خانه
جستجو
Close this search box.
جستجو
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

سفرنامه، بخش اول مقدمه.

با درود فراوان به شما گوشکنیهای عزیز. البته منظورم فقط اعضای گوشکن نیست، بلکه همه کسانی است که این نوشته را می خوانند، چرا که وقتی کسی در گوشکن باشد و مطلبی را بخواند عضو هم نباشد، در آن هنگام گوشکنی محسوب می شود. القصه، همانطوری که قبلاً گفته بودم روز شنبه 27 مهرماه، سفر دو هفته ای من به دیار همیشه سبز کردستان آغاز گردید، حدود ساعت 2 بعد از ظهر بود که با دوست عزیزم جناب آقای علی هدایتی با یک دستگاه پراید، به طرف تهران راه افتادیم قرار بود آن شب تهران استراحت کنیم و صبح یکشنبه به سفرمان ادامه دهیم. همه چیز از قبل دقیقاً
دسته‌ها
کامپیوتر

معرفی سایتی برای دانلود صدا‌های رایگان و متنوع

درود به همه بعضی از شما ممکنه مثل من عادت به جمع کردن صدا‌های جالب و گوش دادن به اون‌ها داشته باشید. افراد بینا گاهی وقتشون رو به تماشای عکس می‌پردازن و ازش لذت می‌برن. برای من که نمی‌بینم صدا تا حدودی همین کار رو می‌کنه. مثلا صدای عناصر طبیعی مثل بارون، دریا و… و یا ممکنه شما دستی توی میکس صدا یا ساخت بازی و برنامه داشته باشید. در این پست قصد دارم سایتی رو بهتون معرفی کنم که می‌تونید انواع صدا‌هایی که کاربر‌ها ضبط کردن یا با نرم افزار‌های مختلف طولید کردن یا از ویدئو‌ها گرفتن یا با آلات موسیقی نواختن رو دانلود کنید و خودتون هم
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

من از تو شرمنده ام. هرچند تقصیر من هم نبود.

من از تو شرمنده ام هرچند من تقصیر کار نبودم. یادم هست آن وقتها چقدر سر خوش بودی. خیلی خیلی زیاد. یادم هست آن وقتها کلی برای خودت این وور و آن وور می رفتی. هی مرا دعوت می کردی که بیا خانه مان بریم با هم بگردیم شام بخوریم. یادم هست که با چه شوق و زوقی از ازدواج حرف می زدی. یادم هست که گزینه های ازدواجت را برایم بر می شمردی و کلی برای خودت حال می کردی. یادم هست که به هر بهانه ای پول در می آوردی. یادم هست که خیلی خیلی اجتماعی بودی. یادم هست که کلی آرزو داشتم در بعضی موارد مثل
دسته‌ها
صحبت های خودمونی

جماعت نادان:

سلام خب تندی بگم برم که امروز تا نمی دونم کی باید برم این ور و اون ور و تازه یه کم هم نجنبم “دیرم میشه” داشتم می گشتم دنبال یه مطلبی رسیدم به یه وبسایتی با عنوان ” توهمات سیال ذهن یک سایه” با اینکه مطلب مورد نظر من واضح و مبرهن بود اونجا نیست اما از اسم وبسایت خوشم اومد گفتم یه سرکی بکشم ببینم این توهمات آقای نویسنده چی بوده “آخه بعدش فهمیدم نویسنده آقایی به نام امیر حسین” هستند بگذریم تو این وبلاگ رسیدم به یه مطلبی گفتم شما ها هم بخونید … به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشه… ولی هروقت تنم