خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

این هم ایستگاه نهم شب نشینی. ادامه دوشنبه شب از کامنت 1144

سلام بچه ها.
چه طورید؟
خب نهمین شب نشینی هم شروع شد.
خب میدونید که شب نشینیها دیگه هر شب نیست و معمولاً قراره یک شب در میون برگزار بشه مگر این که به مناسبتی برسیم و نظمشون به هم بریزه.
به هر حال امشب در خدمت شما هستیم و شبهای بعد هم تا زمانی که این پست روی صفحه ی اول سایت باشه با همین پست شب نشینیها پیش خواهد رفت.
از اونجایی که عمراً متن پستهای شب نشینی خیلی خونده نمیشه، دیگه طولانیترش نمیکنم. فقط یه شعر براتون میذارم و بقیه ی حرفا باشه واسه توی کامنتها:

این سکوتو این هوا و این اتاق،
شب به شب به خاطرم میارَدِت.
توی این خونه هنوزم یه نفر،
نمیخواد باور کنه ندارَدِت.
نمیخواد باور کنه تو این اتاق،
دیگه ما با هم نفس نمیکشیم.
زیر لب، یه عمر میگه با خودش،
ما که از همدیگه دست نمیکشیم.
به هوای روز برگشتن تو،
سر هر راهی نشونه میکشه.
با تمام جاده های رو زمین،
رد پاتو سمت خونه میکشه.
من دارم هر روزمو بدون تو،
با تب یه خاطره سَر میکنم.
با خودم به جای تو حرف میزنم،
خودمو جای تو باور میکنم.
توی این خونه به غیر از تو کسی،
دلشو با من یکی نمیکنه.
من یه دیوونم که جز خیال تو،
کسی با من زندگی نمیکنه.
تو سکوتِ بی هوای این اتاق،
شب به شب به خاطرم میارمت.
خودمم باور نمیکنم ولی،
دیگه باورم شده ندارمت.

مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
بدرود.

۱,۴۶۷ دیدگاه دربارهٔ «این هم ایستگاه نهم شب نشینی. ادامه دوشنبه شب از کامنت 1144»

سلااام و سلااام
و از اونجایی که من عمرا متن پست نخونده کامنت بذارم یا نذارم کلا مثبت منفی فعل رو نمی دونم چی باید باشه….

این سکوتو این هوا و این اتاق،
شب به شب به خاطرم میارَدِت.

هی دخترا سلاااااااااااااام… بیاید بازی… گرگم به هوا چطوره؟ بیاید جمع شین…
ده
بیس
سی چل پنجا
شص هفتاد
هشتاد
نود
صد
تو گرگی بانووووو… اگه تونستی منو بیگیر…خخخخ…

خخخخ پریسیما نشمردم بذار میشمارم بازم میرسم خدمتتون خوخوخ…..
شکلک من هی می افتم بیرون شکلک صفحه برام ارور میده شکلک زااار زااار زااار

بچای شب نشینی بیاید با هم یه اردو بریم… هاااان؟ نظرتون چیه آیا؟ بریم مشهد همگی… بانو که موافقه…

رفتم شام و آمدم خخخ
پریسیما وقتی تو جدیدترین مطالب ندیدمش رفتم تو پشخوان از سر سطر تو قسمت نوشتها تو اون تیکه سنجاق شده همینطوری محض کنجکاوی زدم ببینم چی سنجاق کردین دیدم شب نشینیه
راستش در اصل رفتم پیشخوان تو خصوصی به حسینی پیام بدم پس کو شب نشینی که گفتیی که دیگه اتفاقی این مراحلو طی کردم خخخ

من دلم مسافرت میخوااااااااااااااااااااد… من مسافرت میخواااااااااااااااااام … من مسافرت میخوااااااااااااااااام… خودمون چن تا بریم… شب نشینی یا بریم… بریم مسافرت… بریم مشهد… من امام رضا میخوااااااااااااااااااام…

یه سوال
مشکل چیه
اینnvda اینجوری میخونه
مثلا
اولین پست من
ارسال شده در ۵ آذر ۹۴
تا اینجاشُ درست میخونه بعدش میگه
۱۳۱ بازدید سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام ما هم اومدیم
نمیگه که من چند نوشته و چند کامنت دارم
میتونید حلش کنید

سلاااام به بانو بیا دوستی بیا عزیزم نبودی اینا منو غریب گیرآورده بودن هی از محله شوتم میکردن بیرون تازه دیشب و دیروز و پریروز و چندتا روز دیگه که کلا رام نمیدادن الانم هی صفحم اروور میده
شکلک بغض مظلوم نمایانه با لبخند خبیثانه

سلام زینب خانمی و آقای عابدی ….

من توی واتس آپ یه گروه دوستانه عضوم هر روز یه موضوع رو روش بحث می کنند, شکلک هرچی می خوام در برم نباشم نمی شه خخخخ ولی موضوع امروز “مادر و مادر شوهر” هست, نظر تون در مورد مادر و نحوه برخوردتون و میزان راحتی تون با ماماناتون چطور هست؟ شکلک موضوع امشب همین مادر جان عزیز….. و در مورد مادر شوهر هم که اگه کسی تجربه ای داره بگه شاید بعضی ها آموختند باشد که رستگار شوند

بچا من یه چی بگم؟ من متوجه نمیشم که شما چطور متوجه میشید که شماره ها اشتباه میشه… خخخخخخخخخخ… پس چرا من هیچوق متوجه نمیشم؟ شصت نفرم این وسط کامنت بذارن من نیمیفهمم…خخخخخخ…

مادر شوهر من که قربونش برم خییییییییییییلی خوبه… خخخخ… هر چی خاک شوماس بقای عمر ایشون بشه…خخخخخ… شوهر خدا بیامرزم که رف خبر مرگش اومد، این منا اِسوند… نیمیذاره دیگه برم یه شوهر دیگه بجورم… خیر نبینه شالله… خخخخ

من و رهگذر گرامی و فاطمه خانمی …..
بچه هاااا یالایید اعلام آمادگی کنید یااالاااا…. سیتا هم هست راستی ….
پریسیما و نازنین خوش میگذره ها …..

روشنک عجب هم دردی بدی شکلک زااار زااار واقعی زااار زااار….

سلام بر سارای خانمی و جناب حسینی اصل محل

شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه مهر نشان گرفته ام

بوی ترا زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو

به باغ رویاها چو گلت بویم

بر آب و آئینه چو مهت جویم

تو ای پری کجائی

در این شب یلدا ز پی ات پویم

به خواب و بیداری سخنت گویم

تو ای پری کجائی

مه و ستاره درد من میداند

که همچو من پی تو سرگرداند

شبی کنار چشمه پیدا شو

میان اشک من چو گل وا شو

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه مهر نشان گرفته ام

بوی ترا زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو

به باغ رویاها چو گلت بویم

بر آب و آئینه چو مهت جویم

تو ای پری کجائی

در این شب یلدا ز پی ات پویم

به خواب و بیداری سخنت گویم

تو ای پری کجائی

مه و ستاره درد من میداند

که همچو من پی تو سرگرداند

شبی کنار چشمه پیدا شو

میان اشک من چو گل وا شو

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه مهر نشان گرفته ام

بوی ترا زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو

به باغ رویاها چو گلت بویم

بر آب و آئینه چو مهت جویم

تو ای پری کجائی

در این شب یلدا ز پی ات پویم

به خواب و بیداری سخنت گویم

تو ای پری کجائی

مه و ستاره درد من میداند

که همچو من پی تو سرگرداند

شبی کنار چشمه پیدا شو

میان اشک من چو گل وا شو

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

شبی که آوای نی تو شنیدم

چو آهوی تشنه پی تو دویدم

دوان دوان تا لبه چشمه رسیدم

نشانه ای از نی و نغمه ندیدم

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

من همه جا پی تو گشته ام

از مه مهر نشان گرفته ام

بوی ترا زگل شنیده ام

دامن گل از آن گرفته ام

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

دل من سرگشته تو نفسم آغشته تو

به باغ رویاها چو گلت بویم

بر آب و آئینه چو مهت جوی

تو ای پری کجائی

در این شب یلدا ز پی ات پویم

به خواب و بیداری سخنت گویم

تو ای پری کجائی

مه و ستاره درد من میداند

که همچو من پی تو سرگرداند

شبی کنار چشمه پیدا شو

میان اشک من چو گل وا شو

تو ای پری کجائی که رخ نمینمائی

از آن بهشت پنهان دری نمیگشائی

بچه ها اون که نشون میداد هر کس چند پست و چند کامنت داده شدیداً سرعت سایت رو آورده بود پایین برای همین برش داشتیم.
خب من برم با دو نفر تصفیه حساب کنم.
پریسیمااا تو میخواستی اعمال قانونم کنیییی؟
اعمال قانوووون؟ منو آیاااا؟
مطمئنییییی؟
رهگذر. اون قضیه ی جهانی شدن و اینا بود که دو سه شب پیش بهت گفتم تو خصوصی، بستگی به این داره که تو بگی بلایی سر من آئردی یا نه آیا خخخ.

سلام حسینی
سلام بر طاهای ادیب و خوش ذوق
میریم تو کار اغفال پریسیما بانوخخخ
پری جان گلم اون مدال زکریا را بده ببینم با این مدال من چه فرفی داره زودی پست میدم هاهاهاهاها

میدونی چی تو زندگی قشنگه???
سلامتی همه دختر پسرایی که قبل اینکه بهشون نامردی شه و تنها شن
خودشون تنهایی و انتخاب کردن
لایک= کی تنهاست?

اون قسمت برترین نویسندگان کامنت دیشب که سایت راه افتاده رفته رو حالت محاسبه از روی ایمیل.
برای همین اسمها تغییر کرده. امشب بعد از شب نشینی درستش میکنیم نگران نباشید.

یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
“درد بی درمون”

من با مادرم رابطه ی خیلی خیلی خوبی دارم.
بیشتر دوستیم تا مادر و پسر.
حتی ایشون نسبت به شازده خانم فعلی و شازده خانمهای قبلی ارادت داشتن خخخ.
بچه ها شازده خانمهای قبلی هر وقت با من دعواشون میشد یا اذیتشون میکردم میرفتن به مامانم شکایت میکردن اونم منو دعوا میکرد خخخ.
در کل چون دختر نداره همیشه طرف دخترا رو میگیره خخخ.

سلام بر مدیر المُدَرا… شهروز الشهروزا… حسینی الحسینیا… اعلیحضرت مدیر گوشکن شهروز… شاه شاهان… امیر الاُمرا… امپراطور هفت شهر عشق… شاهزاده ی سوار بر اسب سپید شازده خانوم… عرض ادب و احترام… تعظییییم عرض میکنم… بطوریکه کله م الان خورد زیمین…خخخخخخ…
میگم اعلی حضرت از محل اقامت خود در دو روز گذشته راضی بوده اند؟ خخخخخخ

دنیا نمی گذرد،این ماییم که رهگذریم پس در هر طلوع و غروب ،زندگی را احساس کن،مهربان باش،محبت کن،
شاید فردایی نباشد….شاید فردایی باشد و ما نباشیم…
لایک=حس تنهایی

عه عه عه اینطوری حال نمیده پریسیما باید با تلاش و کوشش خودم به دستش بیارم
خخخ خخخ خخ یا اغفالت کنم و بدزدمش یا با کتک کاری به زور ازت بگیرم.خودت در صلح و صفا بدی بهم نمیچسبه باور کن هاهاهاها

بچه ها من یک چیزی رو متوجه شدم…
بچه های نابینا رابطه شون با ماماناشون خیلی خیلی خیلی خوبه… ماهام خوبیما ولی نه به اندازه شماها… عجبااااااااااااااااا…

بچه ها دیروز که سایت به هم ریخته بود، این رهگذر اتفاقی مدیر کامنت شده بود. بعد گرفت پونزدهتا از کامنتای منو کرد تو سطل آشغال.
یعنی تا همین الآن داشتم اسپری خالی میکردم رو خودم خخخ.
یه بوی آشغالی گرفته بودم که نگووو.
معلوم نیست قبل از من چی انداخته بودن تو این سطل آشغال محله خخخ.

بااااریییک اللله روشنک خانمی جونم پس لیست مسافرین مشهد تا بدین آن:
رهگذر, بانو, فاطمه حسینی, روشنک …..
زووود ثبت نام کنید که اگه پر شد شرمنده تون نشیم

خدایا به بعضی ها بفهمون دل لطیفه…چوب که نیس،سنگ که نیس!!
زخمی میشه،آزرده میشه…
تیشه برندارن…
به ریشه نزنن
واسه دلخوشی خودشونو و دیگری همه کار نکنن
میدونین چی میگم؟؟؟

عه عه عه عه… دور شو… چه بویی میده؟ خخخخخخخخخ… کاخ زمستانیتون مبارک جناب مدیر…خخخخخخخ… جیگرم خنک شد…خخخخخ

با همه چشم انتظاری، با پیامت دل خوشم
ای قرار بی قراری ساحل آرامشم
گه گاگهی پر بزن در خلوت تنهاییم
تا ببینی در فراقت من چه میکشم…..

عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه عه الوو
یععععععععععععععععععععععععععععنی چییییییییییییییییییییییییییییییییز زووووووووووووووووود
الو
خخخ
خخخ
خخخ
خخخ
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه

خب منم با مامانم دوستم البته این دوستی گاهی یه خورده زیادی راحت میشه خب خخخخ شکلک دوست ها گاهی دعواشون هم میشه ولی مهم اینه که مامان من مااااههه مااااه منم بچه ماهم خخخخ

مهدی. به جون خودم، به جان خودت، به خود خدااا، مشخصات قفسه رو برات ایمیل کردم.
خب برو ایمیلتو چک کن پسر.
عجباا!
بچه ها منو اگر مسافرت برید با خودتون نبرید گریه میکنماااا!

افسوس زمانی که باید دوست بداریم،خطایی میکنیم،آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و باید برای انچه از دست داده ایم ( آه… ) میکشیم.
لایک

جدی شهروز حسینی من فک کردم برای همه ی بازدید کننده ها اینطور شده… وگرنه که زنگت نمیزدم… بعد از زنگ بدو بدو رفتم سطلا خالی کردم جخ… کامنتای یه هفته ت تو سطل زباله بود… خخخخخخخخخ… هاهاهاهاهاهاهاهاهاها….
آخه این ایمیلا این وسط زیر دست و پا بود… برا ایمیلا زنگت زدم نه واسه سطل زباله…خخخخخخخ… نباید خالیش میکردی… میذاشتی یادگاری بمونه از من واست…هاهاهاهاهاهاهههاهاهها…

مررررسی رها باجی کاش یه چیزیم مینداختی روکامنتاش عمرا نتونه پیداشون کنه
کااااااارت درسته رهاااااااایی

اگه من خود کشی کردم بدونید و آگاه باشید علتش گوش کنه و بس و بس ….. بابا چقدر ارور …. اصلا من می گم یه هاست تقلبی انداختند بهمون …..

سلام بر همگی .
رهاااایی تو کجا رعععد کجا ؟؟
منم دیدم که سمت مدیریت گرفتم ولی از بس ساده بودم پیامارو که غلط املایی داشت ویرایش میکردم خخخ فقط ی کامنت از عدسی توی زباله دونی بود که به کل حذفش کردم . اونم چون ویرایشم اعمال نمیشد اومدم ببینم واقعا مدیرم یا نه ؟؟
نشون به اون نشون که ی بنده خدایی بصیرتو با ث نوشته بود .
ولی اصلا به ذهنم نرسید که کسیو راهی زباله ها و جفنک ها کنم

هی من خیلی پدر سوخته ام رعد… خخخخخخ…
پس بداد محله رسیدم که زنگت زدم شهروز حسینی… ازم قدردانی کنید… زوووووووووووود.. بهم سِمَت مدیریت بده… مدیریت کامنت دونی میخوااااااااااااااااااااااااااااام….

فاطمه من عصبانیم شکلک اون روز عصبانیت منو اگه ببینی الآن بجای خنده الفرااااررر میشی …..
پریسیما من نمی دونم دیگه این تو این جون نا قابل من … خودت می دونی

بچه ها خواهش میکنم اگه یه بار دیگه یه همچین اتفاقی افتاد کار بدی انجام ندید درست کردنش بعد از اومدن سایت خیلی سخته
خواهش میکنم این کارو نکنید

لایک به شعر بانوووو
وایییی منم از دست این سایت و اروررهاش روانپریش شدم عهعهعه
بانو بیا حسینیو نبریم اردو باشه بذار گریه کنه براش خوبه خخخخ

دلـتـنـگـی مـثـل کـوفـتـگـی تـصـادفـه …
اولـش بـدنـت گـرمـه حـالـیـت نـیـسـت ، یـه دفـعـه دردش شـروع مـیـشـه و تـازه مـیـفـهـمـی چـی بـه سـرت اومـده …!!!

علم پزشکی ثابت کرده که شکستن دل واقعیته؛
یعنی وقتی دل کسی می شکنه، تو قلبش اتفاقی می افته مثل یه خونریزی کوچیک یا یه جراحت.. که حتی می تونه منجر به سکته قلبی بشه….
سعی کن دل هیچکسی رو نشکنی

وا من شعر نذاشتم روشنک شکلک هنوز دارم گریه می کنم….. تازه این همه مسابقه گذاشتم با خودم ایییین همه …. همه تون هم شاهدید … بعد همه از من زدند جلو حتی اسمم تو کامنت دهنده ها نییییست شکلک برم به کار خود ک ش ی م برسم

گذشت اون موقعی که قلب دختر پسرا وقتی یکی توش بود سر درش تابلو ورود ممنوع بود…..

الان قلبشون ترافیک که سهله…. طرح زوج و فرد شده و عوارضی هم میگیرن

اصلا دل من شکسته کم کم هم منجر به سکته قلبی شدم اگه اومدید حق ندارید بیشتر از یه خرما بخورید تازه باید گل هم برام بیارید اونم نه پیکی هرکی یکی …..

رهایی من تا سوم راهنمایی خیلی شرور بودم . فقط به فکر خراب کردن بودم . علی الخصوص در کودکی که ی فاجعه زبل بودم که هیچ کس هم نتونست مچمو بگیره .
ولی الانا دیگه خیلی مثبت شدم و ذهنم دیگه به جز تصحیح کردن به کاری دیگه امر نمیکنه خخخ
همش میخواستم غلط سرمدی خان هواشناسو درست کنم که نشد که نشد خخخ

آقا طاها امون بده برسیم بخونیم تا یکیو میخونم تا برم بیام چلصدتا شعر دیگه فرستادییی خخخ خخخ خخخ هههههههه
کلا لایک به همش قشنگن
سلااااام رعد

من مدیریت میخواااااااااااام… میخواااااااااااااااااااااااااااااااام…اوهووووووووووووووم… اوهووووووووووووم… خب باشه … آبدارچیم کنید… سطل زباله باید دس آبدارچی باشه دیگه… آخه من این تفاله چایا رو کوجا باید بیریزم؟ بیارم وسط شب نشینی؟!!!!!…. من سطل زباله میخوااااااااااااااااااااااااااام…

بچه ها در کل سایت ما با موزیلا سازگارتره.
ولی اگر هم از اکسپلورر استفاده میخواید بکنید سعی کنید آخرین ورژن یعنی ۱۱ رو نصب کنید.
توی اکسپلوررتون اینسرت و کنترل v بزنید ورژنتون رو بهتون نشون میده.

سلام رعد آره منم اومدم اون بثیرتو درست کنم که با کمال تعجب دیدم اعمال نمیشه. خخخ.
واااااای رهگذر خدا خفت کنه! دیدم جوابای کامنتای شهروز بود ولی خود کامنتا نبود! خخخ.
ولی دوستان پریسیما راست میگه. ولو به شوخی دیگه از این شیطنتا نکنید. بچه های خوفی باشید آفریییین. خخخ.

هی منم که شرور نیستم… بچه خوبی ام… باور نداری از شهروز بپرس…خخخخخخ… چون معلم شدی مثبت شدی خره… برا همین از معلمی خوشم نمیاد…خخخخخ…

من الان بهم میخندید ولی خوب طوری نیس، من از اکسپلورر ورژن ۸ استفاده میکنم و با اینجا هم مشکلی نداره، کلا تو هر برنامه ای باشی کنترل اینسرت v بزنی ورژنشو میگه ولی این فقط تو جازه با nvda رو نمیدونم

درمن اقیانوسی ست از اشکهای پنهان
آتشفشانی از دردهای مذاب
در من هزار خورشید پژمرده است
هزار کهکشان ستاره و آسمان دلم مرده است
من تبعیدی ام…
تبعیدی کوههای غم و اندوه
صخره های سخت و بلند…

من با موزیلا بلکل مشکل دارم کلا نصبش نکردم با اکسپلور هم که اصلا نتونستم بیام الان منم و گوگل کروم

خیلی تلاااش کردم انگشتام نمی تونه همه رو با هم بگیره خخخ شکلک یه دکمه اضافی هم کنار شیفت سمت چپ لپتاپم دارم که در حالت فارسی پ می نویسه خب خیلی سخته یه راه آسونتر ندارید بگید آیا؟؟؟؟

ای کاش دوباره کنفرانسهای گوش کن راه میفتاد من میومدم مچ گیری، یه کنترل شیفت a میگرفتم ببینم کیا تو کالن، کنترل شیفت s میزدم اسپمر ها رو شناسایی میکردم، خخخ!

رهاااایی در گفتار ننه ها به گوش رسیده که بچه هاییی که در کودکی شرورند خخخ در بزرگسالی آدم میششن . ولی کودکان ساکت و خنگول تبدیل به اژدهای دو سر مبشن خخخ
دخملا خوبید ؟
خوشید ؟
به نظرم اردو برید شمال .
هوا از شنبه فوق العاده سرد میشه .
راستی زهره کجاس
زینب عبدلی و بقیه دخملا کجا هستن .
برای دو تا از دخترای من دعا کنید . خیلی گرفتارن . نه ۳ تا هستن .

حسییییینی داری رو دست متهم نفتی میزنیا هنوز پروندۀ رشوه خواریت باز پست فروشی میکنیییی؟ خادمی بیا ببین حسینی چه کاسبی با سایت محبوبت که جوونیتو پاش گذاشتی راه انداخته
خخخخ دلم خنک شد

جناب طاها اگه تعداد کامنت هاتون از تعداد کامنت های من بالا بزنه از قدرت مدیریتیم استفاده می کنم شکلک کجا بود اون پونزده تا کامنت جناب حسینی رفته بود شکلک همون جا ….. کلا این تهدید جدیست همه بدانید و آگاه باشید …..
منم به یه نفر جهت نوشتن کامنت از طرف خودم تو محلخه نیاز دارم که به مناقصه میذارم…..

آدم که غمگین می شود
خودش را جدا می کند از جمع
که مبادا آسیبی به خوشی های دیگران بزند …
مورد فراموشی قرار می گیرد
و تنهاتر و تنهاتر می شود
آنچنان در تنهـایی خود غـرق می شود که
دیگـر با هیـچ تلنگری بر نمی خیزد
و این آغاز تلخ یک پایان است …

من یه قرونم ندارم… شکلک شما را به ابالفضل کمک کنید… خانووووم… آقاااااا کمک کنید… یه پولی کف دس من بدبخت بذارید…. شیش تا بچه قد و نیم قد دارم گشنه ان… دوازده روزه هیچی نخوردن… بابا ندارن… باباشون سقط شد افتاد مرد.. خدا بهتون عوضشا بده… پوووووووووول بده خانوم جان… آقااااااا یه پولی به ما بدید…
میگم این گداها خیلی پر رو ان نا… پارک کرده بودیم لب خیابون… یکیشون اومد گف: آقا ده هزار تومن بده… داداشم گف: ندارم… یارو گف: پیرهنتو دربیار بده…خخخخخخخخخ… از حرفش زدیم زیر خنده …. یارو بدش اومد… چار تا فحشمون داد و رف….خخخخخخخخخ

روشنک من الآنی دارم با لپتاپ از نسخه موبایلی سایت استفاده میکنم تا حالا ارور نداده … یه امتحانی بکن ….
ولی هاست تقلبی بهمون انداختند الااااهییی خیییر نبینند

هیچگاه به کوچه بن بست ناسزا نگو،
رنج بن بست بودن برای کوچه کافیست….

شدیییییید لاااایک خییییلی ….. اگه حالش رو داشتم می نوشتمش رو مود واتس آپم

مفتکی میدی میخرم ازت مدیرت رو شهروز… بده وگرنه پروازو صدا میزنم بیاد بخورتتا….خخخخخخخخخ… بده بمن تا نزدم بیمیری… یه سطل زباله میخوام ازت و یه کامنتای شهروز حسینی رو… دیگه هیچی نمیخوام به والله….خخخخخخخخ

رهگذر.
ببین این پولا خوردن نداره هااا خخخ.
بانو با انگشت شست دست چپت کنترل پپ کیبرد رو نگه دار. با انگشت اشاره ی دست چپت هم کلید کپسلاک رو که تو لپتاپ اینسرت هست نگه دار، با انگشت اشاره ی دست راستت هم v رو بزن.
خداییش سخت نیست خب خخخ.

پریسییییییماااااا یعنی پرییییسیییییماااا بترس و بلرز که پرییییسییییمااا زووووود شکلک ندامت بیا که واااااای پرییییسییییماااا

** طاها تنها **
عمرم گهی به غم و گهی در سفر گذشت…
تاریخ زندگیم هکه با درد گذشت…
این زندگانی سزای جوانی من نبود…
حیف از جوانیم ک با درد گذشت…

نمیدونم والله رعد.. چیطوریاس؟ من بچه بودم مامانم میگه خنگ بودی…خخخخخخخ… میگه هر چی میزدیمت گریه نمیکردی… یا گریه میکردی اشک نمیریختی… از راهنماییم شیطونیام شروع شد… بعد تو دبیرستان وحشی شدم… باید میبستنم به تخت…خخخخخخخخ… بعدش دوباره کم شد و باز شیطون شدم و الان دوباره دارم خنگ میشم فک کنم… خخخخخخخخخخ… رو چرخه ی طبیعتم…خخخخخخ

اووووه گناهی هستید *****آقا طاها*******
کاش زودتر میومدید محله اون وقت هایی که ازتون نگذشته بود با چهار تا شعر خودم براتون قراین پیدا می کردم هعی

دلت که گرفت دیگر منت زمین را نکش
راه آسمان باز است. پر بکش…
او همیشه آغوشش باز است
نگفته تو را میخواند؟
اگر هیچ کس نیست خدا که هست…

دلم کپک زده، اه
که سطری بنویسم از تنگی دل…..
همچون مهتاب زده ایی از قبیله ی ارش بر چکاد صخره ایی، زه جان کشیده تا بن گوش، به رها کردن فریاد اخرین….
کاش دلتنگی نیز نام کوچکی می داشت….
تا به جانش می خواندی……

واااای بچه ها یه چی براتون تعریف کنم خخخخ
من حدود ساعت هفت اینا داشتم با رهگذر تلفنی صحبت می کردم بعد تند تند هم از اون طرف داشتم وسایلم رو جمع می کردم بیام خونه …. یه پنج دقیقه ای دنبال گوشیم گشتم …. تمااام هشتا جای کیفم و روز میزم رو چک کردم و نبود که نبود خخخخخ وااااای بانوی گرامی خنگ

یه چی بگم؟؟؟!!! برام خیییلی جالب بود پست رمان مهاجرانیو منتشر کردین کلا در تعجب به سر میبرم عمیقا امیدوارم این قبیل کارا تداوم داشته باشه

نه منظورم اینکه معیار خاصی هست یا نه,من برام فرقی نمیکنِ,من سه ماهی میشه اومدم تازه اون روز دیدم که بیشتر از هزارتا کامنت گذاشتم خیلی تعجب کردم,فکر نمیکردم این همه بشه

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را…..
حالا که دری هست مرا بال و پری نیست…..
حالا که مقدر شده ارام بگیرم….
سیلاب مرا برده و از من اثری نیست…..
بگذار که درها همگی بسته بمانند…..
وقتی نگاهی نگران پشت دری نیست…..!!!

شهروز حسینی….بیشین بینیم بابا… جهانی کوجا بود؟ خالی بند… ساده گیر آوردین… حتماً سطل زباله های جهانی …خخخخخخ… جخ باید یه پولی ام بهم بدید تا این افتخارا بهت بدم که بیام وایسم بالا سر سطل زباله تون… هاهاهاهاهاهاهاها…

از کجا دانلود کنم شکلک بلد نیستم تو این سایت ها بگردم و بیابم و بنصبم و اینا یکی بیاد جهت رضای خدا و خلقش که من باشم یه لینک مستقیم دانلود اینترنت اکسپلورر یازده بده

سلام مهدی ببخشید شما رو دیر دیدم.

واااااااااای رهگذر خخخخخ.
آره راس میگی این گداها خیلی پررو تشریف دارند. یادمه بچه بودم یکیشون اومد در خونمون بعد گف پول نمیخوام، بهم برنج بدید!

همین چند وقت پیش هم یکی اومد تو حیاط خلوت مقداری میوه گذاشته بودیم، تا میوه ازمون نگرفت نرفت! تازه به اینم که راضی نمیشد! پول هم میخواست. خخخ.

بعضی وقت ها چیزی می نویسی از دلت….
برای یک نفر….
اما دلت میگیرد…
چشمانت پرازاشک میشود….
قلبت خالی میشود….
وقتی یادت می اید…
همه ان را میخوانندومی پسندند…
جزهمان”یک نفر”….!

خخخخخخخخخخ حسینی.
آره خیلی پست جالبی بود من که الان درس دارم میگیرم بعد از امتحاناتم اولین کتابیِ که میخونمش.یه داستان کوتاهی هم چند وقت پیش خوندم به نام مرده خوری خیلی جالب بود خخخخخخ

فاطمه هزااارتا کاممنت تو سه ماه باریک الله باریک الله …. می دونی این وسط من حس می کنم این مدیران حق من و کامنت هام رو خوردند …. پریسیمااااا

نیمیشه شهروز حسینی باید استعداد ویژه ی خنگی داشته باشی تا بتونی بدون اشک گریه کنی…خخخخخخخ…
وای بانو تو از منم خنگ تری که خره… اینقد نگو رهگذر گرامی ….میزنمتا…خخخخخخخ…

تو را هیچ گاه نمیتوانم از زندگیم پاک کنم
چون تو پاک هستی.
میتوانم تو را خط خطی کنم که آن وقت در زندان خط هایم برای همیشه
ماندگار شوی
و وقتی که نیستی
برای رنگی روزهایم با مداد رنگی های یادت رنگ میزنم.

راستی پریسیما اگه من با تغییر ملاک کامنت هام هزار تا کم می شد کلا قهر می کردم از سایت می رفتم شایدم افسردگی می گرفتم از سایت می رفتم ولی کلا اندازه هزارتا کامنت نمی ذاشتم تا نفر بعدی بهم برسه ازم بزنه بالا خخخخخ

ـــــــــــــــــــ هعی روزگار ـــــــــــــــ

کاش ماه ،
همیشه پشت ابر بماند
نمی خواهم بدانم ،
شب مهتاب ،
بی من چه می کنی . . .

بانو چطوری با لبتاب از ورزن گوشی استفاده کنم؟؟؟؟
شکلک گریه واقعی زار زار از کامنت ۲۴۷ به بعد شوت شدم بیرون تا همین آخریا
سلام پریسا

دل هیشکی مث من غربت اینجا رو نداره
دیگه حرفای علاقه همه مردن تو دلم
مث گنجیشکای بی لونه و بی جای محله
دیگه هیچ جا رو درختا جای من نیس که برم…..

میگم طاها تو که تو گوگل داری دور دور میکنی یه اکسپلورر جدید بیار بذار اینجا خب برای بانو دیگه.
به یه دردی بخور خب خخخ.
بچه ها واسه پنجشنبه که چهار ساعته هستیم موضوع پیشنهاد بدید.

واااااااااای نازنین… پارسال بود اسید پاشی میکردن تو اصفان… من یه مرد گدایی رو دیدم که چادر سرش بود… سکته کردم… تا دو سه هفته از خونه بیرون نیومدم…خخخخخخخخخ…

راست میگه خب طاها البته آقا طاها خب یه اینترنت اکسپلورر ورژن ۱۱ لطفا خخخخ

البته اگه فرصت کردید خوندینمون مرسی…..

بعدشم جایزه می دند پریسیما مگه نمی دونی البته به نفرات اول تا سوم نه ها … نفرات اول تا سوم به نفرات بعدیشون جایزه می دند……

بچه ها اگر یه وقت خدای نکرده یه روز اون خانم دارو خونه ایه بیاد بخواد عضو سایت بشه من چی کااار کنم خخخ.
حاضرم مدیریتمو با کمال میل اون روز تقدیم کنم خخخ.

امروز یه آقایی اومده بود دفتر, میگفت رفته گر محل هست و سه تا بچه ذهنی داره و قرار هست امشب یه آقای خیری بچه هاش رو بفرسته مشهد و هزینه راه ندارند و اینا ….. منم بهش گفتم من خودم اهل بهزیستی هستم و به این جور کمک ها اعتقادی ندارم و اسم و مشخصاتش رو گرفتم که تحقیق کنم اگر صحیح بود بعد تر از راه های دیگه و برای مسایل دیگه کمکش کنم …..

بچه ها پنج شنبه موضوع اینه.
خاطرات سوتیهای نابینایی که توی خونه دادیم.
حالا چه تو کارهای خونه باشه و چه تو شیطنت و بازی و هرچی.
من برم درو ببندم.
مواظب خودتون و خوبیهاتون باشید.
شبتون به خیر.
بدرود.

و من تنها ماندم .
من ماندم و کویر خلوت و ساکت و مبهم برزخ و در برابرم ,
قامت بلند و شگفت این کوه ,
و وسوسه ی پر خطر این راه پیچاپیچ و نامعلومش.
و من تنها ماندم.
کویر برزخ مرا می ترساند.
سکوت بهت آمیز و مخوفی است.
گرد سواری که هیچ
گردبادی نیز آرامش مرده ی آن را آشفته نمی ساخت.

بچه ها من امشب نوشتنم یواشه. کلا یواشم. رسیدم اینجام شکلک زبون در آوردم واسه شهروز.
شبتون ستاره بارون از اون ها که ستاره هاش می ریزن روی سرتون.

خوب میبینم که خودمم و خودم اول ترتیب خوراکیها را بدم تا کسی نیومدس
خوب خوب میوهای درشت و آبدار را جدا کنم…..اوکی حالا از آجیلها مغز گرونها را بردارم …. اینم درست شد خخخ خخخ

سلام بر فاطمه گلی
پناه بر خدا فاطمه تو کجا قایم شده بودیییی
مرسی خانم ولی هرکی مدال خودش منم به حق خودم راضیم
بیا خوراکیها را با هم تقسیم کنیم خخخ

عه عه عه عه چه یهو شلوغ شد واه واه
سلام نازنین جان
سلام حسینی ….. هاااان چی من که نمیدونم چی میگی فیلم چی ؟ آخه تو میتونی فیلیم ببینی دروغگو الکی تهمت میزنی

حسینییی به بچها بگم چه آدم خبیثی هستی؟ بگم تا چه حد روشنک آزارای؟ بگم داری منو الکی الکی دی اکتیو میکنی میخایی پرتم کنی از محله بیرون بگم همه با چهره واقعیت آشنا بشن بگم بگم؟

من طاها رو گذاشتم پای دوربین مواظبتون بود خخخ.
فاطمه تو یه موز بیشتر بر نداشتی اشکال نداره.
ولی روشنک کل پسته ها رو برداشته.
بذار سر جااااااش.

راستی حسینی یه سوال دارم چرا توی عنوان پستهای شب نشینی مینویسی امشب از کامنت فلان؟؟؟؟؟ شب نشینی که هر شب نیست بهتر نیست به جاش بنویسی مثلا پنجشنبه شب از کامنت فلان. این جوری کسی که توی شب نشینی نبوده فکر میکنه شب نشینی هر شب هست, اما اگر روزش را بشه بنویسی بهتر نمیشه؟؟؟؟ باز شما بهتر میدونید ها این فقط یه سوال بود.

این موضوع کمی تا قسمتی تکراری نیست آیا؟
من که قبلا ماجرای ناخنک زدن به کتلت و رسوایی مابعدشو براتون تعریف کردم خخخ خخخخخ

خوب میپردازیم به ادامۀ دستبرد بیا فاطمه این تخمها رابریز توی اون پلاستیک…. خوب اینم از انجیر خشک و توت خشک و قیسی آهاااااان درست شد خخخ خخخخ طاها بچه خوبیه به حسینی نمیگه میدونم

روشنک. تکراری نیست.
امشب فقط خاطراتی رو میگیم که به خاطر ندیدنمون سوتی دادیم.
آخه ناخنک زدن به کتلت کجاش به ندیدن ربط داره خخخ.
بچه ها من داشتم جارو برقی میکشیدم، بعد یه جای خیلی تنگ رفتم. آقا ما اول لوله رو کشیدیم عقب و دادیم جلو اتفاقی نیفتاد.
حرکت دوم و سوم هم چیزی نشد. دیگه رفتم خیلی گوشه رو تمیز کنم. رفتم عقب و اومدم جلو که جیرینننگ.
شلنگ گیر کرد به یه مجسمه ی گرون و خلاصه با خاک یکسان شد خخخ.
ولی خداییش در زمینه ی جارو برقی همین یه بار بودااا!
چیه خب کار که آر نیست جارو هم میزنم خخخ.

شیرینی نخودچیییی وای چقدر دوست دارم فاطمه اون پلاستیک فریزری را بده ۳ تا بده اینا زیادن تو یکی دوتا جا نمیشن …… اوکی فکر کنم آجیل شب یلدامم جور شد خخخ خخخ هاهاهاهاهاها

وای چرا کسی نیست پریسیما هم که گفت نمیام. پریسا تو بیا رهگذر تو کجا موندی. من موندم و روشنک. روشنک چه کنیم حسابی خرابکاری بشه حال حسینی گرفته بشه دلمون خنک بشه هان خخخخخخخخ

وووووووووی فاطمه آروم بیشین که صاحبش اومد
خوب میفرمودیه اوستاد خخخخ
حسینی یادت نیست؟ سوتی شد چون من کتلت باقی مونده داخل سفره را ندیده بودم واااااای خدا خخخخ

لج و لج بازی نکن ، با دلم بازی نکن
تو با حرفای دروغت
دلمو راضی نکن

دل ِ مو میره هزار راه وقتی تو نیستی پیشم
سر غیرت که باشه بخاطرت تو
کوچه تون صد نفرم حریف میشم

چادرت رو دیدم از سرت افتاده
بگو بینم اون کیه
 پشت سرت راه افتاده
میزنم میکشمت آخرش شـر میشی
ولی نه قول بده
 این بار بهتر میشی

واسه دلـُم کلاس نزار
 مو خودم کلاس میرُم
وای اگه تو ازم بخوای میرُم phd میگیرُم

تو به کسی نگاه نکن بخدا دق میکنم
نه به کسی محل نزار
 فکرای ناجور میکنم

چادرت رو دیدم از سرت افتاده
بگو بینم اون کیه
 پشت سرت راه افتاده

میزنم میکشمت آخرش شـر میشی
ولی نه قوبل بده
 این بار بهتر میشی 




سلام دوستان

و من تنها ماندم .
من ماندم و کویر خلوت و ساکت و مبهم برزخ و در برابرم ,
قامت بلند و شگفت این کوه ,
و وسوسه ی پر خطر این راه پیچاپیچ و نامعلومش.
و من تنها ماندم.
کویر برزخ مرا می ترساند.
سکوت بهت آمیز و مخوفی است.
گرد سواری که هیچ
گردبادی نیز آرامش مرده ی آن را آشفته نمی ساخت.

خخخخخخخخخخ دکتر این ها را چه جوری اینجا مینویسی خخخخخخخخ. میزنن فیلتر میشیم خخخخخخخخ.
روشنک با باباش هم شوخی نداره ها رد کن بره بعد ازش کش میریم نمیبینه خخخخخخخ.

چرا هرچی میشه تو سریع ناهار و اینا را کنسل میکنی؟ اصلا اون چه دخلی به شب نشینی داره؟
تو فقط بیا اصفهان من خودم میدونم چطوری ناهار و اینا را ازت بستونم فکر کردی خیلی زرنگییییی

روشنک برای این که بفهمی یه یزدی سر این چیزا سرش کلاه نمیره یه جک برات میگم.
یزدیه بچش تو امتحانات معدلش بیست میشه.
برش میداره میبردش جلوی یه کبابی و بهش میگه ببین پسرم، بهت قول میدم اگر سال دیگه هم معدلت بیست بشه، بازم بیارمت اینجا که از جلوی کبابی رد بشی بوش بهت بخوره.
حالا تونستی ناهار بگیر.

آفرین فاطمه همینو بگو این حسینی یه وعده الکی ناهار و شام و کافی شاپ به من داده هی را براه دنبال بهانس کنسلش کنه

طاها.
میگم بهتر نیست اسم همه رو تو یه کامنت بیاری سلام کنی به همه؟
گفتم شاید به ذهنت نرسیده خخخ.
بانو برو تو ویرایش پستت و هدینگ گفتگو رو پیدا کن بیا پایین و پذیرفتن دیدگاه رو که احتمالاً نات چک کردی چک کن و بیا تو هدینگ انتشار به روز رسانی رو بزن.
اگر نتونستی بگو که از شام برگشتم برم درستش کنم.
من ده دقیقه دیگه میام.

شکلک گریه … … … خودت قول دادی خودت گفتی …. من یزدی یه جای دیگه برام فرق نمیکنه بد قول دروغگو زارررر زاررر زارررر اینقد گریه میکنم سیل سالنو برداره زار زار هقهقهقهقهقهقهقهق اوهو اوهو اوهو …..

 چینه چینه دامنت
تو رو جون مادرت
ایجوری بیرون نیا می دزدنت

چینه چینه ، چینه چینه …
چینه چینه ، چینه چینه …

یالا …
ناز ناز ناز والّا
مال خودمه ایشالا
ابروهاتو میدی بالا
بدو پیشم ، یالا

نازی نازی نازی والّا
مال خودمی ایشالا
ابروهاتو میدی بالا
بدو پیشم ، یالا

چقد به مو میای تو
خیلی منو میخوای تو
بیرون میای از خونه
زودی ببند چشاتو

چقد به مو میای تو
خیلی منو میخوای تو
بیرون میای از خونه
زودی ببند چشاتو

چینه چینه دامنت
تو رو جون مادرت
ایجوری بیرون نیا می دزدنت
چینه چینه دامنت
تو رو جون مادرت
ایجوری بیرون نیا می دزدنت

چینه چینه ، چینه چینه …
چینه چینه ، چینه چینه

ناز ناز ناز والّا
مال خودمه ایشالا
ابروهاتو میدی بالا
بدو پیشم ، یالا

نازی نازی نازی والّا
مال خودمی ایشالا
ابروهاتو میدی بالا
بدو پیشم ، یالا

چقد به مو میای تو
خیلی منو میخوای تو
بیرون میای از خونه
زودی ببند چشاتو

چقد به مو میای تو
خیلی منو میخوای تو
بیرون میای از خونه
زودی ببند چشاتو

چینه چینه دامنت
تو رو جون مادرت
ایجوری بیرون نیا می دزدنت
چینه چینه دامنت
تو رو جون مادرت
ایجوری بیرون نیا می دزدنت
چینه چینه ، چینه چینه …
چینه چینه ، چینه چینه …

فاطمه حسینی رفت شام…. پلاستیکهایی که خوراکیهارو توش ریختیم بده من یه ساک همراهمه بذازم توش… …… خوب اون عقب ردیف پشت صندلیها قایمش میکنم آخر شب باهم تقسیم میکنیم فقط صداشو در نیار

دکتر امید جهان شدی خخخخخخخخخ.
وای من چه قدر از این امید جهان بدم میاد خیلی جلفه خخخخخخخ. تنها آهنگی که خونده منم دوست داشتم آهنگ من دلم میخواد پنجره را وا کنم ناهیده .

دلتنگ همان شب بهاریم که قراربودباشی.
استاد کجایی که ببینی غرور راخوب یادگرفتم،انقدرخوب که پشت این غرورلعنتی بودنت راگم کردم.
تقدیم به ‎پ. ر

پرواز خخخ خخخ این اراجیف چیه آخه پشت هم ردیف کردی خخخ خخخ
منم از امید جهان بدم میاد ولی گاه گاهی می گوشمش خخخ

خب امتحان کردم, هدینگ گفت و گو نداشتم یعنی پیداش نکردم شکلک اینترنت اکسپلوررم هنوز ۸ هست خخخخ بعد تو هدینگ لایک یه نات چک رو چک کردم که هنوز صفحه ریفرش نشده ببینم درست شد یا نه … شد که بهتر نشد فکر کنم تا نزدم کچلش کنم خودتون به دادش برسید بهتر تر تر باشه

بانوووو بیا ببین حسینی منو غریب گیر اورده میخاد از محله پرتم کنه بیرون بیا بیا همشهری بیا ببینه غریب نیستم یه بانو پشتمه عینه کوه

فاطمه جون احتمالا من بلد نبودم بعد شانسم گفت تو یادت رفت خخخ شکلک دیدگاه متفاوت به قضیه خخخخ البته هر وقت یادت اومد در خدمت حاضر هستم …..
روشنک برو جلو که من در رفتم خخخ چیزه مثل کووووه پشت سرتم برو هستم برو…. تو می تونی بروو….

میگم بانو کاش کامنتهات بسته بمونه بعد از شب نشینی باز بشه من اولین کامنت بشم بهم مدال بدی
کلا حرص مدال پیدا کردم خخخخخ خخخخ خخخخ

تنهای بی سنگ صبور
خونه ی سرد وسوت وکور
توی شبات ستاره نیست
موندی و راه چاره نیست
اگرچه هیچکس نیومد
سری به تنهاییت نزد
اما تو کوه درد باش
طاقت بیار و مرد باش
.

دلکم دلبرکم دلبر بانمکم
چی آوردی ی سرکمو شکستی بالو پرکم
منیکه شاپرکم توی عاشقا تکم
چی شده که عشقمو گذاشتی پای کلکم
وقتی میبردی دلم میگفتی از عشق بریم
چش تو بمن نگفت که عاشق دیگری ام
هرچی میگفتی بمن برام مثل یه قصه بود
قصه ی بره و گرگ پردرد پرغصه بود
تو میخوای سرسری از عشق من بگذری
اخه عاشق نبودی از عاشقی بیخبری
هعععععععععی

روشنک خخخخ شکلک قانون اینه که مدال اولی به فردی تعلق می گیره که متن پست رو بخونه و کامنت بذاره شکلک من می فهمما خخخخ مدال الکی که نمیشه داد شکلک فعلا که پستم مدیر لازم شده خوخوخ

دلتنگ که باشی ادم دیگری میشوی…..
خشن تر…عصبی تر….کلافه تر و تلخ تر……
و جالب تر اینک با اطرافیان هم کاری نداری و همه
اش را نگه میداری ودقیقا سر کسی که دلتنگش هستی خالی میکنی

روشنک.
ببین به جای ناهار دوتا ناهار بهت میدم.
فقط این بانو رو اینجا نگه دار نذار جای دیگه بره من برم اوضاع رو درست کنم.
ببین این قصد حمله ی تروریستی داره.
ولش کنی سایتو فرستاده هوااااا!

من هم عاشق برف و بارونم از صبح میگم خدا کنه که تا یکشنبه بباره مامانم میگه نگو تو نشستی توی خونه مردم توی جاده هستن خترناکه. رفتم زیر برف کمی استادم چه کیفی داشت, راستش یه لحظه به فکرم رسید یه پست بزنم از همین برف ولی بعد بیخیال شدم.

عجب دنیایی شده..
کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را..
و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را..
و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!!
اما گاهی میان آدم ها گم میشوم..
آدم ها را بلد نیستم هنوز.

نه نه مطمئن باش میخونم مطمئن
میخایی از شب نشینی خارج بشم همین الان الان برم بخونم بیام تو شب نشینی برات کنفرانس بدم برم؟؟؟؟

تو یک دروع گویی عیر قابل اعتمادی یزدی خسیییییس
بانو جون تو برو هرکاری دلت میخاد بکن کمک خواستی تعارف نکن خودم در بست در خدمتتم

من برخاست فریاد

ز بن برکند گردون بس درختان

سیه گشت اختر بس نیکبختان

به یغما رفت گیتی را جوانی

کرا بود این سعادت جاودانی

ز نرگس دل، ز نسرین سر شکستند

ز قمری پا، ز بلبل پر شکستند

برفت از روی رونق بوستان را

چه دولت بی گلستان باغبان را

ز جانسوز اخگری برخاست دودی

نه تاری ماند زان دیبا، نه پودی

بخود هر شاخه‌ای لرزید ناگاه

فتاد آن برگ مسکین بر سر راه

از آن افتادن بیگه، برآشفت

نهان با شاخک پژمان چنین گفت

که پروردی مرا روزی در آغوش

بروز سختیم کردی فراموش

نشاندی شاد چون طفلان بمهدم

زمانی شیردادی، گاه شهدم

بخاک افتادنم روزی چرا بود

نه آخر دایه‌ام باد صبا بود

هنوز از شکر نیکیهات شادم

چرا بی موجبی دادی به بادم

هنرهای تو نیرومندیم داد

ره و رسم خوشت، خورسندیم داد

گمان میکردم ای یار دلارای

که از سعی تو باشم پای بر جای

چرا پژمرده گشت این چهر شاداب

چه شد کز من گرفتی رونق و آب

بیاد رنج روز تنگدستی

خوشست از زیردستان سرپرستی

نمودی همسر خوبان با غم

ز طیب گل، بیاکندی دماغم

کنون بگسستیم پیوند یاری

ز خورشید و ز باران بهاری

دمی کاز باد فروردین شکفتم

بدامان تو روزی چند خفتم

نسیمی دلکشم آهسته بنشاند

مرا بر تن، حریر سبز پوشاند

من آنگه خرم و فیروز بودم

نخستین مژدهٔ نوروز بودم

نویدی داد هر مرغی ز کارم

گهرها کرد هر ابری نثارم

گرفتم داشتم فرخنده نامی

چه حاصل، زیستم صبحی و شامی

بگفتا بس نماند برگ بر شاخ

حوادث را بود سر پنجه گستاخ

چو شاهین قضا را تیز شد چنگ

نه از صلحت رسد سودی نه از چنگ

چو ماند شبرو ایام بیدار

نه مست اندر امان باشد، نه هشیار

جهان را هر دم آئینی و رائی است

چمن را هم سموم و هم صبائی است

ترا از شاخکی کوته فکندند

ولیک از بس درختان ریشه کندند

تو از تیر سپهر ار باختی رنگ

مرا نیز افکند دست جهان سنگ

نخواهد ماند کس دائم بیک حال

گل پارین نخواهد رست امسال

ندارد عهد گیتی استواری

چه خواهی کرد غیر از سازگاری

ستمکاری، نخست آئین گرگست

چه داند بره کوچک یا بزرگست

تو همچون نقطه، درمانی درین کار

که چون میگردد این فیروزه پرگار

نه تنها بر تو زد گردون شبیخون

مرا نیز از دل و دامن چکد خون

جهانی سوخت ز اسیب تگرگی

چه غم کاز شاخکی افتاد برگی

چو تیغ مهرگانی بر ستیزد

ز شاخ و برگ، خون ناب ریزد

بساط باغ را بی گل صفا نیست

تو برگی، برگ را چندان بها نیست

چو گل یکهفته ماند و لاله یکروز

نزیبد چون توئی را ناله و سوز

چو آن گنجینه گلشن را شد از دست

چه غم گر برگ خشکی نیست یا هست

مرا از خویشتن برتر مپندار

تو بشکستی، مرا بشکست بازار

کجا گردن فرازد شاخساری

که بر سر نیستش برگی و باری

نماند بر بلندی هیچ خودخواه

درافتد چون تو روزی بر گذرگاه

پروین اعتصامی

الان…طی چند اتفاق متوالی…دنیا رو سرم خراب شد…بغض دارم ولی بخدا دیگه توان اشک ریختن هم نیست!! خسته ام بسکه حرفامو به در و دیوار زدم!!
اما…جاییکه دیگه در و دیوارم نیست…من سلطان بی کسی هام!!!

دلم گرفت از آسمون
هم از زمین، هم از زمون
تو زندگیم چقدر غمه
دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی
تلخه بهت هر چی بگم
من به زمین و آسمون
دست رفاقت نمی دم

گر از یادم رود عالم/
تو از یادم نخواهی رفت/
به شرط آنکه گهگاهی/
تو هم از ما کنی یادی/
تو شمعی هستی در قلبم/
که خاموشت نخواهم کرد/
فراموشم مکن هرگز/
فراموشت نخواهم کرد/

روز مـرگـم وقـتـی مـنـو کـه مـیـذاریـن تـو قـبـر،بـزنـیـن رو شـونـم و بـگـیـن :
هـی رفـیـق!!!
سـخـت گـذشـت ، ولـی
دیـدی گـذشـت …؟!! -_-