خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

کمر خمیده مناسبسازی زیر بار مقررات و کمیته ها

با وجود آنکه در دو دهه اخیر امر مناسبسازی در کشور به پیش رفته است و بویژه در زمینه ضرورت آن فرهنگسازی زیادی صورت پذیرفته، اما وضعیت مناسبسازی و دسترسپذیری محیطی برای افراد معلول حرکتی و نابینایان به هیچ عنوان مطلوب و قابل پذیرش نیست. در این زمینه بسیاری از کشورها و حتی کشورهای از نظر سطح توسعه، مشابه ایران پیشرفتهای بیشتری داشتند. هنوز با وجود اجرای پروژه های متعدد مناسبسازی، وضعیت خیابانها و اماکن عمومی ما برای تردد معلولان از جمله نابینایان بسیار نامطلوب است. شبکه حمل و نقل ریلی شهرها در وجه قالب خود ایمن یا قابل دسترسی نیست. این در حالیست که در همین ترکیه همسایه، خطوط حائل و هشدار دهنده به افراد نابینا کاملاً به صورت برجسته در سامانه های حمل و نقل عمومی ایجاد شده است و در کمتر مرکز خریدی است که خط هدایت نابینایان و کمبینایان ایجاد نشده باشد. اما در کشور بیش از تحقق مناسبسازی، مقررات مربوط به این امر تدوین و تغییر میکند و در هر استانداری و فرمانداری و در شهرداریها چپ و راست کمیته های مناسبسازی تشکیل و به دنبال آن کارگروههای تخصصی تشکیل میشوند. اما این همه تشکیلات به سرعت و عمق پیشرفت مناسبسازی کمکی نمیکند. زیرا اراده لازم و نظارت مؤثر بر این امر وجود ندارد و دستگاهها در قبال سطوح بالاتر مدیریتی، فقط کمیته و کارگروه تشکیل میدهند. هنوز اماکن جدید بدون رعایت اصول مناسبسازی ایجاد میشوند که دیگر هیچ توجیهی ندارد. باید در این خصوص تحولی اساسی ایجاد کرد که امید است با تشکیل شورای عالی امور معلولان، این خلأ تا حدود زیادی پر شود. تا آن زمان پیگیری تشکلها از مجلس، شوراهای شهر و شهرداریها میتواند مؤثر باشد.
برای تمرین، وضعیت مناسبسازی شهر خود را در سال جاری تهیه و منتشر کنید.
به نقل از سخن هفته ایران سپید، شنبه هفتم آذر 94

۱۵ دیدگاه دربارهٔ «کمر خمیده مناسبسازی زیر بار مقررات و کمیته ها»

سلام خانم کاظمیان. من هم از این انجمن تشکر می کنم.
هر نهاد، سازمان یا بخشی که به هر طریقی برای نابینایان قدم های مثبتی بر میداره، باید ازش قدردانی کرد.
شاید این پیگیری ها سالها بعد نتیجه بده.
در خصوص مدال هم قرار شد من دیگه تو پستام به کسی مدال ندم. خخخ
اما شما استثنا هستین.
&&&&&&&&&
اینم یه شمش طلا.

سلام.
من استانبول که بودم، وقتی توی خیابونها و اماکن عمومیش میرفتم، در بعضی جاها از خطوط ویژه و برجسته ی نابینایان استفاده شده بود.
ولی این فقط مواقعی بود که واقعاً به این خطوط نیاز بود.
حتی توی فرودگاهشون هم این مسأله وجود داشت و حتی نزدیک شدن به پله های معمولی و برقی رو مشخص کرده بودن.
ولی در اکثر معابرشون از این خطوط برجسته خبری نبود. دلیلش هم این بود که اونها تمرکزشون روی یک پارچه سازی معابرشون بود. یعنی معابرشون رو انقدر امن و بیخطر ساخته بودن که دیگه نیازی به این خطوط نبود.
پیاده رو ها کاملاً خالی از موانع خطرناک بود.
تنها وجود یه عصا کافی بود تا با امنیت کامل توی پیاده رو حرکت کنی. مطمئن بودی که نه از میله ها خبری هست و نه از درخت و امثال اینها.
حتی از وسایل مغازه ها توی پیاده رو خبری نبود. هیچ موتور سیکلتی وارد پیاده رو نمیشد.
پله توی پیاده رو ها بود ولی به راحتی با عصا قابل تشخیص بودن. هیچ جوبی وجود نداشت و تنها تفاوت پیاده رو و خیابون یه ارتفاع پنج شش سانتیمتری بود که پیاده رو از خیابون داشت.
اکثر چراغ قرمزهاش به خط بریل روش شماره ی مرکز ترافیک نوشته شده بود. چراغ راهنما چند ثانیه یه بار اعلام میکرد که مثلاً لطفاً صبر کنید. این یعنی چراغ عابر قرمزه. بعد که سبز میشد میگفت میتونید حرکت کنید. بعد شروع میکرد به بوق زدن. همزمان هم چراغ اون سمت خیابون شروع به بوق زدن میکرد و یه خط صاف رو به صورت صوتی براتون ایجاد میکرد که با شنیدن صدای چراغ اون طرف خیابون به سمتش میرفتی و باعث میشد از مسیرت منحرف نشی. روی چراغها هم یه کلید بود که با زدن اون در عرض چند ثانیه چراغ برات سبز میشد و میتونستی از خیابون رد بشی.
حتی اگر وسط خیابون بودی و چراغ برای ماشینها سبز میشد هیچ ماشینی تا شما از خیابون رد نشدی حرکت نمیکرد و این فقط برای معلولین نبود و شامل حال همه ی عابرین میشد.
خلاصه این که هم فرهنگی و هم ساختاری، اونجا کاملاً یه شرایط مناسب برای یه نابینا وجود داشت تا از حضور در سطح شهر و در بین جامعه نهایت لذت رو ببره.
ببخشید طولانی شد.

سلام شهروز. حالا این استانبولتو هی بکوبون تو سر بچه ها.
بابا خارج رفته.
بابا فرنگ دیده.
بابا خارجی.
ای سفر کرده به سواحل دریای مدیترانه.
ای خارج دیده.
پیاده رو تر تمیز دیده
بابا تجربه.
ای چراغ قرمز گویا دیده.
بابا سفر کرده به خارج.
بابا ترکیه رفته.
حالا خوب شد. خخخخخ
حالا در کنار همه ی این حرفا مرسی که تجربیاتت رو هم یکم گفتی. خخخخ خخخخ خخخخ
والا به خدا.
یه ترکیه رفته حالا. ۵۰ تا پادکستو. ۳۰ تا مستندو. چند تا گزارش متنیو.
یه خلاصه مستندو. چندتا گلچین مستند با میکسو. دیگه خودشو خفه کرد.
حالا بازم هی میگه استانبول.
من گفتم وضعیت مناسبسازی شهر خودتون در سال جاری رو شرح بدین.نه واسه کشور های اجنبی رو که.
اونجا ها رو خودمون میدونیم خوبه.
میخواستی بازم یادآوری کنی که ترکیه رفتی؟ که خارجو دیدی؟ که رفتی میدون استقلال.
اصلا تو که پرسپولیسی هستی واسه چی رفتی میدون استقلال.
اصلا تو با اون قسمت اول پادکستت آبروی کل نابینا ها رو بردی.
نمیگی الان کسی اونو گوش بده پیش خودش میگه حتما همه نابینا ها مثل سگ از هواپیما میترسن، هان.
چرا وجهه نابینایان رو خچه دار کردی.
اصلا تو که از هواپیما انقدر میترسی چرا با هواپیما رفتی ترکیه. خب با پراید میرفتی.
فوقش دو سه روز تو راه بودی دیگه.
بهتر از این بود که اینجوری آبروی گوش کن و مدیر هاشو ببری. ننگ بر تو باد.
تازه هنوز پرونده رشوه سه میلیون دلاریت هم بازه.
اصلا حالا که اینجوری شد من باید یه فایل صوتی در باره تو منتشر کنم و در هشت محور تو رو کامل به بچه ها معرفی کنم.
حالا وایسا.
آخییییش.

سلام به شما آقای سرمدی .موزوع مناسب سازیه اماکن برای معلولین واقعا پر اهمیته .اما متاسفانه تو شهری که من هستم اصلا بهش اهمیتی نمیدن البته فکر کنم این مسئله در سطح استانی مورده غفلته .و جایی در برنامه ریزی شهری نداره .تشکر از شما

سلام
ممنون از پست های مفید و سازندتون
با شهروز موافقم اگر پیاده روها کلا استاندارد ساخته بشن و فرنگ سازی متناسب با احتیاجات صورت بگیره طوریکه کسی موتور و ماشین تو پیاده رو پارک نکنه و یا هیچ مغازه داری وسایل داخل مغازه را تو پیاده رو نچینه قطعا ۷۰ درصد مشکلا خود بخود حله

سلام به روشنک. مرسیی.
مشکل ما اینه اول شهرک های جدید میسازیم، پیاده رو، بیمارستان، مترو و و و درست می کنیم، بعد که تموم شد چند سال گذشت تازه به فکر این میفتیم که اون ها رو دسترس پذیر کنیم.
در نهایت یه بودجه ای میگیریم چهار تا کاشی برجسته یا یه رمپ واسه بچه های جسمی حرکتی میذاریم بعدم میگیم فلان قسمت مناسبسازی شد.
در حالی که در کشور های دیگه پیش از این که ساختمونی ساخته بشه، باید یک سری استاندارد ها رو رعایت بکنه.
اگه نکنه، اصلا بهش مجوز پایان کار نمیدن.
مناسب سازی برای معلولین تنها به کار های زیر ساختی و فیزیکی محدود نمیشه.
در کنار این مسئله، فرهنگ عمومی جامعه هم نیازه.
این که طرف دقیقا ماشینش رو جلوی پیاده رو پارک میکنه، موتورشو میذاره سر راه، مغازه دار جعبه های میوش رو میچینه کنار معابر عمومی، این دیگه دست شهرداری ها و نهاد های دولتی نیست.
یک بصیرت و فرهنگ و دید باز رو می طلبه.
هر چند ضعف قوانین در مقابله با این افراد هم به گسترش این مسئله کمک کرده.
به امید بهبود شرایط.

کلا باهات موافقم
پستت یک طرف این کامتت یک طرف لایک به هر دو.فرهنگ فرهنگ باز هم فرهنگ چیزی که واقعا مشکل داره و عامل اصلی غالب مشکلات ما ست فقط یه نکته به نظر من کمترین تک تک ارگانهای دولتی و غیر دولتی در سطوح کلان یا بومی در افول یا ارتقاء فرهنگ جامعه نقش واقعا موثری دارند حتی میتونم بگم سازنده ترین نقش را باید داشته باشن و اگه ندارن یعنی ضعف یعنی بی تفاوتی یا خیلی ساده یعنی اصلا نمیدونن که فرهنگ سازباشن واینه که اینطوریاس

سلام پریسیما.
آره اینجا ایران است.
ایرانی که معلولش امثال من و تو هستیم.
ایرانی که اگه من و تو هم ساکت بشینیم، اگه من و تو هم مشارکت تشکلاتی نداشته باشیم، من و تو هم چهار تا مقاله و نقد ننویسیم، تا ۵۰ سال دیگه هم اتفاقی نمیفته.
چون اونا که درد و رنج یک معلول رو برای عبور و مرور درک نمیکنن.
وقتی ما ساکت باشیم و پیگیری نکنیم،
وقتی از نمایندگان شهرمون در مجلس در این ارتباط درخواست ملاقات نکنیم، و در این ارتباط جلسات و مباحثی صورت نگیره، پیشرفت چندانی هم حاصل نمیشه.
هر چند این مسائل نباید نیاز به دادار دودور داشته باشه و وظیفه آقایونه که این کار ها رو به ثمر برسونن، اما خب دیگه چه کنیم.
اینجا ایرانه دیگه. هیچ چیز سر جای خودش نیست.

سلام سعید. اشکال نداره.
تو هم چیزی نگو. مثل بقیه بچه ها که از این دست پست ها واسشون مهم نیست.
نمیخوام شعار بدم و حرف پوچ و بیهوده بزنم.
اما خدا وکیلی وقتی مشارکت پایین و کم حوصلگی بچه ها در مقابل چنین پست هایی رو می بینم، پیش خودم میگم اصلا چرا تو این حوزه مطلب منتشر می کنم.
مسائلی که باید نسبت بهش حساس باشیم و مشارکت فعالانه ای داشته باشیم، نهایتا به تعداد انگشتان دست کامنت میخوره.
شاید بی توجهی مسئولین ما رو دلزده و بی انگیزه کرده.
اما این بی انگیزگی و سستی و کرختی اصلا خوب نیست. واقعا خوب نیست.
آره شاید اگه اینجا ۲۰۰ تا کامنت هم بخوره در نهایت اتفاق خاصی نیفته.
منظور من هم صرفا همین پست نیست. دارم کلی میگم.
متأسفانه در پست های تخصصی، پست های مرتبط، پست هایی که روز و شب به نوعی با زندگی ما گره خورده مشارکت هم محلی ها خیلی پایینه و این واقعا دلسرد کننده هستش.
بیخیال.
الان تو دلتون میگین حوصله داریا.
اون بالا بالا ها دارن میخورن و میبرن اصلا به فکر ما و امثال ما نیستن.
بعد تو داری مثل این پیر زنا نصیحت میکنی.
آره. حق با شماست.
اما قبول کنید که ما یک کشور در حال توسعه و گذر هستیم و در قبال آیندگان مسئول.
بازم ظاهرا شعار دادم

دیدگاهتان را بنویسید