خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو

نشریه جهان آزاد، شماره 91. باستان شناسی از طریق لمس

سلام به همراهان همیشگی و مهمانان موقت محله نابینایان.
امید که وجودتون در آرامشی عمیق شناور باشه!
باز هم نوبت به یکی دیگه از سفرهای محله به جهان آزاد رسید و امیدواریم که رهآورد مثبتی برای همسفران ما در این گذار به همراه داشته باشه!

 

گام‌های استوار قادرن کارهای عجیبی کنن و مرزهای عجیبی‌رو بشکنن. گاهی این استواری گام‌ها ما‌رو به جاهایی هدایت می‌کنن که تا نبینیم باورش نداریم. قدم گذاشتن نابینایان به عرصه‌هایی که چشم درشون حرف اول‌رو می‌زنه مصداق بارزی از این حقیقته.
مثلا تصور یک نابینا در قلمرو باستانشناسی در ابتدا عجیب و ناممکن به نظر می‌رسه. رشته‌ای که نیازمند رفتن به مکان‌ها و قرار گرفتن در موقعیت‌هاییه که تجسم یک نابینا بدون دیدن به سختی امکانپذیره.

 

در سفر امروز به دیدار کسی میریم که نه تنها این ناممکن‌رو به انجام رسونده، بلکه از جمله پیشگامان در این راه شده و به موفقیت‌های جالب توجهی دست پیدا کرده. «ناتاشا ایشاک»، قهرمان سفر امروز ماست. کسی که قصه تلاشش گفتنی‌های جالب و درس‌های ارزشمندی واسمون داره.
بیایید تا باقی این داستان سراسر حقیقت‌رو از زبون خودش بخونیم و بشنویم!

 

مشخصات نشریه:

 

  • نام مقاله: Archaeology Through Touch
    باستان شناسی از طریق لمس
  • نویسنده: «ناتاشا ایشاک»
  • مترجم: پریسا جهانشاهی
  • منبع: Future Reflections

 

بازنشر از بریل مانیتور، جلد 66، شماره 1

 

یادداشت سردبیر:

 

در فدراسیون ملی نابینایان، ما در تلاش برای ترویج این فلسفه هستیم که نابینایی نباید ما را از دنبال کردن اهدافمان، صرف‌نظر از اینکه دارای چه حرفه یا شغلی باشیم، باز دارد. در این مقاله ناتاشا ایشاک این امر را با ما به اشتراک می‌گذارد که چگونه نابینایی مانع شرکت وی در یک حفاری باستانشناسی نشد.

 

اسم من ناتاشا ایشاک است، و دانشجوی ارشد کالج نیوجرسی در شهرک اوینگ در نزدیکی ترنتون هستم. من همچنین عضو فدراسیون ملی نابینایان بوده، و سال گذشته بورسیه ملی ان-اف-بی را دریافت نمودم. در رشته مردمشناسی مشغول به تحصیل و دارای کارشناسی ارشد در رشته علوم سیاسی می‌باشم.

در طول یک سال و نیم گذشته، این شانس را داشتم که تحقیقات تازه‌ای را در دیرینه انسان‌شناسی به انجام رسانم. در حقیقت، امیدوارم در آینده نزدیک کارهایم را در یک مجله دانشگاهی منتشر کنم.

تابستان گذشته در نخستین کاوش و حفاری باستانشناسی خود شرکت کردم. مکانی تاریخی بود، و اگرچه باستانشناسی تاریخی لزوما مطابق با علایق تحقیقاتی من نیست، دریافتم که تجربه عملی کار در این زمینه ارزنده خواهد بود. به منظور انجام این کاوش به تیمی متشکل از دو باستانشناس و چند دانشجوی دیگر پیوستم.

 

تیم ما به کاوش یک خانه روستایی پرداخت که ملکی تاریخی واقع در حاشیه محوطه کالج من بود. این خانه روستایی «ویلیام گرین» نام داشت. از این ملک در طول انقلاب امریکا به عنوان محل استراحت سواره نظام واشنگتن استفاده می‌شد. به علاوه، آرشیو تحقیقات نشان داده که برده داری نیز در این ملک صورت می‌گرفت. به مدت چندین سال دانشکده‌های مردمشناسی و دانشجویان مدارس در جستجوی آثار باستانی به منظور کمک به بیان داستان این خانه و ساکنان آن در حال حفاری این مکان تاریخی بوده‌اند و تا کنون صدها اثر باستانی حفاری و فهرست‌نویسی شده‌اند.

اگرچه به سبب موقعیت کسب تجربه در این زمینه هیجانزده بودم، نمی‌توانستم به چگونگی گذارم از این تجربه به عنوان فردی نابینا بیندیشم. من همیشه در یافتن راه‌های خلاقانه برای انجام موارد بصری موفق بوده‌ام، اما این عرصه‌ای کاملا جدید برای من بود. زمانی که برای یافتن اطلاعاتی در مورد باستانشناسان و مردمشناسان نابینا به صورت آنلاین تلاش کردم، شانس بسیار کمی داشتم. به سبب آگاهی از عدم وجود نمونه‌ای نابینا در رشته تحصیلی‌ام شوکه و غمگین بودم.

با این وجود، اوقات فوق‌العاده‌ای در این رشته داشتم، و دانستم که قادرم از حس لامسه‌ام به طور گسترده استفاده کنم. برای مثال، با استفاده از بیلچه‌ای که در دست راستم بود حفاری می‌کردم و سپس از دست چپم برای لمس و احساس خاک آثار باستانی بهره می‌بردم. پس از پر کردن سطلم با خاک، به سراغ غربال می‌رفتم. استفاده از غربال سبب از بین رفتن خاک و سنگ و باقی ماندن مصنوعات می‌شد. در این مرحله توانستم از هردو دستم به منظور جستجو برای مصنوعات و دستساخت‌ها استفاده کنم. آنچه یافتم شامل تکه‌های شیشه، یک درب بطری قهوه‌ای از قرن هجدهم یا نوزدهم، صدف و خشت بود. در حالی که دوستان من آثار را با چشمانشان مورد آزمایش قرار می‌دادند، من آنها را به وسیله دست‌ها و انگشتانم امتحان می‌کردم.

 

گردآوری و ثبت یادداشت‌های منطقه یکی از بخش‌های اصلی این کاوش بود. در زمان حفاری در ناحیه، نوشتن همه موارد امری حیاتی محسوب می‌شود. . پیگیری اینکه فرد تا چه عمقی را مورد حفاری قرار داده و چه چیزی در آن لایه از خاک یافته امری مهم به شمار می‌رود. همچنین توجه به مواردی از قبیل شناخت طرز قرارگیری لایه‌ها نیز مفید است. به طور معمول، یادداشت‌های مربوط به یک ناحیه در دفترچه یادداشت خاص آن حوزه ثبت می‌شوند. از سوی دیگر، من یادداشت‌های مربوط به ناحیه خود را با استفاده از نرم‌افزار صفحه‌خوان و دیگر موارد دسترس‌پذیر بر روی «آیپد» ثبت کردم.

روی هم رفته، تیم با انواع گوناگونی از مصنوعات مواجه شد. در حالی که یافته‌های باستانشناسی هر فرد جالب توجه و منحصر به فرد بود، ما اکتشافات اشتراکی خارق‌العاده‌ای را در قالب یک گروه به انجام رساندیم. یکی از این اکتشافات مربوط به کشف پایه‌های سنگی و آجری سازه‌ای متعلق به اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در مرکز یک جنگل بامبو در کنار خانه بود.

نابینایی من به هیچ وجه مانعی برای توانایی‌ام در راه کسب موفقیتم در این زمینه نبود. رشته‌های تحصیلی و مشاغلی از قبیل باستانشناسی که اغلب دارای ماهیت بصری تصور می‌شوند به هیچ وجه برای افراد نابینا غیر قابل دسترس نیستند. بر اساس ویژگی طبیعی من نابینایان دیگر را تشویق می‌کنم که از باستانشناسی، علوم و کار بر روی زمین هراس نداشته‌باشند. آن را بپذیرید. خود را به چالش بکشید. خواهید دید که به تدریج با محیط خو گرفته و راه‌های خلاقانه‌ای برای دستیابی به موفقیت در این امر خواهید یافت، و یا شاید حتی خواهید ساخت. من به تحقق این امر یقین دارم!

 

یادداشت‌ها:

 

Natasha Ishaq:

National Federation of the Blind:

College of New Jersey:

Ewing Township:

Trenton:

NFB:

William Green:

iPad:

۳ دیدگاه دربارهٔ «نشریه جهان آزاد، شماره 91. باستان شناسی از طریق لمس»

سلامٌ علیکم.
این بخش از نشریه واقعا برای من خیلی جذاب بود. بعنوان فردی که در رشته‌ای که حداقل در ایران دانشجوی نابینایی ازش نمیشناسم تحصیل می‌کرد، خیلی جذاب و عالی بود.
توضیح: الان درحال مطالعۀ حقوق هستم اما قصد دارم پس از اون، به ادامه مطالعۀ مدیریت گردشگری بپردازم.

دیدگاهتان را بنویسید