خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

بدو بدو بیا تو شب نشینی چهارم محله شرکت کن, شب نشینی امشب از کامنت 1081

شلا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،لا،می،که، خوبید بچه ها ؟ من یه مدت نبودم، سرم خیلی شلوغ پلوغ شده بود، کلاً خیییلی همه چی قاطی پاتی شده بود که، اصلاً یه وضعی بود که، خخخی.
خب از امشب، پست چهارم شب نشینی شروع میشه، قراره توش خوش خوشانمون بشه، شاد شادانمون بشه، قراره بگیم، بخندیم، خاطره تعریف کنیم و کلی چیز میز دیگه.
قبلش لینک پست شب نشینی قبلی رو براتون میذارم که هر کس خواست بره کامنتای اون پست رو هم بخونه.
اینم لینک پست شب نشینی سوم.
خب دیگه، منم میرم که توی کامنتا بیام پیشتون، حساااااابی خوش بگذرونید، کلاً تووووپ توووپ باشید، هوووو ووووو ووووو ووووو ووووو وووو وووو، میسی میسی از این که اومدید به شب نشینی، هولالالالالاییی، خدافسی.

۱,۲۰۵ دیدگاه دربارهٔ «بدو بدو بیا تو شب نشینی چهارم محله شرکت کن, شب نشینی امشب از کامنت 1081»

این پستای شب نشینی یه مزیتی داره برای من… دیگه صب تا بداز ظهر نمیام تو محله… یعنی کم میام و میشینم سر کار و بارام… یه جورایی ناخود آگاه برنامه ریزی شده برام…هر شب ساعت ۹ تا ۱۱ رو برای استراحت میام محله…

بعله….اینطوریاس که من تنها میشینم و واسه خودم چایی هورت میکشم و از تماشای چشم اندازهای محله لذت همی برم…

زیارت قبول پری جان…همیشه به سفر…ایشالله دفعه دیگه ایالات متحده تشریف ببرین… دیگه سفر مکه نمیشه خاس واس دوستان… برا دشمنان باید طلب مشرف شدن به حج بنماییم…خخخخخخخ

خب منم میرم شام بخورم…میخاستین باشین…افتخار هم صحبتی با رهگذر را نداشتید… شانس ندارید که…

شیطنت کار پریساس… اون بلده…من خیلی بلد نیستم…
پریسااااااااااااااااااااا…..
خوبی فاطمه جان؟ داشتم میرفتما…دستت بهتره؟

توام بمن میگی رها؟….خخخخخ…از دست این رعد بزرگ…
این شبنشینی ها تازه راه افتاده فاطمه جان…همیشه که نبوده..فک میکنم یه ده روزه…ها؟ دقیق نمیدونم…

سلام بر همگی خوب هستید آیا؟
ملیسا که از تو پستش پریده بیاد تو کامنتا که نیستش
پریسیما هم که معلوم نیست کی این موقع شب با گل و شیرینی اومده خونه شون مهمونی خخخ قصدشو که ما نمی دونیم که خب …..
فاطمه خانمی حسینی جونم هم سلااام شکلک با شما زیاد آشنا نیستم ….. چند سالته ؟ کلاس چندمی ؟ به چی علاقه داری ؟ مجردی یا متأهل ؟ اهل کدوم شهری ؟ شکلک صندلی داااغ بدو بدو …..؟
و اما:
بر رهگذر محل هم علیک سلام داریم ما چیطورید شوما آیا؟
امشب موضوع بحث داریم یا همین طوری فکر بزنیم هان ؟

سلام به بانویه محله من ۲۵ سالمه مجردم ترم آخره دانشگاهم اگر خدا قبول کنه.عشقم رمانه عاشقانش البته تاریخی هم دوست دارم پلیسی هم میخونم بهتر بود میگفتم همه رقمش.موسیقی هم دوست دارم بسته به حالم گوش میدم ولی سنتی را بیشتر دوست دارم غمگین هم که باشم غمگین گوش میدم.دیگه چه بگم؟

ببخشید دیر جواب دادم هم رفتم کاری انجام بدم هم این صفحه refresh نمیشه عصابم را خورد میکنه.

سلام به همگی! اینجا چه قدر خلوته. بانو رهگذر و فاطمه خانم سلام. پریسیما جان سلام و زیارت قبول.

ارادت مندیم فاطمه خانمی
خب غیر از علاقه ات به موسیقی که بنده در این زمینه تنبل تنبلا کیه بانو خخخ بانو خخخ هم سلیقه ایم …. مخصوصا در مورد رمان پلیسی که عاشق آگاتا کیریستیم همچین خعلی …..
اهل کجایی فاطمه آیا؟
رشته تحصیلیت چیه؟ و دستت چش شده بود که رهگذر سراغشو می گرفت آیا؟
اصلا چرااااا مواظب خودت نیستی خب دختر آیا؟
ان شا الله سیستمت هم به راه راست هدایت شه ریفرش شه “آمین”

نازنین جونم سلااام
پریسیما رفته مجلس بوق دارندی خخخ همون که توش گل و شیرینی داره آخرش هم کل می کشند این مدلی گییییلیییلیییلیییلیییلی لیییلیییلیی
بقیه هم که گویا از من ترسیدند نیومدند شب نشینی شکلک خمیازه

من خیلی دوست دارم رمانها یه آگاتا کیریستی را بخونم ولی پیدا نکردم.اهله ماکو هستم.رشتم علوم اجتمای ی واکسن زده بودم بعد ازش کار کشیدم ناقس شد دردش بیچارم کرده بود.امیدوارم دعات مستجاب بشه.من دوست دارم ساز زدن را هم یاد بگیرم خصوصن سنتی.

می گم من جغرافیم کلا پریده! ماکو تو کدوم استان هست آیا؟
من یکی دوتا رمان ازش خوندم …. بزنگ دانشگاه اصفهان بگو رمان های آگاتا کیریستی رو می خوای شاید چندتایی گیرت اومد …..

جناب موسوی سلام علیکم مردامون رفتند شام بخرند بیاند که تو راه آقا دزده دزدیدشون ما هم نشستیم دور همی گپ بزنیم شادی کنیم خخخخ شکلک دختر پسر خانم آقا که نداره … راحت باشید …. محله خودتونه ….

سلام سلام به همه بانو فاطمه پریسیما نازنین رهایی و آقای موسوی و همه ملیساااااا کجایی پس بیا

کلا انگار اینجا امشب همه اعتساب کردند …. منم برم که خوابم دیر شد خخخ
راستی یه خاطره بگم برم:
دیشب حدود ساعت نه و نیم که من خواب پادشاه پنجم رو می دیدم یکی از دوستام زنگ زد و چون من صدام خواب آلوده بود بهم گفت که خوابی و من گفتم بله و بعدش گفت : “تو اگه سرباز بودی سرباز موفقی می شدی” که من همون لحظه با پکیدن از خنده خواب از سرم پرید و کلا با حال بود گفتن براتون تعریف کنم … هر کی نخندید خب هیچی نخندیده که کاریش نمی تونم بکنم …..

آذربایجان غربی.راستی بانو ۱۹۸۴ را خوندی اونم کتابه بینظیریه من خیلی ازش لذت بردم خیلی هیجان انگیز بود.

آخ رفتم برگردم گفتم حالا چارصد تا کامنت زدین پکوندین پستا…خخخخ…میبینم که بانوی عزیز اینجان…خوبی عزیز؟ آقای موسوی شما از گرمارودیها هستین آیا؟ عرض ادب…
مهدیه جان خوبی خواهر؟ من باز برمیگردم…این خانواده از مسافرت دارن برمیگردن باید براشون چای مای دم کنم…

من عاشقه این برگشتنه خانواده از مسافرتم امروز ظهر بابامینا داشتن از جایی میومدن منم به گفته بانو داشتم خواب هشتمین پادشاه را میدیدم زنگ زدن چایی دم کن اومدیم منو میگی دیوانه شدم.

آره ۱۹۸۴ هم عاللیه یه طورای خاصیه کتابش دوست می داریمش کتاب اولین کاراگاه زن و اصلا بذار شب نشینی بعدی کتاب خوبام یعنی قشنگام که خوندمو میام برات می گم تو هم همین طور ….
آذربایجان هم نیومدم شکلک منم اصفهانیم …. اومدی این طرفا ما در خدمتیم

سلام مهدی جان.اینجا چرا اینجوری شده.غلطگیر به من گفته بود اگه وقت کنم میام انگار اونم گرفتار شده.چه خلوته.

سلام بر وحید محله…امشب بهتری وحید؟ دیگه که دلت نگرفته؟ اگه گرفته که بگو تا بزنیم نصفت کنیم دلتا از سینه ت بکشیم بیرون بدیم هند جیگر خوار نوش جونش کنه راحت شی از دسش…خخخخ
مهدیه جان خوبم عزیز… شما هنوز داری به شتره فک میکنی؟ بیخیال بابا…خخخخخخخ
فاطمه خوشحالم که درکم میکنی… اصلاً اینا دختر بدنیا آوردن که براشون چای دم کنه…هی…

منم که همیشه خودم میرم مسافرت شکلک این طوری دیگه نمی خواد برای بقیه چای درست کنی بقیه برات چای درست می کنند شکلک راه کار هم فقط راه کار بانوانه بانو خخخ

سلام آقای وحید دیر اومدید جریمه می شید باید تا آخر شب نشینی دو تا دستتون با دو تا پاتون رو بگیرید بالا بعد لیلی برید و برامون آواز بخونید ….
مهدیه خانمی شما هم سلام مجدد شکلک شتر سواری که دولا دولا نمی شه که خخخخ

سلام رهگذر عزیز. نه اصلا حالم خوب نیست. خیلی داغونم.
سلام خانم بانو. بزرگواری شما
خیلی دل گرفته ام . خیلی زیاد

دخترا بیاید از این به بعد احدی از این اقایون رو تحویل نگیریم
اصلا واه واه …..
سلام پریسیما خانمی جونم زیارت قبول خوش گذشت؟ چی برام خریدی؟

عزیزم هرچی که تو قراره ۱۵ مهر ماه برا من بخری خخخ
مرسی میدونم که قسمت خودتم میشه پس نمیگم قسمت خودت بشه
حالا نوبت توئه که دعام کنی

پریسیما برامون از مشهدت بوگو….خوش گذش؟
وحید مواظب خودت باش….نذار دلتنگی ادامه پیدا کنه…یه ورزشی… مسافرتی چیزی برو خب…
راستی شهروز حسینی… که ظاهراً داری با عسل بانو صحبت میکنی….خخخخخخخ…امروز به آقای عابدی گفتم ماجرای گوینده تونا…گفتن که به اوشون بگید که نمونه صداشونا بفرستن به ایمیل ایشون…

خب آقای وحید رو فعلا استثنا می کنیم خودمون:
آقا وحید چرا پس آیا؟ اگه کاری کمکی کلا گوش شنوایی خواستید ما هستیم ؟؟؟
کلا من دلم می گیره یکی دلش گرفته باشه ….
بلدم نیستم جوک بگم بخندید …. ولی یه کم توکل به خدا با یه مقدار بی خیالی فکر کنم کمکتون کنه ….

بذار ببینم آقای وحید دلتنگ کی هستید آیا؟؟؟؟؟ یعنی برم براتون تو فکر قراین و امارات شکلک من بانو هستم ها بترسید از روزی که قراینتان بر بانو اماره گرددد ……

وحید بپر یه پست بزن تا بیایم اونجا هی دلداریت بدیم… به قول بانو رو کمک مام حساب کن…اگر کسی قصد کشتنتونا داره میتونید رو کمک بانو حساب کنید و اگر قصد کشیدن یک تابلو دارید من میتونم کمکتون کنم….خخخخخخخخ…من و بانو خیلی بدرد بخوریم… شایدم کسی را به قتل رسوندی…اووووو مای گاد….غصه نخور…بانو تبرئه ت میکنه…

خوندم که از خاطره ی جالبت هم خنده م گرفت
خب سرباز خوبی هستی دیگه خخخ
آخه ساعت ۹ و نیمم وقت خوابه؟
آخه تو با کدوم مرغداری قرارداد بستی؟

باشه من کتاب زیاد خوندم ولی کمن کتاب هایی که ازش لذت بردم.راست میگه چه خبره قراره بری مشهد؟

پریسیما نامرد خب چیطور میشد برا من یه کادو می خریدی خب آیا شکلک زااار زااار …..
بعدشم من قاتی کردم آبادان یا مشهد ؟ آیا ؟
پارسال هم بین بابلسر و مشهد رفتم مشهد ….
امسال هم مسابقات شطرنج با مشهد من تداخل پیدا کرده … میبینی روزگار رو ….

آخه آقای وحید با قراین و امارات که نباید مشکل داشته باشید باید نمی دونم برید از آقای سرمدی بپرسید خخخخ فکر کنم خوب باشه باید براتون یه قراینی جور کنیم …. ننه رهگذر آستین ها رو بالا بزن ببینم چند خانمه حلاجی دخترم …..

پریسیما منظورم قضیه گل و شیرینی و مهموناتون بود شکلک انگار اینجا همه شتر ببین نبین شدند خخخخ

خب قضیه ی مهمونا چیز مهمی نیست
خودی بودن عزیزم
گل هم نیاورده بودن ولی شیرینی آورده بودن خخخ

آقا وحید!!!!!! هادی نوروزی رو خدا بیامرزه … اون رفت جایی که من و شما هم یه روز دیگه یه ماه یا سال یا قرن دیگه باید بریم ….
سخت هست زندگی کردن ولی سعی کنید زندگی کنید و از زندگیتون تا جایی که امکان داره لذت ببرید ….
تازه هادی نوروزی چی بگم آخه خدا رو شکر کنید که از نزدیکانتون نبودند چون اون طوری سخت تر بود ….. بلند شید آقای وحید … بدوید … ورزش کنید … بلند شید …. زندگی مال شماست و در دست های شما …..

فاطمه جون ارادت خودم هم به امام رضا یه جور خاصیه که خب خاصه دیگه ….. ولی البته خلم همون ان شا الله آقا بطلبه برم مشهد ….

حیفه بابا شطرنج بازم پیش میاد برو مشهد درصد مرصدم نگیر که به نظر من صد درصد مشهد بری بهتره

درود به دوستان عزیز. لطفا منتشر کنید.
دوستان لطفا وارد آدرس اینترنتی
http://www.petitions24.com/mecca_disaster
بشید و برای شکایت به سازمان ملل درباره فاجعه منا امضا بزنید.رامبد جوان اعلام کرد. اگه تعداد امضا به یک میلیون برسه سازمان ملل پیگیری میکنه . لطفا انجام
بدید و اطلاع رسانی کنید. امیدوارم واقعا پیگیری بشه.
شما وقتی وارد این سایت میشید باید فرم مربوطه رو پر کنید و بعد از تأیید عملیات یه ایمیل براتون میاد که باید وارد لینکی بشین که براتون فرستاده
در ضمن این سایت به زبان انگلیسی هست.
قلب هر کس که برای ایران نتپد همان بهتر که اصلا نتپد.
مخلص شما علی کریمی.
آیدی اسکایپ
omide.delha09013070056

در مقابل تقدیر الهی چیزی جز تسلیم نیست و باید راضی بود به رضای او. اما باور چنین اتفاقی برای هیچکس راحت نیست. مخصوصا برای خود من . فقط باید خدا را شکر کرد .
ممنونم بچه ها که با حرفهایتان روی من اثر گذاشتید و تقریبا حالم بهتر شد.
تشکر

راستی بچه ها به نظر شما تازگی ها سایت سنگین نشده آیا؟ سرعتش برای من که خیلی کند شده.

پریسیما شیرینی هاش چه مدلیه آیا؟ خامه ایه؟

دنیا خیلی نامرده من این را نهم شهریوره فهمیدم با ما کاری کرد که همه جا خوردیم.میگن دو روزه پس از این دو روز استفاده کنید.من کوچیکتر از اینم که بخوام نصیحت کنم فقت یه پیشنهاده.

سلام فاطمه جان
چه کتابی میخوای بذاری؟
باز میل خودته ولی اگه اسمشو بگی میتونم راهنماییت بکنم
میتونی راهنمای گذاشتن فایل توی محله یعنی آپلود رو از قسمت راهنما دانلود کنی و گوش بدی

فکره خوبیه من را راهنمایی کنی خیلی هم ممنونت میشم.میخوام کتابه در آغوشه مهربانی را بزارم البته اگه نخونده باشید.من فکر کردم برایه گذاشتن کتاب باید با مدیر هماهنگ کنم.

نخوندمش عزیزم
ببین برو راهنمای محله رو پیدا کن
از اونجا راهنمای کامل آپلود فایل به محله رو پیدا کن
البته اگه قبلش قفسه از شهروز گرفته باشی وگرنه باید اول قفسه بگیری بعد آپلود کنی

عشق افلاطونی …من هنوز نتونستم به اون نرم افزاری ک دنبالشم برسم .دارم خودمو جنازه میکنم از غصه ..هععععععععی

سلام مشدی گوش کنی. ببین من نخود می خوام از اون۲آتیشه هاش این طوری هم مهربون نگاهم نکن که اصلا تأثیر نداره. من نابینای مطلقم یادت که نرفته. بده نخود هام رو.

وحید خوشحالم که بهتری. این قصه همیشه در تکراره. برای همه زنده های خدا. خودت رو اذیت نکن. می فهمم چی میگی ولی صبر کن آهسته آهسته بهتر میشی.

ممنونم پریسا از لطفت. مرسی که با حرفهایت رویم تأثیر می گذاری. البته از حرفهای دوستان هم از بابت دیشب ممنونم.

آخجون نخود. جلو نیایید همش مال خودمه. آآآیی به جان خودم دست بهم بزنید جیییغ می کشم. ایول پری سیما ببین چه مثبته! نخود با آب زرشک چه مزه ای میشه آیا؟ شکلک امشب میرم بیمارستان.

پرواز مگه لینک دانلودشو نگرفته بودی؟
غلطگیر سلااام.
چه خبر از این طرفاااا!
خب ظاهر سایت نسبت به کِی عوض شده یعنی؟
فاطمه ی ورژن حسینی اگه قفسه خواستی یه ایمیل بهم از قسمت ارتباط با سایت بزن که برات درستش کنم.
دیگه نبووود خخخ.

پری سیما من سیم هام قطع و وصل داره۱دفعه قطع میشه تا۴۸ساعت آینده هم قطع می مونه گفتم الان شلوغ کنم اگر۱دفعه بی اخطار پیشین قطع شد کوتاهی نکرده باشم.

یک سوال آقای وحید چه اتفاقی براش افتاده پریسا جون ببخشید من فضولم آقای وحید منم نخود دو آتیشه زیاااد دوست میدارم به منم بدهید لطفا

چیز خاصی نشده مهدیه خانم. اگر اخبار را دنبال کرده باشید یکی از بازیکنان محبوب تیم فوتبال پرسپولیس که تیم محبوب خودم هم هست روز پنجشنبه در اثر سکته قلبی درگذشت. این بازیکن ۳۰ سالش بود و جوان بود. واقعا با رفتنش همه را شوکه کرد. من خودم هنوز باورم نشده که این بازیکن دیگر در جمع ما نیست و در این یکی دو روز حالم بغض زده و گریان بود.

در اولین فرصت ایمیل میزنم الان درگیر دانشگاهم.آخجون پریسا تو اومدی.ما امشب مهمون داریم من همش میرم میام ببخشید

گرفتم ولی مشکل داشت .۵ تا فایل دان کردم ولی باز نشد …هعی ۱ گیگ نتم رفت به فنا ک هیچ .روحمم خراش خورده از غصه …دیگه به بن بست رسیدم .عه عه عه .پریسیما .درست نمیشه

این رمانه ایرانی هم هست من خیلی دوستش داشتم.گفتم که کتاب زیاد دارم کمی سرم که خلوت شد آقای مدیر قفسه که دادن میذارم.تو چی داری؟

من دیگه تا فردا امیدی به زنده بودنم ندارم ..هعععععععی .محبی ؟؟؟؟؟نمیدونم /….آخه اونم ک میخواد بریزه رو فلش ..من دوباره تحمل اینو ندارم ک بلای چند ماه پیش سرم بیاد .
پریسیما تماس گرفتم گف کاریش نمیشه کرد ..حالا مگه فردا با سیدی برام بفرسته ..گفتم میفرستی گف آره ..دیگه نمیدونم …یه سیدیم قبلا از یکی گرفته ام خرابه .میترسم اینم خراب باشهه …هععععععععععععععععیعیعیععیع

ببخشید ببخشید تلفن بودم یعنی پشت تلفن بودم ممنونم فاطمه جان بهم لطف داری ولی نخود ها مال خودمه نمیدم شهروز عقب عقب نمیدم نمیدم پرواز من خوب شدنی نیستم جوابم کردن رسما تموم شد رفت.

چیه شهروز چرا میخوای جوون مردم بمیره خخخ
پرواااااز بپر بیا اینجا بشین برامون بنویس
باور کن درست میشه حل میشه

شکلک این ندید به جای ظرف من زد زیر این میز بزرگه۱ویرانی تمام عیااار به بار آورد خودش رو هم ناقص کرد شکلک من در ظرفم بسته بود اگر هم می خورد بهش چیزی نمی شد شکلک شهروز ولو شده این وسط داره میگه آآآخ آخ من بهش از ته دل مییی خندم شکلک تمام جونش شده چایی و تفاله چایی و قند خیس خورده توی چایی های ریخته و شیرینی خامه ای های لهیده و شیرینی خشک و تر داقون شده و خلاصه۱عالمه چیییز که ریخته از سر تا پاش رو گرفته و واااییی چه قشنگه الان با این نرم افزار بک کمرا سلفی۱عکس ازش گرفتم شکلک این بهترین و دلچسب ترین عکسیه که در تمام عمرم انداختم شکلک وااایی مردم از خوشی! آخیش تا تو باشی به نخود های من نظر منفی ندوزی.

شهروز من با گوگل امتحان کردم پدرم در اومد. بعضی ها رو بد انجام داد بعضی ها رو انجام نداد خلاصه احتمالا این سایته ازم خوشش نیومد ولی باید دوباره امتحان کنم تمام دستورش رو هم یادم رفته!

سلام رفقا…
من یه سوال دارم آیا برم مرکز پرسش و پاسخ؟ میترسم بهم بخندن خب… یوخده احمقانه س فک کنم…
پریسااااااااا…خوش اومدی آبجی… فک کرده بودم دیگه دوسمون نداری…

فاطمه جان من نمی دونم. فقط از اخبارش در میرم و از عذاب وجدان این در رفتن و تصور جزئیات این فاجعه گریه می کنم ولی نمی فهمم چه جوریه که نمی تونم۱بار بشینم مثل بچه آدم سیر گریه کنم تا قشنگ سبک بشم. هر دفعه انگار۱چیزی راهش رو گرفته درست و حسابی نمی ترکه. شاید هم خودم می ترسم جلوش رو ول کنم آخه… ببخشید بچه ها از دستم در رفت.

سلام رهگذر عزیز من.
این فکر رو دیگه هیچ وقت نکن عزیز. رهگذر! جای دیگه هم گفتم اینجا هم میگم. من دوستت دارم. واقعا دوستت دارم. بچه هایی که اینجایید به اون هایی که نیستن هم بگید من همه شما رو و اینجا رو خیلی زیاد دوست دارم. حتی اگر زمانی برسه که دیگه هرگز هیچ کامنتی ازم اینجا نباشه ولی باز هم مطمئن باشید گوش کن محله عزیز من خواهد بود و من هر جا که باشم پریسای گوش کن هستم. این واسه من۱قاعده هست و هرگز هم عوض نمیشه.
حالا می رسیم به رهگذر عزیز من. شکلک بغلش کردم۲تا بوس کاشتم روی۲تا گونه های مثل گلش که باور کنه چه قدر خاطرش رو می خوام.

منظورتان ایمیل منه فاطمه خانم یا با کس دیگری بودید؟ البته من دنبال رمانهای متنی ام. بعضی رمانهایی که دانلود می کنم پی دی اف هستند و معمولا پارس آوا آنها را نمی خواند

منم خیلی سخت گریه میکنم تا حالا کسی اشکم را ندیده بود تا همین ماه پیش که عمم به رحمت خدا رفت خیلی سخت بود.سلام رهاییخوبی؟

مرسی پری که منو دیدی… داش گریه م میگرف…حس نجف آباد داشتم میگرفتم…خخخخخ
ببین من یه رمان کامل ضبط کردم که فرض میگیریم چل تا تِرَکه… از کجا بفهمم کلش چن دقیقه اس؟ میشه تک تک بازشون کردا…ولی شنیدم یه راه دیگه ام هس که کل مجموعه رو به آدم میگه که چن دقیقه شده…اون راهه چی چیس؟

شهروز …حوصلتو ندارم میام میزنم بمیری بعد
گوشتاتو با چاقو از استخون جدا میکنم .بعد میندازم تو چرخ گوشت ریز ریز شن ..
یبد ۲ ۳ بار چرخت میکنم …..هعی بعدم با گوشت کوب ذدباره هم میکوبم .بعد شهگوشت درس میکنم ب جای آبگوشت ..
پس روتو کم کن با بزرگترت هم درس بحرف ..
هیچی پریسا .دنبال یه چیزیم ک پیداش نمیکنم متاسفانه
..پریسیماا
اومدم خو

پریسا جان ببین بزار یه چیزو قاطع بهت بگم
اگه اینجا باشی و بنویسی یعنی اینجا رو عاشقی و دوستش داری اگه بری و بگی دوستش دارم کمکم فراموش میشه
عزیزم دور ایستادن و دوست داشتن اصلا خوب نیست
پریسا باش همیشه باش که گوش کنه با شور و انرژی پریساها گوش کن شده
تو بری من برم هممونم بگیم دوستش داریم این که نشد
وقتی معشوقمونو تنها بذاریم نمیشه دوست داشتن

۲درود به پریسا. بچه ها سرعت سایت خیلی پایینه من نمیتونم کامنت بذارم. ولی تو سایتای دیگه مشکلی ندارم. اگه نیومد دیگه شرمنده.

خدا کنه من صداش را خیلی دوست دارم.فرقی نداره من میخواستم بزارم محله ولی قفس ندارم هرکس بخواد براش ایمیل میکنمآقا وحید من تمام رمانهام داک هستش.

این دیگه چه موضوعیه حسینی؟ خب صدا آخه چه تأثیری میتونه داشته باشه؟ تأثیرش کم است… این جواب جنجالی من… حالا تا فردا شب باز میفکریم…
مرسی پریسا جان…باش که خیلی دوسِت داریم…منم بماچمت….مااااااچ….موووووچ….

پری سیما گوش کن عزیز من هیچ وقت از خاطر من فراموش نمیشه. حتی اگر من دیگه نتونم باشم. گوش کن همیشه گوش کن عزیز من می مونه برام. از اطراف بپرس ببین اولین گروه واتساپی که عضوش شده بودم در جواب معرفی خواستنشون خودم رو چه مدلی معرفی کردم. بهت میگن. من پریسای گوش کنم. چه بنویسم و چه نشه که بنویسم. هر جا و هر زمانی هم که اینجا لازمم داشته باشه تا هر جایی که از دستم بر بیاد هستم. شاید بی حرف ولی هستم.

سلام دوستان

گاهی باید بی رحم بود …

نه با دوست …

نه با دشمن …

بلکه با خودت …

و چه ” بزرگت میکند ” آن سیلی که خودت میزنی به صورتت ..

میتونی برای من بفرستی فاطمه جان اما اگه خودت از شهروز با ایمیل درخواست قفسه کنی و خودت بذاری بهتر میشه عزیزم

درود! شنیدیم که خنده بر هر درد بیدرمان دواست، ولی نشنیدیم که گریه درمان باشد، گریه افسردگی می آورد، هروقت خواستی گریه کنی یه زنگ به من بزن و هرطور که دوست داری مرا مسخره کن و از ته دل بخند تا آرام و سرحال شوی!

پریسا جان ببین ما به خودت بودنت و بودن پریساهای دیگه نیاز داریم
نیاز گوش کنیها به دوستاشون حضورشونه فقط و فقط
سعی کن به نبودن و نتونستن فکر نکنی

فعلاً خداحافظی از همگی. بعد از دو سال کامنتام میرسه. فقط بگم که من هم خیلی اینجا و بچه هاشو دوست دارم. اینو جدی میگم بچه ها تا حالا هیچ پستی رو تو هیچ سایتی که مربوط به نابیناها باشه رو حتی لایک هم نکردم. چه برسه به اینکه بخوام کامنت هم بذارم. واقعاً یه تعصب خاصی رو اینجا دارم. فعلاً بای بر همگی. شبتون آروم.

عدسی من هرگز تصورش رو هم نمی کنم که بتونم مسخرهت کنم. از مسخره کردن متنفرم. هر کسی هم که حس کنم هم محلی هام رو با هر عنوانی مسخره گرفته حسم بهش مثبت نیست حالا تو میگی واسه اینکه بخندم مسخرهت کنم؟ راستی دیگه اون مدلی نباشی باور کن حسابی تاریک شده بودم اون شکلی دیدمت.

پریسیماااااا….وقتی تو بگی من بی سوادم من چی باید بگم؟ شکلک گریه…
وحید وینمپ دیگه چی چیس ناغافلکی؟ به زبون خومون حرف بزن برادر وحید…خخخخخخخ…
دیدمت پریساها…. ماچتم کردم ولی موند لای در…اومدیم این صفحه دیگه…منم حرفای پریسیما را در ارتباط با محله لایک میزنم…
سلام پرواز و طاها…من چرا شما دو بزرگوار را ندیده بودم؟ هیییی پرواااز شهگوشته خیلی ایده ی جالبیه…پس چرا به عقل جنازه ساز من نرسیده بود؟ فک کنم دیگه باید میدون را بسپارم دست قاتلان جوان و بازنشست شم…
شاید دیگه نرسم برای هم صحبتی… اگه نرسیدم شبتون خوش…
شعرت خب بود طاها… لایک…

رهگذر ماچ های عزیزت دریااافت شد. بچه ها احساس کردم دلم واسه شهروز سوخت. پرواز خیلی بد کشتش اون هم بعد از اینکه من اون بلا رو سرش درآوردم فقط واسه خاطر۱ظرف نخود. آی وجدانم درد می کنه کاش ۱مشت بهش داده بودم! شکلک گریه.

صرفا جهت مدیر آزاری خخخ. خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خوب خخخ. خودم بیشتر خسته شدم خخخ.

میگما من دیروز هدفون گذاشته بودم همینجوری داشتم محله گردی میکردم. بعد یه دفعه یه دست اومد رو شونم نزدیک بود سکته کنم خخخ. دختر خالم بود متوجه ورودش به اتاق نشده بودم. خخخ.

عرض ادب رفقا… خوش میگذره؟
بچا دیدین اول شب نشینیا چه با مزه س؟ پنجا تا کامنت میخونی که همش سلامه…خخخخخخ

خخخ. خودم نشمردم چندتا شد. خخخ. البته تو شبنشینی فکر کنم هیچ کامنتی ویرایش نشه. خخخ. اونم باشه فکر خوبیه خخخخ.

هی حسینی…قصد جسارت نداشتم…خخخخ…هویج؟!!!….مزاح کردم مثلاً…یعنی خاستم بگم من خیلی با نمکم…. یعنی تو آب نمک بزرگم کردن مثلاً خخخخخخخخخ….

پری جان….هیشکی جوابمو نداد منم رفتم فحششون دادم و نفرینشون کردم و برگشتم… اص هیشکی بازشم نکرده بود…خخخخخخخ

بچه ها به نظرتون میشه یه نفر تو یه ماه دو بار سرما بخوره؟
من یه هفته قبل از مشهد رفتنم سرما خورده بودم الآن هم شدیدترش رو خوردم خخخ

آره پری…ظاهراً که کسی اونجا نیست و متروکه شده…پآره چرا که نه…تو باید هر روز عسل بخوری تا سیستم دفاعی بدنتا قوی کنی… دیگه سال میاد و ماه میره سرما نمیخوری…باور کن…

وای سرما خوردگی نگو.
پریسیما جان شاید خوب خوب نشده بودی و بعد از سفر دوباره عود کرده.
من بچه که بودم هر وقت سرما میخوردم خیلی دیر خوب میشد. الآن هم که اگه دچار سرفه بشم به این زودیا خوب نمیشه. منظورم سن الآنمه.

وای یه مرده اومده بود خونه مون .بعد توقع داش ازش پذیرایی کنم .اومد در زد همین ک درو باز کردم با چاقو فرو کردم تو شیکمش این خوناش پاچیده شد به در آسانسور .بعد جنازه شد …بعد سرشو گرفتم اینجوری با چاقو بریدم .بعدم جنازشو تیکه تیکه کردم به تیکه های مساوی از طبقه چهارم ریختم تو حیاط .بعد برادرای زحمت کش که میان اپارتمانو تمیز میکنن اومدن جمعش کردن بردنش بی ادبو ..دیگه کسی حق نداره بیاد پیش من .وگرنه جنازش میفته رو زمین …

همین عسلام خوبنا… حالا برو دکتر، اگه از دکترا بدت نمیاد…
پرواز بیمیری با این جنازه هات…دلم آشوب شد بچه… تو اینهمه لطافتا از کی به ارث بردی؟

سلام دوستان. شبتون خوش. وای چقدر سرعت سایت افتضاح شده؟ از ساعت نه و ربع دارم زور می زنم بیام تو سایت اما نمیشه. هنگ هنگه. اما سایتهای دیگه خیلی خوب باز میشه. شهروز جان جدت یه کاری بکن کلافه شدم

سلام به همگی….
خوبید خوشید؟
منم خوبم….خوش اومدم…خخخخ
موضوع امشب سرماخوردگی هست آیا؟خخخخ
منم سرماخورده بودم زود خوب شدم…خخخ

سلام آقا وحید
گوش شیطون کر من با سرعت سایت مشکلی ندارم.
البته گاهی وقتا سرعت اینترنتم میاد پایین که مشکل از سایت نیست.

بچه ها به خدا سرعت سایت مشکل نداره.
یه کم اینترنتای مخابرات باهاش مشکل دارن و برای اونایی که اینترنت مخابرات دارن یه کم کندتر باز میشه.
هیچ مشکل فنی وجود نداره.
سلام به سارای.
بچه ها سارای بینای جدید محله هست.
دیگه بیناها دارن زیاد میشناااا خخخ.

آی سارای بینایی؟ خب زود خودتا معرفی کن…کی هستی؟ کوجایی هستی؟ اینجا را چه جوری جستی؟ نابیناها را از کوجا میشناسی؟ رشته ت چی بوده؟ چی دوس داری؟ از کی بدت میاد؟ از کی خوشت میاد و اینا….زود بگو…زوووووود

۴ ماهی میشه سایتتونو میخونم
چند تا دوست نابینا دارم
بیشتر اعضای سایتو دورا دور میشناسم…اونایی که مطلب گذاشتند خوندم
بیشتر از همه هم شمارو…همه جا دیدم….خخخ
خیلی پرانرژی هستید و مهربان
در مورد موضوع امشب هم همینو بگم که منم عاشق صدای تو شدم….خخخخ

سارای جان…همه رفتن شام بخورن…
بذار یه نکته بگم که تو شب نشینیها زیر کامنتا کامنت نذار…بیا پایین هر جا شد بذار…که دوستان نابینا توی خوندن کامنتا دچار مشکل نشن…
خب…خانومم از خودت بگو…اینجا را چطوری پیدا کردی؟

هی….کارد پرواز بخوره تو شیکماتون ننه… من بدبختا تنها گذاشتید رفتید دنبال شکم بارگی؟ ای داد از دست تو روزگار…عجب زمونه ی بدی شده….

در مورد موضوع چی بگم والا خخخ. من تا حالا عاشق نشدم اونایی که تجربشو دارند بهتر میتونند جواب بدند. خخخ.

خب جواب شهروز حسینی را بدم تا خلوته…
آقای حسینی اول جذب صداش شدی…ولی بعدش شخصیتش بود که عاشقت کرد…صدا فقط باعث اون توجه اولیه س…بعد دیگه گمان نمیکنم که اینقدر اهمیت داشته باشه که شخصیتش برات اهمیت داشته…
اما راستم میگی عسل شما صدای خیلی با نشاطی داره…صداش پر از انرژیه…

وای …پریسیما ..نخند دیگه ..
بچه ها .میخوام یه اعتراف کنم ..هعی راسش من اون چیزی ک شما فک میکنین نیسم .
من از اول بینا بودم ..ولی تو یه تصادف بیناییمو از دس دادم …
هعی …راسش زمانی ک بینا بودم شغلم یه چیز دیگه بود …راسش مسئول رسیدگی به امور جنازه ها بودم ..هعععی بچه ک بودم دوس داشتم دکتر بشم ..پزشک ینی ..
بعد دیدم علاقه دارم استاد همین رشته ای که به شماها الکی گفتم دانشجوی دکتریش هستم بشم ..ولی .هیییییییچ استعدادی تو این زمینه نداشتم .این شد که تحصیل رو در مقطع سیکل رها کردم و رفتم دنبال کار .تا اون تصادف پیش اومد ..و من نابینا شدم .هعی .بعد با اینجا اشنا شدم …گفتم تو دنیای حقیقی ک نشد ب رشته ای ک دوس دارم برسم …هعی لا اقل اینجا تظاهر ک میتونم بکنم …
.آه راحت شدم اعترااااف کردم ..ببخشید دیگه این مدت بتون نگفتم ..شرمنده

ولی من میدونستم پرواز… تو پیدا بود که جنازه کن و جنازه شوری…خخخخخخ… به شغلی که داری افتخار کن…بد نیس که…همه ی آدما قراره بیان زیر دس تو آخرش…هعععیییی…. راستی گورم میکَنی؟
منم جنازه کِشم خب…خخخخخخخ…

رهگذر ..کدوم شغل ..کدوم کااااار …دیگه بعد نابینایی ک نمیتونم کارمو انجام بدم ..
لعنت به اون شب بارونی تو سال ۹۱ ..هعی با موتورم با یه ماشین سنگین تصادف کردم ..باعث شد شغلمو منبع درامدو از دست بدم ..خیلی سخته رهگذز ..خیلی .
پریسیما ..تو چه میدونی …تو هیچی نمیدونی از من ..هععععی ..من خیلی شکست خوردم تو زندگیم …

هی پریسیما نصفش کن…
ساراااای….عاشقم شدی؟ آخ جووون…ولی عشق تو چه فایده داره واس من؟ داداش نداری؟ خخخخخخخخخ
سارای زیر کامنتا کامنت نذار قربونت برم…بچه ها اذیت میشن موقع خوندنش… خب میگفتی…. چهار ماهه داری میخونی؟ منم اون اوایل فقط میخوندم بعد یه هویی پریدم وسط محله…خخخخخ
اینجا خیلی با صفاس… پشیمون نمیشی…

آخ وااای بر من نفر جدید داریم اینجا خدا بگم چیکارتون کنه بچه ها می گفتید آبروم رفت خوب این طوری بربرانه پریدم وسط الان هیچی حیثیت واسم نموندش که!

درباره موضوع باید بگم که
بعضیها واقعا عاشق صدای طرف مقابلشون میشن و بعدها این عشق تبدیل به نفرت میشه یا بعضی وقتها ادامه پیدا میکنه
ولی به نظر من صد درصد نمیشه گفت وقتی صدای یکی خوب باشه و یه کسی عاشقش بشه تنها معیاره

سلام اختصاصی به سارای عزیز. می بخشید این ها نگفته بودن مهمون داریم وگرنه محترمانه تر می اومدم داخل البته این ها می دونن برای من این کار تقریبا ناممکنه ولی… من پریسام. خوشبختم. شکلک دست میدم باهاش.

پرواز غصه نخور پسر مرده سابَم…
سرمایه از تو کار از ما…دوباره شروع میکنیم… نا امید نباش… پریسیما نصف میکنه…من میشورم… نازنین با اره برقی تیکه تیکه میکنه… پریسا چرخش میکنه…شهروزم مستندشا تهیه میکنه… خخخخخخخ

پرواااز نمیبخشمت هیچ وقت این دروغ کثیفو فراموش نمیکنم
پروااااااز پرواااااز میکشمت
شکلک باور کردن حرفهای چرت پرواز دیوونه

منم موافقم که صدا میتونه باعث یه شروع بشه. ولی نباید همه چیز بشه.
همونطور که بیناها یه دفه عاشق چشم و ابروی طرف میشن، خب ما هم اولش باید یه چیزی باعث جذب شدنمون بشه خب چی بهتر از صدا؟

پرواااز بیا بیا خودم درمونت کنم بیااا بچه ها هیچی نگید الان فلفل می کنم توی دماغش تا۴۰سال آینده درست میشه بعدش باید درمونش رو به همین صورت تجدید کنیم.

اما بعضیها هستن که فقط و فقط صدا رو ملاک میدونن و این باعث میشه که بعدها بفهمن موفق نشدن و شکست بخورن

مرسی پریسیما…فدای تو
من توی جمع یه کم خجالتی ام…حول شدم حسابی…نمیدونم چی بنویسم…خخخخ
به مرور با هم آشنا میشیم…
آخا خ آخاخ …معصوم جان….من فک کردم تو داداش داری گفتم بزار عاشقت بشم…همش الکی بود گفتم عاشق صدات شدم….خخخخ

دقیقاً حرف پریسیما را قبول دارم چون تجربش کردم…
ببخشید راحت حرف میزنم دوستان… ولی خب… بذارید بگم دیگه…
دو سه تا از همین دوستان نابینا که من باهاشون کار داشتم و باهاشون که تلفنی صحبت کردم بشدت تو همه چی کمکم کردن…بعد که سعی کردن بهم نزدیک شن و دیدن من خیلی أملم یه هو خودشونا در حد انزجار کنار کشیدن و دیگه جواب تلفنمم ندادن…

رهگذر ..کاش یه امشبو جدی باشی ..هعی ..آخه مگه میشه …
همه چی برا من تموم شده ..
هعی …حتی حقوق از کار افتادگی هم نمیگیرم دیگه …
هعی پریسیما …پریسیما ..خواهش میکنم ….
هعی من وجدانم ناراحته ..ببخش دیگه ..
تو تنها کسی نیسی که من بش اینطوری گفتم .
شهروز .رعد .همه بچه های اینجا باید منو ببخشن ..
گناه من خیلی بزرگه .از صمیمیت اینجا و از اعتماد شما سو استفاده کردم ..

ببیییین کی اینجااااااست! زهره خودمون! به خدا دلم تنگ شده بود برات! کجایی تو زهره؟ وای الان عجیب یاد لحظه اولی که توی نجفآباد دیدمش افتادم. زهره اونجا نگفتم بهت جدی گریهم گرفته بود وقتی بغلت کردم الان هم که یادش می افتم همون مدلی میشم.

رهگذر من اعتراااف میکنم تو نجف آباد اون روز صبح که منتظر اتوبوس بودیم اومدی سلام علیک کردی، بعد از این که از ما دور شدی اولین چیزی که بین من و مجتبی رد و بدل شد این بود:
عجب صدایی داشت خخخ.

بزارید یه خاطره بهتون بگم درباره صدا
یه آقایی خواستگار من بود اومد خونه ی مادربزرگم
من و خاله و اون آقا نشسته بودیم یه دفعه اون آقا گفت
خاله من اجازه نمیدم این بره سر کار خاله گفت چرا؟

گفت صداش باعث میشه مردها گمراه بشن خخخ
آی حرص خوردم اون لحظه آی حرص خوردم
گفتم ببخشید صدای من چطوری مردها رو گمراه میکنه؟ گفت صداتون باعث میشه یکی زنگ بزنه عاشق شما بشه بعد مشکل تو زندگی ما ایجاد بشه
گفتم متأسفم برا طرز فکرتون و خلاصه اون ماجرا تموم شد
من تو شوک حرفهای اون آقا بودم که از یکی از آقایون پرسیدم که مگه ممکنه یکی اینجوری با صدا منحرف بشه گفت آره احتمالش هست خخخ
خدا هدایتمون کنه خخخ

شکلک پرت شدن اون کله ی محله…
پریسااااااااااااا….ننه کشتی که منو…. خوب بودم…اما حالا یه شیش جام شیکس…خخخخخ
سارای… دروغ؟ اونم بمن؟ اونم اول آشنایی؟ بزنم نصفت کنم باجی جان؟ هان؟
من داداشام همه شون بشدت ازدواج کردن سارای… خخخخخخ

من یه بار با یه دختره حرف زدم و باهاش دوست شدم. خیلی صدای قشنگی داشت. باور کنید خیلی از صداش خوشم اومده بود. اما روزی که باهاش قرار گذاشتم، چشمتون روز بد نبینه. وای خدای من عجب قیافه ی زشت و بی ریختی داشت. وقتی دیدمش پا به فرار گذاشتم و خدا خدا می کردم که شب تو خواب نبینمش خخخخ خخخ خخخخ هاهاهاهاهاهاهاها

سلان نازنین جان دیشب هرچی گشتم پیدات نکردم این شهروز همش می خواست سر ظرف نخود های من بلا بیاره آخرش هم میز کله پا شد روی سرش.
سارای جان چند روزی که توی محله باشی حل میشه اصلا نگران نباش. من رو که می بینی و توصیفم رو شاید بشنوی الان این مدلی هستم زمانی که وارد محله شدم خداییش۲تا کلمه با هیچ کسی نمی تونستم حرف بزنم حتی با نوشتن کامنت. باور کن راست میگم. حالا بعد از به نظرم حدود۳سال شدم مایه عذاب اینجا. البته من بی گناهم تقصیر شهروزه. ولی… بچه ها میگم این پرواز رو بگیریدش۱کاری نده دست خودش!

خب دیگه ..حالا میخوام راجع به موضوع بحرفم بعدم برم لاللاا ///



به قول شاعر »»
آخرش فدام میشی ..اما نه حالاحالاها ..خاک پیش پام میشی ..
اما نه حالاحاالاها ….
عاشق صدام میشی ..اما نه .حالاحالاها …
هعععععی من اگه با اون صدام هزار دفععه صدات کنم ..
تو میبایست قربون صدای ملکوتی و روح نوازم هم بشی ..
شب عالیتون شونیزی …هعی .خدافظ .

سارای ممنونم. یعنی اومدی وبلاگم مهمونی و من نفهمیدم! سارای ما اینجا۱دوستی یعنی۱هم محلی داریم این بنده خدا۱بار اومده بود وبلاگم۲تا دونه پستم رو خوند بعدا اومده بود محله می گفت پریسا۱۲ساعت درگیر بودم این چه وضعشه. خلاصه دیگه جرأت نکرد بره پست هام رو بخونه گناه داشت ولی خوب سرنوشتش بود دیگه! کاش شما این مدلی نشده باشی شرمندهت نشم.

درود! دوستان عزیز من امشب اومدم تا موضوعی را در مورد خودم به شور و مشورت و رإی گیری بگذارم، حالا کسانی که مایلند با من همکاری کنند اعلام حضور کنند، متشکرم عزییییییزم!

بچه ها خواستم بعد از خوندن این کامنت ها که جا موندم ازشون بیام یکی رو اذیت کنم۱چیزی بگم ولی الان هرچی فکر می کنم نه یادمه طرف کی بود نه یادمه چی می خواستم بگم. حالا تکلیفم چیه؟ استعدادم تلف شد که!

بچه ها این فقط به بیناها مربوط نمیشه.
مثلاً این شرکتها برای بازاریابی، خانمهایی که صداشون خیلی قشنگه و کمی هم لحن صمیمی با مخاطبشون دارن رو انتخاب میکنن و معمولاً هم روی بهبود فروششون هم تأثیر میذاره.
اصلاً یکی از اونها یادمه به یکی از بچه ها گفته بود باید با آقایونی که برای بازاریابی بهشون زنگ میزنی گرم بگیری تا جذبشون کنی.

هییی…وحیییید…خیلی با حال بوده…خخخخخخخ…..
بچه ها این قضیه فقط مال نابیناها نیس… خود من خیلی به صدای مرد اهمیت میدم…لحن حرف زدنش…لهجه ش… انرژی توی صداش… واقعاً برام خیلی مهمه…بعید نیس عاشق صدای یه مرد بشم…

دقیقاً حسینی درست میگه…برای بازاریابی تلفنی باید خوش صدا باشی با لحن جذاب…
حالا حسینی اگه یه روز عسل سرما بخوره و صداش بگیره علاقه ت بهش کم میشه یعنی؟

بچه ها دقت کردید توی شبکه های تلویزیونی خارجی صدای همه ی گوینده ها چه رادیو چه تلویزیون به خصوص فارسی زبانهاشون صدای خانمها لطیف و نازک و قشنگه، بعد صدای مجریهای رادیوی خودمون یا تلویزیون خودمون همه کلفت و ترسناک خخخ.
حجاب صوتیشونم رعایت کردن دوستان که یه وقت روشندلان هوایی نشن خخخ.

من بیشتر تو بیناها دیدم به آرایش و لباس خانمها اهمیت میدن, یه بار رفته بودیم مانتو بخریم, یه دختری اونجا کار میکرد, اینجور برداشت کردم که باید یکی از مانتوهای خود مغازه رو برای جذب مشتری میپوشیده, سرد بود دختره رفتو اومد یه تیشرت پوشید فروشنده مرد بود دعواش کرد, اینقدر دلم سوخت, گفتم ببین دخترا چقدر بدبختن

پرواز ساطورش رو اینجا جا گذاشت میگم بیایید برش داریم بهش ندیم فردا شب دنبالش بگرده پیداش نکنه پشت سر هم بهش آدرس اشتباهی بدیم گیج بشه بخندیم!

من جای اون دختره بودم عمدا سرما می خوردم بعدش می رفتم توی قیافه منحوس اون دکون داره ادسه می زدم تا سرما بخوره مشمئز هم بشه حالش جا بیاد.

رهگذر عسل یه روز در میون سرما خورده هست خخخ.
اتفاقاً صدای سرما خوردش رو هم خیلی دوست دارم.
بچه ها من خیلی قبلترا که شاید چند نفرتون اینجا نبودید، یه پست نوشتم که اسمشو اینجا میذارم اگر خواستید تو سرچ بزنید برید بخونید.
مستقیم وابستگی نابیناها به صدا رو توش به چالش کشیدم.
این عبارت رو سرچ کنید:
راست میگویند که زود دیر میشود.
فقط بعد از شب نشینی بخونیداااا!

عه .عه .عه ه ..خو بذارین برم بخوابم دیگه ..
منم حساااااااس .وجدانم اجاز نمیده ک ج نداده تشریف ببرم …
هعی رهگذر خودت ب زبون خوش میگی آکله ینی چی یا بیام نعشتو آویزون کنم سر در مححله ؟؟؟
پریسیما .بذار بت بگم: به نظر من .کسی ک با صدا یا حالا قیافه عاشق طرفش بشه .خیلی میتونه سست عنصر باشه ..
ببین .عشق یه رابطس ک میبایست بین دو تا قلب ایجاد بشه …
وقتی خدا بین دو تا قلب پیوندی روحانی برقرار میکنه .دیگه نه حسن طرف مهمه و نه زیبایی .
ببین .عشقی که با جمال ظاهری پیوند بخوره مطمئنا یا با شنیدن صدای طرف .مطمئنا .بعد چن وقت که اون جمال و زیبایی یا صدای زیبای طرف یه اتفاقی براش بیفته .اون عشقم متلاشی میشه …
کدوم زن افسانه ای ما زیبا بوده ؟؟
لیلی که قیافه ای نداشته کلا .ولی عشقش در قلب مجنون بوده …
هعی خدا عشق واقعی رو در قلب ما میذاره فارغ از صدا و قیافه ی طرف مون …
انقدر محو عشق میشیم تا به خدا برسیم و دیگه قیافه برامون مهم نباشه ….
هعععی …

وحید من از این چیز ها نمی ترسم خودت خوابش رو ببننی که اومده داره بهت به شدت خیلی زیااااد ابراز عشق می کنه و تو مجبوری یعنی هیچ راهی نداری که عاشقش باشی. آخجون عجب خوابی تدارک دیدم برات کاش ببینی!

یه مشکل دیگه آخه هست, ببینین مثلا یه دختری که صداش ظریف نباشه ربطش میدن به کل هیکلش خخخ, فکر میکنن چاقه مثلا, یا بی ریخته, یا تیپ خوبی نداره,

درود! من قصد دارم هر هفته یه پست یا هر دو هفته یک پست بزنم و افرادی که چراغ روشن به پستام میایند منم چراغ روشن به پستاشون بروم! نظر دهید و جایزه دریافت کنید!

خب حسینی خدا راشکر که صدای گرفته شم دوس داری…آره دیگه اینطوریه که آدم وقتی یه نفرا دوس داره همه جوره دوسش داره… خوشم میاد خیلی زرنگ بودی شهروز….تونستی تورش بزنی… پسرای نابینا معمولاً تو اینطور موارد زرنگ نیستن…خخخخخخخ

شهروز من خوندمش۲بار هم خوندمش۱بارش سر پستت بود۱بار هم یادم نیست کجا آورده بودیش که خوندمش هر۲بار هم آخرش حس کردم دلم اصلا واسه دختره نسوخت و اگر به حساب بدجنسیم نذاری که الان دیگه مطمئنم می ذاری، دلم هم خنک شد. دختره حقش بود مجازات بشه.

درود بر پرواز. واقعا گل گفتی. حرف حساب همینه
خخخخ پریسا من سالهاست که از اون فرار کردم.وای چه قیافه ای داشت وای وای وای واااآااااآاااآاااآااای

عدسی من موافق نیستم من توی پست های تو پیدام میشه ولی خودم دیگه چی بشه اینجا توی محله پست بزنم. این عادلانه نیست. خخخ! شوخی کردم. تو بیا هر زمان من جایی کامنت دادم روی کامنت هام اذیتم کن.

خب دیگه زهره ..از بس سطحی نگرن ک پیشرف نمیکنن ..
هعی …پریسا نع گفتم خو یکم با مباحث فلسفی اشنا بشی دیگهه خخخخ

آفرین پرواز…آفرین… از یه جنازه ساز چند کاره همچین حرفایی بعید بود…خخخخخخ… آکله یعنی خیلی باسواد…یعنی دکتر…
منم خیلی قبول دارم حرفتا پرواز…عشق صرفاً از روی صدا و ظاهر اگر نگذره و در همون حد بمونه فاجعه س…دیگه عشق نیس…

پریسا جان…
من داستانو….شعر و….دل نوشته و خاطره .وووو…خلاصه مطالب تالیفی رو دوست دارم.
دلنوشته های تو هم قشنگی خودشو داره….
به نظرم نیاز هم نیست آدم به کسی درمودشون توضیح بده.
یا جواب هر سوالی رو بده….
من هم در دنیای حقیقی و هم مجازی…
سعی میکنم سوالی را نمیخوام جواب بدم…فقط لبخند بزنم…
لبخند بزن چون کارت خوب بوده
فدایی داری جان باجی

پرواز من همون مباحث پیشین رو ترجیح میدم. اصولا قشنگ ترن می دونی؟ ۱طور هایی همچین به دل و دوش میشینن. همون جنازه و از این لفظ ها دیگه!

عه عه عه …بسه دیگه ..
عشق روحانی چیه بابا ..
عجب ؟؟؟
بدین ببینم یه جنازه بهم ..
شهروز ..امشب جنازتو میندازم زمین …
وای لذتی ک در تشریح جنازه هست .در .تجربه عشق افلاطونی نیس ..هعی

سارای واقعا نظرت اینه؟ ممنونم عزیز. تأییدت کلی بهم آرامش داد باور کن جدی میگم. بهش نیاز داشتم. به تأیید۱تماشاگر که می تونه به خاطر ناآشنا بودنش بی طرف باشه. ازت ممنونم.

بچه ها اگر موافقید فردا شب در مورد خرافات و این که چه قدر به خرافات اعتقاد دارید حرف بزنیم.
بیشتر هم خاطراتی که در این رابطه داریم رو تعریف کنیم.
من برم درو ببندم.
مواظب خودتون و خوبیهاتون و صداهاتون باشید خخخ.
شبتون به خیر.
بدرود.

رهگذر …معنی آکله رو زدم تو نت …
؟؟
میگم چطو دوس داری بمیری ؟؟
۳ تا اپشن داری ..اول که با تیشه گردنتو قطع کنم .
دوم از یه بینا بخوام با ماشینش از روت رد شه ..
سوم کاری کنم تو دریا غرق شی ..
۴م هم قهوه قجری …هر آپشنی دوس داری رو انتخاب کن هانیبال …

من که مراقب صدام نبودم بد جور خراب شده خخخ
اما امروز خانم کاظمیان میگفت صدای سرما خورده ی تو هم قشنگه البته میدونم که تعارف میکرد و جدی نبود خخخ

بچه ها شب خوش…
پس نتیجه اخلاقی بحث امشب این شد که صدا مدا را ول کون… اصی عشقا ول کون که دو زار نمیارزه… برو به آزادیت بچسب… زندگی یعنی تنهایی لذت ببری از تنهاییهات… عشق یعنی وابستگی…چه به صدا باشه…چه به قیافه باشه…چه به شخصیت والای طرف باشه…برو بینیم بابا… برو بینیم باباش خیلی مهمه… حفظش کنید…شب خوش

شهروز ..جنازه تو میبرم از سر در محبی اویزون میکنم ..فک کردی من اگه تو جلاد سفاک خونخوار رو نشناسم مه ؟؟؟/….هعی شب خوش

پروااااز
آکله بیگیری … یعنی دکتریتا ببینم…تو لباس دومادی ببینمت…یعنی الهی پیر شی…یعنی مغز متفکر…یعنی مخ…یعنی فرهیخته… باور کن… گوگلا ول کون…من درست میگم…
پس سعی کن آکله بیگیری… شب خوش…

إی وااای…ترسیدین؟ در رفتین؟ نه بابا…من که ترس ندارم…
اومدین خبر بدین…
موضوعم خرافاته…
من آدم خرافاتی یی نیستم… ولی خب…بعضی اعتقادات عجیب و غریب دارم… مثلاً روزایی که صدای پرنده بشنوم یا ببینمش اونروزم روز خوبی میشه… خب تا شما بیاید و شیش ساعت خوش و بش کنید و پنجا تا کامنت سلام خالی بذارید برم و برگردم…

هانیبال ..چته ؟؟؟چته ؟؟؟..چی میخوای ..وای جنازه میخوام ..پریسیما بیا جنازت کنم دیگه ..هیشکی باهام همکاری نمیکنه ..بی ادبین چقد ..قلبم تیر میکشید صبح ..هعی ..سخت بود خو …
از فهمم خارج میباشه اونا …هعی

سلام به همگی.
رهگذررر آروم باااش! آروم باااش!
اون چاقو رو بذار زمین خطرناکه دخترم، چاقو که نباید یه خانم با شخصیت که صدا به این خوبی داره دست بگیره واسه مردم که، آفرین، آفرین، بیا این لیوان آب خنکو بخور حالت جا بیاد، حالا الآن خوبی آیا؟

سلام به همگی. به جان خودم سعی می کنم امشب سلام تک نفری نگم. نمیشه لاکردار این حس اذیت کردن مگه اجازه میده آخه؟ خوب باشه همون سلام به همگی.

پریسیما //…هعی من ک کلا .میدونی چمه ..
شهرووووز ..حالا من ک بعدا دکیمو بیگیرم یه افتخاری خواهم بود برا جامعه نابینایان ..
تو چییییی ؟؟
با فلسفه شرقت …..
هعی خدایا اگه شهروزو نگهش داشتی واس مدیریت اینجا ..ببرش …خودم قول میدم کاراشو ب نحو احسن انجام بدم ..
ببین .نذذار جامعه نابینایان رو بی افتخاااااار کنهههههههههههه …

سلام دوستان… هی یه خیر و بهره ندیده هایی بهم گفتن یه چیز بوخون بفرس برامون…از صب دارم هی میخونم میفرسم میگن تند خوندی…باز میخونم میگن یواش خوندی…باز میخونم میفرسم میگن هیجان نداشته باشه…باز میخونم میگن رسمی شده…آخرش که دیگه خودما خفه کردم و فرستادم بجای فریبا گفته بودم فاطمه…ههععععیییی…. پروااااااااااااز…. بده من اون ساطورتا بزنم گردنم بره….
شهروز حسینی آبا بیار سر قبرم ننه… آخه چقده من گیج و گولم؟ خدااااااااااا….چرا یکی نمیزنه من نصف شم؟

اون لینک نوشته های سرکار خانم دکتر پریسیماس ..
همین قدر عقل نداره شده مدیر اینجا …نچ .نچ .نچ ..
فقط تبعیض ..
یککم شایسته سالاری که نیس ..
راسی این خانم شایسته سالاری قصد ازدواج ندارن ..شایسته جون .وایسا میخوام بیام خواستگاری .نگو نه نمیشه .
این دل من عاشقته .عاشقترم میشه
میشی فدام عاشق چشااااااام ..
هععععی میریزی ب پاااام

بچه هااا! به نظرم این روز ها توی هوا گرد و خاک پاشیدن جدی هر کسی رو می بینم تا میگم سلام میگه ای بابا چه حالی چه احوالی داقونم حالم خرابه زندگی جهنمه من پوچم آخر بی تفاوتی شدم دارم میمیرم این چه زندگیه و الی آخر. باور کنید توی جهان حقیقی و مجازی همه این مدلی شدن من موندم من که این ها رو فعلا نمیگم بیمارم آیا؟ شکلک من گذاشتم وقتی حال همه رو به راهه بگم موج منفی بدم اوضاع ملت خراب بشه بخندم.

رهگذر جونم بیا خودم نصفت کنم عزیزم. البته از سر محبت. می خوام به خاطر معرفت و رفاقت و از این لفظ ها همون کاری رو کنم که دوستم یعنی خود خودت می خوایی دیگه!

ببین رهگذر بهشون بگو من اینم صدام همینه اگه میخوایین براتون فیلم بازی کنم من نیستم ولی اگر میخوایین خودم باشم و با روش خودم بخونم هستم در خدمتتون
به همین راحتی

بچه ها بریم تو کار موضوع.
بچه ها یه بار یه بچه اومد وسط خیابون گیییر داد که من ازش فال بخرم.
ما هی گفتیم نه، گفت بخر گشنمه ناهار نخوردم از این حرفا، خلاصه ما یه فال از این گرفتیم یه دو تومنی دادیم بهش که بقیشو بگیریم، نه گذاشت نه برداشت گفت خورد ندارم.
حالا یه ذره بچه رو که نمیشه دعوا کرد جلوی مردم، گفتم باشه واسه خودت، بعد گفتم بلدی از روش بخونی، گفت نه خخخ.
یعنی پول دادم بابت چیزی که دوزار بهش اعتقاد ندارم اونم چهار پنج برابر قیمت، آخرشم نفهمیدیم توش چی نوشته انداختیمش رفت خخخ.

رهگذر ببین نباید اجازه بدی خیلی بهت سخت بگیرن.
به هر حال تو اون متنو خوندی.
اونا دیگه نباید این برخوردو با تو داشته باشن.
متأسفانه یه وقتایی بچه های ما توقعشون بالا میره.
پرواااز. به جان خودم حاضرم برم یه پولی هم بدم به حراست دانشگاهتون فقط بیاد اینجا کامنتای تو یکی رو بخونه خخخ.
حالت جا میاد اون وقت.

این بلایی که سر شهروز آوردن۱بار۱بچه سر من درآورد با۲تا تفاوت. یکی اینکه من توی ماشین منتظر بودم شیشه بسته بود طرف زد به شیشه من بی اطلاع هم شیشه رو باز کردم و گرفتار شدم و دوم اینکه بهم۱کاغذ فروخت توش آیه قرآن بود نمی شد بندازمش دور. بچهه کلی مخم رو زد ازش از این ها بخرم بعدش که خریدم حالا می گفت شیشه رو ببند این فروشنده ها میان اذیتت می کنن.

پریسیما خرافات همون حرفای صد من یه غازه دیگه…که قدیمیا میزنن…که اگه مثلاً سبزه گره بزنی بختت وا میشه… کفشت جفت بشه مهمون میاد…نمک بریزی تو کفش مهمون زود پا میشه میره و اینا…

بعضی وقتها هم همینا با آداب و رسوم قاطی میشن و ادامه پیدا میکنن
مثلا من یادمه وقتی بچه بودم روزهای چهارشنبه سوری که همه از آتیش میپریدن یه سالی من مریض بودم زنداییم اومد گفت اگه نیای از آتیش بپری همین سال عمرت تموم میشه من نپریدم هنوزم در خدمتتون هستم خخخ

وحیییید موی بلند خیلی خوبه برای مرد…همین طور بلند ترش کن باریک الله… باید عسل آقا صدات بزنیم دیگه کم کم…خخخخخخخ
یکی از خرافات دیگه هم اینه که اگه از کسی خوشت نمیاد در خونش خاک قبرستون بپاش…از اون خونه میره و ریشه کن میشه….جادو و جمبلم هس که دیگه اون خرافات نیست و راسته… میشه راجع بهش صحبت کرد…و داروش رو هم تجویز کرد…
دکتر رهگذر…خخخخخخ

آره پری… بعضیاشون رسم میشن دیگه…خخخخ….راستشا بگو نپریدی؟
اون یکی پری… آره باید چپ و راسشون کنم….هنوز اون روما ندیدن… قبلنم کتاب بینوایانو دادن بهم گفتن سریع باید تحویلش بدی زدیم همدیگه رو و زیر بارش نرفتم….خیلی اشکال ویرایشی داش… اما این دفعه نمیدونم چرا خر شدم یه هو….آخه کم بود….دو صفحه بود که شصت بار خوندم براشون… الان حفظش شدم دیگه…خخخخخخخ

بچه ها یاد دومین پستی افتادم که اینجا منتشر کردم.
فکر کنم تو این جمع فقط پریسا خونده باشدش.
دقیقاً یه سری خاطرات بود که پشت سر هم برام اتفاق افتاد.
البته قبلش بگم که من فقط از جنبه ی طنز بهش نگاه کردم و هیچ اعتقادی به اون ندارم.
حالا متنشو اینجا کپی میکنم بخونید.
سلااااااااااام من اومدم. تو رو خدا بشینید کسی پا نشه جان من راحت باشید. اومدم یه چیزی براتون تعریف کنم که قضاوت رو آخرش میذارم به عهده ی خودتون. راستش من به هیچ عنوان خرافاتی نیستم. ولی یه داستانی پیش اومده خداییش سریالهای کمدی جلوش کم میارن. فقط قبلش پژو جان به جان خودم این یکیو دارم خودم مینویسم. بیا آبروداری کن. اما داستان.

راستش از حدود سه چهار سال پیش من و اشکان دوستم که مجری برنامه ی زندگی ادامه داره هستش تصمیم گرفتیم یه شغلی برای خودمون دست و پا کنیم. برای همین از طریق دوستانمون تو رادیو رایزنی کردیم تا در ایام ماه رمضان ویژه برنامه های قبل از افطار رادیو ورزش رو ما طراحی و اجرا کنیم که با موافقت مدیر شبکه همراه شد. کارمون رو شروع کردیم و پیشتولید هم ضبط کردیم. ولی ستاد اقامه ی نماز سازمان برناممون رو عوض کرد و همه چیز منتفی شد و حتا تهیه کننده ی اون برنامه که از افراد خود شبکه بود رو هم عوض کردن. بعد از این اتفاق تصمیم گرفتیم تا یه نهاد حمایتی رو پیدا کنیم و یک انجمن یا کانون نابینایان بزنیم. یک خانه ی امید در تهران بود که یه زمانی برای نابینایان فعالیت میکرد. ولی مدتی بود تعطیل شده بود. رفتیم سراغ خیری که اون ساختمون رو وقف کرده بود تا ازش بخوایم اجازه بده تا دوباره راه اندازیش کنیم. ولی طرف گفت که همین اواخر ساختمونشو وقف انجمن بیماران ms کرده. رفتیم سراغ شهرداری منطقه ی ۲۱ تهران خواستیم در خانه ی سلامتی که قرار بود نزدیک خونه ی اشکان اینا تا چند روز آینده افتتاح بشه فعالیت کنیم که خداییش خیلی هم ازمون استقبال کردن و قرار شد اونجا مشغول بشیم. ولی شب قبل روز افتتاح اونجا دزد میره هرچی هست و نیست رو جارو میکنه میبره. رفتیم سراغ آقای خادم کشتیگیر که یه مإسسه ی فرهنگی خصوصی به نام نسل آفتاب راه اندازی کرده بود. اون بنده ی خدا هم موافقت کرد که ما اونجا مشغول بشیم. ولی درست چند روز بعدش صاحب ملکی که آقای خادم اون رو ازش اجاره کرده بود ازش خواست تا تخلیه کنه. رسیدیم به شهرداری منطقه ی ۵ و فرهنگسرای معرفت. این بار کانون نابینایان حس اول رو راه اندازی هم کردیم. ولی یه دفعه شهرداری بودجه ی سازمان فرهنگی هنری منطقه رو کم کرد. اونها هم گفتن ما نمیتونیم حمایت کنیم و ما هم که پول نداشتیم تعطیلش کردیم. به اشکان گفتم بیخیال کانون و انجمن شیم بریم سراغ فدراسیون. به خاطر روابطی که با فدراسیون برای پوششدهی خبرهاشون تو رادیو داشتیم ما رو میشناختن. رفتیم و قرار شد تا انجمن بولینگ نابینایان رو در فدراسیون راه اندازی و اداره کنیم. ولی بلافاصله بعد از ورود ما رؤیس فدراسیون رو عوض کردن. یه مدت گذشت. ما چون اصلیتمون یزدیه یکی از آشناهامون فامیل نزدیک یکی از نمایندگان مجلس در اومد کلی باهاش حرف زدیم تا شرایطی فراهم کنه تا ما یه ملاقاتی با این آقای نماینده داشته باشیم. و ایشون هم قبول کرد. ولی به محض این که این قرار رو با طرف گذاشتیم نماینده ی بیچاره دچار حمله ی قلبی شد و مرحوم شد. بله زنده یاد یحیازاده رو میگم. خدا رحمتش کنه. گذشت و رسیدیم به انتخابات ریاست جمهوری. از طریق یه آشنا قرار شد بریم تو ستاد یکی از کاندیدها فعالیت کنیم. ما هم قبول کردیم. ولی یه شرایطی پیش اومد که نرفتیم. ولی همین که اسممون تو ستادش وارد شد کافی بود تا در انتخابات شکست بخوره که همین هم شد. الآن هم نمیدونم کی رادیو فصلی قراره بره هوا. خلاثه گفتم در جریان باشید اگر همچین اتفاقی افتاد تعجب نکنید. خیلی طولانی شد نه؟ حالا قضاوت با شما. تا پست بعد خدانگهدار.

حسینیییییییییییییی…..خخخخخخخخ….چه خوش شانسی پسر؟ خخخخخخخ…واقعاً که… لب دریا رفتی یه دبه آب با خودت ببر… اصفان نیای مادر یه وق…خخخخخخخ

رهگذر من نمی دونم طرف کیه ازت چی خواسته واسه همین جرأت ندارم خیلی چیزی بگم ولی خداییش بعضی بچه های ما۱جا هایی خیلی… یادمه۱بار یکی ازم خواسته بود۱کتابی رو با تمرین ها و توضیحاتش واسش بخونم ضبطش کنم تا جواب تمرین ها و توضیحاتش رو داشته باشه واسه درس و امتحان و از این چیز هاش. من انجامش دادم. از اول تا آخر کتابه رو خوندم، درس ها رو معنی کردم، تمرین ها رو حل کردم، تمامشون رو کامل تا جایی که بلد بودم توضیح دادم و نوار ها رو دادم دستش. گفت به بقیه همکلاسی ها بدم؟ گفتم بده. یادم نیست چند روز بعدش بود ولی خیلی نگذشته بود که یکی از همکلاسی هاش اومد خیلی ریلکس بهم گفت ببین! واسه من که ضبط می کنی شبیه مال فلانی نکن. درس ها رو جدا بخون تمرین ها رو جدا زیر هر درس بخون جواب ها رو هم زیر هر تمرین بخون لغت ها رو هم فلان جا بگو خلاصه همه چیز های۱درس۱جا باشن بعدش برو سر درس بعدی. وا رفتم. بهش گفتم ببین! از فلانی بگیر ضبط کن واسه خودت دیگه. همون طور ریلکس گفت اون طوری رو نمی خوام سخته برام به دردم نمی خوره تو واسم همین طوری که گفتم ضبط کن. ترکیدم البته نمود این ترکیدنم اون لحظه با خنده بود. گفتم یعنی میگی تمام این کتابه رو۱بار دیگه باید از سرش تا بیخش بخونم واسه تو؟ طرف حق به جانب گفت آره دیگه! من!!! اون!!! کتاب!!! کل چهارچوب علم آموزی!!!

بچه ها فکر کنم ملیسا شنبه شب که این پست رو زده، گفت میام تو کامنتا، بعد همینطوری اومده پایین که بیاد تو کامنتا، سرعتش زیاد بوده از ته سایت پرت شده بیرون خخخ.
چه بسا هنوز در حال پایین رفتنه.
اگر با یه بشکه نفت برگشت تعجب نکنید خخخ.

حالا نظر واقعی من اینه که چون شما تلقین میکردید که حالا این یکی هم نمیشه و ال میشه و بل میشه دقیقا همون اتفاق می افتاد
حالا یادت بیار ببین دقیقا این بود یا نه؟
قول میدم قبل از هر اقدامی خودتون میگفتید که اینم نمیشه یا وقتی پا جایی میذاریم تعطیل میشه و دقیقا همونم میشد
قدرت تلقین به کائنات خیلی بالاست

طبق سنت هر شبمون به همه ی تماشاگران عزیز هم عرض سلام داریم.
چراغ خاموشای عزیز.
آقا شنیدید میگن هرکی تو پستای گوشکن کامنت بذاره بعد بره یه لیوان آب نمک قرقره کنه به زودی یه نفر که خیلی وقته ندیده و خیلی دوست داره ببیندش رو میتونه ببینه و خیلی اتفاقی پیداش میکنه؟

سََََََََََََََََََََََََََََلاااااااااااااااااااااااااام
چههههههههههههههههههههههه طورید

شهروز آره یادمه من خونده بودمش آخرش موندم بخندم گریه کنم همدردی کنم اصلا چیزی بگم نگم الان هم یادم نیست ولی به نظرم سکوت کردم در رفتم ترسیدم کامنت بدم شانست بگیردم بی افتم بمیرم.

واااای پریسااااا…چه رو داشته یاروووو؟ یا امامی زمون… چی چی خدا رو داده به بعضی از این بنده هاش؟ خخخخخخ
شهروز حسینی ملیسا حالا یه گوشه نشسته داره با خودش لی لی لی لی حوضک بازی میکنه … باور کن….یه وق میبینی میاد و مث میگ میگ میگه: لی لی لی لی من لفتم…میسی میسی خدافسی…. بعد میره شش سال دیگه میاد…خخخخخخخخ

تقدیم به برادران حراست دانشگاه /…
منی که تو عشق .و عاشقی .شاگرد اول هستم
آقای حراست .چرا آخر کلاس نشستم …
هعیی …پریسا من هستم …
اوه برادر حراست .بیا عرض ارادت … حاجی بیا ک پروازتو کشتن …
شمشیر تو منو از چی میترسونی بلا ….
برو بابا خودتو جمع کن .نذار بگم ؟؟؟؟بگم ؟؟؟بگم ؟؟؟

پری سیما این از زور اون طرف تر بود آخه! ببین۱زمان هایی به آدم زور میگن نهایتش میگیم خوب زورمون نمی رسه دیگه باید فرمان ببریم کاریش نمیشه کرد. ولی۱زمان هایی مثل این بلایی که داشت سر من می اومد طرف انگار میاد به زبون خریت طرف مقابل که من باشم بهم میگه من می خوام ازت سو استفاده کنم و تو هم بوق شو و به روی خودت نیار که فهمیدی. اصلا نفهم چی میشه مگه؟ فقط بوق شو! من از دومیش بیشتر عصبانی میشم. اگر واقعا این دوباره خونی وظیفهم هم می شد نمی کردم.

وحید داداش شرمنده.
مجبور شدم کامنتت رو ویرایش کنم چون خلاف چارچوب محله بود.
لطف کنید بچه ها کامنت سیاسی نزنید خب خخخ.
ببین کامنت سیاسی بزنی آب نمک که سهله، آب دریای ارومیه رو هم لا جرعه بری بالا جواب نمیده هااا!
حالا از ما گفتن بود.
من ده دقیقه دیگه برمیگردم.

پریسا .همین الان چنتا کیس بالقوه جنازه شدن داریم .شهروز ک پاشو بیش از حد از گلیمش دراز کرده ..میخوام زجر کش بشه .اول پاهاشو قطع میکنم .بعد چشمای نداشتشو در میارم ..بعد سرشو میبرم ..بعدم جنازش میفته رو زمین

سلام به همگی بالاخره رسیدم
در مورد خرافات که من بسی بسیار از خرافات متنفرم.
یه خاطره هم مشابه خاطره پریسیما برام اتفاق افتاد.
میگن اگه در مورد مرده حرف بزنی و یا حرف بزنند یه دفعه عطسه کنی، باید یه نفر سه بار بزنه پشتت. وگر نه ممکنه برا تو هم اتفاقی بیفته.
هیچی دیگه منم یه بار تو همچین زمانی عطسه کردم حدودا ۴ سال پیش بود.
یعنی چهار ساله که ظاهرا باید مرحوم شده باشم. خخخ.
خب ها نه راستی خوب عمر دست خداست.