صفحه ی اول از من در حوصله ام جای هیچ کسی نیست حتی خودم گاهی میان هستو نیست , بایدو نباید , بود و نبود و کلی پارامترهای تخیلی ی دیگر بد فرمی مانم گاهی آنچنان کلمات در حوالیه سرم رم می کنند که افکارم را به تاخت در می آورند کاش کسی دهنه ی افکارم را می کشید کاش کسی شب ها این بالشته نحث لعنتی را از زیر سرم بیرون می کشاند تخیل نیست . گیج نمی زنم . جفنگ نمی گویم چند وقتیست به بالشتم شک برده ام . یک مرضی دارد که تا سر به رویش می گذارم اشکم را در می آورد گاهی دلم
Day: خرداد ۱, ۱۳۹۳
درود به همه امیدوارم حال و احوالتون خوب باشه. امروز یه سایت عالی پیدا کردم که ازش میتونید کتابهای عالی در هر موضوعی رو به زبان انگلیسی دانلود کنید. من قبلا کلی کتاب از شبکه تورنت دانلود کرده بودم ولی وقتی این سایت رو پیدا کردم که کلی بیشتر کتاب داشت میخواستم از خوشحالی از پنجرهی اتاقم بپرم پایین. :لبخند: این سایت گنجینهی بزرگی هست از کتابهای مختلف از رمان تا آموزشی و هنر و روانشناسی و غیره. آدرس سایت: http://www.PlentyOfEBooks.net شاد باشید.
سلام به بچه های محله اعم از دخترو پسر، زنو مرد، کوچیکو بزرگ، خلاصه همه ی ره گذران محله با صفای گوشکن. برنامه ی زندگی ادامه داره که دیروز چهار شنبه 31 اردیبهشت به روی آنتن رفت، از اینجا و با حجم حدود 12 مگابایت قابل دریافت است زندگی ادامه داره روز های چهار شنبه ساعت 14، به مدت نیم ساعت به روی آنتن رادیو فصلی میرود
با سلام مجدد. این هفته هم خدمت رسیدم تا خبرهای جدیدی رو به اطلاع برسونم، ولی این بار نه از زبون کلاغا بلکه از زبون خودم چون بعضیا از کلاغ خوششون نمیاد! این هفته رئیس هیأت مدیره ی مجتمع آموزشی ابابصیر که خیلی هم داره برای خدمت به دانش آموختگان این مؤسسه تلاش می کنه اعلام کرد ما برای تشویق افراد نابینا به ورزش تصمیم داریم یک سانس از سالن ورزشی ابابصیر رو در اختیار دانش آموختگان قرار بدیم تا برن اونجا ورزش کنن حالشو ببرن. آقای بووووق از زحمات شما کمال تشکر رو داریم ولی کار زیاد برای افراد تو سن شما خوب نیست خواهشا انقدر زحمت نکشید
این خاطره ی خندهدار را مینویسم تا مگر کمی از حوادث روز گذشته را فراموش کرده و به فردایی آرامتر بتوان اندیشید پس بخوانید و اگر لذتی از آن بردید همه ی مسایل دیروز را از یاد ببرید من فعلا گیر دادم به خوابهایی که تا کنون دیده ام یا کارهایی که در خواب انجام داده ام هر کس هم که خوابهای من باورش نشد این دیگر مشکل من نیست میتواند برود از دوستان نزدیکم که در مجتمع شهید محبی در دوران تحصیل من در آنجا با من هم دوره بودند بپرسد پس باور کردن یا نکردن این نوع خوابها با خودتان است ولی من علاقه ای به دروغ
با درود از این که کمی دیر بهتون سر زدم شرمندم امروز میخوام شما رو با شغلی آشنا کنم که برای نابینایان قابل انجام است قبل از معرفی این شغل باید بگم که برای این که هم نوعان ما بتوانند به مشاغل آزاد بپردازند باید به فاکتور های زیادی توجه کنند.دوستان دقت کنید که برای موفقیت باید یا شریک مناسب انتخاب نمایید و یا باید کار مربوطه از دست خود ما به طور کامل بر آید به نظر من تکثیر پرنده های زینتی برای نابینایان شغلی مناسب است این که چه پرنده ای را تکثیر نمایید به بودجهئ شما بستگی دارد لازم است بدانید من خودم چند سال این
سلام خوب این هم فصل سوم از رمان بخونید و حالشو ببرید. ( زهرا ) وقتی از خواب بیدار شد خود را توی خانه ی عمه اش یافت . خسته بود . یادمش آمد که دیشب چه اتفاقی افتاده . روی تشکش نشست . سرش را به طرف پنجره چرخاند . با دیدن آریان که روی تختش افتاده بود و در خواب بود از خود خجالت کشید . که دیشب مایه ی زخمی شدن او شده بود . او به خاطر زهرا دعوا کرده بود . زهرا ازاتاق خارج شد و دست و صورتش را شست و روی مبل دراز کشید . دیگر نمی شد اینجا بماند . عصر