خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

من اومدم با قهوه خانه دهم گوشکن،محله نابینایان بیشتر از یک سایت نابینایی

آهای اهالی با صفای محله کجایید؟ نکنه خوابید؟ اگه بیدارید؟ پس کجایید؟ شایدم اومدید نمی خواهید حرف بزنید؟اینجا گوش کنه، جایی که میشه سکوت رو هم شنید، میشه به هم نزدیک شد، میشه با هم دوست شد، میشه با هم خندید، میشه خیلی وقتا با هم گریه کرد، میشه با هم در کنار هم زندگی کرد.پس کجایید؟ من منتظرم.
سلام به همه ی اونایی که صدای منو شنیدند و اومدند. سلام به همه ی اونایی که شنیدند ولی خودشونو به نشنیدن زدند، سلام به اونایی که شنیدند اومدند ولی با یه سکوت از اینجا عبور کردن.خخخخ، خلاصه سلام بر همه.
خوش آمدید از اون خوش آمد های سر در محله.
قهوه خانه ی من دقیقاً توی مرکز محله است همه چیزایی که بقیه قهوه خونه ها دارند رو اینم داره مثلا شیرینی،شکلات،صبحانه،ناهار،شام و خلاصه کلی میوه و از این حرفا خخخخ،تازه  با این تفاوت که قهوه خونه من تریبون آزاد داره.من این تریبون رو گذاشتم تا همه بیان پشت این تریبون قرار بگیرن و با هم دیگه از هر دری حرف بزنن،بحث و گفت و گو کنن و از هم دیگه چیز یاد بگیرن،خخخخ،
محله نابینایان رو من تاریخ تاسیسش رو دقیق نمی دونم زیادم اهمیت نداره بدونم ولی یه محله ی واقعیه با آدم های واقعی.خیلی متفاوته از دیگر جا ها این جا اکثراً میخواهند پشت هم باشند، برای مستقل شدن همنوع تلاش میکنند، که این خیییلییی عالی هست، به من اهمیت نمیدند، ما بودن از من بودن در اینجا براشون مهمتره.قهر هست ولی آشتی هم هست،گاهی دلخوری هست ولی اتحاد هم هست،این جا زندگی جریان داره.
از شمایی که اومدید تقاضا دارم حرف نگفته ای که می تونه برای محله و همچنین برا خودتون،اعم از مشکلات و راه حلهای اون حالا در هر زمینه ای   براتون مفید باشه رو بگید اگرم دلتون خواست فریاد بزنید خخخخ  .مهم نیست که موضوعش چیه؟مهم اینه که برا محله نابینایان و نابینا مفید فایده باشه.شاید بگید تکراریه!؟یادتون باشه بعضی وقتا تکرار از سکوت بهتره.
دوست دارم پاشید پشت تریبون قرار بگیرید و موضوعاتی که دلتون می خواد رو به بحث بذارید. به قول دوستان باشد که رستگار شویم.

۱,۳۹۶ دیدگاه دربارهٔ «من اومدم با قهوه خانه دهم گوشکن،محله نابینایان بیشتر از یک سایت نابینایی»

سلام بر غلط یاب قلب من و سلامی بر نوه ی خودم آریای ادب دوست . خییییلی ماهید به خدا ،

الکی نمیگم خب ،
هر آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند خخخخ
آخه وقتی آدم محبت ممدی رضا خوشیو میبینه که سریع برای بابابزرگش آهنگ میذاره ، مگه میتونه الکی دوستتون داشته باشه هههههه
غلط یابم ، عجب بساطی براه کردی تو این اسفند خخخخ دخترم مگه شما خونه تکونی نداری ؟؟؟؟؟
رعععد بزرگ که اونقدر کار داره که نگو و نپرس هاهاهاها
آریا رعععد دلش برای بارون تنگ شده ، کجا داره الان بارون میاد ؟؟؟؟
خب برم براتون یه شعر کپی پیست کنم برگردم . بی زحمت بلن نشید خخخ
غلط یاب آب نپاش پشت سرم. خخخخ زودی میام.
پشت سر مسافر گریه شگون نداره هاهاهاها

بچه های گلم اگه شعر تکرای بود ببخشید منکه حافظه ی درست و درمونی ندارم. ولی خودم این شعرو دوست دارم . به قول شما خععععلی . خخخخ تقدیم به شما ها که خیلی مااااهید
کیووون شاه عروضی بیا بگو اشتباهات عروضیه این شعرو. هاخ هاخ هاخ شکلک خنده روسی یا همون شوروی سابق
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقتِ فرسوده گیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
منتظر لحظه ی توفانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
ها … به کجا می کشی ای خوب من! ؟
ها … نکشانی به پشیمانی ام

سلاااااام بر مهدی هدایت شده خخخخ ببخشید شما نوه ته تغاری بودی ، شرمنده ندیدمت ،
بیا این چندتا شکلاتو بگیر ، خخخخ چرا وقتی من اومدم قایم شده بودی تو گنجه خخخخ

سلام سلام سلام
من رفتم یه کم کتاب خوندم و اومدم. دکتر ژیواگو. خوشم نمیاد از این کتاب. ولی شروع کردم باید تمومش کنم خخخ. خب رععععد اسممو چی بذارم؟ بهتر از این اسم سراغ ندارم

جناب آریا نوش جون آقا دزده گوشیت خخخخخ لابد نداشته طفلی شما به فکر یه مدل بالاتر باشید.

بابا این شعر که مشکل عروضی و قافیه ای ندارههههه. هیچ چی. سالم سالمه. چون احتمالاً یه آقا سروده این شعرو. خخخ.

خوش به حالت آریا ، منم بارون می خوام. هر روز و هر شب . ای کاش بشه از این تهران مسخره برم به جای خوب و بارونی ، یه جا که خونه هاش همه یه طبقه باشه و خونمون یه حیاط بزرگ داشته باشه که توش سبزی بکارم . و یه درخت بید مجنون و گل یاس هم تو باغچش باشه . کلی تو باغچش سبزی خوردن می کارم.هههههه

هزار سال خنده پسر خوبم ،با این اسم من احساس می کنم شما یه کتابی ، خخخخ باور کن.
در مورد پروااااز هم فکر می کردم که یک صدااا و آوای آسمانیست خخخخ
همووون کیووون شاه که با ابهتتره . اگه می خوای تو جای پسرم پروازو بگیری اسمتو بذار صاعقه که به اسم من بخوره پسرم خخخخ کولاک هم خوبه طوفان هم که خعععلی شیکه

آرییییییییاااا آآآآآآریییییاااااااا! پپخخخخخخخپپپپخخخخخپپپپخخخخ از ته قللب، پریسا آفرین تو میتونی آفریییییییییین، شکلک آریا پیشونیش بااااااااااد کرده چون خورده توی دیوااااار! برام دعا میکنی یوهو از محله sine out شدم، شونصد ساعت شناسه رمز دااادم خدااا

امروز صبح محله پرتم کرده بود بیرون دوباره وارد شدم. به نظرم محله هر هفته۱بار در تکانشش می تکوندم میندازتم بیرون دوباره بر می گردم داخل. طفلک محله!

پریسا منم دقیقا همین مشکلو دارم، دیشب اگه از محله پرت نشده بودم تو قهوه خونه اول بودم، منتاها نمیدونم چرا الان پرت شدم، شارژ لبتابم تموم شد خاموش شد زدمش شارژ دیدم گفت مهدی از محله برو بیرون، گفتم باشه ولی ه زودری بر میگرم

راستی با این که تریبون شکسته ولی می خوام از این جا از امید داداشی تشکر کنم خیلی مزاحمش شدم آخرشم منصرف شدم.ممنونم ازت

مرررسی. یعنی میشه که در یه جای دنج یه خونه ی زیبا با یه حیاط پر گل و یاااس داشته باشم. خخخخ
از تهران و خیابونای شلوغ و پر ترافیک بدم میاد.
آریای ادب دوست ، خدا کنه هممموون به آرزومون برسیم. ولی کم کم داره ۴۰ سالم میشه و نزدیک به موتم خخخخ پس کی قراره به آرزوم برسم هههه وقتی که مردم و رفتم تو قبر ، خونه پر گل و درخت به چه دردم می خوره خخخخ

مهدی پسر مهربونم اگه درست یادم باشه ، شما اول دبیرستان بودی آره ؟؟ رشته تحصیلیت چیه پسر گلم .

رعد مگه تو می خوای چند سال زندگی کنی؟داری به خودت تلقین منفی می کنی۴۰ سالگی یه شروع دوباره می تونه باشه.من دوس دارم ۱۲۰ سال زنده باشم

غلط یاب مثلاََ من اینجا بابابزرگم . ولی جداََ دوست ندارم زیاد عمر کنم. خب الانم اگه بمیرم که خیلی خوبه . اتفاقاََ همین ۱ ساعت پیش به همسرم داشتم می گفتم که من آماده ام برای مرررگ. خخخ

ولی جسارتاً ببخشید این حرفی رو که میخوام بزنم. شما چرا میایید اینجا؟ شاید توی فیس بوک و وایبر و لاین بیشتر بهتون خوش بگذره. یه کم برام عجیبه رععععد…

مگه بچه نداری؟ کسایی که بچه دارند معمولاً زیاد خودشونو برا مرگ آماده نمی کنند.از بس دلبستند

من اصلاََ به لاین و وایبر و فیسبوک علاقه مند نیستم صاعقه جان خخخخ شکلک طوفان بیییتره.
البته خودم یه گروه وایبری تشکیل دادم . دوتا از دخترای گوشکن هم کشوندم تو گروه وللللی اونا میدونن که زیاد تو وایبر نیستم. لاااین هم که مزخرفه.
البته میرم فیس بوک و کمی شعر و تصاویر طبیعت و متنهای زیبا می خونم و میام.

سلااام بر شبو شور .
غلط یاب نه من بچه ندارم. و اصلاََ هم بچه دوست ندارم. شاگردام مثل دخترام برام عزیزن و خیلی دوسشون دارم

شهروز آیا برای این پشت تریبوم تخصصی داری، شکسته، من بهشون میگم یه ساعت نرید روش درست میشه، حالا خودت میری روش درستش کنی مواظب باشیا، واااسا مینم میگم پایه اش لغه با شکم میفتی پایین خوب! خخخ

آقای حسینی از اون مسیر که برجستست برید پشت تریبون.راستی قلیونم اینجا ممنوعه.

حالا ممنوعه یا نیس ما که کشیدیم جای شهروز خااااالی. قلقلقلقلقلقلقلقلقل. قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل. اه اه اه اه. زغالش خوب نیس.

غلط یاب من اصلاََ از بچه های کوچیک خوشم نمیاد خخخخ باید همش بهشون سرویس بدی ههه
بچه داشتن یعنی استرس ابدی و یه عشق یه طرفه .

فکر کنم تا آخر این قهوه خونه من باید یه هزار باری سلام کنم ولی چه باک که سلام سلامتی میاره پس چند باره سلام…..
عمو حسین این دفتر ما در سده واقع هستش و پریسا هستی که ولی به جان گوشی به سرقت رفته آریا خان اگه از زیر جواب دادن هر کدومش در بری می دم تکمار لقمه چپت کنه بعد دوباره باز لقمه چپت کنه……
بعدشم اگه من سؤال بپرسم ولی قرار نباشه تو جواب ندی چون باید بری بپرسی و اینها خب بگو که از اولش نپرسم خب چه کاریه آخه……

من سن تو بودم فقط نقاشی می کشیدم اونوقت آقا مهدی داره اینجا قلیون می کشه؟همش تقصیر شماست جای خالی

راستی غلط گیر خانمی جون می گم دلت شکلات ما تقریباً کار های خونه تکونیمون تموم شده یه کم ریزه کاریهاش مونده که ان شا الله کم کم تا عید …..

به نظر من به دنیا آوردن بچه یعنی جنااااااااااایت. من که خودم در اثر یک اشتباه متولد شدم…

غلطیاب گرامی، من یه ماه پیش توی امتحانات نوبت اول تو مدرسه از پله افتادم پام شکسته، توی خونه فعلا درس میخونم، هنوز استخونام جوش نخورده، برای همین اینجا هستم

خب توفان خان یا همون صد سال تنهایی منم نظر شمارو دارم. ههههه
با بچه های مردم و شاگردام حااال میکنم همین برام کافیه ههههه

آره غلطگیر، هعی هعی همش تقصیر این شهروز و این بچه هاست، این قدر قلیون قلیون کردند منم معتاد شدم، هعی تو بچگی، از همین بچگی قلیونی شدن بد دردیه، هعی شهروز تقصیییییر توه، ولی من قلیون تمیز میکشم خخخ، یعنی بی دود، روشش رو هم الان بهتون میگم هعی معتاد شدیم رففففت

بچه ها می گم عجب پست سؤال و جواب اندرویدی رو مسببش من بودم ها شکلک کلی اون پست عالی شده شکلک از آقای علیوردیلو شدید ممنون ولی حس کردم یه تشکر هم به خودم بدهکارم خخخخ شکلک انگار زده به سرم گویا…..

یه شعر بذارم و برم. خوش باشید و خوشحال . خخخخ
کاش میشد زندگی تکرار داشت
لااقل تکرار را یک بار داشت
ساعتم برعکس می چرخید ومن
بر تنم می شد گشاد این پیرهن
آن دبستان.کودکی.سرمشق آب
پای مادر هم برایم جای خواب
خود برون می کردم از دلواپسسی
دل نمی دادم به دست هر کسی
هر کسی کم کرد ما را فاصله
شد شریک دزد و یار غافله
عمر هستی.خوب و بد .بسیار نیست
حیف هرگز قابل تکرار نیست………….

روش تهیه ی قلیون بی دود، ابتدا یک بطری پر از آب کنید، بگید خوب، بعد در بطری را سوراخ کنید، سپس نی بکنید توش و با خیال راحت فوت کنید تا بگه قلقلقلقلقلقل شهروز میدونم تو دلت چی میگذره، الان ناراحتی دلت قلیون میخاد، آآاخی تو خواب ببینی

وای بچه که خیلی خوبه رعد خانمی
معصومه بی آلایشه و کلی انرژی مثبت داره…. تازه برکت خونه هم هست….
شکلک ما یه ترنم داریم سه ماهش هست یه آقون میگه کلی ذوق مرگش می شیم یعنی یه آقون ترنم به هزارتا شعر و آهنگ و موسیقی خوشکل و دست اول می ارزه….. سرویس هم تا بخواد در خدمتش هستیم …. دیگه من خاله اش هستم …. کلی شعر هم رفتم براش حفظ کردم بخونم …..

غلط یاب ، ایران و مخصوصاََ تهران داره تبدیل به بیابون میشه . به نظرت جنایت نیست که توی این جهنم آدم بچه دار بشه.
ببین کی رعععد بزرگ آینده رو پیش بینی کرد. تهران واقعاََ تبدیل شده به یک بیابان دود آلود .
شهرای دیگه هم دست کمی نداره.

آقا مهدی قادری الآن وضعیت پای شکسته تون که خوب هست ان شا الله؟
یه کم بیشتر تر تر تر مواظب باشید خب …..
ان شا الله هرچه سریعتر بهبودی کامل حاصل بشه ….
شکلک چقدر ادبی شد ….

بانو این شعرم براش بخون:
توپ سفیدم، قشنگیو نازی،
حالا من میخوام، برم به بازی.
بازی چه خوبه، با بچه های خوب،
بازی میکنن، با یه دونه توپ.
چون پرت میکنم، توپ سفیدم را،
قِل قِل میخوره، میره تو هوا.
قِل قِل میخوره، تو زمین ورزش،
یکو دوو سه و، چارو پنجو شش.
وای خدا چه قدر من از این شعر خاطره دارم.

سلاااام ظهره خانم، بفرما، قلیون بفرما، نترس بی دوده، غلطیاب با این موافقم، اینجا میشه قلیون خونه، خیلی خوبه با اینکه صاحب اینجایی و قلیون ممنوع کردی ما با قانون مخالفت میکنیم!

واااای مرسی آقای شهنشاه خان حسینی خیلیلی مرسی با اینکه این شعر رو تقریباً حفظش هستم ولی یه طوری کلی ذوق مرگ شدم “حتمی براش می‌خونم”
تازگیها که بیشتر آهای آهای ای گرگه رو براش می خونم و گل گل گل اومد رو خخخخ
البته یه روز یه خرگوشه رو هم قاتی پاتی براش می خونم که بهم گفته تا وقتی یه کم بزرگتر بشم حتمی برو درست حسابی حفظش کن که هی اشتباه نخونی منو به راه کج هدایت کنی خخخخ

غلطگییییر، /.اول خواهشا منو ترک بده، آخه من سنم کمه، حیفه قلیونی باشم اونا بازم نشد دیگه نشده، ولی من حیفم تو دوره نوجوانی قلیون،! یه جوری ترکم بده تا دیگه گول نخورم خخخ

می‌گم بچه ها پریسا که غیبش خورده شکلک انگار ترسان و لرزان شده از حضور بانو خانم با ابهت …..
پریسیما هم که نیستش یعنی کجاست آیا؟ شکلک شاید نمی دونه این هفته قهوه خونه داریم…..

آهای مهری خانم، مهری خانم جون
بچه ات رفته اون بالا نشسته از اونجا سنگ زده شیشه رو شکسته
آهای بطول خانم بطول خانم جون بچه است دیگه بچه ی نادون
شکلک گریه مامان دوروغ می گه خودش شکسته
بعد اینجاهاش رو هم یادم نیست
و آخرش هم می گه
همگی جمع بشیم کنار هشتی و خب برای آشتی …..
بعد منم با این شعر کلی خاطره دارم یعنی خیلی با حال بود یه خانم نصیری بودند که این شعر رو برامون می خوندند و خیلی با نمک ادای بطول خانم و مهری خانم و بچه رو در می اوردند واااای یادش به خیر……
شکلک کسی کامل این شعر رو آیا بلده؟

مهدی تو سست عنصر هستی به من چه؟
من بگم بپر تو چاه تو میپری آیا؟
در ضمن پرسیدی میزان مجازات چیه؟
مثلً در حد بستن حساب کاربریت خخخ.
شکلک سوء استفاده از میز مدیریت خخخ.

سلاااااام خوبید?
بعد از ظهرتون بخیر…
من امروز خیییییلییی خستم مجبورم هر دو ساعت دو ساعت بهتون سر بزنم….
غلط گیر چاییی تازه دم داری برام بیاری؟

اوه اوه اوه، من فکر کردم همه چیزو الی این یکی! بستن حساب کاربری، غلط کردم، اصن هرچی گفتی میگم خوب، بگو برو اینا را بکش میگم چشم، از الان من دس یار تو، وای نکنه دوباره بگه قلیون، منم بگم چشم دوباره گول بخورم، من دس یارتم، بزن قدش، نه نه نزن تصمیمم قطعی نیست خخخ

هادی ، ملیس ، پریسیما ، خانم کاظمیان و زینب و فرفره و ملیس عزیزم کجایند ؟؟؟
بادبادکی میسازم و
به مسیر باد فکر نمی کنم !
به تمام جهان عشق میورزم و به پاسخش فکر نمی کنم… !
و به همین دلایل ساااااده ….
رعععد بزرگ خوووشبخته خخخخخ

منم رفتم یه ۹۹ بازی کردم و باختم. خخخ. راستی بانو ششصدمین پست رو تبریک میگم. هر ۲۰۰ تا یه تبریک داره. ببینم کی ۸۰۰ میشه

سلام مهدی جان
و همچنین سلام دیگه به همه ی بچه های باحال که من تازه دیدمتون
بچه ها نظرتون در مورد حال و هوای عید چیه?

من وقتی تو خونه یکی گل شب بو باشه به عید نزدیکم یعنی بیشتر عیدو حس میکنم، من خونه تکونی رو قبول ندارم، دید و بازدید و اینا خوبه، اما چه کاریه کسی خونه تکونی کنه فایده ای نداره، البته این نظر منه

مهدی بابا رعد مهران خانو نمیشناسه ، تازه وارده یا من تا حالا تو این محل ندیدمش خخخ
مهرانی خودتو به بابابزرگ محله معرفی میکنی .
راستی صد سال خموشی چی میگه ؟؟؟
فریبا جون خوانندس ؟؟؟
چرا رععد بزرگ تا حالا اسمو ریختشو تو ماهواره ندیده خخخخ

وااا، خدایا، بگم آره، بگم نه، مهدی، مهدی خودتو کنترل کن تو هنوز سنت کمه، تازه ترک کردی، آخه لذت داره، پریسا بدش من قلیونما قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل!، بهبه چه لذتی!

رعععد بزرگ براتون چندتا جک بگه که بخندین خخخخ
درخواب دیده شده هفت استاد لاغر هفت دانشجوی چاق را خوردند
تعبیر : مشروطی در راه است
لطیفه بهههدی خخخ:به دو دلیل زنها فوتبالیست نمیشن :
۱ – عمرا ۱۱ تا زن یجور لباس بپوشن
۲ – عمرا بازی بعدی همون لباس رو بپوشن
یعنی واقعاََ من اینو قبوول دارم خخخخ . ولی مردای بیچاره فقط بلدن کت و شلوار دومادیشونو بپوشن خخخخخ

مامانت کووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلااااااااااااااااااااااااااام بر ملیس ملوسم. بپر بیا پیش من که دلم برات خعععلی تنگ شده دخمل شیرین زبونم.

فریبا اسم یه آهنگه فک کنم از داوود مقامی. من که شجریان و بنان و قمر و مرضیه و دلکش و الاهه و پوران و اینا گوش میدم. اصیل ایرونی

کجاااایییی کیوان،وایستا بینم با فریبا چیکار داری هان هان هان،بزار من اونو ببینم میگم حسابتو بزاره کف دستت که ،آفری چشم و دلش روشن،ببین اون که نیست که بدونه تو اینجا چیکار میکنی اما من هستم و بهش گزارش لحظه به لحظه میدم که،حالا فریبا میخوااااییی آرههههههه،هههه،هههه،هههه

صد سااال خموشی تو که زدی رو دست رعععد بزرگ.
خب یه ذره آهنگای جدید که احسان خواجه امیری و پاشایی و بقیه خوندن هم گوش کن.
صد سال خموشی شما از عصای سفید استفاده می کنی ؟؟؟
نمی دونم چرا بعضیا ازین عصا بدشون میاد و دستشون نمی گیرن ؟؟؟

بعله. من همیشه از عصا استفاده میکنم. حتا تو اتاقم. خخخ. نه دیگه تا اون حد. ولی بیرون عصا نزنم نمیتونم قدم بزنم. اعتماد به نفسم میرسه به ۱۸ درجۀ فارنهایت

واااایییی سلااااآااااااااام بابا بزرگ نانازی خودم،منم دلم برات تنگ رفته که،گیگیلی من،بوووووووووووووس،
سلاااااام مهدی خوبی آیااا من اینجام شکلک دس دسی،خخخخخی

ملیسم عزیزم ، خب چکار داری به صدسال خموشی ؟؟
دلش هر چی میخواد بذار بخواد خخخخ
چرا پلیس بازی در میاری؟؟؟

طوفان خان خخخ شما چند سالته که عروضت بیسته و آهنگای دهه بابابزرگ رعدو می گوشی ؟؟؟
فکر کنم ۳۰ سالت باشه آره ؟؟؟

سلام پدر بزرگ عزیزم
ننه خوبه?
منم نوه ی عزیزت…
نوه ای که توو شهر نوشهر داری
با ننه جون به ما سر بزن.

صد سال ساکتی خونتون کجاس ؟؟؟؟
چرا به نظرت رعععد عجیبه ؟؟ خب غلط یاب هم بیاس ولی اینجارو دوست داره خخخ
البت خودم میدونم که با همه فرق دارم خخخخ

رععععععد بارانی. میشه خودتو بیشتر معرفی کنی برای دوستان؟ مثلاً اسم شما چیه و از این حرفا. پیلیز اینتوردس یور سلف

مهرانی من تا حالا با تو تو این محله برخورد نکردم خخخ
من بابابزرگم خخخخ اگه هم دلت خواست شاید هم ننه آقا باشم. رعععد فقط مادربزرگ مهرانی هست خخخخ

این چه بساطیه؟ اینهمه ووو نوشتم ایسپیک مختصرش کرد! هیچ خوشم نیومد. اِیوَل به ایسپیک اندروید که شرط امانت رو حفظ می کنه و اینطوری حال مرض هایی مثل من رو نمی گیره!

خب من با بیشتر دخترای محله تلفنی صحبت میکنم. ملیس جون هم یکیشونه . همه محل اسم واقعیه منو میدونن .
من در شهرری زندگی میکنم . ۳۶ سالمه و دبیر ادبیات هستم. دیگه چی ؟؟؟

آهی کشید غمزده پیری سپید موی
افکند صبحگاه در آیینه چون نگاه
در لا به لای موی چو کافور خویش دید
یک تار مو سیاه!

در دیگاه مضطربش اشک حلقه زد
در خاطرات تیره و تاریک خود دوید
سی سال پیش نیز در آیینه دیده بود
یک تار مو سپید!

در هم شکست چهره ی محنت کشیده اش
دستی به موی خویش فرو برد و گفت “وای!”
اشکی به روی آینه افتاد و ناگهان
بگریست های های!

دریای خاطرات زمان گذشته بود
هر قطره ای که بر رخ آیینه می چکید
در کام موج، ضجه ی مرگ غریق را
از دور می شنید

طوفان فرو نشست، ولی دیدگان پیر
می رفت باز در دل دریا به جستجو
در آب های تیره ی اغماق خفته بود
یک مشت آرزو..

میگم رععععٱععععٱععععٱععععٱععععٱععععٱععععٱععععد بابا بزرگ نانازی من وکیل عسل صد سال تنهایی هستم که،خخخخ،
بعد اینکه پریسایی من هستم اما یکمی اونورم یکمی میام اینور،یعنی که کلا حواسم هست،اما یکمی هم بیشتر از یکمی سرما دارم که زیادی حالم خوب نیست که خخخخی

خب رعععد بزرگ با این شعر صد سال خموشی دیگه وقته مردنشه خخخخ
بیخود به فکر ارث نباشید خخخ باید اول ثابت کنید که نوه های خوفی هستید خخخ
ولی تا دلتون بخواد لیست و برگه و کتابو جزوه بهتون ارررث میرسه. خخخ

کیوان خیلی قشنگ بود. دلم گرفت. پیر شدن رو دوست ندارم. گاهی میگم خوبه که خودم رو توی آینه نمی بینم! بیخیال من که تا۱۲۰سالگیم جوونم و جوون هم میرم اون بالا واسه خرابکارییی. راستی اون طرف هم قهوه خونه و محله هست آیا؟

فک نکنم خبری باشه خخخ. فقط تو بهشت میوه میخوری. شیر و عسل هم هست. از کتاب و این جور چیزا هم خبری نیست. فقط باید بخوری و بخوابی خخخخخخخ

ملیس ، هر چی تو بگی رعععد بزرگ قبول داره دختر آبی پوشم خخخ
ملیسم چرا مریضی ؟؟؟ سرما خوردی ؟؟؟؟

کیوان من خوشم نمیاد. این مدلی دوست ندارم. من آواز و پرواز و اینترنت و رفیق های قدیمیم و۲تا چشم بینا و۱عالمه کتاب که این دنیا دلم واسه خوندنش ضعف می رفت و شنا و هوای خوشبوی بهار و محله و…۱چیز هایی که خدا الان می دونه داره می خنده و نمیگم رو دلم می خواد که اونجا باشه. اگر نباشه که بهشت بهشت نیست. بهشتی که فقط توش بشه خورد و خوابید رو دوست ندارم. جدی میگم اصلا موافقش نیستم.

کیوان خوب شد شما گفتی من یادم اومد که دیر یا زود باید حدود۴۵دقیقه۱ساعتی امشب ناپدید بشم. نمی دونم چه ساعتی فقط ترجیح میدم الان نباشه.

خب دیگه. همینه که هست. میخوای بخوا نمیخوایم بخواه. اگه اعتراض هم کنی سوسک میشی. انتخاب با خودته

منم یه کمی اون وریم یه کمی این وری …..
تازه الآن هم باید بلند شم آماده شم بریم مهمونی…..
شکلک جمعه ها روز پدر هست تو خونه ما شکل اون جمعه خعلی شانس اوردم سرم کنده کنده کنده نشد کلی بهانه های الکی و خخخخ

خخخخ،یعنی دارم میخندم پریسایی،اونور دیگهههه،آره بابا بزرگ سرما خوردم اونم به چه شدتی،که اگه صدامو بشنوی وحشتت میشه که،پریسایی و بابا بزرگی برام دعا کنید تا زووود زوووود خوبم بشه،آخه از یه هفته هم بیشتره که سرما گرفتم که،دیگه خیییلییی داره اذیتم میکنه که،

صد سال خموشی جیرفت کجاس ؟؟ باور کن فقط اسمشو شنیدم خخخ
رعععد بزرگ بی سواااته .
آریا کجا غیبید ؟؟
ملیسم بیا بابا جون . عیبی نداره صدات تازه شده مثل رعد بزرگ خخخ

این بازی تون هست
خوب بیاین
قلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقلقل پووووووووووفففففففف پوفففففففف پوووووووووووف
خفه شدم
آهایی بیاین کمک دارم معتاد میشم….

شهروز ترک کرده بودم ولی فریب خوردم، من بد قولم شلم دیگه شل مهدی!، دلم برای اذیت کردن خیلی تنگولیده، خوبه که پیدات کردم، جلوی این جمع حالتو میگیرم، شلنگ میاد جلو فشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفشفش، بهبه چه فشااااری داشت، شکلک شهروز در حال لرزیدن از سرما شکلک شهروز موش آب کشیده شده!، وای کمک حمله کرد!

یعنی۱همچین موجودی هستم من! به جای هدایت این جوون رفتم همراهش به فرعی. آخجون فرعی رو عشقه! خدایا جدی شاهد باش من خواستم درست باشم ولی مثل اینکه نه خودت می خوایی نه بنده هات! کاملا جدی میگم. اگر این مدلی باهام موافقی و موافقن پس بیخیال. مهدی برو بریم!

شرمنده دوستان من چشام بدجور اذیت می کنه میرم شب برمی گردم.آقا مهدی پریسا صحنه رو خالی نکنید خخخخخخخخخخخ

وای مهدی بستنی۲قوو های زمان ما یادش به خیر! به خدا اینقدر حال می داد با اون کاکائو های نازک روی بدنش! نازک بود ولی عجیب خوشمزه بودن. تو اون زمان نبودی. نمی دونم ولی باور کن مزهش۱طوری فرق می کرد. شاید هم من چون بچه بودم به نظرم همه چیز با طعم بچگی قاطی بود و الان در نظرم این مدلی میاد ولی اون بستنی ها رو خیلی دلم می خواد.

بچه ها من دارم با رفیق های دوره دانشجویی میرم بیرون.
زنگ زدند گفتند بیا. منم عمرا همچین جمعی رو از دست بدم!
جای منم توی قهوه‌خونه خالی کنید.
لذذذذذذذذتتتتتت ببریییییید از زندگی!

بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

خب من یه دومینو بازی کردم و با وجودی که ۷۰ تا عقب بودم ولی بازی رو به تساوی کشوندم خخخخخخ

رعععد بزرگ با صداییی به دلخراشی رعد آسمان داد میزنه کسی نیست. خخخخخ
مهدی به نظر تو ماه آسمون چه شکلیه ؟؟؟
از چه زمانی فهمیدی که نابینا هستی ؟؟؟ یادت هست ؟؟

کلا توی پلیروم خیلی قوی هستم. بی رقیبم مننننننن. خانم رعد. این شعر های قشنگتو یانجا مینویسی کسی نمیخونه ها, فقط امروز نظر میدن دوستان

به نسیمی همه راه به هم می‌ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می‌ریزد
سنگ در برکه می‌اندازم و می‌‌پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می‌ریزد
عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می‌ماند و ناگاه به هم می‌ریزد
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
عشق یک لحظه کوتاه به هم می‌ریزد
آه، یک روز همین آه تو را می‌گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می‌ریزد

امان از این دل که دااااااد. امان از این دل که دااااااد.به دسسسسسسسست شییییییییییرییین عنااااان فررررررهااااد. کی این تصنیفو شنیده؟ توی دستگاه سه گاه هست قمر الملوک وزیری خونده

می بینم که هیچی نمی بینم. یعنی چیزی نشد. مهدی نرو پشت اون تریبون. به نظرم۱گودالی چیزی پشتشه که همه رو می خوره! وای ترسیدم! جدی تصورش وحشتناک بود!

وای من عاشق رعد و برقم. عکس لاین و وایبرم معمولاََ رعد و برقه خخخخ
همه میگن این چه عکس وحشتناکیه خخخخ اما من عاشق رعد و برقو بارونم.

کوه یه مشت سنگه که روی هم انباشته شده یه مشت چمن و درخت هم بعضی جاهاش هست. بعد نگاش که میکنی به آسمونم نگا میکنی قشنگه. چشمه هم که روشه چون رنگش نیلی آسمونیه قشنگه. برف هم که روش نشسته باشه که اکثراً نشسته یه جورایی وقتی نگاش میکنی باحاله. روحو نوازش میده. ولی نه برای من ها, برای آدما. خخخخ. بعدش یه وقتایی بز کوهی هم پیدا میشه توش که یه ترکیبی به این رنگا میده و با مزس. مثل یه خال که روی گونۀ یه خانم زیبا نقش بسته. اینا رو همین الآن تصور کردم. خیال پردازیم جالب نیس. مسخرس. من زندگی را تاریک میبینم. آدم زیاد امیدواری نیستم. نمیدونم چرا. ولی نیستم. از ۲۲ ۲۳ سالگی خیلی بدتر شدم و هیچ وقت خوب هم نشدم. ببخشید…

مهدییییی
پریسااااااااا.
بیایید توی این انبار بغل آشپزخونه.
کلی چیز میز براش پیدا کردم.
بیایید توووو.
بیایید این گوشش یه کمده پر از خوراکیییی.
خب. چیلیک چیلیک.
اونتو فقط پر از ظرفه.
تازه موش و سوسکم داره.
درو روتون قفل میکنم تا ساعت یازده اونتو میمونید تا بفهمید یه مدیر چه قدرتی دارهه.
آخییییش دلم خنک شد.
حالا خودم میرم آشپزخونه.

مهدی پسرم از من سؤال کردی ؟؟؟
من تا حالا فقط یه نابینا تو عمرم از نزدیک دیدم. اونم یه بچه ی ۶ ساله بود . البته این چند ماهه که دقت کردم تو خیابون و مترو هم چند بار نابینا دیدم و به یکیشون سایت گوشکنو معرفی کردم.

شهروز، یا درو واز میکنی، یا میرم شماره ۱۱۰ را میگیرم تا حسابتو برسه، پریسا، شماره ۱۱۰ چنده، رععععد، صدای منو از این تو میشنویییی؟، شماره ۱۱۰ چنده کارش دارم!

مهدی چته ؟؟ خب برو کمی پفک بخور خخخخ
راستی گفتی مدرسه عادی میری یا مدرسه مخصوص نابینایان ؟؟؟
نابیناها چه طور تقلب میکنن ؟؟؟

رعععد بزرگ سوسکارو تو مایتابه تف میده و مثل چیپس که ترد شدن میخوره. خعععلی خوشمزه هستن. خخخ سوسکای زرد خوشمزترن. نترس ببم جان. بدشون به من خخخخ

من شعرو دوست دارم. رشتۀ تحصیلیم زبان و ادبیات فارسی بوده. کارشناسی خوندم. دیگه حوصله ارشدو نداشتم. تصمیم دارم بخونم دوباره

شبو روز من اون بالاها چند بار سلامیدمت اما شما انگار نه انگار خخخ
اما راحت باشید ، رعععد بزرگ کاری به کارتون نداره و دلخور هم نمیشه خخخ
خب حتماََ مصلحت نظام دراینه که به رععد جواب ندید خخخخ

اون هفته به مهدی گفتم.
من کاربر سایت هواشناسی امیر سرمدی بودم. یه روز تو اینترنت که سرچ می کردم دیدم سرمدی نابیناس خخخ بهش میل دادم و به اینجا رسیدم.
الانم با خیلیا دوستم. مثل پریسیما و ملیس و تبسم و بقیه خخخ

وااای منم حوصله ی ارشدو ندارم. البته دبیر ادبیاتم ولی رشته کارشناسیم ادبیات نبوده ولی دوست دارم ارشد ادبیات بخونم.

این معاون میاد یه سک سک میکنه و میره. زیاد نمیمونه. کلهش شلوغه. ناراحت نشین ازش. یه روز خوب میشه

بعد شما از کجا متوجه شدین من سی سال دارم؟ من که پروفایل ندارم. در بارۀ خودمم فقط نوشتم زندگی کردن من مردن تدریجی بود. خخخ

وقتی فهمیدم امیر سرمدی نابیناس اصلاََ باورم نمیشد خخخ
چون تا اون موقع فکر نمی کردم که نابیناها این همه توانمندند.
همیشه جوری از برف و بارون تو وبلاگش توصیف می کرد که نگو خخخ

من آشناییم با کامپیوتر کاملا شانسی و خدایی بود، اول اینترنت با گوشی بلد شدم بعد یه جلسه رفتم کلاس کامپیوتر، بعد پام شکست بعد با تلاش خودم به اینجا رسیدم

سلام هادی خان .
رعععد بزرگ به احترام پسر خوبش از جا بلند میشه و میگه پسرم جات خالی کلی شعر نوشتم ولی تو نبودی که خخخخ
مهدی بیا سوسکارو تف دادم مثل تخمه شور و خوشمزه شدن.هههه

وای مهدی نکنه دچار راشیتیسم یا نرمی استخوان هستی؟ آخه تا حالا دو بار پات شکسته. من هم یه بار دلم شکست ولی پام نشکسته تا حالا. ولی ای کاش پام هزاااااار بار میشکست و دلم نمیشکست.
😉

ای کاش ….
هر انسان رود خانه ای بود ،
می آمد بدون شور ماندن ،
می رفت بدون دلتنگی ….
بابا رعععد داره به افق نگاه می کنه و دلش داره می گیره خخخخ

چه جالب. امروز هم ۵۵۵ شدم هم ۱۷۰ شدم که شماره شناسنامم هست, هم ۸۸۸ شدم. اینا تصادفی نیس بخدااااا

مهدی به نظرم بشه از اینجا خارج شد. راستی مهدی تقلب واسه ما نشد نداره. من خودم یکی از اون بد متقلب هاش بودم. هم تقلب می کردم و هم تقلب می دادم به بینا هایی که زمان درس خوندنشون رو واسه چیز های مهم تر صرف می کردن. ای خاک بر سر من که اون زمان ها رو باختم واسه بیشتر خوندن. نگو زندگی اون درس هایی بوده که اون ها خوندن نه اون مزخرفاتی که من می خوندم. ولش کن بیا۱طوری از توی این کمده خلاص بشیم.

هادی خان ، ترجیح میدادی نابینای مادرزاد بودی یا مثل الانت ؟؟؟
من فکر می کنم که خیلی وضعیت برای تو سختتر باشه . همیشه برای تو و مهدی ترخانه که دو سال نابینا شده دعا می کنم.
شکلک ریا نباشه خخخخ شکلک دعاهای رعد همیشه مستجاب میشه خخخخخ

کیوان آره نرمی استخوان دارم، خواهرم از من بدتره، از کوچیکیش تا حالا ۱۰ بار بیشتر پاش شکسته، شکستگیهامونم سطحی نیست، کار پیچ و پلاک و عمل و این حرفاست

هادی رعد دروغ گفت ، هههه زیاد شعر نگفتم خخخ شاید دو سه تا هههه
شکلک رعععد بزرگ تا دروغ میگه مچش رو میشه خخخخ یعنی لو میره

مهدی جدی نرمی استخوان داری؟ من هم۱هم کلاسی قدیمیم نرمی استخوان داره. البته نداشت ولی از بس حرکت نکرد اینطوری شد. خودش نفهمید از کجا خورد ولی من و بقیه می دونیم که این بلا رو خونوادهش سرش آوردن. من اگر بودم نمی بخشیدمشون.

اگر نابینایی انتخابی بود و مرا بین نابینایی از بدو تولد و ۲۱ سالگی مخیر می گذاشتند با این شرایطی که الان دارم نابینایی از بدو تولد را انتخاب می کردم چون پذیرشش ساده تر بود

هادی و رعد.
از پشت در انباری برید کناااار.
زووووووود.
اون کلیدم رعد بده به من ببینم.
تو کلید این درو از کجا آوردی.
بعدشم من سلامتو ندیدم وگرنه جواب میدادم.
مگه ما چندتا بابا بزرگ داریم.
برو کناااار.
این دوتا تا یازده اونتو میمونن.

راه؟ ببین این در چوبیه. وسط این زلمزیمبو ها ساطور و اره و چاقو هم هست. یکی از اون بزرگ هاش رو پیدا کن بده باید به حساب این قفل برسیم. ظاهرا اون بیرون کسی خیال نجاتمون رو نداره بده بیاد تیزی رو!

فقط اومدم به قصد گفتن درود
راحت باشید!
راستی کسی نمیدونه چرا وقتی بعد از درود علامتی بذاریم پارسآوا اونو deh ra vad میخونه؟!

صد سال تنهایی خاموش میشود. حرفی نداره
خموش سایه که فریاد بلبل از خامیست. چو شمع سوخته آن به که بی سخن باشی…

درود
می گم بچه ها درود بر شما هم بندان متحد ؟
درود بر غلط گیر و بقیه بچه ها .
رعد بزرگ هنوز هم داری افق را نظاره میکنید شما ؟

خخخخخ. سعید جان درود بر تو. وقتی نقطه میذاری فکر میکنه فعل هستش. درود. یعنی درو کند. حافظ هم میگه
هر کسی آن درود. عاقبت کار که کشت.

خب خدارو شکر که شبو شور با من مشکلی نداره خخخخ
خب رعععد آخر خیلی چیزارو کشف نکرد ولی خدارو شکر که فهمید شبو روز با عصاش نمیزنه تو سر بابابزرگ مهربون. خخخخ
خداییش رعععد بزرگ خعععلی مهربونه .خخخ
قدرشو بدونید ، آخرای عمرشه .
دیگه تا چند سال دیگه نه باروون هست نه رعععد بزرگ.

امواش و اساوسکه محترم برید کنار می خوام راه نجات باز کنم از اینجا به بیرون. ببخشید این۲تا اولیش جمع های مکسر موش و سوسک بود که به دلیل تاریکی و بسته بودن فضای این داخل فشار گرفت این مدلی شد!

وای خوبه دیگه من کلید دار نیستم اما خوبه در این بند گرفتار نشدم .بچه ها من سرما خورده ام و هنوز خوب نشده ام و اصلا هم خوشم نمی آد و حوصله ندارم گرفتار شم با شما ؟ سرما می خواهید بیائید !

تتلق، تلق، تق، تپلتلق، تالاق تیلیق تلق تق تق، حالا چند لحظه سکوت، شمارش بی صدا و یواشی، ۲قدم عقب، ۱قدم جلو، دست راست از شونه عقب، دست چپ روی در، باز۱دقیقه سکوت، بالاااآاااآااام! آی، آی، آی آی آی، آزاد شدیم ولی من به نظرم نصف شدم مهدییی!

ایشالا همیشه زنده باشی
ولی آقای قنبر گرامی
ضمن سلام و عرض ادب و احترام, به استحضار میرساند,
هم بند نه. هم بند یعنی زندانی. هم وند هستش. یعنی همراه

سلام بر قنبر شاه محله هههه خوبی ؟؟ نه الان دارم آبگوشت موشیو هم میزنم.
آخه گوشت گرونه ، منم گفتم این موشای جاق و چله به درد آبگوشتمون می خورن.
خودم کشتمشون ، شستمشون ، ناخوناشونو گرفتم و انداختم توی آبگوشت هاهاها
کلی هم خاصیت داره خخخ
گوشتشون قوت داره . به دلتون بد راه ندید ، شما چقدر بد دلید

آخیش! ولی این انصاف نیست اینهمه آدم بیرون بود یکیشون نیومد باز کنه. بیخیال. حالا من نصف شدم الان۲تا پریسا هستم توی محله. ایتالو کالوینو کجایی که بعد از نوشتن داستان ویکنت۲نیم شده حالا بیایی سری دومش با نام پریسای۲نیم شده رو بنویسی.

چیچی رو سر و صدا نکنم؟ الان به لشکر موجودات کمد نشین فرمان میدم بریزن سر شهروز آخجون! سوسک ها و موش های کمد پرورده به شکرانه آزادیتون به من۲نیم شده گوش بدید و همگی حمله به شهروو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووو،ووووز!

عمو قنبر آره غیبت خوردم. بودم تهران و اینترنتم جیبی بود. هوای تهران رو هم احتمالا اون هفته من به هم ریختم از بس اونجا…بگذریم خیلی خوش گذشت از همه نظر. من سفر دلم می خواد.

وااای سااا، ما رو زندانی میکنی، به مدیر بودنت و قدرتت دل نبند برو تو یخچال پریسا کمک، من که زورم نمیرسه اینو بلندش کنم وااای چقد سنگینه، اوه خودمو کرد تو یخچال، اووووه کمک، یعنی من باید تا۱۱ این تو یخ بزنم، این قدر نامردی باشه یکی طلبت!

دلت را بتکان
غصه هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن
دلت را بتکان
اشتباهایت وقتی افتاد روی زمین
بگذار همانجا بماند
فقط از لا به لای اشتباه هایت، یک تجربه را بیرون بکش
قاب کن و بزن به دیوار دلت …
دلت را محکم تر اگر بتکانی
تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ
و همه حسرت ها و آرزوهایت
باز هم محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق های بچه گربه ای هم بیفتد!
حالا آرام تر، آرام تر بتکان
تا خاطره هایت نیفتد
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می کند؟
خاطره، خاطره است
باید باشد، باید بماند …
کافی ست؟
نه، هنوز دلت خاک دارد
یک تکان دیگر بس است
تکاندی؟
دلت را ببین
چقدر تمیز شد… دلت سبک شد؟
حالا این دل جای “او”ست
دعوتش کن
این دل مال “او”ست…
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا
و حالا تو ماندی و یک دل
یک دل و یک قاب تجربه
یک قاب تجربه و مشتی خاطره
مشتی خاطره و یک “او”…
خـانه تـکانی دلـت مبـارک

کیوان خداییش قهر نکن دیگه! ببین من مگه حرف هام جواب داره. پارازیتم. همین طوری میگم ردیف. اینجا جواب ها پراکنده هستن. گاهی هستن گاهی نیستن. بیا خوش باش.

درود بر رعد بزرگ ،هادی جان و صد سال تنهائی تنها ؟!
به عرض حضور کدام شاه تنهائی شرفیاب شدیم ما جناب صد سال تنهائی ؟
راستی شما از صاحب پست خبر دارید ؟
نکنه قصد داره با سکوت این محله را و قهوه خانه رو هدایت کند ؟کجا هستند مدیران /

بچه ها باور کنید یا نکنید من۱لحظه کادر پاسخ دهیدم پریده بود نزدیک بود از شدت تعجب۲تا دست اضافی از روی سرم در بیاد! چجوری اینطوری شد؟

من خوشحالم که خودم هستم
زیرا شبیه تو نیستم
تو هم خوشحال باش که خودت هستی
چون اصلا شبیه من نیستی
برای همین است که می توانیم با هم دوست باشیم
و چه خوبه دوستی دوتا آدم مثل ما
که اصلا شبیه هم نیستند
اما همدیگر رو دوست دارند…

انشاء الله خوب بشوند چشمان زیبایشان .
سفر بودی و حاجی فرامرز نه ببخشید بانو نداشت شما را پریسا ؟
الان هم که بانو در غیبت عظمی بسر می برند ؟

ای بابا هی میگه فرفره فرفره. فرفره مرد. بی ادبی کرد شوت شد بیرووووون. هی رو اعصاب میریییییییییییی هاااااا, از صبح تا حالا هیچی نگفتم دیگه طاقتم طاق شد

کیوان واقعا معذرت می خوام اسمت رو اشتباه نوشتم. بچه ها به خدا این ها از طرف من عمدی نیستش من فقط پیش از فرستادن نمی خونم که جا نمونم اینطوری میشه. کیوان ببخش.

تنهایی که بد نیست عمو قنبر. من که دربست رفیقشم. جدی تنهایی هام رو دوست دارم. گاهی ازش۱کمی خسته میشم دعوامون میشه و می زنم بیرون. مثلا تا فروشگاه بغل خونه برای خرید۱بسته قهوه. مردم رو می بینم و شلوغی رو. می چرخم بین آدم ها. بعدش هم با خریدم میام خونه و می بینم چقدر رفیق همیشگیم رو دوست دارم. با هم دست میدیم آشتی می کنیم و تموم میشه و باز من هستم و رفیقم تنهایی!

اسم منو مینوشت حیوان, بعد که کامنتش پاک میشد شاکی میشد که چرا کامنت من شوت شد. خخخخخخ. حااااااالش جا اومد. این سومین باره که از سایت های مختلف شوت میشه خخخخ