خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

مادر قدیم, مادر جدید.

مادر قدیم: گویند مرا چو زاد مادر، پستان به دهان گرفتن آموخت. شبها بر گاهواره ی من، بیدار نشست و خفتن آموخت. دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه ی راه رفتن آموخت. یک حرف و دو حرف بر زبانم، الفاظ نهاد و گفتن آموخت. لبخند نهاد بر لب من، بر غنچه ی گل شکفتن آموخت. پس هستی من ز هستی اوست، تا هستم و هست دارمش دوست. (ایرج میرزا). مادر جدید: گویند مرا چو زاد مادر، روی کاناپه لمیدن آموخت. شبها بر ماهواره تا صبح، بنشست و کلیپ دیدن آموخت. بر چهره سبوس و ماست مالید، تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت. بنمود تتو دو ابروی خویش،
دسته‌ها
اخبار و اطلاعیه

جشنواره ی آرزوها

شاید تو برنده باشی من با عصا راه میرم ولی آرزو دارم خلبان هواپیما بشم و … سعید دوست داره ویلچرش را به کایت وصل کنه و…. سمیه کارآموز موفق مجتمع رعد می گفت آرزو دارد دوباره  سر همان کار اولش برگرده و …. علی دانشجوی روشن دل آرزویش را …. امیر… ، حمید….، ساناز… شما دوست من آرزویت چیست؟ مجتمع آموزشی نیکوکاری رعد تصمیم دارد به مناسبت روز جهانی ” ما “12 آذر( روز جهانی معلولین) امسال تعدادی از آرزوهای من و شما را برآورده کند. جالبه، خیلی هم جالب!  من نمی دونم می تونن یا نه؟ مسئولیتش با خودشونه !!! البته اینطور که بوش میاد یه کارایی
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

گزارش صوتی مجمع موج نور

نبودید و ندیدید که ضبطم دیروز چه بی انصاف شد. اصلا مجتبی که به کل و ز کل الاف شد. دیروز وقت کم آمد و به من اجحاف شد. هر کی رفت پشت تریبون کلی حراف شد. نفهمیدم چی شد میکروفون هام قلاف شد. ضبطم آن بود یک دفعه آف شد. همه ی کلاف هام خرده کلاف شد. دیروز باتری سالم بود پرید هیچی ضبط نشد و همه چی افتضاح شد. خوراک من دیشب تا حالا همش حصرت و آه شد. همین دیگه، روزگار، بیجهت دیروز ما را بدخواه شد.