر ممدی خودمون ، همون پسر خوبی که برام تو تولدم لینک یه آهنگ محلی گذاشت. خخخخ و سلام بر دایی حسین مهربان و خوش قلب و سلامی زیبا بر آریای ادب دوست.
اومدم به همتون بگم سلاااااااااااااااام. خب خوش بگذره به همتون.
غلط یاب با مرام هستی ؟؟ نیستی
خداحافظ

گل بانو با ز درسته. راستی کتاب دکوری دیگه چه صیغ ای یه. یعنی مثلا میگیرید میذارید تو دفتر کارتون تا هرکی اومد ببینه بگه واایی این خانم وکیل منبع قانون و حقوق و عند عدالت و حق بگیریه. خخخ خخخ

سلام دو باره
شخصیت های گم شده جلد دوم صد سال تنهایی نیس. ادامشه
یعنی چند تا شخصیت از همون کتاب صد سال تنهایی رو راجع بهشون مینویسه
چند تا داستان کوتاه هست
یکیش ارندیرا هست یکیش کسی به سرهنگ نامه نمینویسد و چند داستان کوتاه دیگه. در مورد کتاب هم که گفتی بابا تیراژ کتاب توی مملکت ما رسیده به ۳۰۰ تا. تازه خیلیش هم اضافه میاد. یعنی هیشکی نمیخره.

بچه ها بفرمایید ناهار! البته دیر گفتم ولی گفتم دیگه! بانو جان من در خدمتم. بی تریبون یا با تریبون هرچی می خواهد دل تنگت بپرس. ایشالا دلت هرگز تنگ نباشه. حامد و پریماه! کو کجاست؟ می خوام بخونم! کتاب! وای بانو اونجا اگر من باشم میشینم وسط راهروی بازار بلََََند بلند گریه می کنم. اون کتاب ها ممکنه مثلا همون کتابی باشه که من عجیب دلم خوندنش رو می خواد و من نمی تونم بخونم چون نمی بینم! حالا غلط گیر عزیز بیاد بگه ندیدن رو بیخیال. بیخیال!.
عمو جان عشقش به شیطنت شبشه. هرچند من دیشب نبودم. خداییش مهمون و شلوغی و بعدش هم اصلا نمی دونستم این هفته قهوه خونه هست و از این چیز ها.

رعد اول خودم بهت سلام میکنم اگر باشی یکی آهنگ پسند میزارم همینجا تا دانلود کنی و حالش را ببری،باش تا بیام

راستی یادم رفت. بانو به خدا گناه دارم! فقط۱هفته دیر کردم هیچی نمونده بود لنگه کفش از کامنت دونی آن سوی شب بیاد توی سرم آخرش هم مجبور شدم باج بپردازم و۱چیز هایی رو بفرستم۱جا هایی تا به زندگی برگردم! آخه خودت بگو۱هفته قابل این حرف ها رو داشت اینهمه بلا سرم بیاد؟ رجوع شود به کامنت دونی آن سوی شب!
آی باز یادم افتاد! آی سرم! آی همه جای روانم! من رفتم یکی۲تا بتری آب زرشک بندازم بالا حالم جا بیاد!

بابا من دلم میخواد مثلاً یه کتاب که هنوز گویا نشده را بخونم. کتاب پی دی اف بخونم. نمیخوام بدم به یکی بخونه و هر ساعت ۸۰۰۰ تومن ازم پول بگیره. میخوام خودم هر وقت دلم بخواد برم یه کتاب جدید دانلود کنم بخونم. نمیشه خب. پس نابینایی یعنی محدودیت. فرق میکنه باباااااااا. حالا بگذریم
بچه ها این کتاب “پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته” را حتماً بخونید خیلییییی عالیه این کتاب. “زوربای یونانی رو هم حتماً بخونید” بسیار ارزشمنده

خب سلام مجدد
رعد بیا اینم آهنگ
قول میدم تا شب گوشش میدی
اگر دانلود کردی و خوشت اومد پاسخت را میخوام
بر لینک زیر کلیک کن تا وارد قسمت دانلود بشی
وارد شدی بیا پاهین تا به دریافت فایل برسی
بر اون اینتر کن حله
http://0up.ir/do.php?downf=06-TRA-1.mp3
خوش باشی

کتاب دکوری بر این صیغه صرف می شه که ما تو دفترمون یه کتابخونه ای داریم که خب کتابش رو نداشتیم که بچینیم توش و این صحنه کتاب خونه بی کتابش یه کم تو چشم می زد یعنی خب صحنه قشنگی نبود ولی خب چه کنیم که مردم عقلشون به چشمشون هست و یکی از قواعد زندگی این هست ه برای چشم مردم هم یه کم تمهیدات بیندیش تا نمی دونم دیگه همون کتاب دکوری ….. خب می شه حالا این کتاب هایی رو که من خریدم گاهی بدم یکی یه صفحه شون رو برام بخونه تا از حالت دکوری هم یه کم خارج بشند باشد که رستگار شویم…..
پریسا یعنی این قدر دیر کرده بودی که جناب یکی هم صداش در اومده بود خخخ
خب بذار برم نهار بخورم بیام سؤالام رو بپرسم الآن خیییلی گشنم هست ممکنه همه سؤالام رو جامع مانع و کامل نپرسم راستی ببین خودت گفتی هرچی دل تنگت خواست بپرس ها پس گفته باشم بخوای بپیچونی حساااابت رو می‌رسم …..

ممنون آقای صد سال تنهایی بابت توضیحاتتون…..

رعد خانمی پس کجا رفتی ؟ سلاام….

ای وای بچه ها میگن تعارف اومد نیومد داره۱چیزی گفتم حالا چیکار کنم؟ میگم بانو این طرف ها نیستش؟ قربون مرام همگی من میرم زیر این میز بزرگه مواظب باشید چیز میز توی سرم نشکنید تا ببینم چی پیش میاد.
آخ اگر۱روزی دستم به جناب یکی که گفته بهش نگیم جناب برسه نمی دونم چیکارش می کنم.
بانو جان بله خوب گفتم بپرس الان هم میگم. ولی نگفتم همه رو جواب میدم که! آخه بعضی هاش رو باید برم از خودشون بپرسم. این تکبال کوفتی و اون کرکس چی نشده و بقیه.
بیخیال!.
کیوان درست درد دل من رو فریاد کشیدی. از بس گفتم و به جایی نرسیدم خسته شدم. باورت میشه دیگه طوری شدم که نسبت به کتاب دارم حس منفی پیدا می کنم؟ حرصم میاد می بینم اینهمه سایت اینترنتی پر از کتاب هست اون هم کتاب های مورد علاقه من، اون وقت من میرم دانلود هم می کنم بازش می کنم می بینم فرمتش با صفحه خوان های ما نمی خونه. بچه ها جدی در این مواقع من اشک میاد توی چشم هام. اشک واقعی. البته مدتیه که دیگه اینطوری نمیشم. انگار بریدم از این حال و هوا. انگار از بس دلگیر شدم دارم می برم حتی از علاقهم به کتاب. دلم این رو نمی خواد ولی دارم این طوری میشم. آخه به کی بدیم بخونه؟ اصلا شاید من دلم بخواد۱کتابی رو بخونم که ترجیح میدم کسی ندونه من از این مدل کتاب ها می خونم. اون زمان تکلیف چیه؟ نقل درازه و احتمالا حوصله ای از طرف کسی نیست واسه شنیدن چون همه همین درد ها رو کم و بیش دارن پس گفتنش فایده نداره. همین اندازه که گفتم هم شاید زیاد بوده ولی من توی این محله نمی تونم حرف های دلم رو نگم. این هم الان درد دلم بود باید می گفتم. با عرض معذرت از همه.

این ها گاهی واقعا غیر قابل تحملن. گوینده ها لطف دارن ولی در بعضی موارد من دنبال۱کتابی خیلی گشتم ولی به خاطر مدل ضبطش کلا از خیرش گذشتم. از کتاب های صوتی عصبانی میشم. تایپی ها رو ترجیح میدم و اون ها هم خیلی کم هستن. خلاصه اینکه من چشم می خوام!

پریسا کیوان دیگران چیزایی بخواید که امکانپذیر باشه. همه ی انسانها محدودیتهایی دارند هیچ کس کامل نیست و هیچ کس نمیتونه ادعا کنه که هرچی رو میخواد در اختیارش قرار میگیره. این وعده مال بهشته که احتمالا اونجا به حقمون برسیم.
خب گل بانو حالا این دفتر شما کجا هست در اصفهانید یا در سده.

محمد رضا خوشی ، همیشه خرم باشی پسر مهربونم. ههه از کجا فهمیدی که من صدای معینو دوست دارم . میدونستی قلب خیلی با محبتی داری ؟؟؟؟
هزار سال خوبی ، من این کتابو خوندم ولی باور کن چون ۲۰ سال پیش بوده یادم نمیاد . فقط میدونم رمان جالبی بود .
میگم نخودم ، من همین جا زیر سایه ی لطف و محبت شما هستم. راستی بانوی سایت مرسی که به سؤالام دیشب پاسخ دادی.
صد سال تنهایی بی زحمت ، اسم شریفتو تغییر بده بابا جون. رعععد بزرگ خوش نداره کیووون شاه عروضیش ازین اسمها داشته باشه. خخخ

سلامی مجدد
من رفتم و آمدم
بله بانو گوشیم به سرقت رفته
خخخ دنبال گوشی میگردم میخوام آندرویدی بشم دیگهه دستش خیلی سبک بوده خخخ