خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اینجا شب نشینی ششم محله هست که امشب از کامنت 1692 ادامه داره

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
بالاخره تسلیم شدم خخخ.
از امشب شب نشینی ششم محله شروع میشه.
همون طور که میدونید، شب نشینیها ساعت نُه شروع میشه و ساعت یازده شب تموم میشه.
البته شبهایی که فرداش تعطیله تا ساعت یک شب ادامه میدیم.
اما موضوع امشب شب نشینی.
امشب بیایید در مورد نه گفتن حرف بزنیم.
شما چه قدر جرأت نه گفتن دارید؟ اگر واقعاً نتونید کاری رو انجام بدید، تو دوراهی نه گفتن و رودربایستی کدومو انتخاب میکنید؟ مهمتر از همه این که اگر خاطره ی جالبی از نه نگفتن در مقابل درخواستی که براتون دردسر بوده و روتون نشده نه بگید دارید برامون تعریف کنید.
اینم تکراریه ولی قشنگه:

از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب،
شاید تو میخواهی مرا، در کوچه ها امشب.
پشت ستون سایه ها، روی درخت شب،
میجویم اما نیستی، در هیچجا امشب.
میدانم آری نیستی، اما نمیدانم،
بیهوده میگردم، به دنبالت چرا امشب.
هر شب تو را بی جستجو، مییافتم اما،
نگذاشت بیخوابی، به دستانم تو را امشب.
هر شب صدای پای تو، می آمد از هر چیز،
حتی ز برگی هم، نمی آید صدا امشب.
تا سایه ای دیدم، شبیهت نیست اما حیف،
ای کاش میدیدند، دو چشمانم خطا امشب.
امشب ز پشت ابرها، بیرون نیامد ماه،
بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب.
گشتم تمام کوچه ها را، یک نفس هم نیست،
شاید که بخشیدند، دنیا را به ما امشب.
طاقت نمی آرَم، تو که می دانی از دیشب،
باید چه رنجی برده باشم، بی تو تا امشب.
ای ماجرای شعرو شبهای جنون من،
آخر چگونه سَر کنم، بیماجرا امشب.

اون پایین منتظرم.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۱,۹۲۷ دیدگاه دربارهٔ «اینجا شب نشینی ششم محله هست که امشب از کامنت 1692 ادامه داره»

پری سیما بخند عزیز من خودم اون لحظه از درد اشک توی چشم هام بود ولی قاه قاه داشتم می خندیدم نمی دونم چه حکمتیه که من نمی تونم به زمین خوردن ها نخندم. حتی به زمین خوردن خودم. چنان می خندم که نفسم بند میاد. به خدا دست خودم نیست نمی خوام خدای نکرده کسی رو مسخره کنم ولی واقعا نمی تونم جلوی خودم رو بگیرم. خیلی ها دلگیر میشن ولی وقتی می بینن من به خودم هم مروتم نمیاد می فهمن داستان چیه دیگه از دستم دلگیر نمیشن. عوضش زمانی که من می افتم همراهم می خندن. حالا نخند کی بخند. آی پام آی دستم آی همه جام.

بچه ها۱بار چنان خوردم به اپن آشپزخونه که چوب بالاش از سنگ کناریش جدا شد هنوز هم جداست و هنوز هم بهش می خورم و جا به جا میشه دوباره بر می گردم درستش می کنم پهلوم رو می چسبم میرم پی کارم. فقط زمانی به شدت از برخورد کردن هام عصبانی میشم که مثلا مادرم یا کسی دیگه باشه و ببینه و بگه ای بابا مواظب باش. وایی طرف اون لحظه خداگیر میشه. مثل سگ دره جهنم می پرم بهش. ولی خودم که باشم به هر جا خوردم خوردم. پا میشم بعد از آخ واخ کردن میرم رد کارم.

منم به دیگران میخندم به خودم هم میخندم,درد نمیتونه اشک من را در بیاره.
آفرین پریسیما خیلی خوبه,البته من توی خونه خیلی میخورم به در و دیوار بیشتر هم موچ یا آرنجم میخوره,اما بیرون از خونه نه.
شاید چون توی خونه بیخیال هستم.

آقای آگاهی رو جا گذاشتیم. آقای آگاهی اندیشه رو بیخیال بشید ببینید من چه راحت به موضوع امشب جواب دادم حل شد؟ خخخ! شکلک سوراخ موش می خریم.

پری سیما امروزی رو خداییش تقصیر من نبود. از توی قوطیش در رفت افتاد زمین من هم که ندیدمش همونجا موند در کمین من بیچاره بعدش هم… آخ آخ الان هم۱وری دارم زندگی می کنم.

یه چیزیو فهمیدم وقتی تنهام ناخوداگاه دقتم بالا میره و کمتر برخورد پیش میاد ولی وقتی کسی باهام باشه انگار نقطه اتکا پیداکنم کلا دقتم میره پایین برای خودمم عجیبه چون هر دو حالتش نا خواستس

بچه ها به نظرم پرواز محتویات کتاب پری سیما خورده الان جنازه شده. پری سیما عجب مخی داری بابا این طوری طرف رو کشتیش کسی نفهمه کار تو بود؟

از کسی به جز خدا چیزی بخواییین
این قبول نیست آقای آگاهی.
بیخیال بابا زندگی رو هرطور بگیری همون طور پیش میره بیخیال باشید بدون چشم هم میشه زندگی کرد.

حتی یه زمانی یه مطلبی تو وبلاگم هم در باره اگه روزی ببینم چی میخوام ببینم نوشتم که خوندنش خالی از لطف نیست:
می خواهم از آرزو هایم بنویسم؛ صریح و ساده بگویم کسی حق ندارد به من بگوید نباید از اگر ها صحبت کنی که خودت هم می دانی بی نتیجه هستند؛ در جواب چنین کسانی پیشاپیش می گویم اولاً دیدن برای من محال نیست و از کجا معلوم روزی نتوانم از این حصار نابینایی رها شوم و بتوانم با دریچه ی نگاه به دنیا و مافیها بنگرم؛ از طرفی اگر هم محال باشد تصور محال که محال نیست و پرنده ی خیال که آزاد و رهاست می تواند تا هر جا که بخواهد به اهتزاز در آید و دنیاهایی را ببیند که اصلاً وجود خارجی ندارند؛ اصلاً اگر ما این قوه ی تخیل را نداشتیم چه باید می کردیم؟
روزی که ببینم اولین کاری که انجام می دهم این است که با هر چه پول که در اختیار دارم روانه ی بازار می شوم و کتاب های روز دنیا را می خرم و در اسرع وقت مطالعه می کنم. آن قدر می خوانم و می خوانم که دیگر هیچ وقت اضافه ای نداشته باشم که به بطالت بگذرانم.
صبح ادبیات می خوانم، ظهر فلسفه، عصر روان شناسی و شب تاریخ و جامعه شناسی و … …خلاصه کلی موضوعات دیگر را که با تک تک سلول هایم چشم انتظار آن روز هستم.
می خوانم می خوانم، یادداشت بر می دارم، سؤالاتی را که برایم پیش می آیند می نویسم و در اولین فرصت فرد متخصص در آن حوزه را پیدا می کنم و با او به بحث می نشینم.
مشترک کلی نشریه و مجله می شوم و سعی می کنم هیچ شماره ای از آن ها را که مورد علاقه ام هستند از دست ندهم.
می نویسم می نویسم، هر جا که بتوانم می نویسم، هر جمله ای که به نظرم زیبا برسد در دفتر یادداشتم ثبت می کنم تا فراموشم نشود.
روزی که ببینم در کلاس های خطاطی ثبت نام می کنم و سعی می کنم خط زیبای نستعلیق را یاد بگیرم و از آن وقت به بعد با آن خط متن هایم را بنویسم
من باید خودم در کلاس ها جزوه بنویسم، نباید وقتی استاد روی تخته چیزی می نویسد مثل مجسمه ابو الهول بنشینم و با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت به سمتی خیره شوم.
من باید ببینم که وقتی برای سؤالی دستم را در کلاس بالا می برم موقعی که استاد می گوید: بفرمایید و من شروع به صحبت می کنم بعد متوجه نشوم با فرد دیگری بوده است.
شاید برایتان جالب باشد که بدانید در تمام کلاس هایی که در این دو سال دانشگاه شرکت کرده ام هیچ وقت وسط کلاس حتی اگر مجبور بودم بیرون نرفتم؛ علتش هم این است که درست است که در دانشگاه ها معمولاً برای خروج از کلاس ها اجازه نمی گیرند ولی من دوست ندارم سرم را همین طوری بیندازم پایین و بیرون بروم، اگر هم بخواهم اجازه بگیرم نمی توانم با اشاره به استاد منظورم را تفهیم کنم تازه بر فرض هم که چنین کردم استاد جز با حرف زدن نمی تواند نظر مثبت یا منفیش را به من بگوید؛ از آن جا که بسیاری از هم کلاسی هایم با اشاره از استاد اجازه می گیرند و او هم با همین روش به آنان اجازه خروج می دهد من نمی خواهم با صدا این کار را انجام دهم که همه متوجه شوند من از کلاس خارج شده ام.
تا یادم نرفته از نقاشی هم بگویم؛ نمی دانم چه قدر در مورد من می دانید منظورم بیناییم در حال حاضر است؛ من می توانم از خیلی نزدیک رنگ ها را تشخیص دهم و شاید یکی از عواملی که من را بیشتر به فکر دیدن می اندازد دیدن این همه طرح و رنگ در جهان خلقت باشد؛ بچه که بودم تا جایی که امکان داشت اول اشکال ساده ای مثل خانه و کوه ها و خورشید را البته در سطح افراد بسیار مبتدی با وسایل مخصوص نابینایی برجسته می کردم و بعد با مداد رنگی داخل خطوط را رنگ آمیزی می کردم. خانواده و دوستانم که خیلی تعریف می کردند؛ نمی دانم برای خوشی دل من می گفتند یا واقعاً کار هایم ارزش دیدن داشتند؛ خلاصه وقتی که ببینم سعی می کنم اشیا را آن طور که هستند نقاشی کنم و بدون محدودیت از رنگ های مختلف چه مداد رنگی، چه آب‌رنگ و چه مداد های شمعی برای رنگ کردن نقاشی هایم استفاده کنم.
وای که کلی مستند طبیعت و اطلس و نقشه ی جغرافی در انتظار من هستند که باید همه شان را ببینم و تمام زیر و بم کوه ها، رشته کوه ها، دریاها، جلگه ها و … را در خاطر بسپارم.

چشم! یعنی اگر داشتم الان۱وری نبودم آیا؟ به نظر خودم که بودم. من اگر می دیدم هم حواسم رو به راه نبود. نشون به اون نشونی که در زمان های دور که هنوز تاریک مطلق نبودم هم هرگز عاقل و حواس جمع کامل نبودم.

متنفرم از این که از کسی چیزی بخوام، از بچگی آرزو داشتم یه روز تو خواب یا بیداری خدا بگه امروز یه آروزتو برآورده میکنم…
منم بگم خدا خداجون با شه فقط یکی یه آرزو دارم اونم اینه که تو کاری کنی که به همه آرزوهام برسم…
مال عالم بچگیه ولی هرچی بزرگتر شدم بیشتر حس کردم این عاقلانه ترین آرزویه که میشه از یزرگترین اجابت کننده خواست
فکر کنم دستم برای خدا رو شده که هیچ وقت چنین پیشنهادی بهم نداده خخخخخخخخ

آی وبلاگ آقای آگاهی الان آقای آگاهی اینجاست شکلک پریدم لب آستینش رو بکشم خوردم زمین بیخیال دوباره پریدم پا شدم ول کن بذار اول بپرسم بعد باقی صحنه رو بسازم آقای آگاهی چرا بخش کامنت های وبلاگ شما واسه من اینهمه سخته؟ جدی نمی فهمم چه جوریه که هر بار۱بازی سرم در میاره. انگار هرچی می کنم مدلش توی مخم جا نمیشه

۱مدتی که اصلا برام باز نمی شد تمام پست ها رو هم می گفت۰نظر. گفتم شاید شما کل کامنت های وبتون رو بستید. ولی چند وقت پیش برام باز شد و کامنت هم دادم خیال نمی کردم ثبت شده باشه اما دیدم که ثبت شد و الان باز هم مدلش برام نمی دونم چه مدلیه.

میگم روشنک چه آرزویی داری ها.
بچه که بودم دوست داشتم قول چراغ جادو مال من میشد,یا یه فیلمی میداد که دوتا بچه یه دفتر داشتند هرچی توش آرزو مینوشتن برآورده میشد اون مال من بود خخخخخخخخخ.

جدی کامنت هاش سخت نیست پرشین بلاگ قاطی کرده میگه صفر نظر ولی هم نظر هست و هم ثبت میشه و هم جواب های من ثبت میشن اول باید اسم بنویسید در ادیت باکس دومی هم ایمیل و در بعدی آدرس وبلاگ یا سایت و در آخری هم نظرتون هیچ کدوم رو هم پر نکردید و فقط نظر بدون اسم و نشون هم بفرستید ثبت میشه.
بزرگ ترین مشکلش اینه که اعلام نمی کنه نظر شما ثبت شده.

این دفعه هم مال خودمه شکلک پریدم خیز برداشتم به مرز پرواز به صفحه بعدی برسم شکلک ندیدم خوردم به۱میز گنده شکلک این بلندگو بزرگه بود روی تریبون کار می ذاشتنش از اون بالا تاب خورد اومد پایین با نمی دونم چندتا باند هاش افتاد روی بساط قلیون سماور شهروز شکلک سر و صدای حاصل از این در هم ریختگی جرنگ جرینگ جورونگ ترق تاق توق شکلک میز کلا بر اثر برخورد نابهنگام و شدید من بهش اعلام انصراف از ادامه ایستادگیش داد و با هرچی روش بود ولووو شد زمین پایه هاش رفت هوا تماااام محتویات روش از آجیل گرفته تا وردست و میوه و چاقو و چنگال و شیرینی تر و خشک و پارچ نوشیدنی های مجاز و چندتا چیز ریز و درشت دیگه همه پخش زمین شدن و الان همه جای سالن داره صدای جینگ جونگ میاد و لیوان و استکانه که همچناااان در حال قل خوردن و گشت و گزار در۴گوشه طالار هستن و و و و و و و و و و آخ بسه دیگه باقیش بمونه واسه قسمت بعدی سریال حالا یکی بیاد از وسط این قیامت جمعم کنه به نظرم دیگه رسما مردم

تازه حالا که فکر می کنم در اون متن موتور سواری و ماشین سواری و حتی دو چرخه سواری رو فراموش کرده بودم.
در مورد بخش نظرات وبلاگم هم چهارتا ادیت باکس هست اولی اسم دومی ایمیل سومی آدرس وبلاگ یا سایت و چهارمی هم نظر که میشه حتی بی نام و نشون فقط نظر نوشت.
تنها مشکلی که داره اینه که بعد از ارسال نظر باید حتماً صفحه رو دوباره باز و بسته کنید که نظرتون رو ببینید.

پری سیما پرواز رو که فرستادی هوا من که میگم این طاها رو هم همین شکلی می فرستیش ور دست پرواز. شکلک شیر کردن پری سیما. حالا برم سراغ طاها شیرش کنم

سلاااام پرواااااز بیا این پری سیما رو بکشش الان نبودی داشت پشت سرت کری می خوند بیااا. پری سیما بگیر اومد این پرواااز رو داشت بهم می گفت اومده جنازت کنه برهههه

من چرا باید خانم پرریسیما رو بکشم ..ایشون یکی از با شخصیتترین و قابل احترام ترین اشخاص این سایت هستن سرکار خانم پریسا …
گناه دارن که

شکلک پرواز شیرجه زد بگیردم شکلک پری سیما رو بلندش کردم کوبیدمش توی سر پرواز ولی ای وای خوردش توی کله طاها طاها عقبکی پرتاب شد افتاد روی پرواز همه باهم خوردن به پایه تریبون وسط سالن همراه تریبون دسته جمعی اومدن پایین و عجب صدای موزیکالییییی وای خداااا می خوام بیام توی بغلت الان فقط در آغوش خودت از دست انتقام این۳تا در امانم

لطف عالی مستدام خانم پریسیما ..
سلام جناب طاها .خیر .از این بزرگوار بیخبرم …خانم پریسیما فرمودن ک دسترسی به نت ندارن ظاهرا ..

طاها لازم نیست تو بهم کار داشته باشی من کار دارم. اتفاقا با هر کسی از این مدل های امشب شما۳تا باشه بیشتر کار دارم. الان میرم۱بلای جدید سرتون در میارم. زود باشید بگید جریان چیه.

سلام به آقا تاها و دکتر پرواز.
من نمیدونم چرا بعضی وقتها کامنت که میزارم سایت یه باره میره و کامنت من را هم میپرونه؟؟از شانس بد هم کامنتهای تولانی میرن که من هم حسش را ندارم بنویسم.

دوستان اینترنت ما داره حسااااابی بازی در میاره اگر نتونستم دیگه کامنت بفرستم شب همه تون به خیر و شادی.
راستی با این باران هایی که این چند وقت در شهر های مختلف اومده این شعر رو هم بهتون که از جلیل صفربیگی هست تقدیمتون می کنم.
شبتون پر از ستاره.
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چترِ لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسمِ کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بارِ دعا را تر کند
مثلِ طوفانِ بزرگِ نوح در صبحی شگفت
سرزمینِ سینه ها تا ناکجا را تر کند
چتر هاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها!
شاید این باران -که می بارد- شما را تر کند.

پریساااااااااااااااااااااااااا .دیگه داری خععععععععععععععععععععععععععععععععععلی پاتو از گلیمت درازتر میکنی ..اول پاتو قطع میکنم .بعد سرتو ؟ بعدم دستاتو ..
بعد ک خوب جنازه شدی اینجوری تیکه تیکت میکنم تا حسابی حالت جا بیاد ..له لهت میکنم .تا میندازمت تو چرخ گووشت یا آسیاب برقی تا پودر شیییییییییییییییییییییییییییییییییی .
بعد…عه عه عه ..عجب ..نمیذارن متین باشما

سلام فاطمه ..پریسیما قربونت بره ..چه خبری آخه ..
والا تا من خواسم چن رو متین باشم ییهو طاهای جنازه هم تصمیم گرفته ک ظاهراا رسمی باشه ..خییییییییلی تصادفی ..همین ..به مرگ پریسا و پریسیما …شهروزو تو کفن ببینی .هیچ خبری نیس ..

آخجان موفق شدم پرواز خودش شد حالا نوبت این۲تاست. ولی اول پرواااز. آآآییی پرواااز بیا اینجا می خوام جنازت کنم بگو از سرت شروع کنم یا از پا هات؟

جنازه های محترم ..ب شماها متانت نیومده ..
از این پس میدونم چیکا کنم …پریسیما ….زود سرورتو به یه نسکافه ی داغ مهمون کن ..
نمیبینی ؟؟البته ک نمیبینی ..نمیشنوی از سر کار اومدم خستم ؟؟؟
پریسا .تو هم برو از سر کوچه نون بگیر پریسیما میخواد شوم بپزهه …بدویین یالا ….

استاد طاها .به مرگ همین پریسا ک انشا الله فردا باشه بلد نیسم …
پریسیما چش وزغی ..بیا یاد بده ..مگه نمیبینی استاد طاها میخوان اسم سرورشونو لینک دار ببینن ..بدو وزغ

پرواااز الان میارم برات آبگوشت. فعلا آب جوشش رو نوشجان کن تا باقی محتویاتش برسه. شکلک۱لیوان آب جوش رو همچین تمیییز پاشیدم روی دماغش و اطراف دماغش. شکلک فرااار با تمام وجود اگر دستش بهم برسه هیچی ازم باقی نیییست خدا نجاتم بده

منم ترجیح میدم از کسی چیزی نخوام مگه اینکه واقعا اخلاق و رفتارش را بشناسم و بدونم که واقعا آدم با اخلاصی است.
در این سایت هم آدمهای با اخلاص خوبی را می شناسم. واقعا از این افراد ممنونم.

قاطمه من طولانیها را بعد از نوشتن با کنترل و a انتخاب میکنم و کپی میکنم اگه بپره داخل کادر دوباره پیست میکنم تا وورد پرس ضایع بشه خخخخ

بچا .ولی …ولی …ولی …ولی ..خدافظ .بهم اطلاع دادن که یه اتفاقی افتاده ک باس برم .
شبتون خوش .خدافظ .من دیگه رفتم

خوب این از پرواز که درمون شد. حالا میریم سراغ پری سیما. پری جانم عزیز دلم بیا۱دقیقه اینجا۱چیزی بگم بهت. شکلک کسی کاری نکنه. شکلک گرفتمش زیر قلقلک حالا نده کی بده. خوب پری یا خودت میشی یا ادامه میدم تا جسارتا زیر قلقلک بری به عدم. دیگه با خودت.

ببین برو رو نوشته های خودت وقتی رسیدی به اسم خودت یعنی نوشته بود نوشته شده by پرواز روی پرواز که رسیدی enter بزن نوشته هاتو نشون میده همون لحظه f6 بزن آدرستو نشون میده اونو کپی کن ببر تو شناسنامه بذار تو قسمت وبلاگت بعد به روزش کن
اینطوری میتونی لینکدار بشی.
شیرفهم شد یا یه جور دیگه حالیت کنم؟ هااان؟

یکی الان بهم توضیح بده این ب از کجا سبز یعنی نه ببخشید سبز نه مشکی شد توی کامنت من؟ تقصیر شهروزه. ول کن نیستش که بذار بندازم تقصیرش کی به کیه؟

شب همگی بخیر شب خوبی در کنار شما دوستان داشتم

کاش که من بال و پری داشتم
جانب کویش گذری داشتم
آتش عشقش چو بجانم فتاد
سوخت اگر بال و پری داشتم
میزدم آتش به نهال حیات
گر نه امید ثمری داشتم
گلشن حسن تو ، که شاداب باد
منهم از آن چشم بری داشتم
رفتی از این شهر و نگفتی که من
شیفته ی در بدری داشتم
دل به رهش پر زد و میگفت باز
کاش که من بال و پری داشتم

پریسا پریسیما مشکلی نداره همیشه همینجوری هستش مگه نه؟؟؟
دکتر بود و آقا تاها,دکتر که خودش شد حالا تو موندی و آقا تاها.
من از ورد توی نوشتن استفاده نمیکنم این هم خوبه ها.
البته از یه نظر خوب بود که پرید شاید با خوندنش به حال دیروز من دچار میشدید خدا نخواست شما غصه دار بشید..

خب موضوع چی چیس؟…خخخخخخ
داشتم مطالعه میفرمودی ام… خخخخخخخ… مطالعاتم رو نمیشد ول بنمایی ام…خخخخخخخخخخ… خوش گذشته بهتون… ای آکله بیگیری پریسااااا… شیش ساعته دارم میخونم تا برسم بهتون… خخخخخخخخخخخ… ارادت آبجی پریسیما…

ننه رهگذر به خودت فشار نیار. هر چی دوس داری صدا بزن . یه شب از سر در خونتون میام خونتون و اون وقت دیگه واویلا واویلا واویلا رهگذر شهید شد واویلا واویلا واویلا

واااااااااااای چرا همه تون وایسادید لای در به خدافظی؟ صبر کنید خب… من جخ اومدم… باشه…
خدافظدون… شکلک لب و لوچه ی آویزووووون…

بابا اینجا همه۱پا خطرن واسه خودشون. اون یکی که جنازه می کنه، این یکی که نصف می کنه، این دومی که از سر در خونه میره داخل ناکار می کنه، من هم که دیگه گفتن ندارم.

نوشته بودم پنجشنبه یه مرده نیمبینا که هم زن داشت و هم دوتا دختر خودکوشی کرد,چون دکتر بهش گفته که سرطان داری و اون هم چون کار و پول نداشته خودکشی کرده,میگن به دخترش گفته برام طناب پیدا کن اون طفلک از همجا بیخبر هم پیدا کرده,نیم شب رفتن دیدن خودکشی کرده.
شب خوش دوستان شاید نشه بعد بنویسم.

دوستان یواش یواش شبتون خوش. من دیگه مغزم بق بقی شده خخخ خخخ

با تو چه زندگی هایی
که توی رویاهام گذاشتم
با تو تنها بودم اما
تورو تنها نمی زاشتم
چه سفرها با تو کردم
چه سفرها تو را بردم
دم مرگ رسیدم اما
به هوای تو نمردم

به به… وحید قیری بودی حالا دزدم شدی…خخخخخخ… ما هیچی نداریم خونه مون وحید … اومدی یه فرش و تلویزیونم بیار با خودت… کف زیمی زندگی میکنیم… خخخخخخخخخ
من؟ از کی باید چیزی بخوام نصفه شبی؟ اونم دم در؟ خخخخخخخخخ… وااااااااااای صبر کنید از یکی یه چیزی بخوام خب..
از یه آمریکایی میخوام که منو به فرزندی قبول کنه…خخخخخخخخ… بعدم ورم داره ببرتم از این شهر و دیار…خخخخخخخ… خدافظ دیگه…

فاطمه جان اون بنده خدا روحش شاد. ولی… نمی دونم ما که جاش نبودیم بدونیم چه فشاری تحمل کرده. خواستم بگم کار درستی نکرد دیدم باید جای کسی باشم که بتونم سنگینی فشار دردش رو احساس کنم پس ترجیح دادم قضاوتش نکنم. فقط اینکه خدا رحمتش کنه و به خونوادش تحمل بده.

پریساااااااااااااا.. اسم قلقلک که میاد خندم میگیره…خخخخخخخخخخ… واااااااااای خدافز … این دفعه آخره…

بچه ها تا بسته نشده شب همگی تون هم رنگ صبح. مهدی الان که شبنشینی تموم شد۱خورده توی محله بچرخی شب ها هم از۹بیایی شبنشینی قشنگ همه رو می شناسی خیلی هم بهت خوش می گذره. توی محله و توی شبنشینی. بچه ها ایام به کام همگی

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام… رهگذر هستم از اصفان پایتخت فرهنگی جهان اسلام…

ببخشید۱دونه د از اول دیده افتاده گم شده. از یابنده تقاضا می کنم، نه بابا دستور میدم تهدید می کنم زور میگم این د رو بیاره تحویل بده بذارم سر جاش.

به نظر من غرور تا یه حدی لازمه که به زندگی فرد لطمه نزنه ولی متأسفانه در مقابل آقایون من خیلی مغرور هستم.
شایدم این غرور نیست و خودم فکر میکنم که مغرورم.

من با تو موافقم پریسیما.
من خودم هم در مقابل آقایون مغرورم,میخواستم این را بنویسم گفتم بد میشه,ولی به نظر من دختر باید در مقابل آقایون مغرور باشه,خوصوصا دختر مجرد.
منظورم اینه که اجازه نده کسی زیادی از حدش در رفتار و گفتار بگذره.

آخ بیچاره شدم باز دستم خورد به این چک باکسه الان هرکی کامنت میده ایمیل گوشیم سوت می کشه بچه ها باشید من برم درستش کنم الان میام. آآآآآآییی شکلک بسیار عصبانی

پریسا چه کار میکنی که هر وقت ایمیلی دریافت میکنی بهت پیام میاد؟
بعد یه سؤال دیگه: میشه چندتا ایمیل رو طوری تنظیم کرد که هردو ایمیلم به گوشیم فرستاده بشه؟

واااااااااااای… یعنی شماها براتون ایمیل میاد گوشیاتون سوت میکشه؟ جل الخالق… خخخخخخخ… پس چرا من سوت نمیکشم هیچ وق؟
هیییی… بچه ها من به طرز فاجعه باری مغرورم… خیلی ام بابتش ضربه خوردم… در مقابل آقایون که دیگه هییییچچییییییی…

بَه اینجارو گفتم الان تا بیام۴۰-۵۰تایی جا موندم خوابید که! نه این طوری نمیشه. شکلک چرخیدن کله به چپ و راست برای یافتن۱وسیله برای اذیت کردن خوابیده ها

منم نمیدونم چارش چیه ولی من میگم بعضی آدمها که خیلی زیاد مغرورن باید کنترولش کنن.
نه پریسیما آقای مغرور کم شده عزیزم.وای از این مردهای جلف که توی جمع رفتارهای جلف و زننده میکنن متنفرم,من به جای اونا از مرد بودنشون خجالت میکشم,من از اینجور آدمها حالم به هم میخوره.
دیدی زناشون چه افتخارم میکنن که آره شوهر من این کار را میکنه خخخخخخخخخ خوبه آقایون نیستند.

پری سیماجان باید ایمیلت رو بدی به گوشیت. اگر گوشیت اندرویده باید بری افزودن حساب رو بزنی ایمیلت رو وارد کنی حله.
آره عزیز تو هر چندتا ایمیل هم که داشته باشی می تونی از همین بخش افزودن حساب بدی به گوشیت و هر زمان برات ایمیل بیاد بدون کامپیوتر با همون گوشیت میشه بری چک کنی، حذف کنی و حتی جواب هم بدی.

سلام دوستان

اگر مانده بودی تو را تا به عرش خدا میرساندم

اگر مانده بودی تو را تا دل قصه ها میکشاندم

اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم

اگر مانده بودی زتو می نوشتم تو را می سرودم

مانده بودی اگر نازنینم زندگی رنگ و بوی دگر داشت

این شب سرد و غمگین غربت با وجود تو رنگ سحر داشت

با تو این مرغک پر شکسته مانده بودی اگر بال و پر داشت

با تو بیمی نبودش ز طوفان مانده بودی اگر هم سفر داشت

هستی ام را به آتش کشیدی سوختم من ندیدی ندیدی

مرگ دل آرزویت اگر بود مانده بودی اگر میشنیدی

با تو دریا پر از دیدنی بود شب ستاره گلی چیدنی بود

خاک تن شسته در موج باران در کنار تو بوسیدنی بود

بعد تو خشم دریا و ساحل بعد تو پای من مانده در گل

مانده بودی اگر موج دریا تا ابد هم پر از دیدنی بود

با تو و عشق تو زنده بودم بعد تو من خودم هم نبودم

بهترین شعر هستی را با تو مانده بودی اگر می سرودم

شب بخیر دوستان

خب پریسیما و پریسا بیایید این کنار ببینم.
حالا دیگه واسه من توطئه میکنید هاااان!
پریسیما تو باید از اول تا آخر کامنتهای این پست رو بخونی تمام غلطهای املاییش رو لیست کنی بهم تحویل بدی.
پریسا تو هم باید امشب توی همین پست موضوع فردا شب رو تعیین کنی.
تا شما باشید که دیگه واسه من نقشه نکشید.

به نظر من دخترا مغرورترن.
البته غرور خوبه ولی غرور کاذب نه.
غرور کاذب باعث خیلی اختلافها میشه.
مثلاً یکی از بارزترین اسناد مغرور بودن خانمها اینه که کافیه بفهمن یکی دوسشون داره.
دیگه چنان بلایی سر طرف میارن که نگو خخخ.

رهگذر روحش شاد اینهمه موضوع اون شبی ردیف کرد یکیش رو بردار دیگه یادگاریش هم میشه دعا هم به روانش می فرستیم حتما باید من بیچاره رو اذیت کنی؟ ای بابا!

آهآآآآآآآآآآآآآآآآی شهروز حسینی شب و شور زاده ی اصل تهرانی… دختران ازم خواستن نصفت کنم… از کدوم زاویه راحت تری؟ افقی یا عمودی؟ زانو بزن مدیر… تبرم رو بدید دختراااااااااااااااااااااا… شترققققققققققققققق….
اااااییییی دل… اااااایییییی دل… ااااااییییی دل…. جوووووووون بووووودی…. چرااااااااااا رفتییییییییییی؟…. بزن بر سینه و بر سرررررر…..خخخخخخخخخخخخ

خوب مثل اینکه رهگذر حلش کرد نمی خواد هیچی بدید بزنم توی سرش دیگه چیزی ازش باقی نموند. دستت درد نکنه رهگذر جان قربونت بشین۱لیوان آب خنک بدم دستت خسته شدی عزیزم

رهگذر وایستا وایستا.
ببین اگر منو بکشی دیگه کی میخواد برات فایل توی پستهات بذاره لینکهاتو درست کنه آیا؟
یه کم منطقی فکر کن.
نذار دوتا دختر از روی احساسات خودشون برات دردسر درست کنن.

هی راس میگه این پسر… پریسیما چرخ گوشتتا وردار….خخخخخخخخخخ… یکی نخ و سوزن بده من این ور و اون ور این بچه رو بدوزم به هم… اینورش حسینیه… اون ورش شهروز… نخ مشکی بدید بابا… شهروز بیا بیشین بدوزمت به حسینیت…خخخخخخخخخ

ببین رهگذر، پریسیما امروز داشت به من میگفت که این رهگذر دیگه داره خیلی تو محله با همه شوخی میکنه.
تازه پریسا هم میگفت جدیداً از رهگذر و کارهاش خیلی خوشم نمیاد.

واااااااااااااای پریسیماااااااااا وایسا بکشمت، هوس تاسکباب کردم…
پریساااااااااااااااا … برو بخواب تو پیاز و آبلیمو فردا کبابت میکنم ترد باشه گوشتت…خخخخخخخخخخخخ…

بچه ها این که طوری رفتار کنید که دیگران حدشون رو بدونن مغرور بودن نیست.
مغرور بودن وقتی میشه که شما مثلاً اشتباهی میکنید ولی براتون سنگینه که قبولش کنید و عذرخواهی کنید.
یا مثلاً با این که میتونید به کسی ابراز احساس کنید ولی این کارو برای خودتون بد میدونید.
یا مثلاً با کسی که قهرید غرورتون اجازه نمیده که آشتی کنید.

ایول فاطمه خوب من هم ویرایشگر نیستم چم شده بود۱دفعه؟ به جان خودم من فقط۱کاربر معمولی هستم این دستش هیچ مدلی نمی رسه اذیتم کنه فاطمه مرسی یادم انداختی.

مسأله ۲۶۹۴- خوردن گوشت مدیر که لینک میگذارد برای رهگذر حرام است و در صورت خوردن آن احتیاط واجب است که خود را به رهگذر بسپارید تا خونتان را ریخته و ازگناه مبرایتان نماید….

پریسیما نگفتم پیشقدم بشی.
ولی تو فکر نکنم حتی اگر طرف هم پیشقدم بشه به احساسش جواب بدی.
یا مثلاً بعد از این که یه نفر بهت ابراز احساس کرد بعدش تو هم این کارو در قبالش انجام بدی.

رهگذر باور نکن. این سه نفر پشت سرت یه چیز میگن جلوی روت یه جور دیگه هستن.
پریسا موضوع بده لطفاً.
پریسیما اتفاقاً تو پیشقدم برای آشتی نشدی ولی به هر حال یه بار با من آشتی کردی.

فاااااااااااااطمه…من تو رو قیمه قورمه ت میکنم… خخخخخخخخخخ… من سبکم آیاااااااااااااااااااا؟ بزنم صد قسمتت کنم؟ بچه ها تا حالا کتلت فاطمه خوردید؟ خیییییییلی خوشمزه س… خصوصاً اگر بهش آویشن هم بزنید…خخخخخخخخ

موضوع؟ خوب باشه الان میدم۱لحظه وایستا! پیش پیش! پیسپیس! پری سیما! بده بیاد اون لیست رهگذر رو! اونشبی دست تو بودش! زود باش۱دقیقه بده پس میدم بهت!

حسینی من؟؟؟؟یه چیزی بگو باور کردنش راحت باشه بابا.
ببین تو تنها کسی هستی که راحتم اینجا باهاش البته بینه آقایون.دیروز به پریسا هم گفتم من بچه ها را خوب نمیشناسم برای همین باهاشون شوخی نمیکنم حالا تو هم اگر ناراحت میشی میتونی بگی راحت.بعدش هم مم بلد نیستم پیغام خصوصی بدم خخخخخخخخخ

رهگذر پریسیما به شناسنامه و این چیزها دسترسی نداره.
کارهای مدیریتی رو من باید انجام بدم فقط.
ببین حواست باشه گولت نزنن.
اینا خیلی چیزا پشت سرت گفتنااا!

جدی پریسیما تو برام میذاری لینک؟ مرسی عزیزم…
شهروز حسینی خیانت پیشه ی انگلیس صفتِ تفرقه بنداز حکومت کن… خودت با دستای خودت خودتا چرخ میکنی سرخت میکنی …. آقامون گفته دس به نامحرم نزن…خخخخخخخخخخ

فاطمه راحت باش.
پریسا به جان خودم لیست رهگذر الآن جلومه.
موضوعت از بین اونها باشه من میدونم و تو.
شب نشینی فردا شب رو به اسم تو میارم بالا.
میبینی که ازم یه کارایی بر میاد.

یه چی درباره موضوع بگم و خداحافظی کنم برم.
با توجه به نظر آقا شهروز منم تا حدودی مغرورم.
یه بار گفتم زیاد اهل قهر کردن نیستم و اتفاقا زود هم آشتی میکنم، ولی احساساتمو به راحتی بروز نمیدم.
اشتباهات خودمو میپذیرم.
به طور کلی با غرور کاذب مخالفم.

ساده نباش رهگذر.
پریسیما خودش لینکها رو برای من میفرسته من درست میکنم.
منتها من نمیگم که غرورش نشکنه.
اگه راست میگی پریسیما الآن یه لینک درست کن ببینم.

سلام دوستان عزیز
امیدوارم سلامت و خورم باشید
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست !

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست !

چگونه جای تو در جان زندگی سبز است !
*
هنوز پنجره باز است.
تو از بلندی ایوان به باغ می نگری.

درخت ها و چمن ها و شمعدانی ها

به آن ترنم شیرین,به آن تبسم مهر
به آن نگاه پر از آفتاب,می نگرند.
*
تمام گنجشکان

که در نبودن تو

مرا به باد ملامت گرفته اند

تو را به نام صدا می کنند !

هنوز نقش تو را از فراز گنبد کاج
کنار باغچه
زیر درخت ها
لب حوض
درون آینه ی
پاک آب می نگرند
*
تو نیستی که ببینی چگونه پیچیده ست
طنین شعر نگاه تو در ترانه ی من.

تو نیستی که ببینی چگونه می گردد

نسیم روح تو در باغ بی جوانه ی من.
*
چه نیمه شبها کز پاره های ابر سپید
به روی لوح سپهر
تورا چنان که دلم خواسته ست ساخته ام !

چه نیمه شبها- وقتی که ابر بازیگر
هزار چهره به هر لحظه می کند تصویر
به چشم هم زدنی

میان آن همه صورت تو را شناخته ام !
*
به خواب می ماند
تنها به خواب می ماند

چراغ آینه دیوار بی تو غمگینند
تو نیستی که ببینی
چگونه با دیوار
به مهربانی یک دوست از تو می گویم
تو نیستی که ببینی چگونه از دیوار
جواب می شنوم.
*
تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه درین خانه است
غبار سربی اندوه بال گسترده ست
تو نیستی که ببینی دل رمیده ی من
به جز تو یاد همه چیز را رها کرده ست.
غروب های غریب
در این رواق نیاز

پرنده ساکت و غمگین

ستاره بیمارست
دو چشم خسته ی من

در این امید عبث

دو شمع سوخته جان همیشه بیدارست

تو نیستی که ببینی !

امشب قراره آرزوت برآورده شه… یه آرزو بکن…
-چه جور آدمی هستی؟

آخرین بار کی گریه کردی؟ واس چی؟ کی تو رو گریه میندازه؟ تا حالا کسیو گریه انداختی؟
فک کن گوشیت گم میشه و خاک بر سر میشی… نگران چی چیش هستی؟ عکساش؟ اسمساش؟ شماره هاش؟ یا اصلاً نگران نیستی…

چه وقتایی اعتماد بنفستون خیلی بالاس؟ کجا اعتماد بنفستون می افته؟
وقتی عصبانی میشید چطوری میشید؟
قوانین زندگیتون چی چیه؟
چی چی تو بچه گی خیلی خوب بود؟
فک کن یکی مزاحمت میشه… مثلاً تلفنی… چطوری کله ش میکنی؟
تو زندگی دلتون به چی خوشه؟ چی خوشحالتون میکنه؟
حاضری زندگیتو فرمت کنی؟ بعد دوباره از اول شروع کنی؟
از چه درسی خیلی خوشتون میومد… از چه درسی خیلی بدتون میومد و چرا؟
خاطرات شیطونیای مدرسه…
… تجربه ی سیگار و قلیون و مواد داشتید آیا؟ خخخخخخخخ

بابا زود باشید شروع کنید بزنید هم رو دیگه! حالا۱شب من اومدم فقط تماشا کنم چیزی پرتاب نکنم وسطشون یکی رو بلند نکنم بکوبم توی سر اون یکی به نام سومی تموم بشه تریبون نندازم میز چپه نکنم هیچ کار ی نکنم ها! مگه می ذارن؟

موضوع میخواید؟
۱- چه غذاهایی رو دوس دارید و چی بلدید بپزید
۲- بنظر خودتون موفق هستید؟ چه کارایی باید بکنید تا موفق شید و از این حرفا..
۳- از چی لذت میبرید تو زندگیتون؟ کتاب؟ خواب؟ خوردن؟ چی خییییلی بهتون میچسبه؟
الان خیلی فکرم کار نیمیکنه شرمنده…

تازه رهگذر هیچ کس به جز من و مجتبی و سعید به قفسه ی تو دسترسی ندارن.
یعنی پریسیما نمیتونه بره توی قفسه ی تو برات کاری انجام بده.
پریسا من کاری ندارم تو کجا میری.
مهم اینه که پست شب نشینی به اسم تو بیاد بالا.
فاطمه من خودم هم الآن نمینویسم که.
داداشم داره مینویسه.
تو هم لابد دادی به اون یکی فاطمه برات نوشته.
یعنی خودت گفتی که غلطگیر داره برات مینویسه خخخ.

ببین حسینی من هر دختری که دیدم در مقابل عشق پسرها زود کوتاه میان,و من همیشه به خاطره این موضوع باهاشون بحثم شده.
ولی خودم هیچ وقت توی شرایطش قرار نگرفتم,ولی من خوشم نمیاد تا به یه دختر میگن دوستت دارم اونم عاشق میشه یعنی حالم را به هم میزنه این عشقهای آبکی.

پریسا جان بالا هم بیاد من خودم درشو باز میکنم و میبندم
نگران نباش.
شهروووز یعنی لینکهای منو تو میذاری؟
یعنی واقعا؟ یعنی خخخ یعنی تو خیلی دیوونه ای.

من که هنوز نفهمیدم موضوع چیه؟
فکر کنم موضوع اینه که کی گیگیلی کیه؟ کی عسل کیه؟ کی ناز کیه؟ کی عشق کیه؟ کی ناناز کیه؟ کی عشق کیه؟ کی کی کی کی کی کی کی کی کی ؟
الفراااااااار

بابا پایین برا چی بری آخه؟
شهروز پست رو هم بزنه خودش درشو برات میبنده نباشه من هستم نگران نباش.
اتفاقا خوبه که بچه ها هم پستهای شب نشینی رو بزنن.

یعنی وحید اینهمه سریع بود آیا؟ شهروز الان نیست شد آیا؟ کارش ساخته شد آیا؟ روانت شاد آدم خوبی بودی حالا۱خورده اذیتم می کردی ولی خوب بخشیدمت دیگه چیکار کنم اینهمه مهربونم خودم می دونم ولی دیگه از دست این دل آخ از این دل که اینهمه حساااااسه

رهگذر رمزا همه دست منه.
پریسا گفتم خودت باید موضوع بدی.
زوووود.
در ضمن پست شب نشینی ته صفحه هست ولی تا فردا از صفحه خارج میشه.
پریسیما تو مگه بلدی پست باز و بسته کنی.
تو که همه ی کارها رو میگی من انجام میدم برات خخخ.

سلام بر پریسیما خانم و فاطمه خانم.
به نظر من غرور بد نیست ولی نه بیش از اندازه. بیش از اندازه که بشه تقریبا شورش درمیاد و یه غرور کاذب میشه.
به نظر من هم زنها مغرورند و هم مردها. این بستگی به اخلاق طرف داره. البته کسی که به خودش اعتماد به نفس کاذب داشته باشه غرورش هم کاذبه.

بچه ها امشب روشنک نبود، رهگذر قطع و وصل می شد، پرواز نبود، نازنین کم بود، طاها کم بود، وحید۱کمی کم بود، مهدی کم بود، آریا خیلی دیر بود و درضمن کم بود، شهروز فعلا این ها رو جریمه کن تا باقی آمار یادم بیاد. شکلک آدم فروووشم در حد بی نهایت.

میگم دفعه بعدی که موضوع شبنشینی ها جدی بود بد نیست روی طرح ورود ممنوع من۱کمی کار کنید. خداییش الان نگاه کردم به نظرم رسید باید کتکم بزنن بقیه. کلا بحث های جدی توی شبنشینی ها با حضور من خاطی از دست رفتن.

میخوام برم ولی دلم نمیاد. از بس کامنتا بانمکند. خخخ.
یعنی خیلی خوب شد من امشب با رهگذر پریسا پریسیما و فاطمه همدست نشدم.
وگرنه منم به اعمال شاقه محکوم میشدم. خخخ.
جدی برم دیگه دیروقته.
خوش بگذره خداحافظ همگی.
البته اگه دوباره برنگردم. خخخخخخخ.

خب من در همین لحظه متحول شدم.
پریسیمااا، تو واقعاً چه قدر خوبی. چه قدر کار راه بندازی، چه قدر چیزی بلدی، چه قدر همکار خوبی هستی، اصلاً نمیدونم چی بگم.
رهگذر اینو ولش کن. این تو تیم ماست.
پریسا ولی نه.
بزن نصفش کن خخخ.

وحید اون ها رنگ های غیر مجاز بودن چرا خوردیشون؟ خیال کردی من آب زرشک هام رو میارم اینجا؟ جاشون امنه کسی هم دستش بهشون نمی رسه. شکلک نگاه متأثر به وحید. برید دکتر بیارید براش طفلک تموم شد.

پریسا تو باید توی شب نشینی ها باشی. وگرنه من باید به کیف کی لگد بزنم؟ هاااااااان؟
شکلک جیغ زدن در گوش پریساااآااآااآااآ

آریا من میرم درو میبندم بعدش با هم یه خانسار مشت میزنیم.
خب من برم.
بچه ها احتمال خیلی زیاد فردا شب پست شب نشینی عوض میشه.
نویسندش هم سورپرایزه.
موضوعشم نویسنده مشخص میکنه.
پس تا فردا شب، مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید، شبتون به خیر، بدرود.

پریسیما خانم جوابتون را دادم. به نظرم هم زنها غرور دارند و هم مردها. این بستگی به اخلاق طرف داره و اینکه غرور تا حدی خوبه که آدم دچار غرور کاذب نشه.
خخخ پریسا. این دفعه یه آب آلبالو و پر از مواد منفجره بهت میدم بخوری. خخخ هاهاهاهاهاهاهاها
بچه ها شبتون خوش
خوب بخوابید.
خععععععلی دوستتون دارم