خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

اینجا شب نشینی ششم محله هست که امشب از کامنت 1692 ادامه داره

درود بر شما دوستان عزیز.
امیدوارم حالتون خوب باشه.
بالاخره تسلیم شدم خخخ.
از امشب شب نشینی ششم محله شروع میشه.
همون طور که میدونید، شب نشینیها ساعت نُه شروع میشه و ساعت یازده شب تموم میشه.
البته شبهایی که فرداش تعطیله تا ساعت یک شب ادامه میدیم.
اما موضوع امشب شب نشینی.
امشب بیایید در مورد نه گفتن حرف بزنیم.
شما چه قدر جرأت نه گفتن دارید؟ اگر واقعاً نتونید کاری رو انجام بدید، تو دوراهی نه گفتن و رودربایستی کدومو انتخاب میکنید؟ مهمتر از همه این که اگر خاطره ی جالبی از نه نگفتن در مقابل درخواستی که براتون دردسر بوده و روتون نشده نه بگید دارید برامون تعریف کنید.
اینم تکراریه ولی قشنگه:

از خانه بیرون میزنم، اما کجا امشب،
شاید تو میخواهی مرا، در کوچه ها امشب.
پشت ستون سایه ها، روی درخت شب،
میجویم اما نیستی، در هیچجا امشب.
میدانم آری نیستی، اما نمیدانم،
بیهوده میگردم، به دنبالت چرا امشب.
هر شب تو را بی جستجو، مییافتم اما،
نگذاشت بیخوابی، به دستانم تو را امشب.
هر شب صدای پای تو، می آمد از هر چیز،
حتی ز برگی هم، نمی آید صدا امشب.
تا سایه ای دیدم، شبیهت نیست اما حیف،
ای کاش میدیدند، دو چشمانم خطا امشب.
امشب ز پشت ابرها، بیرون نیامد ماه،
بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب.
گشتم تمام کوچه ها را، یک نفس هم نیست،
شاید که بخشیدند، دنیا را به ما امشب.
طاقت نمی آرَم، تو که می دانی از دیشب،
باید چه رنجی برده باشم، بی تو تا امشب.
ای ماجرای شعرو شبهای جنون من،
آخر چگونه سَر کنم، بیماجرا امشب.

اون پایین منتظرم.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۱,۹۲۷ دیدگاه دربارهٔ «اینجا شب نشینی ششم محله هست که امشب از کامنت 1692 ادامه داره»

دوباره پر شده گوشم, از این حرفای تکراری

از اون عشقی که پایانش شده کابوس و بیداری

میشه راحت تر از هر چیزی فهمید , معنی اینرو

چقدر سخته تحمل کردن آغوش اجباری, آغوش اجباری

چرا وقتی که میشد, عاشق عشق خودت باشی

بری سرگرم حسی شی که درگیر هوس باشی

تمام وقت روز و هر شبت رو وقف کی میکردی

کسی که بگذره ازعشق تو , تنهای تنها شی

مگه آرامش آغوش من پیش تنت کم بود

یا تصویر نگاه من به چشمای سیات بد بود 

فراموش کردی حرفم رو , واسه یادآوری میگم 

رو اون تختی که  اون میخوابه ,قبلا جای من بود ,  جای من بود

چه توجیحی جواب رفتنت رو , از دل من داد

کی باعث شد به آسونی منو بسپاری دست باد

به دنبال مقصر نیستم,  تصمیم تو این بود 

دلم میسوزه پایانش چقدر بد اتفاق افتاد, چقدر بد اتفاق افتاد

مگه آرامش آغوش من پیش تنت کم بود

یا تصویر نگاه من به چشمای سیات بد بود 

فراموش کردی حرفم رو , واسه یادآوری میگم 

رو اون تختی که  اون میخوابه ,قبلا جای من بود ,  جای من بود 

رعععد بزرگ با صدای رعععد وارش میخنده و میگه سلاااام .
من اصلا توی رو در وایسی نمیمونم و نمونده ام خخخ

فاطمه آهنگش خیلی قشنگتره.
پرواز به جان خودم رحم نمیکنم بنزین میریزم روت جزغالت میکنما!
بشین سر جات شلوغ هم نکن بچه.
میگم بچه ها روم به دیوار، گلاب به روتون میخواید بریم سراغ موضوع آیا خخخ.
من از اونایی هستم که یه کم تو نه گفتن مشکل دارم.
یعنی بدبختانه میمونم تو تعارف و نه رو نمیگم و خلاصه یه وقتایی چنان بلاهایی بابت این نه نگفتن سرم اومده که خدا نصیب پرواز بیابون نکنه خخخ.

سلام خانم حسینی ..
عه خدایا آخه تا چه حد تفاوت بین دوتا بنده ات ؟؟؟
یه خانم حسینی این همه محترم .یه شمشیر حسینی کلاش کلاهبردار انگل اجتماااااع ..
هر دوتاشونم فامیلاشون حسینیه ..
عه ب تو چه خو تولد کدوم خواهرشه /؟؟
عجبببببببببببببببب .خخخخخخ چیقد فوضولی بچه ..

خب .بذارین من بگم ..متاسفانه من خیییییلی تعارفی هستم و اکثرا تو رودربایستی گیر میکنم ..خصوصا تو روابطم با بزرگ ترااااااااا
بعضی وختا واقعا تو درد سر میفتم سر رودربایستی …!!!
هععععی ….

چه خوب پس میشه اسم آهنگ و خانندش را بنویسی من امشب بگیرم از اینترنت.
من توی نه گفتن مشکلی ندارم راحت میگم نه اما یه جاهایی که مدیونی به کسی نمیشه نه گفت اینجور موارد پیش میاد و من میمونم چی بگم.

رعد .جلو این پسر وسطیتا بیگیر وگرنه نعششا میندازم داغش ب دلت بمونه هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
چاقو میکنم تو شیکمش جنازع شه هااااااااااااااا ..

پاییز مرا عاشق میکند

باران

عاشقتر

حالا

تو بگو
” “””

این

بارانه پاییزی

با من

چه میکند .؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

____^
من توی رودربایستی نمیمونم . معمولا دلم زود به رحم میاد و بعد پشیمون میشم خخخ چون میبینم خیلی سختم میشه هاهاها
ولی اگه دلم نخواد هیچ موقع توی رودربایستی نمیمونم .
نه گفتن برام راحته . مثل آب خوردن

خوش به حالت اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرده کاش بارون میومد.
آره پریسیما نمیدونم چه دردیه وقتی به مردم نه میگی بهشون بر میخوره.

سلام بچا…
آهان… بریم سر اصل مطلب…
حسینی بیا اینجا بینمت آکله… شما چرا اینقد بین بچه هاتون فرق میذارین؟ من فردا عقده ای میشم که… الانم احساس معتادی میکنم… برم دزدی؟ بزنم بزهکار شم یه دو تا رو بکشم؟ فرار کنم برم دختران فراری شم؟ بزنم به پنج شیش قسمت تقسیمت کنم؟ بندازمت تو قفس پرواز بخورتت؟

دلم میخواد بارون بیاد برم زیر بارون زار بزنم.
از اونجایی که من آدم مهمی نیستم پس کسی تا حالا ازم کار سخت نخواسته تا با قبول کردن یا نکردنش توی دردسر بیفتم.

آقا برای نمونه داداشم پارسال گوشیشو دزدیدن.
تقریباً شش ماه گوشی اندروید من دستش بود تا گوشی بخره.
آقا من تو این شش ماه با یه نوکیا که باتریش هم خراب بود یه پدری ازم در اومد که نگووووو خخخ.
فقط چون گفت گوشیتو چند روز بده به من تا یه گوشی بخرم و ما هم نه نگفتیم و این چند روز شد چند ماااه خخخ.

خب کسایی که گفتن رو در بایستی داریم و نمیتونیم نه بگیم بعدش اون کار رو چطور انجام میدن؟
منظورم اینه که انجامش میدن یا نه یه جورایی بعدها میپیچونن یعنی جزء اونایی هستن که اول نه نمیگن و بعدا به هر نحوی شده اون کارو انجام نمیدن تا طرف یادش بره؟

هوی پریسیما …ما لینک گذاشتیم ینی چییییییییییی ؟؟؟
والا تا جایی ک یادمه من گذاشتم نه تو جنازه …
بعدش هوی عمه ..الهی مولکول هاااای وجودت ب ۷۶ ققسمت مساوی تقسیم شن ..من مگه وحشیم >؟؟؟؟؟
میندازیش تو قفس بخورمش ؟؟؟
هععععععععععععععععععععععععی آکله بیگیری ….

من الان دو روزه تو رودربایسی صاحاب دارالقرآن شهرمون موندم… میرم خونه شون از پنج تا ۹ شب به دخترش سیاقلم یاد میدم و اصلنم راضی نیستم از خودم و فردام قراره مث خر برم و دارم از خستگی کار میمیرم… چون خیلی بی استعداده و همه ی تابلو رو در واقع من دارم کار میکنم… اونم سر پا… منم خیلی زود خسته میشم و فشارم می افته آخه…

منظورم که تو نبودی پرواز… منظورم آقا گرگه بود…خخخخخخ… اسمش پروازه…خخخخخخ… اسمتا عوض کن ننه…
راستی منم قراره اسمما عوض کنم بذارم میکروب… چون چن روزه تو سطل زباله ی محله ام…خخخخخ…
راستی پری کنت کتاب دزیره و گل سرخ و شمشیر میخواس… تو آرشیوت داری؟

سلام. موضوع جالبی رو انتخاب کردین.
شعری هم که توی پستتون گذاشتین یکی از بهترین شعر هایی هست که من دوستش دارم و اکثر شبها گوش میدم.
منم توی نه گفتن یکم صریحم یعنی اگه نخوام کاری رو انجام بدم خیلی راحت میگم نه نمیشه.

خب سلام بر دخترکان سایت خخخ رها و پری و سلام بر خوانندگان خاموش نیم سوز سوخته و روشن .

رهااایی چه خبر ؟؟
پری تولد خودت ایشاالله ماشاللله
فاطمه جون زار نزن ،قار بزن هاهاها

آوای محبوبه خانوم صفورا خوبه

شبو شور داداشت بیناس که اینقدر زرنگه یا اونم نبینه ؟

من خیلی سخت سرما میخورم.
من یا کاری را نمیکنم یا تا آخرش پیش میرم.باید برم اگر نه از خودم نا امید میشم.

اونقدر دور شدی از من !!!که تو حرفات .هیچ حرفی. از من نیست !!!
میخواستم کنارم باشی !ولی رفتی و دستات !دیگه تو دستایِ من نیست !!
من خواب دیده بودم !که منو تنها میذاری!
تعبیر شد خوابم!
تو دیگه !!!دوستم نداری ..
اونقدر دور شدی از من !!!که شاید !دیگه هیچ وقت !با هم نباشیم !!
تقدیر این نبود !!!این تو بودی که میخواستی !از هم !دور باشیم.
من آرزوهامو !!
واسه تو آرزو کردم /
تو دلم رات نمیدم .
اگه به گذشته برگردم ..
هر جا که میری !یه وقتایی !!یکم فکر کن !!به اون که !!بی تو داغونِ.
میری و هیچی .!از منو !!این خاطره !یادت نمیمونه ..!

عشق چیست؟

مفهوم عشق در علوم مختلف

از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .

از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد

از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .

امسال تابستونم مث خر باز موندم تو رو در بایسی و کلاس طراحی بم دادن زوری… مردم و زنده شدم… چون تابستون کلاً مریض بودم…
هعی پری من تو رو در بایسی دوستای خانوادگیمونم همیشه… ولی فامیل رو نه.. بخاطر مامان و بابام و داداشم… هی میگن قبول کن… قبول کن… تازه… من چن ساله تو رو در بایسی دوستای خانوادگی چادر سرمه…خخخخخخخخخخ….

رهااایی بعضی مواقع از سطل آشغال هم دررو گهر پیدا میشه .
باور کن .
چند وقت پیشا ی سوپور از توی سطل زباله ی پلاستیک پر از طلا پیدا کرده .
تو گوهری .
پریسیرت هم یاقوت

رعد بابای محجوب ..خخخخ
کامنت اولم تو این پست تقدیم ب صفورا جان هس دیگه ..
همون شعری ک اینا ازش ایراد منکراتی گرفتن خخخخخخخخخخخخخخ.
رهگذر بیخیال شو …..خخخخخخخخخخخخخ اسمم خییییلیم خوبه عمه

مرسی پری…
خوبی آق داداش؟ اصفان هوا عالیه… تهرون چطوریاس؟ فاطمه حسینی مادر برو عزیزم… برو که زندگی اصلاً زیر بارون حال میده… زیر باران باید رفت و اینا دیگه… همشو نمیشه خوند، به اضافه ی پنجاه میشه… خخخخخخخخ

وای پریسیما چه خوب من خیلی از این دزیره شنیدم میگن کتابه خوبیه.
من با فامیل راحتترم بهشون راحت میگم نه تمام.

سلام یه سؤال اورژانسی من می خوام یه ویروسو حذف کنم نمی شه چیکار کنم در ضمن از مسیر درایو سی پوشه ویندوز سیستم ۳۲ پیداش کردم ویروس کشی سیستم جواب نمی ده.

اومد بهارُ .بویِ یارُ .این بهار از !اون بهارا شد .
از در رسیدُ /.ما رو دیدُ .با نگاهی/. عاشقِ ما شد ..!
گفت باورم کن. عاشقم من .عاشقونه .باورش کردم .
گفت از بهشتِ عشقِ چشمات .تا قیامت برنمیگردم !!!!
خورشیدِ عالم تابِ.
تنها به من میتابِ
با رنگ و بویی تازه.
رنگین کمون میسازه
دنیا رفیقِ ما شد.
یارِ شفیقِ ما شد.
از لا به لایِ ابرا.
خورشید ما پیدا شد !!!!حالم خوب نیس یکمی

من شاید پدرم در بیاد به خاطر نه نگفتنم.
ولی کارمو انجام میدم.
ولی خداییش چند بارم شده که مجبور به پیچوندن شدم خخخ.
در گوشتونو بیارید جلو، جلوتر، جلوتر، صداشو در نیارید. ولی من خیلی وقت پیش با یه بوووق آشنا شدم، بعد از یه مدت دیدم به درد هم نمیخوریم نمیشد اینو بهش بگم. آقا ما تو رودربایستی یه مدت رو رفتیم تا طرف خودش فهمید به هم زد خخخ.
خدا رحمتم کنه آدم بدی نبودم خداییش خخخ.

پرواز ببین تکلیف صفورا رو مشخص کن
اسمش بهاره یا دنیا یا خورشید
صفورااااا آهاااای صفورا بیا ببین این شیاد در ملأ عام چیا مینویسه!
دُرسا جون عزیزم دیدی دیروز چهره ی اینو بهت نشون دادم دیدی برنده شدی عزیزم؟

سلااااااااااام کنت… خوبی شما؟ خوش اومدین… بفرما بالا مجلس…
پرواز ننه امشب عشقت طاها نیومده غصه داری؟ بیمیرم برا دلدون… اون شمال کشور… تو اینور کشور… عمراً بهم برسید…خخخخخخخ

سلام غلطگیر.
مگر این که یه مشکلی پیش بیاد یاد ما کنی خخخ.
خداییش بلد نیستم وگرنه جوابتو میدادم.
ولی برو تو مرکز پرسش و پاسخ سؤالتو بنویس اونجا مخ کامپیوتریها میان جوابتو میدن.
رهگذرررر.
بابا اون کامنتا رو یکیشو که خودت گفتی حذف کنم، یکیشم خداییش خیلی تند بود حذف کردم.
همچین میگه انگار ششصدتا کامنتش رو فرستادم تو زباله دونی خخخ.
بچه ها راستی هدینگ برترین کامنت دهنده ها رو دیدید آیا؟
بجنبید اسمتون رو تو اون لیست بیارید اگر عقبید.

پریسیماااااااااااااااااااااااااا ..از شمار خارج شدن …..اسمش لیلا میباشه انگااااااااااار ..
به شعر یه دقت کن …
رهگذر چطور دوست داری دنیا رو از لوث وجودت پاک کنم ..
دو تا آپشن دارم .با اره بزنم سرتو قطع کنم ..با اره بزنم چشاتا در بیارم بعد یه جا با طناب ببندمت تا از گشنگی و تشنگی بمیری …؟؟؟
هر طور راحتی بگو

سلام آقای کنت با معذرت اسمتون را کوتاه میگم.
امروز این اینترنت منم بازیش گرفته میدونه حارلم بده باز میخواد حالم را بگیره سرعت نداره.
راستی آبجی جونم سلام خسته نباشی جدا من شرمندم حسابی.

حسینی من تو همچین مواقعی که یه بووووق بهم گیر بده کلاً یه مدتی گوشیمو خاموش میکنم…خخخخخ… چن وق پیش یه بوووقی هی فرت و فورت زنگ میزد بهم منم که حوصله رابطه مابطه ندارم زدم یه چن وق خاموش کردم کلاً رف پی کارش… خخخخخخ… حالا رابطه ت تا کجا پیش رف؟ خخخخخخ… امیدوارم تا مهریه اجرا گذاشتن نرفته باشی…خخخخخخخ

وای پریسینا ..فتانه //…دلم واسه اون تنگ رف یهو. ..
هععععی خدا رحمتش کنه ..
روزی که جنازش افتادا هیچ وخ یادم نمیره ..
وااااااااااای چه با شکوه مرد ..
فک کن از طبقه ۲۳ برجش افتاد با مخ اومد زمین …واااای تیکه تیکه شد پریسیمااااااااا
چطو میخوای زنگ بزنی بش ؟؟؟

چی شده؟
غلطگیر، تبریک، خوشبختی، عجب!
پس واقعاً هر کس میره یه مدت پیداش نمیشه یه حکمتی داره خخخ.
من که هر روز تو سایت چترم خخخ.
مدرکشم اینه که تو کامنت دهنده ها اولم، تو پست دهنده ها دوم خخخ.
خلاصه تبریک.
خوشبخت بشی.

ببین من بهش میرسونمت
بیا جلو بیا بیا بیا جلوتر آهان آفرین تق
شکلک ضربه زدن با یه چاقوی دسته زنجان بزرگ به شکم پرواز
پرواز من این لطف رو در حق تو انجام دادم که به فتانه برسی

تو کلاس منتظر زنگ تفریح میشینم
تا که این زنگ بخوره تو حیاط تو رو ببینم
وای تو حیاط تو رو ببینم
سر زنگ هندسه میگم این درسا بسه
کاشکی این زنگ بخوره دل به دلدار برسه
دل به دلدار برسه

سر زنگ هندسه میگم این درسا بسه
کاشکی این زنگ بخوره دل به دلدار برسه
دل به دلدار برسه
مبصر کلاس منم توی درس عاشقی
تو کویر سینه ام وای تو گل شقایقی
تو گل شقایقی
وقتی از در تو میای تنبل کلاس میشم
سر امتحان عشق گیج و بی هواس میشم
من گیج و بی هواس میشم

پرواز این آهنگ فتانه تو من خیلی دوس داشتم اون وقتا:
بذارید برم من… بذارید برم من…
پرواز چطوری میخوای با اره چش در آری؟ با مته و دریل باید چش در آورد… تروریست ناشی… تو لوس بچه ننه ی کارتون تماشا کن هیچوق تروریس نمیشی و آبرو منو میبری… با اره چش در میاری با شمشیر گور میکنی با مته تصف میکنی… ای یکی از سه کله پوک…خخخخخخخ…

نمیدونم کسی از دوستان فیلم قهوهی تلخ را دیده یا نه ولی من الان یاد پادشاه این فیلم افتادم.وای چه حرمسرایی داره.

???? اشتباه است اگر بگویم عشق کور است،حقیقت این است که عشق نسبت به نقص ها و ضعف هایی که به خوبی می بیند، بی تفاوت است، گاهی در وجود کسی که دوست می دارد، چیزی می یابد که احساس می کند تعریف کردنی نیست و بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد.
➖➖➖➖➖
#کتاب : ????رنج دلدادگی????
#نویسنده : آندره موروا
#مترجم : الهام دارچینیان

پریسیما یه کم سرد رفتار کردم یه مدت، خودش گفت فکر کنم ما به درد هم نمیخوریم.
تازه کلی ازش طلبکار شدم که تو دنبال بهانه هستی و کلی هم مظلوم نمایی کردم خخخ.

رهگذر .تو ناشیی یا من ..
من اول طعمه رو با شونیز مسموم میکشم …بعد کارایی ک گفدیا میکنم …اینطوری بدبخ کمتر زجر میکشه ..
هوار هوار بردن .دار و ندارِ ما رو .
ز دستِ ما گرفتن .
هعی اون یارِ بیوفا رو …
برو عمه .برو .تا تو ب ما برسی تو تروریستی .جنازت میفته

کنت منم همدانی ام… تقریباً همشهری ییم… خخخخ… ولی من کرد نیستم… ترکم…خخخخخخخخخ… کرمونشاهیا مگه لک نیستن؟ من عاشق آهنگای کردی ام… و رقص کردی…

خانم حسینی اشکال نداره هر جور دوست داشتین صدا کنید. رعد بزرگ خیلی خوشبختم که شما هم اصالتا کرمانشاهی هستید.

من یه دوست کرمانشاهی دارم خیلی باحاله تهران با هم همکلاسی بودیم.خیلی دختر مهربونی بود.
وای رعد تو هم کرمانشاهی هستی پس.

ننه نقلی گلِ باغِ آسمون
ننه نقلی قصه گوی مهربون
ننه جون قصه نگو .من دیگه از قصه پرم .
ننه جون بگیر بخواب بذار گیسوهاتو بشمارم .
ننه نقلی تو گلی تو گلدونی
تو مثل شر شر پاک بارونی.
تو نباشی گلا رو کی آب بده ؟
کی سوال خرگوشو جواب بده ؟
ننه جون دنیا چه بیرنگ شده
شب و روزم دیگه یک رنگ شده
ننه جون انقده دلگیره دلم .
دیگه خونه هم برام تنگ شده ..
هعععععععععععععععععععععععععععععععععی

عمه رهگذر ..خره مگه اینجا اروپاس ؟؟
خو چرا میخوای زندگی پدر منو بزنی به هم .؟؟؟؟
عجب !!!خخخخخخخخخخخخخخخ
بذارین جنازشا بندازم والا همه راحت میشین از دست این عمه ..

وای حسینی وای بر ……….حالا بگم وای بر کی آخه پسر.
من همینجوریش هم به پسرها اعتماد نمیکنم حالا پای تلفن باشه که هیچی انقدر بزنگه بمیره چرا باید گوشیم را خاموش کنم بابا.

شبو شور از کجا متوجه میشید که در نوشتار شکلک به کار رفته ؟،
یعنی صفحه خونا چی میخونه و چی میگه ؟؟
من چون این کامنتو کپی کردم دیگه نرفتم ویرایشش کنم .
فاطمه بله اصالتا کرمونشاهی هستم .
رهاااایی برو این سوالای خرچنگیتو از فرد دیگه ای بپرس خخخ
از کنت بپرس نه از ریش سفید بزرگ یا رعععد دانا خخخخ

دوشس خیلی خوشحالم که همدانی هستید. خیلی خوشحالم که موسیقی و رقص کردی رو دوست دارید. همه ی کرمانشاهیا لک نیستن. دوشس اجازه دارم رسما شما رو برای همیشه دوشس بنامم آیا؟!

سلام خونه ی یکی از دوستانمون هستیم با موبایل دارم مینویسم دلم تنگ شده بود گفتم بیام یه سری اینجا رهگذر ممنون با تو حرف زدم بهتر شدم باور کنید اونشب من اصلا خوابم نبرد

مرسی پریسیمای مهربان،رعد بزرگ، آقای حسینی و رهگذر معصوم.امیدوارم امسال بقیه مجردای محله مزدوج بشن به سلامتی.راستی تبسم نیست خخخخ

من یادمه یه بار خانوادم رفتن یه عروسیه کردی من نرفته بودم ولی اونا فیلم گرفته بودند هم قشنگ میخوندند و هم قشنگ میرقصیدند

فاطمه اتفاقاً شاید تو طرفو بشناسیش.
خیلی هم احتمالش زیاده که بشناسیش.
رعد روی شکلکها فقط صفحه خوان ما میگه گرافیک.
دیگه نمیگه گرافیکش چه شکلیه.
پریسیماااا جان من یه بار با صدای خرگوش بخون آپلود کن خخخ.

سلام مهربان عزیز . سلام بر خانم کاظمیان . قدم بر چشمان من گذاشتی عزیز دلم .
ای کاااش باشی .
وجودت مثل بارون باعث شادی منه

اشکالی نداره کنت راحت باشید… دوشس صدام بزنید…خخخخخ
سلام خانوم کاظمیان جونم… خدا میدونه که خیلی ناراحتتون بودم من… خیلی دوستون داریم همه… شک نکنید…

پرواز… میزنم میمیریا… چیکار من داری؟ خب یه لحظه کنجکاو شدم بدونم… من از همه ی متأهلا میپرسم… خخخخخخخ…

سلام خانومه کاظمیان.
یعنی کی بوده حسینی؟؟؟؟؟؟؟؟
من که میمیرم از کنجکاوی…..من چرا باید بشناسمش؟؟؟

رهگذر باید الآن برای فردا یه موضوع پیشنهاد بدی.
هرکی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.
تا تو باشی هی نگی شب نشینی راه بنداز خخخ.
تا ده و پنجاه وقت داری موضوع بدی.

غلط یاب برو از عقاب بپرس . خخخ
بچه ها باورتون میشه رععععد دانا دانشی در علم کانفیوتر نداره خخخ
اصلا کانفیوترو میبینم غمم میگیره .

رعد پایه ای یه صندلی داغ بذاریم واس پرواز بزنیم جنازش کنیم بیفته بیمیره؟ خدا وکیلی چرا واس این بشر صندلی داغ نذاشتین شماها؟ این همش در پرده ای از ابهامه…
پرواز… تو کی هستی؟ خخخخخ
راستی پرواز… من چن روزه یه کتاب دستمه بعد پاورقیاش انگلیسیه مثلاً شماره صفحه رو زده ۱۹۰۶… من این رو چطور باید بخونم؟ فکرشا بکن همه اسم مسم ها رو انگلیس میخوندم به این شماره که میرسیدم فارسی میخوندم…
بعدم مثلاً زده سال ۱۸۵۶… این رو باید بگم: ۱۸، ۵۶؟ یعنی باید جدا بخونمش؟ ببین وقتی صفر میاد اولش نمیدونم چطوری بخونم… راهنماییم کن این چن صفحه باقیمونده کمتر آبروریزی کنم…

این حسینی هر کاری از دستش برآمد کرد تا من به مهمونی نرسم رفته با مخابرات تبانی کرده سرعت نتم داغون شده فکر کرده میتونه منو از میدون به در ببره ولی زهی خیال باطل

موضوع فردا شب: دروغایی که گفتیم…خخخخخخخخ… البته ماها که اهل دروغ نیستیم… ولی بعضی مواقع پیش میاد که آدم مجبوره دروغ بگه… من که برام پیش اومده… مثلاً مجبور شدم دروغ بگم… بعد چون ناشی بودم خودم خودما لو دادم…خخخخخخخ

سلام دوستان
و سلام پریسیما
تولد خواهرت مبارک.
پریسیما خواهر جان, یک ایمیلی برات زدم آیا خواندی یا نه؟
ببخشید دوستان من خارج از موضوع حرف زدم.
این دختر گل را این جا جستم.

کسی حق نداره برا من صندلی داغ بزنه .اینو کاملا جدی میگم خانم رهگذر …
بعدش نه نباس جدا بخونی ..همون هزار و هشتصد درسته ..داری کتاب فارسی میخونی خو خخخخخخخخخخخخخخخخخخ

خب موضوع فردا هم مشخص شد.
میگم فاطمه اگر حافظ هست به داد این غلطگیر برس چون فکر کنم حافظ بلد باشه مشکلشو حل کنه.
درسته شیرینی نداده ولی خب گناه داره خخخ.

غلط گیر جون… در اینطور مواقع من فارسی بیلمیرم عزیزم…
برو تو محله تو پست ایگل براش کامنت بذار… همین دیروز یه پست گذاشته… حتمی سر میزنه به پستش… خیلی ام با حال و با مرامه… کمکت میکنه…
پری تولد آبجیته؟ اینا چی میگن؟ تولد معصومه؟ بش تبریک بگو و حسابی ام سلامش برسون…

نههههههه حسینی.اون را از کجا شناختی تو؟؟؟؟
من دارم شاخ درمیارم الان.ببین کی آخه.اون آدمه تیزی بودمن الان هنگم.
.

رععععد بزرگ مثل شلمان ساعت خواب داره . یعنی راس ساعت باید بخوابه و الا خوابش به هم میریزه خخخ
جمع کنید برید خونتون هاهاها

به حرف شیطونه گوش کن ..ببین .من جا تو باششم بعد همین پست میزنم صندلی داغ ….
امتحانش بی ضرره شهرووووووووز .
امتحان کن گلم

آقا حافظ که من خیلی مزاحمش میشدم قبلنا الان جزء مهندسین در حال خواب فکر کنم باشن.جا داره تشکرم کنم خیلی جاها که گیر می کردم به دادم رسیدن.

باشه نمیزینم برات پرواز… من خودمم برام بزنن زیر بارش نمیرم…خخخخخ
خب پرواز رفرنساش انگلیسه خبر مرگش…
کنت… کی به شما گفته من گوینده ام؟ بگید تا بزنم نصفش کنم؟ خخخخخ
شما تو محله سرچ بزنید کتابای که گویا کردما پیدا میکنید مثل: به کسی مربوط نیست… دیوانه وار… دلبند… سرگذشت ندیمه…
خیلی ذهنیت خوبی نداشته باشید تا بعداً تو ذوقدون نخوره… خخخخخ

طاها ..استاد طاها .بیا سر این سفله ی فرومایه رو از تن بی مقدارش جدا کن خواهش میکنم …این شمشیر دیگهه خیلی پاشا از گلیمش درازتر میکنه …..هعععععی باس قطع کنم خودم پاشو …!

حافظ هم نیست با تلفن پرسیدم نتونست کمکی بکنه.البته اگر اون مشکلی باشه که من هم درجریانم.من باعث شدم این طفلکی هم افتاده به دردسر.

دل است دیگر،
نمیتوان دلتنگی را از او گرفت….
مگر میشود خیسی را از آب گرفت؟!!
گاهی میریزد و خرد میشود،
گاهی هم ترک میخورد،
اما باز دل میماند!!!…

ببین رهگذر .کتاب فارسیه دیگه ..رفرنساشم درسته ک انگلیسیه ولی چون کل کتاب فارسیه اون صفحه ها رو هم تو باید فارسی بخونی …خیالت راحت .همینی ک بت میگم درسته ..

پریسیرت تحمل چی . خوابم پرید دیگه . حالا دیگه تا ساعت ۱ بیدارم خخخ
اونقدر از این ادا اصولای خودم بدم میاد که نگو خخخ

واقعا خیلی لوس هستم . رها بیا منو جنازه کن .خخخ
یعنی چی که راس ساعت باید بخوابم و الا خوابم میپره ؟؟؟
رها من تا مدتها فک میکردم پرواز ی دختر نبین و فلج یا خیلی زشته خخخ

راستی من همین جا اعلام کنم که منم زیر بار صندلی داغ نمیرما… مجهول نیستم مث پرواز… ولی رو صندلی داغ نشستنا دوس ندارم…خودمم تو هیچ صندلی داغی چیزی نپرسیدم…
تازه من اگه بشینم رو صندلی داغ میزنن محله رو فیلتر میکنن میره رو هوا… میدونید که چه جوری یام من… خخخخخخخخخ

درد سر نیست اتفاقاً پرس و جو می کنم اطلاعات کامپیوتریم میره بالا بعد برا خودم مهندسی میشم وقتی همه مهندسا خوابن اگه کسی سؤال داشت من جواب می دم. وای خدا چقدر اعتماد ب نفس من بالاست

من برم درو ببندم.
به موضوع فردا شب فکر کنید.
دروغ گفتن و خاطره ی دروغهایی که گفتید و لو رفته.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
شبتون به خیر.
بدرود.

درود! آمدم ولی دیر آمدم،‏ چرا چند نفر از دوستان از محلهرفته اند و مدتها است که پست و کامنت نمیگذارند و کسی سراغی از آنان نمیگیرد؟ من شاکیم شاکی،‏ راستی چرا بعضیا جواب تماس منو نمیدهند و پست دوستم را پخش نمیکنند؟ من شاکیم شاکی!‏

گاهی وقت هادلت میخواهد با یکی مهربان باشی…دوستش بداری وبرایش چای بریزی
گاهی وقت هادلت میخواهد یکی را صداکنی بگویی سلام می ایی قدم بزنیم؟
گاهی وقت هادلت میخواهد یکی راببینی…شب بروی خانه بنشینی
فکرکنی وکمی برایش بنویسی…
گاهی وقت هاادم چه چیزهای ساده ای را ندارد!!!!!

هعععععی من معادله ی چند مجهولی هسم …یکی بیاد منو حل کنه لدفا …
خااااااااااااااااااک تو سرماونو ببین فک میکرده دختر نابینای فلجم …
پریسیما مجهولا خوب اومدی ..
عمه شرم بر تو .خو من چرا مجهولم آخه خخخخخخخخخخخ .

ساغول غلط گیر جان… تورک سن؟ یا خدااااااااااا… اینجا محله ترکاس که…خخخخخخ
مرسی پرواز… باشه پس آبروریزی نبوده تا حالا… هی غصه م بود چن روزه… کسی ام نداشتم ازش بپرسم…

واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام….
من همین الان اومدم…..چه بی خبر گذاشتین
فک نکنم توی این ۵ دقیقه وقت بشه چیزی بنویسم
فقط میتونم بگم….خوشحالم که تسلیم شدید…خخخخ…و نتونستید نه بگید…خخخخخ
خوشگل باشید همگی

باشه چشم دوشس ولی دلم میگه که صدات زیباست. راستی این فایل صوتی به اسم شب بخیر که توی سایت بود صدای شماست؟

سلام به همگی.
پریسیما موضوع فردا شب با خودته. از همین الآن روش فکر کن ده و پنجاه باید موضوع بدی.
نمیتونم و نمیشه و بلد نیستم و اینا هم ندارییییییم!

وای بچا خبر جدیدو شنیدین ؟؟؟؟
میگن پریسیما رفته زیر تریلی …
آرهه …جنازه واسش نموندهه کهه ..واااااای بچا میگن تیکه تیکه شده بدبخ …
هعععی با کاردک جمعش کردن از وسط خیابان …
واااااای دختر خوبی بود …

بچه ها من ی سرود و یا شعرهای بچگونه که بشه پشت بلند گوی مدرسه گذاشت نیاز دارم . به نظرتون توی محله وجود داره

نابینا و لباس ؟
خب یاد مشورت با ببینهای هم سنو سال خودشون افتادم .
بله هر نبینی باید با یک ببین هم سنو سال خودش بره خرید

شمشیر ..با بزرگتر از خخودت درس بحرف …
ببین ی بار دیگهه به من بگی دکی پرنده میکشمت …
بابای فانی …چته ..حس میکنم یه غمی تو وجودت میباشهه ..
بابا ..شهروز نباشه ببینه تو غمگینی ؟؟؟
چت شده پدرم …!!چی اذیتت میکنه …
بیییییییاااااااااااااااااا
بیا سرتو بذار رو شونه پسر کوچیکت از درداااااااات بگو …
این همه ساااال تو حمایتم کردی پدرر بذار یه شبم من غماتو ب دوش بکشم …
هععععععی ..ببین .من پسر کوچولوتم ..اگه غماتو ب من نگی .میخوای به این معتاد انگل اجتماع بگییییی؟
ناراحتی کح این معتاده ؟؟؟
درست میگی پدر ..باعث بی ابروییت شده …چیکارش کنم این لکه ننگ رو …پدرم
پدرررررررررررررررررررررررر …

موضوع امشب انگار دروغهاییه که گفتیم و لو رفتیم
به نظر شما آیا کسی هست که دروغ نگفته باشه؟
دروغ همینطور که از اسمش پیداست دروغغه و هیچ کس دوست نداره اون لو بره ولی بعضی وقتها دروغها خواه ناخواه لو میرن

خب پریسیما الآن موضوع میدی به جای فردا ملت امشب در بارش حرف میزنن.
بچه ها امشب موضوع ما دروغه.
اینی که گفت مال فردا شب هست.
امشب خاطره بگید در مورد این که یه دروغی به یه نفر گفتید و بر اساس سوتی خودتون یا خلاصه اتفاقی لو رفتید و مشخص شده که دروغ گفتید.

سلام دوستان عزیز… خوبین دخترا؟ خوشید پسرا؟
خوبه پری موضوع فردا شبت… نابینا با لباس؟ یا نابینا بی لباس؟ چی بود؟ خب هر چی بود خوب بود…خخخخخخخخخ

هعععععی اوه ..بذار بفرمایم بت .
داداشم تازه ازدواج کرده بود .بعد من یه کت و شلوااااار گرفته بودم تازه …خانمش اومد منو دید بم تبریک گ ..هععی منم ورداشتم گفتم نععععععععععععع .این قدیمیه قبل ازدواج شماها گرفتم خخخخخخخخخخخخخخخی
ییهو داداشم گف :پروااااااااااااااااااااااز من بش گفتم اینو دیروز رفتیم بااع هم خریدیم ..
از اون روز تو افق محو شدم ..یکیم نیس یه ذره آب و غذا واسم بیاره .فک کنم میرن تو عمود غذاها رو میبرن خانوادم …….خخخخخخخخخخخخخخ

خخخخخخخخخ… واااای پرواز… چه خنگی تو مادر…خخخخخخ…
منم دبیرستانی که بودم از مدرسه فرار میکردم… تو دفتر که میخاستنم میگفتم رفتم خونه… آخرش یه بار مامانم که از بد حادثه اومد مدرسه مث خر لو رفتم….

بعضی وقتها ماها به والدینمون دروغ میگیم چون حس میکنیم که اگه راستشو بگیم از کاری که قراره انجام بدیم منع میشیم
به نظر من از این دروغها همه گفتن درسته یا نه؟

من دروغای دوران نوجوانی رو کاملاً درک میکنم پری… اشکالی نداره… واقعاً این دوران دوران سرکشیه و خانواده هم خیلی درک نمیکنن بچه ها رو… من که بطرز فاجعه باری سرکش بودم… بعد از دیپلم خوب شدم یه هو…خخخخخ… نمیشه گف خوبه یا بده…

من و امیر یه بار رفتیم یه جا که تقریباً حالت مسافرت داشت.
بعد به اشکان الکی گفتم که با خانوادم رفتم.
این امیر نامرد هم نه گذاشت و نه برداشت تو این سفر اخیرمون به مشهد چنان سوتی داد که همه چی لو رفت خخخ.
یعنی نابود شدم رفت پی کارش خخخ.

دوستان من قبل از شب نشینی آموزش ایگل رو دانلود کردم خاموش شدم باز… حالا تا هر وق که روشن باشم هستم در خدمتتون… هر وق نبودم دیگه خودتون بدونید خاموشم… حالا ایشالله که تا ته شب نشینی رو بمونم…

پریسیمااااااااااااااااااااااااااااا آبرو نموند واسم جلو خانم دکتر ..
الان فهمیدین ک ایشونم تحصیلات عالیه دارن ؟؟؟
کلا خانوادگی تحصیلااااات دارییییم مااااااااااااااااع .
ولی فک کنم یادش رفته دیگه خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
.عمه خو من اگه عاقل بودم ک تو آکله گرفته ی کک مکی عمم نمیشدی …
سلام خانم حسینی ..۱!

مگه میشه کسی دروغ نگفته باشه.
به نظر من آدمیزاد به دروغ زندست خخخخخخخخخخخخخخ.
ولی از شوخی بگذریم من توی دروغ گفتن خیلی ناتوانم چون نمیتونم دروغ سر هم کنم بگم.یه وقتهای شده دروغ دیگران را رو کردم البته نا خواسته.برای اینکه دروغم رو نشه تمام تلاشم را میکنم دروغ نگم اما نمیشه که اصلا دروغ نگفت.

دروغ .
به نظر من وقتی کسی دروغ میشنوه حقشه .
چون اون طرف گوینده رو به طریقی مجبور و محدود کرده . که اون بنده خدا مجبور به دروغ شده .
منظورمو میفهمید ؟
آدمای سلطه گر و دیکتاتور و سرزنشگر و حرف مفت زن دروغ زیاد میشنون و نوش جونشون خخخ

هاهاهاهاهاهاهاهاها… حسینی بیچاره…خخخخخخ… منم از این سوتیای لو دادن دروغای دیگرونا زیاد داشتم… چون گیجم… امیرم زن گرفته گیج شده طفلی….خخخخخخخ…
اوهوی پرواز… عمه داری میری آکله بیگیری سر رات دو تا دونه نون بربری ام بیگیر…خخخخخ

توی نوجوانی دروغ گفتن خیلی آدیه من هم گفتم.
اما دروغی که بزرگ باشه نه این روزها هیچی را از مامانم پنهان نمیکنم یعنی مثل دوستیم با هم.

من فکر کنم دوم راهنمایی بودم.
آقا من کتاب انگلیسی رو جای عربی اشتباه بردم با خودم.
سر کلاس نوبتم شد که یه تیکه از متنو بخونم و ترجمه کنم.
منم تقریباً متن رو حفظ بودم.
یه کم خوندم و یه کم گیر کردم که یه دفه دیدم معلممون که خودش هم نابینا بود دست گذاشت رو کتاب و فهمید.
خلاصه چشمتون روز بد نبینه.
ما یه چکی اون روز خوردیم که نگووو خخخ.

من مجبورم بعضی اوقات به بعضی افراد دروغ بگم و وقتی هم لو بره میگم خودت باعث شدی خخخ پس چرا تو به من دروغ نمیگی ؟؟
چون من زندان بان کسی نیستم. زندان بانها همیشه دروغ میشنوند خخخخ

آقا من یه دروغ دیگه هم دارم تو کارنامم خخخخخخخ.
یه بار رفته بودم با یکی لباس بخرم ..ببین پریسیما من راجع ب موضوع فردام امشب حرفیدم دیگه هم تو این کامنت هم کامنت اولم ..خلاصه رفته بودم لباس بگیرم که یکم تعمیر لازم بود .لباس فروشیه هم از خونه فرسنگ ها فاصله داش ..!!!فروشندهه گف لباسا میدم خیاط پس فردا بیاین بیگیرین .منم گفتم هی آکله بیگیری لباسما زود بگو تعمیر کنه ک من ساعت ۲ پرواز دارم …گف اوه .اگه ایطوریه ک پروازت رفته داداش .ینی بدم میاد از فروشنده هایی ک ب آدم میگن داداش ..
بعد ییهو اون ک باهام بود گف :عزیزم ساعت ۲-۲۰ دقیقست .میدونین الان دارم از هنوز از سرنوشتم اطلاعاتی در دس نیس .
فک کنم بین راه افق و عمود یه جایی تو اریب گیر افتادم یکی بیاد نجاتم بده

منم ناراحت شدم… میدونی تو خونواده هر کس دیگه ای مریض بشه اینقد آدم اذیت نمیشه که وقتی مادر مریض میشه غصه ش میشه… آدم از حیث روانی بیشتر آسیب میبینه تا از حیث جسمی و خستگی… ایشالله خوب شه مادرش… یکی از دوستای منم دقیقاً مادرش همین مشکل رو پیدا کرد… یعنی اول بیماری زنانه و بعدم قلب و بقیه موارد… الان خوب خوب شده خدارا شکر… ایشالله خوب میشه…

رعد با تو موافقم شدید.
وای حسینی تو چه ماجرا ها که نداری پسر.
راستی حسینی من میرم توی خصوصی میخوام برم توی صندوق دریافت نمیره اصلا باز نمیشه.

نمیگم تا حالا دروغ نگفتم
ولی خاطره اینطوری یادم نمیاد.

یادم نیست کی بود ولی یه مطلب جالب از رادیو شنیدم که مضمونش این بود که با نگاه کردن به حرکت چشمای مخاطب میشه بفهمیم داره راست میگه یا دروغ.

واااااااااای نوش جونت حسینی…خخخخخخخ
پروااااز تو خنگیت بر من ثابت شد دیگه عمه….خخخخخخخخ… وای وای وای… تو چطوری دانشگا قبول شدی؟ راستشا بوگو تو واقعاً دکتری؟ دروغات به مرده شورا میخوره ها…خخخخخخخخخخ
رعد آره درست میگی… آدم وقتی بترسه دروغ میگه… ایول…

من اول که اومدم رفتم پست ملیسا خیلی ناراحت شدم رهگذر راست میگه مادرم که مریذ میشه من دنیا روی سرم خراب میشه.طفکل ملیسا.

شبو شور مرسی . رفتم دان کردم. ی آهنگش برای تولد بود ولی اون یکی نمیدونم چرا باز نمیشه .
تهو توشو در میارم.
مرسی فرزندم .
دروغ هم میگم خوب میکنم بازم میگم

یه بارم زن داداش من واسه عروسی یه فامیل بخاطر رو کم کنی اون یکی زند داداش رف یه عالمه طلای بدل خرید هی بخودش آویزون کرد… شده بود اسب تعزیه… اینقد که بش زلم زیمبو آویزون بود… نیشسته بودیم تو عروسی که اون یکی زنداداشه داش از حسودی طلاهای این یکی میمرد که من یه هو پرسیدم: زهراااااا… به این بدلیا لاک بی رنگ بزنی رنگش نمیره ها… لاکشون بزن حیفن… خخخخخخخخخخخ… بدبخ زهرا مرد و حسابی دشمن به شاد شد اون شب… اون یکی ام از خوشحالی تا آخر شب وسط در حال رقص و پایکوبی بود… خخخخخخ… ولی من اصلاً قصد لو دادنش رو نداشتم… خخخخ… بعد کلی معذرت خواهی کردم…..

آقا من یه شب با شازده خانم خدافظی کردم و قرار شد که هردومون بریم بخوابیم.
از این حرکات رمانتیکی که همه میکنن که با هم همزمان بخوابیم و همزمان بیدار شیم و از این حرفا.
خلاصه خداحافظی کردیم و من هم که صداقت شرط اولم در یک رابطه هست، رفتم تو سایت و کلی واسه خودم گشتم و رفتم بازی کردم و این حرفا، فقط یه آن فرداش دیدم شازده خانم پرسید دیشب کِی خوابیدی، گفتم همون موقع که تو خوابیدی عزیزم. گفت عجب. پس اون کامنت تو فلان پست رو کی ساعت چهار صبح گذاشته؟
خلاصه این که تبخیر شدم رفت خخخ.

با کامنتای رعد موافقم.
بله پریسیما جان همین نکته هم هست.
ولی نمیدونم چطوریه که بعضی افراد تو دروغ گفتن تبحر خاصی دارند. خخخ.
اصلا یک درصد هم نمیشه احتمال داد که فلانی داره خلاف واقع حرف میزنه.
تعجب میکنم چرا بعضی افراد هم با اینکه دروغاشون لو میره بازم دروغ میگن. خخخ.
و نمیدونم چرا بعضی افراد حتی برا موارد معمولی و پیش پا افتاده هم فکر میکنند نباید راستشو بگن. اصلا یه جور دروغ گفتن عادتشون شده متأسفانه.

عمه رهگذر .از اون روز ک با تو آشنا شدم مخم پوک شد .خخخخخخخخخخخ
بچا این پریسیما یه جوری میگه شما نابیناهای مطلق ک انگار خودش بینای هر دو جهانه ؟؟؟
پریسیما عمو چن کلاس بینایی داری شما خخخخخخخخخخخخخخخ

به شازده خانوم دروغ گفتی؟ ننگ بر تو مدیر…خخخخخخخ… نصفت نکرد؟ خخخخخخخخخ… باید شهتا از روزت جدا میکرد…خخخخخ

من بچه بودم که یه دروغ گفتم
آبجیهای من شکر رو ریخته بودن زمین
مامان من مثل بازپرسها همش میپرسید کدومتون ریختید اونا هم ترسیده بودن من هم مثل ژان گفتم من ریختم
مطمئن بودم که مامانم به من هیچی نمیگه و نگفت
فکر کنید همه ی شکری که مامان خریده بود ریخته بودن زمین و دوباره مویی جمعش کرده بودن خخخ
مامانم به من چیزی نگفت ولی بعد از دو روز بهش گفتم که من نریخته بودم که دیگه عصبانیتش رفته بود
هنوزم نفهمیدیم که این کارو کرده بود

من کلا دست و پا چلفتیم برای همینم ذهن خلاق و آینده نگری برای دروغ بافی نداشتم دوستانم بهم میگن زیادی سادم. برای همینم کم دروغ میگفتم و همونم ردخور نداشت که به بدترین شکل ممکن لو میرفتم
یادمه بچه بودم مامانم کتلت پخته بود برای شام منم عصر از مدرسه اومده بودم گرسنه در حد لالیگا، چون خیلی هم شکمو بودم به من سفارش اکید کرد که بهشون دست نزنم چون کمه و برای رفع گرسنگی موقتا نون و پنیر بخورم تا شام و برای راحتی خیالش مثلا قایمشون کرد و رفت بیرون
منم از فرصت استفاده کردم بعد از کلی جستجو یا کمک گرفتن از صندلی پیداشون کردم یکی برداشتم سفره را هم از یخچال در آوردم و با نون خوردم. مامانم که برگشت اولین سوالش این بود دست نزدی که به غذا؟ منم با اعتماد به نفس گفتم مگه کجا گذاشتیشون
شب موقع شام وقتی سفره راکشیدیم یک تکه کتلت توی سفره پیداشد که من موقع جمع کردن سفره متوجش نشده بودم….
یعنی حال اون موقع من دیدن داشت

فاطمه چه طوری باز نمیشه؟
خب رو لینک صندوق دریافت بزنی باید باز بشه دیگه.
اگه اروری میده بگو چیه که ببینم مشکل چیه.
ولی اگر هرچی میزنی عمل نمیکنه احتمالاً به خاطر سرعت اینترنتت هست.
پریسیما یعنی طرف از سرما هم صداش بلرزه تو فکر میکنی داره دروغ میگه بدبخت آیا خخخ.

اوه ژان ..بیا ژانوالژان !!!!
آه من کوزت هسم ..آه .ژان .بیا منو از این دکترا نجات بده ..
واااااااااااااااااااااای ژان سیما ….هعععععی

بعضی اشخاص هستن که وقتی دروغ میگن هی صداشون میلرزه من این را از دروغ گفتن یه بنده خدا کشف کردم بعضیها هم داد میزنن تا با صدای بلند دروغ گفتنشون را بپوشونن.

روشنک تو دیگه چرااااا؟…خخخخخخخخخ…
پریسیما تو چه مثبت بودی تو بچه گیت…خخخخخ
منم چون ضعیف و لاغر بودم مامانم نمیذاش روزه بگیرم… بعد روزه میگرفتم و وقتی مامانم ازم میپرسید میگفتم روزه نیستم و گشنم نیس چیزی بخورم… خخخخخخخخ… وااااای بچه های حالا را دیدین چه وحشی شدن؟ نمیدونم ماها اشتبا میکردیم یا اینا؟

روزی دروغ به حقیقت گفت : میل داری با هم به دریا برویم و شنا کنیم ، حقیقت ساده لوح پذیرفت و گول خورد .
آن دو با هم به کنار ساحل رفتند ، وقتی به ساحل رسیدند حقیقت لباسهایش را در آورد .
دروغ حیله گر لباسهای او را پوشید و رفت . از آن روز همیشه حقیقت عریان و زشت است ، اما دروغ در لباس حقیقت با ظاهری آراسته نمایان می شود …

جدی پری؟ خب من تنبیه زیاد شدم…خخخخخخ
اینم خودش میتونه یه موضوع باشه واس شب نشینیای بعدی.. تنبیهایی که شدین…خخخخخخخ

بچا .متن پایینا بوخونین …یه سوال دارم ..آیا کسی ک اینو نوشته نباید جنازش تیکهه تیکه شه …لدفن صریح جواب بدین چون خیلی مهمه ..

هاهاهاهاههاها… خوب بود… من سر کلاسام کاغذ میذاشتم سر لوله خودکارام پرت میکردم کله ی بچه های ردیف اول…
یه سری ام گوشی زن داداشمو که خیلی مذهبیه ورداشتم و آهنگ جونی جونُم لیلا رو گذاشتم روش… فکرشا بکنید حوزویه… تو حوزه قاطی دوستاش گوشیش زنگ خورده بود…خخخخخخخخ…
خب… بذار ببینم….
یه بارم بند کفش استادمو صد دویست تا گره گوری انداختم نتونس باز کنه بدبخ… گرف دستشو پا برهنه رف… کلاسای عقیدتی داشتیم… کف زیمین مینشستیم…خخخخخخخخ…
یه امتحان داشتیم اسمش شناخت ابزار مواد بود هیچی ازش حالیم نمیشد… سر جلسه از چل تا تست دو تاشوزدم… بعدش واسه استاد یک نامه ی بلند بالای پاچه خاری نوشتم
و ازش خاستم که نندازتم… بهم داده بود ۱۵…خخخخخخخخ… پسرای کلاس از عصبانیت داشتن میمردن بیچاره ها…خخخخخخ… چن تاشونم افتادن….هاهاهاهاهاههاها…
آهان… سر یکی از کلاسای خیلی جدی که استادش خیلی جدی تر بود با کل بچه ها سر یه قضیه ای لج افتادم و میرفتم مینشستم ته کلاس و در اوج درس که کلاس سکوت محض بود
خرپ و خورپ هویج میخوردم…خخخخ… هر جلسه نیم کیلو هویج میگرفتم قبل کلاس…خخخخخخخخ… پدر استادا در آوردم…خخخخخ… الان یکی از دوستای خوبمه همون استاد…
خوش باشید دوستان…

نمیدونم فکر میکنم از سرعت باشه کلا خیلی پایینه خصوصا شب من از سر شب دارم باهاش کلنجار میرم روش اینتر میزنم پیامها را نمیاره.
راستی پریسیما تونستی با اون آدرس وارد بشی؟؟؟

یه بار یکی از دوستام بهم زنگ زد که بیاد پیشم خونمون.
آقا ما حوصله ی اینو نداشتیم. این شد که رفتم دم پنجره که صدای بیرون بیاد و گفتم که الآن بیرونم. در همین لحظه ناگهان تلفن اتاقم شروع به زنگ زدن نمود. منم سریع از اتاق اومدم تو حال که مثلاً صدای تلفن دیگه بیشتر از این نره اون طرف، یه نفر دستو گذاشت رو زنگ آیفن و حالا نزن کی بزن خخخ.
هیچی دیگه دوستم اومد و شب رو هم موند تا فردا ظهرش در خدمتشون بودیم خخخ.

پریسیمااااااااااااا …خواهش میکنم ادای ژان رو در نیااااااااار ..
چنین فردی رو باس سر در اصفان آویزونش کنیم …هعععععععععععععععععععععععععععی خودم این کارو میکنم بذار با بچه های اصفان هماهنگ شم

عمه ..حافظتا از دس دادی .بدبخت آلزایمری .به ویژگیات اینم اضافه شد …!!
نازنین .من اسمی از رهگذر نیاوردم که ؟؟/…..نععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععع .من ؟؟؟کی گفته ؟؟؟؟
نعععععععع

یعنی کامنت خانوم کاظمیانه؟ پرواز تو خجالت نمیکشی میخای خانوم کاظمیانو بکشی؟ بیمیری بچه که مث جدت نادر شاه خونخواری…خخخخخخخخ….

نخیر .این کامنت مربوط به پریسیما میباشه ///..
بچه مثبت عظمی …
گرگ در لباس میییییییییییش
.تازه این یه شمه از کاراش بود ..بقیشا نیمیشه بگم اینجااااااااااا
ژان سیما .منو ببخش …من بیگناهمم ژان .ولی بچا باس با تو آشنا میشدن

پس کی نوشته؟ شاید بانو… شایدم زهره… من که میگم پرواز خودش نوشته… پروااااز… خنگ… تو نوشتن ادای منو درمیاری؟ بزنم قلع و قمعت کنم؟ بزنم بپاشمت رو دیوار؟

تو چی میگی آکله دیگه …دیدی ک چطو آبروی نداشتتو خریدم بیلیاقت ..عمه بیلیاقت نالایق دون پایه ..شرم بر تو ک …هععععععی .

پریسیمااااااااااااااااا… دمت گرم… چه شیطون بودی تو… از اون وق تا حالا داشته خالی میبسته ژان خانوم برامون؟ امشب دیگه نباید خالی میبستی پری؟خخخخخخخخ…چیکار استادن داشتی دختر؟ خخخخخخخخخ… وااااای بیچاره ردیف جلوی کلاس….خخخخخخخخ… خدا نکشتت پری کلی خندیدم بهت…

تو ننوشتی پری؟ پس خود پرواز نوشته… ای پرواز آکله گرفته… پروااااز اکله ببردت… دوستان آکله هم میگیره هم میبره… پرواز هر دو تا ورژنش رو داره…خخخخخخخخخ

این سبک نوشتن دااااا ااااااا ااااااااا اااااااد میزنه که یکی از کامنتای رهگذره آوردی اینجا کپیش کردی.
اول باید خودت جنازه بشی که شایعه درس میکنی و نشر اکاذیب میکنی، ولی اینبار چون لبخند بر لبامون نشوندی از مجازاتت صرف نظر میکنیم.
ولی وای به حالت اگه دوباره شایعه درس کنی.

بچه ها ملیسا امشب سختترین شب زندگیشو میگذرونه.
براش دعا کنید.
عمل مادرش خیلی عمل خطرناکیه.
رهگذر من این کامنتت رو قبلاً خونده بودم.
الکی گردن پریسیما ننداز خخخ.

سلام به همگی…امیدوارم همتون خوب و خوش باشید….مادر ملیسا جان هم امیدوارم زودتر حالش خوب بشه….خیلی سخته مادر پدر آدم مریض بشن….درکش میکنم
امشب یه خورده زود رسیدم…دیشب که ته دیگش هم به ما نرسید….خخخخخ….من دروغ نمیگم اما همه چیزو هم نمیگم….نصفه نیمه میگم بعضی چیزارو….بعدش که از ماجرا گذشت یواش یواش میگم تا قلبشون وای نسه….خخخ……مثل سفر مشهد که اولش نگفتم دقیق باکیا میرم…اما بعدش که برگشتم به مامانم گفتم همه چیزو و براش تعریف کردم..

نازنین… آخه من کجا چنین کامنتی نوشتم؟ خخخخخ… چرا شیطونی میکنید شماها امشب… پری اعتراف کن تا گردنتو نزدم…خخخخخخخخخ… پری تو محله جدیه… تو نجف آباد خیلی شیطون و آتیش پاره بود…
سلام طاها…

دعاش میکنیم حسینی… حتماً…
حسینی باز داری طرف دوستاتا میگیریا… باز داری منو این وسط قربانی میکنی… من به کی شکایت کنم؟خخخخخخخخ

نازنین با نهایت احترامی ک برات قایلم .جنازه ی بعدی خود-تی ..
بابا شا مگه نیمیدونین نصف کامنتای عمه رهگذر منو این مشاور حقوقی شیطان صفتش !!!پریسیما بش میگه ک چجوری بنویسه /؟؟؟؟؟
هعععععی نمیدونین ک …..ولی امشب چهره این خانم به اصطلاح ژان سیما رو رو کردم واسدون …
این کامنتم عمم با مشورت این مشاورش نوشته تو یکی از سایتهای دوست و برادر …!!!!!

هاهاهاهاههاها… خوب بود… من سر کلاسام کاغذ میذاشتم سر لوله خودکارام پرت میکردم کله ی بچه های ردیف اول…
یه سری ام گوشی زن داداشمو که خیلی مذهبیه ورداشتم و آهنگ جونی جونُم لیلا رو گذاشتم روش… فکرشا بکنید حوزویه… تو حوزه قاطی دوستاش گوشیش زنگ خورده بود…خخخخخخخخ…
خب… بذار ببینم….
یه بارم بند کفش استادمو صد دویست تا گره گوری انداختم نتونس باز کنه بدبخ… گرف دستشو پا برهنه رف… کلاسای عقیدتی داشتیم… کف زیمین مینشستیم…خخخخخخخخ…
یه امتحان داشتیم اسمش شناخت ابزار مواد بود هیچی ازش حالیم نمیشد… سر جلسه از چل تا تست دو تاشوزدم… بعدش واسه استاد یک نامه ی بلند بالای پاچه خاری نوشتم
و ازش خاستم که نندازتم… بهم داده بود ۱۵…خخخخخخخخ… پسرای کلاس از عصبانیت داشتن میمردن بیچاره ها…خخخخخخ… چن تاشونم افتادن….هاهاهاهاهاههاها…
آهان… سر یکی از کلاسای خیلی جدی که استادش خیلی جدی تر بود با کل بچه ها سر یه قضیه ای لج افتادم و میرفتم مینشستم ته کلاس و در اوج درس که کلاس سکوت محض بود
خرپ و خورپ هویج میخوردم…خخخخ… هر جلسه نیم کیلو هویج میگرفتم قبل کلاس…خخخخخخخخ… پدر استادا در آوردم…خخخخخ… الان یکی از دوستای خوبمه همون استاد…
خوش باشید دوستان…

طاها عزیزم از خودت مایه بذار.
این دکی پرنده ارزش قربانی کردن یه مورچه رو هم نداره.
بذارید یه کم حرصش بدم.
دکی پرنده دکی پرنده دکی پرنده دکی پرنده دکی پرنده دکی پرنده خخخ.

بیمیری پرواز……..خخخخخخخ… باید حالا حالاها اذیتش میکردیم این شیطونا…خخخخخخخخخ
حسینی مثبت هفتاد بگم براتون؟ خخخخخخخ… دعوام میکنن آخه…خخخخخخ…

پری سفسطه نکن… حالا یقین واس شیطونی خودکار میبردی مدرسه… شاید تو مسجد محل کلاس عقیدتی داشتی…خخخخخخخخخ

هی برده ی زشت روی .شهروز ..فردا شب این موقع معماران شهر جنازتا میذارن تو برج آزادی ک کمیشم امرو ریخت خخخخخخخخخخخخخخخ.
آکله بیگیری عمه ک آبرومونا بردی …!!!با اون کامنتات روم نیمیشه سرما جلو ملت بیگیرم بالوو کاکو …اوه .کسی که عاشقه و دل گرو یاری داره
هوسِ یار و دیار و عاشقی باز میکنه .
عاشقی هم ک چو من دلبرِ شیرازی داره .
دلش آروم نیمیگیره یادِ شیراااااااااز میکنه ..هعععععععععععععععععععععععععععععععععععععی

طاها غصه نخور پرواز اینجاس…
پرواز خیر ندیده بدو بیا اینجا طاها دلش واست تنگ شده…
طاها با هیچ نردوونی نمیشه به عشق تو رسید ننه… شما خیلی در اوج بسر میبری…خخخخخخخخ

دلم گرفته،
دلم عجیب گرفته است.
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو
که روی شاخه نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی
که در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا از هجوم خالی اطراف نمیرهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن
تا به ابد شنیده خواهد شد.

بهار اومد گلا دونه دونه وا شد.
بهار اومد گلا دونه دونه وا شد ..
!!!بساط عاشقی هر جا به پا شد .
به یاد اون بهارِ شهرِ شیراز .
دل ما هم پر از عشق و صفا شد ..هععععععععی

هی رهگذر کوتا مواظب باش کاکو نخوری زیمین ..
شیراز !!شیراز .شعر از تو شد آغااااااااااز ..هعععععی ..
دلم میخواد باغبون باغ.
نرگس شیرااااااااااااااااااز بیاره .وقتی میاد به دیدنم …

آخه کو بهار؟
داریم از سرما یخ میزنیم بهار کوووو دیووونه بهار کوووو؟
یه نشونه از اون بهار نشونمون بده ببینیم اخه بهار کووو؟
به گزارش خبرگزاری پریسیما جناب پرواز از همین الآن به درجه ی رفیع دیوانگی نائل شد خخخ

لو رفتم؟… واااااااااااااای بر من… ننگ بر تو پرواز که خانوادتو فروختی… ننگ سیاه و زرد و بنفش بر تو… تو دیگه به هیچ دردی نمیخوری… برو بیمیر… آدم که به عمه ش رحم نکنه واس لا جرز دیوار خوبه… برو برو لای جرز دیوار عمه… برو….خخخخخخخخخخ

آخ آره حسینی شاهده… این پری زمین تا آسمون با واقعیتش فرق داره… اینجا مث خانوم معلما صاف و اتو کشیده س… تو دنیای حقیقی یه شهرم حریف شیطونیاش نمیشه…خخخخخخ… پری بیا از خودت دفاع کن …خخخخخخخخ

و اما .انشا الله ک ملیساااااااا هم هر چه زودتر از نگرانی در بیاااااااااااااد ..
هعععععععععععی و خبرشو اینجا بده

یه خاطره ی بالای هفتاد یادم افتاد…خخخخخخ…
رشته نقاشی که میخوندم واس جلسه دفاع استاد داور ازم یه سؤالی راجع به پرسپکتیو و ایران پرسید… منم که خیلی غرب زده بودم هی داد و بیداد میکردم که ایرانیا هیچ وق پرسپکتیو بلد نبودن… بعد استاد گف دلیل بیار براش… دلیلهای خودمو آوردم و آخر سر گفتم اگر بلد بودن که وقتی در دوره صفویه علم پرسپکتیو وارد ایران شد هنرمندا نمی افتادن روش…
وقتی جلسه رف رو هواااا… فهمیدم خیلی حرف بدی زدم…خخخخخخخخ… کلاً جلسه دفاع پکید تو هم…

یادت باشد دلت که شکست سرت را بگیری بالا…
تلافی نکن…
فریاد نزن…
شرمگین نباش…
حواست باشد دل شکسته گوشه هایش تیز است…
مبادا که دل و دست آدمی را که روزی دلدارت بود زخمی کنی…
مبادا که فراموش کنی روزی شادیش آرزویت بود…
صبور باش و ساکت…
بغضت را پنهان کن…
رنجت را پنهان تر… ….

دریااااااااااااااااا ؟؟دریاااااااااااااااا منو صدا کن …
خاکو با آب دوباره آشناااااااا کن .
دریا دلم گرفته !دریا .دلم گرفته .منو از این گرفتگی رها کن .رها کن .رهااااااااااااااااااا
دریااااااا با من حرف بزنن /
نذاااااار منو موجا ب ساااااااحل بدن .
دریااااااااااااااااااااااااااااااااااااا …!!!!

بعضی وقتــــــــا مجبوری تو فضــــــــای بغضت بخنــــــــدی

دلــــت بگــیــره ولـــی دلــگــیــری نــکــنی…

شــــــــاکی بشی ولی شکایت نکنــــــــی …

خیلی چیــــــــزارو ببینی ولی ندیدش بگیــــــــری …

خیلی هــــــــا دلتو بشکنن و تــــــــو فقط سکــــــــوت کنی…

پری تو توی محله اتو کشیده ای…باور کن… خخخخخخ…
بچه ها از وحید و آگاهی و کنت خبری نیستا… کجان یعنی؟ پریسام نیس… سارایم غیب شد… رعد کوجا رفت؟

عمه ..عمه .ننگ بر تو ..فردا صبح چارباغ سنگسارت میکنیم ؟؟؟بچای اصفهااااااان .امشب بلیت هسمن بیام یا خودتون کار اینو یه سره میکنین …؟؟

موضوع فردا شب… نابینا و لباس… باشه… مواظب خوبیام هستم نمونن تو بارون خیس بخورن چروک وردارن…خخخخخخخ
شب خوش دوستان…

سلام به همگی.
همین که یاد تو با منه زیباست،
به عشقت نبض من میزنه زیباست.
نگاه کن توی آینه، جادو میشی،
ببین تصویر تو عینه یه رویاست!
ببین چه زیباست!
یه لحظَتو به یک دنیا نمیدم،
اگرچه فرصتی کوتاه باشه.
میخوام تا وقتی که زِندم عزیزم،
دلم با عشق تو همراه باشه.
سرت رو اگه رو شونم میذاری،
سکوتِ بینمونو دوست دارم.
تو وقتی با منی، راحت میتونم،
تو هر شرایطی طاقت بیارم.
همین خوبه که تو باشی و دنیا،
پر از انگیزه و دلبستگی شه.
بدونی که تمام اون چه هستم،
توی وجود تو خلاصه میشه.

پریساااااااااااااااا… تو زنده ای… تو زنده ای… وااااااااااااااااااااااااای… کوجا بودی شیطون؟ کوجا را داشتی خراب میکردی؟ وااااااااااااااای برم اخبار گوش کنم ببینم کجا پکیده تازگیا؟خخخخخخخخخ… وااااای زلزله ی افغانستان پاکستان هندوستان کار تو نبود؟خخخخخخخخخخخ

یوهوووووو ظرف شکنیییی بچه ها بیاااییید آشپزخونه آی حال میده آی حال میده بدو بدو رهگذر خاموش کن چراغ رو شهروز نبینه کی بودیم کی نبودیم واااییی بریم خراب کارییی آخجون

وای پریسا تو کجا بودی این چند روز را؟؟؟؟من را باش میخواستم بنویسم پریسا کجا بودی یادم رفت پاک خنگ شدم رفت خخخخخخخخخخ

پریساااا سرعت مجااااز.
فاطمه نه بابا اینو آهنگشو امروز داشتم میشنیدم دیدم خیلی خوبه شعرشو اینجا نوشتم.
رهگذر دماغم که حسااابی چاقه سندشم موجوده تو عکسا میتونی ببینی خخخ.

من همین اطراف بودم فاطمه جان. داشتم مطالعه تون می کردم. اهالی آرامش حالش رو نبرید. به خیالتون دیگه رفتم؟ من پریسای گوش کنم. از دستم خلاص نمیشید. دیگه با خودتون.

چرا عکس مادر؟ خخخخخخخخ تو نجف آباد دیدم دیگه… شازده کوچولو دماغتا دیده؟ نیاز نیس من یک هشداری بهش بدم؟خخخخخخخخخ…

منم دارم زندگی میکنم رهگذر اینجا که میام انرژی میگیرم.وای پریسا باید برایت قربونی بکشیم .ولی جدی دلم برای تو تنگیده بود.

امشب اینجا بودنم رو مدیون و ممنون خیلی ها هستم. از همه اون خیلی ها ممنونم. از شما خانم کاظمیان مهربون که بد رفتاری هام رو ندید گرفتی. از شما آقای چشمه که غیر مستقیم وسط سکوت هاتون بهم یادآوری می کردید که سکوتم درست نیست. از تو ملیسای عزیزم که اونهمه مهربون بهم می گفتی هنوز۱گوشه از یادت رو اشغال کردم. از تو عدسی شیطون و مهربون محله که اینجا و این دفعه لحن همیشه شوخت رو کمی زدی عقب تر و باز هم شاد و مهربون ولی با جدیتی از جنس محبت بار ها باهام حرف زدی و باز هم حرف زدی و با کلامت و مدل صدات و همه چیز حضورت بهم گفتی چه قدر می خوایی که توی پست هات و توی محله باشم و ببینیم. از تو شهروز که اینهمه زمان بهم دادی در حالی که من بار ها مستقیم و غیر مستقیم گفتم که دیگه ادامه نده. گفتم نمی خوام ادامه بدم. گفتم می خوام دیگه دست برداری و گفتم دیگه مایل نیستم می خوام تمومش کنی و تو باز بودی و باز بودی تا یادم بیاد من هنوز پریسای گوش کنم. از تو طاها که در هر فرصتی که به دستت رسید سعی کردی به هر بهانه ای شده سکوتم رو بزنم بشکنم و از روش رد شم و برگردم. حتی به بهانه کامنت رهگذر. از تو رهگذر که با وجود آگاهیت باز و باز توی پست ها و کامنت ها اسمم یادت بود و با وجود بی جواب موندنت باز هم و باز هم صدام زدی. و از تو پری سیمای نازنین که به خاطر غیبتم از دستم دلگیر شدی و نبودنم رو به۱گوش کنی که من باشم نبخشیدی. ممنونم از همه شما. و از کسی که اینجا توی محله نیست ولی من بعد از خدا می پرستمش. مادرم. مادرم حتی۱بار هم نیومده اینجا. من هم ماجرا های اینترنتیم رو واسش نمیگم. ولی امروز عصر وقتی بعد از۱صحبت طلفنی طولانی اومد پیشم و گفت خوب، فهمیدم که باید۱چیز هایی رو براش بگم.
خندیدم و گفتم خوب چی؟
گفت:
خوب۱کمی حرف بزنیم. تو داری چیکار می کنی؟ این ماجرا چیه؟ این پیام ها و این زنگ ها و این سایتی که تو میگی بیخیالش میشی داستانش چیه؟
دلم سنگین بود. روحم سنگین بود. نشستم براش گفتم. از اول تا آخرش. بعدش رو اصلا انتظار نداشتم.
-ببینم تو خجالت نمی کشی اینهمه خودخواهی؟ هنوز بعد از اینهمه تجربه اصلاح نشدی؟ هنوز تسلیم حرص بی محتوای خودتی؟ به نظرت این که می کنی خیلی قشنگه؟ خیال کن نتیجه به رأی تو باشه. اون زمان می تونی از خودت راضی باشی؟ تو که همیشه حرفت دل و دل و دله. پس چرا به خودت که می رسه اگر چیزی به رأیت نباشه دل و حرف دل یادت میره؟ به تصور خودت هنر می کنی این طوری پیش ببری؟ این درست نیست. ایراد هایی که واسه من نتونستی توضیحشون بدی رو من برات توضیح میدم و تمامش به خودت وارده. این واقعا زشته. بلند شو همین الان برو توی سایتتون و این داستان رو تمومش کن.
وا رفتم.
-تو مادر من هستی یا مادر محله؟ طرفم نیستی نباش ولی اینهمه…
مادرم اصولا اگر حس کنه جایی حق باهاشه با کوتاه اومدن کاملا بیگانه میشه.
-مادرت هستم که باشم. اتفاقا چون مادرت هستم و می شناسمت طرفت رو نگرفتم. طولش نده. این کار اصلا درست نیست. پاشو برو اونجا و بگو هستی تا تموم شه.
ساعت حدود۷بود. تا شبنشینی۲ساعتی زمان مونده بود.
-الان نمیشه. شبنشینی ساعت۹باز میشه.
خدا حفظ کنه همه مادر ها رو.
-خوب باشه همون۹برو. ولی امشب حتما درستش کن. اینهمه روز اومدن و رفتن من هیچی نمیگم ببینم آخرش چیکار می کنی می بینم از خر شیطون پایین بیا نیستی اون هم واسه خاطر هیچی. تمام اعتراض های گفته و نگفته تو به خودت وارده. واقعا که!
موندم بهش چی بگم. مادرم بود چی می گفتم بهش؟ مادرم الان اینجا نیست. من هستم و شما و دلم که همه شما ها توش جا شدید و بیرون برو هم نیستید.
آخجون اگر هدینگ طولانی ترین کامنت ها بیاد توی محله من امشب رکوردش رو زدم. این۱پست بلنده کسی هم تا آخر سال۹۹به رکوردم نمی رسه. بی خودی هم به فکر شکستنش نباشید که۲برابرش رو می نویسم و اوضاع خواننده ها گناهی میشه. پرحرفی کاریه که من از پسش عااالی بر میام. بچه ها! نفر نفرتون رو خیلی دوست دارم. خیلی زیاد. خیلی خیلی زیاد!.

میگم اگه افتخار بدید بریم سراغ موضوع.
خب من و احتمالاً هر کس که مثل من نابینای مادرزاد باشه، چندان تصوری از رنگها نداره.
در نتیجه ست کردن لباس هم خیلی براش آسون نیست.
من تنها چیزی که یاد گرفتم اینه که ممربند و کفش رو مشکی بگیری به همه چی میخوره خخخ.
ولی همیشه یه تضاد دارم و اون هم اینه که با دوستام و یا برادرم که همنسل خودم هستم برم لباس بخرم یا با مادرم. البته سلیقه ی مادرم بد نیست ولی خب بالاخره یه تفاوتهایی با هم سنهای خودم داره دیگه.
ولی هردوشو تجربه کردم و هر دوش هم در نوع خودش خوب بود.

رهگذر کشته شد ..به گزارش مرکز خبر .شخصی ب نام رهگذر گذری !ساکن اصفان .صبح امروز .در حمله ی جنگنده های …جان باخت …رهگذر از خرابکاران گروه تروریستی بود ..
پیکر مرحومه رهگذر .به دلیلل پودر شدن .قابل تشییع نمیباشد ..!گفتنیست خاکستر جسدش فردا در زاینده رود ریخته خواهد شد .تا یادی از وی باشد در اصفان ..خدافظ

ایول به مامان پریسا.
خب به جز مادر بزرگمهر و ننه عباس باید مامان پریسا رو هم بیاریم تو محله خخخ.
خب راهشو یاد گرفتم.
هر وقت دیدم داری دوباره میزنی تو خط حرف گوش نکردن از مامانت کمک میگیرم خخخ.

قربونت پریسا… آره من خبر داشتم و دارم… ولی خب مگه میشه یادت نباشیم دختر؟…. بقول شاعر تو عزیز دلمی… تو عزیز دلمیییییی…
پروااااااااااااااااااااز… بیا و یه امشب منو نکش جونی بابات و دو برادرت… من چه هیزم تری به تو فروختم آکله؟ من چه گناهی کردم آکله؟ من گنا دارم آکله… من بدبختم آکله… بدبخ که کشتن نداره آکله… خدا منو کشته تو دیگه نکش آکله…
این بود آکله نامه ی من…خخخخخخخخ

میدونی پریسا تو خیلی شادی برای همین نبودنت خوب حس میشه.
من بابام خیلی خوش صلیقه هستش بیشتر با اون میرم خرید یعنی بهش میگم که چه جور لباسی میخوام با چه رنگی و اون لباسی را که مناسبه میگه تا فروشنده بیاره تا من امتحان کنم تا یکی را انتخاب کنم.
با دوستان خرید لباس نمیرم چون خیلی مد روز انتخاب میکنن ولی من چیزی را میخرم که توش راحت باشم از این لباسهای تنگ و کوتاه بیزارم

نه این طوری نمیشه بده پرواز اون ساطور کندت رو شهروووز اومدم نصفت کنم. آآآآآخخخخخخ بر۲چشم نابینا چیز یعنی لعنت یعنی آی آی خدا یعنی هیچ شدم آآآییی یکی بیاد جمعم کنه

سلللللللللللللللللللللللللللللام پریسا //.ساطورما میخوای رهگذرا تیکه تیکش کنی ؟؟؟
نععععععععععععع چرا جون بابامو قسم میخوری عمه ..
به احترام پدرم ..رعععععععععععععععد بزرگ ..امشب از خونت میگذرم …
غلاف کن ساطورا …امشب آزاده …

پرواز نمی خوایی بده من ساطورت رو به جان خودم پس میدم بهت. بده می خوام نقاشی کنم با لبه تیزش دیوار ها رو اگر بدونی چه خوشگل میشه اینقدر خوبه!

سلام فاطمه ..
هععععی نفرین به ریفیق ناباب .
بابا من اینجوری نبودم ک ..هععی اومدم اینجا با این رهگذر آشنا شدم ..کاری کرد منم مث خودش تروریست شم …
هعععععععععی عمه

وای خدا را صد هزار مرتبه شکر من خیلی خوشحال شدم.دیشب خیلی نگران بودم.اگر میدونستم خبر داری زودتر میپرسیدم فکر کردم پریسیما ازش خبر داره.

پریسااااااااااااااااااااااااااع .ساطورمو نیمیدم بت ..امشب ساطورمو جمععععععع میکنم خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ /….

اه چه بد امشب بزن بزن نیست اینجا! زود باشید دعوا کنید زود باشید گفتم میام فیلم می بینم کلی وسطش می زنم هر کسی دلم بخواد رو این ها که بچه مثبتن امشب که!

پریسیمام مرده آره ؟؟؟
ایول تشییع جنازش کی هس مام بریم ؟؟؟
پریسیما چرا مردی /؟
جوون بودی ک هنو …هعععععی حیف تو ..چقد با کمالات بودی .
ولی خب بیتر ک مردی .راحت شدی ؟/…
هعععععععی ..روحت شاد .راهت پر رهرو باد .

جانم عمه… خبر مرگت تو چرا اینقده جنایت دوس داری خره؟ بابا عمه ت هنرمند… بابات معلم… داداشات یکیش موزیسین… اون یکی مدیر… فقط تو نفله این وسط انگل خانواده ای … خخخخخخخخخخ…
حسینی برم تو خط بالای هفتاد خاطره بگم؟ خخخخخخخخخ… دیشب شانس آوردین پست بسته شد… دوباره افتاده بودم به فیلتر گویی…خخخخخخخخخخخ

پریسا .بیتره بیخیال ساطور من شییییییییییییی /….
خخخخخخخخخخخخ
عمه .من ک دکترتونم خو ..خدایی یکیدون قد من تحصیلات داره ؟
اون ک لیسانس فلسفه جنوب داره .بابامم ک ملوم نی کلا خخخخ تو هم ک وااااای داداییسم و کوبیسم و پیکاسو و ….ولی من دکترم ..میفهمی دکتر

چه هوایی
چه طلوعی
جانم
باید امروز حواسم باشد که اگر قاصدکی را دیدم
آرزوهایم را
بدهم تا برساند به خدا
به خدایی که خودم میدانم
نه خدایی که برایم از خشم
نه خدایی که برایم از قهر
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
به خدایی که خودم میدانم
به خدایی که دلش پروانه است
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید
و به باران گفته است باغها تشنه شدند
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست
که مبادا که ترک بردارد
به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم…

بچه ها به نظرم باتری سیستمم داره میره به عالم ممات حالا توی این گیر آماده باش و هشدار قطع برق امسال من حسابی گناه دارم که! اوه یا جناب ابلیس این چی بود!

بچه ها خبر فوری به گزارش رادیو پریسا توی یکی از واحد های ما نمی دونم کدوم واحد مثل اینکه دعوا شد۱دفعه۱عالمه آدم جیغ کشیدن من الان دارم از شدت فضولی می ترکم

شهروز این ساعت که میشه اجی مجی لا ترجی غیب میشه میره تو فکر شازده خانوم… تا از فکر و خماری بیرون بیاد یه نیم ساعتی طول میکشه… نگران نباشید…خخخخخخخخخخخخ

آخجون شما ها اینجا دلم رو شاد نکردید واحد بغل مغلی ها دعوا کردن فقط واسه خاطر دل من. الان از اینجا استعفا میدم میرم عضو محله آپارتمان خودمون میشم امشب تماشاییه. وایی جدی اوضاع خراب شد بچه ها

همیشه یک کار هست
که باید انجامش دهی
لیسانس بگیری
فوق لیسانس بگیری
دکتری بگیری
همیشه چیزی هست که باید به آن برسی
ازدواج کنی
فرزند بیاوری
و فرزندانت بزرگ شوند و دانشگاه بروند
همیشه چیزی هست که باید بخری
ماشین خوب و بهتر
خانه خوب و زیباتر
ویلای مفرح
همیشه یه جایی هست که باید بروی
آنور آب
آن دورها
سرزمین آرزوها
فقط یک بار برای یک لحظه بایست
و از خود بپرس خودت کجا بوده ای
این سالها
چقدر برای خودت بوده ای
و آیا میدانی که وقتی در آرزویی چیزی هستی
لحظات حال از دستت پریده اند
و تو برای خودت رندگی نکرده ای
تو برای آرزوهایت زندگی خرج کرده ای
هیچوقت شده است برای خودت باشی
بروی به محله قدیمیت سر بزنی
و ببینی همکلاسی هایت کجایند و چه کرده اند
شده است قلم به دست بگیری و بنویسی؟
و یا نقاشی کنی
بدون آنکه فکر کنی چه عوایدی خواهد داشت این کار
شده است تو ی کاغذ پار ه های قدیمی خانه
بگردی و نامه ای عاشقانه بیابی
بنشینی و آن را بخوانی؟
شاید بفهمی معنی عشق روزگاری چه بوده
تو نبوده ای و عشق بوده
و تو نخواهی بود روزی
و عشق خواهد بود
شده است توی انباری خانه پدری بگردی
و زیر میز را نگاه کنی
ببینی آنوقتها که مدرسه میر فته ای
یادگاری نوشته ای
تو نوشته ای و رفته ای
تو کجایی حالا !؟
جا مانده ای؟!
شده است قرآن پدر را باز کنی
و یکی یکی پی نوشت های پدر را ببینی
که تاریخ تولد ها را نوشته
و تو را نور چشم خطاب کرده؟
زندگی همین است
تو نور چشم کسی بوده ای
که حالا حوصله اش را نداری
و فرزندت را عاشقانه دوست داری که
حوصله ات را ندارد
تو یک جا توی زندگی خودت را جا گذاشته ای
و رفته ای…..آنهم چه رفتنی
نمیشود دلت برای خودت تنگ شود؟
میترسم نشود و دیر شود
بگرد دنبال کسی که تو را با نام کوچکت صدا کند
تو را با نام کوچکت صدا کند
زنگ بزند و بگوید
هیچ کاری ندارد
فقط دوست داشته است صدایت را بشنود
بگرد دنبال دوستی که که شریکت
نیست
بگرد دنبال خودت
خودت را پیدا کن و بازوانت را دور خودت
حلقه کن و خود را در آغوش بگیر
برای خودت اشک بریز
برای بودنت

برو بینیم بابا… دکتر… خخخخخخخخخخخخ…
راستی موضوع چی بود آیا؟ لباس پوشیدن نابینا؟ خب زود باشید بگید… بمن که ربطی نداره موضوع…
آهان… من یه بار به یه آقای نابینا گفتم ریش بذارید بهتون میاد زد چپ و راسم کرد…خخخخخخخخخخخ… بعدم بهش گفتم خیلی ام بد لباس میپوشی دیگه زد جنازم کرد…خخخخخخخخخ….
سلام آق داداش… بیا وردا برو این پسرتا… مال بد بیخ ریش صاحابش…خخخخخخ

شکلک بدجنسی خیلی شدید بچه ها به این پرواز نگید خیال کنه جدی دارم میرم می خوام ساطورش رو کش برم. خوب دیگه ما رفتیم. شکلک یواشکی خزیدم پشت سرش و و و و و و و و و. آخجون پرواااز بی ساطور شد رهگذر حالا بیا تحویل بگیر حسابی بزنش دیگه خلع سلاح شده کتک خورش هم ملسه.

رعععد بزرگ با دلی شاد ولی مضطرب وارد میشه .
از اینکه بچه هاشو شاد میبینه خوشحال میشه .
توی دلش میگه خدایا این برو بچه ها رو به تو سپردم .
با دلی شاد آروم از کنارشون میگذره و میره که شاید بخوابه .
گفتم شاید .

هاهاهاهاهاهاهاههاهاهاهاها… زدمش پریسا…. شترررررق… هااااای جیگرم خنک شد… هاااااااای…. دلم آروم گرف… آرزو بدل مونده بودم…خخخخخخخخخخ

هعی ..دکتر هستم تا چشت دراد رهگذر بدبخت حسود ..رهگذر چاقالوی حسود ..خخخخخخخخخخخخخخخی
پریسا .بیخیال ساطور من شو ..عجبببببببببببببببببببببببببببببببببببببب …

وایی خدا کشتیش! آآآههه کشتیششش! بابا گفتم بزنش نگفتم نصفش کن که! آآآآآیییی پاشیدیش به دیواااررر! واااییی لهش کردیییی! آآآییی نصفش کردییی! شکلک چشم هام داره به جای دو دو۵۰ ۵۰ می زنه.

سلام.
مسعود هستم.‏ متولد بیست و یکم شهریور سال هفتاد و سه.
تو گیلان شهرستان فومن به دنیا اومدم و بزرگ شده ی تهرانم.‏ اما بچهی گیلانم و این خییییلیی برام مهمه.‏ من که یادم نیس اما مادرم میگه بچهگیهام خیلی شیطون بودم.‏ الان تقریبا آرومم.‏ از همون دوران کودکیم علاقهی زیادی به دستگاههایی که با برق کار میکنن داشتم.‏ اولین بار هم هفت سالگیم زمانی که به بررسی تلویزیونمون مشغول بودم برق گرفتم.
تا اینکه رفتم مدرسه و این علاقم معطوف شد به موبایل و کامپیوتر و از این چیزا.‏ بیشتر در ضمینهی برنامه های موبایل فعالیت میکنم و خوشحال میشم بتونم کاری برای کسی انجام بدم.
دیگه چیزی یادم نمیاد چیزی راجع به خودم بنویسم.‏
آهان یه چیز دیگه هم یادم اومد.‏ من به شدت تیم بارسلونای اسپانیا رو دوست میدارم و میتونم بگم روش به اندازهی تیم ملی کشورم تعصب دارم.
از همهی کسایی که وقت گذاشتن و اینو تا آخر خوندن متشکرم.‏ پیروز باشید.

رهایی فک کنم من مسعود خانو دیدم . چون مشتبه و شبو شور و بقیه رفته بودن شمال و تلپ شده بودن خونه ی مسعود خان .
این پسره ازون پسرای خوبه شمالیه . دهه ۷۰ هست .
عکسشم که دیدم خداییش خوش لباس بود . فک کنم نیمه ببین باشه .

بچه ها امشب زیاد خون دیدم حالا الان خوب نیست. اون از شهروز بیچاره که چنان خوردم بهش ترکید الان خورده هاش زیر این میز بزرگه ریخته، این هم از پرواز که ره گذر زد پکوندش، الان… وای بچه ها به خدا این ها از توی واحدشون ریختن بیرون الان توی کریدر کلی شلوغ شد جدی دارم می ترسم این چه اوضاعیه؟ خوب همون توی۴دیواره اختیاری خودتون دعوا کنید دیگه! عجب زمونه ای شده!

مرسی آقا مسعود… بیارید بشناسیمتون خب…
پرواااااااااااااااااز… من چاقم یا تو؟ من لاغر مردنی ام… از پریسا بپرس… رعدم میدونه… تو پا تلویزیون بودی خوردی خوابیدی چاق شدی… من رهگذر بدبخت دماغمو بگیرن جونم درمیاد…خخخخخخخخ….
بگو ببینم تو اصلاً کی هستی پرواز؟ اهای کی اینا دیده؟ از کجا معلوم پسری؟ شایدم دختری… یه دختر گیج پپه…خخخخخخخخ

پریسا ..یه لحظه !!!!
۱ ۲ ۳ //….شکلک قطع کردن گردن پریسای خبیث خونخوار …پریسا ..بروووووووووووووووووووووووووووو ب سلامت دیگه /….ههههههههههه

اوخجان الان دعوا میشه اینجااا. پرواز بیا این رهگذر حیثیتت رو برد زیر سوال. رهگذر بدو که پرواز ساطور برداشته داره میاد سراغت گفته نصفت می کنه. وای آخجون بزن بزن جانمی جان جانمی

پرواااز متهم به ابتلا به بیماری آلزایمر. بچه ها این زجر کش میشه در آینده بیایید به نام انسانیت بکشیمش راحت بشه. با چی زدی یادت رفت ساطورت رو من کش رفته بودم

سلااااام منم اومدم
خیلی تند تند دیدگاهتان را مینویسید خخخخ. من بهتون نمیرسم. خخخ.
در مورد لباس با نظر فاطمه خانم موافقم بیشتر دوست دارم لباسی بخرم و بپوشم که توش راحت باشم.
از لباس تنگ و مدلهای آنچنانی زیاد خوشم نمیاد.
با مامان و خواهرام به خرید میرم چون سلیقشونو قبول دارم. تا حالا هرچی خریدم خوب بوده.
فعلا همین.
برم که جا موندم.

مرسی مسعود خان… خخخخخخخخخ… برق گرفتت؟ داداش مم یه بار ورداشت رادیو رو وصل کرد به اتو زد همه چیا پکوند… خخخخخخخخخ… شما پسرا خیلی با حالین بخدا…
پریساااااااااااااا… گفتی بکش کشتمش… قاتل… تو دستور دادی… من فقط اجرا کردم…
پریسیماااااااااااااااااااااااا… کوجای تو؟ هنوز هیشکی راجع به لباس حرف نزده… همه دارن همدیگه رو میزنن… صد رحمت به تاتار…خخخخخخخخخخخ
مرسی آق داداش… صاحابش اومد….خخخخخخخخخخ

آخجون رهگذر کو؟ بزن بزن کجاست من برم قاتیش بشم؟ وایی جانمی بزنید بزنید محکم تر بزنید دورش رو تند کنید جانمی بزنید اومدم بزنم همه تون رو آخجان

رهاااایی کاشف به عمل اومده که پرواز ی دختره لوسه .
البته شهروز هم همینطور .
وللله در یک پست قهوه خونه دو تا اسم دخترونه داشتن این دوتا . الان یادم نمیاد . فک کنم گلرخ و ماهرخ بودن این دوتا.
آره پرواز گلرخ بود . شهروز هم ماهرخ .
ولی من همیشه فک میکردم پرواز دختری فلج و نبین باشه .
بعد حدس زدم صورتی جذام گونه داشته باشه . خخخ
پریسیرت و ملیس و شبو شور به من گفتن نه بابا . ازون میخی های فولادیه . مریخی اصل ناب مشهدی خخخخ
ولی به نظرم رفتاراش به گلرخ جون بیشتر شبیه باشه هاهاهاها

رهگذر چاقالوی حسود .شوما فعلا ببرو تو مطبخ تا بیام به جرمت ریسیدگی کنم …
!پریسااااااااااااااا .تو خونخوااااااار از انسانیت نحرف …الان مومیاییت میکنم تا درس عبرتی باشی برای سایرین خخخخخخخخ

سلاممم سلامممم سلاممم به همه عزیزان گل و گلاب. حالتون چیطوره؟ خوبید؟ خوشید؟ براتون بهترین هارو آرزو می کونم.

بابای زشتم /..بابای افلیجم ک الان سایلنتم شدی ؟؟بذاااااااااااااااااااااااااااااااااار /احترام ریش سیفیدتا داشته باشم …ببین ..نمیخوامم بت بی احترامی بشه پدر /….

این رهگذر۱مشت استخونه درست بر عکس خودم. شکلک از شدت حسادت آآآتیییش گرفتم بلندش می کنم بزنمش توی سر پرواز الان پرواز کوشی اشتباهی نپرتابمش ناکجا این رو

نامردیهههههههه.
پریسای جنایتکار.
پریسای هیتلر.
پریسای دیوِ مازندران.
بابا یکی ما رو نجاااااتمون بده آخههههههه!
این امشب هممونو گردن میزنه!!!

من عادت کردم که اکثر لباسهامو از یه جای مخصوص میگیرم و فروشنده دیگه میدونه من چه تیپ لباسهایی میپوشم به همون دلیل تقریبا اگه تنها هم برم میتونم لباسهایی که میخوام رو بخرم
این روش برای خانمها و آقایونی که همراه بینا ندارن خیلی خوبه.