سینما محله و گام اول، توضیح:
سینما محله قراره هر ماه یک فیلم سینمایی رو به صورت توضیحدار پخش کنه که اول در رادیواینترنتی محله نابینایان پخش میشه و در نهایت لینک دانلود به همراه پخش آنلاین نسخه تنظیم شده در وبسایت محله نابینایان قرار میگیره.
یک فیلم سینمایی از نوع توضیحدارش: «در دنیای تو ساعت چند است؟»
فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» به کارگردانی صفی یزدانیان، اثری عاشقانه، محصول سال 1394 ایرانه.
«در دنیای تو ساعت چند است؟» اولین ساخته بلند صفی یزدانیان در مقام کارگردان محسوب میشه و مدت زمان این اثر 1 ساعت و 36 دقیقه هست.
سیر داستان گلی، دختریه که سالها پیش از ایران مهاجرت کرده و حالا که بعد از سالها برگشته با انبوهی از موارد آشنای ناشناس مواجه شده. موارد آشنایی که به طرز دردناکی تغییر کردن و ضمن آشنایی به خاطر تغییراتی که به خودشون دیدن به شدت متفاوت به نظر گلی میرسن.
این وسط، همکلاسی قدیم گلی، پسری که همه دیوونه میدوننش همچنان در تمام ابعاد زندگی و حضور گلی، دنبال گلی سابق میگرده و اصرار داره که به خاطره گلیای که در گذشته میشناخته وفادار بمونه و گلیرو به خودِ دیروزش برگردونه.
در این فیلم به جز لیلا حاتمی و علی مصفا، تعدادی از بازیگران بومی استان گیلان هم به ایفای نقش پرداختن. بازی زری خوشکام، مادر لیلا حاتمی و همسر علی حاتمی بعد از چندین دهه حضور کمرنگ، از نکات جالب توجه این اثر به حساب میاد.
راوی این اثر خانم مریم امینی و تنظیم کننده خانم فاطمه خلیلی بودن که به هر دو خدا قوت میگیم.
ضمن بهترین آرزوها برای تمامی شما، با هم به دانلود و تماشای شنیداری فیلم توضیحدار «در دنیای تو ساعت چند است» که در واقع قسمت اول از برنامه سینما محله هستش میپردازیم!
باکس دانلود به همراه پخش آنلاین
دانلود فیلم «در دنیای تو ساعت چند است»
۸ دیدگاه دربارهٔ «سینمایی در دنیای تو ساعت چند است»
واقعا سایت رنگ و بوی دیگه به خودش گرفته. عالیه. خسته نباشید.
سلام محمود جان. مرسی ازت. ایشاالله تو هم بیشتر باشی. بیشتر که چه عرض کنم. خیلی بیشتر. همیشه موفق باشی و تندرست.
زنده باشی محسن جان.
میدونم جاش اینجا نیست ولی خواستم یه نکته رو عرض کنم خدمتت. بخش پرسش پاسخ شده پر از تبلیغ. لطفا بهش رسیدگی کن یا غیر فعالش کن. ارادت.
سلاام واقعا فوق العاده بود.
ممنون خانم امینی.
کلا فیلم دشواری بود به نظرم من و حقیقتا شما خیلی خوب از پسش بر اومدید و مرررسی که هستید خیییلیی……
بودن شماهایی حقیقتا قوت قلب هست و رنگ باختن محدودیت هایی که واقعا به تنهایی نمیشه برشون داشت…..
مرررسیییی
خییییلی خیییلی
و تشکر از شما آقای صالحی و این فرصتی که فراهم اوردید
خییییلی خوشحالم که فیلمُُ دوست داشتید و توضیحات منم قابل قبول بوده.
بودن تو جمع بچه ها برام پر از حس خوبه و خوشحالم که نقش کوچیکی دارم.
همان وقت که به سینما آمد، باید می دیدمش. اما ندیدم. فکر کنم دوستی پیدا نکردم تا با او بروم و این فیلم را ببینم. شاید هم به تازگی فیلم دیگری را دیده بودم. نمی دانم.
یک روز دوستم آهنگی برایم پخش کرد. تیتراژ همین فیلم بود. خیلی خوشم آمد. گفت که عمویش از تورنتو برایش فرستاده است. عمویش در آنجا مردم را با فرهنگ مردم گیلان آشنا می کند.
دلم خواست فیلم را ببینم اما دیگر در سینما نبود. بگذریم که چند وقت بعد، او هم برای همیشه به کانادا رفت. دوستی که با او در رشت خاطره های بسیاردارم.
شبی توی راه اصفهان بودم که همین فیلم از تلویزیون اتوبوس پخش شد. خودم شناختمش. از آهنگش. از بارانش. از اشتراک های میان رشت و فرانسه اش.
تنها بودم. من بودم و یک فیلم که بسیار مشتاق دیدنش بودم و حالا همان فیلم، که پر بود از تصویر و زیرنویس و گذر از حال و گذشته به یکدیگر.
داشتم دیوانه می شدم. تلاش کردم تمام فیلم را بفهمم. به واکنش های مسافران هم توجه داشتم. پایم که به اصفهان رسید، فیلم را خریدم تا با خواهرم نگاه کنیم. بهتر شد. اما امروز،… حال خوبم قابل وصف نیست. فیلم، خیلی خوب توضیحدار شده است. شاید در چند مورد صدای توضیح و مکالمه روی هم آمده باشند که با چند ثانیه عقب بردن فیلم، مسئله حل میشود.
من این فیلم را واقعاً دوست داشتم. از همان اول که ندیده بودمش. وقتی یکی از بستگان ما به ایران و به رشت آمد از من خواست تا او را به بازار رشت ببرم. وقتی آنجا قدم می زدیم، نفس های عمیق می کشید و می گفت: درست همینجاست. همینجا توی فیلم در دنیای تو ساعت چند است. ما داریم همان جا راه می رویم.
من این فیلم را زندگی می کنم. بارانش را؛ وارشش را؛ محله هایش را؛ باورهایش را؛ و سر آخر چه خوب شد که،…
این فیلم پر بود از ناگفته ها. شعر پایانی هم همین را می گوید.
ترجمه شعر را برای تان می نویسم.
او که به چهره ات رنگ بیم و امید می دهد، او که قلق هایت را می داند، او کیست؟ او کیست؟ او کیست؟
او که به جانت می دهد مستی بهاران را، رخوت خماران را، او کیست؟ او کیست؟ او کیست؟
هی هی! چیزی مگو. او کیست؟ راز چیست؟ گیرم که سکوت کنی. آن را می دانم. آن را می خوانم.
خانم جوادیان عزیز
ممنونم بابت حوصله ای که برای نوشتن کامنت به خرج دادید. کامنت زیباتون منو غرق شادی و احساسات کرد. انقدر به وجد اومدم که از آقای صالحی خواستم یه اکانت توی سایت به من بدن تا بتونم خودم بیام و جواب کامنتتونو بنویسم. (البته با تشکر از آقای درفشیان که زود ثبت نام منو تایید کردن)
اول خیلی خوشحالم که فیلمو دوست داشتید. حقیقت من خودم با این فیلم زندگی کردم. موسیقی این فیلم، حال خوب کن ترین موسیقی برای منه و سالهای سال هر زمان که خسته و نا امید میشدم، موسیقی این فیلم بود که حال منو عوض میکرد. رشت و بازار رشت به واسطه این فیلم برام مثل حضور تو یه عالم دیگه بود. توی هر شهر و شهرستانی وقتی به بازار محلی سر میزدم، سعی میکردم صدای بازار رشت و برای خودم مجسم کنم. خوشحالم که شما هم این لحظاتُُ با من شریک بودید.
و در آخر بسیار بابت ترجمه تیتراژ پایانی ازتون ممنونم. مدتها بود دلم میخواست معنیشو بدونم، ولی دوستی نداشتم که گیلکی بلد باشه.
سلام خیلی خوشحال شدم که این سینما را اینجا راه انداختید خیلی زحمت کشیدید تشکر.