خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

یادداشت 19 شهریور: از هر کجا چه خبر؟

داشتم به این فکر میکردم که چه قدر من آدم تنبلی بودم و تنبل تر شدم اخیرا. آخه ژلی که چهارشنبه به مو هام زدم رو هنوز زیر دوش آب نشستم و مو هام شکل کلاه نمدی های عهد اتیق را به خودش گرفته. همچین این کلاه اندازه سرم شده که احساس میکنم یکی از مردان آنجلوس اومده و این کلاه فاخر ولی به ظاهر ضایع رو بهم هدیه داده.

نمیخوامش نمیخوامش مگه زوره.

باید برم این کلاه رو واژگون کنم. زیر آب این قدر بشورمش که مثل کلاه گیس شبیه سازی شده از سر جنیفر لوپز بشه. نرم نرم. لخت لخت. اصولا از مو های لخت خوشم میاد ولی دردم اینه که با وجود لختی نسبی ای که مو هام دارند, هم زود به زود چرب میشند و هم به ریزش بدی مبتلا شدند. نمیدونم برم دکتر. بذارم دکتر بیاد خونهمون. باهاش توی فست فودی جایی قرار بزارم. نمیدونم. خلاصه که اگه شما به نتیجه ای رسیدید پیش خودتون نگهش دارید به کسی نگید که یک وقت از هوش سرشار شما حامد کرزای بیاد با فرقون بدزده ببردتون واسه کارشناسی. خودم ی کاریش میکنم به دزدیده شدن شما استعداد های ناب نمی ارزه.

شوخی کردم بابا. شوخی. چرا بهتون بر خورد؟ مگه من چی گفتم؟ اصلا غلط کردم. با تو نبودم با خودت بودم. حالا این مو های تشنه من یک طرف, وجدان بیکار و بیدار من هم از یک طرف که هی منو به رفتن به زیر دوش ترغیب میکنند! هنوز که زورشون بهم نرسیده!

بعد از ژل و مو و این حرف ها به این فکر افتادم که کسی در مورد ازدواج نابینایان و بحث هایی که کردیم نظری نداده و اولش گفتم چه بد شد! بعد گفتم اصلا چه خوب شد! بعد پشیمون شدم و جفت نظرامو پس گرفتم. نه بد شد و نه خوب. همینطوری عادی. خنثی. چی کارتون کنم که اینقدر تنبلید و نظر نمیدید! نمیخواد نظر بدید. ولش کن. اصلا واسه دل خودم مینویسم. واسه در و دیوار. تو. آهای. خود تو رو میگم. تویی که کنار گود نشستی میگی لنگش کن. تو که میگی این مسائل کلیشه ای شده. همچین که با یکی از این مسائل و مشکلات ازدواج برخورد کردی و کلهت محکم به سنگ خورد قیافهت خیلی دیدنیه و لحن صدات خیلی شنیدنی!

در ادامه مشکلات ازدواج نابینا ها باید به این نکته اشاره کنیم که